به گل چیدن آمد عروسی به باغ
فروزنده رویی چو روشن چراغ.
نظامی.
عجب آن است که با زحمت گل چیدن و خاربوی صبحی بشنیدم که چو گل بشکفتم.
سعدی.
گل نخواهد چید بیشک باغبان ور نچیند خود فروریزدز باد.
سعدی.
|| تماشا کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).