گلک بستن. [ گ ُ ل َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) گلک بستن ِ آتش ؛ مشتعل گردیدن و برافروختن آن. ( از آنندراج ) : ریخت ساقی به قدح باده شوق افزا رابسته آتش گلکی تا که بسوزد ما را.محسن تأثیر ( ازآنندراج ).خنده برق زند گرمی خاکستر ماچه گلک بسته ای ای آتش می بر سر ما.محسن تأثیر ( از آنندراج ).
( مصدر ) گلک آتش . مشتعل گردیدن افروخته شدن آن : خنده بر برق زندگرمی خاکستر ما چه گلک بستهای ای آتش می بر سرما? ( محسن تاثیر )