گلبن
/golban/
فرهنگ اسم ها
معنی: درخت و بوته گل، بیخ بوته گل، به صورت خاص به بوته گل سرخ گویند، ( در قدیم ) بوته یا درخت گل به ویژه بوته ی گلِ سرخ، ( به مجاز ) زیبا رو و لطیف، بوته یا درخت گل
برچسب ها: اسم، اسم با گ، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت، اسم گل
لغت نامه دهخدا
اگر گل کارد او صد برگ ابازیتون ز بخت او
بر آن زیتون و آن گلبن به حاصل خنجک و خار است.
خسروی.
چنانچون خو که درپیچد به گلبن بپیچم من بر آن سیمین صنوبر.
بوالمثل.
برفتند هر دو برابر ز مروخرامان چو در زیر گلبن تذرو.
فردوسی.
بیاراست [ فریدون ] گیتی بسان بهشت بجای گیا سرو گلبن بکشت.
فردوسی.
نامزد زائران کنی گه کشتن گر بمثل گلبنی به باغ بکاری.
فرخی.
کنون گر گلبنی را پنج وشش گل در شمار آیدچنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید.
فرخی.
ز گلبنان شکفته چنان نماید باغ که میر پرّه زدستی به دشت بهر شکار .
فرخی ( دیوان ص 137 ).
بوستان گویی بتخانه فَرخار شده ست مرغکان چون شَمَن و گلبنکان چون وثنا.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 1 ).
چو چنبرهای یاقوتین وز باد گلبنهاجهنده بلبل و صلصل چو بازیگر به چنبرها.
منوچهری.
بوستان بانا امروز به بستان شده ای زیر آن گلبن چون سبز عماری شده ای.
منوچهری.
تو گفتی بستر دیباش همواربزیرش همچو گلبن بود پرخار.
( ویس و رامین ).
به هر گوشه بد گلبنی خاسته هوا را به گلبن بیاراسته.
اسدی.
نهانی مگر گلبنی را ازیراگهی تر و خوش گل گهی خشک خاری.
ناصرخسرو.
گلبن چو برج جوزا گشته ست وگل بر اوبشکفت جای جای سماک و عوا شده ست.
ناصرخسرو.
نگویم که طاووس نر است گلبن که گلبن همی زین سخن عار دارد.
ناصرخسرو.
باغ اگر بر چرخ بودی لاله بودی مشتریش چرخ اگر در باغ بودی گلبنش جوزاستی.
ناصرخسرو.
از صد گلت یکی نشکفته ست پیش تواکنون هنوز گلبن بخت تو نوبر است.
ظهیرالدین فاریابی.
هر خار که گلبن طمعداشت در چشم نمک فشان شکستم.
خاقانی.
فاخته گفت : از سخن نایب خاقانیم گلبن کآن دید کرد مدح شهش امتحان.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بیخ بوت. گل . ۲ - بوت. گل جمع : گلبنها : گبنان : این عزیزانی که اینجا گلبنان دولت اند . ۳ - بوت. گل سرخ .
دهی است از دهستان استراباد رستاق و از جمله دهاتی است که در وقف نامه ناحیه فخر عمادالدوله مندرج است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
مترادف ها
بوته، درختچه، گلبن، بوته توت فرنگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




بوته یا درخت گل /به ویژه بوته گل سرخ
گل بن = بوته یاریشه گل
به بوته گل یا ریشه گل گفته می شود
بوته گل
گلبن : بوته ی گل سرخ
شاه قوی طالع و فیروز چنگ
گلبن این روضی پیروزه رنگ
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
شاه قوی طالع و فیروز چنگ
گلبن این روضی پیروزه رنگ
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
بیخ بوته ی گل
بوته یا درخت گل ، به ویژه بوته گل سرخ