گلناک. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) گلزار و گلستان و باغ گل سرخ. ( ناظم الاطباء ).
گلناک. [ گ ِ ] ( ص مرکب ) کدر و گِل آلوده و پر از گِل. ( ناظم الاطباء ): رَدِغ ؛ جای گلناک. وَثیخة؛ زمین گلناک. مکان طان ؛ جای گلناک. ارض متظرمطة؛ زمین سخت گلناک. ( منتهی الارب ) :
دل ز پایه حوض تن گلناک شد
تن ز آب حوض دلها پاک شد.
مولوی ( مثنوی چ نیکلسن دفتر2 ص 321 ).
در خلایق روحهای پاک هست روحهای تیره گلناک هست.
مولوی.