گفتم همی چه گویی ای حیز گلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
عسجدی.
دهقان بدر گلخنی از لطف هوابازچیند بدل سنبل تر شاخ دخان را.
حکیم زلالی ( از آنندراج ).
گلخنئی کرد به شاهی نگاه رفت دلش در دم یکران شاه.
میرخسرو ( از آنندراج ).
گلخنی. [ گ ُ خ َ ] ( اِخ ) مولانا... میرعلیشیر نوایی درباره وی آرد: ازولایت قم است در زمان سلطان حسین میرزا به شهر هرات آمده بود، بغایت سفیه و بدزبان و بی باک و سلامتی بود. محمدحسین میرزا او را رعایتی نیک کرد آخر از او جریمه ای در وجود آمد، به سیاست رسید. از اوست این مطلع:
بجان کندن مراسنگین دلان دیدند و غوغا شد
که عاشق پیشه ای شیرین تر از فرهاد پیدا شد.
( مجالس النفائس ص 161 ).
گلخنی. [ گ ُ خ َ ] ( اِخ ) خواهرزاده شهیدی است و شهیدی خال اوست و او نیز شخصی ابدال ، مبدل الاحوال بود و دایم الابد با مردم زد و خورد مینمود و از کثرت شرارت او میرعلیشیر میخواسته که اورا از خراسان اخراج کند، در آن وقت این غزل گفته :
آنم که به عالم ز من افتاده تری نیست
آزار من سوخته چندان هنری نیست
مشتی خسم و گلرخ من آتش سوزان
تا نیک نگه میکنی از من اثری نیست.
و این مطلع نیز او راست :
اگر مجنون توانستی سر از تربت برون کردی
نشستی سالها پیش من و مشق جنون کردی.
مطلع دیگر:
دلا تا چند روزی عشق بی مهران چه کار است این
بلایی بهر خود پیدا کنی گویی که یار است این.
مطلع دیگر:
آتش رویی که مهرش را چو شمع افروختم
مجلس آرای کسانش چند بینم سوختم.
( مجالس النفائس ص 290، 297 ).