گلناک

لغت نامه دهخدا

گلناک. [ گ ِ / گ ُ ] ( اِ ) حصار قلعه. ( برهان ). بازوی دژ یعنی قلعه و بازوی دژ تصحیف خوانی شده است و در لغت کشف اللغات گلشانک به معنی بازوی درآمده. ( آنندراج ).

گلناک. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) گلزار و گلستان و باغ گل سرخ. ( ناظم الاطباء ).

گلناک. [ گ ِ ] ( ص مرکب ) کدر و گِل آلوده و پر از گِل. ( ناظم الاطباء ): رَدِغ ؛ جای گلناک. وَثیخة؛ زمین گلناک. مکان طان ؛ جای گلناک. ارض متظرمطة؛ زمین سخت گلناک. ( منتهی الارب ) :
دل ز پایه حوض تن گلناک شد
تن ز آب حوض دلها پاک شد.
مولوی ( مثنوی چ نیکلسن دفتر2 ص 321 ).
در خلایق روحهای پاک هست
روحهای تیره گلناک هست.
مولوی.

فرهنگ فارسی

کدر و گل آلوده و پر از گل .

فرهنگ عمید

۱. گل آلود، پرگل: در خلایق روح های پاک هست / روح های تیرۀ گلناک هست (مولوی: ۶۳۸ ).
۲. تیره.

پیشنهاد کاربران

بپرس