گلوبنده. [ گ ُ / گ َ ب َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) تابع حلق وشکم و مرد بسیارخوار. ( انجمن آرا ). شکمباره. شکم خواره. آنکه بنده شکم خود باشد. طبل خواره : ممانید بر کهتران کار خوارگلوبندگان رابگیرید بار.اسدی.هر بنده ای که او را بخرند و بفروشند آزادتر ازآن کس دان که گلوبنده بود... و گلوبنده همیشه بنده بود. ( از قابوسنامه ).
پرخور، شکم پرست، بسیارخوارگلوبندگی:پرخوری، شکم پرستیکسی که تابع حلق و شکم خود باشد بسیارخوار شکمخواره .