گم گردیدن

لغت نامه دهخدا

گم گردیدن. [ گ ُ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) گم گشتن. گم شدن. مفقود شدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مفقود شدن . ۲ - از راه خود به بیراهه افتادن : راستی موجب رضای خداست کس ندیدم که گم شد از ره راست . ( گلستان ) ۳ - ضایع شدن تباه گشتن . ۴ - نابود گشتن . یا گم شو . دور شو از نظرم غایب شو . دشنامی است که بدان رفتن مخاطب را خواهند : دختر. بی شرم برو گم شو میخواهی لک روی دخترم بگذاری ?

پیشنهاد کاربران

بپرس