گر نکردستم گناهی بیش از این
چون فکندندم درین زندان و بند.
ناصرخسرو.
وگر گناه نخواهد ز ما و ما بکنیم نه بنده ایم خداوند را که قهاریم.
ناصرخسرو.
ناکرده گناه در جهان کیست بگوبا عفو تو بی گنه چسان زیست بگو.
خیام.
وگر نیز کردم گناهی بزرگ غریبی بود عذرخواهی بزرگ.
نظامی.
با چنین حالتی عجب که مراست گر کنم طاعتی گناه کنم.
عطار.
گناه کردن پنهان به از عبادت فاش اگرخدای پرستی هواپرست مباش.
سعدی ( طیبات ).
مگرکرده بودم گناهی عظیم که بردم در آن است عذابی الیم.
سعدی ( بوستان ).
من از تو دست نخواهم به بی وفائی داشت تو هر گناه که خواهی بکن که معذوری.
سعدی ( بدایع ).