جشن نوروز در ره و ما لنگ نانیم
نگارنده : احمد لطفی
گرچه معلمان و مادران مظهر صبر و امیدند، و همواره چراغ امید را در دلها بر می افروزند. اما سختی ها و نابرابری های اجتماعی، اختلاسگران، کم ارزشی پول ملی، تحریم ها ، فرار مغزها، ورود، افاغنه، حال جامعه را ناخوب کرده است. در چنان حالتی جوامع فقیر و صاحبان زمینهای دیم، سختی و شدت سرمای زمستان را گذشتگان این سرزمین اهورایی چنین می گفتند؛
... [مشاهده متن کامل]
- بهاری بیاید، بهار خو شی
- سه ماه زمستان تمام شب باشد، وقتی بلند شویم ، موعد جو درو رسیده باشد.
در اینجا فقری توأم با امید، و آرزویی نیکو را برای خانواده تبیین می نماید.
لکها می گویند؛
سه مانگ زمستان کُل. وه شو بیا
سو زوی حیزگرم جو درو بیا
یعنی کاش سه ماه زمستان همه شب باشد و در خواب باشیم فردایش که بلند شویم بهار و فصل جو درو آمده باشد
کشورما هشت سال جنگ را اداره کرد، اما بدین وضع رقت بار که دهک بندی شود، و سبد کالا دریافت کند. که به زبان اهل معرفت، یک زندگی بخور و نمیر شکل یافته، که حدو حدود زندگی طبیعی گویی به فراموشی سپرده شده است.
الان وقتی اواخر ماه می شود خانواده های بسیاری چشمشان به یارانه و سبد کالاست. کارت یارانه در گرو نان ماهانه نانواهاست.
جوّ جامعه چنان است که دل در گرو کمکهای مددکاران وابسته به نهاد ها ی مردمی و دولت است.
ایراد این نوع کمک ها آن است، که در جشن های نوروز و فطر دل و دماغ برای دهک های که. رقم بالا داشته، ولی فعلا، " زیر خط فقرند. بازنشسته ها، و اقشارمحجوب و با حمّیّت هم در نظر بایدگرفت، مضافا" سال های اخیر. گرانی، مرگ و میر ناشی از کرونا و. . . . دلها را افسرده و غمگین کرده است.
اگر ترقه ای به جای چهارشنبه سوری بطور پراکنده و ضعیف به گوشها می آید. اگر برخی زنان و دختران با وجود دلهای شکسته، به خاطر دمیدن روح امید و حماسه و غیرتدر جامعه، لباسهای رنگارنگ می پوشند وفقر و نا امیدی و ستمگری را به صورت نمادین زیر پا لگد کوب می کنند، اما به قول اسد آزادبخت مومه وند ؛
داوارل جم کن هیوچ ار جا نیلن
بون تا بچیمن دلل بی میلن
ویا به قول اخوان ثالث؛
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را زدر خانه براندیم
هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
میر نوروز شاعر دهلرانی هم گرفتار مخارج عید نوروز بوده، و چنین سروده است؛
شوو عید نزیکه آز افتا و زنو ( زنان )
لباس بسونم ، یا رووم سراق نو ( نان )
ترجمه
شب عید نزدیک است و زنان قدرتمندانه به جنب و جوش افتادند نمی دانم برای ( اهل و عیال ) لباس تهیه کنم یا در فکر نان براشون باشم.
نگارنده : احمد لطفی
گرچه معلمان و مادران مظهر صبر و امیدند، و همواره چراغ امید را در دلها بر می افروزند. اما سختی ها و نابرابری های اجتماعی، اختلاسگران، کم ارزشی پول ملی، تحریم ها ، فرار مغزها، ورود، افاغنه، حال جامعه را ناخوب کرده است. در چنان حالتی جوامع فقیر و صاحبان زمینهای دیم، سختی و شدت سرمای زمستان را گذشتگان این سرزمین اهورایی چنین می گفتند؛
... [مشاهده متن کامل]
- بهاری بیاید، بهار خو شی
- سه ماه زمستان تمام شب باشد، وقتی بلند شویم ، موعد جو درو رسیده باشد.
در اینجا فقری توأم با امید، و آرزویی نیکو را برای خانواده تبیین می نماید.
لکها می گویند؛
سه مانگ زمستان کُل. وه شو بیا
سو زوی حیزگرم جو درو بیا
یعنی کاش سه ماه زمستان همه شب باشد و در خواب باشیم فردایش که بلند شویم بهار و فصل جو درو آمده باشد
کشورما هشت سال جنگ را اداره کرد، اما بدین وضع رقت بار که دهک بندی شود، و سبد کالا دریافت کند. که به زبان اهل معرفت، یک زندگی بخور و نمیر شکل یافته، که حدو حدود زندگی طبیعی گویی به فراموشی سپرده شده است.
الان وقتی اواخر ماه می شود خانواده های بسیاری چشمشان به یارانه و سبد کالاست. کارت یارانه در گرو نان ماهانه نانواهاست.
جوّ جامعه چنان است که دل در گرو کمکهای مددکاران وابسته به نهاد ها ی مردمی و دولت است.
ایراد این نوع کمک ها آن است، که در جشن های نوروز و فطر دل و دماغ برای دهک های که. رقم بالا داشته، ولی فعلا، " زیر خط فقرند. بازنشسته ها، و اقشارمحجوب و با حمّیّت هم در نظر بایدگرفت، مضافا" سال های اخیر. گرانی، مرگ و میر ناشی از کرونا و. . . . دلها را افسرده و غمگین کرده است.
اگر ترقه ای به جای چهارشنبه سوری بطور پراکنده و ضعیف به گوشها می آید. اگر برخی زنان و دختران با وجود دلهای شکسته، به خاطر دمیدن روح امید و حماسه و غیرتدر جامعه، لباسهای رنگارنگ می پوشند وفقر و نا امیدی و ستمگری را به صورت نمادین زیر پا لگد کوب می کنند، اما به قول اسد آزادبخت مومه وند ؛
داوارل جم کن هیوچ ار جا نیلن
بون تا بچیمن دلل بی میلن
ویا به قول اخوان ثالث؛
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی آن را زدر خانه براندیم
هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
میر نوروز شاعر دهلرانی هم گرفتار مخارج عید نوروز بوده، و چنین سروده است؛
شوو عید نزیکه آز افتا و زنو ( زنان )
لباس بسونم ، یا رووم سراق نو ( نان )
ترجمه
شب عید نزدیک است و زنان قدرتمندانه به جنب و جوش افتادند نمی دانم برای ( اهل و عیال ) لباس تهیه کنم یا در فکر نان براشون باشم.
در محضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج ) - قسمت هفتم
گردآورنده : احمد لطفی
مقدمه:
ازدریای بیکران قرآن که اورا فرقان ( جدا کننده ی حق از باطل ) گویند، هرچه تمجید شود، کم است. قرآن صلح و ادب و اخلاق را ترویج می کند.
... [مشاهده متن کامل]
برای استفاده ی بهینه از متن و معنای قرآن ، استفاده از نظر جدیدترین مفسرانِ دانشمندِ دانشگاهی و حوزوی قادر است که بطن هایی از قرآن را برای جامعه تبیین کنند. مانند برخی مطالب رمزی و علمی که در قرآن تبیین می نمایند.
نگارنده با مطالعه ی آیاتی چند از قرآن، برمبنای ترجمه و تفاسیر برخی از بزرگان خوشه چینی نموده، و هر از گاهی الفبایی نوشته می شود. قرآن افرادی که قواعد معنوی را رعایت نمی کنند، و به گناه و انجام عمل بد می پردازند، سرزنش و وعده ی شکنجه و عذاب، و دستور تنبیه کردن آنها را صادر کرده است.
جنگ فرقه ای و مذهبی در سوریه در این چند سال اخیر میزان تنش و خشونت را افزایش داده، و در این دو ماه اخیر کشتار به شکل دیگری در جریان است. ( کشتار ۶ مه تا ده مه ۲۰۲۵ که بیش از هفتصد نفر از شیعه ها به طرز فجیعی توسط حکومت جدید سوریه
کشته شده اند. ظلم آشکاری است .
قرآن چنین خشونت هایی را نمی پذیرد، زیرا جنگهای نفسانی و خود برتر بینی و فرقه ای دقت نظر بیشتری را طلب می نماید.
به هر حال قرآن به زعم علمای ربّانی سرتاسر ادب و حکمت است.
متن و ترجمه ی آیات۲۸ - ۲۵ سوره حج؛
آیه ۲۵ -
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ ۚ وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿٢٥﴾
مسلماً کسانی که کافرند و از راه خدا و [ورود مؤمنان به] مسجدالحرام که آن را برای همه مردم چه مقیم و حاضر و چه مسافر، یکسان قرار داده ایم جلوگیری می کنند، [کیفری بسیار سخت خواهند داشت]، و هر که بخواهد در آنجا با انحراف از حق روی به ستم آورد [و دست به شرک و هر گناهی بیالاید] او را عذابی دردناک می چشانیم. ( ۲۵ )
آیه۲۶ -
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿٢٦﴾
و [یاد کن] هنگامی را که جای خانه [کعبه] را برای ابراهیم آماده کردیم [و از او پیمان گرفتیم] که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان [از پلیدی های ظاهری و باطنی] پاک و پاکیزه گردان. ( ۲۶ )
آیه۲۷ -
وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ﴿٢٧﴾
و در میان مردم برای حج بانگ زن تا پیاده و سوار بر هر شتر باریک اندام [چابک و چالاک] که از هر راه دور می آیند، به سوی تو آیند. ( ۲۷ )
آیه ۲۸ -
لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ ۖ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ ﴿٢٨﴾
تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند، و نام خدا را در روزهایی معین [که برای قربانی اعلام شده] بر دام های زبان بسته ای که به آنان عطا کرده ذکر کنند، [چون قربانی کردید] از آن بخورید و تهیدست را نیز اطعام کنید. ( ۲۸ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۲۸ - ۲۵ سوره حج:
در صدر اسلام، کافران و مشرکانِ مکه ، خانه ی امن الهی را که برای مسلمانان و هر شخص مسافر و زائری ورود و خروج به این خانه ی مقدس و حریم اطرافش آزاد بود، آنها جلوگیری می کردند.
قرآن ضمن تقبیحِ این جلوگیری کردن از مسلمان شدن مردم، و ورود آنها اعم از مسافر و مسلمان و زائران به مکه، آنها را وعده ی عذاب دردناک داده است. ، چون خانه ی خدا به همه ی مردم تعلق دارد.
مکه خانه ی امن خداوند است ظلم و هر نوع مخالفت باحق، و انحراف از حق گناه محسوب شده و مستحق چشیدن عذاب درد ناک خواهند بود.
آنچه از آیه ۲۶ سوره حج بر می اید، خداوند به حضرت ابراهیم وحی می کند، خانه ای در وادی مقدس مکه برمبنای خانه ی بیت المعمور در عرش، درست نماید، تا مردم دراین مکان مقدس مرا عبادت کنند، البته آن عبادتها سودش به خود مردم بر می گردد، که آرامش پیدا می کنند، دل و جان و جسم خود را پاکیزه می کنند، با زیارت این مکان پر فیض وجودشان از گناهان پاک می شود، و گویی از نو متولد شده اند.
در زمانی که خداوند جای کعبه را برایحصجرت ابراهیم مشخص نمود، از وی پیمان گرفت، که هیچ چیز را شریک من قرار ندهد، به زبان دیگر شرک نورزد، خانه ام را برای طواف و عبادت قیام و قعود و سجده کنندگان همواره پاک و پاکیزه نگه دار. به نطر می آید اولین حاجی و پرده داری کعبه خود حضرت ابراهیم، و بعد حضرت اسماعیل بوده اند. این خانه در جای خویش قرار دارد، و باید خودتان در کنارش اسکان یابید، و به دیگران اعلام کنید، تا در آن رفت و آمد داشته باشند. و در موعد مقرر به زیارت کعبه بیایند. البته حُرمت و قداست آنرا نشکنند. این مکان را جایگاه بت ها و ازلام قرار ندهند.
باید مردم را مطلع کرد، تا با پای پیاده و یا سواره از نقاط دور و نزدیک به زیارت خانه ی خدا بیایند، قطعا" آنها که از راه دور می آیند خودشان و مرکبهایشان خسته هستند، به آنها رسیدگی شود. فواید و رحمتها و نعمتهایی که از زیارت این مکان مقدس نصیبشان می گردد ، به آنها آموزش داده شود،
در روزهایی مشخص قربانی کنند، و از آنها بخورند و به مستمندان و تهیدستان انفاق نمایند.
گردآورنده : احمد لطفی
مقدمه:
ازدریای بیکران قرآن که اورا فرقان ( جدا کننده ی حق از باطل ) گویند، هرچه تمجید شود، کم است. قرآن صلح و ادب و اخلاق را ترویج می کند.
... [مشاهده متن کامل]
برای استفاده ی بهینه از متن و معنای قرآن ، استفاده از نظر جدیدترین مفسرانِ دانشمندِ دانشگاهی و حوزوی قادر است که بطن هایی از قرآن را برای جامعه تبیین کنند. مانند برخی مطالب رمزی و علمی که در قرآن تبیین می نمایند.
نگارنده با مطالعه ی آیاتی چند از قرآن، برمبنای ترجمه و تفاسیر برخی از بزرگان خوشه چینی نموده، و هر از گاهی الفبایی نوشته می شود. قرآن افرادی که قواعد معنوی را رعایت نمی کنند، و به گناه و انجام عمل بد می پردازند، سرزنش و وعده ی شکنجه و عذاب، و دستور تنبیه کردن آنها را صادر کرده است.
جنگ فرقه ای و مذهبی در سوریه در این چند سال اخیر میزان تنش و خشونت را افزایش داده، و در این دو ماه اخیر کشتار به شکل دیگری در جریان است. ( کشتار ۶ مه تا ده مه ۲۰۲۵ که بیش از هفتصد نفر از شیعه ها به طرز فجیعی توسط حکومت جدید سوریه
کشته شده اند. ظلم آشکاری است .
قرآن چنین خشونت هایی را نمی پذیرد، زیرا جنگهای نفسانی و خود برتر بینی و فرقه ای دقت نظر بیشتری را طلب می نماید.
به هر حال قرآن به زعم علمای ربّانی سرتاسر ادب و حکمت است.
متن و ترجمه ی آیات۲۸ - ۲۵ سوره حج؛
آیه ۲۵ -
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ ۚ وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿٢٥﴾
مسلماً کسانی که کافرند و از راه خدا و [ورود مؤمنان به] مسجدالحرام که آن را برای همه مردم چه مقیم و حاضر و چه مسافر، یکسان قرار داده ایم جلوگیری می کنند، [کیفری بسیار سخت خواهند داشت]، و هر که بخواهد در آنجا با انحراف از حق روی به ستم آورد [و دست به شرک و هر گناهی بیالاید] او را عذابی دردناک می چشانیم. ( ۲۵ )
آیه۲۶ -
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ﴿٢٦﴾
و [یاد کن] هنگامی را که جای خانه [کعبه] را برای ابراهیم آماده کردیم [و از او پیمان گرفتیم] که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان [از پلیدی های ظاهری و باطنی] پاک و پاکیزه گردان. ( ۲۶ )
آیه۲۷ -
وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ﴿٢٧﴾
و در میان مردم برای حج بانگ زن تا پیاده و سوار بر هر شتر باریک اندام [چابک و چالاک] که از هر راه دور می آیند، به سوی تو آیند. ( ۲۷ )
آیه ۲۸ -
لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ ۖ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ ﴿٢٨﴾
تا منافع خود را [از برکت این سفر معنوی] مشاهده کنند، و نام خدا را در روزهایی معین [که برای قربانی اعلام شده] بر دام های زبان بسته ای که به آنان عطا کرده ذکر کنند، [چون قربانی کردید] از آن بخورید و تهیدست را نیز اطعام کنید. ( ۲۸ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۲۸ - ۲۵ سوره حج:
در صدر اسلام، کافران و مشرکانِ مکه ، خانه ی امن الهی را که برای مسلمانان و هر شخص مسافر و زائری ورود و خروج به این خانه ی مقدس و حریم اطرافش آزاد بود، آنها جلوگیری می کردند.
قرآن ضمن تقبیحِ این جلوگیری کردن از مسلمان شدن مردم، و ورود آنها اعم از مسافر و مسلمان و زائران به مکه، آنها را وعده ی عذاب دردناک داده است. ، چون خانه ی خدا به همه ی مردم تعلق دارد.
مکه خانه ی امن خداوند است ظلم و هر نوع مخالفت باحق، و انحراف از حق گناه محسوب شده و مستحق چشیدن عذاب درد ناک خواهند بود.
آنچه از آیه ۲۶ سوره حج بر می اید، خداوند به حضرت ابراهیم وحی می کند، خانه ای در وادی مقدس مکه برمبنای خانه ی بیت المعمور در عرش، درست نماید، تا مردم دراین مکان مقدس مرا عبادت کنند، البته آن عبادتها سودش به خود مردم بر می گردد، که آرامش پیدا می کنند، دل و جان و جسم خود را پاکیزه می کنند، با زیارت این مکان پر فیض وجودشان از گناهان پاک می شود، و گویی از نو متولد شده اند.
در زمانی که خداوند جای کعبه را برایحصجرت ابراهیم مشخص نمود، از وی پیمان گرفت، که هیچ چیز را شریک من قرار ندهد، به زبان دیگر شرک نورزد، خانه ام را برای طواف و عبادت قیام و قعود و سجده کنندگان همواره پاک و پاکیزه نگه دار. به نطر می آید اولین حاجی و پرده داری کعبه خود حضرت ابراهیم، و بعد حضرت اسماعیل بوده اند. این خانه در جای خویش قرار دارد، و باید خودتان در کنارش اسکان یابید، و به دیگران اعلام کنید، تا در آن رفت و آمد داشته باشند. و در موعد مقرر به زیارت کعبه بیایند. البته حُرمت و قداست آنرا نشکنند. این مکان را جایگاه بت ها و ازلام قرار ندهند.
باید مردم را مطلع کرد، تا با پای پیاده و یا سواره از نقاط دور و نزدیک به زیارت خانه ی خدا بیایند، قطعا" آنها که از راه دور می آیند خودشان و مرکبهایشان خسته هستند، به آنها رسیدگی شود. فواید و رحمتها و نعمتهایی که از زیارت این مکان مقدس نصیبشان می گردد ، به آنها آموزش داده شود،
در روزهایی مشخص قربانی کنند، و از آنها بخورند و به مستمندان و تهیدستان انفاق نمایند.
نزن هر سری که از سرها سراست
گردآورنده : احمد لطفی
از قدیم گفته اند، دانی نظر به عالی دارد. انساهای عالی و صاحب کمالات، الگوی افرادی غیر عالی هستند. تا آنها هم سیرکمالات خود را تکمیل نمایند. هرگاه افرادی در یک موسسه و یا نهادهای اجتماعی ، اقتصادی، آموزشی، سیاسی، و. . . استخدام می شوند. آرزومندند در آن حرفه، و شغل شان ترقی و تخصص پیدا کنند، و از مزایای تخصص و تلاش ها و برتری های آن استفاده کنند. و برای جامعه ی خویش مفید باشد و احساس مفیدیت نماید.
... [مشاهده متن کامل]
برخی از مدیران این قاعده را برهم می زنند، و با ادبیات سرکوب نو آوری، و دانایی می گویند؛
- - خواهی نشوی رسوا
هم رنگ جماعت شو
- - هرسری که از سرها برتر است باید آن سر را زد تا مساوی سایر سرها باشد.
- زبان سرخ سر سبز می دهد برباد
- به کله پاچه فروشها بنگر قیمت زبان از مغز بیشتر است.
- چمنهای بلند را کوتاه می کنند، تا هم سطح چمن های کوتاه شوند.
مفهوم این سخنان آن است که فکر تعالی و ترقی و توسعه ی فکری و پیشرفت را بیشتر از تفکر اکثریت جامعه نخواهید.
به جای آنکه سایر افراد را رشد دهیم، تا بسان رشد یافتگان شود، شوربختانه برخی جوامع مافوقها را به پائین می کشانند، تا هم سطح پائین ترها باشند.
در ژاپن یک نخبه مدیر یک موسسه می شود، تا غیر نخبه ها را به سمت نخبه شدن پرورش دهد.
در برخی کشورها مدیر نالایق و ناتوان در یک موسسه موجب می شود همه را پائین تر از سطح خود نماید. و اگر فردی ادعای نخبگی نمایند اورا حذف و یا مجاب می کنند.
بنابراین شعار و نصیحت های غلط غیر متفکرانِ جوامع به نخبگان عبارتند از؛
- سری که درد نمی کند ، به آن دستمال نمی بندند.
- کلاه خودت را سفت و محکم بگیر تا بادش نبرد، به کار دیگران کار نداشته باش.
- جهان سومی باش، و فقط. بله قربان را بیآموز
- متفکر و پویا بودن سرت را برباد می دهد.
- می خواهی زندگی کنی، شتر دیدی ندیدی.
- - با مدیر و مسئولت گردنکشی نکن.
حافظ شیرازی در این باره می گوید؛
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
در واقع در برابر این تفکر باید گفت؛ پس علم و عمل برای چه روزی است.
پیامبر آخر الزمان طلب دانش را فریضه اعلام کرده، و برای کسب آن اگر مسافت دوری تاچین هم بروند، ارزش دارد.
معلمان قدیم به شاگردان خود می گفتند؛
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم
روشنی بخشم به جمعی و خود تنها بسوزم
به قول حضرت علی ( ع ) ؛
. . . و ما أخَذَ اللهُ علَی العُلماء، أن لا یُقارُّوا علی کِظّهِ ظالمٍ، و لا سَغَبِ مظلومٍ. . . �
"خداوند، وظیفه قطعی عالمان قرار داده است که، در برابر سیری و پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام و قرار نداشته باشند. . . "
سخنان گرد آمده حاکی از آن است، که دانایان و نخبگان هر رشته، جلوداران مرتفع کننده ی مشکلات هر جامعه هستند. اگر خواهان پیشرفت جامعه هستیم باید دانایان را گرامی بداریم. وتوصیه ی نو آوران و مروجان توسعه را با دقت و اهمیت دنبال کنیم.
گردآورنده : احمد لطفی
از قدیم گفته اند، دانی نظر به عالی دارد. انساهای عالی و صاحب کمالات، الگوی افرادی غیر عالی هستند. تا آنها هم سیرکمالات خود را تکمیل نمایند. هرگاه افرادی در یک موسسه و یا نهادهای اجتماعی ، اقتصادی، آموزشی، سیاسی، و. . . استخدام می شوند. آرزومندند در آن حرفه، و شغل شان ترقی و تخصص پیدا کنند، و از مزایای تخصص و تلاش ها و برتری های آن استفاده کنند. و برای جامعه ی خویش مفید باشد و احساس مفیدیت نماید.
... [مشاهده متن کامل]
برخی از مدیران این قاعده را برهم می زنند، و با ادبیات سرکوب نو آوری، و دانایی می گویند؛
- - خواهی نشوی رسوا
هم رنگ جماعت شو
- - هرسری که از سرها برتر است باید آن سر را زد تا مساوی سایر سرها باشد.
- زبان سرخ سر سبز می دهد برباد
- به کله پاچه فروشها بنگر قیمت زبان از مغز بیشتر است.
- چمنهای بلند را کوتاه می کنند، تا هم سطح چمن های کوتاه شوند.
مفهوم این سخنان آن است که فکر تعالی و ترقی و توسعه ی فکری و پیشرفت را بیشتر از تفکر اکثریت جامعه نخواهید.
به جای آنکه سایر افراد را رشد دهیم، تا بسان رشد یافتگان شود، شوربختانه برخی جوامع مافوقها را به پائین می کشانند، تا هم سطح پائین ترها باشند.
در ژاپن یک نخبه مدیر یک موسسه می شود، تا غیر نخبه ها را به سمت نخبه شدن پرورش دهد.
در برخی کشورها مدیر نالایق و ناتوان در یک موسسه موجب می شود همه را پائین تر از سطح خود نماید. و اگر فردی ادعای نخبگی نمایند اورا حذف و یا مجاب می کنند.
بنابراین شعار و نصیحت های غلط غیر متفکرانِ جوامع به نخبگان عبارتند از؛
- سری که درد نمی کند ، به آن دستمال نمی بندند.
- کلاه خودت را سفت و محکم بگیر تا بادش نبرد، به کار دیگران کار نداشته باش.
- جهان سومی باش، و فقط. بله قربان را بیآموز
- متفکر و پویا بودن سرت را برباد می دهد.
- می خواهی زندگی کنی، شتر دیدی ندیدی.
- - با مدیر و مسئولت گردنکشی نکن.
حافظ شیرازی در این باره می گوید؛
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
در واقع در برابر این تفکر باید گفت؛ پس علم و عمل برای چه روزی است.
پیامبر آخر الزمان طلب دانش را فریضه اعلام کرده، و برای کسب آن اگر مسافت دوری تاچین هم بروند، ارزش دارد.
معلمان قدیم به شاگردان خود می گفتند؛
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم
روشنی بخشم به جمعی و خود تنها بسوزم
به قول حضرت علی ( ع ) ؛
. . . و ما أخَذَ اللهُ علَی العُلماء، أن لا یُقارُّوا علی کِظّهِ ظالمٍ، و لا سَغَبِ مظلومٍ. . . �
"خداوند، وظیفه قطعی عالمان قرار داده است که، در برابر سیری و پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام و قرار نداشته باشند. . . "
سخنان گرد آمده حاکی از آن است، که دانایان و نخبگان هر رشته، جلوداران مرتفع کننده ی مشکلات هر جامعه هستند. اگر خواهان پیشرفت جامعه هستیم باید دانایان را گرامی بداریم. وتوصیه ی نو آوران و مروجان توسعه را با دقت و اهمیت دنبال کنیم.
دردمندان روزگار ما
نگارنده: احمد لطفی
درد دلها، ناکامی ها، فقرها، بیچارگی ها، گرانیها، بیکاری ها، طلاق های عاطفی، تأخیر ازدواج جوانها، افسار گسیختگی جامعه، سوء استفاده از آزادی اگر آزادی ای باشد، ستم بر زیر دستان، خفقان ، مبارزه با محدودیتها، جنگ نان و آب ، خود سانسوری، اعتیاد، خودکشی، ترک تحصیل، مهاجرت دانایان به بلاد دیگر، و هزاران معضل و مشکل کوچک و بزرگ همه وقتی از طرف دردمندان جامعه اظهار می شوند، سنگ هم باشی تحت تأثیر قرار می گیری.
... [مشاهده متن کامل]
نگارنده که در سن پیری می باشد. هر خبر و درد دل فردی و اجتماعی را که می بیند و می شنود، دلش پر از اندوه می شود.
جمعی از پیران باتجربه و بازنشسته ها در ا ستان خوزستان و یا در برخی شهرها شعار می دهند؛
نان گران؛ دارو گران
در حسرت یک لقمه نان!!!
آنها از وضعیت ّ بد اقتصادی خود شکایت دارند.
بیکارانی هستند، که از بیکاری و نابسامانی خویش شکوه دارند.
آبدانانی ها نیزاز ملحق شدن قسمت هایی از مزارع و مراتع و منابع طبیعی تحت حوزه ی استحفاظی محیط زیستشان به استان لرستان شکوه و فریاد و انتقاد دارند.
فرهنگیان بازنشسته دره شهر از بیمه ملت که هزینه های دوا و درمان آنها را نمی دهند. و نمایندگی درستی در این شهر وجود ندارد، آه و فغانشان بر آسمان است.
کثیری نفرین و طعن و لعن در هر کوی و برزن از اختلاسِ اختلاسگران سر می دهند.
جمعی از گرانی گوشت و ناتوانی در قدرت خرید خویش برای تأمین سایر مایحتاج زندگیشان نالان وجودند.
گروهی از نداشتن مسکن می نالند.
دستفروشان عیالمند از جمع شدن بساطشان توسط برخی شهرداری ها گله مند هستند.
برخی بیماران از گرانی هزینه دارو معترضند.
برخی از اختلاف فاحش حقوق کارمندان، با همدیگر شکایت دارند.
وهر فرد و گروهی به شکلی. . . . .
.
. .
بنابراین نگارنده به همین اکتفا کرده و بانوشتن یک بیت شعر، مطلب را پایان می دهد.
بر هر کسی که می نگرم، در شکایت است
درحیرتم که گردش گردون به کام کیست
( طایر شیرازی )
نگارنده: احمد لطفی
درد دلها، ناکامی ها، فقرها، بیچارگی ها، گرانیها، بیکاری ها، طلاق های عاطفی، تأخیر ازدواج جوانها، افسار گسیختگی جامعه، سوء استفاده از آزادی اگر آزادی ای باشد، ستم بر زیر دستان، خفقان ، مبارزه با محدودیتها، جنگ نان و آب ، خود سانسوری، اعتیاد، خودکشی، ترک تحصیل، مهاجرت دانایان به بلاد دیگر، و هزاران معضل و مشکل کوچک و بزرگ همه وقتی از طرف دردمندان جامعه اظهار می شوند، سنگ هم باشی تحت تأثیر قرار می گیری.
... [مشاهده متن کامل]
نگارنده که در سن پیری می باشد. هر خبر و درد دل فردی و اجتماعی را که می بیند و می شنود، دلش پر از اندوه می شود.
جمعی از پیران باتجربه و بازنشسته ها در ا ستان خوزستان و یا در برخی شهرها شعار می دهند؛
نان گران؛ دارو گران
در حسرت یک لقمه نان!!!
آنها از وضعیت ّ بد اقتصادی خود شکایت دارند.
بیکارانی هستند، که از بیکاری و نابسامانی خویش شکوه دارند.
آبدانانی ها نیزاز ملحق شدن قسمت هایی از مزارع و مراتع و منابع طبیعی تحت حوزه ی استحفاظی محیط زیستشان به استان لرستان شکوه و فریاد و انتقاد دارند.
فرهنگیان بازنشسته دره شهر از بیمه ملت که هزینه های دوا و درمان آنها را نمی دهند. و نمایندگی درستی در این شهر وجود ندارد، آه و فغانشان بر آسمان است.
کثیری نفرین و طعن و لعن در هر کوی و برزن از اختلاسِ اختلاسگران سر می دهند.
جمعی از گرانی گوشت و ناتوانی در قدرت خرید خویش برای تأمین سایر مایحتاج زندگیشان نالان وجودند.
گروهی از نداشتن مسکن می نالند.
دستفروشان عیالمند از جمع شدن بساطشان توسط برخی شهرداری ها گله مند هستند.
برخی بیماران از گرانی هزینه دارو معترضند.
برخی از اختلاف فاحش حقوق کارمندان، با همدیگر شکایت دارند.
وهر فرد و گروهی به شکلی. . . . .
.
. .
بنابراین نگارنده به همین اکتفا کرده و بانوشتن یک بیت شعر، مطلب را پایان می دهد.
بر هر کسی که می نگرم، در شکایت است
درحیرتم که گردش گردون به کام کیست
( طایر شیرازی )
درمحضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج ) - قسمت ششم
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن ام الکتاب است و در برخی کتابخانه های کشورهای پیشرفته از قداست و اعتبار والایی برخوردار است. آنها قرآن را بهترین کتاب می دانند. این کتاب مقدس با وجود آنکه معانی بلند داشته و آنقدر نازل شده که مردم آنرا درک کنند، و از مواهب آن بر خوردار شوند. هرکسی که با قرآن انس داشته باشد، و در آیاتش، در حد وسع و توان تدبر نماید، قرآن آن شخص را به سمت دانایی و ادب و رفعت و شکوه انسانی رهنمون می سازد.
... [مشاهده متن کامل]
نهج البلاغه اهمیت قرار گرفتن در راه حق و صراط مستقیم و رعایت تقوا چنین آورده است؛
" کتاب ماندگار خداوند و آثار رسالت بر این راه قرار دارد، گذرگاه سنت پیامبر ( ص ) از این راه است. و کار همگان به این جایگاه باز می گردد. کسی که دعوی ناحق یا باطل کرد، هلاک گشت، وکسی که دروغ بست زیان دید، کسیکه در برابر حق ایستاد، هلاک شد، و در نادانی انسان همین بس که قدر و اندازه خود را نشناسد.
بنیادی که بر پایه تقوا روییده از بین نرود، و کشتزاری که آب تقوا به آن رسیده تشنه نگردد. "
( نهج البلاغه ، ترجمه علی شیروانی: صفحه ۳۵ )
با توجه به قرآن و نهج البلاغه، تقوا نجات بخش است.
متن و ترجمه آیات ۲۳ و ۲۴ سوره حج :
آیه ۲۳ -
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا ۖ وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ ﴿٢٣﴾
بی تردید خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی درمی آورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آرایش می شوند، و لباسشان در آنجا حریر است. ( ۲۳ )
آیه ۲۴ -
وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ﴿٢٤﴾
و به سوی گفتار پاک و پاکیزه [مانند سلام، الحمدلله و سبحان الله] راهنماییشان کنند، و به راه پسندیده [که راه بهشت است] هدایتشان نمایند. ( ۲۴ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۲۳ و ۲۴ سوره حج ؛
در آیات قبل پوشیدن لباس مسی و گرمای شدید و آب داغ در انتظار گروه مشرکان و کافران است. ، ولی در آیه ۲۳ سوره حج برعکس گروه قبلی، به کسانی که ایمان به خدا دارند، و کارهای شایسته انجام داده اند ، وعده ی بهشت برین و دیدن آبهای روان و درختان سر به فلک کشیده و دارا ی سایه سار را به به بهشتیان داده ، که بهشتیان با لباسهای نرم حریر، مرتب و آرایش کرده، با زیور آلات طِلا و مروارید بر دستان و . . .
مورد تکریم قرار می گیرند. طبق روایت ؛
دنیا بهشت کافران و جهنم مؤمنین است، و جهان آخرت بهشت مؤمنین و موحدان و جهنم کافران است.
در واقع بهشتیان مورد استقبال فرشتگانی خوش کلام قرار خواهند گرفت. ، که با کلمات پاک و پاکیزه، آنها را هدایت وراهنمایی و راه دخول به بهشت را به آنها نشان می دهند.
غذاهای ی خوب و سالم، بوی رایحه ی گلهای خوشبو، کلام نیکو و درست، و آرامشبخش، و نهرهای روان در پای درختان همه را از ویژگی های بهشت می دانند.
و به قول شاعر:
بهشت آنجاست که آزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن ام الکتاب است و در برخی کتابخانه های کشورهای پیشرفته از قداست و اعتبار والایی برخوردار است. آنها قرآن را بهترین کتاب می دانند. این کتاب مقدس با وجود آنکه معانی بلند داشته و آنقدر نازل شده که مردم آنرا درک کنند، و از مواهب آن بر خوردار شوند. هرکسی که با قرآن انس داشته باشد، و در آیاتش، در حد وسع و توان تدبر نماید، قرآن آن شخص را به سمت دانایی و ادب و رفعت و شکوه انسانی رهنمون می سازد.
... [مشاهده متن کامل]
نهج البلاغه اهمیت قرار گرفتن در راه حق و صراط مستقیم و رعایت تقوا چنین آورده است؛
" کتاب ماندگار خداوند و آثار رسالت بر این راه قرار دارد، گذرگاه سنت پیامبر ( ص ) از این راه است. و کار همگان به این جایگاه باز می گردد. کسی که دعوی ناحق یا باطل کرد، هلاک گشت، وکسی که دروغ بست زیان دید، کسیکه در برابر حق ایستاد، هلاک شد، و در نادانی انسان همین بس که قدر و اندازه خود را نشناسد.
بنیادی که بر پایه تقوا روییده از بین نرود، و کشتزاری که آب تقوا به آن رسیده تشنه نگردد. "
( نهج البلاغه ، ترجمه علی شیروانی: صفحه ۳۵ )
با توجه به قرآن و نهج البلاغه، تقوا نجات بخش است.
متن و ترجمه آیات ۲۳ و ۲۴ سوره حج :
آیه ۲۳ -
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا ۖ وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ ﴿٢٣﴾
بی تردید خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی درمی آورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آرایش می شوند، و لباسشان در آنجا حریر است. ( ۲۳ )
آیه ۲۴ -
وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ﴿٢٤﴾
و به سوی گفتار پاک و پاکیزه [مانند سلام، الحمدلله و سبحان الله] راهنماییشان کنند، و به راه پسندیده [که راه بهشت است] هدایتشان نمایند. ( ۲۴ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۲۳ و ۲۴ سوره حج ؛
در آیات قبل پوشیدن لباس مسی و گرمای شدید و آب داغ در انتظار گروه مشرکان و کافران است. ، ولی در آیه ۲۳ سوره حج برعکس گروه قبلی، به کسانی که ایمان به خدا دارند، و کارهای شایسته انجام داده اند ، وعده ی بهشت برین و دیدن آبهای روان و درختان سر به فلک کشیده و دارا ی سایه سار را به به بهشتیان داده ، که بهشتیان با لباسهای نرم حریر، مرتب و آرایش کرده، با زیور آلات طِلا و مروارید بر دستان و . . .
مورد تکریم قرار می گیرند. طبق روایت ؛
دنیا بهشت کافران و جهنم مؤمنین است، و جهان آخرت بهشت مؤمنین و موحدان و جهنم کافران است.
در واقع بهشتیان مورد استقبال فرشتگانی خوش کلام قرار خواهند گرفت. ، که با کلمات پاک و پاکیزه، آنها را هدایت وراهنمایی و راه دخول به بهشت را به آنها نشان می دهند.
غذاهای ی خوب و سالم، بوی رایحه ی گلهای خوشبو، کلام نیکو و درست، و آرامشبخش، و نهرهای روان در پای درختان همه را از ویژگی های بهشت می دانند.
و به قول شاعر:
بهشت آنجاست که آزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد
رمضان بهار قرآن
نگارنده : احمد لطفی
رَمَضان از ماده ی �رَمَض� مشتق شده، و در لغت به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است. وهمچنین به معنای سوزانیدن است. در روایتی منسوب به حصرت محمد ( ص ) ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را می سوزاند. ، در اصطلاح ماه رمضان نهمین ماه سال قمری است، و در این ماه روزه واجب شده است. در این ماه مسلمین قرآن بیشری می خوانند، و برخی هم در آیات قرآن تدبر وتفحص می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
طبق نظر پزشکان رمضان تضمین کننده سلامتی است. از طرفی دیگر روزه دار ی انسان را به یاد افراد گرسنه می اندازد، و حس دیگر خواهی
در آنها تقویت می کند. در این ماه روحیه ی معنوی افراد بالا رفته، و صبر و استقامت آدمی نیز افزایش می یابد.
درماه رمضان روح معنوی نماز و دانش و قرآن را در انسانهای روزه دار بالنده می کند.
رمضان یکی از فروع دین است، که بهار قرآن در آن اتفاق می افتد. در این ماه خواندن و تدبر در قرآن، حتا خواب و بیداری انسانِ روزه دار عبادت محسوب می شود.
در ماه رمضان امسال که در یازدهم اسفندماه سال ۱۴۰۳ شروع شده، بهار قرآن با بهار طبیعت به همدیگر در آمیخته اند.
در ماه رمضان شیطان مرید و شیاطین وسوسه گر همگی در غل و زنجیر گرفتارند.
انسانهایی که منع پزشکی ندارند قادر به روزه گرفتن هستند. امید است دولتمردان به عنوان حامیان دولت رفاه چنان به مردم توجه کنند، که هیچ سرپرست خانواده ای شرمنده ی خانواده اش نگردد. تا رمضان و نوروز در این سال جدید، جشن در جشن باشد.
نگارنده : احمد لطفی
رَمَضان از ماده ی �رَمَض� مشتق شده، و در لغت به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است. وهمچنین به معنای سوزانیدن است. در روایتی منسوب به حصرت محمد ( ص ) ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را می سوزاند. ، در اصطلاح ماه رمضان نهمین ماه سال قمری است، و در این ماه روزه واجب شده است. در این ماه مسلمین قرآن بیشری می خوانند، و برخی هم در آیات قرآن تدبر وتفحص می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
طبق نظر پزشکان رمضان تضمین کننده سلامتی است. از طرفی دیگر روزه دار ی انسان را به یاد افراد گرسنه می اندازد، و حس دیگر خواهی
در آنها تقویت می کند. در این ماه روحیه ی معنوی افراد بالا رفته، و صبر و استقامت آدمی نیز افزایش می یابد.
درماه رمضان روح معنوی نماز و دانش و قرآن را در انسانهای روزه دار بالنده می کند.
رمضان یکی از فروع دین است، که بهار قرآن در آن اتفاق می افتد. در این ماه خواندن و تدبر در قرآن، حتا خواب و بیداری انسانِ روزه دار عبادت محسوب می شود.
در ماه رمضان امسال که در یازدهم اسفندماه سال ۱۴۰۳ شروع شده، بهار قرآن با بهار طبیعت به همدیگر در آمیخته اند.
در ماه رمضان شیطان مرید و شیاطین وسوسه گر همگی در غل و زنجیر گرفتارند.
انسانهایی که منع پزشکی ندارند قادر به روزه گرفتن هستند. امید است دولتمردان به عنوان حامیان دولت رفاه چنان به مردم توجه کنند، که هیچ سرپرست خانواده ای شرمنده ی خانواده اش نگردد. تا رمضان و نوروز در این سال جدید، جشن در جشن باشد.
در محضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج ) - قسمت پنجم
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن کتابی است، که در هر زمانی معانی آن قابل فهم بوده، و ویرایش و معانی زمان پسندی دارد، به عبارت دیگر کهنگی در آن. وجود ندارد. قرآن نثری سمبولیک است. گذشته زمان اورا منسوخ نمی کند.
... [مشاهده متن کامل]
در واقع کسانی که متناسب با زمان و با استفاده از علومِ روز که رموز ی از هستی کشف می شود. تبیین آیات به شکل مدرن، همواره طراوتی به معانی و تفسیر آن می دهد.
کتاب قرآن از ماده ی قراء به معنای پُر شده است. یعنی جمیع. کمالات اخلاقی و انسانی را بدون ملاحظه روشنگری می کند. در واقع اُم الکتاب است.
در آیات ۱۷ تا ۲۴ سوره ی حج بر جمع الجمع ادیان و آئین ها اشاره کرده، و تمام بشر و عقایدی را که دنبال می کنند ، گزینه های مشترک و اخلاقی آنها که حول محور محبت، عمل نیکو ، و . . . باشند، امید رستگار ی و برخورداری از. رحمت و انعام الهی هستند. ازجمله صفت بخشندگی حاتم طایی، که در سفر معنوی معرآج پیامبر ( ص ) آتش جهنم به وی صدمه نمی زد.
طبق آیه ی ۱۹ سوره حج دوگروه متخاصم موءمنان و کافران ( گروه حق طلب و گروه باطل ) قابل بررسی هست. که در ادامه بحث به آن پرداخته خواهد شد.
متن و ترجمه آیات ۲۲ - ۱۷ سوره حج:
آیه ۱۷ -
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿١٧﴾
همانا آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی اند و صابئان و نصاری و مجوس و کسانی که شرک ورزیده اند، حتماً خدا روز قیامت میانشان داوری می کند [تا گرویدگان به حق از آلودگان به باطل جدا شوند و حق پیشگان به بهشت و باطل گرایان به دوزخ درآیند]؛ بی تردید خدا بر همه چیز گواه است. ( ۱۷ )
آیه ۱۸ -
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ ۖ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ ۩ ﴿١٨﴾
آیا ندانسته ای که هر که در آسمان ها و هر که در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برای او سجده می کنند؟ و بر بسیاری [که از سجده امتناع دارند] عذاب، لازم و مقرّر شده است. و کسی را که خدا خوار کند، گرامی دارنده ای برای او نیست؛ به یقین خدا هر چه را بخواهد انجام می دهد. ( ۱۸ )
آیه ۱۹ -
هَٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ ۖ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ ﴿١٩﴾
این دو [گروهِ حق پیشه و باطل گرا] دشمن یکدیگرند که درباره پروردگارشان در جدال و ستیزند [گروه حق پیشه، پروردگار را به صفاتی وصف می کنند که شایسته اوست و گروه باطل گرا او را به اموری می ستایند که سزاوار او نیست]، پس کسانی که کافر شدند برای آنان لباس هایی از آتش [به اندازه اندامشان] بریده شده و از بالای سرشان مایع جوشان [به روی آنان] ریخته می شود، ( ۱۹ )
آیه ۲۰ -
یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ﴿٢٠﴾
که آنچه در شکم های ایشان است و پوست بدنشان به وسیله آن گداخته می شود، ( ۲۰ )
آیه ۲۱ -
وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ ﴿٢١﴾
و برای آنان گرزهایی از آهن [مخصوص] است [که بر سرشان می کوبند. ] ( ۲۱ )
آیه ۲۲ -
کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ ﴿٢٢﴾
هرگاه بخواهند به سبب اندوه [فراوان و غصه گلوگیر] از دوزخ درآیند، به آن بازشان می گردانند؛ و [به آنان می گویند:] عذاب سوزان را بچشید. ( ۲۲ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۲۲ - ۱۷ سوره حج.
باتوجه به آن که به تعداد انسانهایی که متولد می شوند، راه به طرف خدا شناسی هست، از چوپان معاصر حضرت موسی کلیم الله تا درجه ی شناخت کاملتر حضرت موسی کلیم الله.
خلقت متنوع بشر ، اختلاف در سر انگشتان اشخاص تناوب پیامبران، و تفاوت برداشت موحدان و مؤمنین از دستورات آسمانی آنها همه یک نوع تنوع در برداشتها را به منصه ی ظهور می گذارد. گرچه انبیاء گذشته و پیغمبر آخر الزمان همه یک حقیقت را به سبک و سیاق اندیشه ی مردم زمانشان بیان کرده اند. اما با توجه به شرایط حفظ دستاوردهای پیامبر اسلام، و ضمانت خداوند در حفظ قرآن به عنوان کتاب سعادت بشر، دیگر کتاب و پیغمبری نیامد. و. کاملترین شیوه درست زندگی در این کتاب هست، و صدالبته تمام دستورات و متون ماندگار پیامبران پیشین در این کتاب هست. به قول شاعر؛
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست
خداوند در سوره حج آیه ی۱۷ ایمان آورندگان به خدا و دستوراتش از صائبین پیرو یحیی پیامبر، تا نصاری پیرو عیسی مسیح، و تا زردشتیان پیرو زردشت، و ۶پیروان دین آخر الزمان، و مشرکان و کافران در روز جزا خدا بین آنها قضاوت و داوری خواهد کرد. در آن روز گروندگان به حق از کافران و معاندان آلوده به باطل از هم جدا می شوند. بدون شک خداوند بر همه چیز آگاه است.
طبق آیات دیگر قرآن ( یسبح لله مافی السموات و ما فی الارض ) ، و آیه ۱۸ سوره ی حج همه ی موجودات عالم و اشیاء و کرات و درختان و کوه ها و جنبندگان و بسیاری از مردم برای خالق حکیم سجده می کنند. . کرات و سایر موجودات غیر از انسان ها و جن ها طبق فرمایش علامه طباطبایی مفسر المیزان، عبادت و سجده ی آنها تکوینی، و انسانها سجده شان تشریعی است. ( اقتباس از دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۱۸ سوره حج )
درحقیقت آنها که ازروی تکبر و و انحراف به خدا ایمان ندارند و سجده ی حق به جا نمی آورند. خداوند آنها را خوار و ذلیل و سخیف می نماید، و چنین مردمی هوادار واقعی ندارند. خداوند در بخشش و یا نبخشیدن و کلا" هرچه را بخواهد انجام می دهد. چون خداوند مستجمع جمیع کمالات است، و بر همه ی کائنات مدیر و صاحب اختیار است.
در آیه ی ۱۹ سوره ی حج، دوگروه حق طلب و باطل گرا در جدال و ستیز با همدیگرند. در نتیجه به حق طلبان پاداش نیکو و به بد کاران و کافران و ستمگران عِقاب و شکنجه ی سخت مقرر کرده است. در آیه ی بیستم و بیست و یکم سوره ی حج، قرآن از آتش دوزخ و َ لباس های مسی و مواد مذاب و آب داغ و گرزهای آهنی و . . . را برای تنبیه کافران و معاندان بیان می نماید. حالا این شکنجه ها جنبه ی جسمانی صِرف دارد، یا در بطن و ذات گنهکاران، آتشی مانند آتشی که در بطن سنگ آتش زنه هست شکنجه می شوند. ؟ و یا این جماعت گنهکار و کافر آتشی در وجود خویش احساس می کنند؟ بنده دقیق نمی دانم ولی ظاهر آیه شکنجه ها یی چند را مطرح کرده است. و در آیه ی ۲۲ سوره ی حج، هرگاه با غم و اندوه، و رنج فراوان قصد. خروج از جهنم را داشته باشند، ماموران و نگهبانان دوزخ آنها را به دوزخ برمی گردانند، و می گویند عذاب سوزان را بچشید.
در واقع نتیجه ی ستمگری ، عناد و مخالفت با خالق، و دلشکسته کردن مردم و مقابله با پاکی ها، و درستی ها سرنوشت بدی را رقم می زند. و تنبیه خداوند برای چنین کافرانی در قرآن وعده داده شده است.
احمد لطفی:
در محضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج ) - قسمت چهارم
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن کتابی است که بر محور اخلاق، ادب ، حکمت، احکام، و برخی قوانین اجتماعی و تربیتی و. . . استوار است. در این کتاب، اصول دین ( توحید و نبوت و معاد و. . . ) و فروع دین نیز مورد بررسی قرار گرفته شده است. در این کتاب قصص ، و رمزهایی در کواکب وبشارت و انذا ر و هدایت و ضلالت نیز می پردازد. امید است با تدبرِ دانایان و کشف بواطن قرآن راه سعادت بشر هموار گردد. با توجه به وسوسه های شیطان و هوای نفس، خصوصا" نفس امّاره امیداست، بشر با خودسازی، ازجمعیت اکثر الناس لایعقلون، و اکثر الناس لایعلمون ، بکاهد.
... [مشاهده متن کامل]
متن و ترجمه ی آیا ت ۱۶ - ۱۴ سوره حج :
آیه ۱۴ -
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ ﴿١٤﴾
یقیناً خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی در می آورد که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ مسلماً خدا هر چه را بخواهد انجام می دهد. ( ۱۴ )
آیه ۱۵ -
مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ﴿١٥﴾
کسی که همواره گمان می کند که خدا هرگز پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نخواهد داد [و اکنون یاری خدا را می بیند و به این خاطر ناامید و خشمگین است] باید طنابی از سقف [خانه اش] بیاویزد، سپس خود را حلق آویز کند، پس ببیند آیا حیله و نیرنگش آنچه را سبب خشم او شده است از بین می برد؟! ( ۱۵ )
آیه ۱۶ -
وَکَذَٰلِکَ أَنْزَلْنَاهُ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یُرِیدُ ﴿١٦﴾
و این گونه، قرآن را [به صورت] آیاتی روشن نازل کردیم؛ و قطعاً خدا هر که را بخواهد، هدایت می کند. ( ۱۶ )
برداشت و خوشه چینی از آیات۱۶ - ۱۴ سوره حج :
ما اگر به سوره ی عصر هم توجه کنیم، بعد ازقسم به روزگار و زمان ظهور حق، علیه بیداد، و ستم می فرماید، بشریت در خسران و کاهش عمر است مگر آنکه به خداوند و امور غیبی ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد و امر به گفتار و کردار و پندار نیکو و توصیه کننده ی به معروفها و صبر و استقامت را پیشه ی خویش قرار دهد. بنابراین طبق آیه ۱۴ سوره حج، خداوند بهشت و آرامش و موفقیت را به کسانی نوید داده، که به خدا ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند. البته کارهای نیکو مورد تأیید تمام انسانهای دانا ست.
