گله بردن. [ گ ِل َ / ل ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) شکایت کردن : گله از دست ستمکاره به سلطان گویندچون ستمکاره تو باشی گله پیش که بریم ؟سعدی ( صاحبیه ).بهیچ روی نشاید خلاف رای تو کردن کجا برم گله از دست پادشاه ولایت ؟سعدی ( طیبات ).