گل گلاب

لغت نامه دهخدا

گل گلاب. [ گ ُ ل ِ گ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرادف گل احمر. ( آنندراج ). گل سرخ. گل محمدی. گل سرخ که از آن گلاب گیرند. رجوع به گل سرخ و گل سوری و گل محمدی شود :
ز خوی جمال نبی چون گل گلاب شده ست
شقایق از حسد بخت گل کباب شده ست.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
چو بلبل است ز مستی همیشه فریادم
بود گلابی می چون گل گلاب مرا.
قزلباش خان ( از آنندراج ).
|| به اصطلاح بعضی می نوشان ، کنایه از شراب. ( غیاث ). در هندوستان شراب دوآتشه را از این گل کشند و گل گلاب گویند. ( آنندراج ).، گلگلاب. [ گ ُ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در7500گزی خاور هشجین و 29هزارگزی راه شوسه هروآباد به میانه. هوای آن معتدل و دارای 108 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و سردرختی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

گلگلاب. [ گ ُ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 12هزارگزی شمال آغ کند و 16هزارگزی راه شوسه هروآباد به میانه. هوای آن معتدل و دارای 59 تن سکنه است. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و سردرختی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گلو ۲ - گردن . ۳ - روی ( دیوار و مانند آن ) بالای : دسته کلید کوچکی را از گل میخ برداشت و مطیعانه باو داد . یا از گل هم بر آمدن . از پس هم بر آمدن . از پس هم بر آمدن . یا گل هم انداختن . ۱ - بیکدیگر بند کردن روی هم انداختن . ۲ - سطحی کاری را انجام دادن . یا گل هم کردن . ۱ - بیکدیگر متصل کردن بهم پیوستن. ۲ - سطحی کاری را انجام دادن. ۳ - گردنه .
مرادف گل احمر گل سرخ گل محمدی گل سرخ که از آن گلاب گیرند .

دانشنامه عمومی

گل گلاب (خلخال). گل گلاب یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان خورش رستم شمالی واقع شده است. [ ۱] براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، گل گلاب ۸۱ نفر جمعیت دارد. [ ۲]
عکس گل گلاب (خلخال)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس