گلاشکرد
لغت نامه دهخدا
گلاشکرد. [ گ َ ک َ ] ( اِخ ) مرکز دهستان بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 50000گزی باختر کهنوج ، سر راه فرعی جیرفت و رودخانه است. هوای آن گرم و دارای 900 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و خرماست. شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
فرهنگ فارسی
نام یکی از دهستان نه گانه بخش کهنوج شهرستان جیرفت .
پیشنهاد کاربران
گلاشکرد:گ آن هورت یا بزرگ و لاش یعنی جسد و کرد یعنی آوردن و انجام دادن پس معنی واقعی آن عبارت از جسد بزرگ را آوردن بدان معنی است که مردان جنگی آن هرگز بدون مرده یا زنده بزرگ یا فرمانده خود به قلعه بزرگ
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گلاشکرد بر نمی گشتند و خود تا آخرین نفر می ایستادند تا کشته شوند مگر اینکه جسد بزرگ یا فرمانده خود را بهم راه آورده و بدست دشمن نمی سپاردند. گلا شکرد محل حکومت حکمران لارستان بوده و حکمران لارستان که مقام دوم بعد از فرمان فرمای فارس داشته همواره چند ماهی در این قلعه می آمده است قلعه بزرگ گلاشکرد که در دو طبقه و در طول صد متر و عرض صد متر بوده است و مشابه دو قلعه دیگر در منو جان و کهنوج بوده است قابل ذکر است در گذشته حکمران لارستان در آن قلعه نیز حضور داشته است . گلاشکرد محل تصمیم گیری بزرگی برای مملکت بوده است در زمان صفویه و زندیه و قاجار نقش بزرگی در سر نگونی این حکومتها بازی کرده ولی چراغ خاموش بوده است حتی چریکان لاری نیز در منطقه رودخانه که زیر نظر گلاشکرد است بوجود آمده و . . . متاسفانه نمی دانیم بر چه اساسی شخصی که زبان محلی ملتها را نمی داند چنین تعریفی می کند مشکل او آن است که در خانه می شنید و تعریف و کتاب تاریخ می نویسد و باز دید میدانی ندارد و باعث نابودی تاریخ سایر ملتها می شود