به گلخن چون روم از ننگ گلخن تاب در بندد
به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید؟
وحشی ( از آنندراج ).
از جهان دل بغم عشق تو الفت داردهمچو دیوانه که هم صحبت گلخن تاب است.
سلیم ( از آنندراج ).
|| ( اِ مرکب ) سوخت که در گلخن سوزند. ( یادداشت مؤلف ). || آلتی که بدان گلخن سوزند. ( یادداشت مؤلف ).