گل خواره. [ گ ِ خوا / خا رَ / رِ ] ( نف مرکب ) آنکه گل خورد. || ( اِ مرکب ) خراطین. کرم خاکی : اما هیچ ناقص تر از خراطین نیست و او کرمی است سرخ که اندر گل جوی بود و او را گل خواره خوانند و در ماوراءالنهر غاک کرمه خوانند. ( چهارمقاله عروضی چ معین مقدمه ص 14 و 30 ).
فرهنگ فارسی
۲ - کرم خاکی خراطین : اما هیچ ناقصتر از خراطین نیست و او کرمی است سرخ که اندر گل جوی بود و او را گل خواره خوانند .