معاندین و مخالفان پیامبر اسلام در مکه خیال می کردند، ایشان پیامبر واقعی نیست، نه به او وحی شده، و نه خدای بزرگ حامی اوست. بنابراین به سخنانش توجه نداشتند، و ایشان را جوانی جن زده و نعوذا" بالله مجنون می پنداشتند، تا آنجا که پیشنهاد امکاناتی دادند، تا دست از این دعوتش که پیامبر خداست و برای نجات بشریت از کفر و شرک آمده است، و. . . دست بر دارد.
اما با هجرت به مدینه، و امدادهای غیبیِ الهی دلها به سمت وی معطوف شد ، لشگر و جمعیت ایمان آورندگان بیشتر شد. مکه را فتح کرد، و مخالفان عظمت پیامبری وی را به چشم خود دیدند. دانه درشتها از ترس و یا قلبا" به رسالت و اصولی که وی مُبَلِغ آنها بود، ایمان آوردند. وطبق آیه ۱۶ سوره حج ، افرادی که این موفقیت و امداد الهی را تحمل ندارند، بروند خود را بکشند. چون خداوند حامی و پشتیبان پیروزی و درستکاری و رسالت پیامبر اسلام است.
در واقع موفقیتها و کرامت انسانی، و اخلاق حسنه ی وی موجب شد دلهای پاک و عقلهای سالم دعوت وی را بپذیرند. و حاسدان و مشرکانِ ستمگر از موفقیتها و ارزش های انسانی وی از غصه بر خود بپیچند و آرزوی مرگ کنند.
و نهایت خداوند حامی و پشتیبان رسالت ختم رسل بود. خالق حکیم آیاتی روشن و حکیمانه نازل نمود، و قطعا" خداوند هز که را بخواهد هدایت می کند.
در زمانهای خیلی قدیم فردی توسط ارشاد کننده ایی به عظمت خدا ایمان آورد، بعد از هدایت شدن، از آن فرد تشکر می کرد، و می گفت؛ اگر تو نبودی من هدایت نمی شدم. طبق متون دینی و اشعار مولوی؛ مؤثر حقیقی هستی را خدای بزرگ می داند، به خواست و قدرت اوست ک دردمندان شفا یابند، و نقش وی در عجایب و غرایب آشکار است.
در پاسخ آن فردی که فقط از مخلوق هدایتگر تشکر می کرد، در عالم خواب نصایحی به فرد تازه هدایت یافته اظهار کرد، و فرمود؛ ای بنده !
تامن نخواهم ، هیچ کاری، و هدایتی صورت نمی گیرد. من هستم که موسی را دل و جرأت می دهم، تا با یک عصای چوبی به جنگ فرعون برود، و او را بر فرعون غلبه دهم.
موسی ای را دل دهم بایک عصا
تا زند بر عالمی شمشیرها
من عصا را مار هفت سر می کنم
که نزایدِ هیچ ماده مار آن را ز نر
طبق رایانه چند بیت شعر از مولوی به شرح زیر است؛
کافیم بدهم ترا من جمله خیر
بی سبب بی واسطهٔ یاری غیر
کافیم بی نان ترا سیری دهم
بی سپاه و لشکرت میری دهم
بی بهارت نرگس و نسرین دهم
بی کتاب و اوستا تلقین دهم
کافیم بی داروت درمان کنم
گور را و چاه را میدان کنم
موسیی را دل دهم با یک عصا
تا زند بر عالمی شمشیرها
دست موسی را دهم یک نور و تاب
که طپانچه می زند بر آفتاب
چوب را ماری کنم من هفت سر
که نزاید ماده مار او را ز نر
احمد لطفی:
در محضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج ) - قسمت سوم
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن دریای بیکران رحمت، و دانایی می باشد. که در پرتوش ره سعادت آشکار تر می شود. این کتاب بر طالبانش نور و روشنایی ضمیر، و قوام علمی و آرامش درونی ارزانی می کند، از طرفی دیگر مُدبران در آیاتش را به معرفت و خبرگی و عظمتِ معنوی رهنمون می سازد.
... [مشاهده متن کامل]
با آنکه قرآن در اختیار بسیاری از مردم است. اما فهم و شناخت ما از قرآن ناچیز است. امیداست در ایام باقیمانده از عمر ، موفق به توشه ای از این گنج عظیم شویم.
متن و ترجمه ی آیات ۱۳ - ۸ سوره حج:
آیه ۸ -
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ ﴿٨﴾
و از مردمان کسی است که همواره بدون هیچ دانشی [بلکه از روی جهل و نادانی] و بدون هیچ هدایتی، و هیچ کتاب روشنی درباره خدا مجادله و ستیزه می کند. ( ۸ )
آیه۹ -
ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۖ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ ۖ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ ﴿٩﴾
[آن هم] با حالتی متکبرانه و مغرورانه که سرانجام مردم را از راه خدا گمراه کند؛ برای او در دنیا رسوایی است و روز قیامت عذاب سوزان به وی می چشانیم. ( ۹ )
آیه ۱۰ -
ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ ﴿١٠﴾
این [رسوایی و عذاب] به کیفر اعمالی است که از پیش فرستاده ای و به آن خاطر است که خدا نسبت به بندگان ستمکار نیست. ( ۱۰ )
آیه ۱۱ -
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ﴿١١﴾
و برخی از مردم اند که خدا را یک سویه [و بر پایه دست یابی به امور مادی] می پرستند، پس اگر خیری [چون ثروت، مقام و اولاد] به آنان برسد به آن آرامش یابند، و اگر بلایی [چون بیماری، تهیدستی و محرومیت از عناوین اجتماعی] به آنان برسد [از پرستش خدا] عقب گرد می کنند [و به بی دینی و ارتداد می گرایند]، دنیا و آخرت را از دست داده اند، و این است همان زیان آشکار. ( ۱۱ )
آیه ۱۲ -
یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنْفَعُهُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ ﴿١٢﴾
چیزی را به جای خدا می پرستند که نه زیانی به آنان می رساند و نه سودی به آنان می دهد؛ این است همان گمراهی بسیار دور. ( ۱۲ )
آیه ۱۳ -
یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ ۚ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ ﴿١٣﴾
بلکه کسی را می پرستند که قطعاً زیانش از سودش نزدیک تر است، بد سرپرست و یاوری و بد معاشر و همدمی است! ( ۱۳ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۱۳ - ۸ سوره حج؛
طبق نگرش آیه ی ۸ سوره ی حج قرآن، برخی از مردم بدون شناخت کافی از قرآنِ عظیم، و یا داشتن کتابی هدایتگر، ناشیانه در باره ی ذات و صفات خداوند سخنان سخیف و خلافی را در محافل خصوصی و عمومی مطرح می کنند . آنها نه علم و شناخت لازم که بر مبنای هدایت تشریعی و یا هدایت تکوینی و یا عقل ظاهری و عقل باطنی ندارند. تصورات واهی و سطحی از شناخت خداوند دارند آنها با دروغها یی که برای معرفی خدا ارائه می کنند. و با تخیلات غلط خویش مجادله و شایعه پراکنی می کنند.
آن گروه جاهل که با غرور و تکبر خزعبلاتی را در بین مردم منتشر می کنند، و سرانجام برخی از مردم را از راه خدا گمراه می کنند.
البته چنین اعمالی دنباله روی شیطان بوده، که برایشان رسوایی دنیا و عذاب آخرت را به دنبال دارد.
خداوند در آیه ۹ سوره حج چشاندن عذاب سوزان در روز قیامت را به گمراهان و معاندان وعده داده است. .
در حقیقت برمبنای آیه ۱۰ سوره ی حج این رسوایی و عداب آخرت را کیفر اعمال ناپسندی است، که گمراهان و کافران و مشرکان و. . . دردوران حیاتشان به پیش فرستاده اند.
با توجه به آنکه خداوند عادل است، هیچگاه به احدی از بنی آدم ظلم نمی کند، و نسبت به آن ها ستمکار نیست. بلکه چهره ی ملکوتی گناه بدکاران آنها را مستحق عذاب الهی کرده است. به عبارتی دیگر بشر گمراه با اعمال بدش نسبت به خود جفا کرده، و در قیامت رسوا و شکنجه می شود.
برخی دیگر از افراد هم دیدگاهی خود خواهانه دارند، اگر به امکانات مادی دست پیدا کنند، و خیری به آنها برسد، به پرستش می پردازند. اما اگر از لحاظ مادی، امتحان شوند و نقص در اموال و یابیماری و تهیدستی و اموری از این قبیل بر آنها عارض شود، از خداپرستی دست بر می دا رند و گاها" مرتد وبی دین می شوند. چنان افرادی زیانکار در دنیا و آخرت می شوند.
برخی دیگر از مردم به جای خدا پرستی، سایر موجودات و اشیاء و بت ها و نمادها و چیزهایی را می پرستند که نه سود و نه زیانی برایشان دارد. این ماه پرستی و ستاره پرستی و سایر مظاهر مادی را پرستیدن به واقع همان گمراهی آشکار و دور ی از خداوند سبحان است.
پرستش اشیاء و موجودات غیر از ذات باری تعالی قطعا" زیانبار بوده، و هیچگونه سودی را برای رستگاری افراد در بر ندارد.
در محضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج ) - قسمت سوم
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن دریای بیکران رحمت، و دانایی می باشد. که در پرتوش ره سعادت آشکار تر می شود. این کتاب بر طالبانش نور و روشنایی ضمیر، و قوام علمی و آرامش درونی ارزانی می کند، از طرفی دیگر مُدبران در آیاتش را به معرفت و خبرگی و عظمتِ معنوی رهنمون می سازد.
... [مشاهده متن کامل]
با آنکه قرآن در اختیار بسیاری از مردم است. اما فهم و شناخت ما از قرآن ناچیز است. امیداست در ایام باقیمانده از عمر ، موفق به توشه ای از این گنج عظیم شویم.
متن و ترجمه ی آیات ۱۳ - ۸ سوره حج:
آیه ۸ -
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ ﴿٨﴾
و از مردمان کسی است که همواره بدون هیچ دانشی [بلکه از روی جهل و نادانی] و بدون هیچ هدایتی، و هیچ کتاب روشنی درباره خدا مجادله و ستیزه می کند. ( ۸ )
آیه۹ -
ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۖ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ ۖ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ ﴿٩﴾
[آن هم] با حالتی متکبرانه و مغرورانه که سرانجام مردم را از راه خدا گمراه کند؛ برای او در دنیا رسوایی است و روز قیامت عذاب سوزان به وی می چشانیم. ( ۹ )
آیه ۱۰ -
ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ ﴿١٠﴾
این [رسوایی و عذاب] به کیفر اعمالی است که از پیش فرستاده ای و به آن خاطر است که خدا نسبت به بندگان ستمکار نیست. ( ۱۰ )
آیه ۱۱ -
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ﴿١١﴾
و برخی از مردم اند که خدا را یک سویه [و بر پایه دست یابی به امور مادی] می پرستند، پس اگر خیری [چون ثروت، مقام و اولاد] به آنان برسد به آن آرامش یابند، و اگر بلایی [چون بیماری، تهیدستی و محرومیت از عناوین اجتماعی] به آنان برسد [از پرستش خدا] عقب گرد می کنند [و به بی دینی و ارتداد می گرایند]، دنیا و آخرت را از دست داده اند، و این است همان زیان آشکار. ( ۱۱ )
آیه ۱۲ -
یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنْفَعُهُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ ﴿١٢﴾
چیزی را به جای خدا می پرستند که نه زیانی به آنان می رساند و نه سودی به آنان می دهد؛ این است همان گمراهی بسیار دور. ( ۱۲ )
آیه ۱۳ -
یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ ۚ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ ﴿١٣﴾
بلکه کسی را می پرستند که قطعاً زیانش از سودش نزدیک تر است، بد سرپرست و یاوری و بد معاشر و همدمی است! ( ۱۳ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۱۳ - ۸ سوره حج؛
طبق نگرش آیه ی ۸ سوره ی حج قرآن، برخی از مردم بدون شناخت کافی از قرآنِ عظیم، و یا داشتن کتابی هدایتگر، ناشیانه در باره ی ذات و صفات خداوند سخنان سخیف و خلافی را در محافل خصوصی و عمومی مطرح می کنند . آنها نه علم و شناخت لازم که بر مبنای هدایت تشریعی و یا هدایت تکوینی و یا عقل ظاهری و عقل باطنی ندارند. تصورات واهی و سطحی از شناخت خداوند دارند آنها با دروغها یی که برای معرفی خدا ارائه می کنند. و با تخیلات غلط خویش مجادله و شایعه پراکنی می کنند.
آن گروه جاهل که با غرور و تکبر خزعبلاتی را در بین مردم منتشر می کنند، و سرانجام برخی از مردم را از راه خدا گمراه می کنند.
البته چنین اعمالی دنباله روی شیطان بوده، که برایشان رسوایی دنیا و عذاب آخرت را به دنبال دارد.
خداوند در آیه ۹ سوره حج چشاندن عذاب سوزان در روز قیامت را به گمراهان و معاندان وعده داده است. .
در حقیقت برمبنای آیه ۱۰ سوره ی حج این رسوایی و عداب آخرت را کیفر اعمال ناپسندی است، که گمراهان و کافران و مشرکان و. . . دردوران حیاتشان به پیش فرستاده اند.
با توجه به آنکه خداوند عادل است، هیچگاه به احدی از بنی آدم ظلم نمی کند، و نسبت به آن ها ستمکار نیست. بلکه چهره ی ملکوتی گناه بدکاران آنها را مستحق عذاب الهی کرده است. به عبارتی دیگر بشر گمراه با اعمال بدش نسبت به خود جفا کرده، و در قیامت رسوا و شکنجه می شود.
برخی دیگر از افراد هم دیدگاهی خود خواهانه دارند، اگر به امکانات مادی دست پیدا کنند، و خیری به آنها برسد، به پرستش می پردازند. اما اگر از لحاظ مادی، امتحان شوند و نقص در اموال و یابیماری و تهیدستی و اموری از این قبیل بر آنها عارض شود، از خداپرستی دست بر می دا رند و گاها" مرتد وبی دین می شوند. چنان افرادی زیانکار در دنیا و آخرت می شوند.
برخی دیگر از مردم به جای خدا پرستی، سایر موجودات و اشیاء و بت ها و نمادها و چیزهایی را می پرستند که نه سود و نه زیانی برایشان دارد. این ماه پرستی و ستاره پرستی و سایر مظاهر مادی را پرستیدن به واقع همان گمراهی آشکار و دور ی از خداوند سبحان است.
پرستش اشیاء و موجودات غیر از ذات باری تعالی قطعا" زیانبار بوده، و هیچگونه سودی را برای رستگاری افراد در بر ندارد.
در محضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج ) - قسمت دوم
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است، طبق آیه دوم سوره بقره، شکی در آن نیست که این کتاب ( قرآن ) برای هدایت متّقیّان نازل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
به عبارتی دیگر، این قرآن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد، و مایه هدایت پرهیزکاران است. .
اما از زمانی که شیطان در برابر حضرت حق، باتکبر اعلام کرد، من با توجه به آنکه از آتشم و این آدم و حواء جنسشان از خاک است، بنابراین بر آنها سجده نمی کنم، و تا روز قیامت آنها و فرزندانشان را با وسوسه اغواءکرده، و از راه درست منحرف می کنم. خداوند هم اورا از درگاهش راند.
البته ناگفته نماند، که خداوند هم بارها در قرآن به انحاء مختلف فرموده است؛ ای بنی آدم این شیطان دشمن آشکار شماست، اگر از راه و روشی که من فرستادم، پیروی نکنید در دام شیطان گرفتار می شوید. چنانچه پیرو شیطان با شید ، قطعا" شیطان شما را گمراه خواهد کرد.
متن و ترجمه ی آیات ۷ - ۳ سوره حج:
آیه ۳ -
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ ﴿٣﴾
و برخی از مردم اند که [همواره] بدون هیچ دانشی [بلکه از روی جهل و نادانی] درباره خدا [با اصرار بر یک اعتقاد بی پایه] برخورد خصمانه و گفتگوی ستیزآمیز می کنند، و از هر شیطان سرکشی پیروی می نمایند. ( ۳ )
آیه ۴ -
کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِیرِ ﴿٤﴾
بر آن شیطان، لازم و مقرّر شده است که هر کس که او را به سرپرستی و دوستی خود گیرد، حتماً او گمراهش می کند، و به آتش سوزنده راهنمایی اش می نماید. ( ۴ )
آیه ۵ -
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ ۚ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ۖ وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّىٰ وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا ۚ وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ ﴿٥﴾
ای مردم! اگر درباره برانگیخته شدن [پس از مرگ] در تردید هستید، پس [به این واقعیت توجه کنید که] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس از پاره گوشتی با آفرینشی کامل یا غیر کامل آفریدیم تا برای شما روشن کنیم [که ما به برانگیختن مردگان تواناییم]؛ و آنچه را می خواهیم تا مدتی معین در رحم ها مستقر می کنیم؛ آن گاه شما را به صورت کودک [از رحم مادر] بیرون می آوریم تا آنکه به قدرت فکری و نیرومندی جسمی خود برسید. و برخی از شما [پیش از فرتوتی] قبض روح می شود، و برخی از شما را به پست ترین دوره عمر [که ایام پیری است] برمی گردانند تا در نتیجه از دانشی که داشتند چیزی ندانند. و [از نشانه های دیگر قدرت ما اینکه] زمین را [در زمستان] خشک و افسرده می بینی، پس چون آب [باران] را بر آن نازل می کنیم، می جنبد و برمی آید و از هر نوع گیاه تر و تازه و بهجت انگیزی می رویاند. ( ۵ )
آیه ۶ -
ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٦﴾
[همه] این [امور] برای این است که [بدانید] خدا همان حق است، و اینکه او مردگان را زنده می کند، و اینکه او بر هر کاری تواناست. ( ۶ )
آیه ۷ -
وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ ﴿٧﴾
و اینکه قیامت آمدنی است، هیچ شکی در آن نیست، و اینکه خدا کسانی را که در گورهایند، برمی انگیزد. ( ۷ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۷ - ۳ سوره حج؛
در آیه ی سوم شیطان رانده شده، که فقط اغواء می کند، و افراد با گرایش ذهنی و عملی به وسواس و دعوتهای گمراه کننده اش، چراغ سبز نشان می دهند، و با دست و اراده ی خویش آتش به عمر و کردار نیک خویش می زنند و گمراهی را بر هدایت ترجیح می دهند. جالب اینجاست برخی مردم و گاه خودگنهکاران می گویند خداوند گمراهمان کرد. و نعوذا" بالله برخی از مفسران در معنای ی این آیه می گویند، هرکه شیطان را ولی خود بگیرد، خدا او را گمراه می کند. اما علامه طباطبایی معتقد است؛ که طبق کلام خداوند، هرکس شیطان را ولی خود بگیرد، و پیرویش کند. خداوند شیطان را بر اومسلط کند، تا شیطان اورا گمراه سازد، نه این که خداوند خودش مستقیما" او را گمراه کند. ( علامه طبا طبایی، ج ۱۴: ۱۳۶۴: ۵۱۱ )
درواقع پیروی شیطان انسان را به پرتگاه هلاکت و گمراهی می کشاند. چنانچه توبه نکند از پرتگاه به بدبختی، عاقبت شَرّی و هلاکت گرفتار می گردد.
شیطان فقط افراد را تحریک و وسوسه به انجام گناه می کند. انسانهای سست عنصر و مشتاق جلوه گریها و تبلیغات شیطان با انواع خطوات و حِیَل گوناگون، در دام شیطان می افتند. شوربختانه شیطان همین افراد را به بیراهه و بن بست و بیچارگی می کشاند.
در آیه ۵ سوره ی حج خداوند به مردم خطاب می نماید؛
ای مردم اگر در بر انگیخته شدن پس از مرگ تردید دارید، پس بدانید ما شما را از خاک آفریدیم، سپس طبق چرخه ای از نطفه تا تبدیل شدن به طفل را در سوره حج آیه ۵ ذکر گردید تشریح مطالب این آیه مطابق مطالعات زیست شناسی، و بهداشتی این سلسله تغییرات با دمیده شدن روح و پرورش نطفه در قرار گاه مکین، و طی مراحلی و یکسری تغییرات به انسانی کوچک و طفل نوزادی تبدیل می شود. بنابراین کسانی هم هستند، که بر زنده شدن مردگان در روز جزا ایراد می گیرند و شبهه ایجاد می کنند.
درپاسخ شبهه علامه طباطبائی فرموده است؛
" همانطور که نطفه خود از خاک است، و طی یک پروسه به انسانی تبدیل می شود. قطعا" مردگان به قدرت حق نیز زنده خواهند شد. علامه زمستان سرد و خشک را مثال می زند که طی فرمولی زمین مرده نیز زنده می شود، پس مردگان در روز قیامت زنده خواهند شد " ( نقل به مضمون )
. به عبارتی دیگر آب مایه ی حیات است.
زمین در رویاندن گیاهان نقش داشته ، و رَحِم نیز در رویاندن فرزند، که آنرا از خاک گرفته بصورت نطفه و سپس علقه و مضغه انسانی زنده در می آورد. ( علامه طبا طبایی، ۱۳۶۴: ۵۱۴ )
انسان در زمان مرگش، روح زنده وی از جسمش جدا می شود. جسم به خاک عرضه می شود و تغییراتش تبدیل شدن به عناصر خاک است. ولی روح زنده، و نامیراست. در ادامه ی آیات ۵ و ۶ سوره حج، مطلبی فکر انسان را مشغول می نماید. که علم لَدُنی چگونه. علمی است که از طریق مشاهده ( چشم ) و شنوایی ( گوش ) ، هوش ( عقل ) ما زنده شدن مردگان را نمی توانیم دقیق توضیح دهیم.
شخصی از پیامبراکرم ( ص ) پرسید: ( مَنْ یحیی العِظمَ وَ هِی رَمیم ) [ یس، آیه 78]
؛ چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟! خدای متعال به پیامبر فرمود: بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست؛ … آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفرید، نمی تواند همانند آنان[ انسان های خاک شده] را بیافریند؟! آری[ می تواند]، و او آفریدگار داناست[ یس، آیه 79 - ۸۱ ] چنان که در آیه 27 سوره روم می فرماید: ( وَ هُوَ الَّذی یبدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیهِ وَ لَهُ الْمَثَل الأَعْلی فی السَّمـوتِ وَ الأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ ) ؛او کسی است که آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را باز می گرداند و این کار برای او آسانتر می باشد.
همچنین قرآن کریم می فرماید: همان گونه که گیاهان از زمین های مرده، پس از نزول باران حیات بخش به حرکت در می آیند، مردگان نیز در قیامت زنده می شوند؛ چنان که در آیه 5 و 6 سوره حج می فرماید: زمین را[در فصل زمستان] خشک و مُرده می بینی، امّا هنگامی که آب باران بر آن فرو می فرستیم، به حرکت در می آید و می روید و از هر نوع گیاهان زیبا می رویاند. این به خاطر آن است که [بدانید] خداوند حق است و اوست که مردگان را زنده می کند و بر هر چیزی تواناست. ( اقتباس از رایانه )
گرد آورنده : احمد لطفی
مقدمه:
قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است، طبق آیه دوم سوره بقره، شکی در آن نیست که این کتاب ( قرآن ) برای هدایت متّقیّان نازل شده است.
... [مشاهده متن کامل]
به عبارتی دیگر، این قرآن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد، و مایه هدایت پرهیزکاران است. .
اما از زمانی که شیطان در برابر حضرت حق، باتکبر اعلام کرد، من با توجه به آنکه از آتشم و این آدم و حواء جنسشان از خاک است، بنابراین بر آنها سجده نمی کنم، و تا روز قیامت آنها و فرزندانشان را با وسوسه اغواءکرده، و از راه درست منحرف می کنم. خداوند هم اورا از درگاهش راند.
البته ناگفته نماند، که خداوند هم بارها در قرآن به انحاء مختلف فرموده است؛ ای بنی آدم این شیطان دشمن آشکار شماست، اگر از راه و روشی که من فرستادم، پیروی نکنید در دام شیطان گرفتار می شوید. چنانچه پیرو شیطان با شید ، قطعا" شیطان شما را گمراه خواهد کرد.
متن و ترجمه ی آیات ۷ - ۳ سوره حج:
آیه ۳ -
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ ﴿٣﴾
و برخی از مردم اند که [همواره] بدون هیچ دانشی [بلکه از روی جهل و نادانی] درباره خدا [با اصرار بر یک اعتقاد بی پایه] برخورد خصمانه و گفتگوی ستیزآمیز می کنند، و از هر شیطان سرکشی پیروی می نمایند. ( ۳ )
آیه ۴ -
کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِیرِ ﴿٤﴾
بر آن شیطان، لازم و مقرّر شده است که هر کس که او را به سرپرستی و دوستی خود گیرد، حتماً او گمراهش می کند، و به آتش سوزنده راهنمایی اش می نماید. ( ۴ )
آیه ۵ -
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ ۚ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ۖ وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّىٰ وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا ۚ وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ ﴿٥﴾
ای مردم! اگر درباره برانگیخته شدن [پس از مرگ] در تردید هستید، پس [به این واقعیت توجه کنید که] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس از پاره گوشتی با آفرینشی کامل یا غیر کامل آفریدیم تا برای شما روشن کنیم [که ما به برانگیختن مردگان تواناییم]؛ و آنچه را می خواهیم تا مدتی معین در رحم ها مستقر می کنیم؛ آن گاه شما را به صورت کودک [از رحم مادر] بیرون می آوریم تا آنکه به قدرت فکری و نیرومندی جسمی خود برسید. و برخی از شما [پیش از فرتوتی] قبض روح می شود، و برخی از شما را به پست ترین دوره عمر [که ایام پیری است] برمی گردانند تا در نتیجه از دانشی که داشتند چیزی ندانند. و [از نشانه های دیگر قدرت ما اینکه] زمین را [در زمستان] خشک و افسرده می بینی، پس چون آب [باران] را بر آن نازل می کنیم، می جنبد و برمی آید و از هر نوع گیاه تر و تازه و بهجت انگیزی می رویاند. ( ۵ )
آیه ۶ -
ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٦﴾
[همه] این [امور] برای این است که [بدانید] خدا همان حق است، و اینکه او مردگان را زنده می کند، و اینکه او بر هر کاری تواناست. ( ۶ )
آیه ۷ -
وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ ﴿٧﴾
و اینکه قیامت آمدنی است، هیچ شکی در آن نیست، و اینکه خدا کسانی را که در گورهایند، برمی انگیزد. ( ۷ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۷ - ۳ سوره حج؛
در آیه ی سوم شیطان رانده شده، که فقط اغواء می کند، و افراد با گرایش ذهنی و عملی به وسواس و دعوتهای گمراه کننده اش، چراغ سبز نشان می دهند، و با دست و اراده ی خویش آتش به عمر و کردار نیک خویش می زنند و گمراهی را بر هدایت ترجیح می دهند. جالب اینجاست برخی مردم و گاه خودگنهکاران می گویند خداوند گمراهمان کرد. و نعوذا" بالله برخی از مفسران در معنای ی این آیه می گویند، هرکه شیطان را ولی خود بگیرد، خدا او را گمراه می کند. اما علامه طباطبایی معتقد است؛ که طبق کلام خداوند، هرکس شیطان را ولی خود بگیرد، و پیرویش کند. خداوند شیطان را بر اومسلط کند، تا شیطان اورا گمراه سازد، نه این که خداوند خودش مستقیما" او را گمراه کند. ( علامه طبا طبایی، ج ۱۴: ۱۳۶۴: ۵۱۱ )
درواقع پیروی شیطان انسان را به پرتگاه هلاکت و گمراهی می کشاند. چنانچه توبه نکند از پرتگاه به بدبختی، عاقبت شَرّی و هلاکت گرفتار می گردد.
شیطان فقط افراد را تحریک و وسوسه به انجام گناه می کند. انسانهای سست عنصر و مشتاق جلوه گریها و تبلیغات شیطان با انواع خطوات و حِیَل گوناگون، در دام شیطان می افتند. شوربختانه شیطان همین افراد را به بیراهه و بن بست و بیچارگی می کشاند.
در آیه ۵ سوره ی حج خداوند به مردم خطاب می نماید؛
ای مردم اگر در بر انگیخته شدن پس از مرگ تردید دارید، پس بدانید ما شما را از خاک آفریدیم، سپس طبق چرخه ای از نطفه تا تبدیل شدن به طفل را در سوره حج آیه ۵ ذکر گردید تشریح مطالب این آیه مطابق مطالعات زیست شناسی، و بهداشتی این سلسله تغییرات با دمیده شدن روح و پرورش نطفه در قرار گاه مکین، و طی مراحلی و یکسری تغییرات به انسانی کوچک و طفل نوزادی تبدیل می شود. بنابراین کسانی هم هستند، که بر زنده شدن مردگان در روز جزا ایراد می گیرند و شبهه ایجاد می کنند.
درپاسخ شبهه علامه طباطبائی فرموده است؛
" همانطور که نطفه خود از خاک است، و طی یک پروسه به انسانی تبدیل می شود. قطعا" مردگان به قدرت حق نیز زنده خواهند شد. علامه زمستان سرد و خشک را مثال می زند که طی فرمولی زمین مرده نیز زنده می شود، پس مردگان در روز قیامت زنده خواهند شد " ( نقل به مضمون )
. به عبارتی دیگر آب مایه ی حیات است.
زمین در رویاندن گیاهان نقش داشته ، و رَحِم نیز در رویاندن فرزند، که آنرا از خاک گرفته بصورت نطفه و سپس علقه و مضغه انسانی زنده در می آورد. ( علامه طبا طبایی، ۱۳۶۴: ۵۱۴ )
انسان در زمان مرگش، روح زنده وی از جسمش جدا می شود. جسم به خاک عرضه می شود و تغییراتش تبدیل شدن به عناصر خاک است. ولی روح زنده، و نامیراست. در ادامه ی آیات ۵ و ۶ سوره حج، مطلبی فکر انسان را مشغول می نماید. که علم لَدُنی چگونه. علمی است که از طریق مشاهده ( چشم ) و شنوایی ( گوش ) ، هوش ( عقل ) ما زنده شدن مردگان را نمی توانیم دقیق توضیح دهیم.
شخصی از پیامبراکرم ( ص ) پرسید: ( مَنْ یحیی العِظمَ وَ هِی رَمیم ) [ یس، آیه 78]
؛ چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟! خدای متعال به پیامبر فرمود: بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست؛ … آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفرید، نمی تواند همانند آنان[ انسان های خاک شده] را بیافریند؟! آری[ می تواند]، و او آفریدگار داناست[ یس، آیه 79 - ۸۱ ] چنان که در آیه 27 سوره روم می فرماید: ( وَ هُوَ الَّذی یبدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیهِ وَ لَهُ الْمَثَل الأَعْلی فی السَّمـوتِ وَ الأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ ) ؛او کسی است که آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را باز می گرداند و این کار برای او آسانتر می باشد.
همچنین قرآن کریم می فرماید: همان گونه که گیاهان از زمین های مرده، پس از نزول باران حیات بخش به حرکت در می آیند، مردگان نیز در قیامت زنده می شوند؛ چنان که در آیه 5 و 6 سوره حج می فرماید: زمین را[در فصل زمستان] خشک و مُرده می بینی، امّا هنگامی که آب باران بر آن فرو می فرستیم، به حرکت در می آید و می روید و از هر نوع گیاهان زیبا می رویاند. این به خاطر آن است که [بدانید] خداوند حق است و اوست که مردگان را زنده می کند و بر هر چیزی تواناست. ( اقتباس از رایانه )
در محضر قرآن کریم ( برداشتی از سوره حج )
گرد آورنده : احمد لطفی
حج در لغت به معنای قصد و آهنگ کردن به چیزی، و در عرف به خانه خدا رفتن برای زیارت است ، که امری عظیم و حضور در یک کنگره ی بزرگ به عنوان یکی از فروع دین، برای مبارزه ی با نفس، و بیزاری از شیطان رجیم و پیروان او در هر لباس و قدرت و مکنتی که هستند.
... [مشاهده متن کامل]
در کتاب المیزان روایاتی در فضیلت خواندن این سوره آمده است، و نگارنده یکی از آن روایات را می نویسد.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده: هر کس سوره حج را قرائت کند مانند آن است که حج و عمره ای به جا آورده و به تعداد کسانی که در گذشته و آینده، حج و عمره گزارده اند، ثواب به او داده خواهد شد. ( مجمع البیان، جلد۷، ص۱۲۳ )
متن و ترجمه ی آیات ۱ و ۲ سوره ی حج:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
۱ - یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ ﴿١﴾
ای مردم! از پروردگارتان پروا ۹کنید، بی تردید زلزله قیامت، واقعه ای بزرگ است. ( ۱ )
۲ - یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَىٰ وَمَا هُمْ بِسُکَارَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ ﴿٢﴾
روزی که آن را ببینید [مشاهده خواهید کرد که] هر مادر شیر دهنده ای از کودکی که شیرش می دهد، بی خبر می شود، و هر ماده بارداری بار خود را سقط می کند، و مردم را مست می بینی در حالی که مست نیستند، بلکه عذاب خدا بسیار سخت است. ( ۲ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۱ و ۲ سوره ی حج؛
قبل از هرچیز خداوند کلامش را با "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع کرده است.
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی به عبارتی دیگر، به نام آن خدایی که بخشایشش فرا گیر در عالم هستی است، و مهربانی و رحیمیتش هم بر بندگانش همیشگی است.
قرآن کتابی است، که با ساده ترین مثالها پیچیده ترین حکمتها را به بشریت آموخته است. مانند بال پشه و خاصیتهایش که علم امروز ثابت کرده است.
آیه ی اول سوره حج شاید در مبحث اصول دین حرف می زند، و به بشریت هشدار می دهد، و می فرماید از خدا بترسید و پروا داشته باشید، که فریاد رسی حقیقی به جز خداوند نیست. در بحث معاد هم شک نکنید. توحید و نبوت و معاد همه حقایقی ثابت هستند. آنها اساس و پایه های اعتقادات بشر هستند.
خداوند می فرماید؛
ای خلایق انسانی و ای صاحبان خرد و دانایی، و ای عوام الناس از پروردگارتان پروا کنید و با انبیاء جر و بحث و مجادله نکنید، بدون شک حادثه سخت و هولناک زلزله ی واقعه ی بزرگ قیامت اتفاق خواهد افتاد. گرچه روز و زمان دقیق آن را فقط خدا می داند. اما آن روز بزرگ و طولانی قیامت رُخ خواهد داد.
در آن زلزله ی وحشتناک که در یا ها آتش می گیرند، و و کرات منهدم می شوند. از شدت عداب طبق آیه ی دوم سوره ی حج عقل ها و عواطف، هر دو کارکرد خود را از دست می دهند.
در آن روز هر ماده ی آبستنی ، بارخویش و آنچه در بطن دارد، را سقط می کند، مادر شیر دهی که باتمام مهربانی فرزندش را شیر می دهد از ترس وقایع هولناک قیامت در آ ن روز بچه اش را رها می کند، و فرار را بر قرار ترجیح می دهند.
پریده شدن عقل وهوش از سر آدمها که جنون و بی هوشی در آنها مشهود است ، و گویی بسان انسان مست کرده و مَی زده می مانند. اگر چه آنها واقعا" شراب نخورده اند، ولی از شدت وحشت و عذاب و دلهره و اضطراب، عقل از کاسه های سرشان پریده است، در واقع شدت عذاب و سختی و گرما و مهیب درهم شکستن کرات و درهم پیچیده شدن هستی، بلای غیر قابل تصوری را بوجود آورده است. در جنگ تحمیلی موقع بمباران های رژیم بعثی های عراق در یکی از شهرهای غرب کشور از ترس، مردم به اطراف شهر می روند. زن و شوهری با هم برخورد می کنند، زن از شوهرش می پرسد راستی خانه ی فلانی یعنی شوهرش چه برسرش آمد؟. مرد می گوید؛ من زنده هستم. بعد زن با تعجب می پرسد ، یعنی توشوهر من هستی ( نقل به مضمون ) در اینجا بر اثر وحشت و غرش هواپیما ها عقل از سر زن پریده است.
ما اگر به برخی طوفان ها، سونامی ها، سیلها، زلزله ها و . . . . را در کره ی زمین توجه و دقت نظر نمائیم ، ، مشاهده می کنیم زیر ساخت های جند صد ساله در عرض چند ساعت در هم کوبیده می شوند.
اصل موضوع ، توجه به خدای یگانه و دستورات انسان سازشی باشد. بعلاوه معاد و بازگشت همه به سوی اوست. بنابراین به قول حکیم ابوالقاسم فردسی:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
کنون ای خردمند بیدار دل
مشو در گمان پای درکش ز گل
گرد آورنده : احمد لطفی
حج در لغت به معنای قصد و آهنگ کردن به چیزی، و در عرف به خانه خدا رفتن برای زیارت است ، که امری عظیم و حضور در یک کنگره ی بزرگ به عنوان یکی از فروع دین، برای مبارزه ی با نفس، و بیزاری از شیطان رجیم و پیروان او در هر لباس و قدرت و مکنتی که هستند.
... [مشاهده متن کامل]
در کتاب المیزان روایاتی در فضیلت خواندن این سوره آمده است، و نگارنده یکی از آن روایات را می نویسد.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده: هر کس سوره حج را قرائت کند مانند آن است که حج و عمره ای به جا آورده و به تعداد کسانی که در گذشته و آینده، حج و عمره گزارده اند، ثواب به او داده خواهد شد. ( مجمع البیان، جلد۷، ص۱۲۳ )
متن و ترجمه ی آیات ۱ و ۲ سوره ی حج:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
۱ - یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ ﴿١﴾
ای مردم! از پروردگارتان پروا ۹کنید، بی تردید زلزله قیامت، واقعه ای بزرگ است. ( ۱ )
۲ - یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَىٰ وَمَا هُمْ بِسُکَارَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ ﴿٢﴾
روزی که آن را ببینید [مشاهده خواهید کرد که] هر مادر شیر دهنده ای از کودکی که شیرش می دهد، بی خبر می شود، و هر ماده بارداری بار خود را سقط می کند، و مردم را مست می بینی در حالی که مست نیستند، بلکه عذاب خدا بسیار سخت است. ( ۲ )
برداشت و خوشه چینی از آیات ۱ و ۲ سوره ی حج؛
قبل از هرچیز خداوند کلامش را با "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع کرده است.
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی به عبارتی دیگر، به نام آن خدایی که بخشایشش فرا گیر در عالم هستی است، و مهربانی و رحیمیتش هم بر بندگانش همیشگی است.
قرآن کتابی است، که با ساده ترین مثالها پیچیده ترین حکمتها را به بشریت آموخته است. مانند بال پشه و خاصیتهایش که علم امروز ثابت کرده است.
آیه ی اول سوره حج شاید در مبحث اصول دین حرف می زند، و به بشریت هشدار می دهد، و می فرماید از خدا بترسید و پروا داشته باشید، که فریاد رسی حقیقی به جز خداوند نیست. در بحث معاد هم شک نکنید. توحید و نبوت و معاد همه حقایقی ثابت هستند. آنها اساس و پایه های اعتقادات بشر هستند.
خداوند می فرماید؛
ای خلایق انسانی و ای صاحبان خرد و دانایی، و ای عوام الناس از پروردگارتان پروا کنید و با انبیاء جر و بحث و مجادله نکنید، بدون شک حادثه سخت و هولناک زلزله ی واقعه ی بزرگ قیامت اتفاق خواهد افتاد. گرچه روز و زمان دقیق آن را فقط خدا می داند. اما آن روز بزرگ و طولانی قیامت رُخ خواهد داد.
در آن زلزله ی وحشتناک که در یا ها آتش می گیرند، و و کرات منهدم می شوند. از شدت عداب طبق آیه ی دوم سوره ی حج عقل ها و عواطف، هر دو کارکرد خود را از دست می دهند.
در آن روز هر ماده ی آبستنی ، بارخویش و آنچه در بطن دارد، را سقط می کند، مادر شیر دهی که باتمام مهربانی فرزندش را شیر می دهد از ترس وقایع هولناک قیامت در آ ن روز بچه اش را رها می کند، و فرار را بر قرار ترجیح می دهند.
پریده شدن عقل وهوش از سر آدمها که جنون و بی هوشی در آنها مشهود است ، و گویی بسان انسان مست کرده و مَی زده می مانند. اگر چه آنها واقعا" شراب نخورده اند، ولی از شدت وحشت و عذاب و دلهره و اضطراب، عقل از کاسه های سرشان پریده است، در واقع شدت عذاب و سختی و گرما و مهیب درهم شکستن کرات و درهم پیچیده شدن هستی، بلای غیر قابل تصوری را بوجود آورده است. در جنگ تحمیلی موقع بمباران های رژیم بعثی های عراق در یکی از شهرهای غرب کشور از ترس، مردم به اطراف شهر می روند. زن و شوهری با هم برخورد می کنند، زن از شوهرش می پرسد راستی خانه ی فلانی یعنی شوهرش چه برسرش آمد؟. مرد می گوید؛ من زنده هستم. بعد زن با تعجب می پرسد ، یعنی توشوهر من هستی ( نقل به مضمون ) در اینجا بر اثر وحشت و غرش هواپیما ها عقل از سر زن پریده است.
ما اگر به برخی طوفان ها، سونامی ها، سیلها، زلزله ها و . . . . را در کره ی زمین توجه و دقت نظر نمائیم ، ، مشاهده می کنیم زیر ساخت های جند صد ساله در عرض چند ساعت در هم کوبیده می شوند.
اصل موضوع ، توجه به خدای یگانه و دستورات انسان سازشی باشد. بعلاوه معاد و بازگشت همه به سوی اوست. بنابراین به قول حکیم ابوالقاسم فردسی:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
کنون ای خردمند بیدار دل
مشو در گمان پای درکش ز گل
ماه رمضان و پیامدهای فقر اقتصادی مردم
نگارنده : احمد لطفی
ماه رمضان یا ماه ضیافت الله، و یا ماه روزه، موهبتی است که خداوند برای پاکسازی و سلامتی بدن انسانها آنرا برای بشریت وضع کرده است. از طرف دیگر آدابی هم دارد، که به تقرب بیشتر با خداوند منجر می شود . مثل خواندن قرآن و درک معنی و معارف آن، نوعدوستی، صبوری، وبالا رفت آستانه ی صبر و بردباری، و همچنین آگاه به احوال خلایق و اقشار آسیب پذیر از فواید معنوی و اجتماعی آن است.
... [مشاهده متن کامل]
طبق متون دینی یکسری افراد که امراض یا شرائط خاص دارند، از روزه گرفتن معاف هستند. روزه فواید خاص خود را دارد، که اطباء و علماء و متون تاریخی و مذهبی و فلسفی و علمی، بطور مفصل به آن پرداخته اند.
یکی از کارکردهای مفید روزه گرفتن، دیگر خواهی و به یاد فقراء بودن است. اما از قدیم گفتنه اند باید جانی داشت تا آنرا در راه جانان داد.
به قول شاعر؛
باید که جمله جان شوی
تا لایق جانان شوی
گرانی، سوء مدیریت، غرض ورزی های سیاسی، حذف صورت مساله به جای اصلاحات در بهبود وضع معیشت مردم، و ترقی و تعالی وتوسعه ی همه جانبه ی کشور، شوربختانه عملکردهای غلط و غیر علمی برخی از سردمداران کشور، ما را در یک رکود و عقب ماندگی خطرناک گرفتار کرده است.
حال در این فقری که دامن گیر قاطبه ی مردم شده است، چطور می توان به همنوعان کمک کرد؟ بیکاری، سرگردانی شهروندان، و گرانی، مردم را بسان ره گم کرده گانی بی راهنما در بیابانی مخوف گرفتار کرده است، که ره پیشرفت آنها مسدود شده، و همسایگان نا آشنا با تمدن و فرهنگ، در تاریخ سازی و ترقی در منطقه جولان می دهند. وشیر بیشه ی معرفت و تمدن در بین کفتاران جهانی زخمی و صدمه دیده، و در تحریم و انسداد اجتماعی و اقتصادی واقع شده است.
خردمندان برای نشاط و دانایی و کسب تجربه ارتباط با کسانی که در خرد و آگاهی تلاشی در سابقه و تجربه ی تاریخی، اقتصادی، اصلاحات مذهبی و سیاسی داشته و دارند را به جوامع پیشنهاد می کنند. در واقع غفلت و خود را به خواب زدن و ارتباط با خوابان روزگار زیان آور است، و " خفته را خفته کی کند بیدار. "
زمان منتظر کسی نمی ماند و عمر به سرعت در حال گذر می باشد. هرگونه غفلت و اشتباه تاوان سخت عقب ماندگی و دوری از تمدن بشری را در بر خواهد داشت. ادبیات ما پر از هشدار است، که از خواب گران بیدارشوید، وغفلت را رها کنید.
شاعر عارف، لسان الغیب حافظ شیرازی می گوید؛
نقطهٔ عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره؟ ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
تاج شاهی طلبی، گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمهٔ جمشید و فریدون باشی
نگارنده : احمد لطفی
ماه رمضان یا ماه ضیافت الله، و یا ماه روزه، موهبتی است که خداوند برای پاکسازی و سلامتی بدن انسانها آنرا برای بشریت وضع کرده است. از طرف دیگر آدابی هم دارد، که به تقرب بیشتر با خداوند منجر می شود . مثل خواندن قرآن و درک معنی و معارف آن، نوعدوستی، صبوری، وبالا رفت آستانه ی صبر و بردباری، و همچنین آگاه به احوال خلایق و اقشار آسیب پذیر از فواید معنوی و اجتماعی آن است.
... [مشاهده متن کامل]
طبق متون دینی یکسری افراد که امراض یا شرائط خاص دارند، از روزه گرفتن معاف هستند. روزه فواید خاص خود را دارد، که اطباء و علماء و متون تاریخی و مذهبی و فلسفی و علمی، بطور مفصل به آن پرداخته اند.
یکی از کارکردهای مفید روزه گرفتن، دیگر خواهی و به یاد فقراء بودن است. اما از قدیم گفتنه اند باید جانی داشت تا آنرا در راه جانان داد.
به قول شاعر؛
باید که جمله جان شوی
تا لایق جانان شوی
گرانی، سوء مدیریت، غرض ورزی های سیاسی، حذف صورت مساله به جای اصلاحات در بهبود وضع معیشت مردم، و ترقی و تعالی وتوسعه ی همه جانبه ی کشور، شوربختانه عملکردهای غلط و غیر علمی برخی از سردمداران کشور، ما را در یک رکود و عقب ماندگی خطرناک گرفتار کرده است.
حال در این فقری که دامن گیر قاطبه ی مردم شده است، چطور می توان به همنوعان کمک کرد؟ بیکاری، سرگردانی شهروندان، و گرانی، مردم را بسان ره گم کرده گانی بی راهنما در بیابانی مخوف گرفتار کرده است، که ره پیشرفت آنها مسدود شده، و همسایگان نا آشنا با تمدن و فرهنگ، در تاریخ سازی و ترقی در منطقه جولان می دهند. وشیر بیشه ی معرفت و تمدن در بین کفتاران جهانی زخمی و صدمه دیده، و در تحریم و انسداد اجتماعی و اقتصادی واقع شده است.
خردمندان برای نشاط و دانایی و کسب تجربه ارتباط با کسانی که در خرد و آگاهی تلاشی در سابقه و تجربه ی تاریخی، اقتصادی، اصلاحات مذهبی و سیاسی داشته و دارند را به جوامع پیشنهاد می کنند. در واقع غفلت و خود را به خواب زدن و ارتباط با خوابان روزگار زیان آور است، و " خفته را خفته کی کند بیدار. "
زمان منتظر کسی نمی ماند و عمر به سرعت در حال گذر می باشد. هرگونه غفلت و اشتباه تاوان سخت عقب ماندگی و دوری از تمدن بشری را در بر خواهد داشت. ادبیات ما پر از هشدار است، که از خواب گران بیدارشوید، وغفلت را رها کنید.
شاعر عارف، لسان الغیب حافظ شیرازی می گوید؛
نقطهٔ عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره؟ ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
تاج شاهی طلبی، گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمهٔ جمشید و فریدون باشی
به بهانه ی هفته ی انسانیت
گرد آورنده : احمد لطفی
یکم تا هفتم مارس را هفته ی جهانی انسانیت می گویند نگارنده به زعم خویش در این باره مطالبی را ارائه می نماید، امید است مفید فایده باشد.
انسان موجودی است است که خداوند سرشت او را با انسانیت عجین ساخته است. گاهی انسان با اراده و اختیار ی که دارد، با انتخاب یکسری عوامل، سیر تکاملی، و مسیر کمال جویی خود را گم می کند. و از انسانیت خویش دور می شود. بنابراین انسانیت گمشده ی بشر است.
... [مشاهده متن کامل]
در واقع خمیر مایه مشترک، و عنصر اصلی پیوند انسانها را انسانیت تشکیل می دهد. انسانهای کمال جو، نگاه شان به انسان ها فرای مادیات، ملیت، نژاد، و رنگ پوست، اختلافات ظاهری، و مذهب و مکان جغرافیایی و هر برچسب دیگر به آنهاست.
عشق به همنوعان ، محبت
، ادب، خیرخواهی
، و دیگر خواهی، آزار نرساندن به همنوعان، دوری از رذائل خُلقی، مردمداری و اخلاق حسنه، عدم تحقیر دیگران ، مسخره نکردن همنوعان و مسائلی از این قبیل نشانه ی بلوغ انسانیت انسانهاست. تحقیقات نشان می دهد، انسانها از مکانی دیگر به زمین آمده اند. شاید به همین خاطر خُلقیات و رفتار زمینی در آنها تأثیر گذاشته، که بشر از انسانیت عدول کرده است. در هرصورت؛
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آود در این دیر خراب آبادم
مرغ باغ ملکوتی نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند در بدنم
ویا در داستان موسی و شبان مولوی مفصل مطلبی آورده که یک بیت از آن در اینجا خالی از لطف نیست
ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست
خداوند به انسان یک قلب داده است، و آن جایگاه عرش الرحمان است.
مولوی از فراق شمس تبریزی سخنها دارد، وی نیز به دنبال انسانیت گم شده است. چند بیت از اشعار غزل ۴۴۱ به شرح زیر است.
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن! برون آ دمی ز ابر
کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا
من ماهی ام نهنگم و عُمانم آرزوست
یعقوب وار وا اسفاها همی زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسیِ عمرانم آرزوست
زین خلق پُرشکایتِ گریان شدم ملول
آن های هوی و نعرهٔ مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل امّا ز رشک عام
مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت �آن که یافت می نشود، آنم آرزوست�
پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
گرد آورنده : احمد لطفی
یکم تا هفتم مارس را هفته ی جهانی انسانیت می گویند نگارنده به زعم خویش در این باره مطالبی را ارائه می نماید، امید است مفید فایده باشد.
انسان موجودی است است که خداوند سرشت او را با انسانیت عجین ساخته است. گاهی انسان با اراده و اختیار ی که دارد، با انتخاب یکسری عوامل، سیر تکاملی، و مسیر کمال جویی خود را گم می کند. و از انسانیت خویش دور می شود. بنابراین انسانیت گمشده ی بشر است.
... [مشاهده متن کامل]
در واقع خمیر مایه مشترک، و عنصر اصلی پیوند انسانها را انسانیت تشکیل می دهد. انسانهای کمال جو، نگاه شان به انسان ها فرای مادیات، ملیت، نژاد، و رنگ پوست، اختلافات ظاهری، و مذهب و مکان جغرافیایی و هر برچسب دیگر به آنهاست.
عشق به همنوعان ، محبت
، ادب، خیرخواهی
، و دیگر خواهی، آزار نرساندن به همنوعان، دوری از رذائل خُلقی، مردمداری و اخلاق حسنه، عدم تحقیر دیگران ، مسخره نکردن همنوعان و مسائلی از این قبیل نشانه ی بلوغ انسانیت انسانهاست. تحقیقات نشان می دهد، انسانها از مکانی دیگر به زمین آمده اند. شاید به همین خاطر خُلقیات و رفتار زمینی در آنها تأثیر گذاشته، که بشر از انسانیت عدول کرده است. در هرصورت؛
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آود در این دیر خراب آبادم
مرغ باغ ملکوتی نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند در بدنم
ویا در داستان موسی و شبان مولوی مفصل مطلبی آورده که یک بیت از آن در اینجا خالی از لطف نیست
ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست
خداوند به انسان یک قلب داده است، و آن جایگاه عرش الرحمان است.
مولوی از فراق شمس تبریزی سخنها دارد، وی نیز به دنبال انسانیت گم شده است. چند بیت از اشعار غزل ۴۴۱ به شرح زیر است.
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن! برون آ دمی ز ابر
کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا
من ماهی ام نهنگم و عُمانم آرزوست
یعقوب وار وا اسفاها همی زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسیِ عمرانم آرزوست
زین خلق پُرشکایتِ گریان شدم ملول
آن های هوی و نعرهٔ مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل امّا ز رشک عام
مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت �آن که یافت می نشود، آنم آرزوست�
پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
سه شنبه, 7 اسفند 1403
11:36 ب. ظ
سیری در تاریخ، زندگی، و تبار آخرین کدخدای سوره میری
نگارنده : احمد لطفی
هر جمعیتی که به شکل ده یا روستا شکل می گیرد معمولا" هسته ی اصلی آن از خاندانهای است که نیای مشترک دارند. آنها بر اثر خویشاوندی ویا دعوت از پسر عموهای دورشان اتحادیه ای به نام تبار همان چند نفر یا خاندانی که روستا را بنیان نهاده اند، عضو می شوند، و خودرا به نام اصلی آبادی یا روستا می شناسند. سوره مهری های سیمره گرچه جد نهم آنها
... [مشاهده متن کامل]
فردی به نام حسین ابن کلبعلی ابن ایوه شه ابن یوسف ابن میرهومان ملقب به میرجشنی ابن بدرالدین احمد مالمیران ابن شاهوردی خان اتابک بوده، ولی خود را به نام نیای خیلی قدیمشان یعنی سوره مهر یا سوره میری نامگذاری می کنند. هرچند برخی مانند نورعلی ها و میربگها و. . . طایفه به نام جد نزدیکشان ایجاد کرده اند.
خانواده حسین در اواخرصفویه یا اوایل افشاریه در اثر یک حادثه و درگیری و یا بعد از کشته شدن عوامل مالیاتی نادرشاه، با خانواده اش به دیار سیمره می آیند. وبه زندگی ادامه می دهند.
حسین سوره میری و پسرش صفرعلی خان سوره میری و سایر فرزندان که نام آنها را فراموش کردیم به دیار سیمره می آیند و با کولیوندها از فرا ایل سلسله همجریش شده، ودر مسیر بین الشتر و سیمره ییلاق و قشلاق می کنند. ییلاق آنها الشتر و نور آباد و نهاوند و قشلاق آنها سیمره و پشتکوه، و گاها" تا حواشی اندیمشک و حواشی جنوبی دهلران کنونی به دامداری و کشاورزی مبادرت می ورزیدند.
ردپای اعقاب حسین سوره میری در زرانگوش سه خاندان درویشی، رحمانی، و میرزایی ، و خاندان پیر وآله یا پیرولی از نسل ملکعلی یا مِلَه نوه ی حسین امروزه در دره شهر و الشتر زندگی می کنند.
همچنین چهل خانوار سوره میری با شهرت بازوند و امرایی در پران پرویز و کوهدشت زندگی می کنند، که نگارنده قیافه ی آنها را شبیه سوره میری های روستای غلام آباد ملاحظه کرده است.
از جمله جلال فرزند حاج صید محمد که راننده خاور بود نود درصد شبیه حجت اله مقصودی بود، وقتی برای اولین بار ایشان را از فاصله نسبتا"دور دیدم ، خیال کردم که حجت اله فرزند مرحوم کدخدا علی مقصودی می باشد. جالب تر آن بود که جلال نام شادروان کدخدا علی مقصودی را شنیده بود، و گفت ما با بعصی از فرزندان کدخدا علی ارتباط داریم.
دیگری مراد ابدالی که شبیه کربلایی رستم محمد زاده فرزند صحرابیگ بود. به نظر نگارنده احتمالا" جدشان به صفرعلی و یا برادر صفرعلی فرزند حسین سوره میری بر می گردد. ( الله اعلم بالصواب )
صفرعلی فرزندی ارجمند، نیز داشته، که فرمانده نظامی و لشگری ای به نام یعنی حسینعلی خان سوره میری که تولدش در سال ۱۱۷۰ قمری و مرگش در سال ۱۲۳۵ هجری قمری واقع شده است. هسته ی اصلی روستای غلام آباد، برخی از اعقاب ایشان ( حسینعلی خان ) هستند.
حسینعلی خان سوره میری تا آنجائیکه نگارنده می داند؛ دارای سه یا چهار فرزند بوده
جلیل ، خلیل، امیعلی، همیعلی
جلیل جد عیدی ها، غلامی ها، براری ها ، عباسی ها، قره تپه ها، شادیوندها، تقیان ها، دادبین ها، و بهزادی ها و ولیان ها و. . می باشد.
خلیل که جد مقصودی ها، مقصودیان ها، لطفی ها، زیدی ها، محمد زاده ها، قلی زاده ها کشاورزها، فرخی ها، کولیوندهای الشتر و چند دودمان دیگر
می باشند.
اُمیعلی یا امیدعلی جد حسن بیگی ها، عزیزی پورها، صلاحی ها، و چند خاندان و دودمان دیگر در الشتر.
هُمیعلی یا همتعلی ، جد آبنارها، شادپی ها، صیدی ها، حیدری ها، و. . . .
کدخدا محمد ولی مقصودی آخرین کدخدای سوره میری های سیمره
شجره ی کدخدا محمد ولی مقصودی:
کدخدا محمد ولی فرزند کدخدا علی فرزند کدخدا مراد فرزند گجر ( کوچکعلی ) فرزند شوگرد ( شاکرالی یا شگرعلی ) فرزند خلیل فرزندحسینعلی خان فرزند صفرعلی خان فرزند حسین فرزند کلبعلی خان ( معروف به کلاه پهن ) فرزند ایوشه فرزند یوسف ( ملکشه ) فرزند هومان یا میر جشنی ( مالیمان ) فرزند بدر الدین فرزندیا نوه ی شاهوردی خان اتابک می باشد. ( اقتباس از تاریخ ایل بالاوند )
قبل از آنکه به خدمات وزندگی اجتماعی و تلاشهای محمد ولی مقصودی پرداخته شود، بیوگرافی کوتاهی از حسینعلی خان سوره میری تا کربلایی محمد ولی مقصودی آخرین کدخدا ی طایفه سوره مهری سیمره مبادرت ورزیده می شود.
۱ - حسینعلی خان سوره میری ( ۱۲۳۵ - ۱۱۷۰ ه. ق )
در کانال تاریخ فرهنگ دره شهر باشاعرانِ سیمره، مطلبی به شرح پائین آمده، و
کانال کُرد های پشتکوه ( دهلران و آبدانان ) توضیحی بر مطلب تاریخ و فرهنگ دره شهر مرقوم کرده است، نگارنده عینا" آنرا در اینجا آورده است.
#حسینعلی_خان سوره مهری سیمری؛
حسینعلی خان بن صفر علی خان کوردسوره مهری سیمری" ازشاعران عهد زندیه و قاجاریه دره شهر است.
وی در سال ۱۱۷۰ه. ق متولد ودر سال۱۲۳۵هق در دره شهر و در جنگ با طایفه کورد ریزەوەن به قتل رسید. ‐
از اشعار اوست:
ئەر جەمشێر ئاسا کول کارت بی جوور
تەڵەسم دێوان بشکنێ وە زوور
یا سوڵەیمان بِوی و هاودەم له گەل موور
ئەگەر زوور دار بِوی وێنه ی شا تەیموور
ئاخر ویش زانی ئی دونیا هیچەن
ئیش و بار دنیا کول هیچ و پیچەن
ترجمه: اگر مانند جمشید پادشاه کیانی دنیا به مرادت باشد وطلسم دیوان رابشکنی.
و اگر مانند سلیمان باموران همدم وهم کلام باشی.
و یا اگرمثل تیمورلنگ قدرتوشوکت زیادی داشته باشی.
آخر مرگ فرا می رسد و با چشمان خود می بینی که دنیا هیچ است.
و کار و بار دنیا هیچ و پوچ.
سوره مهری از طوایف بزرگ منطقه است. بنا به تحقیقات میدانی دوسوره مهری در غرب کشور است یکی کورد ودیگری لک. دقیقا مثل طایفه افشار که هم کورد دارند وهم تورک
منبع :
۱ - برگرفته از کتاب تاریخ ادبیات دره شهر ،
تالیف #احمد_زینیوند، کتاب آماده چاپ.
۲ - کانال تلگرامی
تاریخ و فرهنگ دره شهر
توضیح:
همانگونە کە مستحضرید در متون تاریخی آمدە، #ساسانیان، از ایل [شبانکارەی کورد] "کوردەکارە، کە نام عمومی ایلات #کورد_ایلام می باشد" بودەاند،
در اقوال شفاهی خود #کوردەکارەها، چنین گفتە می شود کە #یزدگرد، آخرین پادشاە ساسانیان #کورد_شبانکارە، دارای سە فرزند بە نامهای #بهرە، #بەیرە، بە معنای صاحب بهر و سهم - #رێزە، بە معنای صاحب رێز و احترام - #سورە، بە معنای #سرخ_فام بودە است.
بعدها فرزندان این مردمان بە عنوان صاحبان زاگرس و کوردها بە سە ایل کورد بزرگ [ #سورەمیری ، #رێزەوەن، #بەیرەی یا #بدرەای] معروف می شوند.
اینها عمدتا در دامنەی #کبیرکوە ساکن شدەاند.
موقعیت کنونی این سە ایل، هم اکنون نیز در یک کانون جمعیتی قرار دارد.
پس از ورود #والیان_علوی یا #ابوقدارە بە #ایلام، آنان کە بە دلیل #غیربومی بودن در #لورستان، هموارە با #ایلات_لور تنش داشتند، مرکز حکومت خود را از #پیشکوە "خرم آباد " بە #پشتکوە "دەبالا" ایلام کنونی تغییر دادند، و #لورستان برای همیشە از #پشتکوە فەیلی "ایلام"، جدا گردید.
آنگونە کە گفتە می شود پیش از ورود والیان، ایلات #سورەمیری و #ریزەوند، بە عنوان خانها و ملاکین اصلی ایلام، بودەاند.
در شهر درەشهر نیز، #سورەمیر و #ریزەوند کە فامیل نیز بودەاند، خان محلی بودەاند، گویا با تنشی کە بر سر املاک خود با والیان پیدا می کنند، از استان ایلام پراکندە می شوند و ایلات دیگر جایگزین آنها می شوند.
در درەشهر نیز کە تحت مالکیت خاندان "میر ویس ریزەوند" بودە، این اتفاق می افتد و بنابر اقوال شفاهی، جدەی #میرویس_ریزەون، نیز در سر پیچ تنگەی #رازیانە، بە #میلە بستە شدە و بە دورش میل سنگی بستە می شود.
این میل تا مدتها پیش وجود داشت.
هم اکنون نیز تعدادی از خانوارهای ایل #کورد_رێزەوەن در درەشهر ساکن می باشند و همانگونە کە از نامشان پیداست ، صاحب "رێز" و احترام می باشند.
#رێز، در کوردی بە معنای احترام است و "رێز دار" و "بەرێز" بە معنای صاحب احترام.
گویش ایل رێزەون کوردی فەیلی و پایەی شکل گیری لهجەی معیار شهرهای ایلام و مهران می باشد.
در کتب تاریخی صدر اسلام و نیز در توضیح قیام #خرمدینان، بارها بە #کوردان_صیمرە" اشارە شدە است.
۲ - خلیل سوره میری:
ایشان در دوران قاجاریه و در زمان فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار زندگی می کرده است. قطعا" در آن زمان خودش و برخی از برادران و پسر عموهایش لا اقل در دادن مالیات برای جنگهای ایران و روس و شاید هم بسان پدرش معروف به لشگری بوده اند . راولینسون در سال ۱۸۳۶ در کتاب سفرنامه از سرپل ذهاب تا خوزستان سهم سرخامری را در کمک به دولت آورده است.
از احوالات وی اطلاعات دقیقی به ما نرسیده است. خلیل سوره میری حداقل دارای چهار پسر به نامهای محلی شوگرد، شهمرد، حاج مقصیالی، و امرعلی بوده، و ما از سرنوشت دختر یا دخترانش تا کنون هیچ اطلاعی در دست نداریم.
آنقدر می دانیم که خلیل قدمخیر برادر زاده اش را به همسری پسرش شوگرد در می آورد، حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای الفت ( الفتعلی ) و گجر ( کوچکعلی ) می شود. شوربختانه شوگرد در جوانی از دنیا می رود. طبق رسم قدیم برای آنکه همسر جوان با دو بچه ی خردسالش بدون سرپرست نماند. مقصیالی با بیوه ی برادرش ازدواج می کند، و صاحب سه پسر به نامهای پیرالی ( پیر علی ) ، زیتی ( زیدعلی یا زیدی ) و لطفی ( لطفعلی ) و دو دختر می شود. دخترها یکی با پدر بزرگ روشنعلی قبادی فلکین و دیگری همسر پدر یا پدر بزرگ کرم الله کلانتر می شود. در روستای غلام آباد مزرعه و منطقه ایی به نام "چم کرم اللهی" وجود راشته است، که احتمالا" کرم الله کلانتر مدتی در بین دایی هایش زندگی کرده است.
۳ - گجر ( کوچکعلی ) :
ایشان به نوعی در لشگر والیان حضور فعال داشته است. قامتی رشید، دارای وسائل و امکانات رزم بوده پشتیبان سرسخت عمویش حاج مقصودعلی بوده است. وی بزرگ برادران خود بوده است. آنها و بقیه ی اعقاب خلیل چنان مستحکم عمل کردند
، که حاج مقصودعلی بعد از پسرعمویش عوضعلی به کدخدایی می رسد. پسرش زیدی را برای کسب علم به بروجرد می فرستد. زیدی در علم و دانایی یکی از باسوادان زمان خود بوده است، از طرفی دیگر، حاج مقصودعلی در وجهه ی قدرت ، با پشتیبانی برادران و برادر زادگان و فرزندانش چنان کارش رونق می گیرد و صاحب ثروت و مکنت عظیمی می گردد. و املاک زیادی در الشتر و حواشی امامزاده بابا بزرگ خریداری می کند. نفوذ حاج مقصیالی به عنوان پیک ناصر الدینشاه و مشاور حسینقلی خان والی، وسرکشی به امور اقتصادی خانقین، اوج عظمت طایفه ی نسبتا" کوچک سوره مهری آن روزگار با وابستگانشان بوده است.
گجر ( کوچکعلی ) از بس انسان لایقی بوده که مردم اورا کدخدا لقب می دادند. در جنگ چهل جفتی گجر یکی از جنگجویان جوان و رشید سوره میری همراه عمویش که دوست صمیمی نور محمد خان کولیوند بود. دلیرانه می جنگد.
گجر بعد ازمدتی باعزت زیستن، طبق رسوم قدیم برادران و برادر زادگانش از اینکه گجر پسر نداشت غصه می خوردند، که این دلاور و لشگری به نام چرا بدون پسر از دنیا برود. بلاخره برادران و پسرعموها و طرفدارانش زن بیوه ای از طایفه قیاسوند را که پسر ی کوچک به نام علی نقی از طایفه حسنوند هم داشت، برای همسر ی گجر برگزیدند، و فوری مراسم ازدواج آنها را فراهم می کنند. خداوند دوپسر به نامهای محمد و مراد نصیب گجر نمود.
آنچه که شادروان مرتضی عیدی فرزند عبدالعلی ( عوله ) نوه ی کدخدا عوضعلی می گفت؛ سه نفر از سوره میری رسما" در امور لشگری بودند یکی کدخدا گجر و دیگری پدرش عبدالعلی و یکی چراغعلی لطفی برادرزاده گجر بوده اند. آنها در سال ۱۹۱۵ میلادی همراه با سپاه والی در جنگ با حاکمان طرهان ، قلعه ی هفت برجی را با خاک یکسان می کنند. در هر صورت گجر وقتی از دنیا می رود، با لباس نطامی و لشگری ای که دارد آنرا دفن می کنند. شاید هم وقتی اورا کفن می کنند. وسایل نظامیش را در قبرش قرار می دهند.
۴ - کدخدا مراد مقصودی:
بعد از مرگ کدخدا کران زیدی ، سایر خاندانها از جمله اعقاب کدخدا عوضعلی اجازه ی تعیین جانشین از خاندان خلیل را نمی دهند. و می گویند حالا نوبت ما می باشد. بالاخره خان سیمره با انتخاباتی که در طایفه ترتیب می دهد. احتمالا" بطور شفاهی از اهالی می پرسند شاید هم به صورت کتبی ، در نهایت شمارش آراء بین سه نفر از نوه های عوضعلی یعنی مرتضی عیدی، شهربانو دختر مَه رَضی، و مَتَقی انتخابات برگزار می کنند، با توجه به آنکه شهربانو نامزد یا تازه با مراد مقصودی ازدواج کرده بود، خاندان خلیل که جمعیت زیادی بودند به شهربانو راءی می دهند وشهربانو رسما" کدخدا می شود. وی بعد از مدتی کوتاه کدخدایی خود را به شوهرش مراد مقصودی تفویض می کند. مراد هم کدخدایی را به برادرش علی نقی پیشنهاد می کند. اما وی نمی پذیرد. بنابراین حکم کدخدایی مراد مقصودی در قلعه شیخ مکان توسط خان منطقه و سرهنگی نظامی نوشته می شود.
مراد فردی بخشنده، و کدخدایی با نظم بود. وی برای رونق کشاورزی و زیان نرسیدن به محصولات کشاورزی ، قوانینی چند وضع کرد، از جمله ؛ برای رونق کشاورزی، دشتبانی مزارع در دوران کدخدایی وی رایج شد.
کدخدا مراد گرایش به یکجا نشینی را طبق دستور دولت پهلوی و بخشدار مرکزی تا حدودی اجرا می کند. با تبعید و مرگ رضا شاه مدتی به ییلاق و قشلاق و نیم نگاهی به کشاورزی رواج داشته است. ،
کدخدا مراد مقصودی کشاورزی تمام عیار بود. در زمانی که اکثر آبادی به ییلاق ( الشتر ) رفته بودند یکبار با۵ یا ۶ نفر از آبادی در مقابل جمعیت زیادی که می خواستند. به زمینهای آبادی سرخه مهری تعرض نمایند ایستادگی کرد . آن نزاع و خصومت با دخالت میر غلام هاشمی و تعیین مرز بین دو آبادی
پایان پذیرفت.
محمد برادر کدخدا مراد در جوانی به سال ۱۳۴۷ قمری مصادف با سال ۱۳۰۴ شمسی ازدنیا می رود، ایشان دودختر به نامهای شکر و مریم داشت، که هردو از دنیا رفته اند. از آنها فرزندان و نوه هایی چند باقی مانده است.
کدخدا مراد مقصودی در سال ۱۳۶۲ قمری مصادف با ۱۳۱۹ یا ۱۳۲۰ خورشیدی از دنیا می رود.
وی سه پسر به نامهای کدخدا علی ، عبود، و کربلایی امان الله، و چند دختر به نامهای فانوس ، زیور ، نازه، و. . . دارد
۵ - کدخدا علی مقصودی:
ایشان از کدخدایان ارشد و شایسته ی دیار سیمره بود. کدخدا علی در دوران کدخدایی پدرش، به همراهی پسرعمویش مرتصی لطفی وپسر خواهر زاده ی پدرش پنجشنبه میرزایی در قلعه ی شیخ مکان زیر دست ملایان قلعه با سواد شدند. بعدها هر ملایی که از رومشکان و لرستان به جلگه ی چمکلان و می آمد. آنها وسایرین از محضر آنها بهره می بردند.
کدخدا علی پدرش را در سال ۱۳۶۲ قمری و مادرش شهربانو را در سال ۱۳۴۷ خورشیدی از دنیا رفتند.
کدخدا علی بعد از مرگ پدرش کدخدای آبادی شدند. در زمانی که تیمسار حاجعلی رزم آرا در حال نقشه برداری و نوشتن کتاب جغرافیای نظامی پیشکوه
و پشتکوه بودند در یک زمستان شدیدا" سرد و بارانی، که سیمره هم آبش بالا آمده بود،
سرخه مهری ها و غلام هاشمی بخشدار مرکزی سیمره حدود دوازده روز در "هورای کول" از رزم آرا و همراهانش پذیرایی می کنند.
نظامیان همراه رزم آرا در "هورای کول " چادر هایشان را دور از سیاه جادرهای آبادی برپا می کنند. کدخدا علی و شهربانو به بخشدار می گویند ما از لحاط پختن گوشت و روغن و نان و چای مشکلی نداریم. ولی برنج به اندازه ی آنها نداریم.
بخشدار هم برنج در اختیار کدخدا قرار می دهد سوره مهری ها با اتحادی که داشتند زن و مرد و جوانان بسیج می شوند از میهمانان پذیرایی می کنند. روز آخر رزم آرا به کدخدا شهربانو و پسرش می گوید . من نامه ای برای قدردانی و وطن پرستی شما می نویسم. شهربانو می گوید هرمطلب خیری که می نویسی برای پسرم کدخدا علی که ابتدای جوانی اوست، عنایت بفرما.
کدخدا علی احمد خدایاری و کدخدا حسین خان یاری همواره کدخدا علی مقصودی را تقویت می نمایند. و از فکر و ایده های کدخدای جوان پشتیبانی می کنند. کدخدا بگشیر یاری دایی شهربانو مادر کدخدا علی هم که در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در جنگ اشرار کشته شده بود و شهید وطن برایش نوشته بودند. کدخدا حسین خان یاری آن گواهی را در اختیار کدخدا علی مقصودی قرار داده بود. کدخدا علی که دارای سواد کافی، قلب سلیم و عقل رشید بودند، در مدت ۲۸ سال کدخدائیش ارزش روستای سوره میری را به با لاترین سطح ممکن رسانید. اولین مکینه و آسیاب جدید را به روستا آورد. در ساختن مدرسه به کمک افراد شاخص روستا برای باسوادی بچه ها دبستان ساختند. قبل از آن پسرش محمد ولی و چند نفر انگشت شمار را در روستاهای دیگر مشغول تحصیل بودند، که از بین آنها پسر بزرگش کدخدا محمد ولی مقصودی مدرک کلاس ششم را با موفقیت کسب کرد.
آن زمان کلاس ششم نقش بالای دیپلم امروز را داشت.
البته کدخدا علی با وجود خدمات فراوان در تقسیم عادلانه زمینها در زمان اصلاحات ارضی، و صدها خدمت به آبادی سرخه مهری انجام دادند.
با وجود آنکه کدخدا علی در میانسالی بود اجل مهلتش نداد. و در سال ۱۳۴۸ شمسی دیده از جهان فرو بست.
کدخدا علی مقصودی ابتدا با کدبانو قدمخیر یوسفی دختر کدخدا سالار یوسفی از طایفِه کرمشه. ازدواج می کند. حاصل این ازدواج چهار پسر و دو دختر به نامهای محمد ولی، شیخ ولی ( ولی الله ) ، گنجعلی، حسینقلی ( حسین ) ، زُمُزد، و پروین می باشد.
بانو قدمخیر یوسفی از طایفه کرمشه، همسر اول کدخداعلی مقصودی، و مادر کدخدا محمدولی مقصودی
کدبانو قدمخیر یوسفی جزو بزرگ خاندان اولاد کرمشه بود. کدبانو قدمخیر یوسفی زنی با کیاست و میهمان نواز بود، اگر رجال دولتی برای شوهر و بعدا" برای پسرش کدخدا محمد ولی به روستا می آمدند، با درایت تمام بهترین پذیرایی را انجام می داد. این بانو علاقه ی خاصی به فرزندانش از جمله کدخدا محمدولی داشت. تمام تلاشش آن بود که نام و نشان فرزندانش به نیکویی یاد شود . الحق کدخدا محمد ولی مقصودی هم احترام ویژه ای برای مادرش قائل بود. وی همواره مادرش را به نکویی یاد می کرد، و بسان پدرش کدخدا علی که هیچگاه با نظر مادرش کدخدا شهر بانو مخالفت نمی کرد. وی نیز همواره رضایت مادرش را بر رضایت خویش ترجیح می داد. شاعری خوش قریحه نیز چنین سروده است؛
آبروی اهل دل از خاک پای مادر است
هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است
آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن
صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است
آسمان زندگی شد روشن از نور پدر
گلشن هستی مصفا از صفای مادر است
گرمی آغوش مهرش را ندارد آفتاب
مهربان تر دیگر از مادر خدای مادر است
اوج گیرد قدر فرزند از دعای خیر او
چون دم عیسی بن مریم در دعای مادر است
قدر و جاهی را که در اسلام دارا شد اُویس
از کمال طاعت و خدمت برای مادر است
من که از مهر علی جان و دلم دارد صفا
این صفای باطن من از صفای مادر است
طبع والایم که منت بر نمی دارد ز کس
شرمگین از رحمت بی منتهای مادر است
بهترین منظر به چشم و دل مرا سیمای اوست
خوش ترین آواز در گوشم صدای مادر است
کدخدا شهربانو دختر مَه رَضی ( محمد رضا ) :
شهربانو نوه ی کدخدا عوضعلی بود.
کدخدا شهربانو:
ایشان دختر مَه رَضی ( محمد رضا ) و طوطی بود.
بانو طوطی یاری خواهر کدخدا بگشیر یاری و نوه های ی رنگینه هابیلی فرخشاهی بوده است. شجاعت و شرافت ذاتی وی به مادر بزرگش رنگینه دختر کدخدا نظر از تیره هابیل، و طایفه فرخشه ایل کولیوند، به ارث برده بود . کدخدا شهر بانو دختری نوجوان بود که شاهد جنگ یارکه ها و قیاسوندها بود، و ی رشادت و مدیریت مادر بزرگش را در آن جنگ نابرابر را به چشم خود دیده بود. بنابراین یک کدبانو و زنی مدیر و شایسته بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد
۶ - کدخدا محمد ولی مقصودی:
ایشان پسر ارشد کدخدا علی مقصودی است. پدرش نهایت تلاش را در. با سوادی و درایت پسرش برای رهبری آب
ادی آماده کرده بود. کدخدا علی در اواخر عمرش بیماری و کسالتی در خود احساس می کرد. به همین خاطر تا زنده بود محمد ولی را سرپرست مادرش بانو قدمخیر و برادرانش گنجعلی و حسین و خواهرانش زمرد و پروین نمود
پسر دومش شیخ ولی ( ولی الله ) مقصودی را سرپرست بانو قشنگ شریفیان و پسرانش داراب، حجت اله، صحبت اله و آیت الله و شادروان گلستان مقصودی نمود.
تصویر استاد داراب مقصودی فرزند کدخدا علی مقصودی و بانو قشنگ شریفیان - مسئول شورای حل اختلاف شهرستان دره شهر
الان همه ی فرزندان کدخداعلی به ویژه محمد ولی و داراب مقصودی از مردان بزرگ سیمره به حساب می آیند.
در هر صورت بعد از مرگ کدخدا علی، طی صورتجلسه ای که مسئولین سیاسی و نظامی شهرستان دره شهر انجام دادند. محمد ولی را به جای پدرش انتخاب کردند.
کدخدا محمد ولی مقصودی پرورش یافته ی درایت و رهبری پدرش بود. به زودی به وظایف خویش واقف و آگاه بود . از طرفی نیز عموهایش کربلایی عبود و امان و سایر اقوام و پسر عموهای پدرش نیز در کنارش بودند.
محمد ولی مقصودی چنان لیاقت خود را نشان داد که مردم همه ی روستاها آوازه ی درایت و وجاهت وی را شنیده و دیده بودند. بنابراین اکثریت به وی رأی داند و نماینده ی انجمن بخش در انجمن شورای شهرستان دره شهر گردید.
کدخدا محمد ولی در تمام جلسات مهم اداره ی شهرستان دره شهر شرکت داشت. و حدود دوازده سال در ترقی روستا و تلاش برای جاده از شهرستان تا روستاهای جلگه ی چمکلان از اشخاص تأثیر گذار بود. وی آخرین کدخدای سوره میری بودند. که در کار آفرینی و نمایندگی آهن آلات در نوسازی و تجدد روستا و شهر نقش سازنده داشت.
ایشان در دوران جمهوری اسلامی همواره مورد احترام شهروندان بود. روستا و طایفه خودش نیز در تمام امور با احترام و مشورت لازم را با وی داشتند.
تصویر کدخدا محمدولی مقصودی و پسر عموهایش حاج محمد ، احمد، و علی اکبر لطفی
کدخدا محمد ولی هنوز هم محبوب مردم و اقوام می باشد.
حدود ۷۴ سال سن دارد، و تازگی ها دچار کسالت شده همه ی ما برای سلامتیش دست به دعا داریم. ایشان به مردم جامعه ، خصوصا" اقوام و هم تباران خویش احترام می گذارد. آنها نیز او را بزرگ و رهبر اجتماعی طایفه ی خویش می دانند. در حل اختلافات و مشکلات یک پایه ی محکم خدمت گستری در حل مشکلات است.
تصویر جوانی کدخدا محمد ولی مقصودی
کدخدا دوسال بعد از مرگ پدر با دختر یکی از بزرگان سادات رودبندی به نام عشرت کریمی ازدواج می کند.
تصویر کدخدا محمد ولی مقصودی و همسرش بانو سیده عشرت کریمی از سادات رودبندی شهرستان دره شهر
سیده عشرت کریمی فرزند سید عزیز فرزند سید موسی فرزند سید کریم فرزندسید هاشم ابن سیدمحمد ابن سید اله ( سید شکرالله ) ابن سید محمد و سیده مادر زلیخا از نوادگان سید علی رودبند در دزفول می باشند.
سادات رودبندی افراد متشخص فراوانی دارند.
مادر موسی کریمی زلیخا نام داشته واز طایفه کرمشه بوده است. ملا صاحب و ملاشیخلی کولیوند از پسر دایی های سید موسی کریمی هستند.
تصویری چند از کدخدا محمدولی و افراد متشخص:
تصویر فوق از چپ به راست عبارتند از؛
محمد رضا رشیدی ( عضو انجمن شورای شهرستان دره شهر در زمان پهلوی ) ، کدخدا محمد ولی مقصودی ( نماینده ی انجمن بخش در شورای شهر ) ، بیگلر کریمی ( عضو انجمن شورای شهرستان شهر )
تصویرفوق از چپ به راست عبارتند از؛
محمد رضا رشیدی - سید عزیز کریمی ( پدر همسر کدخدا محمد ولی مقصودی ) - نورمحمد عباسپور ( باجناق یا "هم داماد" کدخدا محمد ولی مقصودی ) - کدخدا محمد ولی مقصودی
کدخدا محمدولی چند پسر و یک دختر دارد.
افشین، کیوان، مهرداد و آرش, و سجاد مقصودی از پسران کدخدا محمد ولی مقصودی هستند.
بانو عشرت کربمی و محمد ولی مقصودی فرزندان شایسته ای را تحویل جامعه داده اند، و از هم اکنون جزو سرمایه های اجتماعی جامعه هستند.
تصاویرچهار تن از کدخدایان و بزرگان سیمره از راست به چپ عبارتند از کدخدا محمد ولی مقصودی، کدخدا مرتضی عادلی، کدخدا علی عباس یوسفوند، کدخدا سبز خدا یاری
کدخدا محمد ولی مقصودی مانند پدرش شادروان کدخدا علی مقصودی که با کدخدایان زمانش بسان کدخدایان نقدعلی آقایی، علی احمد خدایاری، حسین خان یاری، عبدالعلی اولاد، و سایر خوانین و بزرگان منطقه به رفع و رجوع و حل مشکلات مردم مبادرت می ورزید.
تصویر خوانین و کدخدایان سیمره
تصویر از سمت چپ به راست ردیف اول کدخدا علی مقصودی، میر جمشید خان هاشمی، نفرسوم هم سرکرده ی نظامی، نفر ششم هم کدخدا براتعلی دولتیاری. نفر هفتم هم میرجهانگیر هاشمی، مابقی هم کدخدایان و بزرگان سیمره در دهه ی چهل قرن چهاردهم خورشیدی
تصویر از چپ به راست کدخدا محمد ولی مقصودی نماینده انجمن بخش در شورای انجمن شهرستان دره شهر در دوران پهلوی دوم، و حاج محمدرضا رشنو عضو شورای
انجمن شهرستان دره شهر
( دهه ی پنجاه قرن چهاردهم خورشیدی )
کدخدا محمد ولی مقصودی با اینکه در عنفوان جوانی کدخدای. آبادی سرخه مهری شده بود، اما باتوجه به سواد بالایش نسبت به سایر کدخداها، و همچنین تعلیم یافته ی بهترین کدخدای سیمره، یعنی کدخدا علی بود.
وهمچنین مشاورانی از اقوام مددکار وی بودند. ایشان همراه سایر کدخداها وظایف اجتماعی و سیاسی خود را به نحو احسن انجام می دادند.
دریافت Microsoft OneNote: https://aka. ms/GetOneNoteMobile
11:36 ب. ظ
سیری در تاریخ، زندگی، و تبار آخرین کدخدای سوره میری
نگارنده : احمد لطفی
هر جمعیتی که به شکل ده یا روستا شکل می گیرد معمولا" هسته ی اصلی آن از خاندانهای است که نیای مشترک دارند. آنها بر اثر خویشاوندی ویا دعوت از پسر عموهای دورشان اتحادیه ای به نام تبار همان چند نفر یا خاندانی که روستا را بنیان نهاده اند، عضو می شوند، و خودرا به نام اصلی آبادی یا روستا می شناسند. سوره مهری های سیمره گرچه جد نهم آنها
... [مشاهده متن کامل]
فردی به نام حسین ابن کلبعلی ابن ایوه شه ابن یوسف ابن میرهومان ملقب به میرجشنی ابن بدرالدین احمد مالمیران ابن شاهوردی خان اتابک بوده، ولی خود را به نام نیای خیلی قدیمشان یعنی سوره مهر یا سوره میری نامگذاری می کنند. هرچند برخی مانند نورعلی ها و میربگها و. . . طایفه به نام جد نزدیکشان ایجاد کرده اند.
خانواده حسین در اواخرصفویه یا اوایل افشاریه در اثر یک حادثه و درگیری و یا بعد از کشته شدن عوامل مالیاتی نادرشاه، با خانواده اش به دیار سیمره می آیند. وبه زندگی ادامه می دهند.
حسین سوره میری و پسرش صفرعلی خان سوره میری و سایر فرزندان که نام آنها را فراموش کردیم به دیار سیمره می آیند و با کولیوندها از فرا ایل سلسله همجریش شده، ودر مسیر بین الشتر و سیمره ییلاق و قشلاق می کنند. ییلاق آنها الشتر و نور آباد و نهاوند و قشلاق آنها سیمره و پشتکوه، و گاها" تا حواشی اندیمشک و حواشی جنوبی دهلران کنونی به دامداری و کشاورزی مبادرت می ورزیدند.
ردپای اعقاب حسین سوره میری در زرانگوش سه خاندان درویشی، رحمانی، و میرزایی ، و خاندان پیر وآله یا پیرولی از نسل ملکعلی یا مِلَه نوه ی حسین امروزه در دره شهر و الشتر زندگی می کنند.
همچنین چهل خانوار سوره میری با شهرت بازوند و امرایی در پران پرویز و کوهدشت زندگی می کنند، که نگارنده قیافه ی آنها را شبیه سوره میری های روستای غلام آباد ملاحظه کرده است.
از جمله جلال فرزند حاج صید محمد که راننده خاور بود نود درصد شبیه حجت اله مقصودی بود، وقتی برای اولین بار ایشان را از فاصله نسبتا"دور دیدم ، خیال کردم که حجت اله فرزند مرحوم کدخدا علی مقصودی می باشد. جالب تر آن بود که جلال نام شادروان کدخدا علی مقصودی را شنیده بود، و گفت ما با بعصی از فرزندان کدخدا علی ارتباط داریم.
دیگری مراد ابدالی که شبیه کربلایی رستم محمد زاده فرزند صحرابیگ بود. به نظر نگارنده احتمالا" جدشان به صفرعلی و یا برادر صفرعلی فرزند حسین سوره میری بر می گردد. ( الله اعلم بالصواب )
صفرعلی فرزندی ارجمند، نیز داشته، که فرمانده نظامی و لشگری ای به نام یعنی حسینعلی خان سوره میری که تولدش در سال ۱۱۷۰ قمری و مرگش در سال ۱۲۳۵ هجری قمری واقع شده است. هسته ی اصلی روستای غلام آباد، برخی از اعقاب ایشان ( حسینعلی خان ) هستند.
حسینعلی خان سوره میری تا آنجائیکه نگارنده می داند؛ دارای سه یا چهار فرزند بوده
جلیل ، خلیل، امیعلی، همیعلی
جلیل جد عیدی ها، غلامی ها، براری ها ، عباسی ها، قره تپه ها، شادیوندها، تقیان ها، دادبین ها، و بهزادی ها و ولیان ها و. . می باشد.
خلیل که جد مقصودی ها، مقصودیان ها، لطفی ها، زیدی ها، محمد زاده ها، قلی زاده ها کشاورزها، فرخی ها، کولیوندهای الشتر و چند دودمان دیگر
می باشند.
اُمیعلی یا امیدعلی جد حسن بیگی ها، عزیزی پورها، صلاحی ها، و چند خاندان و دودمان دیگر در الشتر.
هُمیعلی یا همتعلی ، جد آبنارها، شادپی ها، صیدی ها، حیدری ها، و. . . .
کدخدا محمد ولی مقصودی آخرین کدخدای سوره میری های سیمره
شجره ی کدخدا محمد ولی مقصودی:
کدخدا محمد ولی فرزند کدخدا علی فرزند کدخدا مراد فرزند گجر ( کوچکعلی ) فرزند شوگرد ( شاکرالی یا شگرعلی ) فرزند خلیل فرزندحسینعلی خان فرزند صفرعلی خان فرزند حسین فرزند کلبعلی خان ( معروف به کلاه پهن ) فرزند ایوشه فرزند یوسف ( ملکشه ) فرزند هومان یا میر جشنی ( مالیمان ) فرزند بدر الدین فرزندیا نوه ی شاهوردی خان اتابک می باشد. ( اقتباس از تاریخ ایل بالاوند )
قبل از آنکه به خدمات وزندگی اجتماعی و تلاشهای محمد ولی مقصودی پرداخته شود، بیوگرافی کوتاهی از حسینعلی خان سوره میری تا کربلایی محمد ولی مقصودی آخرین کدخدا ی طایفه سوره مهری سیمره مبادرت ورزیده می شود.
۱ - حسینعلی خان سوره میری ( ۱۲۳۵ - ۱۱۷۰ ه. ق )
در کانال تاریخ فرهنگ دره شهر باشاعرانِ سیمره، مطلبی به شرح پائین آمده، و
کانال کُرد های پشتکوه ( دهلران و آبدانان ) توضیحی بر مطلب تاریخ و فرهنگ دره شهر مرقوم کرده است، نگارنده عینا" آنرا در اینجا آورده است.
#حسینعلی_خان سوره مهری سیمری؛
حسینعلی خان بن صفر علی خان کوردسوره مهری سیمری" ازشاعران عهد زندیه و قاجاریه دره شهر است.
وی در سال ۱۱۷۰ه. ق متولد ودر سال۱۲۳۵هق در دره شهر و در جنگ با طایفه کورد ریزەوەن به قتل رسید. ‐
از اشعار اوست:
ئەر جەمشێر ئاسا کول کارت بی جوور
تەڵەسم دێوان بشکنێ وە زوور
یا سوڵەیمان بِوی و هاودەم له گەل موور
ئەگەر زوور دار بِوی وێنه ی شا تەیموور
ئاخر ویش زانی ئی دونیا هیچەن
ئیش و بار دنیا کول هیچ و پیچەن
ترجمه: اگر مانند جمشید پادشاه کیانی دنیا به مرادت باشد وطلسم دیوان رابشکنی.
و اگر مانند سلیمان باموران همدم وهم کلام باشی.
و یا اگرمثل تیمورلنگ قدرتوشوکت زیادی داشته باشی.
آخر مرگ فرا می رسد و با چشمان خود می بینی که دنیا هیچ است.
و کار و بار دنیا هیچ و پوچ.
سوره مهری از طوایف بزرگ منطقه است. بنا به تحقیقات میدانی دوسوره مهری در غرب کشور است یکی کورد ودیگری لک. دقیقا مثل طایفه افشار که هم کورد دارند وهم تورک
منبع :
۱ - برگرفته از کتاب تاریخ ادبیات دره شهر ،
تالیف #احمد_زینیوند، کتاب آماده چاپ.
۲ - کانال تلگرامی
تاریخ و فرهنگ دره شهر
توضیح:
همانگونە کە مستحضرید در متون تاریخی آمدە، #ساسانیان، از ایل [شبانکارەی کورد] "کوردەکارە، کە نام عمومی ایلات #کورد_ایلام می باشد" بودەاند،
در اقوال شفاهی خود #کوردەکارەها، چنین گفتە می شود کە #یزدگرد، آخرین پادشاە ساسانیان #کورد_شبانکارە، دارای سە فرزند بە نامهای #بهرە، #بەیرە، بە معنای صاحب بهر و سهم - #رێزە، بە معنای صاحب رێز و احترام - #سورە، بە معنای #سرخ_فام بودە است.
بعدها فرزندان این مردمان بە عنوان صاحبان زاگرس و کوردها بە سە ایل کورد بزرگ [ #سورەمیری ، #رێزەوەن، #بەیرەی یا #بدرەای] معروف می شوند.
اینها عمدتا در دامنەی #کبیرکوە ساکن شدەاند.
موقعیت کنونی این سە ایل، هم اکنون نیز در یک کانون جمعیتی قرار دارد.
پس از ورود #والیان_علوی یا #ابوقدارە بە #ایلام، آنان کە بە دلیل #غیربومی بودن در #لورستان، هموارە با #ایلات_لور تنش داشتند، مرکز حکومت خود را از #پیشکوە "خرم آباد " بە #پشتکوە "دەبالا" ایلام کنونی تغییر دادند، و #لورستان برای همیشە از #پشتکوە فەیلی "ایلام"، جدا گردید.
آنگونە کە گفتە می شود پیش از ورود والیان، ایلات #سورەمیری و #ریزەوند، بە عنوان خانها و ملاکین اصلی ایلام، بودەاند.
در شهر درەشهر نیز، #سورەمیر و #ریزەوند کە فامیل نیز بودەاند، خان محلی بودەاند، گویا با تنشی کە بر سر املاک خود با والیان پیدا می کنند، از استان ایلام پراکندە می شوند و ایلات دیگر جایگزین آنها می شوند.
در درەشهر نیز کە تحت مالکیت خاندان "میر ویس ریزەوند" بودە، این اتفاق می افتد و بنابر اقوال شفاهی، جدەی #میرویس_ریزەون، نیز در سر پیچ تنگەی #رازیانە، بە #میلە بستە شدە و بە دورش میل سنگی بستە می شود.
این میل تا مدتها پیش وجود داشت.
هم اکنون نیز تعدادی از خانوارهای ایل #کورد_رێزەوەن در درەشهر ساکن می باشند و همانگونە کە از نامشان پیداست ، صاحب "رێز" و احترام می باشند.
#رێز، در کوردی بە معنای احترام است و "رێز دار" و "بەرێز" بە معنای صاحب احترام.
گویش ایل رێزەون کوردی فەیلی و پایەی شکل گیری لهجەی معیار شهرهای ایلام و مهران می باشد.
در کتب تاریخی صدر اسلام و نیز در توضیح قیام #خرمدینان، بارها بە #کوردان_صیمرە" اشارە شدە است.
۲ - خلیل سوره میری:
ایشان در دوران قاجاریه و در زمان فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار زندگی می کرده است. قطعا" در آن زمان خودش و برخی از برادران و پسر عموهایش لا اقل در دادن مالیات برای جنگهای ایران و روس و شاید هم بسان پدرش معروف به لشگری بوده اند . راولینسون در سال ۱۸۳۶ در کتاب سفرنامه از سرپل ذهاب تا خوزستان سهم سرخامری را در کمک به دولت آورده است.
از احوالات وی اطلاعات دقیقی به ما نرسیده است. خلیل سوره میری حداقل دارای چهار پسر به نامهای محلی شوگرد، شهمرد، حاج مقصیالی، و امرعلی بوده، و ما از سرنوشت دختر یا دخترانش تا کنون هیچ اطلاعی در دست نداریم.
آنقدر می دانیم که خلیل قدمخیر برادر زاده اش را به همسری پسرش شوگرد در می آورد، حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای الفت ( الفتعلی ) و گجر ( کوچکعلی ) می شود. شوربختانه شوگرد در جوانی از دنیا می رود. طبق رسم قدیم برای آنکه همسر جوان با دو بچه ی خردسالش بدون سرپرست نماند. مقصیالی با بیوه ی برادرش ازدواج می کند، و صاحب سه پسر به نامهای پیرالی ( پیر علی ) ، زیتی ( زیدعلی یا زیدی ) و لطفی ( لطفعلی ) و دو دختر می شود. دخترها یکی با پدر بزرگ روشنعلی قبادی فلکین و دیگری همسر پدر یا پدر بزرگ کرم الله کلانتر می شود. در روستای غلام آباد مزرعه و منطقه ایی به نام "چم کرم اللهی" وجود راشته است، که احتمالا" کرم الله کلانتر مدتی در بین دایی هایش زندگی کرده است.
۳ - گجر ( کوچکعلی ) :
ایشان به نوعی در لشگر والیان حضور فعال داشته است. قامتی رشید، دارای وسائل و امکانات رزم بوده پشتیبان سرسخت عمویش حاج مقصودعلی بوده است. وی بزرگ برادران خود بوده است. آنها و بقیه ی اعقاب خلیل چنان مستحکم عمل کردند
، که حاج مقصودعلی بعد از پسرعمویش عوضعلی به کدخدایی می رسد. پسرش زیدی را برای کسب علم به بروجرد می فرستد. زیدی در علم و دانایی یکی از باسوادان زمان خود بوده است، از طرفی دیگر، حاج مقصودعلی در وجهه ی قدرت ، با پشتیبانی برادران و برادر زادگان و فرزندانش چنان کارش رونق می گیرد و صاحب ثروت و مکنت عظیمی می گردد. و املاک زیادی در الشتر و حواشی امامزاده بابا بزرگ خریداری می کند. نفوذ حاج مقصیالی به عنوان پیک ناصر الدینشاه و مشاور حسینقلی خان والی، وسرکشی به امور اقتصادی خانقین، اوج عظمت طایفه ی نسبتا" کوچک سوره مهری آن روزگار با وابستگانشان بوده است.
گجر ( کوچکعلی ) از بس انسان لایقی بوده که مردم اورا کدخدا لقب می دادند. در جنگ چهل جفتی گجر یکی از جنگجویان جوان و رشید سوره میری همراه عمویش که دوست صمیمی نور محمد خان کولیوند بود. دلیرانه می جنگد.
گجر بعد ازمدتی باعزت زیستن، طبق رسوم قدیم برادران و برادر زادگانش از اینکه گجر پسر نداشت غصه می خوردند، که این دلاور و لشگری به نام چرا بدون پسر از دنیا برود. بلاخره برادران و پسرعموها و طرفدارانش زن بیوه ای از طایفه قیاسوند را که پسر ی کوچک به نام علی نقی از طایفه حسنوند هم داشت، برای همسر ی گجر برگزیدند، و فوری مراسم ازدواج آنها را فراهم می کنند. خداوند دوپسر به نامهای محمد و مراد نصیب گجر نمود.
آنچه که شادروان مرتضی عیدی فرزند عبدالعلی ( عوله ) نوه ی کدخدا عوضعلی می گفت؛ سه نفر از سوره میری رسما" در امور لشگری بودند یکی کدخدا گجر و دیگری پدرش عبدالعلی و یکی چراغعلی لطفی برادرزاده گجر بوده اند. آنها در سال ۱۹۱۵ میلادی همراه با سپاه والی در جنگ با حاکمان طرهان ، قلعه ی هفت برجی را با خاک یکسان می کنند. در هر صورت گجر وقتی از دنیا می رود، با لباس نطامی و لشگری ای که دارد آنرا دفن می کنند. شاید هم وقتی اورا کفن می کنند. وسایل نظامیش را در قبرش قرار می دهند.
۴ - کدخدا مراد مقصودی:
بعد از مرگ کدخدا کران زیدی ، سایر خاندانها از جمله اعقاب کدخدا عوضعلی اجازه ی تعیین جانشین از خاندان خلیل را نمی دهند. و می گویند حالا نوبت ما می باشد. بالاخره خان سیمره با انتخاباتی که در طایفه ترتیب می دهد. احتمالا" بطور شفاهی از اهالی می پرسند شاید هم به صورت کتبی ، در نهایت شمارش آراء بین سه نفر از نوه های عوضعلی یعنی مرتضی عیدی، شهربانو دختر مَه رَضی، و مَتَقی انتخابات برگزار می کنند، با توجه به آنکه شهربانو نامزد یا تازه با مراد مقصودی ازدواج کرده بود، خاندان خلیل که جمعیت زیادی بودند به شهربانو راءی می دهند وشهربانو رسما" کدخدا می شود. وی بعد از مدتی کوتاه کدخدایی خود را به شوهرش مراد مقصودی تفویض می کند. مراد هم کدخدایی را به برادرش علی نقی پیشنهاد می کند. اما وی نمی پذیرد. بنابراین حکم کدخدایی مراد مقصودی در قلعه شیخ مکان توسط خان منطقه و سرهنگی نظامی نوشته می شود.
مراد فردی بخشنده، و کدخدایی با نظم بود. وی برای رونق کشاورزی و زیان نرسیدن به محصولات کشاورزی ، قوانینی چند وضع کرد، از جمله ؛ برای رونق کشاورزی، دشتبانی مزارع در دوران کدخدایی وی رایج شد.
کدخدا مراد گرایش به یکجا نشینی را طبق دستور دولت پهلوی و بخشدار مرکزی تا حدودی اجرا می کند. با تبعید و مرگ رضا شاه مدتی به ییلاق و قشلاق و نیم نگاهی به کشاورزی رواج داشته است. ،
کدخدا مراد مقصودی کشاورزی تمام عیار بود. در زمانی که اکثر آبادی به ییلاق ( الشتر ) رفته بودند یکبار با۵ یا ۶ نفر از آبادی در مقابل جمعیت زیادی که می خواستند. به زمینهای آبادی سرخه مهری تعرض نمایند ایستادگی کرد . آن نزاع و خصومت با دخالت میر غلام هاشمی و تعیین مرز بین دو آبادی
پایان پذیرفت.
محمد برادر کدخدا مراد در جوانی به سال ۱۳۴۷ قمری مصادف با سال ۱۳۰۴ شمسی ازدنیا می رود، ایشان دودختر به نامهای شکر و مریم داشت، که هردو از دنیا رفته اند. از آنها فرزندان و نوه هایی چند باقی مانده است.
