گمیختن. [ گ ُ ت َ ] ( مص ) ( از: گمیخ ( = گمیز [ هَ م ] )+ تن ( پسوند مصدری ) پهلوی گومختن ( مخلوط کردن )، ایرانی باستان ظاهراً وی میک ، سانسکریت میکش . جزء اول پیشوند است بمعنی بد، ضد و جزء دوم بمعنی آمیختن لغتاً، یعنی بد آمیختن. مخلوط کردن. قاتی کردن. پیشاب ریختن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).
فرهنگ فارسی
آمیخته کردن، مخلوطکردن، شاش کردن، ادرارکردن ( مصدر ) ۱ - مخلوط کردن قاتی کردن . ۲ - ادرار کردن پیشاب ریختن .
فرهنگ معین
(گُ تَ ) [ په . ] (مص م . ) ۱ - آمیختن . ۲ - ادرار کردن .