ز خوی جمال نبی چون گل گلاب شده ست
شقایق از حسد بخت گل کباب شده ست.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
چو بلبل است ز مستی همیشه فریادم بود گلابی می چون گل گلاب مرا.
قزلباش خان ( از آنندراج ).
|| به اصطلاح بعضی می نوشان ، کنایه از شراب. ( غیاث ). در هندوستان شراب دوآتشه را از این گل کشند و گل گلاب گویند. ( آنندراج ).، گلگلاب. [ گ ُ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در7500گزی خاور هشجین و 29هزارگزی راه شوسه هروآباد به میانه. هوای آن معتدل و دارای 108 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و سردرختی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).گلگلاب. [ گ ُ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 12هزارگزی شمال آغ کند و 16هزارگزی راه شوسه هروآباد به میانه. هوای آن معتدل و دارای 59 تن سکنه است. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و سردرختی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).