کدخدا مراد مقصودی در سال ۱۳۶۲ قمری مصادف با ۱۳۱۹ یا ۱۳۲۰ خورشیدی از دنیا می رود.
وی سه پسر به نامهای کدخدا علی ، عبود، و کربلایی امان الله، و چند دختر به نامهای فانوس ، زیور ، نازه، و. . . دارد
۵ - کدخدا علی مقصودی:
ایشان از کدخدایان ارشد و شایسته ی دیار سیمره بود. کدخدا علی در دوران کدخدایی پدرش، به همراهی پسرعمویش مرتصی لطفی وپسر خواهر زاده ی پدرش پنجشنبه میرزایی در قلعه ی شیخ مکان زیر دست ملایان قلعه با سواد شدند. بعدها هر ملایی که از رومشکان و لرستان به جلگه ی چمکلان و می آمد. آنها وسایرین از محضر آنها بهره می بردند.
کدخدا علی پدرش را در سال ۱۳۶۲ قمری و مادرش شهربانو را در سال ۱۳۴۷ خورشیدی از دنیا رفتند.
کدخدا علی بعد از مرگ پدرش کدخدای آبادی شدند. در زمانی که تیمسار حاجعلی رزم آرا در حال نقشه برداری و نوشتن کتاب جغرافیای نظامی پیشکوه
و پشتکوه بودند در یک زمستان شدیدا" سرد و بارانی، که سیمره هم آبش بالا آمده بود،
سرخه مهری ها و غلام هاشمی بخشدار مرکزی سیمره حدود دوازده روز در "هورای کول" از رزم آرا و همراهانش پذیرایی می کنند.
نظامیان همراه رزم آرا در "هورای کول " چادر هایشان را دور از سیاه جادرهای آبادی برپا می کنند. کدخدا علی و شهربانو به بخشدار می گویند ما از لحاط پختن گوشت و روغن و نان و چای مشکلی نداریم. ولی برنج به اندازه ی آنها نداریم.
بخشدار هم برنج در اختیار کدخدا قرار می دهد سوره مهری ها با اتحادی که داشتند زن و مرد و جوانان بسیج می شوند از میهمانان پذیرایی می کنند. روز آخر رزم آرا به کدخدا شهربانو و پسرش می گوید . من نامه ای برای قدردانی و وطن پرستی شما می نویسم. شهربانو می گوید هرمطلب خیری که می نویسی برای پسرم کدخدا علی که ابتدای جوانی اوست، عنایت بفرما.
کدخدا علی احمد خدایاری و کدخدا حسین خان یاری همواره کدخدا علی مقصودی را تقویت می نمایند. و از فکر و ایده های کدخدای جوان پشتیبانی می کنند. کدخدا بگشیر یاری دایی شهربانو مادر کدخدا علی هم که در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در جنگ اشرار کشته شده بود و شهید وطن برایش نوشته بودند. کدخدا حسین خان یاری آن گواهی را در اختیار کدخدا علی مقصودی قرار داده بود. کدخدا علی که دارای سواد کافی، قلب سلیم و عقل رشید بودند، در مدت ۲۸ سال کدخدائیش ارزش روستای سوره میری را به با لاترین سطح ممکن رسانید. اولین مکینه و آسیاب جدید را به روستا آورد. در ساختن مدرسه به کمک افراد شاخص روستا برای باسوادی بچه ها دبستان ساختند. قبل از آن پسرش محمد ولی و چند نفر انگشت شمار را در روستاهای دیگر مشغول تحصیل بودند، که از بین آنها پسر بزرگش کدخدا محمد ولی مقصودی مدرک کلاس ششم را با موفقیت کسب کرد.
آن زمان کلاس ششم نقش بالای دیپلم امروز را داشت.
البته کدخدا علی با وجود خدمات فراوان در تقسیم عادلانه زمینها در زمان اصلاحات ارضی، و صدها خدمت به آبادی سرخه مهری انجام دادند.
با وجود آنکه کدخدا علی در میانسالی بود اجل مهلتش نداد. و در سال ۱۳۴۸ شمسی دیده از جهان فرو بست.
کدخدا علی مقصودی ابتدا با کدبانو قدمخیر یوسفی دختر کدخدا سالار یوسفی از طایفِه کرمشه. ازدواج می کند. حاصل این ازدواج چهار پسر و دو دختر به نامهای محمد ولی، شیخ ولی ( ولی الله ) ، گنجعلی، حسینقلی ( حسین ) ، زُمُزد، و پروین می باشد.
بانو قدمخیر یوسفی از طایفه کرمشه، همسر اول کدخداعلی مقصودی، و مادر کدخدا محمدولی مقصودی
کدبانو قدمخیر یوسفی جزو بزرگ خاندان اولاد کرمشه بود. کدبانو قدمخیر یوسفی زنی با کیاست و میهمان نواز بود، اگر رجال دولتی برای شوهر و بعدا" برای پسرش کدخدا محمد ولی به روستا می آمدند، با درایت تمام بهترین پذیرایی را انجام می داد. این بانو علاقه ی خاصی به فرزندانش از جمله کدخدا محمدولی داشت. تمام تلاشش آن بود که نام و نشان فرزندانش به نیکویی یاد شود . الحق کدخدا محمد ولی مقصودی هم احترام ویژه ای برای مادرش قائل بود. وی همواره مادرش را به نکویی یاد می کرد، و بسان پدرش کدخدا علی که هیچگاه با نظر مادرش کدخدا شهر بانو مخالفت نمی کرد. وی نیز همواره رضایت مادرش را بر رضایت خویش ترجیح می داد. شاعری خوش قریحه نیز چنین سروده است؛
آبروی اهل دل از خاک پای مادر است
هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است
آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن
صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است
آسمان زندگی شد روشن از نور پدر
گلشن هستی مصفا از صفای مادر است
گرمی آغوش مهرش را ندارد آفتاب
مهربان تر دیگر از مادر خدای مادر است
اوج گیرد قدر فرزند از دعای خیر او
چون دم عیسی بن مریم در دعای مادر است
قدر و جاهی را که در اسلام دارا شد اُویس
از کمال طاعت و خدمت برای مادر است
من که از مهر علی جان و دلم دارد صفا
این صفای باطن من از صفای مادر است
طبع والایم که منت بر نمی دارد ز کس
شرمگین از رحمت بی منتهای مادر است
بهترین منظر به چشم و دل مرا سیمای اوست
خوش ترین آواز در گوشم صدای مادر است
کدخدا شهربانو دختر مَه رَضی ( محمد رضا ) :
شهربانو نوه ی کدخدا عوضعلی بود.
کدخدا شهربانو:
ایشان دختر مَه رَضی ( محمد رضا ) و طوطی بود.
بانو طوطی یاری خواهر کدخدا بگشیر یاری و نوه های ی رنگینه هابیلی فرخشاهی بوده است. شجاعت و شرافت ذاتی وی به مادر بزرگش رنگینه دختر کدخدا نظر از تیره هابیل، و طایفه فرخشه ایل کولیوند، به ارث برده بود . کدخدا شهر بانو دختری نوجوان بود که شاهد جنگ یارکه ها و قیاسوندها بود، و ی رشادت و مدیریت مادر بزرگش را در آن جنگ نابرابر را به چشم خود دیده بود. بنابراین یک کدبانو و زنی مدیر و شایسته بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد
۶ - کدخدا محمد ولی مقصودی:
ایشان پسر ارشد کدخدا علی مقصودی است. پدرش نهایت تلاش را در. با سوادی و درایت پسرش برای رهبری آب
ادی آماده کرده بود. کدخدا علی در اواخر عمرش بیماری و کسالتی در خود احساس می کرد. به همین خاطر تا زنده بود محمد ولی را سرپرست مادرش بانو قدمخیر و برادرانش گنجعلی و حسین و خواهرانش زمرد و پروین نمود
پسر دومش شیخ ولی ( ولی الله ) مقصودی را سرپرست بانو قشنگ شریفیان و پسرانش داراب، حجت اله، صحبت اله و آیت الله و شادروان گلستان مقصودی نمود.
تصویر استاد داراب مقصودی فرزند کدخدا علی مقصودی و بانو قشنگ شریفیان - مسئول شورای حل اختلاف شهرستان دره شهر
الان همه ی فرزندان کدخداعلی به ویژه محمد ولی و داراب مقصودی از مردان بزرگ سیمره به حساب می آیند.
در هر صورت بعد از مرگ کدخدا علی، طی صورتجلسه ای که مسئولین سیاسی و نظامی شهرستان دره شهر انجام دادند. محمد ولی را به جای پدرش انتخاب کردند.
کدخدا محمد ولی مقصودی پرورش یافته ی درایت و رهبری پدرش بود. به زودی به وظایف خویش واقف و آگاه بود . از طرفی نیز عموهایش کربلایی عبود و امان و سایر اقوام و پسر عموهای پدرش نیز در کنارش بودند.
محمد ولی مقصودی چنان لیاقت خود را نشان داد که مردم همه ی روستاها آوازه ی درایت و وجاهت وی را شنیده و دیده بودند. بنابراین اکثریت به وی رأی داند و نماینده ی انجمن بخش در انجمن شورای شهرستان دره شهر گردید.
کدخدا محمد ولی در تمام جلسات مهم اداره ی شهرستان دره شهر شرکت داشت. و حدود دوازده سال در ترقی روستا و تلاش برای جاده از شهرستان تا روستاهای جلگه ی چمکلان از اشخاص تأثیر گذار بود. وی آخرین کدخدای سوره میری بودند. که در کار آفرینی و نمایندگی آهن آلات در نوسازی و تجدد روستا و شهر نقش سازنده داشت.
ایشان در دوران جمهوری اسلامی همواره مورد احترام شهروندان بود. روستا و طایفه خودش نیز در تمام امور با احترام و مشورت لازم را با وی داشتند.
تصویر کدخدا محمدولی مقصودی و پسر عموهایش حاج محمد ، احمد، و علی اکبر لطفی
کدخدا محمد ولی هنوز هم محبوب مردم و اقوام می باشد.
حدود ۷۴ سال سن دارد، و تازگی ها دچار کسالت شده همه ی ما برای سلامتیش دست به دعا داریم. ایشان به مردم جامعه ، خصوصا" اقوام و هم تباران خویش احترام می گذارد. آنها نیز او را بزرگ و رهبر اجتماعی طایفه ی خویش می دانند. در حل اختلافات و مشکلات یک پایه ی محکم خدمت گستری در حل مشکلات است.
تصویر جوانی کدخدا محمد ولی مقصودی
کدخدا دوسال بعد از مرگ پدر با دختر یکی از بزرگان سادات رودبندی به نام عشرت کریمی ازدواج می کند.
تصویر کدخدا محمد ولی مقصودی و همسرش بانو سیده عشرت کریمی از سادات رودبندی شهرستان دره شهر
سیده عشرت کریمی فرزند سید عزیز فرزند سید موسی فرزند سید کریم فرزندسید هاشم ابن سیدمحمد ابن سید اله ( سید شکرالله ) ابن سید محمد و سیده مادر زلیخا از نوادگان سید علی رودبند در دزفول می باشند.
سادات رودبندی افراد متشخص فراوانی دارند.
مادر موسی کریمی زلیخا نام داشته واز طایفه کرمشه بوده است. ملا صاحب و ملاشیخلی کولیوند از پسر دایی های سید موسی کریمی هستند.
تصویری چند از کدخدا محمدولی و افراد متشخص:
تصویر فوق از چپ به راست عبارتند از؛
محمد رضا رشیدی ( عضو انجمن شورای شهرستان دره شهر در زمان پهلوی ) ، کدخدا محمد ولی مقصودی ( نماینده ی انجمن بخش در شورای شهر ) ، بیگلر کریمی ( عضو انجمن شورای شهرستان شهر )
تصویرفوق از چپ به راست عبارتند از؛
محمد رضا رشیدی - سید عزیز کریمی ( پدر همسر کدخدا محمد ولی مقصودی ) - نورمحمد عباسپور ( باجناق یا "هم داماد" کدخدا محمد ولی مقصودی ) - کدخدا محمد ولی مقصودی
کدخدا محمدولی چند پسر و یک دختر دارد.
افشین، کیوان، مهرداد و آرش, و سجاد مقصودی از پسران کدخدا محمد ولی مقصودی هستند.
بانو عشرت کربمی و محمد ولی مقصودی فرزندان شایسته ای را تحویل جامعه داده اند، و از هم اکنون جزو سرمایه های اجتماعی جامعه هستند.
تصاویرچهار تن از کدخدایان و بزرگان سیمره از راست به چپ عبارتند از کدخدا محمد ولی مقصودی، کدخدا مرتضی عادلی، کدخدا علی عباس یوسفوند، کدخدا سبز خدا یاری
کدخدا محمد ولی مقصودی مانند پدرش شادروان کدخدا علی مقصودی که با کدخدایان زمانش بسان کدخدایان نقدعلی آقایی، علی احمد خدایاری، حسین خان یاری، عبدالعلی اولاد، و سایر خوانین و بزرگان منطقه به رفع و رجوع و حل مشکلات مردم مبادرت می ورزید.
تصویر خوانین و کدخدایان سیمره
تصویر از سمت چپ به راست ردیف اول کدخدا علی مقصودی، میر جمشید خان هاشمی، نفرسوم هم سرکرده ی نظامی، نفر ششم هم کدخدا براتعلی دولتیاری. نفر هفتم هم میرجهانگیر هاشمی، مابقی هم کدخدایان و بزرگان سیمره در دهه ی چهل قرن چهاردهم خورشیدی
تصویر از چپ به راست کدخدا محمد ولی مقصودی نماینده انجمن بخش در شورای انجمن شهرستان دره شهر در دوران پهلوی دوم، و حاج محمدرضا رشنو عضو شورای
انجمن شهرستان دره شهر
( دهه ی پنجاه قرن چهاردهم خورشیدی )
کدخدا محمد ولی مقصودی با اینکه در عنفوان جوانی کدخدای. آبادی سرخه مهری شده بود، اما باتوجه به سواد بالایش نسبت به سایر کدخداها، و همچنین تعلیم یافته ی بهترین کدخدای سیمره، یعنی کدخدا علی بود.
وهمچنین مشاورانی از اقوام مددکار وی بودند. ایشان همراه سایر کدخداها وظایف اجتماعی و سیاسی خود را به نحو احسن انجام می دادند.
دریافت Microsoft OneNote: https://aka. ms/GetOneNoteMobile
معرفی مختصر برخی از اعقاب ططره هابیلی:
گرد آورنده : دکتر احمد لطفی
ططره یکی از مردان رشید و بلند قامت خاندان هابیل طایفه فرخشه بوده است. طبق مشاهدات استاد احمد ( نورتقی ) میرزایی ازخاندان خیرکه ( خیرالله ) که مادرجدش از طایفه هابیل بوده است. گفت قبر ططربگ فرخشاهی را در قبرستان حواشی روستای کَن شاپری ( وحدت اباد ) در قبرستان قدیمی کولیوندها بوده، باچشم خود دیده است. قبر آن مرحوم بلند بوده، ولی بعدها افراد جویای گنج قبر را دستکاری و گویا سنگ قبرش را هم به یغما برده بودند. اسم واقعی ططره ططربگ بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
طبق نقل قولِ حاج صید ابراهیم بابایی ؛
ططره و دَولَشه هردو برادر بودند، آنها هر دو فرزند شکر بگ فرزند قمربگ فرزند هابیل بوده است.
هابیل ۶ پسر داشته است؛
۱ - قمربگ
۲ - زواره
۳ - مهتاب ( مهتاو )
۴ - میسی ( موسی )
۵ - حمی
۶ - . . . . .
فرزندان فرخشه:
۱ - هابیل
۲ - [ خیرکه ( خیر الله ) ، وشولایا شکرالله هردو جزو جریش خیرکه هستند )
۳ - طالو ( طالب )
۴ - بیرو ( بیرون )
۵ - کرکر
۶ - شولا ( شکر الله )
طاهریبخش ( تاریبخش ) ، کرمشه ، مهدی ( مییی ) ، بماشه، اولیشه ( عبدالشه ) ، اصلانشه فرزندان کولیوند. بوده اند.
لازم به ذکر است جافرها مسگرها، کرمعلی ها، فلکین ها ( قلک الدین ها ) ، اولادها، ایرانشه ها ، و باولی ها و سوره میری ها را جزو کولیوند می دانند. ( الله اعلم ) به نطر برخی از طوایف و ایلات نامبرده هم جریش و خواهر زاده ی کولیوندها هستند.
مرحوم حاجی مرادخان عموی محمد حسین داماد اکبر عبدالشاه هابیل و ساکن تمر سوری، خودشان را باولی معرفی کرده، و باولی ها را هم جزو کولیوند، می دانستند ( نقل از حاج صید ابراهیم بابایی )
برطبق کتاب تبار شناشی لرستان، نوشته حجت اله حیدری در صفحه ۲۲۴ شجره ی یکی از نوادگان هاشم فرزند ططره ( ططربگ ) به شرح زیر است؛
افسانه و آذر و برادر و خواهرانشان همگی فرزند درویش فرزند ولکه فرزنداللهیار فرزند هاشم فرزند ططره ( ططربگ ) فرزند نظربگ فرزند شکر بگ فرزند ولدبگ فرزند هابیل فرزند پیروز که الان بخش پیروزآباد به نام جد تیره های جیان یا خیرکه، و شولا ( شکر الله ) و طالو ( طالب ) ، و بیرو و هابیل و کر کر قابل ذکر است.
طبق گفته ی حاج صید ابراهیم بابایی احتمال اینکه ولدبگ پسر قمربگ فرزند هابیل بوده نیز قابل تامل است
خاندان یا تیره علیمردان حسن گایاری:
این خاندان در روستای سراب شیخعالی بخش پیروز آباد تابع شهرستان الشتر می باشند. مِلکی. دختر فتح الله و خواهر رحمت فتحی ، و مادر صیدمحمد زکی. زاده بوده است. صید محمد پسر خاله ی شعبانعلی و داودعلی مهتاو هستند.
شجره ی نوه ی صید محمد زکی زاده به شرح زیر است؛
علی بن گل محمد بن صید محمد بن زکی بن علیمردان بن جافر بن باقر
نام خاله های شاینه ( شعبانعلی ) و داوه ( داودعلی ) پسران پری ناز و جانعلی مهتاو:
۱ - مِلکی نام یکی از خاله های شعبانعلی مهتاو ( شاینه ) بوده است.
مِلکی ابتدا به پدر کشکول شوهر می کند، سپس زکی حسن گایار او را به همسری بر می گزیند.
زکی از مِلکی صاحب دوپسر به نامهای صید سُخه و صید محمد می شود.
صید سخه دارای دو پسر به نامهای رحیم بگ و میرزا می شود، در سال ۱۴۰۲ که نگارنده با هاشم زکی زاده فرزند صید محمد مصاحبه ای را انجام داده بود. رحیم بگ پسرصید محمد مُرده بود.
صیدمحمد از زن اولش دارای دوپسر به نامهای هاشم و گلمحمد و دو دختر به نامهای نوره که بچه ندارد، و شاصنم بوده، که شاه صنم نیز از دنیا رفته است. [ البته شاه صنم بچه دارد]
صید محمد از زن دومش رقیه ، دارای یک پسر به نام پاپی ( مراد ) ، و سه دختر به نامهای صاعد بانو، شاه زنان و نازار می باشد.
رقیه از طایفه خوشناموند می باشد.
حسن گایارهای سراب شیخالی دارای نام خانوادگی های زیر می باشند؛
اسد زاده، باقری، علی پور، زکی زاده
حسن گایار های تملیه دارای شهرت عباسی، و هواسی می باشند.
۲ - ناز پیکر خاله ی شاینه ( شعبانعلی ) و داوه ( دا ودعلی ) دوتا پسر داشته است؛ یکی به اسم ابراهیم بگ و دیگری به نام موسی خان
نازپیکر که خاله ی شاینه ( شعبانعلی شعبانی ) بوده، همسر فردی به نام شکر ویس بوده، و گویا دوپسر به نام کرمخدا و ابراهیم داشته است.
خاله های شاینه ( شعبانعلی ) تا کنون که تحقیق کردم عبارتند از؛
۱ - مِلکی مادر کشکول و صید محمد و صید سُخه
۲ - ناز پیکر همسرشکر ویس مادر ابراهیم بک و کرمخدا یا موسی خان و شاید هم سه پسر داشته است.
۳ - قیمتی مادر علی حیدر اسدی ( اسدپور ) اهل روستای حاتم آباد الشتر
علی حیدر چند پسر به نامهای جعفر، علاء و . . . دارند
۴ - دابه مادر بساط و گله و رومشته بوده است.
- - اعقاب ایزالله یا عزیز الله فرزند کدخدا نظر هابیلی فرزند ططره:
عزیزاله برادر فتح اله بوده، و دارای سه دختر به نامهای؛
۱ - آسیه مادر حاجی حاتم بابایی
۲ - ستا ره مادر حاجی حاتم بگ خنجری
۳ - شاطلا یا ماهیطلا همسر حیرالی قلاوی و داری چهار پسر به نامهای؛ قلی بهرامی - غلامشاه بهرامی که قصابی دارد - احمد شاه بهرامی که در پیروز آباد زندگی می کنند، و چهارمی در خرم آباد زندگی می نماید
۴ - شیخ عباس، وی دارای سه دختر به نام های لاله و حمیده که از آنها فرزندی برجای نمانده است و از سرنوشت دختر سوم نگارنده اطلاع دقیقی ندا رد. احتمالا" ماهیطلا بوده است. ( الله اعلم )
شیخ عباس پسری ی به نام "علی هُمی" داشته است.
علی همی هم دو دختر داشته ؛ ۱ - ربابه زن محمد حسن فتحی برادر زاده باپیره است
۲ - دختر بس زن ابراهیم
۵ - خانواده رحمه پسر فتح اله: ایشان ابتدا با زن عمویش یعنی زن عزیزالله ازدواج می کند، و دارای دوپسر به نامهای۱ - شیخ حسن، ( پدر ملک حسن و محمد حسن و نازطلا )
نازطلا زن مرحوم کاظم زارع عمو زاده ی حاجی حیدر بابایی بوده است.
۲ - شیخ حسین پدر فتح اله و ضرغام و ابراهیم و خواهرشان که با همسرش در بروجرد زندگی می کند.
رحمه فتحی سپس با قزی دختر گرا ازدواج می کند ، حاصل این ازدواج سه پسر و دو دختر به اسامی زیر می باشند؛
نام پسرها باپیره، علی حسین، الله حسین ونام دخترها مِهره زن حاجی ولی الله اکرمی بوده و دختری به نام عذرا داشته اند.
و دختر دیگرش والیه فتحی به فردی در روستای حسنالی کَلِگ ازدواج می کند و دارای فرزندانی به نام ایشاء الله زاهدی، قدرت ( قلی ) ، نصرت، یدالله، سیف الله، حسن، و نازنین که همسر فردی به نام شاه عباس در روستای اصلانشاه زندگی می کند.
نوه های پسری و دختری رحمه و قزی همگی از خوبان روزگار هستند. از جمله شمشیر و سرتیپ را می توان نام برد.
خاندان کیخا فرزند ططره ( ططربگ ) نیز قبلا" در مورد آنها بطور مفصل نوشته شده است. در اینجا بطور خلاصه نوشته می شود.
پسران کیخا هابیلی عبارتند از ؛
۱ - باباخان پدر حاجی حاتم و عزیزخان، و سایر برادران و خواهرانش
۲ - قیصور که دختری به نام عنبر بانو ( عَمَر بانو ) داشته و ازوی دوپسر به نامهاکامراد و بگمارد ساکن روستای تملیه را می توان نام برد.
کامراد از اعقاب زواره فرزند هابیل است.
کامراد ( کاکامراد ) مرادی دارای سه پسر و سه دختر به نامهای زیر می باشد.
کرم - ایوب - یونس - زهراء - زینب - حدیث
بگمراد نیز دارای سه پسر به نامهای جواد، قباد، و مهرداد می باشد. باشد.
اعقاب هاشم هابیلی:
شادروان درویش هاشم پور در نزد دایی هایش به روستای شیخ مکان می رود. دوشادوش آنها کار می کند و با دختر دائیش گل زینب. ازد واج می کند حاصل این ازدواج به ترتیب عبارتند از؛
۱ - حیدر اللهیارهابیلی که نوجوانی نابغه، و دانا بودند. ایشان در درس خواندن و تلاشهای کشاورزی و دامداری زبانزد آبادی و اقوام بود. اما عمرش به ۱۶ سال نرسید که در اثر مریضی یرقان از دنیا رفت.
با مرگ وی غم در خانه ی آنها مسلط شد، تا آنکه خداوند پسری به آنها عنایت کرد.
۲ - آذر هاشم پور
۳ - افسانه هاشم پور
۴ - شهین هاشم پور
۵ - نگار هاشم پور
۶ - فرحناز هاشم پور
۷ - ملوک هاشم پور
۸ - روح اله هاشم پور
۹ - زهراء هاشم پور
درویش مردی سخت کوش و رشید بود، اما مرگ پسرش حیدر ، اورا درهم شکست.
هاشم برادر کدخدا نظر هابیلی دارای یک پسر به نام اللهیار ( علی یار ) و یک دختر هم داشته است.
اللهیار سه پسر به نامهای گرا، ولکه، و علی اکبرداشته است؛
۱ - گرا یک پسر به نام علی کرم، و دوختر به نامهای خاور، ( مادر علی داد که در روستای حاتم آبادساکن است )
و دیگری قزی همسر رحمه ( رحمت ) فتحی بوده، و دارای سه پسر به نامهای باپیره، علی حسین، و آله حسین بوده، و دو دختر هم به نامهای مهره زن حاجی ولی اله اکرمی، و منیژه مادر قلی از اهالی حسنالی ( روستای حسنعلی آباد )
و یک پسر هم به نام علی کرم داشت، و از وی دختری به نام خدیجه برجای مانده است.
۲ - ولکه، ایشان دارای دوختر به نامهای نازار همسر اکبر فرزندعبدشاه از نوادگان کرم فرزند ططره بوده است.
نازارخواهر درویش چهار فرزند پسر به نامهای علیمراد، یارمراد، کاکامراد، ملک مراد،
و سه دختر به نامهای سوسن، کشور، و شاه زنو دارد
همچنین شابانو که همسر کدخدا تمر ( تیمور ) مومنی از طایفه کرکر ساکن روستای هریل آباد بیستون می باشد.
سه پسر به نامهای امیر، اکبر، و رمضان و دو دختر به نامهای آمینه و آسلطان داشت.
درویش هم دارای ۷ دختر و دوپسر بوده، که پسر بزرگش در نوجوانی از دنیا می رود.
۳ - علی اکبر الهیاری هابیلی
ایشان یک پسر به نام هاشم و دو دختر به نامهای داپیره و رقیه داشتند.
فرزندان هاشم عبارتند از؛
سهراب ، بهمن، طلا، اسفندیار
رقیه و داپیره هرکدام چند فرزند دارند.
دو نفر از فرزندان رقیه عبارتند از شُگر اکرمی و رضا اکرمی، داود هم پسر رضا اکرمی می باشد.
گرد آورنده : دکتر احمد لطفی
ططره یکی از مردان رشید و بلند قامت خاندان هابیل طایفه فرخشه بوده است. طبق مشاهدات استاد احمد ( نورتقی ) میرزایی ازخاندان خیرکه ( خیرالله ) که مادرجدش از طایفه هابیل بوده است. گفت قبر ططربگ فرخشاهی را در قبرستان حواشی روستای کَن شاپری ( وحدت اباد ) در قبرستان قدیمی کولیوندها بوده، باچشم خود دیده است. قبر آن مرحوم بلند بوده، ولی بعدها افراد جویای گنج قبر را دستکاری و گویا سنگ قبرش را هم به یغما برده بودند. اسم واقعی ططره ططربگ بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
طبق نقل قولِ حاج صید ابراهیم بابایی ؛
ططره و دَولَشه هردو برادر بودند، آنها هر دو فرزند شکر بگ فرزند قمربگ فرزند هابیل بوده است.
هابیل ۶ پسر داشته است؛
۱ - قمربگ
۲ - زواره
۳ - مهتاب ( مهتاو )
۴ - میسی ( موسی )
۵ - حمی
۶ - . . . . .
فرزندان فرخشه:
۱ - هابیل
۲ - [ خیرکه ( خیر الله ) ، وشولایا شکرالله هردو جزو جریش خیرکه هستند )
۳ - طالو ( طالب )
۴ - بیرو ( بیرون )
۵ - کرکر
۶ - شولا ( شکر الله )
طاهریبخش ( تاریبخش ) ، کرمشه ، مهدی ( مییی ) ، بماشه، اولیشه ( عبدالشه ) ، اصلانشه فرزندان کولیوند. بوده اند.
لازم به ذکر است جافرها مسگرها، کرمعلی ها، فلکین ها ( قلک الدین ها ) ، اولادها، ایرانشه ها ، و باولی ها و سوره میری ها را جزو کولیوند می دانند. ( الله اعلم ) به نطر برخی از طوایف و ایلات نامبرده هم جریش و خواهر زاده ی کولیوندها هستند.
مرحوم حاجی مرادخان عموی محمد حسین داماد اکبر عبدالشاه هابیل و ساکن تمر سوری، خودشان را باولی معرفی کرده، و باولی ها را هم جزو کولیوند، می دانستند ( نقل از حاج صید ابراهیم بابایی )
برطبق کتاب تبار شناشی لرستان، نوشته حجت اله حیدری در صفحه ۲۲۴ شجره ی یکی از نوادگان هاشم فرزند ططره ( ططربگ ) به شرح زیر است؛
افسانه و آذر و برادر و خواهرانشان همگی فرزند درویش فرزند ولکه فرزنداللهیار فرزند هاشم فرزند ططره ( ططربگ ) فرزند نظربگ فرزند شکر بگ فرزند ولدبگ فرزند هابیل فرزند پیروز که الان بخش پیروزآباد به نام جد تیره های جیان یا خیرکه، و شولا ( شکر الله ) و طالو ( طالب ) ، و بیرو و هابیل و کر کر قابل ذکر است.
طبق گفته ی حاج صید ابراهیم بابایی احتمال اینکه ولدبگ پسر قمربگ فرزند هابیل بوده نیز قابل تامل است
خاندان یا تیره علیمردان حسن گایاری:
این خاندان در روستای سراب شیخعالی بخش پیروز آباد تابع شهرستان الشتر می باشند. مِلکی. دختر فتح الله و خواهر رحمت فتحی ، و مادر صیدمحمد زکی. زاده بوده است. صید محمد پسر خاله ی شعبانعلی و داودعلی مهتاو هستند.
شجره ی نوه ی صید محمد زکی زاده به شرح زیر است؛
علی بن گل محمد بن صید محمد بن زکی بن علیمردان بن جافر بن باقر
نام خاله های شاینه ( شعبانعلی ) و داوه ( داودعلی ) پسران پری ناز و جانعلی مهتاو:
۱ - مِلکی نام یکی از خاله های شعبانعلی مهتاو ( شاینه ) بوده است.
مِلکی ابتدا به پدر کشکول شوهر می کند، سپس زکی حسن گایار او را به همسری بر می گزیند.
زکی از مِلکی صاحب دوپسر به نامهای صید سُخه و صید محمد می شود.
صید سخه دارای دو پسر به نامهای رحیم بگ و میرزا می شود، در سال ۱۴۰۲ که نگارنده با هاشم زکی زاده فرزند صید محمد مصاحبه ای را انجام داده بود. رحیم بگ پسرصید محمد مُرده بود.
صیدمحمد از زن اولش دارای دوپسر به نامهای هاشم و گلمحمد و دو دختر به نامهای نوره که بچه ندارد، و شاصنم بوده، که شاه صنم نیز از دنیا رفته است. [ البته شاه صنم بچه دارد]
صید محمد از زن دومش رقیه ، دارای یک پسر به نام پاپی ( مراد ) ، و سه دختر به نامهای صاعد بانو، شاه زنان و نازار می باشد.
رقیه از طایفه خوشناموند می باشد.
حسن گایارهای سراب شیخالی دارای نام خانوادگی های زیر می باشند؛
اسد زاده، باقری، علی پور، زکی زاده
حسن گایار های تملیه دارای شهرت عباسی، و هواسی می باشند.
۲ - ناز پیکر خاله ی شاینه ( شعبانعلی ) و داوه ( دا ودعلی ) دوتا پسر داشته است؛ یکی به اسم ابراهیم بگ و دیگری به نام موسی خان
نازپیکر که خاله ی شاینه ( شعبانعلی شعبانی ) بوده، همسر فردی به نام شکر ویس بوده، و گویا دوپسر به نام کرمخدا و ابراهیم داشته است.
خاله های شاینه ( شعبانعلی ) تا کنون که تحقیق کردم عبارتند از؛
۱ - مِلکی مادر کشکول و صید محمد و صید سُخه
۲ - ناز پیکر همسرشکر ویس مادر ابراهیم بک و کرمخدا یا موسی خان و شاید هم سه پسر داشته است.
۳ - قیمتی مادر علی حیدر اسدی ( اسدپور ) اهل روستای حاتم آباد الشتر
علی حیدر چند پسر به نامهای جعفر، علاء و . . . دارند
۴ - دابه مادر بساط و گله و رومشته بوده است.
- - اعقاب ایزالله یا عزیز الله فرزند کدخدا نظر هابیلی فرزند ططره:
عزیزاله برادر فتح اله بوده، و دارای سه دختر به نامهای؛
۱ - آسیه مادر حاجی حاتم بابایی
۲ - ستا ره مادر حاجی حاتم بگ خنجری
۳ - شاطلا یا ماهیطلا همسر حیرالی قلاوی و داری چهار پسر به نامهای؛ قلی بهرامی - غلامشاه بهرامی که قصابی دارد - احمد شاه بهرامی که در پیروز آباد زندگی می کنند، و چهارمی در خرم آباد زندگی می نماید
۴ - شیخ عباس، وی دارای سه دختر به نام های لاله و حمیده که از آنها فرزندی برجای نمانده است و از سرنوشت دختر سوم نگارنده اطلاع دقیقی ندا رد. احتمالا" ماهیطلا بوده است. ( الله اعلم )
شیخ عباس پسری ی به نام "علی هُمی" داشته است.
علی همی هم دو دختر داشته ؛ ۱ - ربابه زن محمد حسن فتحی برادر زاده باپیره است
۲ - دختر بس زن ابراهیم
۵ - خانواده رحمه پسر فتح اله: ایشان ابتدا با زن عمویش یعنی زن عزیزالله ازدواج می کند، و دارای دوپسر به نامهای۱ - شیخ حسن، ( پدر ملک حسن و محمد حسن و نازطلا )
نازطلا زن مرحوم کاظم زارع عمو زاده ی حاجی حیدر بابایی بوده است.
۲ - شیخ حسین پدر فتح اله و ضرغام و ابراهیم و خواهرشان که با همسرش در بروجرد زندگی می کند.
رحمه فتحی سپس با قزی دختر گرا ازدواج می کند ، حاصل این ازدواج سه پسر و دو دختر به اسامی زیر می باشند؛
نام پسرها باپیره، علی حسین، الله حسین ونام دخترها مِهره زن حاجی ولی الله اکرمی بوده و دختری به نام عذرا داشته اند.
و دختر دیگرش والیه فتحی به فردی در روستای حسنالی کَلِگ ازدواج می کند و دارای فرزندانی به نام ایشاء الله زاهدی، قدرت ( قلی ) ، نصرت، یدالله، سیف الله، حسن، و نازنین که همسر فردی به نام شاه عباس در روستای اصلانشاه زندگی می کند.
نوه های پسری و دختری رحمه و قزی همگی از خوبان روزگار هستند. از جمله شمشیر و سرتیپ را می توان نام برد.
خاندان کیخا فرزند ططره ( ططربگ ) نیز قبلا" در مورد آنها بطور مفصل نوشته شده است. در اینجا بطور خلاصه نوشته می شود.
پسران کیخا هابیلی عبارتند از ؛
۱ - باباخان پدر حاجی حاتم و عزیزخان، و سایر برادران و خواهرانش
۲ - قیصور که دختری به نام عنبر بانو ( عَمَر بانو ) داشته و ازوی دوپسر به نامهاکامراد و بگمارد ساکن روستای تملیه را می توان نام برد.
کامراد از اعقاب زواره فرزند هابیل است.
کامراد ( کاکامراد ) مرادی دارای سه پسر و سه دختر به نامهای زیر می باشد.
کرم - ایوب - یونس - زهراء - زینب - حدیث
بگمراد نیز دارای سه پسر به نامهای جواد، قباد، و مهرداد می باشد. باشد.
اعقاب هاشم هابیلی:
شادروان درویش هاشم پور در نزد دایی هایش به روستای شیخ مکان می رود. دوشادوش آنها کار می کند و با دختر دائیش گل زینب. ازد واج می کند حاصل این ازدواج به ترتیب عبارتند از؛
۱ - حیدر اللهیارهابیلی که نوجوانی نابغه، و دانا بودند. ایشان در درس خواندن و تلاشهای کشاورزی و دامداری زبانزد آبادی و اقوام بود. اما عمرش به ۱۶ سال نرسید که در اثر مریضی یرقان از دنیا رفت.
با مرگ وی غم در خانه ی آنها مسلط شد، تا آنکه خداوند پسری به آنها عنایت کرد.
۲ - آذر هاشم پور
۳ - افسانه هاشم پور
۴ - شهین هاشم پور
۵ - نگار هاشم پور
۶ - فرحناز هاشم پور
۷ - ملوک هاشم پور
۸ - روح اله هاشم پور
۹ - زهراء هاشم پور
درویش مردی سخت کوش و رشید بود، اما مرگ پسرش حیدر ، اورا درهم شکست.
هاشم برادر کدخدا نظر هابیلی دارای یک پسر به نام اللهیار ( علی یار ) و یک دختر هم داشته است.
اللهیار سه پسر به نامهای گرا، ولکه، و علی اکبرداشته است؛
۱ - گرا یک پسر به نام علی کرم، و دوختر به نامهای خاور، ( مادر علی داد که در روستای حاتم آبادساکن است )
و دیگری قزی همسر رحمه ( رحمت ) فتحی بوده، و دارای سه پسر به نامهای باپیره، علی حسین، و آله حسین بوده، و دو دختر هم به نامهای مهره زن حاجی ولی اله اکرمی، و منیژه مادر قلی از اهالی حسنالی ( روستای حسنعلی آباد )
و یک پسر هم به نام علی کرم داشت، و از وی دختری به نام خدیجه برجای مانده است.
۲ - ولکه، ایشان دارای دوختر به نامهای نازار همسر اکبر فرزندعبدشاه از نوادگان کرم فرزند ططره بوده است.
نازارخواهر درویش چهار فرزند پسر به نامهای علیمراد، یارمراد، کاکامراد، ملک مراد،
و سه دختر به نامهای سوسن، کشور، و شاه زنو دارد
همچنین شابانو که همسر کدخدا تمر ( تیمور ) مومنی از طایفه کرکر ساکن روستای هریل آباد بیستون می باشد.
سه پسر به نامهای امیر، اکبر، و رمضان و دو دختر به نامهای آمینه و آسلطان داشت.
درویش هم دارای ۷ دختر و دوپسر بوده، که پسر بزرگش در نوجوانی از دنیا می رود.
۳ - علی اکبر الهیاری هابیلی
ایشان یک پسر به نام هاشم و دو دختر به نامهای داپیره و رقیه داشتند.
فرزندان هاشم عبارتند از؛
سهراب ، بهمن، طلا، اسفندیار
رقیه و داپیره هرکدام چند فرزند دارند.
دو نفر از فرزندان رقیه عبارتند از شُگر اکرمی و رضا اکرمی، داود هم پسر رضا اکرمی می باشد.
قدرت فرو دستان در چرخش روزگار
نگارنده : احمد لطفی
جهان در بدو خلقت از تعادل و توازنی برخوردار بود، که همه مردم با همان امکانات ساده و اولیه به صورت دسته جمعی برمشکلات و کمبودها و نقائص
غلبه پیدا می کردند. مردم ابتدایی در دوران جمع آوری غذا بیشتر گروهی به شکار و آنچه پیامبران و دانایان نوسنگیراهی را برای زندگی پیشنهاد می دادند. آنها در همان مسیر تمام تلاش خود را مبذول می نمودند. با روبروشدن دستجاتی که از گروه و قبایل و یاطوایف دیگر ، که نا آشنا و نامأنوس بودند، شوربختانه اصطکاک و نزاع رخ می داد. کم کم گروها ی بزرگتر گروه های کوچکتر رامی کشتند، و یا تضعیف می کردند. زمانی که فکرشان پیچیده تر شد، به جای کشتن اعضای گروه را برده و نوکر خویش می کردند. باتوجه به آنکه دستورات خدا و پیامبران گذشته بر برادری، و تحمل و تعاون همدیگر تکیه می کردند. اما بشر به علت اطاعت از نفس اماره و شهوت قدرت و ثروت و غلبه ی اراده ی خویش بر دیگران. شکافی در جامعه ی آن روزگار ایجاد شد. کم کم این جنگ و تضاد و تضعیف همنوعان و همسایگاندر جغرافیای زیستی و انسانی، گسترده شد. و دولت شهرهایی در قالب مرکزیتی محدود و منسجم شکل گرفت. تفکر خردمندان و برداشت هایی که از گفتار پیامبران عهد عتیق در سیستم خدایان و رب النوع هایی در ادبیات و باور جامعه ریشه دوانده بود.
... [مشاهده متن کامل]
آنها برای برتری بیشتر و گسترش عقاید خویش جنگها، غارتها و توسعه ی سرزمینی را بوجود آوردند. دولت های غالب باور و فرهنگ و عقاید و آرمان های خود را بر سرزمین های تحت تصرف خویش دیکته می کردند. فرو دستان و تسلیم شدگان بی قدرت با ترکتازی صاحبان قدرت مبارزه ی منفی را در دستور کار خویش قرار دادند. فرودستان عقده ها، تحقیرها و اجحافات گروه و جماعت فرادست را در حافظه ی تاریخی خویش حفظ کردند. آنها در کمین نشسته بودند، تا در فرصت و وقت مقتضی انتقام خود را از آن همه بی عدالتی و خونریزی و غارت بگیرند. جنگ بین فرا دستان و فرودستان به یک جریان پایدار تبدیل شد. بنابراین ِنزاع حاکمان و محکومان نهادینه شده آست. به عبارت شاعر شیرین کلام؛
رگ رگ است این آب شیرین آب شور
در خلایق می دمد تا نفخ صور
این تضاد و در گیری ها تا امروزه ادامه داشته، شکل مبارزه عوض شده است.
نقش دیپلماسی، و رشد علم سیاست. ، و با وجود تکنولوژی برتر، سیاستمداران جای مانور و زدن حرف اول، در معادلات سیاسی را دارند.
فرو دستان که از ظلم حاکمان جور داخلی و خارجیِ، به ستوه آمده اند، دست استغاثه شان بر آسمان بلند است.
درواقع فرودستان اگر به شکل مستقیم نتوانند خشم خود را ابراز کنند، اما در خفا و گاه در جامعه پذیر کردن عوامل دیکتاتورها ، گاه آنقدر ستم ستمگرها را با خود و همدلان و همفکرانشان زمزمه می کنند، تا همه در وقت خود دست به. اقدامات لازم بزنند. اصلی هم هست، که تداوم در گناه و ستم، موجب می شود . که رقابت در زیاده خواهی ستمگر ها ابتدا عیوب همدیگر را افشا می کنند. سپس از ناکار آمدی و لجاجت خودشان موجب هلاک و نابودی همدیگر رافراهم می کنند. ودر نهایت راه تدبیر اداره کردن جامعه را نداشته و عملکرد غلطشان ره انحطاط و نابودی را پیش از حد موعود طی می کنند. از اهل خردی که شاهنامه را خوب مطالعه کرده بود، شنیدم که فردوسی ۳۷ پادشاه را بدست مردم به زیر کشیده است. و تخت و بختشان واژگون شده است.
مورچگان را چو کنند اتفاق
شیر ژیان را بدرند پوست
نگارنده : احمد لطفی
جهان در بدو خلقت از تعادل و توازنی برخوردار بود، که همه مردم با همان امکانات ساده و اولیه به صورت دسته جمعی برمشکلات و کمبودها و نقائص
غلبه پیدا می کردند. مردم ابتدایی در دوران جمع آوری غذا بیشتر گروهی به شکار و آنچه پیامبران و دانایان نوسنگیراهی را برای زندگی پیشنهاد می دادند. آنها در همان مسیر تمام تلاش خود را مبذول می نمودند. با روبروشدن دستجاتی که از گروه و قبایل و یاطوایف دیگر ، که نا آشنا و نامأنوس بودند، شوربختانه اصطکاک و نزاع رخ می داد. کم کم گروها ی بزرگتر گروه های کوچکتر رامی کشتند، و یا تضعیف می کردند. زمانی که فکرشان پیچیده تر شد، به جای کشتن اعضای گروه را برده و نوکر خویش می کردند. باتوجه به آنکه دستورات خدا و پیامبران گذشته بر برادری، و تحمل و تعاون همدیگر تکیه می کردند. اما بشر به علت اطاعت از نفس اماره و شهوت قدرت و ثروت و غلبه ی اراده ی خویش بر دیگران. شکافی در جامعه ی آن روزگار ایجاد شد. کم کم این جنگ و تضاد و تضعیف همنوعان و همسایگاندر جغرافیای زیستی و انسانی، گسترده شد. و دولت شهرهایی در قالب مرکزیتی محدود و منسجم شکل گرفت. تفکر خردمندان و برداشت هایی که از گفتار پیامبران عهد عتیق در سیستم خدایان و رب النوع هایی در ادبیات و باور جامعه ریشه دوانده بود.
... [مشاهده متن کامل]
آنها برای برتری بیشتر و گسترش عقاید خویش جنگها، غارتها و توسعه ی سرزمینی را بوجود آوردند. دولت های غالب باور و فرهنگ و عقاید و آرمان های خود را بر سرزمین های تحت تصرف خویش دیکته می کردند. فرو دستان و تسلیم شدگان بی قدرت با ترکتازی صاحبان قدرت مبارزه ی منفی را در دستور کار خویش قرار دادند. فرودستان عقده ها، تحقیرها و اجحافات گروه و جماعت فرادست را در حافظه ی تاریخی خویش حفظ کردند. آنها در کمین نشسته بودند، تا در فرصت و وقت مقتضی انتقام خود را از آن همه بی عدالتی و خونریزی و غارت بگیرند. جنگ بین فرا دستان و فرودستان به یک جریان پایدار تبدیل شد. بنابراین ِنزاع حاکمان و محکومان نهادینه شده آست. به عبارت شاعر شیرین کلام؛
رگ رگ است این آب شیرین آب شور
در خلایق می دمد تا نفخ صور
این تضاد و در گیری ها تا امروزه ادامه داشته، شکل مبارزه عوض شده است.
نقش دیپلماسی، و رشد علم سیاست. ، و با وجود تکنولوژی برتر، سیاستمداران جای مانور و زدن حرف اول، در معادلات سیاسی را دارند.
فرو دستان که از ظلم حاکمان جور داخلی و خارجیِ، به ستوه آمده اند، دست استغاثه شان بر آسمان بلند است.
درواقع فرودستان اگر به شکل مستقیم نتوانند خشم خود را ابراز کنند، اما در خفا و گاه در جامعه پذیر کردن عوامل دیکتاتورها ، گاه آنقدر ستم ستمگرها را با خود و همدلان و همفکرانشان زمزمه می کنند، تا همه در وقت خود دست به. اقدامات لازم بزنند. اصلی هم هست، که تداوم در گناه و ستم، موجب می شود . که رقابت در زیاده خواهی ستمگر ها ابتدا عیوب همدیگر را افشا می کنند. سپس از ناکار آمدی و لجاجت خودشان موجب هلاک و نابودی همدیگر رافراهم می کنند. ودر نهایت راه تدبیر اداره کردن جامعه را نداشته و عملکرد غلطشان ره انحطاط و نابودی را پیش از حد موعود طی می کنند. از اهل خردی که شاهنامه را خوب مطالعه کرده بود، شنیدم که فردوسی ۳۷ پادشاه را بدست مردم به زیر کشیده است. و تخت و بختشان واژگون شده است.
مورچگان را چو کنند اتفاق
شیر ژیان را بدرند پوست
سیری کوتاه در برخی مشکلات اجتماعی و اقتصادی مردم
نگارنده : احمد لطفی
مشکلات و مسأله اجتماعی، زمانی مسأله است، که اکثرافراد جامعه به وجود چنین پدیده هایی مانند فقر غیر قابل تحمل، مشکلات غذایی ، دارویی، کمبود مسکن، گرانی اجناس، گرانی مسکن، افزایش طلاق، کاهش ازدواج ، قطعی برق و زیانش به برخی از کاسبان، و مشاغل، رواج انحرافات اجتماعی، ناهماهنگی حقوقها با تورم و گرانی موجود، شکسته شدن عزت نفس مردم در قالب کودکان کار، زباله گردی فقرا، توزیع نامناسب بسته های معیشتی، تکدی گری، و گرفتن صفهای طولانی و ازدحام جمعیت بر درب فروشگاه ها و عمده فروشان و . . هر کدامشان مسئله اجتماعی و اقتصادی به حساب می آیند. چون این مشکلات را اکثر مردم با تمام وجود لمس می کنند.
... [مشاهده متن کامل]
مشکل اجتماعی، وضعیتی با تعریف گروهی است که به اعتقاد بسیاری از افراد جامعه، کیفیت زندگی یا مهمترین ارزشهای مورد توافق جامعه را به خطر می اندازد، . . .
واقعیت ذهنی یک مشکل اجتماعی، شامل چگونگی تبدیل یک موضوع ( Issue ) به یک مشکل ( Problem ) است. و این فرآیند، زمانی صورت می پذیرد که شمار زیاد و تأثیرگذاری از افراد جامعه، بپذیرند که یک موضوع خاص برای جامعه زیان بار است و باید اصلاح شود.
مشکلات هم به صورت فردی و هم به صورت اجتماعی وجود دارند.
یک مشکل، برای اینکه یک �مشکل اجتماعی� باشد باید واجد سه ویژگی باشد:
۱ - �منشأ اجتماعی داشته باشد. ۲ - به شمار زیادی از افراد آسیب برساند.
۳ - به جامعه آسیب وارد کند�. �معمولاً� این سه معیار با هم مرتبطند. یعنی اگر یک مشکل منشأ اجتماعی داشته باشد، احتمالاً افراد زیادی را هم درگیر می کند و خود جامعه نیز تحت تاثیر قرار می گیرد. یا اگر یک مشکل به جامعه آسیب وارد کند، به احتمال زیاد منشأ اجتماعی دارد. علاوه بر این سه مورد، یک ویژگی دیگر هم برای مشکل در نظر گرفته می شود، آن است که؛ شمار زیادی از مردم یک وضعیت را �مشکل�، و نیازمند اصلاح تشخیص دهند.
( اقتباس از رایانه )
با توجه به این مقدمه ی بلند، حرف دل جامعه بطور خلاصه به شرح زیر است؛
۱ - مردم از حضور گسترده ی افغانها به کشور ناراضی هستند.
اگر مردم کشور افغانستان و رهبرانشان برسیاق گذشته حاکمیت سیاسی ایران بر سر زمین افغانستان را بپذیرند، و مرزهای شرقی کشور به منتهی الیه شرق و شمال شرقی افغانستان تعیین شود. افغانستان ایالتی با چند استان از کشور ایران باشد، آن موقع مهاجرت افغانها به ایران مشکل حادی به وجود نمی آمد. اما الان یارانه برخی از ایرانیان قطع و به افغانها می دهند. آنها ( افغانها ) امور آموزشی فرزندانشان رایگان است.
