گلوج. [ گ َ ] ( اِ ) نانی که در آتش یا خاکستر تنور افتاده و سوخته باشد. ( شعوری ج 2 ورق 293 ) : هرکه را خشم کرد شد مفلوج شده محتاج کهنه ها و گلوج.لطیفی ( از شعوری ).