در زبان کوردی
گەنج ( ganj ) به معنی جوان می آید.
همچنین گەنجینە ( ganjina ) یعنی گَنج و طلا.
احتمال داره گنج در اصل جَنج بوده باشه. در زبان تالشی جَنجَ مِش به انواعی از مگس ها گفته میشه که روی لاشه یا حیوانات نوزاد یا زخمی تخم گذاری میکنن که مهم ترینش مگس سبز رنگی هست . تخم ها بعد چند روز به لارو تبدیل میشن و اگه از منافذ بدن مثل چشم، گوش و مقعد وارد بدن بشن می تونن باعث مرگ حیوان بشه. این مگس تخم هاش رو با نظم و مرتب کنار هم قرار می ده و شاید گنج رو هم به دلیل مقدار زیاد و مرتب قرار دادن زیر زمین یا مکان خاصی از
... [مشاهده متن کامل]
شکل قرار گیری تخم همین مگس گرفته باشن . در زبان تالشی اگه درختی میوه های زیاد ولی با اندازه کوچک آورده باشه گفته میشه. جنجَ گلَش وَردَه =یعنی میوه های کوچکی آورده . به دلیل کوچکی و تعداد بالا تشبیه به تخم این مگس می شه.
معنی های مختلفی دارد و بستگی به نوع خوندنش هست
مثلا
گُنج یعنی زنبور
گَنج یعنی ثروت
گِنج یعنی پریدن
می توانیم از واژه ی " گُنج" به جای حجم بهره ببریم و واژه ی گنجایش را به جای ظرفیت به کار بگیریم.
سلام.
�گَنج� توی فارسی برگرفته از واژه ای با همین آوایش و چَمای تو زبون پهلوی/پارسی میانه اس؛ البته ( باریا ) این واژه می تونه ریشه از زبان آرامی داشته یا شایدم از زبونای ایرانی به اون رفته باشه، ، ، یه ریشه شناسی علمی نیاز داره ولی ( پن ) واژه �قازانج� که یکی از کاربرا نوشته بود تو زبون کردی انگار چمای �سود/دستاورد� می ده؛ آوایش، چما، ریشه این دوتا چندان همخونی ندارن.
... [مشاهده متن کامل]
راسی نه تنها تو زبون لری، بسیاری از گویشا و لهجه های جنوبی هم به همه جور زنبوری می گن �گُنج�، واژه زنبور انگار ریشه عربی داره، برابر این واژه تو زبونای ایرانی رو میشه: گُنج، کَبت، کلیز و. . . دونست.
در لکی
گُنج gonj یعنی زنبور
گِنج genj یعنی پریدن
درود ُ سپاس
هنگامی که برخی دوستان می بینند به زبانی سخنورند که بیشینه واژه هایش را واژگان پهلوی - پارسی ( که زبان نیاکانشان بوده ) و سپس تازی فراهم کرده و سرشته شده از آنهاست، تا جایی که با افزودن یک مک و ماق به آن وامواژه ها و دگرش اندکِ گویشی در آن، کمبود کارواژه ای خود را جبران نموده،
... [مشاهده متن کامل]
یا با بکارگیری پیوندواژگان و افزونواژگان ( حروف ربط و اضافه ) پارسی، دگردیسی ساختاری و دستوری در خود پدید آورده،
بجای اینکه به بنیاد خود بازگردند، سرنا را از سر گشادش می نوازند، به خیال خود دنبال وارونه کردن و ترک نمایی برای همه چیز هستند! اصل واژه در بنمایه های دوهزارساله پهلوی نمایان است ولی می گوید:
[فلان واژه بوده اما با بازی روزگار، اون حرف بهش چسبیده، یکی هم ازش افتاده، اون یکی رنگش پریده، یکیشم گم شده، دو سه تاشونم باهم جابجا شدن، چشماتونو ببندین، اجی مجی لاترجی. . حالا باز کنین دیدین گفتم ترکی بود]
دوستان با کنار گذاشتن تعصب کور و کندکاو تاریخی و ادبی، می توانند به این نکته ظریف برسند و بپردازند که درواقع زبانشان همان زبان پهلویِ نیاکانشان است که با گذشت زمان بطور بی رویه ای آغشته به سازه ها و مایه های ترکی شده بگونه ای که خودشان و همگان را به اشتباهی تاریخی دچار کرده که پنداشته اند ترک هستند!