نیازهای بهداشتیِ خانواده هایشان نیز را یگان است. همچین از حقوق شهروندی استفاده می کنند.
۲ - کودکان خیابانی و کولبرهاتکلیفشان کی مشخص می شود؟
۳ - تکلیف دانشجویان پرسشگر و مطالبات آنها را چه کسی پاسخگوست؟
۴ - بیکاری جوانان بین سی تا چهل و پنج سال ، و سالخورده شدن سن ازدواج آنها را چه کسی جواب می دهد؟
۵ - فرار مغزها، اجحافات، و زور گویی ها و اخلالگران در امنیت شهروندان همه مشکلاتی هستند، که دولتمردان باید چاره اندیشُی کنند.
۶ - ضرورت تعیین و تکلیف مافیای گرانی، و اختلاسگران خطرناک شفافیت بیشتری را می طلبد. پافشاری به تحریم ها و توطئه دشمنان تاریخ مصرفش تمام شده است. پس مدیریت بحران و ره برون رفت از مشکلات برای چه روزی است؟
۷ - مشکلات اقتصادی بازنشسته ها و اقشار مستضعف و آسیب پذیر جامعه واقعا" نیازمند بررسی ، و چاره جویی کوتاه مدت است.
۸ - برخی قدرت خرید نان را هم ندارند. مشاهدات عینی این رنجنامه را تأیید می نماید.
امید است، بزرگان کشور و مسئولان و متخصصان کاردان به مشکلات جامعه رسیدگی فوری را مبذول نمایند.
.
نگارنده : احمد لطفی
مشکلات و مسأله اجتماعی، زمانی مسأله است، که اکثرافراد جامعه به وجود چنین پدیده هایی مانند فقر غیر قابل تحمل، مشکلات غذایی ، دارویی، کمبود مسکن، گرانی اجناس، گرانی مسکن، افزایش طلاق، کاهش ازدواج ، قطعی برق و زیانش به برخی از کاسبان، و مشاغل، رواج انحرافات اجتماعی، ناهماهنگی حقوقها با تورم و گرانی موجود، شکسته شدن عزت نفس مردم در قالب کودکان کار، زباله گردی فقرا، توزیع نامناسب بسته های معیشتی، تکدی گری، و گرفتن صفهای طولانی و ازدحام جمعیت بر درب فروشگاه ها و عمده فروشان و . . هر کدامشان مسئله اجتماعی و اقتصادی به حساب می آیند. چون این مشکلات را اکثر مردم با تمام وجود لمس می کنند.
... [مشاهده متن کامل]
مشکل اجتماعی، وضعیتی با تعریف گروهی است که به اعتقاد بسیاری از افراد جامعه، کیفیت زندگی یا مهمترین ارزشهای مورد توافق جامعه را به خطر می اندازد، . . .
واقعیت ذهنی یک مشکل اجتماعی، شامل چگونگی تبدیل یک موضوع ( Issue ) به یک مشکل ( Problem ) است. و این فرآیند، زمانی صورت می پذیرد که شمار زیاد و تأثیرگذاری از افراد جامعه، بپذیرند که یک موضوع خاص برای جامعه زیان بار است و باید اصلاح شود.
مشکلات هم به صورت فردی و هم به صورت اجتماعی وجود دارند.
یک مشکل، برای اینکه یک �مشکل اجتماعی� باشد باید واجد سه ویژگی باشد:
۱ - �منشأ اجتماعی داشته باشد. ۲ - به شمار زیادی از افراد آسیب برساند.
۳ - به جامعه آسیب وارد کند�. �معمولاً� این سه معیار با هم مرتبطند. یعنی اگر یک مشکل منشأ اجتماعی داشته باشد، احتمالاً افراد زیادی را هم درگیر می کند و خود جامعه نیز تحت تاثیر قرار می گیرد. یا اگر یک مشکل به جامعه آسیب وارد کند، به احتمال زیاد منشأ اجتماعی دارد. علاوه بر این سه مورد، یک ویژگی دیگر هم برای مشکل در نظر گرفته می شود، آن است که؛ شمار زیادی از مردم یک وضعیت را �مشکل�، و نیازمند اصلاح تشخیص دهند.
( اقتباس از رایانه )
با توجه به این مقدمه ی بلند، حرف دل جامعه بطور خلاصه به شرح زیر است؛
۱ - مردم از حضور گسترده ی افغانها به کشور ناراضی هستند.
اگر مردم کشور افغانستان و رهبرانشان برسیاق گذشته حاکمیت سیاسی ایران بر سر زمین افغانستان را بپذیرند، و مرزهای شرقی کشور به منتهی الیه شرق و شمال شرقی افغانستان تعیین شود. افغانستان ایالتی با چند استان از کشور ایران باشد، آن موقع مهاجرت افغانها به ایران مشکل حادی به وجود نمی آمد. اما الان یارانه برخی از ایرانیان قطع و به افغانها می دهند. آنها ( افغانها ) امور آموزشی فرزندانشان رایگان است.
نیازهای بهداشتیِ خانواده هایشان نیز را یگان است. همچین از حقوق شهروندی استفاده می کنند.
۲ - کودکان خیابانی و کولبرهاتکلیفشان کی مشخص می شود؟
۳ - تکلیف دانشجویان پرسشگر و مطالبات آنها را چه کسی پاسخگوست؟
۴ - بیکاری جوانان بین سی تا چهل و پنج سال ، و سالخورده شدن سن ازدواج آنها را چه کسی جواب می دهد؟
۵ - فرار مغزها، اجحافات، و زور گویی ها و اخلالگران در امنیت شهروندان همه مشکلاتی هستند، که دولتمردان باید چاره اندیشُی کنند.
۶ - ضرورت تعیین و تکلیف مافیای گرانی، و اختلاسگران خطرناک شفافیت بیشتری را می طلبد. پافشاری به تحریم ها و توطئه دشمنان تاریخ مصرفش تمام شده است. پس مدیریت بحران و ره برون رفت از مشکلات برای چه روزی است؟
۷ - مشکلات اقتصادی بازنشسته ها و اقشار مستضعف و آسیب پذیر جامعه واقعا" نیازمند بررسی ، و چاره جویی کوتاه مدت است.
۸ - برخی قدرت خرید نان را هم ندارند. مشاهدات عینی این رنجنامه را تأیید می نماید.
امید است، بزرگان کشور و مسئولان و متخصصان کاردان به مشکلات جامعه رسیدگی فوری را مبذول نمایند.
.
آنها ( افغانها ) امور آموزشی فرزندانشان رایگان است.
نیازهای بهداشتیِ خانواده هایشان نیز را یگان است. همچین از حقوق شهروندی استفاده می کنند.
۲ - کودکان خیابانی و کولبرهاتکلیفشان کی مشخص می شود؟
... [مشاهده متن کامل]
۳ - تکلیف دانشجویان پرسشگر و مطالبات آنها را چه کسی پاسخگوست؟
۴ - بیکاری جوانان بین سی تا چهل و پنج سال ، و سالخورده شدن سن ازدواج آنها را چه کسی جواب می دهد؟
۵ - فرار مغزها، اجحافات، و زور گویی ها و اخلالگران در امنیت شهروندان همه مشکلاتی هستند، که دولتمردان باید چاره اندیشُی کنند.
۶ - ضرورت تعیین و تکلیف مافیای گرانی، و اختلاسگران خطرناک شفافیت بیشتری را می طلبد. پافشاری به تحریم ها و توطئه دشمنان تاریخ مصرفش تمام شده است. پس مدیریت بحران و ره برون رفت از مشکلات برای چه روزی است؟
۷ - مشکلات اقتصادی بازنشسته ها و اقشار مستضعف و آسیب پذیر جامعه واقعا" نیازمند بررسی ، و چاره جویی کوتاه مدت است.
۸ - برخی قدرت خرید نان را هم ندارند. مشاهدات عینی این رنجنامه را تأیید می نماید.
امید است، بزرگان کشور و مسئولان و متخصصان کاردان به مشکلات جامعه رسیدگی فوری را مبذول نمایند.
.
نیازهای بهداشتیِ خانواده هایشان نیز را یگان است. همچین از حقوق شهروندی استفاده می کنند.
۲ - کودکان خیابانی و کولبرهاتکلیفشان کی مشخص می شود؟
... [مشاهده متن کامل]
۳ - تکلیف دانشجویان پرسشگر و مطالبات آنها را چه کسی پاسخگوست؟
۴ - بیکاری جوانان بین سی تا چهل و پنج سال ، و سالخورده شدن سن ازدواج آنها را چه کسی جواب می دهد؟
۵ - فرار مغزها، اجحافات، و زور گویی ها و اخلالگران در امنیت شهروندان همه مشکلاتی هستند، که دولتمردان باید چاره اندیشُی کنند.
۶ - ضرورت تعیین و تکلیف مافیای گرانی، و اختلاسگران خطرناک شفافیت بیشتری را می طلبد. پافشاری به تحریم ها و توطئه دشمنان تاریخ مصرفش تمام شده است. پس مدیریت بحران و ره برون رفت از مشکلات برای چه روزی است؟
۷ - مشکلات اقتصادی بازنشسته ها و اقشار مستضعف و آسیب پذیر جامعه واقعا" نیازمند بررسی ، و چاره جویی کوتاه مدت است.
۸ - برخی قدرت خرید نان را هم ندارند. مشاهدات عینی این رنجنامه را تأیید می نماید.
امید است، بزرگان کشور و مسئولان و متخصصان کاردان به مشکلات جامعه رسیدگی فوری را مبذول نمایند.
.
از زبان مادری چه می دانیم؟
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه مسلم است، بشر در راستای تکثیر جمعیتش به دسته ها، تیره ها و طوایف و قبایلی و بعد ها کشورهایی تبدیل شده اند. آنها گذشته از زیان های رسمی گویش ها و زبانی ابتدایی و محاوره ای و نا نوشته داشته اند، و در هرجامعه ای خرده فرهنگهایی را در کشورها و جوامع ایجاد کرده اند. برخی کشور و صاحبان قدرت با تقویت زبان بین المللی و گاها" زبان رسمی و ملی هر کشوری سعی می کردند ، سایر زبانها و حتا خرده فرهنگها را تضعیف و از بین ببرند.
... [مشاهده متن کامل]
در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی ۲۱ فوریه مصادف با ۲ یا ۳ اسفندماه را روزجهانی زبان مادری نامگذاری شد.
مجمع عمومی سازمان مِلل متحد ، در سال ۲۰۰۸ میلادی را سال جهانی زبانها اعلام کرد.
در دوم اسفندسال ۱۳۸۲خورشیدی برابر با ۲۱ فوریه سال۲۰۰۴ میلادی دانشجویان ترک زبان مراسمی را در دانشگاه علم و صنعت برگزار کردند.
سرانگشتی هم نگاه کنیم ، هر سری عقلی دارد، برآیند عقلها و خرده فرهنگها و دانایی های زبان مادری در هر کشور برغنای ادبی وعلمی آن می افزاید.
لکها در زبان مادریشان ضرب المثلها، بیتها، موسیقی ها و سخنانی وجود دارد، که در مقدمات علم و تبیین ماه ها و اوقات حرفهایشان قابل تاءمل است.
بطور مثال در قصه ها و افسانه های لکی، آنها معتقدند کره ی ماه بسیار نزدیک زمین بود ، که در برخی نقاط دست بشر کرانه ماه را لمس می کرد، اما با هر گناه که بشر انجام داد، آسمان صدای وحشتناکی ایجاد می کرد و ماه از زمین فاصله اش زیاد می شد. علم نجوم امروز ماه را قمر کره ی زمین می داند و با یک سرعت کُند و بطیء از زمین در حال دور شدن می باشد.
با این مقدمه، حفظ زبان مادری و تبادل فرهنگی، و مقایسه ی بین زبانهای مادری و خرده فرهنگها در آینده در تحلیل انسان شناسان و مردم شناسان و جامعه شناسان فرهنگی کاربرد خواهد داشت.
در واقع وجود و پویایی زبان مادری اقوام موجب شناخت آنها آنها در جهان می شود. ، از طرفی دیگر با مطالعه زبان مادری نکات ارزشمندی بدست خواهد آمد.
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه مسلم است، بشر در راستای تکثیر جمعیتش به دسته ها، تیره ها و طوایف و قبایلی و بعد ها کشورهایی تبدیل شده اند. آنها گذشته از زیان های رسمی گویش ها و زبانی ابتدایی و محاوره ای و نا نوشته داشته اند، و در هرجامعه ای خرده فرهنگهایی را در کشورها و جوامع ایجاد کرده اند. برخی کشور و صاحبان قدرت با تقویت زبان بین المللی و گاها" زبان رسمی و ملی هر کشوری سعی می کردند ، سایر زبانها و حتا خرده فرهنگها را تضعیف و از بین ببرند.
... [مشاهده متن کامل]
در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی ۲۱ فوریه مصادف با ۲ یا ۳ اسفندماه را روزجهانی زبان مادری نامگذاری شد.
مجمع عمومی سازمان مِلل متحد ، در سال ۲۰۰۸ میلادی را سال جهانی زبانها اعلام کرد.
در دوم اسفندسال ۱۳۸۲خورشیدی برابر با ۲۱ فوریه سال۲۰۰۴ میلادی دانشجویان ترک زبان مراسمی را در دانشگاه علم و صنعت برگزار کردند.
سرانگشتی هم نگاه کنیم ، هر سری عقلی دارد، برآیند عقلها و خرده فرهنگها و دانایی های زبان مادری در هر کشور برغنای ادبی وعلمی آن می افزاید.
لکها در زبان مادریشان ضرب المثلها، بیتها، موسیقی ها و سخنانی وجود دارد، که در مقدمات علم و تبیین ماه ها و اوقات حرفهایشان قابل تاءمل است.
بطور مثال در قصه ها و افسانه های لکی، آنها معتقدند کره ی ماه بسیار نزدیک زمین بود ، که در برخی نقاط دست بشر کرانه ماه را لمس می کرد، اما با هر گناه که بشر انجام داد، آسمان صدای وحشتناکی ایجاد می کرد و ماه از زمین فاصله اش زیاد می شد. علم نجوم امروز ماه را قمر کره ی زمین می داند و با یک سرعت کُند و بطیء از زمین در حال دور شدن می باشد.
با این مقدمه، حفظ زبان مادری و تبادل فرهنگی، و مقایسه ی بین زبانهای مادری و خرده فرهنگها در آینده در تحلیل انسان شناسان و مردم شناسان و جامعه شناسان فرهنگی کاربرد خواهد داشت.
در واقع وجود و پویایی زبان مادری اقوام موجب شناخت آنها آنها در جهان می شود. ، از طرفی دیگر با مطالعه زبان مادری نکات ارزشمندی بدست خواهد آمد.
پیرترین مرد غرب کشور به ابدیت پیوست
نگارنده : احمد لطفی
شادروان اسدخان کلانتر ی فرزند نصیرخان کلانتری از طایفه ی کلانترهای سیمره بعد از ۱۲۵ سال عمر با عزت، در روز پنجشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۲ خورشیدی به ابدیت پیوست. ایشان از ساکنان روستای سرور آباد در جلگه ی چمکلان بودند. این پیرمرد خوش برخورد و خوش کلام، سرحال، قبراق ، و سرزنده و شوخ طبع، اگر به منطقه ای دیگر تعلق داشت. از خاطرات و تاریخ شفاهی وی بهره می بردند. و سن بالای ایشان در مطبوعات رسانه ای می شد. گذشته از این مرد بزرگ، با سن بالایش، در همین دیار سیمره، دوهفته قبل نیز مادری حدود ۱۱۵ ساله به نام شادروان فردوس کریمی از طایفه ی تاریبخش ( طاهریبخش ) ایل کولیوند ازدنیا رفت که تا ده روز قبل از مرگش سرحال و سالم بود. حافظه اش هم به خوبی کار می کرد. اما ایشان نیز بدون بررسی خاطراتش در دل خاک جای گرفت. روحش شاد.
... [مشاهده متن کامل]
سالها پیش در کتابی خواندم،
که نوشته بود؛
الشیخ فی قومه کالنبی فی امته
یعنی ریش سفید و گیس سفید پیر، که جوانان حرفش را گوش بگیرند مانند، پیامبر در بین امتش می باشد.
در روایتی دیگر چنین آمده است؛
قَالَ الرسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: اَلشَّیْخُ فِی أَهْلِهِ کَالنَّبِیِّ فِی أُمَّتِهِ.
ترجمه؛
و پیرمرد میان خانوادۀ خود همچون پیامبر میان امت خویش است.
( روضة الواعظین / ترجمه مهدوی دامغانی ; ج ۲ ص ۷۴۹ )
حافظ نیز در این بارِه چنین سوده است؛
�نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند / جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را�
ویا:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست دارن
جوانان سعادتمند، شنیدن پند پیر دانا را
طبق بررسی های میدانی، در اوایل حکومت قاجار و اواخر زندیه، چند خانوار از کلانترهای قلخانی در بین کولیوندهای سیمره و الشتر قرار می گیرند، طبق یک زیرکی و خوش شانسی صاحب قدرت در بخشی از سیمره می شوند.
آنها با فرخشه ها و سوره میری ها و کرمعلی های خاوه و بعد باسایر طوایف از جمله امیری های چگنی، زرانگوشی ها، کلهرها، دلفانها و میرها و. . . شبکه ی خویشاوندی خود را گسترش می دهند.
چیدمان اولیه ی جمعیتی، و طایفه ای کلانترها در چمکلان شبیه آنچه بود، که نگارنده در روستای سوره میری در بیستون و چمچمال کرمانشاه ملاحظه کرده است، یعنی کلهرها، کلانتر ها و سوره میری ها در آن روستا در دهه ی هفتاد شمسی قرن ۱۴ ملاحظه کرده است.
در هر صورت شادروان اسدخان کلانتر، تاریخی شفاهی بود، و آنچه در سینه داشت، با خود در دل خاک دفن گردید. امید است، اهل قلم به ویژه کلانترهای باسواد خاطرات و حوادث زمان ایشان را برای آیندگان بازگو کنند.
زنده یاد اسدخان کلانتر ی از دوهمسرش، دارای چهار پسر و دودختر به نامهای سام، رحمان،
سیاوش، محمد، تاجه، وسمیرا گردید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
نگارنده : احمد لطفی
شادروان اسدخان کلانتر ی فرزند نصیرخان کلانتری از طایفه ی کلانترهای سیمره بعد از ۱۲۵ سال عمر با عزت، در روز پنجشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۲ خورشیدی به ابدیت پیوست. ایشان از ساکنان روستای سرور آباد در جلگه ی چمکلان بودند. این پیرمرد خوش برخورد و خوش کلام، سرحال، قبراق ، و سرزنده و شوخ طبع، اگر به منطقه ای دیگر تعلق داشت. از خاطرات و تاریخ شفاهی وی بهره می بردند. و سن بالای ایشان در مطبوعات رسانه ای می شد. گذشته از این مرد بزرگ، با سن بالایش، در همین دیار سیمره، دوهفته قبل نیز مادری حدود ۱۱۵ ساله به نام شادروان فردوس کریمی از طایفه ی تاریبخش ( طاهریبخش ) ایل کولیوند ازدنیا رفت که تا ده روز قبل از مرگش سرحال و سالم بود. حافظه اش هم به خوبی کار می کرد. اما ایشان نیز بدون بررسی خاطراتش در دل خاک جای گرفت. روحش شاد.
... [مشاهده متن کامل]
سالها پیش در کتابی خواندم،
که نوشته بود؛
الشیخ فی قومه کالنبی فی امته
یعنی ریش سفید و گیس سفید پیر، که جوانان حرفش را گوش بگیرند مانند، پیامبر در بین امتش می باشد.
در روایتی دیگر چنین آمده است؛
قَالَ الرسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: اَلشَّیْخُ فِی أَهْلِهِ کَالنَّبِیِّ فِی أُمَّتِهِ.
ترجمه؛
و پیرمرد میان خانوادۀ خود همچون پیامبر میان امت خویش است.
( روضة الواعظین / ترجمه مهدوی دامغانی ; ج ۲ ص ۷۴۹ )
حافظ نیز در این بارِه چنین سوده است؛
�نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند / جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را�
ویا:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست دارن
جوانان سعادتمند، شنیدن پند پیر دانا را
طبق بررسی های میدانی، در اوایل حکومت قاجار و اواخر زندیه، چند خانوار از کلانترهای قلخانی در بین کولیوندهای سیمره و الشتر قرار می گیرند، طبق یک زیرکی و خوش شانسی صاحب قدرت در بخشی از سیمره می شوند.
آنها با فرخشه ها و سوره میری ها و کرمعلی های خاوه و بعد باسایر طوایف از جمله امیری های چگنی، زرانگوشی ها، کلهرها، دلفانها و میرها و. . . شبکه ی خویشاوندی خود را گسترش می دهند.
چیدمان اولیه ی جمعیتی، و طایفه ای کلانترها در چمکلان شبیه آنچه بود، که نگارنده در روستای سوره میری در بیستون و چمچمال کرمانشاه ملاحظه کرده است، یعنی کلهرها، کلانتر ها و سوره میری ها در آن روستا در دهه ی هفتاد شمسی قرن ۱۴ ملاحظه کرده است.
در هر صورت شادروان اسدخان کلانتر، تاریخی شفاهی بود، و آنچه در سینه داشت، با خود در دل خاک دفن گردید. امید است، اهل قلم به ویژه کلانترهای باسواد خاطرات و حوادث زمان ایشان را برای آیندگان بازگو کنند.
زنده یاد اسدخان کلانتر ی از دوهمسرش، دارای چهار پسر و دودختر به نامهای سام، رحمان،
سیاوش، محمد، تاجه، وسمیرا گردید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
خودکشی آسیبی چند وجهی
نگارنده : احمد لطفی
خودکشی تصمیمی هیجانی، و احساسی و حسابگرانه از جانب فردی است که مرگ خود خواسته را بر زیستن ترجیح می دهد. از نگاه شخص خودکشی کننده، پایان دادن به زندگی خویش را تنها عامل آسایش، و رهاشدن از مشکلات می داند
... [مشاهده متن کامل]
وجوه کلی و عوامل خودکشی، را گذشته از ناتوانی در برقراری ارتباط با خانواده، و جامعه ودوستان، و. . . در واقع
آینده ی نا روشن، فقر، اعتیاد، افسردگی، قطع رابطه با خویشان و دوستان، و نامزد، زن و بچه ، و همچنین کاهش آستانه ی صبر، پرخاشگری، کاهش محبت، و بی اهمیتی اطرافیان نسبت به فردی که افسرده و یا بامشکلاتش دست به گریبان است. همه بر آسیب خودکشی تأثیر گذارند.
شوربختانه تعاملات اجتماعی کاهش یافته و مددکاران اجتماعی و دوستان و آشنایان دست به اقدامات پیشگیری از خودکشی نمی زنند.
جوان امروز احساس تنهایی، و بی غمخواری می کند. از طرفی دیگر بدون تجربه و آموزش، و تخصص حرفه ای را آغاز می کند، ولی احتمال دلزدگی، ورشکستگی، ناتوانی در دانستن معادلات بازار، یا برقراری رابطه با دیگران، ، عشقهای ناپخته و ناهمگون، کاهش قداست رفتاری وتعهد و وفاداری در زندگی، آشفتگی روحی و تصمیمات خطرناک را رقم خواهد. زد.
گسستن پیوندهای گروهی اعم از خانواده، هم سن و سالهای فرد، گروه های صنفی، ورزشی، و تحصیلی، و . . . همه آسیب خودکشی در جوامع در حال گذار را تشدید می کنند.
خودکشی در استان ایلام به ویژه در شهرهای دره شهر، آبدانان حالت بحرانی دارد. امید است دبیرستانها، متولیان فرهنگی و ارشادی با برگزاری کار گروه هایی جنبه های مختلف خودکشی و راه های پیشگیرانه را به منصه ی عمل برسانند
نگارنده : احمد لطفی
خودکشی تصمیمی هیجانی، و احساسی و حسابگرانه از جانب فردی است که مرگ خود خواسته را بر زیستن ترجیح می دهد. از نگاه شخص خودکشی کننده، پایان دادن به زندگی خویش را تنها عامل آسایش، و رهاشدن از مشکلات می داند
... [مشاهده متن کامل]
وجوه کلی و عوامل خودکشی، را گذشته از ناتوانی در برقراری ارتباط با خانواده، و جامعه ودوستان، و. . . در واقع
آینده ی نا روشن، فقر، اعتیاد، افسردگی، قطع رابطه با خویشان و دوستان، و نامزد، زن و بچه ، و همچنین کاهش آستانه ی صبر، پرخاشگری، کاهش محبت، و بی اهمیتی اطرافیان نسبت به فردی که افسرده و یا بامشکلاتش دست به گریبان است. همه بر آسیب خودکشی تأثیر گذارند.
شوربختانه تعاملات اجتماعی کاهش یافته و مددکاران اجتماعی و دوستان و آشنایان دست به اقدامات پیشگیری از خودکشی نمی زنند.
جوان امروز احساس تنهایی، و بی غمخواری می کند. از طرفی دیگر بدون تجربه و آموزش، و تخصص حرفه ای را آغاز می کند، ولی احتمال دلزدگی، ورشکستگی، ناتوانی در دانستن معادلات بازار، یا برقراری رابطه با دیگران، ، عشقهای ناپخته و ناهمگون، کاهش قداست رفتاری وتعهد و وفاداری در زندگی، آشفتگی روحی و تصمیمات خطرناک را رقم خواهد. زد.
گسستن پیوندهای گروهی اعم از خانواده، هم سن و سالهای فرد، گروه های صنفی، ورزشی، و تحصیلی، و . . . همه آسیب خودکشی در جوامع در حال گذار را تشدید می کنند.
خودکشی در استان ایلام به ویژه در شهرهای دره شهر، آبدانان حالت بحرانی دارد. امید است دبیرستانها، متولیان فرهنگی و ارشادی با برگزاری کار گروه هایی جنبه های مختلف خودکشی و راه های پیشگیرانه را به منصه ی عمل برسانند
پنجشنبه ها و غم دیدار عزیزان خاموش
نگارنده : احمد لطفی
پنجشنبه ها دیدار مردم با آرامستان های هر دیار رخدادی دقت بر انگیز است. عده ای در پی اجرای رسوم عزاداری، عده ای برای همدردی و جمعی هم که جوان از دست داده اند، قلبشان بسان کوره در آتش فراق عزیزانشان می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
آه از دل غمدیدگان، که نَفَسِ آتشین و مویه ها و ناله های جهان سوزشان دل سنگ درطبیعت را آب می کند.
جمعیت زیاد شده، فاصله ها و وقت اجازه نمی دهد که در کنار همه ی داغدیدگان باشیم، هر فردی از ما حداقل با بازماندگان دوتا سه حادثه دیده ی مصیبتِ مرگ ملاقات و همدردی می کنیم. اما قادر به ملاقات تعداد بیشتری از بازماندگان داغدار نیستیم. ما جزو و اعضای کانون بشریت هستیم، با هر دردمند مصیبت دیده، شریک غم ودرد آنها می باشیم.
عمر بشرِ امروز کوتاه است، و هرلحظه ی زندگی دنیا پر از اضطراب و نا آرامی و حادثه است. تاوان اشتباه آدم ابوالبشر برگردن انسانها، و دشمنی آشکار و نامرئی ابلیس هم در کمین زندگی بشر دردنیاست.
به خدا پناه می بریم از این همه ساحل دریای غم و درد، و زندگی در مکانی که تومار آنرا با بلا پیچیده اند.
دراین پنجشنبه هم بسان پنجشنبه های پیشین، از درگاه خداوند برای مصیبت دیدگان آرزوی صبر و آرامش، و برای به حق پیوستگان رحمت و مغفرت را خواهان و خواستاریم.
تن تو چون زمین، سر آسمان است
حواست انجم و خورشید جان است
نگارنده : احمد لطفی
پنجشنبه ها دیدار مردم با آرامستان های هر دیار رخدادی دقت بر انگیز است. عده ای در پی اجرای رسوم عزاداری، عده ای برای همدردی و جمعی هم که جوان از دست داده اند، قلبشان بسان کوره در آتش فراق عزیزانشان می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
آه از دل غمدیدگان، که نَفَسِ آتشین و مویه ها و ناله های جهان سوزشان دل سنگ درطبیعت را آب می کند.
جمعیت زیاد شده، فاصله ها و وقت اجازه نمی دهد که در کنار همه ی داغدیدگان باشیم، هر فردی از ما حداقل با بازماندگان دوتا سه حادثه دیده ی مصیبتِ مرگ ملاقات و همدردی می کنیم. اما قادر به ملاقات تعداد بیشتری از بازماندگان داغدار نیستیم. ما جزو و اعضای کانون بشریت هستیم، با هر دردمند مصیبت دیده، شریک غم ودرد آنها می باشیم.
عمر بشرِ امروز کوتاه است، و هرلحظه ی زندگی دنیا پر از اضطراب و نا آرامی و حادثه است. تاوان اشتباه آدم ابوالبشر برگردن انسانها، و دشمنی آشکار و نامرئی ابلیس هم در کمین زندگی بشر دردنیاست.
به خدا پناه می بریم از این همه ساحل دریای غم و درد، و زندگی در مکانی که تومار آنرا با بلا پیچیده اند.
دراین پنجشنبه هم بسان پنجشنبه های پیشین، از درگاه خداوند برای مصیبت دیدگان آرزوی صبر و آرامش، و برای به حق پیوستگان رحمت و مغفرت را خواهان و خواستاریم.
تن تو چون زمین، سر آسمان است
حواست انجم و خورشید جان است
یادی از شادروان کدخدا حاج شیخ موسی ( شیخ عباس ) رحمتی کرمشه
نگارنده: احمد لطفی
کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی، از خاندان نقره، تیره کرم، طایفه کرمشه ( کرمشاه ) ، و ایل بزرگ کولیوند، � فراایل سلسله ( سله سله ) می باشند. تیره ی کرم شامل اولاد، لطیف، نقره، معاریف، جافر، و حمی ( حمید ) می باشند. باتوجه به آنکه تیره ی میی ( محمد ) سابقه اش به چهارصد سال پیش برمی گردد، احتمالا" برادر کرم بوده است، و گویا کرم یک پایش می لنگد. از طرفی نیز چون معاریفوند در پاچه ی لک ازنا تعدادشان در حد طایفه است ( بعد از شکست زندیه به ازنا و الیگودرز آمده اند. احتمالا" تیره ماریف برادر کرم و مییی بوده، منتهی چون اقلیتی از آنها در بین تیره ی کرم بوده، معاریف های سیمره به عنوان خاندانی از� تیره ی کرم معرفی شده است.
... [مشاهده متن کامل]
در هرصورت همه ی این تیره ها زیر مجموعه ی طایفه کرمشه ( کرمشاه ) ایل کولیوند به حساب می آیند، کرمشه های سیمره در روستاهای. وحدت آباد، اسلام آباد، هومان ، و فرهاد آباد ، و الشتر وازنا و یزد ویکسری نقاط دیگر پراکنده هستند.
یکی از کدخدایان برجسته و ارجمندکرمشه� کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی� می باشد. ایشان عمری حدود یک قرن زندگی کرده است، در زمانی که شادروان مشهدی موسی کریمی� متوفی به سال۱۳۵۱ خورشیدی� از الشتر به سیمره آمده نوجوان بوده است. طبق� روایت مرحوم خانجان ( ناصر ) میر که� در تهران به مرحوم� نورالله کریمی نوه ی مشهدی موسی کریمی عبدالشه ( بمارشه ) کولیوند گفته بود، مشهدی موسی قبل از حکومت پهلوی در تاریخ� بین ۱۲۹۶تا ۱۳۰۴ شمسی� به سیمره آمده بود.
کدخدا خواهرش را به پسر مشهدی موسی می دهد، در زمان مرگ کدخدا سبزعلی کرمشاهی، از خاندان اولاد ، تیره کرم، و طایفه کرمشه ، ایشان جزو افراد متشخص آبادی بوده که در شب مرگ شادروان سبزعلی کرمشاهی آنجا� بودند، زنده یاد سبزعلی� نزدیکی مرگ خود را به ایشان و سایر اقوام اعلام کرده بود، و اتفاقا" در سحرگه همان شب که همه ی بستگان میهمان وی بودند، از دنیا می رود. با این مقدمه کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی عمری حدود یک قرن داشت، که بیستم بهمن سال ۱۴۰۳ خورشیدی از دنیا رفتند.
ایشان در زمان� اصلاحات ارضی از یاوران و پشتیبانان شادروان شیخ حسن کولیوند بودند.
زنده یاد شیخ حسن کولیوند� بازنشسته ی راه آهن، و جانباز جنگ جهانی دوم بودند. کدخدا شیخ موسی از مشاوران وی به حساب می آمدند.
شادروان کدخدا حاج شیخ موسی کرمشه کولیوند، � هوش و حافظه ی تاریخی عجیبی داشت. بسیار سخنور ماهری بود، که با داستانها و خاطرات تاریخی� درست، حرفش را به مخاطب ارائه می کرد.
همسر اولش شادروان شهبانو ازنسل مادری سوره میری بود. شهبانو خواهر زاده ی کدخدا شهربانو سوره میری، و دختر خاله ی کدخداعلی مقصودی بودند. کدخدا شهر بانو و مادر شهبانو هر دو از خواهر زادگان کدخدا بگشیر یاری، معروف به بگشیر آمکه بودند.
شاهبانو کدخدا زنی بود که درکنار همسرش حاج� شیخ موسی رحمتی، وی را در پله های انسانیت وکدخدایی یاری رسان بود.
کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی انسانی زیرک، تیز هوش و در حل مشکلات مردم شرح صدری مثال زدنی داشت. وی در عمر نسبتا" بلندش شاهد تجربه های تلخ و شیرین فراوانی� بودند. نگارنده� بارها� از مصاحبت داستانها، خاطرات و کلمات نیکویش بهره برده است. وی با خانواده ی مشهدی موسی کریمی حشر ونشر زیادی داشت.
این مرد بزرگ با خانواده ی شادروان حاج بیگلر کریمی شمسین بیرانوند خویشاوندی نمود، و دختر وی را برای پسر بزرگش برگزید، و الان درکنار هم به تربیت فرزندانشان مبادرت می ورزند.
حاج بیگلر کریمی از معتمدین شهرستان دره شهر، و یک دوره� نیز جزو شورای شهرستان دره شهر در زمان محمدرضا شاه پهلوی بود. وی نیز مرد بزرگ زمان� خویش بودند.
حاج شیخ موسی از همسر دومش که از کرمشه های چم کبود آبدانان بودند صاحب فرزندان شایسته ای هستند. وی گذشته� از خویشاوندی� با کرمشه ها با� یادگاری ها، غلامیها، � و بیگی های� قلعه تسمه� نسبت خویشاوندی داشته و دارند. ��
کدخدا حاج شیخ موسی� با مردان بزرگی چون� شادروانان پدر استاد� فضل الله نصرتی، درویش همتی، اولادعلی کرمشاهی، رمضان� مهری الوار، شیخ حاتم فتح اللهی، و . . . ، � حشر و نشر و برای مشکلات جامعه� همکاری داشتند.
در احوالات این کدخدای خوش برخورد، مردمدار، منظم و فامیل دوست باید� تحقیقات بیشتری نمود و اهل قلم طایفه کرمشه از خاطرات و کلمات و داستان های وی مطالبی را برای ماندن در تاریخ قلمی نمایند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
نگارنده: احمد لطفی
کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی، از خاندان نقره، تیره کرم، طایفه کرمشه ( کرمشاه ) ، و ایل بزرگ کولیوند، � فراایل سلسله ( سله سله ) می باشند. تیره ی کرم شامل اولاد، لطیف، نقره، معاریف، جافر، و حمی ( حمید ) می باشند. باتوجه به آنکه تیره ی میی ( محمد ) سابقه اش به چهارصد سال پیش برمی گردد، احتمالا" برادر کرم بوده است، و گویا کرم یک پایش می لنگد. از طرفی نیز چون معاریفوند در پاچه ی لک ازنا تعدادشان در حد طایفه است ( بعد از شکست زندیه به ازنا و الیگودرز آمده اند. احتمالا" تیره ماریف برادر کرم و مییی بوده، منتهی چون اقلیتی از آنها در بین تیره ی کرم بوده، معاریف های سیمره به عنوان خاندانی از� تیره ی کرم معرفی شده است.
... [مشاهده متن کامل]
در هرصورت همه ی این تیره ها زیر مجموعه ی طایفه کرمشه ( کرمشاه ) ایل کولیوند به حساب می آیند، کرمشه های سیمره در روستاهای. وحدت آباد، اسلام آباد، هومان ، و فرهاد آباد ، و الشتر وازنا و یزد ویکسری نقاط دیگر پراکنده هستند.
یکی از کدخدایان برجسته و ارجمندکرمشه� کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی� می باشد. ایشان عمری حدود یک قرن زندگی کرده است، در زمانی که شادروان مشهدی موسی کریمی� متوفی به سال۱۳۵۱ خورشیدی� از الشتر به سیمره آمده نوجوان بوده است. طبق� روایت مرحوم خانجان ( ناصر ) میر که� در تهران به مرحوم� نورالله کریمی نوه ی مشهدی موسی کریمی عبدالشه ( بمارشه ) کولیوند گفته بود، مشهدی موسی قبل از حکومت پهلوی در تاریخ� بین ۱۲۹۶تا ۱۳۰۴ شمسی� به سیمره آمده بود.
کدخدا خواهرش را به پسر مشهدی موسی می دهد، در زمان مرگ کدخدا سبزعلی کرمشاهی، از خاندان اولاد ، تیره کرم، و طایفه کرمشه ، ایشان جزو افراد متشخص آبادی بوده که در شب مرگ شادروان سبزعلی کرمشاهی آنجا� بودند، زنده یاد سبزعلی� نزدیکی مرگ خود را به ایشان و سایر اقوام اعلام کرده بود، و اتفاقا" در سحرگه همان شب که همه ی بستگان میهمان وی بودند، از دنیا می رود. با این مقدمه کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی عمری حدود یک قرن داشت، که بیستم بهمن سال ۱۴۰۳ خورشیدی از دنیا رفتند.
ایشان در زمان� اصلاحات ارضی از یاوران و پشتیبانان شادروان شیخ حسن کولیوند بودند.
زنده یاد شیخ حسن کولیوند� بازنشسته ی راه آهن، و جانباز جنگ جهانی دوم بودند. کدخدا شیخ موسی از مشاوران وی به حساب می آمدند.
شادروان کدخدا حاج شیخ موسی کرمشه کولیوند، � هوش و حافظه ی تاریخی عجیبی داشت. بسیار سخنور ماهری بود، که با داستانها و خاطرات تاریخی� درست، حرفش را به مخاطب ارائه می کرد.
همسر اولش شادروان شهبانو ازنسل مادری سوره میری بود. شهبانو خواهر زاده ی کدخدا شهربانو سوره میری، و دختر خاله ی کدخداعلی مقصودی بودند. کدخدا شهر بانو و مادر شهبانو هر دو از خواهر زادگان کدخدا بگشیر یاری، معروف به بگشیر آمکه بودند.
شاهبانو کدخدا زنی بود که درکنار همسرش حاج� شیخ موسی رحمتی، وی را در پله های انسانیت وکدخدایی یاری رسان بود.
کدخدا حاج شیخ موسی رحمتی انسانی زیرک، تیز هوش و در حل مشکلات مردم شرح صدری مثال زدنی داشت. وی در عمر نسبتا" بلندش شاهد تجربه های تلخ و شیرین فراوانی� بودند. نگارنده� بارها� از مصاحبت داستانها، خاطرات و کلمات نیکویش بهره برده است. وی با خانواده ی مشهدی موسی کریمی حشر ونشر زیادی داشت.
این مرد بزرگ با خانواده ی شادروان حاج بیگلر کریمی شمسین بیرانوند خویشاوندی نمود، و دختر وی را برای پسر بزرگش برگزید، و الان درکنار هم به تربیت فرزندانشان مبادرت می ورزند.
حاج بیگلر کریمی از معتمدین شهرستان دره شهر، و یک دوره� نیز جزو شورای شهرستان دره شهر در زمان محمدرضا شاه پهلوی بود. وی نیز مرد بزرگ زمان� خویش بودند.
حاج شیخ موسی از همسر دومش که از کرمشه های چم کبود آبدانان بودند صاحب فرزندان شایسته ای هستند. وی گذشته� از خویشاوندی� با کرمشه ها با� یادگاری ها، غلامیها، � و بیگی های� قلعه تسمه� نسبت خویشاوندی داشته و دارند. ��
کدخدا حاج شیخ موسی� با مردان بزرگی چون� شادروانان پدر استاد� فضل الله نصرتی، درویش همتی، اولادعلی کرمشاهی، رمضان� مهری الوار، شیخ حاتم فتح اللهی، و . . . ، � حشر و نشر و برای مشکلات جامعه� همکاری داشتند.
در احوالات این کدخدای خوش برخورد، مردمدار، منظم و فامیل دوست باید� تحقیقات بیشتری نمود و اهل قلم طایفه کرمشه از خاطرات و کلمات و داستان های وی مطالبی را برای ماندن در تاریخ قلمی نمایند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
نگرانی مردم از گرانی و دلار ۹۲ هزار تومانی
نگا رنده : احمد لطفی
سیاه نمایی در کشور بزرگ ایران خبر تلخ و ناگواری است. اما دلار هفتاد ریالی در سال ۱۳۵۷شمسی، الان ( بهمن ماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی ) به بالای۹۲۰۰۰۰ریال رسیده است. شوربختانه کاهش قدرت واحد پول ایران در سطح بین المللی، یک تحقیر برای کشور بزرگ و متمدن ایران محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
کشور انقلاب کرد، تا وضعش در تمام زمینه های مادی و معنوی توسعه پیدا کند، نه آنکه، فقر، گرانی، فرار مغزها و برخی دولتمردان نا کار آمد بر مسند امور تکیه کنند، وفرزندانشان در آن طرف مرزها زندگی مُرفه ای داشته، و به مردم محروم و آسیب دیده، دهن کجی می نمایند. به نظر می آید ، تحول شکل گرفته دین و دنیای مردم را به مسلخگاه ناتوانی در مدیریت سوق داده شده است، مردم هرسال که سپری می کنند، آرزوی وضعیت سال گذشته را دارند. فاجعه آن زمان عمقش بیشتر می شود، که علامه طباطبایی به نقل از پروفسور نصر، سالها پیش فرموده بود، نتیجه ی کار [این شعاریون] و انقلابیون، شهید کردن اسلام است. به عبارتی دیگر اسلام اولین شهید این انقلاب است. ( نقل به مضمون از نقل قول پروفسور نصر )
این گرانی و فقر و فشاری که به جامعه می آید، مردم را نسبت به وضع موجود بد بین می کند، و دین بزرگ اسلام، قربانی ندانم کاری کسانی می شود که با شعار دینی قصد انحراف رفتاری دارند.
این افزایش قیمت دلار وضعیت بدی را در جامعه به وجود آورده، و خواهد آ ورد. اتاقهای فکر کجایند؟ تا این اوضاع اقتصادی نابسامان را سامان ببخشند؟
نگا رنده : احمد لطفی
سیاه نمایی در کشور بزرگ ایران خبر تلخ و ناگواری است. اما دلار هفتاد ریالی در سال ۱۳۵۷شمسی، الان ( بهمن ماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی ) به بالای۹۲۰۰۰۰ریال رسیده است. شوربختانه کاهش قدرت واحد پول ایران در سطح بین المللی، یک تحقیر برای کشور بزرگ و متمدن ایران محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
کشور انقلاب کرد، تا وضعش در تمام زمینه های مادی و معنوی توسعه پیدا کند، نه آنکه، فقر، گرانی، فرار مغزها و برخی دولتمردان نا کار آمد بر مسند امور تکیه کنند، وفرزندانشان در آن طرف مرزها زندگی مُرفه ای داشته، و به مردم محروم و آسیب دیده، دهن کجی می نمایند. به نظر می آید ، تحول شکل گرفته دین و دنیای مردم را به مسلخگاه ناتوانی در مدیریت سوق داده شده است، مردم هرسال که سپری می کنند، آرزوی وضعیت سال گذشته را دارند. فاجعه آن زمان عمقش بیشتر می شود، که علامه طباطبایی به نقل از پروفسور نصر، سالها پیش فرموده بود، نتیجه ی کار [این شعاریون] و انقلابیون، شهید کردن اسلام است. به عبارتی دیگر اسلام اولین شهید این انقلاب است. ( نقل به مضمون از نقل قول پروفسور نصر )
این گرانی و فقر و فشاری که به جامعه می آید، مردم را نسبت به وضع موجود بد بین می کند، و دین بزرگ اسلام، قربانی ندانم کاری کسانی می شود که با شعار دینی قصد انحراف رفتاری دارند.
این افزایش قیمت دلار وضعیت بدی را در جامعه به وجود آورده، و خواهد آ ورد. اتاقهای فکر کجایند؟ تا این اوضاع اقتصادی نابسامان را سامان ببخشند؟
زندگی به چه قیمتی ادامه دارد؟
نگارنده : احمد لطفی
زندگی موهبتی است که خداوند در نظام هستی ایجاد کرده است. انسانها هم از این قانون مستثنی نیستند.
در واقع زمان زندگی انسان در دنیا سرمایه ی مادی و معنوی اوست. تمام گذر عمر انسان و کارهای معمولی روزمره و کارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، بهداشتی و سیاسی، و. . . وی که انجام می دهد، همه با وجود زندگی حیات بخش در جهان هستی تجربه می کنند، و نقش ایفا می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
انسانها برای امرار معاش نیازمند به کار و تلاش هستند، تا بتوانند، با در آمدشان زندگی خود را اداره نمایند. وقتی که انسانها درمانده و فقیر باشند، قطعا" قادر به زندگی بسامان و با نشاط نخواهند بود. در فضا مجازی، و واقعی برخی می نویسند، می گویند ، و یا زنگ می زنند، که فرزندشان فلان مریضی را دارد، و از مردم و همنوعان و هم تباران درخواست کمک می نمایند. اما وقتی که اکثریت مردم در زندگی معمولی خود در مانده اند، و از پس مخارج آن بر نمی آیند، و پس انداز لازم را ندارند، و از فقر و بی پولی شب و روز درد و رنج می کشند، از عهده ی وظایف انسانی خویش بر نمی آیند. هرچند دولت های رفاه باید مدد رسان اقشار ضعیف و شهروندان باشند.
شور بختانه برخی از مردم فقیر حتا برای معالجه ی بیماریهایشان به دکتر نمی روند. چه انسانهایی هستند، که دندانهایشان در شصت سالگی کاملا" پوسیده، افتاده، و وضع رقت انگیزی دارند. اما قادر به معالجه ی خویش نیستند.
با وجود این همه کمبود و نارسایی، گاها" اعتماد به برخی از اشخاص در هر حرفه و شغلی نیست. بطور مثال در خبرها آمده بود، که زنی از طرف امدادگر و آمبولانسی در زمان اعزام به بیمارستان مورد تجاوز واقع گردیده است.
این جور حوادث، در هرشغلی برخی از افراد، از وظایف انسانی و شغلی خویش سوء استفاده ، و تخطی می نمایند. بنابراین ره درست و طبیعی بشری در اثر شرایط بدی که اتفاق افتاده، خدشه دار شده، و برخی به وظائف انسانی خویش شایسته عمل نمی کنند.
زندگی سالم در گرو تفکر پویا و تربیت سالم است.
مشکلات رفتاری ، دزدی، نا امنی، کولبری، کودکان کار، اعتیاد، خودکشی، پرخاشگری ، قتل و ده ها اسیب دیگر ریشه در برنامه های نا کار آمد ، مافیای اختلاسگر، و عدم رابطه ی مفید و سازنده، با همنوعان و جهانیان، دیپِلماسی زیرک و اقناع گر در سطح بین المللی است.
امید است هر شهروند ی در زندگی، دارای کار و شغل و در آمد کافی، سلامتی و نشاط معنوی و روحیه ی مددکاری، دیگر خواهی، نوع دوستی، صلح، و امنیت باشد. از طرفی دیگر، زندگی که موهبتی الهی است، امید است، موجب کمالات انسانی، وپیشرفت فردی و اجتماعی ، و نهایتا" توسعه ی کشور و رونق ارزش پول ملی و نظم و انضباط و عدالت اجتماعی فارغ از ظلم و بیداد باشیم. انشاء الله
نگارنده : احمد لطفی
زندگی موهبتی است که خداوند در نظام هستی ایجاد کرده است. انسانها هم از این قانون مستثنی نیستند.
در واقع زمان زندگی انسان در دنیا سرمایه ی مادی و معنوی اوست. تمام گذر عمر انسان و کارهای معمولی روزمره و کارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، بهداشتی و سیاسی، و. . . وی که انجام می دهد، همه با وجود زندگی حیات بخش در جهان هستی تجربه می کنند، و نقش ایفا می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
انسانها برای امرار معاش نیازمند به کار و تلاش هستند، تا بتوانند، با در آمدشان زندگی خود را اداره نمایند. وقتی که انسانها درمانده و فقیر باشند، قطعا" قادر به زندگی بسامان و با نشاط نخواهند بود. در فضا مجازی، و واقعی برخی می نویسند، می گویند ، و یا زنگ می زنند، که فرزندشان فلان مریضی را دارد، و از مردم و همنوعان و هم تباران درخواست کمک می نمایند. اما وقتی که اکثریت مردم در زندگی معمولی خود در مانده اند، و از پس مخارج آن بر نمی آیند، و پس انداز لازم را ندارند، و از فقر و بی پولی شب و روز درد و رنج می کشند، از عهده ی وظایف انسانی خویش بر نمی آیند. هرچند دولت های رفاه باید مدد رسان اقشار ضعیف و شهروندان باشند.
شور بختانه برخی از مردم فقیر حتا برای معالجه ی بیماریهایشان به دکتر نمی روند. چه انسانهایی هستند، که دندانهایشان در شصت سالگی کاملا" پوسیده، افتاده، و وضع رقت انگیزی دارند. اما قادر به معالجه ی خویش نیستند.
با وجود این همه کمبود و نارسایی، گاها" اعتماد به برخی از اشخاص در هر حرفه و شغلی نیست. بطور مثال در خبرها آمده بود، که زنی از طرف امدادگر و آمبولانسی در زمان اعزام به بیمارستان مورد تجاوز واقع گردیده است.
این جور حوادث، در هرشغلی برخی از افراد، از وظایف انسانی و شغلی خویش سوء استفاده ، و تخطی می نمایند. بنابراین ره درست و طبیعی بشری در اثر شرایط بدی که اتفاق افتاده، خدشه دار شده، و برخی به وظائف انسانی خویش شایسته عمل نمی کنند.
زندگی سالم در گرو تفکر پویا و تربیت سالم است.
مشکلات رفتاری ، دزدی، نا امنی، کولبری، کودکان کار، اعتیاد، خودکشی، پرخاشگری ، قتل و ده ها اسیب دیگر ریشه در برنامه های نا کار آمد ، مافیای اختلاسگر، و عدم رابطه ی مفید و سازنده، با همنوعان و جهانیان، دیپِلماسی زیرک و اقناع گر در سطح بین المللی است.
امید است هر شهروند ی در زندگی، دارای کار و شغل و در آمد کافی، سلامتی و نشاط معنوی و روحیه ی مددکاری، دیگر خواهی، نوع دوستی، صلح، و امنیت باشد. از طرفی دیگر، زندگی که موهبتی الهی است، امید است، موجب کمالات انسانی، وپیشرفت فردی و اجتماعی ، و نهایتا" توسعه ی کشور و رونق ارزش پول ملی و نظم و انضباط و عدالت اجتماعی فارغ از ظلم و بیداد باشیم. انشاء الله
توسعه واقعی عبور از جهل و تحجر
نگارنده : احمد لطفی
توسعه فرایندی واقعیت گرا ست، که از تخیل و شانس و تنبلی و کار نکردن تبعیت نمی کند. راه رسیدن به آن، عبور از جهل و تحجر و تخیل گرایی است.
