گل به چشم افتادن. [ گ ُ ب ِ چ َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) مؤف شدن به مرض گل چشم. ( آنندراج ) : به چشم شبنم این بوستان گل افتاده ست ز بس گریسته در عرصه ٔچمن بی تو.صائب ( از آنندراج ).ز گریه عاقبت کار گل فتاد بچشم ز گل گلاب کشیدم ز گل گلاب گرفتم.صائب ( از آنندراج ).و رجوع به گل چشم شود.