گمب

پیشنهاد کاربران

در گویش مردم لیراوی جنوب کشور
گمب با گ ضمه و میم سکون به معنی کم و اندک است
گمبک هم به معنی کمتر یا کمک

گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال
یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین.
گمب گمب راه نرو.
این قدر گمب گمب نکن.
گرومب/goromb/ ( اِصوت ) یا گُمب/gomb/ ( اِصوت ) در گویش شهرستان بهاباد صدای افتادن یا خوردن چیزی نسبتاً سنگین و معمولا توپر است.
...
[مشاهده متن کامل]

یه صدای گرمبی اومد یا صدای گمبی اومد.
گرومب گرومب /goromb goromb/ گُـروم گرومب /gorom goromb/ ( اِصوت ) یا گُمب گُمب /gomb gomb/گُم گُمب/gom gomb/ ( اِصوت ) صدای پی در پی افتادن یا خوردن چیزی� است.
در خونه را باز کنید، نمی شنوید چه صدای گُـروم گرومبی�میاد یا گُم گُمبی میاد.
آسمان با گُـروم گرومب یا گُمب گُمب خودش صحنه های عجیبی را بوجود آورده بود.
صدای سر اسیری که گرومب گرومب یا گُم گُمب به دیوار می خورد، در آن فضای خفقان زندان های عراق دل اسرا را بدرد آورده بود.

به فتح گ و سکون م و ب ( گَمب ) : وصله، وصله زدن و بند زدن، چینی و شیشه های شکسته را وصله زدن
دل من مثل چینی گمب زده است
به ضم گ ( گُمب ) : تکه ای کوچک از چیزی، یک پاره از شی یا صفت یا زمان
یک گمب از این سیب به من می دهی؟
گمبی صبر کن تا من هم بیایم
به ضم گ و سکون م ( گِمب ) : گاز زدن با دندان، کندن قسمتی از خوراکی با دندان

بپرس