گل مهتاب

لغت نامه دهخدا

گل مهتاب. [ گ ُ ل ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پارچه های مهتاب که از میان برگ درختان بر زمین می افتد. ( غیاث ). لکه ای که در مهتاب از درختان بر زمین افتد. ( آنندراج ) :
صاف دل را نبود رنگ زوال
گل مهتاب نمی گردد خشک.
محمداسحاق شوکت ( از آنندراج ).
از رنگ بناگوش تو چون خون نخورد [ کذا ]
می روشن که به روی گل مهتاب نخورد.
محمداسحاق شوکت ( از آنندراج ).
|| نام گلی است که آنرا به هندی چاندنی گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). چاندنی ترجمه مهتاب است پس گل مهتاب بدین معنی فارسی شناخته اهل هند باشد از عالم گل کوزه و گل صدبرگ و گل اورنگ. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

پارچه های مهتاب که از میان برگ درختان بر زمین میافتد لکه هایی که در مهتاب از درختان بر زمین افتد .

پیشنهاد کاربران

بپرس