گلخن تاب

/golxantAb/

لغت نامه دهخدا

گلخن تاب. [ گ ُ خ َ ] ( نف مرکب ) آنکه حمام راگرم کند. ( آنندراج ). آنکه گلخن افروزد :
به گلخن چون روم از ننگ گلخن تاب در بندد
به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید؟
وحشی ( از آنندراج ).
از جهان دل بغم عشق تو الفت دارد
همچو دیوانه که هم صحبت گلخن تاب است.
سلیم ( از آنندراج ).
|| ( اِ مرکب ) سوخت که در گلخن سوزند. ( یادداشت مؤلف ). || آلتی که بدان گلخن سوزند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه گلخن ( گرمابه ) را گرم سازد تون تاب . ۲ - سخت گلخن .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) تون تاب ، کسی که آتش خانة حمام را روشن می کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس