گلبدن بیگم

لغت نامه دهخدا

گلبدن بیگم. [ گ ُ ب َ دَ ب َگ ُ ] ( اِخ ) دختر نیک اختر بابرشاه بود به جمال صوری و معنوی و موزونی و سخن پردازی والادستگاه. از اوست :
هر پری رویی که او با عاشق خود یار نیست
تو یقین می دان که هیچ از عمر برخوردار نیست.
( از صبح گلشن ص 348 ).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3872 شود.

فرهنگ فارسی

دختر نیک اختر بابرشاه بود بجمال صوری و معنوی و موزونی و سخن پردازی والا دستگاه .

دانشنامه آزاد فارسی

گُلبَدَن بِیْگم (کابل ح ۹۲۹ـ۱۰۱۱ق)
شاهدخت تاریخ نویس و شاعر فارسی گوی شبه قاره، فرزند ظهیرالدین بابرگورکانی. مادرش از نوادگان شیخ احمد جام ژنده پیل بود. کودک بود که مادرش درگذشت و ماهام بیگم، مادر همایون گورکانی، او را سرپرستی و تربیت کرد. شاهد رویدادهای پرتلاطم دورۀ همایون و جانشینش اکبرشاه بود و در ۹۹۵ق به پیشنهاد اکبرشاه به نوشتن خاطرات خود پرداخت که ابوالفضل علامی در تدوین اکبرنامه از آن یاری گرفت. گلبدن بیگم نخستین زن نویسنده ای است که در شبه قاره کتاب تاریخی ارزشمندی تألیف کرده است. از زنان آگاه و فرهیختۀ روزگارش بود. به فارسی و ترکی شعر می سرود و در خوشنویسی نیز دست داشت. خاطرات او همایون نامه/ احوال همایون پادشاه نام دارد که در دو بخشِ دورۀ بابری (بخش یکم) و رویدادهای روزگار همایون (بخش دوم) است و با نام همایون نامۀ گلبدن بیگم به چاپ رسیده است (لکهنو، ۱۹۲۵).

پیشنهاد کاربران

بپرس