گل زدن. [ گ ُ زَ دَ] ( مص مرکب ) کنایه از طلب کردن حریف را برای جنگ و این رسم کشتی گیران ولایت است. ( آنندراج ) : به خصم گل زدن از دست ما نمی آید وگرنه آبله ام تشنه مغیلان است.
صائب ( از آنندراج ).
رجوع به گل کشتی و گل جنگ شود. || حباب گونه برآوردن. لک و خال ها به رنگی جز رنگ بدن پیدا کردن : تنش گل زده است. نانها گل زده است.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ایجاد نقش گل بر روی پارچه کردن . ۲ - ( کشتی ) طلب کردن حریف را برای کشتی و مبارزه : بخصم گل زدن از دست ما نمی آید و گرنه آبله ام تشن. مغیلان است . ( صائب ) ۳ - لک و خال هایی برنگی جز رنگ اصلی بر آوردن : تنش گل زده است . نانها گل زده است .
مترادف ها
goal(فعل)
گل زدن، هدفی در پیش داشتن
home run(فعل)
گل زدن
پیشنهاد کاربران
در بعضی اشعار گل زدن به معنای بستن ومسدود کردن چیزی آمده است. مانند: چه پروا گر در میخانه ها را محتسب گل زد / نبندد نرگس مستش دکان می فروشی را
گل زدن ( gol zadan ) : [اصطلاح نانوایی] در اثر اینکه خمیر کاملا ور نیامده باشد یا سرد شده باشد هنگام پخت، لایه نازکی ازبعضی از قسمتهای روی آن می سوزد که این کار گل زدن نام دارد.