تا زمانی که جهل و خرافه، و حسادت، و تنگ نظری در جامعه ریشه دوانده باشد، و برای متفکران، و سازندگان و مخترعان و پیشنهاد دهندگان ایده های جدید، راه فعالیت بسته شده باشد، و باندهای مافیای ثروت و قدرت، و زیاده خواهانی که بر مسند اقتصاد کشور، از راه نامشروع، و فقیر و گرسنه نگهداشتن جامعه برای غارت بیشتر ذخایر و امکانات آنها مانع پیشرفت کشورشان باشند، آن کشور هیچگاه به توسعه و پیشرفت همه جانبه نخواهد رسید.
... [مشاهده متن کامل]
برای رسیدن به توسعه تلاشگری، دانایی، و تفکر نوین ، و استفاده از ابزار ها و تکنولوژی پیشرفته برای آباد کردن کشورها ضروری است .
در کشور ما از زمان امیر کبیر تا کنون هر طرح پویایی برای پیشرفت جامعه ارائه شده است، توسط جهل و خرافه سرکوب و یا با توطئه و مخالفت، پیشرفت در هر زمینه ای را منکوب می کردند.
چه کارخانه ها که به خاطر ندانم کاری تند روهای جاهل رئیس آنها کارشان را رها کردند، هزینه ها که به خاطر قتل و کشتار اتباع خارجی دولت های خود را مجبور به دادن غرامت کردند. مثل کشتن افرادی آمریکایی که در زمان رضا شاه اتفاق افتاد. انگلیسی ها از جهل مردم استفاده کرده بودند، و گفته بودند فلان سقاخانه شفا بخش است. و مردم هم باور کرده بودند. وقتی افرادی از مستشاران آمریکایی نظر مخالف اعلام می کنند، از جانب مردم جاهل مورد حمله واقع می شوند. و به شکل فجیعی کشته می شوند. دولت وقت هم مجبور به غرامت می گردد.
کشور ایران وقتی به توسعه می رسد، که زیرساختهای محکم برای اجرای برنامه هایش مهیا گردد. شایسته سالاری در آن نهادینه شده باشد. مناطقی از ایران بکر است، نیاز به برنامه و دولت های عملگرا دارد.
یادم هست، که سالها پیش برای زیارت امامزاده شاه احمد رفته بودم، با آنکه جزو استان ایلام، بود، ولی محل کاسبی افرادی از استان لرستان بود، از طرفی اداره کردن آن را نیز در دست داشتند. به یکی از کاسبها ی جوان گفتم اینجا کرایه ی ماشین ها زیاد است، مضافا" اجناسی که دارید گران فروشی می کنید، و برخی هم با زوار تند سخن می گویید.
ایشان می گفتند، دولتمردان ما جاده را ساختند.
استان ایلام اصلا" کاری ندارد، و به این منطقه رسیدگی نمی کند. ( نقل به مضمون )
الان که قسمتی از بخش مورموری آبدانان بسان اسکناس های هزار دلاری بروی زمین افتاده است، و متولیان منطقه و بومیان آن غفلت کرده و آن اسکناس ها را بر نمی دارند، حالا زیرکان و سیاسیون استان همجوار بر این منطقه ی زرخیز طمع می کنند. از استاندار و مسئولین رده بالا و پائین درخواست می شود به تمام نقاط تحت حوزه ی مدیریتتان توجه فرمائید تا توسعه ی متوازن در استان شکل بگیرد. دقت نظر و مطالعه برهر قسمت از آن قطعا" آبادانی و توجه مسئولان را طلب می نماید.
اتحاد رمز پیروزی در برنامه های توسعه آفرین است. شور بختانه تا نیروهای درون هر منطقه و برخی مسئولان استانی برای خود خواهی ها و تفکرات حزبی، با همدیگر رقابت منفی دارند و درحذف و شکست تلاش های مسئولان و مردم فعالیت می کنند. چنین جامعه ای محکوم به شکست و عقب ماندگی است.
توسعه مبحث پیچیده ای است برای رسیدن به توسعه بایست، به جنبه های دموکراتیک، و عدالت اجتماعی ، و اقتصادی آن نیز توجه نمود. تا استان هایی که پتانسیل رشد و توسعه دارند به پیشرفت قابل قبولی نائل گردند.
نگارنده : احمد لطفی
توسعه فرایندی واقعیت گرا ست، که از تخیل و شانس و تنبلی و کار نکردن تبعیت نمی کند. راه رسیدن به آن، عبور از جهل و تحجر و تخیل گرایی است.
تا زمانی که جهل و خرافه، و حسادت، و تنگ نظری در جامعه ریشه دوانده باشد، و برای متفکران، و سازندگان و مخترعان و پیشنهاد دهندگان ایده های جدید، راه فعالیت بسته شده باشد، و باندهای مافیای ثروت و قدرت، و زیاده خواهانی که بر مسند اقتصاد کشور، از راه نامشروع، و فقیر و گرسنه نگهداشتن جامعه برای غارت بیشتر ذخایر و امکانات آنها مانع پیشرفت کشورشان باشند، آن کشور هیچگاه به توسعه و پیشرفت همه جانبه نخواهد رسید.
... [مشاهده متن کامل]
برای رسیدن به توسعه تلاشگری، دانایی، و تفکر نوین ، و استفاده از ابزار ها و تکنولوژی پیشرفته برای آباد کردن کشورها ضروری است .
در کشور ما از زمان امیر کبیر تا کنون هر طرح پویایی برای پیشرفت جامعه ارائه شده است، توسط جهل و خرافه سرکوب و یا با توطئه و مخالفت، پیشرفت در هر زمینه ای را منکوب می کردند.
چه کارخانه ها که به خاطر ندانم کاری تند روهای جاهل رئیس آنها کارشان را رها کردند، هزینه ها که به خاطر قتل و کشتار اتباع خارجی دولت های خود را مجبور به دادن غرامت کردند. مثل کشتن افرادی آمریکایی که در زمان رضا شاه اتفاق افتاد. انگلیسی ها از جهل مردم استفاده کرده بودند، و گفته بودند فلان سقاخانه شفا بخش است. و مردم هم باور کرده بودند. وقتی افرادی از مستشاران آمریکایی نظر مخالف اعلام می کنند، از جانب مردم جاهل مورد حمله واقع می شوند. و به شکل فجیعی کشته می شوند. دولت وقت هم مجبور به غرامت می گردد.
کشور ایران وقتی به توسعه می رسد، که زیرساختهای محکم برای اجرای برنامه هایش مهیا گردد. شایسته سالاری در آن نهادینه شده باشد. مناطقی از ایران بکر است، نیاز به برنامه و دولت های عملگرا دارد.
یادم هست، که سالها پیش برای زیارت امامزاده شاه احمد رفته بودم، با آنکه جزو استان ایلام، بود، ولی محل کاسبی افرادی از استان لرستان بود، از طرفی اداره کردن آن را نیز در دست داشتند. به یکی از کاسبها ی جوان گفتم اینجا کرایه ی ماشین ها زیاد است، مضافا" اجناسی که دارید گران فروشی می کنید، و برخی هم با زوار تند سخن می گویید.
ایشان می گفتند، دولتمردان ما جاده را ساختند.
استان ایلام اصلا" کاری ندارد، و به این منطقه رسیدگی نمی کند. ( نقل به مضمون )
الان که قسمتی از بخش مورموری آبدانان بسان اسکناس های هزار دلاری بروی زمین افتاده است، و متولیان منطقه و بومیان آن غفلت کرده و آن اسکناس ها را بر نمی دارند، حالا زیرکان و سیاسیون استان همجوار بر این منطقه ی زرخیز طمع می کنند. از استاندار و مسئولین رده بالا و پائین درخواست می شود به تمام نقاط تحت حوزه ی مدیریتتان توجه فرمائید تا توسعه ی متوازن در استان شکل بگیرد. دقت نظر و مطالعه برهر قسمت از آن قطعا" آبادانی و توجه مسئولان را طلب می نماید.
اتحاد رمز پیروزی در برنامه های توسعه آفرین است. شور بختانه تا نیروهای درون هر منطقه و برخی مسئولان استانی برای خود خواهی ها و تفکرات حزبی، با همدیگر رقابت منفی دارند و درحذف و شکست تلاش های مسئولان و مردم فعالیت می کنند. چنین جامعه ای محکوم به شکست و عقب ماندگی است.
توسعه مبحث پیچیده ای است برای رسیدن به توسعه بایست، به جنبه های دموکراتیک، و عدالت اجتماعی ، و اقتصادی آن نیز توجه نمود. تا استان هایی که پتانسیل رشد و توسعه دارند به پیشرفت قابل قبولی نائل گردند.
بیماری و پرستاری از بیماران
نگارنده : احمد لطفی
در زمانی که ما زندگی می کنیم، با وجود رشد نسبی بهداشت و درمان، اما درصد بسیاری از جمعیت کشورها، خصوصا" کشورهای جهان سوم دچار مریضی و رنج و درد ناشی از آن هستند. موادغذایی و خوراکی ها با توجه به مواد شیمیایی و کودهای غیر حیوانی و گاه مصنوعی بودن آنها سلامتی شهروندان را به خطر می اندازند.
... [مشاهده متن کامل]
گاهی هم ویروس ها و میکروبهایی از آزمایشگاه ها به بیرون منتشر می شود ، و بسان کووید ۱۹ و مریضی کرونا اکثر کشورها را به آن مبتلا می شوند.
هزینه های زیاد درمان و دوا و دکتر و بیمارستان جای خود، زجر و نگرانی اقوام درجه اول بیماران، درد و مشکلی مزید بر مشکلات است. هنگامی که جوان و یا فرد میانسالی به کُما می رود، چه رنج و دلهره ای نصیب خانواده ی آنها می شود. برای دردمندان، بیماران، و به کُما رفتگان دستان و دلها و زبانهای اقوام و آشنایان به درگاه خداوند در استغاثه است، تا تلاش پزشکان و امداد غیبی خداوند حال بیماران را بهتر نماید.
خدایا بیماران را شفا بده، و آرامشی به دلهای خانواده و بستگان بیماران عنایت فرما
نگارنده : احمد لطفی
در زمانی که ما زندگی می کنیم، با وجود رشد نسبی بهداشت و درمان، اما درصد بسیاری از جمعیت کشورها، خصوصا" کشورهای جهان سوم دچار مریضی و رنج و درد ناشی از آن هستند. موادغذایی و خوراکی ها با توجه به مواد شیمیایی و کودهای غیر حیوانی و گاه مصنوعی بودن آنها سلامتی شهروندان را به خطر می اندازند.
... [مشاهده متن کامل]
گاهی هم ویروس ها و میکروبهایی از آزمایشگاه ها به بیرون منتشر می شود ، و بسان کووید ۱۹ و مریضی کرونا اکثر کشورها را به آن مبتلا می شوند.
هزینه های زیاد درمان و دوا و دکتر و بیمارستان جای خود، زجر و نگرانی اقوام درجه اول بیماران، درد و مشکلی مزید بر مشکلات است. هنگامی که جوان و یا فرد میانسالی به کُما می رود، چه رنج و دلهره ای نصیب خانواده ی آنها می شود. برای دردمندان، بیماران، و به کُما رفتگان دستان و دلها و زبانهای اقوام و آشنایان به درگاه خداوند در استغاثه است، تا تلاش پزشکان و امداد غیبی خداوند حال بیماران را بهتر نماید.
خدایا بیماران را شفا بده، و آرامشی به دلهای خانواده و بستگان بیماران عنایت فرما
بی رغبتی عمومی به سیاست
نگارنده : احمد لطفی
در جوامع سنتی، هنوز هستند افراد و گروه هایی که برای رسیدن به قدرت، و در بدنه ی بخش سیاست بسیار تلاش و دست و پا می زنند. در تفکر پسا ساختار گرایی افول سیاست، و عدم رغبت به بازیگری سیاسی مشهود است. امروزه تبلیعات و تصاویر برای القاء سیاست، تلاش در توجیه و مثبت جلوه دادن کار سیاسیون رایج می باشد، در حالیکه فرد گرایی و نفع شخصی موجب شده، که اشخاص کمتر به مشارکت سیاسی و تقویت سیاست، همت نمایند. کمبود امکانات اقتصادی، و گاه تلاشگری برای ارتقاء و پیشرفت اقتصادی افراد را از پرداختن به امور سیاست باز می دارد.
... [مشاهده متن کامل]
نظریه مرگ سیاست به تحلیل و بررسی وضعیت و تحولات سیاسی در جوامع معاصر می پردازد، که که آیا سیاست به عنوان یک حوزه فعالیت انسانی در حال افول است یا خیر؟
این نظریه معمولاً به دلایل زیر اشاره می کند:
1 - کاهش اعتماد عمومی: بسیاری از مردم نسبت به نهادهای سیاسی و تصمیم گیری های آن ها بی اعتماد شده اند و احساس می کنند که صدای آن ها شنیده نمی شود.
2 - افزایش فردگرایی: با گسترش فرهنگ فردگرایی، برخی افراد ممکن است سیاست را به عنوان یک حوزه غیرضروری یا بی فایده تلقی کنند و به جای آن به مسائل شخصی و فردی خود بیشتر توجه کنند.
3 - تغییر در شیوه های ارتباطی: ظهور رسانه های اجتماعی و اینترنت باعث شده است که افراد بیشتر به دنبال اطلاعات و اخبار از منابع غیررسمی باشند و این می تواند به کاهش نقش نهادهای سیاسی سنتی منجر شود.
4 - چالش های جهانی: مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، مهاجرت، و بحران های اقتصادی به چالش هایی تبدیل شده اند که نیازمند همکاری جهانی هستند و ممکن است سیاست های ملی را تحت تأثیر قرار دهند.
5 - نظریه های پساساختارگرایی: برخی از نظریه پردازان بر این باورند که ساختارهای سیاسی سنتی دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه نیستند و بنابراین، ما باید به دنبال مدل های جدیدی برای سازماندهی جامعه باشیم.
نظریه مرگ سیاست می تواند به عنوان یک هشدار درباره وضعیت کنونی جوامع مدرن و نیاز به بازنگری در رویکردهای سیاسی تلقی شود. این نظریه همچنین می تواند زمینه ساز بحث های عمیق تری درباره آینده سیاست و نقش آن در زندگی اجتماعی باشد.
( استفاده از رایانه، و کانال درسگفتارهای جامعه شناسی )
نگارنده : احمد لطفی
در جوامع سنتی، هنوز هستند افراد و گروه هایی که برای رسیدن به قدرت، و در بدنه ی بخش سیاست بسیار تلاش و دست و پا می زنند. در تفکر پسا ساختار گرایی افول سیاست، و عدم رغبت به بازیگری سیاسی مشهود است. امروزه تبلیعات و تصاویر برای القاء سیاست، تلاش در توجیه و مثبت جلوه دادن کار سیاسیون رایج می باشد، در حالیکه فرد گرایی و نفع شخصی موجب شده، که اشخاص کمتر به مشارکت سیاسی و تقویت سیاست، همت نمایند. کمبود امکانات اقتصادی، و گاه تلاشگری برای ارتقاء و پیشرفت اقتصادی افراد را از پرداختن به امور سیاست باز می دارد.
... [مشاهده متن کامل]
نظریه مرگ سیاست به تحلیل و بررسی وضعیت و تحولات سیاسی در جوامع معاصر می پردازد، که که آیا سیاست به عنوان یک حوزه فعالیت انسانی در حال افول است یا خیر؟
این نظریه معمولاً به دلایل زیر اشاره می کند:
1 - کاهش اعتماد عمومی: بسیاری از مردم نسبت به نهادهای سیاسی و تصمیم گیری های آن ها بی اعتماد شده اند و احساس می کنند که صدای آن ها شنیده نمی شود.
2 - افزایش فردگرایی: با گسترش فرهنگ فردگرایی، برخی افراد ممکن است سیاست را به عنوان یک حوزه غیرضروری یا بی فایده تلقی کنند و به جای آن به مسائل شخصی و فردی خود بیشتر توجه کنند.
3 - تغییر در شیوه های ارتباطی: ظهور رسانه های اجتماعی و اینترنت باعث شده است که افراد بیشتر به دنبال اطلاعات و اخبار از منابع غیررسمی باشند و این می تواند به کاهش نقش نهادهای سیاسی سنتی منجر شود.
4 - چالش های جهانی: مسائلی مانند تغییرات اقلیمی، مهاجرت، و بحران های اقتصادی به چالش هایی تبدیل شده اند که نیازمند همکاری جهانی هستند و ممکن است سیاست های ملی را تحت تأثیر قرار دهند.
5 - نظریه های پساساختارگرایی: برخی از نظریه پردازان بر این باورند که ساختارهای سیاسی سنتی دیگر پاسخگوی نیازهای جامعه نیستند و بنابراین، ما باید به دنبال مدل های جدیدی برای سازماندهی جامعه باشیم.
نظریه مرگ سیاست می تواند به عنوان یک هشدار درباره وضعیت کنونی جوامع مدرن و نیاز به بازنگری در رویکردهای سیاسی تلقی شود. این نظریه همچنین می تواند زمینه ساز بحث های عمیق تری درباره آینده سیاست و نقش آن در زندگی اجتماعی باشد.
( استفاده از رایانه، و کانال درسگفتارهای جامعه شناسی )
ایران و بازی زمانه
نگارنده : احمد لطفی
مردم دانای جهان و خردمندان ایران، بر این باورند، که کشور ایران شایسته است، در سطح ملی، ، منطقه ای، و بین المللی در حد و اندازه ی خودش ظاهر شود. ضعف و فقر و خفت و ذلت در قاموس کشور مانباید ریشه بدواند.
... [مشاهده متن کامل]
هرگاه وضعیت سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و فرهنگی کشور ما نابسامان و خدشه دار شود، شوربختانه روبه هان خفته بسان شیر عرض اندام می نمایند.
( عالمی را یک سخن ویران کند
روبه هان مُرده را شیران کند )
کشور ایران نیازمند آن است، که متناسب با زمان و فرا مُدرنیته تغییر پیدا نماید . در حال حاضر وضعیت اقتصادی مردم ، رضایت بخش نیست، کشور با بحرانهای سختی مواجه شده است. مهاجر پذیری ناخواسته ( مانند هجوم افغانها به داخل خاک ایران ) ، و مهاجر فرستی به خارج از کشور در اثر بی تدبیری و سوء مدیریت، بیکاری و سالخورده شدن سن ازدواج، بحران آب، بحران دیپلماسی و. . . الان چالش های خطرناکی برای کشور ما. هستند.
استفاده از نخبگان ایرانی در داخل و خارج کشور یک ضرورت تاریخی است. نظارت کنندگان بر مقدرات کشور، بهتر است هر مدیر و کارکنانی که د َعل خود تبحر و تخصص لازم را ندارند، کنار بزنند، و به جای آنها صاحبان اندیشه و تعهد و تخصص را جایگزین نمایند. در ایران قحط الرجال و قحط النساء نیست. دستهای پیدا و پنهانی آنها را از صحنه ی خدمت منها کرده اند. امیداست بزرگان چاره ای بیندیشند، تا کشور ایران از توسعه ی همه جانبه عقب نماند. تا دیر نشده باید تلاشی مضاعف کرد، وگرنه خیلی زود دیر می شود.
نگارنده : احمد لطفی
مردم دانای جهان و خردمندان ایران، بر این باورند، که کشور ایران شایسته است، در سطح ملی، ، منطقه ای، و بین المللی در حد و اندازه ی خودش ظاهر شود. ضعف و فقر و خفت و ذلت در قاموس کشور مانباید ریشه بدواند.
... [مشاهده متن کامل]
هرگاه وضعیت سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و فرهنگی کشور ما نابسامان و خدشه دار شود، شوربختانه روبه هان خفته بسان شیر عرض اندام می نمایند.
( عالمی را یک سخن ویران کند
روبه هان مُرده را شیران کند )
کشور ایران نیازمند آن است، که متناسب با زمان و فرا مُدرنیته تغییر پیدا نماید . در حال حاضر وضعیت اقتصادی مردم ، رضایت بخش نیست، کشور با بحرانهای سختی مواجه شده است. مهاجر پذیری ناخواسته ( مانند هجوم افغانها به داخل خاک ایران ) ، و مهاجر فرستی به خارج از کشور در اثر بی تدبیری و سوء مدیریت، بیکاری و سالخورده شدن سن ازدواج، بحران آب، بحران دیپلماسی و. . . الان چالش های خطرناکی برای کشور ما. هستند.
استفاده از نخبگان ایرانی در داخل و خارج کشور یک ضرورت تاریخی است. نظارت کنندگان بر مقدرات کشور، بهتر است هر مدیر و کارکنانی که د َعل خود تبحر و تخصص لازم را ندارند، کنار بزنند، و به جای آنها صاحبان اندیشه و تعهد و تخصص را جایگزین نمایند. در ایران قحط الرجال و قحط النساء نیست. دستهای پیدا و پنهانی آنها را از صحنه ی خدمت منها کرده اند. امیداست بزرگان چاره ای بیندیشند، تا کشور ایران از توسعه ی همه جانبه عقب نماند. تا دیر نشده باید تلاشی مضاعف کرد، وگرنه خیلی زود دیر می شود.
تغییرات شتابزده، و خانواده های آسیب زا
نگارنده : احمد لطفی
درگذشته کانون خانواده، پر از عواطف و اتحاد و همکاری دربین اعضای خانواده بود. هم خانواده ی سنتی، همه برای بقاء و پیشرفت خانواده بسان شعار و قانون تشکیل تعاونی ها بود، یعنی؛" یکی برای همه، همه برای یکی"
... [مشاهده متن کامل]
خانواده ها ی سنتی، وقت بیشتری در کنار هم بودن را تجربه می کردند. چنین خانواده هایی میهمان پذیر بودند.
در این نوع خانواده، مانند خانواده ی امروز ی، نیاز نبود که به صاحب خانه اطلاع دهند، و بگویند، ما فلان زمان می خواهیمِِ به دیدار شما بیائیم.
اعضای خانواده ( زن و مرد ، و. . . ) در حد توان با همان سفره ی متوسط از میهمان یا میهمانان پذیرایی می کردند. میهمان نوازی آنها پر از مهر و عاطفه و گشاده رویی بودند.
خانواده ی امروز برخی از کارکردهای خود را متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی زمان از دست داده، یا کم رنگ شده است. با این وجود هنوز تولید نسل و تربیت و جامعه پذیر کردن فرزندان از وظایف اصلی نهاد خانواده است.
قبل از آنکه به معرفی خانواده ی متعادل پرداخته شود، ضرورت دارد، خانواده های متلاشی و متزلزل را مختصر توضیح داده شود.
خانواده در این شرایط از زمان خورد و خواب و سلیقه، واهدافش تغییر پیدا کرده است. زنان و اعصای دیگر خانواده، استقلال بیشتری پیدا کرده اند. تا آنجا که رفتار خودخواهانه و گاه آسیب زا در جامعه افزایش یافته است.
با توجه به آنکه خانواده گروه کوچکی متشکل از زن و مرد و فرزند، یا فرزندان می باشد که و یژگی اساسی و اصلی آن اجتماعی کردن نسل آینده است. بنابراین خانواده ها را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آنها به چهار نوع خانواده ی متِلاشی، متزلزل، متعادل و متعالی تقسیم می شوند.
ا ) - خانواده متلاشی؛
گسیختگی خانوادگی همان شکستن واحد خانوادگی یا تجزیه برخی از نقش های اجتماعی به علت آنکه یک یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید بر نیامده اند. در چنین خانواده ای، گاهی پدر معتاد یا از دنیا رفته و گاهی نیزپدر یا مادر مسئولیت پذیر نیست. و برای هوای نفس خود به خانواده اهمیت نمی دهند.
به عبارتی گاهی زن و مرد از لجاجت و یا زیاده خواهی تن به مسئولیت نداده، و اهمیت به خانواده نمی دهد. در خانواده متلاشی، حُرمت در بین زن و مرد و سایر اعضای خانواده شکسته شده است. گاهی نیز طلاق واقع می شود. و غیبب
یکی از والدین ، تربیت فرزندان را با مشکل مواجه می کند.
۲ ) - خانواده متزلزل؛
این نوع خانواده ها، را خانواده نابسامان و نامتعادل نیز می گویند.
برخی از ویژگی های خانوداه متزلزل عبارت است از؛
1 - خانواده متزلزل؛از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده است.
2 - در خانواده متزلزل جایگاه و منزلت برخی اعضا، مشخص نبوده یا حفظ نگردیده است.
3 - در این خانواده فردای روشن و امید به زندگی وجود ندارد. مدیریت تجزیه شده و تصمیم گیری درآن به غایت دشوار است.
4 - در خانواده متزلزل، جاذبیت زندگی به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.
5 - در این خانواده مشکلات جزئی به سادگی به بحران یا تشنج تبدیل می شود و مسئولیت پذیری از توزیع
عادلانه ای برخوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.
( اقتباس از ایانه، خبر گزاری مهر ، ۲۷ آبان سال ۱۳۹۲ )
۳ ) - خانواده ی متعادل؛ خانواده ای است که همه ی افراد در مقابل زندگی مشترک و تشکیلات خانواده دارای مسئولیت و نقش پذیری برای اعتلای خانواده هستند.
خانواده ی متعادل دارای ویژگی های زیر می باشد:
الف ) - - در خانواده متعادل، هر فرد در موقعیت واقعی خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تایید واقع می گردد.
ب ) - در خانواده متعادل، عواطف، مسئولیت ها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع می شود و امنیت و جذابیت مکفی برای افراد وجود داشته و چیزی بر دلبستگی به خانواده ترجیح داده نمی شود.
ج ) - در این خانواده مشورت و هماهنگی با افراد اعمال می شود و رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقش ها و آینده وجود دارد. مشکلات از افراد تفکیک شده به جای حمله به فرد تلاش برای بازشناسی مساله و حل آن انجام می گیرد.
د ) - در خانواده متعادل؛تبادل عاطفی به شیوه های قلبی، کلامی و عملی انجام می گیرد.
۴ ) - خانواده متعالی:
این تیپ به عنوان متکامل، بالنده و خود شکوفا نیز شناخته می شود این الگو عالی ترین الگو زندگی در میان سایر الگوها به شمار می رود.
ویژگی خانواده متعالی
۱ - در خانوداه متعالی نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار می گیرد و تلاش برای حل آنها می شود بلکه ظرفیت های افراد تا مرز خود شکوفایی مورد استفاده قرار می گیرد.
۲ - افراد از هویتی پر معنا، روشن و منسجم بر خوردار هستند. تعقیب هدف هیچگاه پایان نمی پذیرد اگر هدفی را باید کنار گذاشت باید بی درنگ انگیزه نوینی آفرید.
۳ - در خانواده متعالی، تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوش بینانه است هر شکست، یک تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی می شود. ( همان ماّخذ قبلی )
آسیب هایی در گذر زمان
نگارنده : احمد لطفی
بشر موجودی است که زندگیش در نوسانی پر از تغییر و تحول است. دورانی پر جاذبه با سکونی معنا دار، تغییراتی بطیء و گاه دگرگونی هایی طوفانی است. بیشتر معضلات اجتماعی ناشی از تغییرات پر شتاب، و هیجانات کنترل نشده، و بی قاعده است.
... [مشاهده متن کامل]
در بین آسیب های عدیده ای
که محیط زیست بشر را دچار نوسان، و با چالش های بزرگی مواجه می کنند، یکی آسیب رسانی به نظام خانواده، و دیگری تخریب محیط زیست می باشند.
کتاب "تغییر من تغییر جهان است"
نویسنده اش، خانم ویکتوآر تسمان بوده، که خانم مهرناز طلایی آنرا ترجمه کرده است.
ویکتوآر تسمان یک نویسنده، بازیگر و کارگردان بلژیکی است که اکنون روانکاو و روان درمانگر است. وی به مدت 20 سال بازیگر بود و در سال 1996 به منظور بازآموزی در رشته روان درمانی ادامه تحصیل داد.
کتاب ایشان �تغییر من تغییر جهان است� را برای بهبود انسان ها نوشته ، که بهبود جهان را نیز به دنبال دارد.
این کتاب به ما یادآور می شود که هر عمل به ظاهر کوچک و بی اهمیت ما می تواند نتایج مهم و تأسف باری را برای محیط اطرافمان در پی داشته باشد. در واقع نویسنده ی این کتاب، نکاتی را به خواننده اش متذکر می شود که با استفاده از آن می توان جهان بهتری را برای زندگی ساخت. این کتاب را می توان دنیای کوچکی درنظر گرفت که دنیای بزرگ ما و آیندگان را می سازد.
نویسنده ی این کتاب، موضوع پر اهمیتی مثل حفاظت از کره ی زمین را مطرح می کند و دستورالعمل ها و راهکارهایی را در این زمینه ارائه می دهد. پس از خواندن این کتاب، متوجه می شویم که تمام اعمال و رفتار های خودخواهانه ی ما می تواند اثرات منفی و مخربی را از خود به جای بگذارد که در ادامه می تواند نسل های پس از ما را به ورطه ی نابودی بکشاند. بنابراین باید دست از خودخواهی برداریم چرا که نسل های بعدی نیز حق زندگی دارند و محیط زیست فقط برای ما نیست. این دارایی با ارزش از گذشتگان به ما ارث رسیده و باید در حفظ آن کوشا باشیم. این کتاب به ما آموزش می دهد که ابتدا باید از خودمان شروع کنیم. ( اقتباس از رایانه )
گذشته از حفظ کره ی زمین و محیط زیست، ما با کانون متزلزلبرخی از خانواده ها مواجه هستیم. که قادر به تداوم نسل، و انجام وظایف خویش نیستند.
یکی از معضلات برخی از زوجین جوان، و میانسال، بی اعتمادی، باج گیری، نامتعادلی در چنین نهادی است.
نهاد خانواده، همان نهادی است که جهان را می سازد، با تلاش آنها تمدن و فرهنگ را در سطح جهان بالنده کرده است. تغییرات مثبت خانواده تغییرات سازنده ای در جهان ایجاد می کند، و تغییرات منفی در نهاد خانواده، نابودی و نا امنی جهان را رقم می زند.
به جای ناسازگاری در کانون خانواده، اتحاد، انسجام ، محبت، و احترام متقابل با کمی گذشت، زندگی با همه ی سختی هایش آسان و پر جاذبه می گردد.
یکی از بحران ها در نظام خانواده، طلاق عاطفی، و طلاق و جدایی کامل زوجین از همدیگر است. در حال حاضر طلاق رو به رشد و ازدواج روبه کاهش می باشد. یکی از عوامل طلاق سوگ استفاده از اخلاق و اعتماد همدیگر است. بطور مثال زنی برای همسرش ماشین می خرد، و حتا آنرا به نام همسرش می کند، اما مرد خانواده بدون هماهنگی با زنش مبادرت به فروش ماشین می کند، و پولها را به حساب خودش می ریزد. چنین حرکات نابخردانه ای کانون خانواده را متزلزل می نماید.
دکتر حمید رزاقی در مقاله ی "تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی"
در باره ی طلاق چنین آورده است؛
[یکی از] مخاطر ه های اجتماعی، مسئلۀ طلاق است. داده های مرکز آمار ایران نشان می دهد که در کشور به ازای ۳ ازدواج یک ازدواج به طلاق منجر می شود و میزان طلاق از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ حدود ۲۸ درصد افزایش یافته است. امروز در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ نرخ طلاق با شتاب بیشتری رو به افزایش گذارده و به نهاد ازدواج و خانواده آسیب وارد کرده است. طلاق برای والدین افسردگی و بحران های روحی و رفتارهای پرخطر را به دنبال می آورد. مشکلات مالی را تشدید می کند. اضطراب ها و خشونت های بین فردی و اجتماعی را گسترش می دهد. فرزندان حاصل از طلاق را با مشکلات روحی و روانی و اقتصادی روبرو می کند و آنان را در معرض انواع دیگر آسیب های اجتماعی مانند ترک تحصیل، رشد اعتیاد و بزهکاری فزاینده قرار می دهد. افرادی هم که مجرد باقی می مانند و دیگر ازدواج نمی کنند با خطرات و آسیب هایی مانند تنهایی، احساس بی معنایی و معضلات اجتماعی مواجه می شوند. در واقع مخاطرۀ طلاق و گسترش آن تبعات و آسیب های چند سویه و چند وجهی را برای فرد، خانواده و جامعه به دنبال دارد که به شکل چرخۀ مخاطره و آسیب متوالی نمایان می گردد. ( اقتباس از کانال درس گفتارهای جامعه شناسی )
نگارنده : احمد لطفی
بشر موجودی است که زندگیش در نوسانی پر از تغییر و تحول است. دورانی پر جاذبه با سکونی معنا دار، تغییراتی بطیء و گاه دگرگونی هایی طوفانی است. بیشتر معضلات اجتماعی ناشی از تغییرات پر شتاب، و هیجانات کنترل نشده، و بی قاعده است.
... [مشاهده متن کامل]
در بین آسیب های عدیده ای
که محیط زیست بشر را دچار نوسان، و با چالش های بزرگی مواجه می کنند، یکی آسیب رسانی به نظام خانواده، و دیگری تخریب محیط زیست می باشند.
کتاب "تغییر من تغییر جهان است"
نویسنده اش، خانم ویکتوآر تسمان بوده، که خانم مهرناز طلایی آنرا ترجمه کرده است.
ویکتوآر تسمان یک نویسنده، بازیگر و کارگردان بلژیکی است که اکنون روانکاو و روان درمانگر است. وی به مدت 20 سال بازیگر بود و در سال 1996 به منظور بازآموزی در رشته روان درمانی ادامه تحصیل داد.
کتاب ایشان �تغییر من تغییر جهان است� را برای بهبود انسان ها نوشته ، که بهبود جهان را نیز به دنبال دارد.
این کتاب به ما یادآور می شود که هر عمل به ظاهر کوچک و بی اهمیت ما می تواند نتایج مهم و تأسف باری را برای محیط اطرافمان در پی داشته باشد. در واقع نویسنده ی این کتاب، نکاتی را به خواننده اش متذکر می شود که با استفاده از آن می توان جهان بهتری را برای زندگی ساخت. این کتاب را می توان دنیای کوچکی درنظر گرفت که دنیای بزرگ ما و آیندگان را می سازد.
نویسنده ی این کتاب، موضوع پر اهمیتی مثل حفاظت از کره ی زمین را مطرح می کند و دستورالعمل ها و راهکارهایی را در این زمینه ارائه می دهد. پس از خواندن این کتاب، متوجه می شویم که تمام اعمال و رفتار های خودخواهانه ی ما می تواند اثرات منفی و مخربی را از خود به جای بگذارد که در ادامه می تواند نسل های پس از ما را به ورطه ی نابودی بکشاند. بنابراین باید دست از خودخواهی برداریم چرا که نسل های بعدی نیز حق زندگی دارند و محیط زیست فقط برای ما نیست. این دارایی با ارزش از گذشتگان به ما ارث رسیده و باید در حفظ آن کوشا باشیم. این کتاب به ما آموزش می دهد که ابتدا باید از خودمان شروع کنیم. ( اقتباس از رایانه )
گذشته از حفظ کره ی زمین و محیط زیست، ما با کانون متزلزلبرخی از خانواده ها مواجه هستیم. که قادر به تداوم نسل، و انجام وظایف خویش نیستند.
یکی از معضلات برخی از زوجین جوان، و میانسال، بی اعتمادی، باج گیری، نامتعادلی در چنین نهادی است.
نهاد خانواده، همان نهادی است که جهان را می سازد، با تلاش آنها تمدن و فرهنگ را در سطح جهان بالنده کرده است. تغییرات مثبت خانواده تغییرات سازنده ای در جهان ایجاد می کند، و تغییرات منفی در نهاد خانواده، نابودی و نا امنی جهان را رقم می زند.
به جای ناسازگاری در کانون خانواده، اتحاد، انسجام ، محبت، و احترام متقابل با کمی گذشت، زندگی با همه ی سختی هایش آسان و پر جاذبه می گردد.
یکی از بحران ها در نظام خانواده، طلاق عاطفی، و طلاق و جدایی کامل زوجین از همدیگر است. در حال حاضر طلاق رو به رشد و ازدواج روبه کاهش می باشد. یکی از عوامل طلاق سوگ استفاده از اخلاق و اعتماد همدیگر است. بطور مثال زنی برای همسرش ماشین می خرد، و حتا آنرا به نام همسرش می کند، اما مرد خانواده بدون هماهنگی با زنش مبادرت به فروش ماشین می کند، و پولها را به حساب خودش می ریزد. چنین حرکات نابخردانه ای کانون خانواده را متزلزل می نماید.
دکتر حمید رزاقی در مقاله ی "تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی"
در باره ی طلاق چنین آورده است؛
[یکی از] مخاطر ه های اجتماعی، مسئلۀ طلاق است. داده های مرکز آمار ایران نشان می دهد که در کشور به ازای ۳ ازدواج یک ازدواج به طلاق منجر می شود و میزان طلاق از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ حدود ۲۸ درصد افزایش یافته است. امروز در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ نرخ طلاق با شتاب بیشتری رو به افزایش گذارده و به نهاد ازدواج و خانواده آسیب وارد کرده است. طلاق برای والدین افسردگی و بحران های روحی و رفتارهای پرخطر را به دنبال می آورد. مشکلات مالی را تشدید می کند. اضطراب ها و خشونت های بین فردی و اجتماعی را گسترش می دهد. فرزندان حاصل از طلاق را با مشکلات روحی و روانی و اقتصادی روبرو می کند و آنان را در معرض انواع دیگر آسیب های اجتماعی مانند ترک تحصیل، رشد اعتیاد و بزهکاری فزاینده قرار می دهد. افرادی هم که مجرد باقی می مانند و دیگر ازدواج نمی کنند با خطرات و آسیب هایی مانند تنهایی، احساس بی معنایی و معضلات اجتماعی مواجه می شوند. در واقع مخاطرۀ طلاق و گسترش آن تبعات و آسیب های چند سویه و چند وجهی را برای فرد، خانواده و جامعه به دنبال دارد که به شکل چرخۀ مخاطره و آسیب متوالی نمایان می گردد. ( اقتباس از کانال درس گفتارهای جامعه شناسی )
نسل حاضر را دریابید
نگارنده : احمد لطفی
عمده ترین وظیفه ی نهادهای خانواده، آموزش و پرورش و حکومت، جامعه پذیر کردن و تربیت نسل حاضر برای برعهده گرفتن مسئولیت های آینده ی کشور است. نسل حاضر شهروندان آینده ی کشورند. هرچه د ر تغذیه ، تفکر، ، تربیت، تعلیم، بهداشت، و پر کردن اوقات فراغت آنها کوشش شود، شاهد نسلی پویا، بالنده، و باهویت و اصالت هستیم.
... [مشاهده متن کامل]
مشاهدات عینی بیانگر آن است، که بخش عمده ای از دانش آموزان در اثر فقر مالی و علمی خانواده، ها و گاه بی توجهی و غفلت والدین آنها در اقشار مختلف، موجب ضعف علمی، تربیتی، و اخلاقی دانش آموزان شده، و نمود چنین وضعیتی در برخی از آموزشگاه ها و دبیرستانها قاّبل ملاحظه است.
شوربختانه دانش آموزان بعد از آمدن از مدرسه به حال خویش رها هستند. آنها با کمترین توجه به درس و مشق با دوستان و همکلاسان و هم سن و سالهایشان، در محله ی خویش پرسه می زنند. گاه با تلفن همراه سرگرم می شوند. گاه به آزار حیوانات ماننددسگها و گربه ها می پردازند. گاه ساعتها با بیهوده گویی، و نشستن و کارهایی از این قبیل عمر مفید خود را تلف می کنند. آنها امکانات مالی و یا جایگاهی برای ورزش کردن و یا شرکت کردن در کلاسهای تقویتی رادارند.
آنها در کلاس درس و مدرسه هم دارای. افت تحصیلی، و گاها" رفتار هنجار شکن هستند.
واقعیت آن است، که والدین به دنبال کار برای در آوردن لقمه نانی بخور و نمیر برای فرزندانشان هستند، گاه به همین دلیل یا مشکلات دیگری که دارند، برای ایفای نقش سازنده برای فرزندانشان غایبند، آنها که فقط به معیشت خانواده فکر می کنند، از خستگی های ناشی از کار، آنها نای رسیدگی به درس و مشق و تربیتِ بچه هایشان را ندارند.
آنها تفریح، و رفتن به مدرسه برای مشارکت در تعلیم و تربیت فرزندانشان را نیز ندارند. آنقدر کوتاهی از طرف همه اشخاص در گیر با تعلیم و تربیت پیش می آید که نمرات فرزندان ضعیف و قبولی ها با معدل کم می باشد. این چرخه موجب ترک تحصیل و یا راهیابی دانش آموزان با دانایی کمتر، و سابقه ی تحصیلی غیر کار آمد وارد دانشگاه می شوند. و بار علمی تعلیم و تربیت و تخصص گرفتن در رشته های پیش رویشان ناقص و نا مطمئن است.
در هرصورت نظارت بیشتر حکومت و شهروندان به تعلیم و تربیت فرزندانِ در حال رشد جامعه یاری، برنامه ریزی، و توجه ویژه را طلب می نماید. گاه فقر خانواده و نداشتن امکانات برای تداوم زندگی، از دل این وضعیت موجود، فرزندان کار ، کودکان بزهکار، و عقده ای و . . . بوجود می آید. امید است توجه لازم از طرف والدین، و دولتمردان و مسئولان آموزش و پرورش به عمل آید.
نگارنده : احمد لطفی
عمده ترین وظیفه ی نهادهای خانواده، آموزش و پرورش و حکومت، جامعه پذیر کردن و تربیت نسل حاضر برای برعهده گرفتن مسئولیت های آینده ی کشور است. نسل حاضر شهروندان آینده ی کشورند. هرچه د ر تغذیه ، تفکر، ، تربیت، تعلیم، بهداشت، و پر کردن اوقات فراغت آنها کوشش شود، شاهد نسلی پویا، بالنده، و باهویت و اصالت هستیم.
... [مشاهده متن کامل]
مشاهدات عینی بیانگر آن است، که بخش عمده ای از دانش آموزان در اثر فقر مالی و علمی خانواده، ها و گاه بی توجهی و غفلت والدین آنها در اقشار مختلف، موجب ضعف علمی، تربیتی، و اخلاقی دانش آموزان شده، و نمود چنین وضعیتی در برخی از آموزشگاه ها و دبیرستانها قاّبل ملاحظه است.
شوربختانه دانش آموزان بعد از آمدن از مدرسه به حال خویش رها هستند. آنها با کمترین توجه به درس و مشق با دوستان و همکلاسان و هم سن و سالهایشان، در محله ی خویش پرسه می زنند. گاه با تلفن همراه سرگرم می شوند. گاه به آزار حیوانات ماننددسگها و گربه ها می پردازند. گاه ساعتها با بیهوده گویی، و نشستن و کارهایی از این قبیل عمر مفید خود را تلف می کنند. آنها امکانات مالی و یا جایگاهی برای ورزش کردن و یا شرکت کردن در کلاسهای تقویتی رادارند.
آنها در کلاس درس و مدرسه هم دارای. افت تحصیلی، و گاها" رفتار هنجار شکن هستند.
واقعیت آن است، که والدین به دنبال کار برای در آوردن لقمه نانی بخور و نمیر برای فرزندانشان هستند، گاه به همین دلیل یا مشکلات دیگری که دارند، برای ایفای نقش سازنده برای فرزندانشان غایبند، آنها که فقط به معیشت خانواده فکر می کنند، از خستگی های ناشی از کار، آنها نای رسیدگی به درس و مشق و تربیتِ بچه هایشان را ندارند.
آنها تفریح، و رفتن به مدرسه برای مشارکت در تعلیم و تربیت فرزندانشان را نیز ندارند. آنقدر کوتاهی از طرف همه اشخاص در گیر با تعلیم و تربیت پیش می آید که نمرات فرزندان ضعیف و قبولی ها با معدل کم می باشد. این چرخه موجب ترک تحصیل و یا راهیابی دانش آموزان با دانایی کمتر، و سابقه ی تحصیلی غیر کار آمد وارد دانشگاه می شوند. و بار علمی تعلیم و تربیت و تخصص گرفتن در رشته های پیش رویشان ناقص و نا مطمئن است.
در هرصورت نظارت بیشتر حکومت و شهروندان به تعلیم و تربیت فرزندانِ در حال رشد جامعه یاری، برنامه ریزی، و توجه ویژه را طلب می نماید. گاه فقر خانواده و نداشتن امکانات برای تداوم زندگی، از دل این وضعیت موجود، فرزندان کار ، کودکان بزهکار، و عقده ای و . . . بوجود می آید. امید است توجه لازم از طرف والدین، و دولتمردان و مسئولان آموزش و پرورش به عمل آید.
بیکاری، سر درگمی، افسردگی
نگارنده : احمد لطفی
انسانها� در هر مکانی که زندگی می کنند، با فرهنگ، نحوه ی معیشت محیطی که در آن زندگی می کنند، برای احراز داشتن شغلی به مقدماتی و یادگیری خاصی نیازمند است.
... [مشاهده متن کامل]
حال اگر فردی برای داشتن شغلی تلاش های� لازم را کرده باشد، اما بعد از فارغ التحصیلی و یا اخذ تخصص، شرایط برای جدب کار نباشد. بسیار افسرده، مغبون، شکست خورده، و ناراحت می شود.
دلائل بیکاری و سردرگمی جوان ها را در شیوه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه جستجو کرد. سیاستگزاران اگر کار برای برخی رشته ها ندارند، چرا تبلیغ برای جذب جوان ها به چنان� رشته� ها و حرفه هایی را به عمل می آورند؟
شوربختانه افراد بعد از عمری تلاش، یک دفعه خود را بدون حامی می بینند، و احساس می کنند سرشان کلاه رفته است. چنین افرادی نا امید، بدبین، پرخاشگر و گاه ممکن است در سطح جامعه حرکات وندالیستی و آشوبگری را از خود نشان دهد.
گاه نیز در اثر سرزنش های اجتماعی ، و طعنه ی خانواده، مردم شهر و محله شان به تحقیر افراد بیکار ، مبادرت می ورزند. چنان رفتاری فرد بیکار را دچار سرخوردگی اجتماعی نا امیدی و افسردگی مُفرط می شود ، و فرد بیکار دست به خود کشی می زند. اگر تحصیلات در رشته ای کار برایش نیست به نظر می آید از همان اول باید نیروی کمتری را جذب کرد، تا فرد از اول بداند به دنبال چه تخصصی برود. افرادی هستند با سواد متوسط و کم ، به کمک والدین و یا گرفتن وامهای کم بهره دست به فعالیتهای خدماتی مانند میوه فروشی، رانندگی، و مغازه داری و. . . می پردازند. و حداقل سرگرم کاری بوده، و در جامعه احساس بودن و مفیدی می نمایند.
گاه با تعدیل نیرو در کارخانه ها، موسسات، کارگاه ها و. . . . اشخاصی بیکار می شوند. از طرفی قادر به تداوم شغل قبلی شان نیستند، از همه جا رانده و مانده ، افسرده و مأیوس� می شوند، و در بدترین� حالت دست به خودکشی می زنند. و گاه شیرازه ی کانون خانواده شان از هم گسیخته می گردد.
دلایل بیکاری و بیکار شدن افراد از دیدگاه" سیرایت میلز" چنین آمده است؛
۱ - بحران اقتصادی یا رکود در کشور موجب کاهش فرصت های شغلی افراد می شود، یعنی اقتصاد کلان آن جامعه با مشکلات عدیده سر و کار دارد. و همین شده باشد. این موضوع بحران بر میلیونها� نفر تأثیر می گذارد.
۲ - ساختارهای اجتماعی: ممکن است برخی گروه ها یا اقشار اجتماعی بیشتر از دیگران تحت تأثیر بیکاری قرار گیرند. مثلاً، جوانان یا افرادی با تحصیلات پایین تر ممکن است بیشتر با مشکل بیکاری مواجه شوند. [ البته� به نظر نگارنده، این مطلب� درکشورهای پیشرفته بیشتر مصداق دارد. ]
۳ - سیاست های دولتی: سیاست های اقتصادی دولت، مانند مالیات ها، حمایت از صنایع خاص، یا برنامه های اشتغال زایی می تواند تأثیر زیادی بر نرخ بیکاری داشته باشد.
۴ - � فرهنگ و هنجارها: در برخی جوامع، ممکن است stigmatization ( ننگ اجتماعی ) برای افراد بیکار وجود داشته باشد که این امر می تواند بر روحیه و اعتماد به نفس افراد� تأثیر منفی بگذارد.
( اقتباس از درس گفتارهای جامعه شناسی )
در واقع ساختار اجتماعی و اقتصادی ضعیف در هر کشوری مردم جویای کار� را دچار بیکاری و فقر، و. . . می نماید.
پیامدها منفی بیکاری� نیز ده ها آسیب اجتماعی و اقتصادی را به همراه دارند.
نگارنده : احمد لطفی
انسانها� در هر مکانی که زندگی می کنند، با فرهنگ، نحوه ی معیشت محیطی که در آن زندگی می کنند، برای احراز داشتن شغلی به مقدماتی و یادگیری خاصی نیازمند است.
... [مشاهده متن کامل]
حال اگر فردی برای داشتن شغلی تلاش های� لازم را کرده باشد، اما بعد از فارغ التحصیلی و یا اخذ تخصص، شرایط برای جدب کار نباشد. بسیار افسرده، مغبون، شکست خورده، و ناراحت می شود.
دلائل بیکاری و سردرگمی جوان ها را در شیوه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه جستجو کرد. سیاستگزاران اگر کار برای برخی رشته ها ندارند، چرا تبلیغ برای جذب جوان ها به چنان� رشته� ها و حرفه هایی را به عمل می آورند؟
شوربختانه افراد بعد از عمری تلاش، یک دفعه خود را بدون حامی می بینند، و احساس می کنند سرشان کلاه رفته است. چنین افرادی نا امید، بدبین، پرخاشگر و گاه ممکن است در سطح جامعه حرکات وندالیستی و آشوبگری را از خود نشان دهد.
گاه نیز در اثر سرزنش های اجتماعی ، و طعنه ی خانواده، مردم شهر و محله شان به تحقیر افراد بیکار ، مبادرت می ورزند. چنان رفتاری فرد بیکار را دچار سرخوردگی اجتماعی نا امیدی و افسردگی مُفرط می شود ، و فرد بیکار دست به خود کشی می زند. اگر تحصیلات در رشته ای کار برایش نیست به نظر می آید از همان اول باید نیروی کمتری را جذب کرد، تا فرد از اول بداند به دنبال چه تخصصی برود. افرادی هستند با سواد متوسط و کم ، به کمک والدین و یا گرفتن وامهای کم بهره دست به فعالیتهای خدماتی مانند میوه فروشی، رانندگی، و مغازه داری و. . . می پردازند. و حداقل سرگرم کاری بوده، و در جامعه احساس بودن و مفیدی می نمایند.
گاه با تعدیل نیرو در کارخانه ها، موسسات، کارگاه ها و. . . . اشخاصی بیکار می شوند. از طرفی قادر به تداوم شغل قبلی شان نیستند، از همه جا رانده و مانده ، افسرده و مأیوس� می شوند، و در بدترین� حالت دست به خودکشی می زنند. و گاه شیرازه ی کانون خانواده شان از هم گسیخته می گردد.
