گل بدن. [ گ ُ ب َ دَ] ( ص مرکب ) از اسمای محبوب است. || آنکه بدن او در نرمی و نازکی به گل ماند. || ( اِ مرکب ) نوعی قماش متعارف هندوستان مثل تافته که قماش دورنگ بود، مثلاً سرخ که به سیاهی زند. ( آنندراج ). نوعی از پارچه ابریشمی. ( ناظم الاطباء ) :
هوایش کار پوشش مختصر کرد
چو گلبن گلبدن باید به بر کرد.میریحیی شیرازی ( ازآنندراج ).
اگرترا سر آرایش است چون طاووس
لباس گلبدن داغ میتوان پوشید.ملا مفید بلخی ( از آنندراج ).