گناه داشتن

لغت نامه دهخدا

گناه داشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) مقصر بودن. جرم داشتن. مجرم بودن :
به تو ار نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمی توانم که نظر نگاه دارم.
سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مجرم بودن مقصر بودن خطا کار بودن .
مقصر بودن . جرم داشتن . مجرم بودن

پیشنهاد کاربران

کاری که برای خدا یا طرف مقابلمان ناخوشایند باشد و مخالف میل و خواست او باشد و او را دچار ناراحتی و درد و رنج کند.

بپرس