گل کوزه

لغت نامه دهخدا

گل کوزه. [ گ ُ ل ِ زَ / زِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی را گویند که در کوزه ها گذاشته به مجلس آورند، مانند: نسرین و نرگس. ( انجمن آرا ). نسرین. ( برهان ) ( جهانگیری ). گل نسرین که گل مشکی نیزگویند و به هندی سیوتی خوانند. ( فرهنگ رشیدی ). گلی سفید مشابه گل نسرین مگر قدری از آن کلان باشد و در خوشبویی کم. ( غیاث ). گل سفید. ( آنندراج ) :
کنون خالی نباید کوزه از می چون گل کوزه
پر از شبنم شد ارچه پر نگردد کوزه از شبنم.
میرخسرو ( از آنندراج ).
در گل کوزه نگر تا باد را در کوزه کرد
یاسمن آن دیده بهر خنده دندان کرده باز.
خسرو ( از فرهنگ رشیدی ).
گل کوزه ز دور چرخ گردان
ندید از خاک پاک سندگردان.
خسرو دهلوی.
|| بعضی تصریح کرده اند که گل کوزه و گل صدبرگ که گلی است دیگر زرد و سرخ رنگ فارسی هندوستان است. و بعضی اطبای این زمان در این دیار گل نسرین همین گل کوزه را گویند و بعضی نسترن خوانند و گلقند آنرا بهتر از گلقندگل سرخ دانند. ( آنندراج ). || نرگس را هم گفته اند چه قلم آنرا در کوزه ها کرده در خانه نهند. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

گلی را گویند که در کوزه ها گذاشته بمجلس آورند مانند نسرین و نرگس .

پیشنهاد کاربران

بپرس