گنجشکی

لغت نامه دهخدا

گنجشکی. [ گ ُ ج ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به گنجشک.
- روزه گنجشکی ؛ در تداول عوام ، روزه ای که کودکان بگیرندو چون گرسنه شوند افطار کنند. روزه کله گنجشکی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به گنجشک . یا روز. گنجشک . روزه ای که کودکان بگیرند و چون گرسنه شوند افطار کنند .
منسوب به گنجشک - روزه گنجشکی در تداول عام روزه ای که کودکان بگیرند و چون گرسنه شوند افطار کنند .

مترادف ها

passerine (صفت)
گنجشکی، وابسته به گنجشک، شاخه نشین

پیشنهاد کاربران

بپرس