دلایل بیکاری و بیکار شدن افراد از دیدگاه" سیرایت میلز" چنین آمده است؛
۱ - بحران اقتصادی یا رکود در کشور موجب کاهش فرصت های شغلی افراد می شود، یعنی اقتصاد کلان آن جامعه با مشکلات عدیده سر و کار دارد. و همین شده باشد. این موضوع بحران بر میلیونها� نفر تأثیر می گذارد.
۲ - ساختارهای اجتماعی: ممکن است برخی گروه ها یا اقشار اجتماعی بیشتر از دیگران تحت تأثیر بیکاری قرار گیرند. مثلاً، جوانان یا افرادی با تحصیلات پایین تر ممکن است بیشتر با مشکل بیکاری مواجه شوند. [ البته� به نظر نگارنده، این مطلب� درکشورهای پیشرفته بیشتر مصداق دارد. ]
۳ - سیاست های دولتی: سیاست های اقتصادی دولت، مانند مالیات ها، حمایت از صنایع خاص، یا برنامه های اشتغال زایی می تواند تأثیر زیادی بر نرخ بیکاری داشته باشد.
۴ - � فرهنگ و هنجارها: در برخی جوامع، ممکن است stigmatization ( ننگ اجتماعی ) برای افراد بیکار وجود داشته باشد که این امر می تواند بر روحیه و اعتماد به نفس افراد� تأثیر منفی بگذارد.
( اقتباس از درس گفتارهای جامعه شناسی )
در واقع ساختار اجتماعی و اقتصادی ضعیف در هر کشوری مردم جویای کار� را دچار بیکاری و فقر، و. . . می نماید.
پیامدها منفی بیکاری� نیز ده ها آسیب اجتماعی و اقتصادی را به همراه دارند.
تحولات و تحرکات جمعیتی
نگارنده : احمد لطفی
با وجود آنکه خلقت بشر سیر تکاملی خاصی داشته، تا بتواند به صورت مدنی زندگی کند، اما دستجات و گروه های خانوادگی، در ابتدا ی حیات اجتماعی، بسیار ساده و ابتدایی بودند.
... [مشاهده متن کامل]
بشریت طی قرون متمادی کم کم در حال ترکیب نژادی و فرهنگی است. تنوع طلبی، و ضرورت های تاریخی، و اجبار های سیاسی و اقتصادی، جمعیت های پراکنده ی انسانی را به همدیگر نزدیک کرده، و با مرور زمان در هم آمیخته شده اند. آنها درفرهنگ غالب هضم گشته اند. و برآیند این تراکم جمعیتی تشکیل قبایل و تأسیس کشورها گردید.
درطی قرون گذشته بر اثر مهاجرتها، جابجایی ها، تبعیدها، و همراهی با کشور گشایان چنین وضعیتی در سطح زمین مسکونی شدت بیشتری پیدا کرد، و تحولاتی بزرگ اتفاق افتاد.
در گذشته های دور، ، انسانها تحمل دیدن غیر خودی ها را نداشتند، به همین خاطر با دیدن یکدیگر ، درگیری و خشونت و بدبینی ایجاد می شد. خصوصا" زمانی که آنها از دو هویت متفاو ت برخور دار بودند.
جغرافیای انسانی و زیستن انسانها در مناطق مختلف، شرایطی را برای تطبیق آنها با محیط زندگیشان بوجود آورد، که تنوع فرهنگی، و رفتاری و زبانی در بین آنها بوجود آمد.
مهاجرت های انسانی باعث شد که تبادل فرهنگی اتفاق بیفتد، و بعد از مدتی تحول و ترقی در جامعه شکل بگیرد.
این دورهم جمع شدنها در شکل گیری جوامعِ، قوانین و سننی را بوجود آوردند، ، تا با اتحاد و همبستگی اجتماعی، در جنبه های مختلف اقتصادی، عرهنگی، و. . . تحول پیدا نمایند.
در کنار خشونت ها و آسیب های گوناگونی که در برخی جوامع شکل گرفت بشریت به جامعه ی جهانی هم ورود پیدا کرد، ولی بشریت رنگ صلح واقعی را به خود ندید. الان با هوش مصنوعی برای آرزوهای تحقق نیافته بشر گامهای بلندی برداشته خواهد شد و شاید هم کُراتی برای زندگی پیدا شود و تحولی شگفت و شگرفی در تمام زمینه ها بوجود آید. و جمعیت بشر فراتر از اکنون با عقلانیت و آرامش بیشتری به زندگی ادامه دهند.
نگارنده : احمد لطفی
با وجود آنکه خلقت بشر سیر تکاملی خاصی داشته، تا بتواند به صورت مدنی زندگی کند، اما دستجات و گروه های خانوادگی، در ابتدا ی حیات اجتماعی، بسیار ساده و ابتدایی بودند.
... [مشاهده متن کامل]
بشریت طی قرون متمادی کم کم در حال ترکیب نژادی و فرهنگی است. تنوع طلبی، و ضرورت های تاریخی، و اجبار های سیاسی و اقتصادی، جمعیت های پراکنده ی انسانی را به همدیگر نزدیک کرده، و با مرور زمان در هم آمیخته شده اند. آنها درفرهنگ غالب هضم گشته اند. و برآیند این تراکم جمعیتی تشکیل قبایل و تأسیس کشورها گردید.
درطی قرون گذشته بر اثر مهاجرتها، جابجایی ها، تبعیدها، و همراهی با کشور گشایان چنین وضعیتی در سطح زمین مسکونی شدت بیشتری پیدا کرد، و تحولاتی بزرگ اتفاق افتاد.
در گذشته های دور، ، انسانها تحمل دیدن غیر خودی ها را نداشتند، به همین خاطر با دیدن یکدیگر ، درگیری و خشونت و بدبینی ایجاد می شد. خصوصا" زمانی که آنها از دو هویت متفاو ت برخور دار بودند.
جغرافیای انسانی و زیستن انسانها در مناطق مختلف، شرایطی را برای تطبیق آنها با محیط زندگیشان بوجود آورد، که تنوع فرهنگی، و رفتاری و زبانی در بین آنها بوجود آمد.
مهاجرت های انسانی باعث شد که تبادل فرهنگی اتفاق بیفتد، و بعد از مدتی تحول و ترقی در جامعه شکل بگیرد.
این دورهم جمع شدنها در شکل گیری جوامعِ، قوانین و سننی را بوجود آوردند، ، تا با اتحاد و همبستگی اجتماعی، در جنبه های مختلف اقتصادی، عرهنگی، و. . . تحول پیدا نمایند.
در کنار خشونت ها و آسیب های گوناگونی که در برخی جوامع شکل گرفت بشریت به جامعه ی جهانی هم ورود پیدا کرد، ولی بشریت رنگ صلح واقعی را به خود ندید. الان با هوش مصنوعی برای آرزوهای تحقق نیافته بشر گامهای بلندی برداشته خواهد شد و شاید هم کُراتی برای زندگی پیدا شود و تحولی شگفت و شگرفی در تمام زمینه ها بوجود آید. و جمعیت بشر فراتر از اکنون با عقلانیت و آرامش بیشتری به زندگی ادامه دهند.
من ایرانم، بشناسید مرا
نگارنده : احمد لطفی
واژه ی "من ایرانم، بشناسید مرا"، شاید در وهله ی اول وطن پرستی افراطی، و برتر دانستن کشور ایران نسبت به سایر ملل را به اذهان متبادر نماید. اما وقتی به تاریخ و سخنان و رفتار بزرگان جهان نسبت به ایران و مردمانش واژه ی نجابت و خردمندی و شعر و ادب و حکمت ، و گرامیداشت نور را از آریائیها ملاحظه می کنیم، به خود جرأت می دهیم چنین موضوعی را مطرح کنیم. ( الله نور السموات و الارض )
... [مشاهده متن کامل]
وقتی پیامبر آخرالزمان
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله می فرماید:
لو کانَ العِلمُ بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . [ کنز العمّال : 34131. ]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر دانش در ثریّا باشد، بیگمان مردانى از ایران به آن دست یابند.
وقتی ایرانیان مبتکر فلسفه ی نور بوده، و آن را درجهان مطرح کردند. و در بحث نور و ظلمت چند کتاب در این باره نوشته شد. همه بر دانش و تفکر ایرانیان اشاره دارد.
وقتی که در این فلات پادشاهان عادلی چون کوروش کبیر و انوشیروان عادل با سخنان حکیمانه ای که از آنها برجای مانده است، همه عظمت ایران را به ما تفهیم می کنند.
تاریخ به یاد دارد چه سلسله ها. و مهاجمان وحشی به کشور ایران و سرزمین اهورائی و خداپرستش یورش بردند، و ایرانی ها آنها را جامعه پذیر و متمدن کردند. تا به حکومت بپردازند.
وقتی که دانشمندان می گویند اگر ایران از جهان محو شود، تمدن می میرد.
همه ی این سخنان مجد و بزرگی چنان کشوری را به انسانیت آموزش می دهند.
در سکانسی از فیلم سلیمان عثمانی، وی به فرزندش می گوید؛ زبان فارسی بیاموز که ایران سرزمین متمدنی است.
ایران کشوری است، که علامه ی شهید مرتضی مطهری، در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام، چنین فرموده است؛
در آن زمانی که بسیاری از مردم جهان بت پرست و خدایان زمینی می پرستیدند، و سر در زمین داشتند، ایرانیان، خدا پرست بودند و سر در آسمان داشتند. ( نقل به مضمون )
شاعران بزرگ، فلاسفه ی عظیم ، ریاضیدانهای ایران و سایر دانشمندان که مبتکر بسیاری از علوم بودند، تاریخ به یاد دارد، هرچند اروپائیان و دیگران نام آنها را در نوشته هایشان سانسور می کنند.
برخی در این فکرند که باید ایران را از هستی و عظمت ساقط نمود، غافل از آن هستند، که ما ایرانیان خداپرست و مدام در ارتباط با خدائیم، و جلوه های حق را ما پاسبان بوده ، و هستیم. و این کشور ناراستی را بر نمی تابد.
به قول مولانا جلال الدین بلخی؛
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
و یا حافظ شیرازی فرموده است؛
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد
ایرانیان ذاتا" دل در گرو معنویت داشته، ودارند. با وجود آنکه تبلیعات منفی و عملکرد بد برخی، برآن هستند که شیر بیشه ی معرفت را نا زیبا معرفی کنند. اما ایران چشم بینا و خرد و وجدان بیدار جهان هستی می باشد.
اگر از عظمت ایران بگوئیم مثنوی هزاران من کاغذ می شود، به همین بسنده می کنیم. امید است ایران همواره سر بلند و راست قامت باشد.
نگارنده : احمد لطفی
واژه ی "من ایرانم، بشناسید مرا"، شاید در وهله ی اول وطن پرستی افراطی، و برتر دانستن کشور ایران نسبت به سایر ملل را به اذهان متبادر نماید. اما وقتی به تاریخ و سخنان و رفتار بزرگان جهان نسبت به ایران و مردمانش واژه ی نجابت و خردمندی و شعر و ادب و حکمت ، و گرامیداشت نور را از آریائیها ملاحظه می کنیم، به خود جرأت می دهیم چنین موضوعی را مطرح کنیم. ( الله نور السموات و الارض )
... [مشاهده متن کامل]
وقتی پیامبر آخرالزمان
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله می فرماید:
لو کانَ العِلمُ بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . [ کنز العمّال : 34131. ]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر دانش در ثریّا باشد، بیگمان مردانى از ایران به آن دست یابند.
وقتی ایرانیان مبتکر فلسفه ی نور بوده، و آن را درجهان مطرح کردند. و در بحث نور و ظلمت چند کتاب در این باره نوشته شد. همه بر دانش و تفکر ایرانیان اشاره دارد.
وقتی که در این فلات پادشاهان عادلی چون کوروش کبیر و انوشیروان عادل با سخنان حکیمانه ای که از آنها برجای مانده است، همه عظمت ایران را به ما تفهیم می کنند.
تاریخ به یاد دارد چه سلسله ها. و مهاجمان وحشی به کشور ایران و سرزمین اهورائی و خداپرستش یورش بردند، و ایرانی ها آنها را جامعه پذیر و متمدن کردند. تا به حکومت بپردازند.
وقتی که دانشمندان می گویند اگر ایران از جهان محو شود، تمدن می میرد.
همه ی این سخنان مجد و بزرگی چنان کشوری را به انسانیت آموزش می دهند.
در سکانسی از فیلم سلیمان عثمانی، وی به فرزندش می گوید؛ زبان فارسی بیاموز که ایران سرزمین متمدنی است.
ایران کشوری است، که علامه ی شهید مرتضی مطهری، در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام، چنین فرموده است؛
در آن زمانی که بسیاری از مردم جهان بت پرست و خدایان زمینی می پرستیدند، و سر در زمین داشتند، ایرانیان، خدا پرست بودند و سر در آسمان داشتند. ( نقل به مضمون )
شاعران بزرگ، فلاسفه ی عظیم ، ریاضیدانهای ایران و سایر دانشمندان که مبتکر بسیاری از علوم بودند، تاریخ به یاد دارد، هرچند اروپائیان و دیگران نام آنها را در نوشته هایشان سانسور می کنند.
برخی در این فکرند که باید ایران را از هستی و عظمت ساقط نمود، غافل از آن هستند، که ما ایرانیان خداپرست و مدام در ارتباط با خدائیم، و جلوه های حق را ما پاسبان بوده ، و هستیم. و این کشور ناراستی را بر نمی تابد.
به قول مولانا جلال الدین بلخی؛
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
و یا حافظ شیرازی فرموده است؛
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد
ایرانیان ذاتا" دل در گرو معنویت داشته، ودارند. با وجود آنکه تبلیعات منفی و عملکرد بد برخی، برآن هستند که شیر بیشه ی معرفت را نا زیبا معرفی کنند. اما ایران چشم بینا و خرد و وجدان بیدار جهان هستی می باشد.
اگر از عظمت ایران بگوئیم مثنوی هزاران من کاغذ می شود، به همین بسنده می کنیم. امید است ایران همواره سر بلند و راست قامت باشد.
همدردی با مصیبت دیدگانِ غم بردل
نگارنده : احمد لطفی
هر انسانی بطور طبیعی از غم، و مصیبت دیگران ناراحت و غمناک می گردد. انسانها ذاتاََ با شادی مردم شاد و با غمگینی، و ناشادی آنها غمگین و احساس همدردی می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسانیت حکم می کند، که ما با مصیبت دیدگانِ بی خانمان ابراز همدردی کنیم. چون که ماهمه از یک گوهر و حقیقت واحد سرشته شده ایم. اگر کشورهایی بدست کشورهای دیگر به خاک و خون کشیده می شود. شادی کردن بر مصیبت دیده خطاست. قبلا" افکار عمومی جهان ستمگری هر کشور یا کشورهایی را به کشور یا کشورها ی دیگر را محکوم می کنند.
قبلاََ در خاورمیانه، آفریقا، و حتا مردم سرخ پوست، اگر مصیبتی و اجحافی می شد آزادگان جهان نسبت به این جفاکاریها و حوادث ناگوار واکنش نشان می دهند. الان چند روزاست که در لس آنجلس آمریکا آتش سوزی موجب آوارگی و مرگ شهروندان شده است. هر انسان شریفی با چنین مردم بی خانمان و مصیبت دیده ای ابراز همدردی می کنند. در متون دینی و اشعار شاعران ما نیز همدردی با مصیبت دیدگان را سفارش کرده اند.
به قول شاعر:
این پنج روزه مهلت ایام، آدمی
بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟
ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو همین ماجرا رود
نگارنده : احمد لطفی
هر انسانی بطور طبیعی از غم، و مصیبت دیگران ناراحت و غمناک می گردد. انسانها ذاتاََ با شادی مردم شاد و با غمگینی، و ناشادی آنها غمگین و احساس همدردی می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسانیت حکم می کند، که ما با مصیبت دیدگانِ بی خانمان ابراز همدردی کنیم. چون که ماهمه از یک گوهر و حقیقت واحد سرشته شده ایم. اگر کشورهایی بدست کشورهای دیگر به خاک و خون کشیده می شود. شادی کردن بر مصیبت دیده خطاست. قبلا" افکار عمومی جهان ستمگری هر کشور یا کشورهایی را به کشور یا کشورها ی دیگر را محکوم می کنند.
قبلاََ در خاورمیانه، آفریقا، و حتا مردم سرخ پوست، اگر مصیبتی و اجحافی می شد آزادگان جهان نسبت به این جفاکاریها و حوادث ناگوار واکنش نشان می دهند. الان چند روزاست که در لس آنجلس آمریکا آتش سوزی موجب آوارگی و مرگ شهروندان شده است. هر انسان شریفی با چنین مردم بی خانمان و مصیبت دیده ای ابراز همدردی می کنند. در متون دینی و اشعار شاعران ما نیز همدردی با مصیبت دیدگان را سفارش کرده اند.
به قول شاعر:
این پنج روزه مهلت ایام، آدمی
بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟
ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو همین ماجرا رود
به دنبال دمی آرامش و آسودن
نگارنده : احمد لطفی
آسودن در لغت به معنی سکون یافتن، آرام گرفتن. خوابیدن، خفتن. توقف کردن، درنگ کردن. و راحت استراحت کردن می باشد. و در اصطلاح و واقعیت، آسودن و آرامش ، به عواملی چند بستگی دارد، که رعایت آنها انسان را به آرامش نسبی می رساند.
... [مشاهده متن کامل]
در حقیقت رسیدن به آرامش، بسان بدست آوردن ماهی های لغزنده، کار بسیار دشواری می باشد. در واقع بدست آوردن آسایش و آرامش در دنیا برای انسان ها بطور طبیعی ممکن نیست، چون خواسته های مادی و معنوی نیاز به به تلاش و مبارزه با موانع مختلف دارد، تا بسان آب ِجاری ره خود را از موانع ِسر راه عبور دهد.
آرامش ( Calmness ) ، حالت روانی است که ذهن از آشفتگی، هیجان یا مزاحمت دور باشد. همچنین به قرار گرفتن در حالت آرامش، آرامش درونی یا صلح درونی گفته می شود . آرامش می تواند برای یک فرد معمولی در حالت آسایش و سکون رخ دهد، اما می تواند در حالت های بسیار هوشیارتر و آگاه تر نیز دیده شود. ( اقتباس از رایانه )
آرامش به معنای طمأنینه و راحتی فکر در زندگی، حقیقت مطلوبی است که اسلام آن را ستوده است و راه هایی برای رسیدن به آن تعیین کرده است. برخی از عوامل رسیدن به آرامش در متون اسلام عبارت اند از:
۱ - یاد خدا ( الا بدتر الله تطمئن القلوب )
۲ - حسن ظن
۳ - اعتماد به نفس
۴ - دوری از آرزوهای دور و دراز ۵ - ازدواج کردن
۶ - نظم در زندگی و کارها
۷ - استفاده از شب برای استراحت
۸ - استفاده از غذاهای سالم و طبیعی
۹ - نظافت کردن
۱۰ - توبه کردن
۱۱ - عبادت کردن
۱۲ - تقوا و پرهیزگاری
و. . .
در مقابل عوامل متعددی وجود دارد که مانع تحقق آرامش اند؛ مانند؛
الف ) - رغبت و علاقه به دنیا ب ) - حسادت
ج ) - شک و دو دلی
د ) - حرص ، و طمع
ه ) - تکبر، و. . .
باتوجه به متون دینی، و بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند .
در واقع بشر می تواند، با به کار بستن دستورات دینی به آرامش نسبی برسد، هر چند رسیدن به آسایش مطلق در دنیا محال است.
با توجه به متون و قرائن دینی، و تجارب زیسته، آدمی باید مشکلات و ناملایمات زندگی را یک سنت الهی به شمار آورد و با آن کنار بیاید.
همه به دنبال آسایش در دنیا می گردند، و حال آنکه بطن دنیا آرامش مطلق ندارد. آدمی اگر به همه ی وسایل آرامش بخش هم برسد، ولی عمرش محدود، و مرگ بین انسان و آن وسایل آرامش بخش فاصله می اندازد بنابراین طبق متون دینی آسایش واقعی در بهشت برین است. و دنیا ظرفیت و بخشیدن آسایش و آرامش مطلق را به انسان ها ندارد.
ریاست دنیا و دلخوشی به قدرت، کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد
همچنین در دنیا گل بی خار کجاست؟
قرآن در دنیا الا بذکر الله و تطمئن القلوب را مطرح کرده، فقط ذکر خدا و باور به عظمت خالق حکیم آرامش آفرین است.
نگارنده : احمد لطفی
آسودن در لغت به معنی سکون یافتن، آرام گرفتن. خوابیدن، خفتن. توقف کردن، درنگ کردن. و راحت استراحت کردن می باشد. و در اصطلاح و واقعیت، آسودن و آرامش ، به عواملی چند بستگی دارد، که رعایت آنها انسان را به آرامش نسبی می رساند.
... [مشاهده متن کامل]
در حقیقت رسیدن به آرامش، بسان بدست آوردن ماهی های لغزنده، کار بسیار دشواری می باشد. در واقع بدست آوردن آسایش و آرامش در دنیا برای انسان ها بطور طبیعی ممکن نیست، چون خواسته های مادی و معنوی نیاز به به تلاش و مبارزه با موانع مختلف دارد، تا بسان آب ِجاری ره خود را از موانع ِسر راه عبور دهد.
آرامش ( Calmness ) ، حالت روانی است که ذهن از آشفتگی، هیجان یا مزاحمت دور باشد. همچنین به قرار گرفتن در حالت آرامش، آرامش درونی یا صلح درونی گفته می شود . آرامش می تواند برای یک فرد معمولی در حالت آسایش و سکون رخ دهد، اما می تواند در حالت های بسیار هوشیارتر و آگاه تر نیز دیده شود. ( اقتباس از رایانه )
آرامش به معنای طمأنینه و راحتی فکر در زندگی، حقیقت مطلوبی است که اسلام آن را ستوده است و راه هایی برای رسیدن به آن تعیین کرده است. برخی از عوامل رسیدن به آرامش در متون اسلام عبارت اند از:
۱ - یاد خدا ( الا بدتر الله تطمئن القلوب )
۲ - حسن ظن
۳ - اعتماد به نفس
۴ - دوری از آرزوهای دور و دراز ۵ - ازدواج کردن
۶ - نظم در زندگی و کارها
۷ - استفاده از شب برای استراحت
۸ - استفاده از غذاهای سالم و طبیعی
۹ - نظافت کردن
۱۰ - توبه کردن
۱۱ - عبادت کردن
۱۲ - تقوا و پرهیزگاری
و. . .
در مقابل عوامل متعددی وجود دارد که مانع تحقق آرامش اند؛ مانند؛
الف ) - رغبت و علاقه به دنیا ب ) - حسادت
ج ) - شک و دو دلی
د ) - حرص ، و طمع
ه ) - تکبر، و. . .
باتوجه به متون دینی، و بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند .
در واقع بشر می تواند، با به کار بستن دستورات دینی به آرامش نسبی برسد، هر چند رسیدن به آسایش مطلق در دنیا محال است.
با توجه به متون و قرائن دینی، و تجارب زیسته، آدمی باید مشکلات و ناملایمات زندگی را یک سنت الهی به شمار آورد و با آن کنار بیاید.
همه به دنبال آسایش در دنیا می گردند، و حال آنکه بطن دنیا آرامش مطلق ندارد. آدمی اگر به همه ی وسایل آرامش بخش هم برسد، ولی عمرش محدود، و مرگ بین انسان و آن وسایل آرامش بخش فاصله می اندازد بنابراین طبق متون دینی آسایش واقعی در بهشت برین است. و دنیا ظرفیت و بخشیدن آسایش و آرامش مطلق را به انسان ها ندارد.
ریاست دنیا و دلخوشی به قدرت، کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد
همچنین در دنیا گل بی خار کجاست؟
قرآن در دنیا الا بذکر الله و تطمئن القلوب را مطرح کرده، فقط ذکر خدا و باور به عظمت خالق حکیم آرامش آفرین است.
از هر دری سخنی
نگارنده : احمد لطفی
در این دنیای پیچیده و متنوع هر شخص و گروهی، بدنبال راه و روش و سلیقه و هدفی است.
در اطراف عراق و ترکیه و سوریه جنگ برپاست، "دونالد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا دم از دوستی "رجب طیب اردوغان" رئیس جمهور ترکیه می زند. اسرائیل هم قسمتی از خاک سوریه را تصرف کرده، مردم یمن هم تحرکاتی علیه منافع اسرائیل، و کشورهای هوادار اسرائیل انجام می دهند. نبض ناآرام خاورمیانه، جنگ و خونریزی و تجاوز در آن نهادینه شده، از این آشفته بازار پر از استرس و آشوب، عده ای هم پول به جیب می زنند. و معامله گر و دلال و غارتگر کشورهای بخت برگشته ی خاور میانه هستند، که در میدان نبرد نابرابر دژخیمانی جنگ طلب، و حامی اسرائیل بقای خود را در نا آرامی خاور میانه طلب می کنند.
... [مشاهده متن کامل]
شور بختانه دولتمردان این کشورها نیز در اسارت فکری سیاستمدارانی کار کشته بوده، و همین کشورها تعیین گر خطوط راهبردی و بازیگر قدرتمند منطقه هستند، تا هیچ صلحی در منطقه شکل نگیرد.
برخی از انسان های امروز، بسیار خونریز، بی عاطفه ، و از اصول اولیه ی زندگی مسالمت آمیز با دیگران، و همنوعان غافل شده اند.
چرا که کشتن، تجاوز، درگیری، خشونت، زور گویی، غارت، وبرای نابود کردن همنوعانشان، هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی شناسند.
در واقع این آشفتگی های فکری، و عقیدتی، وناتوانی در شناخت قوانین بازی های سیاسی، و اجتماعی، موجب شده، که چنین مردمی را خطرناک ، ره گم کرده، و مغبون روزگار جلوه کنند. آنها در خون خود شناور، و گیج و منگ ، و ناتوان در شناخت ره درست از نادرست هستند.
حاصل این بی تدبیری ها رواج فقر، مریضی، بی بند و باری ، گرانی، تورم، رذالت، و بیهودگی و عقب ماندگی شده است.
آنچه مسلم است، این کشورها نیاز مُبرم به تغییر رویه برای نجات خویش دارند، تا در آتش فتنه، و منجلاب جنگ و ستیزه قرار نگیرند.
مردم خاور میانه هرچه زودتر به توافقی اصولی، و صلحی پایدار برسند، قطعا" دست اجانب کوتاه و پای حضور ابرقدرتها را از منطقه قطع خواهند کرد. هرچند ابرقدرتها بطور عملی چنین صلحی را که مخالف منافع آنهاست، به هیچ وجه نمی پذیرند.
نگارنده : احمد لطفی
در این دنیای پیچیده و متنوع هر شخص و گروهی، بدنبال راه و روش و سلیقه و هدفی است.
در اطراف عراق و ترکیه و سوریه جنگ برپاست، "دونالد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا دم از دوستی "رجب طیب اردوغان" رئیس جمهور ترکیه می زند. اسرائیل هم قسمتی از خاک سوریه را تصرف کرده، مردم یمن هم تحرکاتی علیه منافع اسرائیل، و کشورهای هوادار اسرائیل انجام می دهند. نبض ناآرام خاورمیانه، جنگ و خونریزی و تجاوز در آن نهادینه شده، از این آشفته بازار پر از استرس و آشوب، عده ای هم پول به جیب می زنند. و معامله گر و دلال و غارتگر کشورهای بخت برگشته ی خاور میانه هستند، که در میدان نبرد نابرابر دژخیمانی جنگ طلب، و حامی اسرائیل بقای خود را در نا آرامی خاور میانه طلب می کنند.
... [مشاهده متن کامل]
شور بختانه دولتمردان این کشورها نیز در اسارت فکری سیاستمدارانی کار کشته بوده، و همین کشورها تعیین گر خطوط راهبردی و بازیگر قدرتمند منطقه هستند، تا هیچ صلحی در منطقه شکل نگیرد.
برخی از انسان های امروز، بسیار خونریز، بی عاطفه ، و از اصول اولیه ی زندگی مسالمت آمیز با دیگران، و همنوعان غافل شده اند.
چرا که کشتن، تجاوز، درگیری، خشونت، زور گویی، غارت، وبرای نابود کردن همنوعانشان، هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی شناسند.
در واقع این آشفتگی های فکری، و عقیدتی، وناتوانی در شناخت قوانین بازی های سیاسی، و اجتماعی، موجب شده، که چنین مردمی را خطرناک ، ره گم کرده، و مغبون روزگار جلوه کنند. آنها در خون خود شناور، و گیج و منگ ، و ناتوان در شناخت ره درست از نادرست هستند.
حاصل این بی تدبیری ها رواج فقر، مریضی، بی بند و باری ، گرانی، تورم، رذالت، و بیهودگی و عقب ماندگی شده است.
آنچه مسلم است، این کشورها نیاز مُبرم به تغییر رویه برای نجات خویش دارند، تا در آتش فتنه، و منجلاب جنگ و ستیزه قرار نگیرند.
مردم خاور میانه هرچه زودتر به توافقی اصولی، و صلحی پایدار برسند، قطعا" دست اجانب کوتاه و پای حضور ابرقدرتها را از منطقه قطع خواهند کرد. هرچند ابرقدرتها بطور عملی چنین صلحی را که مخالف منافع آنهاست، به هیچ وجه نمی پذیرند.
ایل کولیوند، هنوزحکمت آفرین است
نگارنده : احمد لطفی
سالها پیش در اواخر دهه ی هفتاد قرن چهاردهم خورشیدی وقتی که نگارنده با بضاعت کم تاریخی، و فرهنگیش مقاله ی "قیام چنگیزخان کولیوند و پیامدهای آن برای طایفه کولیوند" را نوشته، و هفته نامه ی افق ایلام آن را در یک صفحه و نصف نشریه اش به زیور چاپ آراسته بود.
... [مشاهده متن کامل]
فراموش نمی شود، زمانی که از پس از تدریس در دانشگاه برای استراحت به منزل با جناقم، کربلایی قدرت سلیمانی رفته بودم. اوایل شب برادر ش مهندس رضا سلیمانی از تشمالهای سلیمانخانی که در اداره کل جهاد سازندگی ( جهاد کشاورزی ) مشغول خدمت بود، تشریف آوردند، و هفته نامه را نشانم داد، و اعلام کرد امروز در اداره کل جهاد سازندگی، بچه های دره شهر از جمله مهندس ابراهیمی از کولیوندهای قلعه تسمه، با دیدن مقاله ات بسیار خوشحال شدند، و مقاله را با افتخار در تابلو اعلانات، در ویترین قرار داده، و به همکاران می گفت؛ طایفه کولیوند و مدافع سواد فرهنگی استان لرستان را ببینید. در آن روز، گویا لکها و خصوصا" کولیوندها خیلی خوشحال شده بودند.
مهندس رضا سلیمانی بی ربط نمی گفت، زیرا ما در آن مقاله، نوشته بودیم، اگر ملاها و خوانین کولیوند نبودند، ادبیات لرستان حرفی برای گفتن نداشتند.
گرچه از آن نوشته سالهامی گذرد، ولی با نگاهی محققانه کانال ایل کولیوند را که بررسی کردم، در این گروه یا کانال، لک زبانها خصوصا" اهل قلمِ سلسله و دلفان، بسیار نکات و اشعار آموزنده ارائه می دهند. که هرکدام در جای خود قابل تحسین هستند. امیدوارم خوانین و متمولین و سرمایه دارهای این ایل تاریخی - فرهنگی، با کمک همدیگر نوشته ها، اشعار و سخنان حکمت آمیز و تاریخ اجتماعی و فرهنگی خود را باغنای بیشتری منتشر نمایند. همچنین امید است، دکتر امیر شاکرمی، کتاب از الوند تا کبیرکوه را که زنده یاد استاد عبدالحسین شاکرمی و نگارنده در مورد ایل کولیوند الفبایی گرد آورده بودیم، به زیور چاپ آراسته گرداند. همچنین خوانین شیرین بیان و زرین قلم کولیوند و اساتید حال حاضر لک زبا ن و کولیوند که قلم های توانایی دارند، از طرف جمع ثروتمند، و همت دوستان تقویت شوند تا این نوشته ها با تصاویر بزرگان و کدخداها و نویسندگان و شاعران و خیّران کولیوند چاپ و منتشر شوند. در واقع اهل قلم این گروه مطالب و اشعار زیبائی درکانال نوشته و می خوانند، و ارائه می نمایند، کار شایسته ای می باشد. خلاصه اگر میراث فرهنگی حفظ شوند، آیندگان برای تداوم کار، راحت تر مطلب خواهند نوشت و تحقیقات آنها دارای ادبیات و پیشینه ی تاریخی خواهد بود.
نگارنده : احمد لطفی
سالها پیش در اواخر دهه ی هفتاد قرن چهاردهم خورشیدی وقتی که نگارنده با بضاعت کم تاریخی، و فرهنگیش مقاله ی "قیام چنگیزخان کولیوند و پیامدهای آن برای طایفه کولیوند" را نوشته، و هفته نامه ی افق ایلام آن را در یک صفحه و نصف نشریه اش به زیور چاپ آراسته بود.
... [مشاهده متن کامل]
فراموش نمی شود، زمانی که از پس از تدریس در دانشگاه برای استراحت به منزل با جناقم، کربلایی قدرت سلیمانی رفته بودم. اوایل شب برادر ش مهندس رضا سلیمانی از تشمالهای سلیمانخانی که در اداره کل جهاد سازندگی ( جهاد کشاورزی ) مشغول خدمت بود، تشریف آوردند، و هفته نامه را نشانم داد، و اعلام کرد امروز در اداره کل جهاد سازندگی، بچه های دره شهر از جمله مهندس ابراهیمی از کولیوندهای قلعه تسمه، با دیدن مقاله ات بسیار خوشحال شدند، و مقاله را با افتخار در تابلو اعلانات، در ویترین قرار داده، و به همکاران می گفت؛ طایفه کولیوند و مدافع سواد فرهنگی استان لرستان را ببینید. در آن روز، گویا لکها و خصوصا" کولیوندها خیلی خوشحال شده بودند.
مهندس رضا سلیمانی بی ربط نمی گفت، زیرا ما در آن مقاله، نوشته بودیم، اگر ملاها و خوانین کولیوند نبودند، ادبیات لرستان حرفی برای گفتن نداشتند.
گرچه از آن نوشته سالهامی گذرد، ولی با نگاهی محققانه کانال ایل کولیوند را که بررسی کردم، در این گروه یا کانال، لک زبانها خصوصا" اهل قلمِ سلسله و دلفان، بسیار نکات و اشعار آموزنده ارائه می دهند. که هرکدام در جای خود قابل تحسین هستند. امیدوارم خوانین و متمولین و سرمایه دارهای این ایل تاریخی - فرهنگی، با کمک همدیگر نوشته ها، اشعار و سخنان حکمت آمیز و تاریخ اجتماعی و فرهنگی خود را باغنای بیشتری منتشر نمایند. همچنین امید است، دکتر امیر شاکرمی، کتاب از الوند تا کبیرکوه را که زنده یاد استاد عبدالحسین شاکرمی و نگارنده در مورد ایل کولیوند الفبایی گرد آورده بودیم، به زیور چاپ آراسته گرداند. همچنین خوانین شیرین بیان و زرین قلم کولیوند و اساتید حال حاضر لک زبا ن و کولیوند که قلم های توانایی دارند، از طرف جمع ثروتمند، و همت دوستان تقویت شوند تا این نوشته ها با تصاویر بزرگان و کدخداها و نویسندگان و شاعران و خیّران کولیوند چاپ و منتشر شوند. در واقع اهل قلم این گروه مطالب و اشعار زیبائی درکانال نوشته و می خوانند، و ارائه می نمایند، کار شایسته ای می باشد. خلاصه اگر میراث فرهنگی حفظ شوند، آیندگان برای تداوم کار، راحت تر مطلب خواهند نوشت و تحقیقات آنها دارای ادبیات و پیشینه ی تاریخی خواهد بود.
علی ابن یقطین های دوران
نگارنده : احمد لطفی
در هر دورانی نخبگانی درد شناس و مشکل گشا برای مستضعفان و دردمندان روزگار در بدنه ی هر حکومتی وجود دارند، که از مواهب خالق حکیم هستند، تا در اجرای عدالت و رفع تبعیض و کمک به بی زبانان و بی قدرتان روزگار مددکار و حلّال مشکلات آنها باشند.
... [مشاهده متن کامل]
علی بن یقطین بن موسی در سال ۷۴۲ میلادی و ۱۴۲ قمری در کوفه دیده به جهان گشود، و ی معاصر با امام ششم و هفتم شیعیان، یعنی حضرت امام جعفر صادق ( ع ) و حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) بودند. علی بن یقطین بعد از عمری تلاش علمی، و داشتن مسئولیت در دربار عباسیان، در سال۷۹۸ میلادی و سال ۱۸۲ قمری در بغداد چهره در نقاب خاک کشید.
حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) خطاب به علی بن یقطین فرمودند؛
خداوند سبحان دوستانی دارد، که همراه دوستان ستمگران هستند، تا از دوستان خود، خطرها را دفع کنند، و شما از آنان هستی.
در واقع منظور امام هفتم، کمک به دوستانی است که حق و حقوق آنها پایمال شده، و زبان و قدرت دفاع از حق خود را ندارند. به عبارتی دیگر کسی به درخواست آنها توجه ندارد.
چنین نخبگانی در هر دورانی مشکل گشای درد و رنج مردم هستند.
مسئولان و نمایندگان هر منطقه در بدنه ی حکومتها علی بن یقطین هایی هستند، که زبان گویای مردم منطقه و حتا کشور خویش هستند، تا حق را به حق دار برسانند. آنها عدالتخواهی و عدالت گستری را سرلوحه ی مسئولیت خویش قرار می دهند.
وقتی زندگی علی ابن یقطین را مطالعه می کنیم با تلاش علمی و درایتِ تمام، چنان فقیه و دانشمند صاحب کمال و کتاب هایی می شود ، که به دربار حکومت عباسیان و وزارت هارون الرشید خلیفه عباسی می رسد.
رجال سیاسی استان ها، در سطح ملی و منطقه ای در زمانی که عدالت خدشه دار شود ، آنها می توانند از این الگو ( علی بن یقطین ) به یاری مردم جامعه ی خویش مبادرت ورزند.
برترین افراد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، و فرهنگی، کسانی هستند، که مشکلات مردم را رفع و رجوع می نمایند. امید است، علی بن یقطین های تاریخ همواره به مردم خدمتگزار باشند.
نگارنده : احمد لطفی
در هر دورانی نخبگانی درد شناس و مشکل گشا برای مستضعفان و دردمندان روزگار در بدنه ی هر حکومتی وجود دارند، که از مواهب خالق حکیم هستند، تا در اجرای عدالت و رفع تبعیض و کمک به بی زبانان و بی قدرتان روزگار مددکار و حلّال مشکلات آنها باشند.
... [مشاهده متن کامل]
علی بن یقطین بن موسی در سال ۷۴۲ میلادی و ۱۴۲ قمری در کوفه دیده به جهان گشود، و ی معاصر با امام ششم و هفتم شیعیان، یعنی حضرت امام جعفر صادق ( ع ) و حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) بودند. علی بن یقطین بعد از عمری تلاش علمی، و داشتن مسئولیت در دربار عباسیان، در سال۷۹۸ میلادی و سال ۱۸۲ قمری در بغداد چهره در نقاب خاک کشید.
حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) خطاب به علی بن یقطین فرمودند؛
خداوند سبحان دوستانی دارد، که همراه دوستان ستمگران هستند، تا از دوستان خود، خطرها را دفع کنند، و شما از آنان هستی.
در واقع منظور امام هفتم، کمک به دوستانی است که حق و حقوق آنها پایمال شده، و زبان و قدرت دفاع از حق خود را ندارند. به عبارتی دیگر کسی به درخواست آنها توجه ندارد.
چنین نخبگانی در هر دورانی مشکل گشای درد و رنج مردم هستند.
مسئولان و نمایندگان هر منطقه در بدنه ی حکومتها علی بن یقطین هایی هستند، که زبان گویای مردم منطقه و حتا کشور خویش هستند، تا حق را به حق دار برسانند. آنها عدالتخواهی و عدالت گستری را سرلوحه ی مسئولیت خویش قرار می دهند.
وقتی زندگی علی ابن یقطین را مطالعه می کنیم با تلاش علمی و درایتِ تمام، چنان فقیه و دانشمند صاحب کمال و کتاب هایی می شود ، که به دربار حکومت عباسیان و وزارت هارون الرشید خلیفه عباسی می رسد.
رجال سیاسی استان ها، در سطح ملی و منطقه ای در زمانی که عدالت خدشه دار شود ، آنها می توانند از این الگو ( علی بن یقطین ) به یاری مردم جامعه ی خویش مبادرت ورزند.
برترین افراد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، و فرهنگی، کسانی هستند، که مشکلات مردم را رفع و رجوع می نمایند. امید است، علی بن یقطین های تاریخ همواره به مردم خدمتگزار باشند.
دنیا و ما
نگارنده : احمد لطفی
ایران کشوری چهار فصل است، و آنها که آمریکا و ایران را دیده، و مورد مطالعه قرار داده اند، معتقدند؛
دربسیاری از امور، خصوصا" در بُعد جغرافیا و آب و هوا این دو کشور شبیه همدیگر هستند. هردو کشور ادعای مذهبی دارند، ولی در نیم قرن اخیر کشور ما اشتباه فرانسه را تکرار کرد. و به قول دکتر سارا شریعتی به اعتبار تحلیل توکویل، دین در ایران تغییر جایگاه داده است. توکویل در مقایسه ی دین فرانسه و آمریکا چنین آورده است؛
... [مشاهده متن کامل]
دین در فرانسه اقتدار سیاسی را انتخاب کرد، و در این راستا قدرت و اقتدار پیدا کرد، ولی به علت تغییر هیچ قدرتی پایدار نمی ماند، و الان فرانسه گرایشات ضد دینی دارد، و آثار دینداری در آن بسیار ضعیف شده است. ولی آمریکا به قول توکویل دین پایداری را انتخاب کرد، و خانواده را انتخاب کرد، و خانواده پایدارترین نهاد اجتماعی است. درواقع آمریکا هنوز یکی از کشورهای دیندار به حساب می آید. ( اقتباس از سخنرانی دکتر سارا شریعتی )
کشوربزرگ ایران و فلات پهناورش، یکی ازمتمدن ترین کشورهای عالم هستی بود، ولی در اثر رواج خرافات و ویرایش ناپخته برخی از مسائل دینی، و اجتماعی و سیاسی به عنوان شیوه ی زندگی و گاهی با خاموش کردن نور معرفت و عقلانیت، همه ی دانایان نسبت به افراط گری هادر جامعه انتقاد دارند. شعری از فروغ فرخزاد خطاب به پدرش به دینداری سطحی پدرش اعتراضی موءدبانه ای دارد، و راه حلهای ارزشمندی را هم از متون دینی ارائه می نماید. که پدر جان دین یک قسمتش نماز است، به یاد همسایه و فقیران و مزاحمت نداشتن برای دیگران نیز آمده است. حضرت علی ( ع ) مخفیانه به مستمندان کمک می کرد. و نکات آموزنده ای که در آن شعر وجود دارد. گوشه ای از باورهای سنتی را به چالش می کشد.
در غفلتهای تاریخی مردم کشور بزرگ ایران، دنیا در بسیاری از امور به توسعه و پیشرفت همه جانبه رسید. آنها زیر ساخت های کشورشان را تقویت کردند، و هم اکنون نیز نخبگان جهان را جذب می کنند، شوربختانه در کشور ما افراد گرسنه، سر آدم بُر، و گاه خطرناک و غیر مدنی به راحتی به کشور ما می آیند، و برعکس نیروهای نخبه هم جامعه ی ما را ترک می کنند.
تکلیف ما در این شرایط از زمان مبهم، است. دنیای استکبار و سیاستمداران موذی مانند روسیه، چین، و نوچه های آمریکا و اروپا از ضعف و رنج ما گستاخ شده اند . و باز طمع در نقشه ی شیر شکل کشور ما داشته و دارند، که چند کشور را قبلا" از بدنه ی فلات ایران جدا کرده اند و الان به نقشه ی جغرافیای گربه شکل ما نیز چشم طمع دارند. جغرافیای فلات ایران شکل شیر داشته است. برخی کشور هاهنوز بر ایرانی بودن خویش اسرار دارند، لک و کرد و لرهای ترکیه، ایرانی های گرجستان، هند، وقسمتی از ازبکستان، و اروپا. . . . خود را از ایران جدا نمی دانند.
همه جهان باید اقتدار فلات ایران را به رسمیت بشناسد. و کمتر به مرگ تمدن دنیا، که مرکز آن فلات ایران بوده است، جسارت و مزاحمت ایجاد نمایند. ردپای ایرانیان و آثار تمدنشان در ترکیه، عراق، اروپا، سوریه، و یمن، آسیای مرکزی، و چین و روسیه، بر اهل خرد آشکار است.
بزرگان ما زندگی، ورفتار مسالمت آمیز را برای همه، با هر عقیده ای یاد آوری کرده اند ره رشد و بلاغت، و نور و ظلمت مشخص است. سخن در مبحث ما و دنیا بسیار است، به همین مقدمه اکتفا گردید.
نگارنده : احمد لطفی
ایران کشوری چهار فصل است، و آنها که آمریکا و ایران را دیده، و مورد مطالعه قرار داده اند، معتقدند؛
دربسیاری از امور، خصوصا" در بُعد جغرافیا و آب و هوا این دو کشور شبیه همدیگر هستند. هردو کشور ادعای مذهبی دارند، ولی در نیم قرن اخیر کشور ما اشتباه فرانسه را تکرار کرد. و به قول دکتر سارا شریعتی به اعتبار تحلیل توکویل، دین در ایران تغییر جایگاه داده است. توکویل در مقایسه ی دین فرانسه و آمریکا چنین آورده است؛
... [مشاهده متن کامل]
دین در فرانسه اقتدار سیاسی را انتخاب کرد، و در این راستا قدرت و اقتدار پیدا کرد، ولی به علت تغییر هیچ قدرتی پایدار نمی ماند، و الان فرانسه گرایشات ضد دینی دارد، و آثار دینداری در آن بسیار ضعیف شده است. ولی آمریکا به قول توکویل دین پایداری را انتخاب کرد، و خانواده را انتخاب کرد، و خانواده پایدارترین نهاد اجتماعی است. درواقع آمریکا هنوز یکی از کشورهای دیندار به حساب می آید. ( اقتباس از سخنرانی دکتر سارا شریعتی )
کشوربزرگ ایران و فلات پهناورش، یکی ازمتمدن ترین کشورهای عالم هستی بود، ولی در اثر رواج خرافات و ویرایش ناپخته برخی از مسائل دینی، و اجتماعی و سیاسی به عنوان شیوه ی زندگی و گاهی با خاموش کردن نور معرفت و عقلانیت، همه ی دانایان نسبت به افراط گری هادر جامعه انتقاد دارند. شعری از فروغ فرخزاد خطاب به پدرش به دینداری سطحی پدرش اعتراضی موءدبانه ای دارد، و راه حلهای ارزشمندی را هم از متون دینی ارائه می نماید. که پدر جان دین یک قسمتش نماز است، به یاد همسایه و فقیران و مزاحمت نداشتن برای دیگران نیز آمده است. حضرت علی ( ع ) مخفیانه به مستمندان کمک می کرد. و نکات آموزنده ای که در آن شعر وجود دارد. گوشه ای از باورهای سنتی را به چالش می کشد.
در غفلتهای تاریخی مردم کشور بزرگ ایران، دنیا در بسیاری از امور به توسعه و پیشرفت همه جانبه رسید. آنها زیر ساخت های کشورشان را تقویت کردند، و هم اکنون نیز نخبگان جهان را جذب می کنند، شوربختانه در کشور ما افراد گرسنه، سر آدم بُر، و گاه خطرناک و غیر مدنی به راحتی به کشور ما می آیند، و برعکس نیروهای نخبه هم جامعه ی ما را ترک می کنند.
تکلیف ما در این شرایط از زمان مبهم، است. دنیای استکبار و سیاستمداران موذی مانند روسیه، چین، و نوچه های آمریکا و اروپا از ضعف و رنج ما گستاخ شده اند . و باز طمع در نقشه ی شیر شکل کشور ما داشته و دارند، که چند کشور را قبلا" از بدنه ی فلات ایران جدا کرده اند و الان به نقشه ی جغرافیای گربه شکل ما نیز چشم طمع دارند. جغرافیای فلات ایران شکل شیر داشته است. برخی کشور هاهنوز بر ایرانی بودن خویش اسرار دارند، لک و کرد و لرهای ترکیه، ایرانی های گرجستان، هند، وقسمتی از ازبکستان، و اروپا. . . . خود را از ایران جدا نمی دانند.
همه جهان باید اقتدار فلات ایران را به رسمیت بشناسد. و کمتر به مرگ تمدن دنیا، که مرکز آن فلات ایران بوده است، جسارت و مزاحمت ایجاد نمایند. ردپای ایرانیان و آثار تمدنشان در ترکیه، عراق، اروپا، سوریه، و یمن، آسیای مرکزی، و چین و روسیه، بر اهل خرد آشکار است.
بزرگان ما زندگی، ورفتار مسالمت آمیز را برای همه، با هر عقیده ای یاد آوری کرده اند ره رشد و بلاغت، و نور و ظلمت مشخص است. سخن در مبحث ما و دنیا بسیار است، به همین مقدمه اکتفا گردید.
یادی از میَفر رنجبر شیخمکانی
نگارنده : احمد لطفی
هر شهر و منطقه ای مردمانی دارای فضل و هنر و شعر و دانایی و. . . دارد، که در زمان خود بسیار ارجمند و با اهمیت بوده اند. یکی از شاعران بداهه گو، هجو سرا، و سنجیده سخن شادروان محمدفر" یا میَّفر رنجبریان است. وی از تیره کارونی، طایفه قیاسوند های سیمره بود، و در تنگه ی شیخ مکان در قرن چهاردهم خورشیدی زندگی می کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
نگارنده، آوازه ی شعر و بداهه پردازی وی را شنیده است، اما از تحقیق در این باره کوتاهی نموده است.
از عزیزانی که در باره ی این شاعر روستایی سرا و بزرگوار اطلاعاتی دارند، بیان اوضاع زمانه ی وی، و تولد و مرگ و نحوه ی زندگی و خاطراتی که از وی شنیده، و یا اشعاری که در دست دارند، و یا شنیده اند، با نوشتن آثارش دیگران را نیز مطلع نمایند. فراموش نکردن نام و نشان صاحب هنران، بر غنای فرهنگی جامعه افزوده می شود. انسانهای هنرمند و ادیب، در هر روستا ، سرمایه های فرهنگی روستایی و ایلیاتی هر منطقه هستند.
شادروان "میفر رنجبر" شاعری خوش قریحه بوده، در باره ی حوادثی که در محیط زندگی وی و معاصرانش واقع می شده، با طبع روان و شیوه ی سهل ممتنع اشعاری را می سروده، و با آن نظم کلامی دل هم ولایتی های خود را شاد می کرده است. در زمان وی و قبل از آن اگر بین شاعران اشعاری ولو در هجو همدیگر می سرودند، هیچکدام ناراحت نمی شدند. و شعر شاعران محلی سینه به سینه پخش می شد، و جنبه ی هنری و زیبایی کلام و تشبیهات آن اشعار مردم را به وجد می آورد، و نوعی شادی و سرگرمی و گاها" نصایحی را برای جامعه به ارمغان می آورد.
از شاعران زمان زندگی " میفر رنجبر" و مدتی بعد از مرگش، می توان به محمد نوری، عجم میر، جهانشاه بابائیان، علی آقا محمدیان، و . . . اشاره نمود.
