مرا چون دعوت عیسی است عیدی هر زمان در دل
دلم قربان عید فقر و گنج گاو قربانش.
خاقانی.
در گوش گاو خفته ام از امن کز عطاش با گنج گاو و دولت بیدار میروم.
خاقانی.
رجوع به گنج کاوس و گنج گاومیش و گنج گاوان شود.گنج گاو. [ گ َ ج ِ ] ( اِخ ) نام لحن هفدهم است از سی لحن باربد. ( برهان ) :
وقت سحرگه چکاو خوش بزند در تکاو
ساعتکی گنج گاو ساعتکی گنج باد.
منوچهری.
گه نوای هفت گنج و گه نوای گنج گاوگه نوای دیف رخش و گه نوای ارجنه.
منوچهری.
دو گوشت همیشه سوی گنج گاودو چشمت همیشه سوی احوران.
منوچهری.
چو باده بودی بردست من بیاوردی نوای باربد و گنج گاو و سبز بهار.
مسعودسعد.
چو گنج گاو را کردی نواسنج برافشاندی زمین هم گاو و هم گنج.
نظامی.
و رجوع به گنج کاوس و گنج گاوان و گنج گاومیش شود.