دیکشنری
مترجم
بپرس
گلی کردن
معنی انگلیسی
:
besmirch
,
muddy
,
soil
,
smudge
,
track
دنبال کنید
مترادف ها
muddy
(فعل)
گلی کردن
فارسی به عربی
موهل , وردی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها