در هستی خدای گروهی گمان کنند
وندر سخاوت تو نکرده ست کس گمان.
فرخی.
|| پنداشتن. تصور کردن. صورت بستن : تو گمان کردی که کرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی.
مولوی.
- امثال :گمان میکند علی آباد شهری است ؛ علی آباد در سر راه تهران است و چون قصبه بزرگی است ، مسافرین ساده لوح وقتی به نزدیکی آن رسند، تصور کنند شهری است یا به شهر تهران رسیده اند و مراداین است که پندارش بر خلاف واقع است. ( فرهنگ عوام ).