پاسخ به SS:
1 - فرق ما با امثال شما این هست که شما عضوی به نام مغز را آکبند نگه داشته اید ولی ما آنرا بکار می بریم .
2 - زبان شناسان عرب می نویسند واژه �کنز� در عربی برگرفته از گنج فارسی است .
... [مشاهده متن کامل]
3 - واژه ای که از فارسی وارد زبان ارمنی شده و در اوستایی و سانسکریت هم وجود داشته .
4 - جالب اینجاست پانترکها با یکدیگر هماهنگ نیستند یکی می گوید از گمماق یکی می گوید از گازماق گرفته شده .
5 - تابحال در عمرتان شنیده اید گنجی در کشور مغولستان یافت شده باشد ؟؟؟ گنجهایی هم که در ترکیه یافت شده مربوط به دوران حکومت ایران یا روم شرقی می باشد .
فرق امثال من با شماهایی که
به هوش مصنوعی یا منابع موجود
دل بستین میدونین در چیه
ما دائما در حال آزمایش کلماتیم
اما شما دوس دارین
در عصر دایناسور ها سپری کنید
این آزمایش کلمات باعث ناراحتی
... [مشاهده متن کامل]
بعضیا میشه
چرا که فک میکنن ما در حال دشمنی
با این زبانیم
در حالی که این زبان رقص باستانی
لباس و موسیقی
هیچی از خودش نداشته
چطور از خودش زبان میداشت
ادعا را با دقت بررسی کنیم و از منابع معتبر علمی و تاریخی استفاده کنیم. ابتدا متن ادعا را تحلیل می کنیم:
> �گنج کلمه ای تورکی است که از فعل گممک به معنی دفن کردن گرفته شده، ریشه آن گم بوده، وقتی پسوند جو بدان اضافه می شود به شکل گمجو به معنی دفن شده درمی آید که با معنی گنج و دفینه می خواند… دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص253… در فارسی نیز به صورت گنج و با همین معنی به کار می رود که میم به نون تبدیل شده…�
... [مشاهده متن کامل]
- - -
نقد علمی این ادعا:
1. ریشه یابی تاریخی واژه �گنج� در فارسی
لغت �گنج� در فارسی باستان و اوستایی سابقه دارد و ریشه ای ایرانی - هندوایرانی دارد، نه ترکی.
طبق فرهنگ دهخدا و منابع لغت شناسی معتبر:
> گنج: مال مخفی، خزانه، ثروت نهان.
ریشه آن از فارسی میانه و اوستایی گرفته شده و به دوره های پیش از ورود ترک ها به ایران بازمی گردد.
منابع معتبر:
Steingass, F. ( 1892 ) . A Comprehensive Persian - English Dictionary.
Dehkhoda, Ali Akbar. Loghatnameh - ye Dehkhoda.
2. تحلیل واژه �گممک� در ترکی
در ترکی معاصر، �g�mmek� به معنی �دفن کردن� وجود دارد.
ادعای اینکه �گنج� از ترکی �گممک� گرفته شده است، زمانی قابل قبول می بود که شواهد تاریخی نشان دهند که این واژه قبل از ورود فارسی به شکل کنونی خود، از ترکی وارد شده است.
اما تاریخچه نشان می دهد واژه �گنج� در متون فارسی پیش از حضور گسترده ترک ها در ایران دیده شده است، به ویژه در متون دوره ساسانی و اوایل اسلامی.
3. تبدیل میم به نون ( گم → گنج )
این تغییر واجی از نظر زبان شناسی غیرمتداول و بدون سابقه علمی در منابع معتبر است.
تغییر �م� به �ن� در واژه ها نیاز به شواهد تاریخی یا زبان شناسی دقیق دارد که هیچ مرجع علمی چنین تغییری را برای �گنج� ذکر نکرده است.
4. دیوان اللغات ترک
اشاره به �دیوان اللغات ترک� و صفحه استاد صدیق ممکن است برای ترکیه گرایان تاریخی معتبر به نظر برسد، اما هیچ مرجع زبان شناسی بین المللی یا فارسی شناسی چنین ربطی بین گنج و g�mmek ارائه نکرده است.
توجه داشته باشید که منابعی مانند Steingass، Dehkhoda، یا Encyclopaedia Iranica واژه �گنج� را صرفاً فارسی و با ریشه ایرانی معرفی می کنند.
- - -
نتیجه گیری:
ادعای �گنج� ترکی است و از �گممک� گرفته شده کاملاً جعلی و بدون پایه علمی است.
�گنج� واژه ای کاملاً ایرانی و با سابقه تاریخی در فارسی و اوستایی است.
تغییرات واجی ادعا شده ( م→ن ) و ارتباط آن با ترکی، هیچ سندی در زبان شناسی تاریخی ندارد.
- - -
گنج کلمه ای تورکی است که از فعل گممک به معنی دفن کردن گرفته شده ریشه آن گم بوده وقتی پسوند جو بدان اضافه می شود به شکل گمجو به معنی دفن شده در می اید که با معنی گنج و دفینه می خواند چون معمولا گنج از زیر
... [مشاهده متن کامل] خاک در می اید دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص253 در فارسی نیز به صورت گنج و با همین معنی بکار می رود که میم به نون تبدیل شده که به هم قابل تبدیلند و واو اخر نیز حذف شده است
- - -
📌 ریشه واژه ی �گنج� در فارسی
1. شکل تاریخی واژه در فارسی میانه و باستان
در فارسی میانه ( پهلوی ) : واژه ی �ganj� به معنای گنجینه، خزانه، دارایی آمده است.
در اوستایی ( زبان کهن ایرانی ) : واژه ی مستقیمی برای �گنج� به همین صورت نداریم، ولی مفاهیمی مانند �ذخیره� و �اندوخته� با ریشه های مشابه دیده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
📌 ریشه شناسی واژه ی �گنج� در منابع تخصصی
📚 1. فرهنگ ریشه شناسی دکتر حسین کریمان
> کریمان واژه ی �گنج� را با ریشه در زبان های ایرانی شرقی مانند سُغدی و سکایی مرتبط می داند.
📚 2. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ( مدخل گنج )
> در این مدخل، گنج واژه ای ایرانی دانسته شده که از زبان های ایرانی شرقی ( مانند سُغدی ) به فارسی راه یافته و بعدها در زبان های دیگر مانند عربی و ترکی نیز رایج شده است.
📚 3. Etienne de la Vaissi�re ( متخصص زبان های ایرانی شرقی )
> او در بررسی زبان سُغدی، واژه ای با ریشه ی γanj - به معنای ذخیره و اندوخته را شناسایی کرده که دقیقاً همان �گنج� فارسی است.
📚 4. فرهنگ تطبیقی زبان های ایرانی شرقی و فارسی نو
> در این فرهنگ ها، واژه ی �گنج� در سُغدی به صورت γʾny / γanj آمده و به معنی خزانه، مال و ذخیره بوده است.
- - -
📌 آیا �گنج� ترکی است؟
بر خلاف تصور رایج، واژه ی �گنج� ترکی نیست. در ترکی عثمانی و ترکی آذری، این واژه با همین صورت ganj / ganjə / کنجه از فارسی وارد شده است.
گواهی از منابع ترک زبان:
فرهنگ لغت عثمانی ( Redhouse Dictionary ) و فرهنگ ترکی معاصر واژه ی "ganimet" یا "hazine" را برای خزانه و گنج استفاده می کنند و "ganj" را برگرفته از فارسی می دانند.
�کاز� یا �قاز� که به معنای �کندن� است در ترکی، با واژه ی �گنج� اشتراک صرفاً آوایی دارد، نه ریشه شناختی.
- - -
📌 نتیجه گیری نهایی:
واژه ریشه معنا توضیحات
گنج ایرانی شرقی ( سُغدی، سکایی ) خزانه، اندوخته وارد فارسی میانه و سپس ترکی و عربی
قاز / کاز ( در ترکی ) ترکی کندن شباهت آوایی دارد ولی ربطی به �گنج� ندارد
- - -
✅ جمع بندی:
واژه ی �گنج� یک واژه ی ایرانی است، ولی نه از فارسی باستان، بلکه از زبان های ایرانی شرقی ( مثل سُغدی یا سکایی ) وارد فارسی شده.
ریشه ترکی ندارد، اما بعدها وارد ترکی شده است.
شباهت بین �قاز / کاز� در ترکی ( به معنی کندن ) و �گنج� صرفاً آوایی است و نباید باعث اشتباه در ریشه شناسی شود.
- - -
گنج واژه ای فارسی و برگرفته از واژه � ganj� در فارسی میانه و به معنای خزانه یا مال اندوخته می باشد .
این واژه با واژه های �ganjii� در زبان اوستایی و �ga�jā� در زبان سانسکریت هم ریشه است .
این واژه به شکل �کنز� وارد زبان عربی شده است .
... [مشاهده متن کامل]
رودکی :
به گیتی به از راستی گنج نیست
ز راستی روی، مردم به رنج نیست
حافظ:
گنج را گفتم بیا بیرون، که شد کارت فاش
گفت با خاک درت، نقشِ وفاداری بود
سعدی :
نابرده رنج، گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
فردوسی:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
نـه گنج و نـه درّی نـه رفعت نـه مـال
هنـر برتر از گنج و از گوهر است
گنج =Gonj به ضم گ
درزبان لکی به معنای زنبور است وهنوزهم کاربرد دارد .
گنج قرمز =زنبورقرمز
گنج =Genjبه کسر گ
درزبان لکی وکردی به معنای //با جفت پا پریدن ، غمچ ، //است .
گنج =غمچ
احتمالا این کلمه ی قمچ هم غنچ ( غنچه ) , بوده وبه شکل غمچ درآمده است یعنی جمع کردن پا وبدن وجفت کردن پاها
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
گَنج از گُنجیدن فارسی میاد که گذر زمان کمی آوا و معنای آن را دگرگون ساخته و همچنین به دیس کنز و کنوز و. . . نیز به زبان عربی نیز راه یافته و هم خانواده های آن گنجیدن گنجه ( صندوق زر و زیور ) گنجینه گنجایش و. . . هستند.
... [مشاهده متن کامل]
دومین شهر مهم آذربایجان شمالی نیز گنجه است که زادگاه نظامی گنجوی شاعر پارسی سرای بزرگ نیز بوده.
نام جاهای بسیاری در آذربایجان شمالی به فارسی است
گنجه
قبادلو ( قباد پادشاه ساسانی ایران بوده و در اصل کوات بوده )
آران
شیروان
نخجیربان
خداآفرین
آبخست سان ( شبه جزیره ) آبشوران
و. . .
فارسی بودن این واژه قطعیه چرا اینقد مقاومت میکنید؟
ما از شما وام واژه گرفتیم شما نیز از ما!
گنج واژه ای تورکی است که به ریخت گمج بوده دیوان الغات تورک
گُنج در زبان لکی یعنی: زنبور که شامل گُنج حسل : و گُنج کافِری: زنبور قرمز نیش دار با کله زرد نیش اون زهر بیشتری داره و خطرناک هست و گنج زرده: که کل بدنش زرد هست و گنج نجار : که توی چوب لونه می سازه و اصطلاح گُنجُونِن یعنی نیش زدن، تحریک کردن دوبهم زدن و ایجاد اختلاف
گنج =به فتح گ
درزبان لکی به معنای //گنج و طلا وچیزهای باارزش //است.
گنج =به کسر گ
درزبان لکی به معنای //پریدن با دوپا و تیز و تند وآماده ، پریدن //است .
در زبان کوردی
گەنج ( ganj ) به معنی جوان می آید.
همچنین گەنجینە ( ganjina ) یعنی گَنج و طلا.
احتمال داره گنج در اصل جَنج بوده باشه. در زبان تالشی جَنجَ مِش به انواعی از مگس ها گفته میشه که روی لاشه یا حیوانات نوزاد یا زخمی تخم گذاری میکنن که مهم ترینش مگس سبز رنگی هست . تخم ها بعد چند روز به لارو تبدیل میشن و اگه از منافذ بدن مثل چشم، گوش و مقعد وارد بدن بشن می تونن باعث مرگ حیوان بشه. این مگس تخم هاش رو با نظم و مرتب کنار هم قرار می ده و شاید گنج رو هم به دلیل مقدار زیاد و مرتب قرار دادن زیر زمین یا مکان خاصی از
... [مشاهده متن کامل]
شکل قرار گیری تخم همین مگس گرفته باشن . در زبان تالشی اگه درختی میوه های زیاد ولی با اندازه کوچک آورده باشه گفته میشه. جنجَ گلَش وَردَه =یعنی میوه های کوچکی آورده . به دلیل کوچکی و تعداد بالا تشبیه به تخم این مگس می شه.
معنی های مختلفی دارد و بستگی به نوع خوندنش هست
مثلا
گُنج یعنی زنبور
گَنج یعنی ثروت
گِنج یعنی پریدن
می توانیم از واژه ی " گُنج" به جای حجم بهره ببریم و واژه ی گنجایش را به جای ظرفیت به کار بگیریم.
سلام.
�گَنج� توی فارسی برگرفته از واژه ای با همین آوایش و چَمای تو زبون پهلوی/پارسی میانه اس؛ البته ( باریا ) این واژه می تونه ریشه از زبان آرامی داشته یا شایدم از زبونای ایرانی به اون رفته باشه، ، ، یه ریشه شناسی علمی نیاز داره ولی ( پن ) واژه �قازانج� که یکی از کاربرا نوشته بود تو زبون کردی انگار چمای �سود/دستاورد� می ده؛ آوایش، چما، ریشه این دوتا چندان همخونی ندارن.
... [مشاهده متن کامل]
راسی نه تنها تو زبون لری، بسیاری از گویشا و لهجه های جنوبی هم به همه جور زنبوری می گن �گُنج�، واژه زنبور انگار ریشه عربی داره، برابر این واژه تو زبونای ایرانی رو میشه: گُنج، کَبت، کلیز و. . . دونست.
در لکی
گُنج gonj یعنی زنبور
گِنج genj یعنی پریدن
درود ُ سپاس
هنگامی که برخی دوستان می بینند به زبانی سخنورند که بیشینه واژه هایش را واژگان پهلوی - پارسی ( که زبان نیاکانشان بوده ) و سپس تازی فراهم کرده و سرشته شده از آنهاست، تا جایی که با افزودن یک مک و ماق به آن وامواژه ها و دگرش اندکِ گویشی در آن، کمبود کارواژه ای خود را جبران نموده،
... [مشاهده متن کامل]
یا با بکارگیری پیوندواژگان و افزونواژگان ( حروف ربط و اضافه ) پارسی، دگردیسی ساختاری و دستوری در خود پدید آورده،
بجای اینکه به بنیاد خود بازگردند، سرنا را از سر گشادش می نوازند، به خیال خود دنبال وارونه کردن و ترک نمایی برای همه چیز هستند! اصل واژه در بنمایه های دوهزارساله پهلوی نمایان است ولی می گوید:
[فلان واژه بوده اما با بازی روزگار، اون حرف بهش چسبیده، یکی هم ازش افتاده، اون یکی رنگش پریده، یکیشم گم شده، دو سه تاشونم باهم جابجا شدن، چشماتونو ببندین، اجی مجی لاترجی. . حالا باز کنین دیدین گفتم ترکی بود]
دوستان با کنار گذاشتن تعصب کور و کندکاو تاریخی و ادبی، می توانند به این نکته ظریف برسند و بپردازند که درواقع زبانشان همان زبان پهلویِ نیاکانشان است که با گذشت زمان بطور بی رویه ای آغشته به سازه ها و مایه های ترکی شده بگونه ای که خودشان و همگان را به اشتباهی تاریخی دچار کرده که پنداشته اند ترک هستند!
