گلبانگ
/golbAng/
مترادف گلبانگ: گلبام، ترانه، نغمه
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: بانگ بلند، آواز رسا، گلبام، آواز بلند، نام لحنی از لحن های موسیقی، ( در قدیم )، ( به مجاز ) آواز خوش و بلند از حنجره ی انسان یا از آلات موسیقی، ( درتصوف ) ابیاتی که صوفیان در سماع می خواندند
برچسب ها: اسم، اسم با گ، اسم دختر، اسم فارسی، اسم هنری
لغت نامه دهخدا
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد.
حافظ.
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کردناله کن بلبل که گلبانگ دل افگاران خوش است.
حافظ.
و رجوع به گلبام شود.|| آواز و بانگ بلبل. ( برهان ) ( غیاث ). آواز. چهچه. صوت :
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی.
حافظ.
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش بادکه در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست.
حافظ.
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبورگلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور.
حافظ.
بلبل سرمست در گلبانگ خوش میکوفت پای ناگهانش دیده نرگس به زیر پای شد.
امیرخسرو ( از جهانگیری ).
عندلیبان از خجالت سر به زیر پا کنندهر کجا صائب شود گلبانگ کلک ما بلند.
صائب ( از آنندراج ).
|| نام لحنی است از لحنهای موسیقی. ( آنندراج ) : مغنی کجایی به گلبانگ رود
به یاد آور آن خسروانی سرود.
حافظ.
|| شور مردم که در وقت شادی میباشد. || در فردوس اللغات به معنی آواز خوش آورده. ( آنندراج ) ( غیاث ): خرد در زنده رود انداز و می خور
به گلبانگ جوانان عراقی.
حافظ ( دیوان ص 312 ).
|| مژده نیک. ( غیاث ) ( آنندراج ).گلبانگ. [ گ ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 20000گزی شمال خاوری زرند و 20000گزی خاور راه مالرو زرند به راور. دارای 15 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
گلبانگ. [ گ ُ ] ( اِخ ) نام شهری است خرد از تبت با لشکر و مردمانی جنگی و با سلاح بسیار. ( حدود العالم ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) : بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد . ( حافظ ) ۲ - آواز بلبل بانگ بلبل : بلبل ز شاخ سرو بگلبانگ پهلوی میخواند دوش درس مقامات معنوی . ( حافظ ) ۳ - لحنی است از موسیقی قدیم . ۴ - آواز خوش : خرد در زنده رود انداز و می نوش بگلبانگ جوانان عراقی . ( حافظ ) ۵ - شور مردم در وقت شادی . یا گلبانگ محمدی . اذان بانگ نماز . یا گلبانگ مسلمانی . اذان بانگ نماز . یا گلبانگ بر قدم زدن . جلد رفتن تیز رفتن .
نام شهریست خرد از تبت بالشکر و مردانی جنگی و با سلاح بسیار .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* گلبانگ مسلمانی: [مجاز] اذان، بانگ اذان گو.
* گلبانگ بر قدم زدن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] به شتاب رفتن.
پیشنهاد کاربران
وقتی کسی درحاله خواندن قران است ویا درحال عبادت یادعا کردن است ودراین لحظه صدایی بلند شود وشنیده شود که میتونه موسیقی باشه میتونه صدای تلاوت قران باشه ویا هرصدای خوش ایندی باشه به اون صدا میگن. . . . گل بانگ
خوش الحان!