گنج دان


معنی انگلیسی:
treasure house

لغت نامه دهخدا

گنجدان. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) جای نگه داشتن گنج. ( آنندراج ). خزانه. مخزن. گنجینه. ( ناظم الاطباء ) :
از آن گنجدان کآن همه گنج داشت
نه خود برگرفت و نه کس راگذاشت.
نظامی.
برون رفت وز آن گنجدان رخت بست
بدان گنج و گوهر نیالود دست.
نظامی.
چنین گفت گنجینه دار سخن
که سالار آن گنجدان کهن.
نظامی.

گنجدان. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان که در 29هزارگزی جنوب باختری شیروان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 57 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جای نگهداری گنج گنجینه مخزن : ازان گنج دان کان همه گنج داشت نه خود بر گرفت و نه کس را گذاشت . ( نظامی )

فرهنگ عمید

خزانه، گنجینه، جای نگه داری گنج: همه گنج این گنج دان آن توست / سر و تاج ما هم به فرمان توست (نظامی۶: ۱۱۱۲ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس