گنبد گل

لغت نامه دهخدا

گنبد گل. [ گُم ْ ب َ دِ گ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غنچه گل. ( برهان ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون
اجل چو گنبد گل برشکافدش عمدا.
خاقانی.
قمری گفتا ز گل مملکت سرو به
کاندک بادی کند گنبد گل را خراب.
خاقانی.
رجوع به گنبده گل شود. || پیاله ٔزرین. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

غنچ. گل .

پیشنهاد کاربران

بپرس