( گنج/گنز ) به چمِ ( ثروت، خزانه ) :
در رویه 35 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
دفینه . . . . .
گنج به ضمه گاف به گویش بختیاری به معنی زنبور است
گنج فارسی شده کلمه قازانج هست
کنز. . .
گَنج ( Gənc ) :در زبان ترکی به معنی جوان است جاوان ( Cavan ) هم می گویند
واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ریخت و چم به کار میرفته است. این واژه در پهلوی مانوی به ریخت گنز درآمد و کاربرد یافت. سپس به صورت کنز، غنز و خنز درون زبان عربی شد. کنز همان گنج در زبان عربی است. غنز و
... [مشاهده متن کامل] خنز به خزن و غزن دگرش یافتند و واژه های غزنه و غزنین ( به چم گنجه و گنجین، گنجخانه ) و مخزن و خزانه و مخازن را پدید آوردند. واژه های المخزن و مخازن به اروپا رفتند و واژه های almacen در اسپانیایی، magazin در آلمانی و روسی و magasin در فرانسوی را پدید آوردند. واژه فرانسوی مغازه وارد فارسی شد و همینگون چم magazine در انگلیسی به نشریه و مجله دگرش یافت.
گنج خانه به انگلیسیtreasury
گُنْج : اسم مصدر از گنجیدن به معنی قرار گرفتن چیزی در چیز دیگر بی کمی و کاستی ، حدّ و وسعت ظرف نسبت به ظروف.
( ( در تصور ذات او را گنج کو
تا در آید در تصور مثل او ) )
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 91 )
گنج به ضم گ. . در گویش بختیاری به معنی زنبور است.
چیزی با ارزش
گنج در اصل از سه کلمه ( گو؛ آن ؛ جا ) درست شده ورویهم به معنی آن است که ( جایش را بگو )
گنج:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "گنج " می نویسد : ( ( گنج در همین ریخت در پهلوی بکار می رفته است . ریخت تازیکانه ( عربی ) آن کَنْز است . ریختی دیگر از این واژه غزن است که از غَنْزْ برآمده است. این ریخت را در" غزنه "و " غزنین " می توانیم یافت که ریخت هایی دیگر از "گنجه و " گنجین "اند ، به معنی گنجخانه و جایی که گنج در آن هست . می انگارم که ریختی دیگر از " گنج "در زبان تازی خزن است ، برآمده از خنز که در واژه هایی چون خازن و مخزن و خزینه به کار رفته است. واژه ی مخزن یا ریخت جمع آن "مخازن" به اروپا برده شده است و در ریخت magasin در فرانسوی magazin در آلمانی almacen در اسپانیایی در معنی فروشکاهی بزرگ که هر کالا را در آن می توان یافت یا هفته نامه ای که از هر دری سخن در آن هست، کاربرد یافته است. این واژه که سرگذشتی شگفت داشته است ، از اروپا دیگر بار در ریخت مغازه به خاستگاه خویش بازگشته است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( و دیگر که گنجم وفادار نیست
همین رنج را کس خریدار نیست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217. )
گنج: ثروت نهفته، بالقوه ها، استعداد
گنج: کلمه ای ترکی به معنی جوان ، گنج لَر = جوان ها
گنج پیما: آنکه گنج را می سنجد ، و آنکه بر سر گنج راه می پیماید.
من که دریافتم چنین جایی
شاد گشتم چو گنج پیمایی
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 505 )
زنبور
در زبان گیلکی دیلمی در شرق گیلان به گوزن یا گاو کوهی "گُنج" یا "گُنجِ گاو" گفته می شود
گوزن در زبان گیلکی
با ضم گ ( gonj ) در زبان گیلکی بمعنی گوزن.
در زبان طالشی ، گنز با فتح گ ( ganz ) معنی گوزن میدهد
گنج ( با تلفظ گونج ) در گویش لری به معنی زنبور بزرگ یا همان زنبور گاوی در زبان محاوره
دفینه. کنز
به ضم گ. زنبور بی عسل به گویش کازرونی ( ع. ش ) . منج انگبین.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)