( گنج/گنز ) به چمِ ( ثروت، خزانه ) :
در رویه 35 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
دفینه . . . . .
گنج به ضمه گاف به گویش بختیاری به معنی زنبور است
گنج فارسی شده کلمه قازانج هست
کنز. . .
گَنج ( Gənc ) :در زبان ترکی به معنی جوان است جاوان ( Cavan ) هم می گویند
واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ریخت و چم به کار میرفته است. این واژه در پهلوی مانوی به ریخت گنز درآمد و کاربرد یافت. سپس به صورت کنز، غنز و خنز درون زبان عربی شد. کنز همان گنج در زبان عربی است. غنز و
... [مشاهده متن کامل] خنز به خزن و غزن دگرش یافتند و واژه های غزنه و غزنین ( به چم گنجه و گنجین، گنجخانه ) و مخزن و خزانه و مخازن را پدید آوردند. واژه های المخزن و مخازن به اروپا رفتند و واژه های almacen در اسپانیایی، magazin در آلمانی و روسی و magasin در فرانسوی را پدید آوردند. واژه فرانسوی مغازه وارد فارسی شد و همینگون چم magazine در انگلیسی به نشریه و مجله دگرش یافت.
گنج خانه به انگلیسیtreasury
گُنْج : اسم مصدر از گنجیدن به معنی قرار گرفتن چیزی در چیز دیگر بی کمی و کاستی ، حدّ و وسعت ظرف نسبت به ظروف.
( ( در تصور ذات او را گنج کو
تا در آید در تصور مثل او ) )
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 91 )
گنج به ضم گ. . در گویش بختیاری به معنی زنبور است.
چیزی با ارزش
گنج در اصل از سه کلمه ( گو؛ آن ؛ جا ) درست شده ورویهم به معنی آن است که ( جایش را بگو )
گنج:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "گنج " می نویسد : ( ( گنج در همین ریخت در پهلوی بکار می رفته است . ریخت تازیکانه ( عربی ) آن کَنْز است . ریختی دیگر از این واژه غزن است که از غَنْزْ برآمده است. این ریخت را در" غزنه "و " غزنین " می توانیم یافت که ریخت هایی دیگر از "گنجه و " گنجین "اند ، به معنی گنجخانه و جایی که گنج در آن هست . می انگارم که ریختی دیگر از " گنج "در زبان تازی خزن است ، برآمده از خنز که در واژه هایی چون خازن و مخزن و خزینه به کار رفته است. واژه ی مخزن یا ریخت جمع آن "مخازن" به اروپا برده شده است و در ریخت magasin در فرانسوی magazin در آلمانی almacen در اسپانیایی در معنی فروشکاهی بزرگ که هر کالا را در آن می توان یافت یا هفته نامه ای که از هر دری سخن در آن هست، کاربرد یافته است. این واژه که سرگذشتی شگفت داشته است ، از اروپا دیگر بار در ریخت مغازه به خاستگاه خویش بازگشته است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( و دیگر که گنجم وفادار نیست
همین رنج را کس خریدار نیست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217. )
گنج: ثروت نهفته، بالقوه ها، استعداد
گنج: کلمه ای ترکی به معنی جوان ، گنج لَر = جوان ها
گنج پیما: آنکه گنج را می سنجد ، و آنکه بر سر گنج راه می پیماید.
من که دریافتم چنین جایی
شاد گشتم چو گنج پیمایی
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 505 )
زنبور
در زبان گیلکی دیلمی در شرق گیلان به گوزن یا گاو کوهی "گُنج" یا "گُنجِ گاو" گفته می شود
گوزن در زبان گیلکی
با ضم گ ( gonj ) در زبان گیلکی بمعنی گوزن.
در زبان طالشی ، گنز با فتح گ ( ganz ) معنی گوزن میدهد
گنج ( با تلفظ گونج ) در گویش لری به معنی زنبور بزرگ یا همان زنبور گاوی در زبان محاوره
دفینه. کنز
به ضم گ. زنبور بی عسل به گویش کازرونی ( ع. ش ) . منج انگبین.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)