گلبام

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

گلبام. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و شلنگ زدن و معرکه بستن به یکبار کشند. ( برهان ) ( جهانگیری ) :
صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرند
گوی گلبام زد اجسام بگو تا شنوند.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 102 ).
بختش به صبح خیزی تا کوفت کوس دولت
گلبام کوس اورا دستان تازه بینی.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 441 ).
و رجوع به گلبانگ شود.
|| نام لحنی از لحنهای موسیقی. ( غیاث ) :
می به قدح در چنانک شیرین در مهد زر
باربدی وار کوس برزده گلبام صبح.
خاقانی.
ساغر گلفام خواه کز دهن کوس
نغمه گلبام وقت بام برآمد.
خاقانی.
ز گلبام شبابه زندباف
دریده صبا شَعر گل تا به ناف.
نظامی ( شرفنامه چ وحید ص 346 ).

فرهنگ معین

( ~ . ) (اِمر. ) ۱ - آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و معرکه بستن یکباره کشند. ۲ - لحنی است از موسیقی قدیم .

فرهنگ عمید

= گلبانگ

پیشنهاد کاربران

گلبام ؛ آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و شلنگ زدن و معرکه بستن بیکبار بکشند. ( برهان قاطع ) . گلبانگ. ( برهان قاطع ) :
ساغر گلفام خواه کز دهن کوس
نغمه گلبام وقت بام برآمد.
خاقانی.

بپرس