گل پیرهن. [ گ ُرْ / رَ هََ ] ( ص مرکب ) آنکه خود را از گل زینت داده و آرایش کرده باشد. ( ناظم الاطباء ). آنکه پیراهن وی از لطافت و نازکی گل را ماند. || در بیت زیر مجازاً نازک اندام. لطیف تن. نرم بدن : بال مرصع بسوخت مرغ ملمعبدن اشک زلیخا بریخت یوسف گل پیرهن.
ابوالمفاخر رازی.
و رجوع به گلپوش شود.
فرهنگ فارسی
۱ - آنکه پیراهنش از نظافت مانند گل است . ۲ - لطیف تن نازک اندام : بال مرصع بسوخت مرغ ملمع بدن اشک زلیخا بریخت یوسف گل پیرهن . ( ابوالمفاخر رازی )