گل خد. [ گ ُ خ َدد / خ َ ] ( ص مرکب ) گلگونه. آنکه رخسار او در لطافت گل را ماند. گل چهره : غزلسرای شدم بر شکرلبی گل خدبنفشه زلفی ونسرین بری صنوبرقد.سوزنی.بعاشقی دل وچشم مرا چو شکر و گل به آب و آتش داد آن شکرلب گل خد.سوزنی.
آنکه چهره اش در لطافت مانند گل است گل چهره : غزلسرای شدم بر شکر لبی گل خد بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبر قد . ( سوزنی )