گنجاب

لغت نامه دهخدا

گنجاب. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین که در 12هزارگزی جنوب باختر آبیک واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریائی و سکنه اش 160 تن است. یک رشته قنات دارد و محصول آن غلات و چغندر قند است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم و جوراب بافی است. ساکنین از طایفه شاهسون اتانلو هستند و تغییر مکان نمی دهند. راه آن مالرو است و از طریق باقرآباد و دبیران ماشین می توان به آنجا برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

گنجاب. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان شراءبالا از بخش کمیجان شهرستان اراک که در 48هزارگزی جنوب باختری کمیجان و 7هزارگزی راه عمومی واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 170 تن است. آب آن از چشمه وقنات تأمین می شود. محصول آن غلات و انگور و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن از طریق علی آباد اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی است جزئ دهستان شرائ بالابخش کمیجان شهرستان اراک

پیشنهاد کاربران

بپرس