گلدوز. [ گ ُ ] ( ن مف مرکب ) چیزی که در آن نقش گلها دوخته باشند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : در برد نظربازی ما نقش نیایددست دگران بهله گلدوز ز ما برد.میرزا معز فطرت ( از آنندراج ).مرید مرشد ما جبه گلدوز میخواهدخر عیسی است این رنگین بیالایید پالانش.عرفی ( از آنندراج ).