دو بیت از اشعاری که وی سروده است؛
روزی بانویی که گوساله اش مُرده بود، و به شدت گریه می کرد، شاعر بداهه سرا تا اورا می بیند، می گوید؛
گریه نکن، توالان باید بگویی؛
مِ شیر کُره کَم گاو گلاره مه
گُور نمه مری وی کنارَمه
با شنیدن این بیت و ابیات دیگری که از شاعر می شنود، گریه اش به خنده تبدیل می شود.
وی گویا قطعه شعری در مورد چای چُدَنی دارد، که یک بیت آن چنین بوده است؛
مال مونه ناردُنگ، آو مونه کَینی
هم باریم ای سر چای چُدَنی
یعنی منزلمان در کوه ناردنگ و آبمان از چشمه
الان بیائیم، وصف کنیم چای چُدنی
نگارنده : احمد لطفی
هر شهر و منطقه ای مردمانی دارای فضل و هنر و شعر و دانایی و. . . دارد، که در زمان خود بسیار ارجمند و با اهمیت بوده اند. یکی از شاعران بداهه گو، هجو سرا، و سنجیده سخن شادروان محمدفر" یا میَّفر رنجبریان است. وی از تیره کارونی، طایفه قیاسوند های سیمره بود، و در تنگه ی شیخ مکان در قرن چهاردهم خورشیدی زندگی می کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
نگارنده، آوازه ی شعر و بداهه پردازی وی را شنیده است، اما از تحقیق در این باره کوتاهی نموده است.
از عزیزانی که در باره ی این شاعر روستایی سرا و بزرگوار اطلاعاتی دارند، بیان اوضاع زمانه ی وی، و تولد و مرگ و نحوه ی زندگی و خاطراتی که از وی شنیده، و یا اشعاری که در دست دارند، و یا شنیده اند، با نوشتن آثارش دیگران را نیز مطلع نمایند. فراموش نکردن نام و نشان صاحب هنران، بر غنای فرهنگی جامعه افزوده می شود. انسانهای هنرمند و ادیب، در هر روستا ، سرمایه های فرهنگی روستایی و ایلیاتی هر منطقه هستند.
شادروان "میفر رنجبر" شاعری خوش قریحه بوده، در باره ی حوادثی که در محیط زندگی وی و معاصرانش واقع می شده، با طبع روان و شیوه ی سهل ممتنع اشعاری را می سروده، و با آن نظم کلامی دل هم ولایتی های خود را شاد می کرده است. در زمان وی و قبل از آن اگر بین شاعران اشعاری ولو در هجو همدیگر می سرودند، هیچکدام ناراحت نمی شدند. و شعر شاعران محلی سینه به سینه پخش می شد، و جنبه ی هنری و زیبایی کلام و تشبیهات آن اشعار مردم را به وجد می آورد، و نوعی شادی و سرگرمی و گاها" نصایحی را برای جامعه به ارمغان می آورد.
از شاعران زمان زندگی " میفر رنجبر" و مدتی بعد از مرگش، می توان به محمد نوری، عجم میر، جهانشاه بابائیان، علی آقا محمدیان، و . . . اشاره نمود.
دو بیت از اشعاری که وی سروده است؛
روزی بانویی که گوساله اش مُرده بود، و به شدت گریه می کرد، شاعر بداهه سرا تا اورا می بیند، می گوید؛
گریه نکن، توالان باید بگویی؛
مِ شیر کُره کَم گاو گلاره مه
گُور نمه مری وی کنارَمه
با شنیدن این بیت و ابیات دیگری که از شاعر می شنود، گریه اش به خنده تبدیل می شود.
وی گویا قطعه شعری در مورد چای چُدَنی دارد، که یک بیت آن چنین بوده است؛
مال مونه ناردُنگ، آو مونه کَینی
هم باریم ای سر چای چُدَنی
یعنی منزلمان در کوه ناردنگ و آبمان از چشمه
الان بیائیم، وصف کنیم چای چُدنی
بنابراین گاه فردی بلاتشبیه، و در مقیاس کوچکتر شبیه و در مسیر نوح نبی الله است ، ولی فرزند یا برخی از فرزندانش گمراه و کم تشخیص و منحرف می شوند.
انسانها محصول جامعه و اراده و اختیار خود هستند. امیداست مقایسه ها در مقیاس مثبت، و الگو پذیری باشند و حد اقل به غبطه خوردن ختم شود. زیرا مقایسه ی منفی روح و روان انسان را خدشه پذیر و جلوی حرکات سازنده را سد می نماید
... [مشاهده متن کامل]
انسانها محصول جامعه و اراده و اختیار خود هستند. امیداست مقایسه ها در مقیاس مثبت، و الگو پذیری باشند و حد اقل به غبطه خوردن ختم شود. زیرا مقایسه ی منفی روح و روان انسان را خدشه پذیر و جلوی حرکات سازنده را سد می نماید
... [مشاهده متن کامل]
هزینه برای آزادی و تغییرات فرهنگی
نگارنده : احمد لطفی
گرچه موتور تغییرات و خواسته های منطقی و جدید، خود انسان و اراده ی اوست. خداوند انسان را مختار آفریده است، که راه درست و راه خطا را به هر انگیزه ای خودش انتخاب می کند. و سرانجام آنچه خود انتخاب کرده است، هم به حساب وی نوشته می شود، و پاداش یا عِقاب اعمال هم برطبق همان انتخاب رقم می خورد.
... [مشاهده متن کامل]
علامه ی طباطبایی معتقد است، انسان ها در زندگی هر شخصی سعادت را بر طبق آنچه که از معنای دستورات و متون دینی تشخیص می دهد، انجام می دهد. بنابراین هر انسانی در زندگی هدفی دارد و برای رسیدن به هدف نیازمند برنامه می باشد. و در نهایت برای اجرای برنامه، و رسیدن به هدف، تلاش و کوشش مستمر ضرورت دارد. ( نقل به مضمون ) [۱]
انسان برای رسیدن به آزادی، رشد عقلی، و پویایی در زندگی، باید هزینه ی صرف زمان، و گاه شجاعت داشتن، خود سازی و مبارزه ی قلمی، سخنی، و. . . همه به نوعی لازمه ی چنین کار و اهدافی هستند.
برای خواسته های ضروری باید تصمیم درست اتخاذ کرد.
آلبرکامو در این باره می گوید؛
" اگر کفشهایت، پایت را می زد، و از ترس مردم پا برهنه نشدی، و درد را به پایت تحمیل کردی، دیگر در مورد آزادی شعار نده!"
دگرگونی فرهنگی:
هرچند جوامع انسانی نسبت به رها کردن سنتها ، ارزش ها و آداب و رسوم خود و قبول عناصر فرهنگی جدید انعطاف ناپذیر و سخت گیر هستند اما کمتر جامعه ایی را میتوان یافت در طول تاریخ که دچار تغییرات و دگرگونی های فرهنگی نشده باشد.
بدیهی است روش ها و میزان این دگرگونی ها متفاوت است. هرجا که عناصر جدید و مجموعه هایی نو در فرهنگ ظاهر شود و بدین سان ، محتوا و ساخت فرهنگ راتغییر دهد ، دگرگونی فرهنگی رخ می دهد.
مقاومت در برابر دگرگونی هنگامی بیشتر میشود که این دگرگونی ها با انحراف شدید از ارزشهای سنتی و رسوم همراه باشد.
( مبانی جامعه شناسی / بروس کوئن )
نیچه نیز، معتقد است؛
"هر کس که دو سوم از اوقات شبانه روز به خودش تعلق نداشته باشد، برده است. تفاوتی نمیکند که دولتمرد
بازرگان، یا دانشمند باشد. "
ساموئل بکت نیز می گوید؛
"فریادهای زده نشده، یواش یواش چین و چروک های روی صورت می شوند. "[۲]
ختم کلام آن است که انسان برای رسیدن به هدف تلاش و از خود گذشتگی و هزینه باید بنماید.
پاورقی:
[۱] - قرآن در اسلام، سید محمد حسین طباطبایی، نشر دفتر اسلامی، سال ۱۳۶۱، صفحه ۱۳
[۲] - اقتباس از کانال شبکه جامعه شناسی
نگارنده : احمد لطفی
گرچه موتور تغییرات و خواسته های منطقی و جدید، خود انسان و اراده ی اوست. خداوند انسان را مختار آفریده است، که راه درست و راه خطا را به هر انگیزه ای خودش انتخاب می کند. و سرانجام آنچه خود انتخاب کرده است، هم به حساب وی نوشته می شود، و پاداش یا عِقاب اعمال هم برطبق همان انتخاب رقم می خورد.
... [مشاهده متن کامل]
علامه ی طباطبایی معتقد است، انسان ها در زندگی هر شخصی سعادت را بر طبق آنچه که از معنای دستورات و متون دینی تشخیص می دهد، انجام می دهد. بنابراین هر انسانی در زندگی هدفی دارد و برای رسیدن به هدف نیازمند برنامه می باشد. و در نهایت برای اجرای برنامه، و رسیدن به هدف، تلاش و کوشش مستمر ضرورت دارد. ( نقل به مضمون ) [۱]
انسان برای رسیدن به آزادی، رشد عقلی، و پویایی در زندگی، باید هزینه ی صرف زمان، و گاه شجاعت داشتن، خود سازی و مبارزه ی قلمی، سخنی، و. . . همه به نوعی لازمه ی چنین کار و اهدافی هستند.
برای خواسته های ضروری باید تصمیم درست اتخاذ کرد.
آلبرکامو در این باره می گوید؛
" اگر کفشهایت، پایت را می زد، و از ترس مردم پا برهنه نشدی، و درد را به پایت تحمیل کردی، دیگر در مورد آزادی شعار نده!"
دگرگونی فرهنگی:
هرچند جوامع انسانی نسبت به رها کردن سنتها ، ارزش ها و آداب و رسوم خود و قبول عناصر فرهنگی جدید انعطاف ناپذیر و سخت گیر هستند اما کمتر جامعه ایی را میتوان یافت در طول تاریخ که دچار تغییرات و دگرگونی های فرهنگی نشده باشد.
بدیهی است روش ها و میزان این دگرگونی ها متفاوت است. هرجا که عناصر جدید و مجموعه هایی نو در فرهنگ ظاهر شود و بدین سان ، محتوا و ساخت فرهنگ راتغییر دهد ، دگرگونی فرهنگی رخ می دهد.
مقاومت در برابر دگرگونی هنگامی بیشتر میشود که این دگرگونی ها با انحراف شدید از ارزشهای سنتی و رسوم همراه باشد.
( مبانی جامعه شناسی / بروس کوئن )
نیچه نیز، معتقد است؛
"هر کس که دو سوم از اوقات شبانه روز به خودش تعلق نداشته باشد، برده است. تفاوتی نمیکند که دولتمرد
بازرگان، یا دانشمند باشد. "
ساموئل بکت نیز می گوید؛
"فریادهای زده نشده، یواش یواش چین و چروک های روی صورت می شوند. "[۲]
ختم کلام آن است که انسان برای رسیدن به هدف تلاش و از خود گذشتگی و هزینه باید بنماید.
پاورقی:
[۱] - قرآن در اسلام، سید محمد حسین طباطبایی، نشر دفتر اسلامی، سال ۱۳۶۱، صفحه ۱۳
[۲] - اقتباس از کانال شبکه جامعه شناسی
همدردی با پا برهنگان
نگارنده : احمدلطفی
پا برهنه ها یا زحمتکشانِ کم در آمد، و گاه اقشار بسیار کم برخوردار از امکانات مادی را پابرهنگان و یا اقشار در ضعف و فقر نگاه داشته شده هم نامیده می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
قشر کارگران غیر متخصص، ومردم فقیری که از جامعه پذیری ناقصی برخوردار بوده، و هر سخنی و رفتاری که دیگران از گفتن آن احتیاط می ورزند ، و از انجام چنین رفتاری پرهیز می نمایند، این قشر از نظر اشراف، وقدرتمندان، به راحتی بر زبان جاری می کنند. و باکی از عواقب سخن خویش ندارند. آنها از آداب کلیشه ای و سخن گفتن با لفظ قلم، و ظاهری اتو کرده برخوردار نیستند. آنها در برخورد با صاحبان قدرت و مقام، خیلی آداب دانی و نزاکت را رعایت نمی کنند.
اقشار با ژنِ برتر، و یاسرمایه داران و صاحبان قدرت و ثروت و احترام، به چنین مردمی افراد پاپتی، و فقیر و پا برهنه ، و عقب مانده، اتلاق می کنند. در حالی که این قشر فقط قربانی دست زیاده خواهان، بوده، و اگر دست پر مهر عدالت اجتماعی بر سر آنها کشیده شود، و از تغذیه و امکانات آموزشی و رفع نیازهای اولیه برخوردار شوند، قطعا" این تعاریف تفاوت گذار بی معنا خواهند بود، و همه در زیر چتر انسانیت از بُعد انسانی مشترک خواهند بود.
هیچ چیزی واقعا" از بین نمی رود، ، و انسان هر چیزی که بکارد، ثمر و حاصل آن را خواهد دید. مردمدارانی که با فقرا و پابرهنگان حشر و نشر داشته باشند، از وجاهت آنها کم نمی شود. زیرا ما از یک جوهره ی حقیقی بوده، و این شرایط زندگی، و تعلیم و تربیتها هستند، که ما را متفاوت و گاه از هم جدا می کنند.
برنامه ریزان و مردم دانا بر آن هستند، که همه انسانها را به حد صاحب کمالی برسانند. تا همه مردم صاحب هنر و کمالات انسانی باشند.
به چنان مردم فرهیخته و ارجمندی مردم شاهوار و نجیب گویند و رهبر آنها را شاه شاهان گویند، چون همه افراد بسان پادشاهِ مصطلح، صاحب کمال و دارای آداب عالی هستند.
در واقع آدمی حاصل تعلیم و تربیت جامعه ی خویش می باشد. هرچه آموزش و پرورش جامعه را تقویت کنیم، شایستگی های مردم را آشکارتر می کنیم و اگر دانایان و معلمان را گل بدانیم، حاصل کار آنها ایجاد گلستان خواهد بود. آن وقت ما شاهد گلستان معرفت خواهیم بود . بنابراین سرزمین گلها بسیار پر نشاط و فرحبخش خواهد بود.
نگارنده : احمدلطفی
پا برهنه ها یا زحمتکشانِ کم در آمد، و گاه اقشار بسیار کم برخوردار از امکانات مادی را پابرهنگان و یا اقشار در ضعف و فقر نگاه داشته شده هم نامیده می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
قشر کارگران غیر متخصص، ومردم فقیری که از جامعه پذیری ناقصی برخوردار بوده، و هر سخنی و رفتاری که دیگران از گفتن آن احتیاط می ورزند ، و از انجام چنین رفتاری پرهیز می نمایند، این قشر از نظر اشراف، وقدرتمندان، به راحتی بر زبان جاری می کنند. و باکی از عواقب سخن خویش ندارند. آنها از آداب کلیشه ای و سخن گفتن با لفظ قلم، و ظاهری اتو کرده برخوردار نیستند. آنها در برخورد با صاحبان قدرت و مقام، خیلی آداب دانی و نزاکت را رعایت نمی کنند.
اقشار با ژنِ برتر، و یاسرمایه داران و صاحبان قدرت و ثروت و احترام، به چنین مردمی افراد پاپتی، و فقیر و پا برهنه ، و عقب مانده، اتلاق می کنند. در حالی که این قشر فقط قربانی دست زیاده خواهان، بوده، و اگر دست پر مهر عدالت اجتماعی بر سر آنها کشیده شود، و از تغذیه و امکانات آموزشی و رفع نیازهای اولیه برخوردار شوند، قطعا" این تعاریف تفاوت گذار بی معنا خواهند بود، و همه در زیر چتر انسانیت از بُعد انسانی مشترک خواهند بود.
هیچ چیزی واقعا" از بین نمی رود، ، و انسان هر چیزی که بکارد، ثمر و حاصل آن را خواهد دید. مردمدارانی که با فقرا و پابرهنگان حشر و نشر داشته باشند، از وجاهت آنها کم نمی شود. زیرا ما از یک جوهره ی حقیقی بوده، و این شرایط زندگی، و تعلیم و تربیتها هستند، که ما را متفاوت و گاه از هم جدا می کنند.
برنامه ریزان و مردم دانا بر آن هستند، که همه انسانها را به حد صاحب کمالی برسانند. تا همه مردم صاحب هنر و کمالات انسانی باشند.
به چنان مردم فرهیخته و ارجمندی مردم شاهوار و نجیب گویند و رهبر آنها را شاه شاهان گویند، چون همه افراد بسان پادشاهِ مصطلح، صاحب کمال و دارای آداب عالی هستند.
در واقع آدمی حاصل تعلیم و تربیت جامعه ی خویش می باشد. هرچه آموزش و پرورش جامعه را تقویت کنیم، شایستگی های مردم را آشکارتر می کنیم و اگر دانایان و معلمان را گل بدانیم، حاصل کار آنها ایجاد گلستان خواهد بود. آن وقت ما شاهد گلستان معرفت خواهیم بود . بنابراین سرزمین گلها بسیار پر نشاط و فرحبخش خواهد بود.
سرگشتگی سیاسی درد بزرگی است
نگارنده : احمد لطفی
درهر موضوع، و رشته ای تخصص و توانمندی حرف اول را می زند.
برای رسیدن به جامعه ی قبیله ای و یا حتا برای تشکل حکومت ، نیازمند به مقدمات و پیش نیازهایی ساختاری هستند.
... [مشاهده متن کامل]
بطور مثال تا چند طایفه که راه و رسم و حد و حدود خود رانشناسند، و در بین خودشان احساس همدلی، احساس و منافع مشترک نداشته باشند هیچگاه ایل بوجود نمی آید. و اگر هم به ظاهر آن را تبلیغ کنند. باید شرایط و زمینه ی لازم برای تشکیل قبیله را داشته باشند. شناخت علمی و عملی در ارکان یک سازمان و یا قبیله و حکومت، اهمیت بسیار دارد، و هر طایفه موقعیت خود را باید بطور شفاف بداند، و اتحادش با سایر طوایف را برای تامین هدف یا اهدافی که به دنبال آن هستند، را مورد ارزیابی قرار دهند.
کشورهایی که دستخوش بی ثباتی شدید هستند، از زمان تشکیل آنها عمر زیادی نمی گذرد. به همین خاطر آسیب پذیر هستند. آنها تا حدودی نیازمند قَیِّم هستند. دارای مشاورانی مجرب خارجی و داخلی هستند. کشور باید ریشه دار باشد. اگر سالها تحت اشغال و ستم مهاجمان هم واقع شوند. باز فرهنگ و تمدن آنها مهاجمان را تسلیم فرهنگ و ادب خویش می نمایند. بطور مثال گورکانیان وقتی پراکنده شدند، آنها در هند زبان دیوانی و فرهنگ و ادبشان فارسی بود.
در کشور سوریه مردمش وفاق ملی، و انسجام قابل قبولی ندارند. به همین خاطر، امثال چنین کشورهایی از یکپارچگی و استقلال کاملی برخوردار نیستند.
رژیم اسرائیل هم با تقویت بنیان گذاران و هم پیمانانش وشاید هم بتوان گفت ؛ بوسیله ی قیّمهایش سالهاست، سرپا می باشد.
و به کمک همین نیروهای پشتیبانی، بالنده و شکست ناپذیر جلوه می نماید.
به نظر می آید حامیانش همواره او را بر بیشتر کشورهای خاورمیانه قدرتمند تر نگه می دارند.
درواقع کشورهای تازه تاءسیس، و کشورهایی که با مدنیت فاصله دارند، بسیاری از آنها دچار سرگشتگی سیاسی هستند، یعنی تکلیفشان باخودشان نیز مشخص نیست.
چنین کشورهایی شرایط بازی در نظام بین المللی را نمی دانند.
آنها آینده نگری در روابط دیپلماسی را دقیق نمی دانند. به جای استفاده از تجارب موفق دیگران، و استفاده از تمام پتانسیل های داخلی ، به حاشیه گرایی، روی آورده اند.
هر کشوری باید برنامه های عقلانی، و مراوده با سیستم های اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ جهانی داشته باشد.
سرگشتگی سیاسی ، و ندانستن کشور داری، موجب نفوذ اجانب، و نارضایتی ملت، و بحران آفرینی در سطح داخلی و خارجی می شود. درد امروز برخی از جوامع نادانی در اداره ی امور آنهاست، وگر نه خردمندی در اداره ی کشورها موجب پویایی و توسعه ی آن کشورها خواهد شد.
نگارنده : احمد لطفی
درهر موضوع، و رشته ای تخصص و توانمندی حرف اول را می زند.
برای رسیدن به جامعه ی قبیله ای و یا حتا برای تشکل حکومت ، نیازمند به مقدمات و پیش نیازهایی ساختاری هستند.
... [مشاهده متن کامل]
بطور مثال تا چند طایفه که راه و رسم و حد و حدود خود رانشناسند، و در بین خودشان احساس همدلی، احساس و منافع مشترک نداشته باشند هیچگاه ایل بوجود نمی آید. و اگر هم به ظاهر آن را تبلیغ کنند. باید شرایط و زمینه ی لازم برای تشکیل قبیله را داشته باشند. شناخت علمی و عملی در ارکان یک سازمان و یا قبیله و حکومت، اهمیت بسیار دارد، و هر طایفه موقعیت خود را باید بطور شفاف بداند، و اتحادش با سایر طوایف را برای تامین هدف یا اهدافی که به دنبال آن هستند، را مورد ارزیابی قرار دهند.
کشورهایی که دستخوش بی ثباتی شدید هستند، از زمان تشکیل آنها عمر زیادی نمی گذرد. به همین خاطر آسیب پذیر هستند. آنها تا حدودی نیازمند قَیِّم هستند. دارای مشاورانی مجرب خارجی و داخلی هستند. کشور باید ریشه دار باشد. اگر سالها تحت اشغال و ستم مهاجمان هم واقع شوند. باز فرهنگ و تمدن آنها مهاجمان را تسلیم فرهنگ و ادب خویش می نمایند. بطور مثال گورکانیان وقتی پراکنده شدند، آنها در هند زبان دیوانی و فرهنگ و ادبشان فارسی بود.
در کشور سوریه مردمش وفاق ملی، و انسجام قابل قبولی ندارند. به همین خاطر، امثال چنین کشورهایی از یکپارچگی و استقلال کاملی برخوردار نیستند.
رژیم اسرائیل هم با تقویت بنیان گذاران و هم پیمانانش وشاید هم بتوان گفت ؛ بوسیله ی قیّمهایش سالهاست، سرپا می باشد.
و به کمک همین نیروهای پشتیبانی، بالنده و شکست ناپذیر جلوه می نماید.
به نظر می آید حامیانش همواره او را بر بیشتر کشورهای خاورمیانه قدرتمند تر نگه می دارند.
درواقع کشورهای تازه تاءسیس، و کشورهایی که با مدنیت فاصله دارند، بسیاری از آنها دچار سرگشتگی سیاسی هستند، یعنی تکلیفشان باخودشان نیز مشخص نیست.
چنین کشورهایی شرایط بازی در نظام بین المللی را نمی دانند.
آنها آینده نگری در روابط دیپلماسی را دقیق نمی دانند. به جای استفاده از تجارب موفق دیگران، و استفاده از تمام پتانسیل های داخلی ، به حاشیه گرایی، روی آورده اند.
هر کشوری باید برنامه های عقلانی، و مراوده با سیستم های اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ جهانی داشته باشد.
سرگشتگی سیاسی ، و ندانستن کشور داری، موجب نفوذ اجانب، و نارضایتی ملت، و بحران آفرینی در سطح داخلی و خارجی می شود. درد امروز برخی از جوامع نادانی در اداره ی امور آنهاست، وگر نه خردمندی در اداره ی کشورها موجب پویایی و توسعه ی آن کشورها خواهد شد.
ایرانیان سرکرده ی سرزمین های مختلف
نگارنده : احمد لطفی
ساکنان پیش از تاریخ و بعد از تاریخ در فلات ایران، مردمی سازنده و متمدن، بوده اند. اگر حمل برملی گرایی وتفکر ناسیونالیستی و خودستایی نباشد نیاکان این سرزمین با تکثیر نسل و کثرت جمعیت یکسری از سرزمین ها را نیز فتح کرده اند و ادامه ی نسل آنها بر اثر نخبگی و یامدنیتی که داشته اند حاکمان یکسری از کشورها شده اند. ایرها، یا آریایی ها و سایر اقوام شناخته شده ی ایرانی الاصل تا ایرلند، روم و اروپا، یونان، کرواسی، آلبانی، و کشورهای آسیای میانه قسمتی از چین و هندوستان و افغانستان و پاکستان وجنوب روسیه و قسمت بزرگی از ترکیه و . . . .
... [مشاهده متن کامل]
اصالت و رد پای ایران در اکثرنقاط جهان آشکار است.
در یک زمانی سکاها، اعقاب سلم و تور و برخی ایلات دیگر ،
برخی مناطق را تصرف
کرده اند. و رهبر حکومت های. تازه تاسیس بنابر اقوال شفاهی و تاریخهایی که مورخان بی طرف نوشته اند. ردپای ایرانیان را در آسیای شرقی و عربی و مرکزی، و اروپا و اقیانوسیه و حتا قاره ی آمریکا کاملا" آشکار است. البته اثبات این چند جمله که نگارنده نوشته است، کاری بسیار دشوار است. بنابراین تیمی مجهز از باستان شناسان و مورخان و مردم شناسان و جغرافیدانان بزرگ را طلب می نماید. تا به صحت و سقم این حرفها پی برد. بطور مثال در کلیپهایی که پخش می شود، بسیاری از لغات مردم آلبانی شبیه فارسی است، یابرانکو سر مربی اسبق تیم ملی وپرسپولیس در یکی از شبکه های تلویزین در مصاحبه اش گفت کرواسی یا کرواتی اصالتا" ایرانی هستند. الان در ترکیه گذشته از کردها و کرمانج ها، یک میلیون لک دارد که به اعتراف خودشان، می گفتند ، مناصب مهمی در ترکیه دارند. برخی اسکندر مقدونی را فرزند دارا می دانند. امید است نیروهای متخصص و علاقه مند به تاریخ نسبت به این موضوع و طرح مساله تفحص لازم را به عمل آورند.
نگارنده : احمد لطفی
ساکنان پیش از تاریخ و بعد از تاریخ در فلات ایران، مردمی سازنده و متمدن، بوده اند. اگر حمل برملی گرایی وتفکر ناسیونالیستی و خودستایی نباشد نیاکان این سرزمین با تکثیر نسل و کثرت جمعیت یکسری از سرزمین ها را نیز فتح کرده اند و ادامه ی نسل آنها بر اثر نخبگی و یامدنیتی که داشته اند حاکمان یکسری از کشورها شده اند. ایرها، یا آریایی ها و سایر اقوام شناخته شده ی ایرانی الاصل تا ایرلند، روم و اروپا، یونان، کرواسی، آلبانی، و کشورهای آسیای میانه قسمتی از چین و هندوستان و افغانستان و پاکستان وجنوب روسیه و قسمت بزرگی از ترکیه و . . . .
... [مشاهده متن کامل]
اصالت و رد پای ایران در اکثرنقاط جهان آشکار است.
در یک زمانی سکاها، اعقاب سلم و تور و برخی ایلات دیگر ،
برخی مناطق را تصرف
کرده اند. و رهبر حکومت های. تازه تاسیس بنابر اقوال شفاهی و تاریخهایی که مورخان بی طرف نوشته اند. ردپای ایرانیان را در آسیای شرقی و عربی و مرکزی، و اروپا و اقیانوسیه و حتا قاره ی آمریکا کاملا" آشکار است. البته اثبات این چند جمله که نگارنده نوشته است، کاری بسیار دشوار است. بنابراین تیمی مجهز از باستان شناسان و مورخان و مردم شناسان و جغرافیدانان بزرگ را طلب می نماید. تا به صحت و سقم این حرفها پی برد. بطور مثال در کلیپهایی که پخش می شود، بسیاری از لغات مردم آلبانی شبیه فارسی است، یابرانکو سر مربی اسبق تیم ملی وپرسپولیس در یکی از شبکه های تلویزین در مصاحبه اش گفت کرواسی یا کرواتی اصالتا" ایرانی هستند. الان در ترکیه گذشته از کردها و کرمانج ها، یک میلیون لک دارد که به اعتراف خودشان، می گفتند ، مناصب مهمی در ترکیه دارند. برخی اسکندر مقدونی را فرزند دارا می دانند. امید است نیروهای متخصص و علاقه مند به تاریخ نسبت به این موضوع و طرح مساله تفحص لازم را به عمل آورند.
اتلاف فرصت ها، و اندوه بیشمار
نگارنده : احمد لطفی
برخی احادیث، در بطن خود مطالبی اجتماعی، روان شناسی، و تاریخی دارند، که دقت نظر به همین عبارتهای کوتآه موجب دریافت رهنمودهایی آموزنده، و بینشهای عقلانی، و هشداری ارشادی می شوند، که به انسان ها درس بیدار باش، و پرهیز از مسیر های غلط و غفلت ها و بی راهه ها را به جوامعی شبیه ما تفهیم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
در کشوری مانند ایران، با توجه به ظرفیت های بالقوه ای که دارد، همه از دولت و ملتش انتظار رشد و تعالی و پیشرفت و استفاده ی بهینه از فرصت ها را دارند. ولی آنچه در عمل مشاهده می شود فرصت سوزی و پردازشهای از متن به حاشیه را در تجربه ی تاریخی خویش ذخیره می نمایند. چنین تجاربی ضایع کردن فرصت ها به نفع کسانی است، که عقب ماندگی ما را می خواهند. به عبارتی دیگر، ما به فروعات مشغول و مایل شده ایم، تا آنجا که فقر، گرانی، عقب، ماندگی از ، سایر کشورها، کاهش سرانه
مطالعه، ناتوانی در ارتباط با مجامع بین المللی، ضعف در مدیریت بحران، کاهش وجهه در سطح جهان، بی اعتبار و بی رونق شدن پول ملی، عدم نشاط و اقتدار در دیپلماسی، دخالت بیگانگان در مقدرات کشور، وجود باندهای مافیا در اقتصاد کشور، وگاها" احتکار و اختلاس ، ضعف عملکرد متولیان امر در پیشبرد زیر ساخت های جاده ای تامین برق، و گاز، و. . . همه ی وقتها و فرصتها را نابود کردیم، تا کشور به رونق و توسعه ی همه جانبه دست پیدا نکند.
برخی آمارها حکایت از سیر قهقرایی کشور را در ابعاد توسعه ی همه جانبه دارد.
به طور مثال؛ جایگاه ایران برای چهارمین دوره متوالی در شاخص توسعه دولت الکترونیکی افت کرد. ایران اکنون جایگاه ۱۰۱ را در میان ۱۹۳ کشور دارد، این در حالی است که در سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۰ جایگاه ایران ۹۱ و ۸۹ بود.
به گزارش پیوست، داده های دوسالنامه امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد در زمینه شاخص توسعه دولت الکترونیکی ( EGDI ) نشان می دهد امتیاز ایران با اندکی افت به ۰. ۶۵۶۴ رسیده است و با ۱۰ پله سقوط در جایگاه ۱۰۱ رده بندی جهانی قرار دارد. علت افت ایران نسبت به سال های قبل به دلیل کاهش امتیاز در دو شاخص خدمات آنلاین و سرمایه های انسانی است. ( اقتباس از رایانه )
شوربختانه براساس گزارش شاخص جهانی نو آوری در سال ۲۰۲۲ میلادی ایران در جایگاه ۵۳ جهان از بین ۱۳۲ کشور قرار داشته است .
در بُعد شاخص نو آوری رتبه ششم منطقه بعد از رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی، ترکیه، عربستان سعودی و قطر می باشد.
باتوجه به چنین نمونه هایی و اوضاع فقیرانه ی کشور، و سوء مدیریت در برخی از بخش های حاکمیت، حکایت از آن دارد، که ما بسیار فرصت سوزی کرده ایم. نتیجه ی چنین عملکرد غلطی، الان آه و اندوه و افسوس و نگرانی و انتقاد بسیاری را به وجود آورده است. اینجاست که حدیث شریف به بشریت هشدار می دهد، اضاعه الفُرصه غُصه
یعنی ضایع کردن وقتها، غصه و اندوه و غصه را به وجود می آورد.
تا به سقوط کشیده نشده ایم. باید از رفتارهای باقیمانده، استفاده ی لازم را ببریم و در مدیریت ها. تجدید نظر کنیم.
نگارنده : احمد لطفی
برخی احادیث، در بطن خود مطالبی اجتماعی، روان شناسی، و تاریخی دارند، که دقت نظر به همین عبارتهای کوتآه موجب دریافت رهنمودهایی آموزنده، و بینشهای عقلانی، و هشداری ارشادی می شوند، که به انسان ها درس بیدار باش، و پرهیز از مسیر های غلط و غفلت ها و بی راهه ها را به جوامعی شبیه ما تفهیم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
در کشوری مانند ایران، با توجه به ظرفیت های بالقوه ای که دارد، همه از دولت و ملتش انتظار رشد و تعالی و پیشرفت و استفاده ی بهینه از فرصت ها را دارند. ولی آنچه در عمل مشاهده می شود فرصت سوزی و پردازشهای از متن به حاشیه را در تجربه ی تاریخی خویش ذخیره می نمایند. چنین تجاربی ضایع کردن فرصت ها به نفع کسانی است، که عقب ماندگی ما را می خواهند. به عبارتی دیگر، ما به فروعات مشغول و مایل شده ایم، تا آنجا که فقر، گرانی، عقب، ماندگی از ، سایر کشورها، کاهش سرانه
مطالعه، ناتوانی در ارتباط با مجامع بین المللی، ضعف در مدیریت بحران، کاهش وجهه در سطح جهان، بی اعتبار و بی رونق شدن پول ملی، عدم نشاط و اقتدار در دیپلماسی، دخالت بیگانگان در مقدرات کشور، وجود باندهای مافیا در اقتصاد کشور، وگاها" احتکار و اختلاس ، ضعف عملکرد متولیان امر در پیشبرد زیر ساخت های جاده ای تامین برق، و گاز، و. . . همه ی وقتها و فرصتها را نابود کردیم، تا کشور به رونق و توسعه ی همه جانبه دست پیدا نکند.
برخی آمارها حکایت از سیر قهقرایی کشور را در ابعاد توسعه ی همه جانبه دارد.
به طور مثال؛ جایگاه ایران برای چهارمین دوره متوالی در شاخص توسعه دولت الکترونیکی افت کرد. ایران اکنون جایگاه ۱۰۱ را در میان ۱۹۳ کشور دارد، این در حالی است که در سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۰ جایگاه ایران ۹۱ و ۸۹ بود.
به گزارش پیوست، داده های دوسالنامه امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد در زمینه شاخص توسعه دولت الکترونیکی ( EGDI ) نشان می دهد امتیاز ایران با اندکی افت به ۰. ۶۵۶۴ رسیده است و با ۱۰ پله سقوط در جایگاه ۱۰۱ رده بندی جهانی قرار دارد. علت افت ایران نسبت به سال های قبل به دلیل کاهش امتیاز در دو شاخص خدمات آنلاین و سرمایه های انسانی است. ( اقتباس از رایانه )
شوربختانه براساس گزارش شاخص جهانی نو آوری در سال ۲۰۲۲ میلادی ایران در جایگاه ۵۳ جهان از بین ۱۳۲ کشور قرار داشته است .
در بُعد شاخص نو آوری رتبه ششم منطقه بعد از رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی، ترکیه، عربستان سعودی و قطر می باشد.
باتوجه به چنین نمونه هایی و اوضاع فقیرانه ی کشور، و سوء مدیریت در برخی از بخش های حاکمیت، حکایت از آن دارد، که ما بسیار فرصت سوزی کرده ایم. نتیجه ی چنین عملکرد غلطی، الان آه و اندوه و افسوس و نگرانی و انتقاد بسیاری را به وجود آورده است. اینجاست که حدیث شریف به بشریت هشدار می دهد، اضاعه الفُرصه غُصه
یعنی ضایع کردن وقتها، غصه و اندوه و غصه را به وجود می آورد.
تا به سقوط کشیده نشده ایم. باید از رفتارهای باقیمانده، استفاده ی لازم را ببریم و در مدیریت ها. تجدید نظر کنیم.
یادمان یکمین سالگرد شادروان مهندس حسین مهرابی لاغری دلفان
نگارنده: احمد لطفی
از قدیم گفته اند اقوام و خویشاوندان خوب و ارزشمند بسان قلعه و "دژ "می باشند. آنها زمانی که از دنیا می روند، گذشته از اقوام، بسیاری از مردم جامعه غمگین و ناراحت می شوند. به عبارتی دیگر، افراد بزرگ و خدمتگزار جامعه ، منشاء خدمت گستری آنها طیف بزرگی از افراد جامعه را شامل می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
شادروان مهندس حسین مهرابی، در اداره ی کشاورزی کرج و خرمشهر سالها خالصانه خدمت کرده بودند. پدر ایشان وابسته به خوانین جهانگیری و مادرش جزو احمدی های میربگ بودند. البته چهار طایفه ی میربگ، از خوانین تاوابستگانشان همگی میربگ از ایل مومه وند یا ممیوند از اعقاب سرهنگ عباسقلی خان سوره میری هستند.
شادروان مهندس حسین مهرابی لاغری، فرزندزنده یاد عزیزبیگ مهرابی لاغری، همشیره ی شادروان حشمت الله خان جهانگیری، و برادرانش، که از شخصیت های تاریخی نور آباد دلفان می باشند. و مرحوم دکتر الهیار ملکشاهی نیز داماد خاندان جهانگیری بودند.
طبق کتاب ایل و بزرگان میر بگ، بسیاری از اقوام شادروان عزیز بیگ مهرابی، از طایفه جهانگیری های میربگ، می توان به خاندان حیدری و شیوخ برجسته ی میربگ اشاره نمود.
عزیزبیگ دارای هفت برادر و دو خواهر بودند، که هفت برادرش در اثر نبودن دوا و دکتر در منطقه ی محروم دلفان آن زمان، در همان دوران طفولیت از دنیا می روند، شادروان عزیز بیگ طبق رسوم روزگار که جوانان برای تجربه ی زندگی بهتر، به شهرهای آباد و بندری می رفتند. ایشان بعد از ازدواج با جان پرور احمدی ، از منطقه ی دلفان به سمت خوزستان مهاجرت می کند. ایشان در گمرک خرمشهر استخدام می شود. حاصل این ازدواج یک پسر و ۵ دختر می شود.
پسرش مهندس حسین مهرابی گذشته از داشتن تحصیلاتت عالی، و استخدام در وزارت کشاورزی ، نقاش و خطاطی چیره دست نیز بودند.
وی حدود هشتاد سال با عزت زندگی کرد، تا بلاخره در هفتم دی ماه سال ۱۴۰۲ خورشیدی، روحش به ملکوت اعلی پیوست.
یکمین سالگرد به حق پیوستن این انسان خوش اخلاق، مردمدار، نجیب و آراسته را به بازماندگان، اقوام و ایل بزرگ میربگ صمیمانه تسلیت عرض می نمایم.
روحش شاد و یادش گرامی باد
نگارنده: احمد لطفی
از قدیم گفته اند اقوام و خویشاوندان خوب و ارزشمند بسان قلعه و "دژ "می باشند. آنها زمانی که از دنیا می روند، گذشته از اقوام، بسیاری از مردم جامعه غمگین و ناراحت می شوند. به عبارتی دیگر، افراد بزرگ و خدمتگزار جامعه ، منشاء خدمت گستری آنها طیف بزرگی از افراد جامعه را شامل می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
شادروان مهندس حسین مهرابی، در اداره ی کشاورزی کرج و خرمشهر سالها خالصانه خدمت کرده بودند. پدر ایشان وابسته به خوانین جهانگیری و مادرش جزو احمدی های میربگ بودند. البته چهار طایفه ی میربگ، از خوانین تاوابستگانشان همگی میربگ از ایل مومه وند یا ممیوند از اعقاب سرهنگ عباسقلی خان سوره میری هستند.
شادروان مهندس حسین مهرابی لاغری، فرزندزنده یاد عزیزبیگ مهرابی لاغری، همشیره ی شادروان حشمت الله خان جهانگیری، و برادرانش، که از شخصیت های تاریخی نور آباد دلفان می باشند. و مرحوم دکتر الهیار ملکشاهی نیز داماد خاندان جهانگیری بودند.
طبق کتاب ایل و بزرگان میر بگ، بسیاری از اقوام شادروان عزیز بیگ مهرابی، از طایفه جهانگیری های میربگ، می توان به خاندان حیدری و شیوخ برجسته ی میربگ اشاره نمود.
عزیزبیگ دارای هفت برادر و دو خواهر بودند، که هفت برادرش در اثر نبودن دوا و دکتر در منطقه ی محروم دلفان آن زمان، در همان دوران طفولیت از دنیا می روند، شادروان عزیز بیگ طبق رسوم روزگار که جوانان برای تجربه ی زندگی بهتر، به شهرهای آباد و بندری می رفتند. ایشان بعد از ازدواج با جان پرور احمدی ، از منطقه ی دلفان به سمت خوزستان مهاجرت می کند. ایشان در گمرک خرمشهر استخدام می شود. حاصل این ازدواج یک پسر و ۵ دختر می شود.
پسرش مهندس حسین مهرابی گذشته از داشتن تحصیلاتت عالی، و استخدام در وزارت کشاورزی ، نقاش و خطاطی چیره دست نیز بودند.
وی حدود هشتاد سال با عزت زندگی کرد، تا بلاخره در هفتم دی ماه سال ۱۴۰۲ خورشیدی، روحش به ملکوت اعلی پیوست.
یکمین سالگرد به حق پیوستن این انسان خوش اخلاق، مردمدار، نجیب و آراسته را به بازماندگان، اقوام و ایل بزرگ میربگ صمیمانه تسلیت عرض می نمایم.
روحش شاد و یادش گرامی باد
معرفی مختصر برخی از اندیشه های آنتونیو گرامشی ( ۱۸۹۱ - ۱۹۳۷ )
نگارنده: احمد لطفی
آنتونیو گرامشی در سال ۱۸۹۱ میلادی در کشور ایتالیا به دنیا آمد. . ایشان در زمانی زندگی می کرد ، که افکار کمو نیستی و سوسیالیستی در جامعه ظهور یافته بود. وی ( گرامشی ) از نابرابری های اجتماعی و مشکلات جامعه ی کارگری اطلاع داشت. حکومت موسو لینی از فعالیت ها و افکار کمونیستی گرامشی اطلاع داشتند، وچنین افکاری برای حکومت وی زیانهایی را به دنبال داشت.
... [مشاهده متن کامل]
"گرامشی در سال ۱۹۱۶ فعالیتش را به عنوان روزنامه نگار در مجله حزب سوسیالیست آغاز کرد و سال بعد عضو کمیته موقت حزب شد. در ژانویه سال ۱۹۲۲ که حزب کمونیست ایتالیا پایه گذاری شد، آنتونیو گرامشی هم عضو کمیته مرکزی آن بود. از ماه مه ۱۹۲۲ گرامشی به عنوان عضو حزب کمونیست ایتالیا به مسکو رفت و بیش از یک سال را ( تا نوامبر ۱۹۲۳ ) در کشور شوروی گذراند. در همین دوران بود که در یکی از درمانگاه های محلی برای نخستین بار با گیلیا شاکت دیدار کرد _ که در آینده همسرش شد _ و پس از آن به عنوان رهبر حزب کمونیست به کشورش بازگشت. "
( اقتباس از رایانه/ هژمونی در نظریات آنتونیو گرامشی، اندیشکده خرد )
گرامشی هژمونی را برتری ایدئولوژی ، و حفظ سلطه فرهنگی و اجتماعی گروه حاکم بر گروه غیرحاکم، به عبارتی دیگر تسلط فرهنگی و اجتماعی
یک گروه بر دیگر گروه ها می باشد.
درواقع گرامشی معتقد بود، برای حفظ قدرتِ یک طبقه گذشته از اعمال زور، از طریق توافقات اجتماعی وفرهنگی هم تسلط خویش را مقرر می نماید.
نوشته های گرامشی و تبحر وی در نوشتن مقالات انتقادی، نسبت به صاحبان قدرت، مسئولان ایتالیا از این بابت دل خوشی از افکار او نداشتند.
گرامشی"در سی و پنج سالگی ( یعنی ماه نوامبر ۱۹۲۶ ) به جرم مخالفت با موسولینی بازداشت و روانه اردوگاه زندانیان سیاسی شد. در خلال محاکمه اش، موسولینی درباره او گفت: �نباید بگذاریم این مغز دیگر فکر کند. � در سال ۱۹۲۷ گرامشی به زندانی در میلان فرستاده شد و از آنجا به رم منتقل گردید. او به بیست سال حبس محکوم شده بود. در نامه ای که در همین دوران به خانواده اش نوشته گفته است که به سرانجام رساندن ایده هایی که تا همیشه پایدار باشند ذهنش را به ستوه آورده و برای پایان دادن به این ذهن مشغولی در حال سامان دادن به یک طرح نظام مند مطالعاتی است. " ( اقتباس از رایانه )
گرامشی در زندان زجر فراوان دید، ولی دست از مرام خویش بر نداشت. در زندان نوشته هایش از طریق خواهر زنش به خارج زندان ، و سپس به مسکو. فرستاده شدند. اگر چنین اتفاقی رخ نمی داد. مردم دوستدار دانش از افکار ایشان اطلاع پیدا نمی کردند. این دانشمند کمونیستی مرام، در سن ۴۶ سالگی در زندان از دنیا رفت.
نگارنده: احمد لطفی
آنتونیو گرامشی در سال ۱۸۹۱ میلادی در کشور ایتالیا به دنیا آمد. . ایشان در زمانی زندگی می کرد ، که افکار کمو نیستی و سوسیالیستی در جامعه ظهور یافته بود. وی ( گرامشی ) از نابرابری های اجتماعی و مشکلات جامعه ی کارگری اطلاع داشت. حکومت موسو لینی از فعالیت ها و افکار کمونیستی گرامشی اطلاع داشتند، وچنین افکاری برای حکومت وی زیانهایی را به دنبال داشت.
... [مشاهده متن کامل]
"گرامشی در سال ۱۹۱۶ فعالیتش را به عنوان روزنامه نگار در مجله حزب سوسیالیست آغاز کرد و سال بعد عضو کمیته موقت حزب شد. در ژانویه سال ۱۹۲۲ که حزب کمونیست ایتالیا پایه گذاری شد، آنتونیو گرامشی هم عضو کمیته مرکزی آن بود. از ماه مه ۱۹۲۲ گرامشی به عنوان عضو حزب کمونیست ایتالیا به مسکو رفت و بیش از یک سال را ( تا نوامبر ۱۹۲۳ ) در کشور شوروی گذراند. در همین دوران بود که در یکی از درمانگاه های محلی برای نخستین بار با گیلیا شاکت دیدار کرد _ که در آینده همسرش شد _ و پس از آن به عنوان رهبر حزب کمونیست به کشورش بازگشت. "
( اقتباس از رایانه/ هژمونی در نظریات آنتونیو گرامشی، اندیشکده خرد )
گرامشی هژمونی را برتری ایدئولوژی ، و حفظ سلطه فرهنگی و اجتماعی گروه حاکم بر گروه غیرحاکم، به عبارتی دیگر تسلط فرهنگی و اجتماعی
یک گروه بر دیگر گروه ها می باشد.
درواقع گرامشی معتقد بود، برای حفظ قدرتِ یک طبقه گذشته از اعمال زور، از طریق توافقات اجتماعی وفرهنگی هم تسلط خویش را مقرر می نماید.
نوشته های گرامشی و تبحر وی در نوشتن مقالات انتقادی، نسبت به صاحبان قدرت، مسئولان ایتالیا از این بابت دل خوشی از افکار او نداشتند.
گرامشی"در سی و پنج سالگی ( یعنی ماه نوامبر ۱۹۲۶ ) به جرم مخالفت با موسولینی بازداشت و روانه اردوگاه زندانیان سیاسی شد. در خلال محاکمه اش، موسولینی درباره او گفت: �نباید بگذاریم این مغز دیگر فکر کند. � در سال ۱۹۲۷ گرامشی به زندانی در میلان فرستاده شد و از آنجا به رم منتقل گردید. او به بیست سال حبس محکوم شده بود. در نامه ای که در همین دوران به خانواده اش نوشته گفته است که به سرانجام رساندن ایده هایی که تا همیشه پایدار باشند ذهنش را به ستوه آورده و برای پایان دادن به این ذهن مشغولی در حال سامان دادن به یک طرح نظام مند مطالعاتی است. " ( اقتباس از رایانه )
گرامشی در زندان زجر فراوان دید، ولی دست از مرام خویش بر نداشت. در زندان نوشته هایش از طریق خواهر زنش به خارج زندان ، و سپس به مسکو. فرستاده شدند. اگر چنین اتفاقی رخ نمی داد. مردم دوستدار دانش از افکار ایشان اطلاع پیدا نمی کردند. این دانشمند کمونیستی مرام، در سن ۴۶ سالگی در زندان از دنیا رفت.
روز دوشنبه روز واویلای پیشکوه و پشتکوه
نگارنده : احمد لطفی
روز دوشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۲۶ خورشیدی، روز واویلای پیشکوه و پشتکوه بود.
در شهرستان دره شهر تشییع جنازه ی پهلوان ایوب حسنوند جوان ارزنده بود، که جمعیت مردم بسان برپایی روز قیامت بود، خاندان و اقوامش گِل بر سر و دوش گذاشته بودند. مردم همه با دل حزین در آن مراسم شرکت داشتند.
... [مشاهده متن کامل]
بعد از ابراز همدردی با بازماندگان پهلوان ایوب حسنوند، نگارنده و مهندس کامران شعبانی و همسرم راهی دیار آبدانان شدیم. آنجا که گویا عزای بانو نسرین زینی وند، در هفت چشمه به اتمام رسیده بود، و قیامت صغرا را در گلزار امامزاده سید صلاح الدین رابا چشم خود دیدم. خیابان ها همه ماشین پارک شده بود، و ترافیک و در حوالی حرم سید صلاح الدین محمد ( ع ) خبر از حادثه مراسم خاکسپاری جوان رعنا مهندس مسعود دانیالی ، و بانویی از تشمالهای سلیمانخانی، که با هم مصادف شده بود، در جریان بود.
برای اجرای آن دو مراسم، بیشتر محله های شهر آبدانان گویی شهر ارواح شده بود. و تمام جمعیتش در امامزاده سید صلاح الدین جمع بودند. مهندس مسعود دانیالی جوان رشید ، و همه چیز تمام، اشک همه را در آورده بود اشخاصی از زرین آباد، دهلران ، موسیان، مور موری، دره شهر، بدره ، و ایلام، به گلزار دفن اموات آبدانان آمده ّ بودند.
گریه و آه و ناله مردم در سخنرانی استاد عیسی باقری در هم تنیده می شد. حضور گسترده ی مردم، و اظهار همدردی نسبت به بازماندگان، با آه و افسوس , و اشک ادامه یافت، و نهایتا" این مراسم بزرگ به پایان رسید. روح آن سفر کردگان به دیار ابدیت شاد و یادشان تا قیامت گرامی باد.
نگارنده : احمد لطفی
روز دوشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۲۶ خورشیدی، روز واویلای پیشکوه و پشتکوه بود.
در شهرستان دره شهر تشییع جنازه ی پهلوان ایوب حسنوند جوان ارزنده بود، که جمعیت مردم بسان برپایی روز قیامت بود، خاندان و اقوامش گِل بر سر و دوش گذاشته بودند. مردم همه با دل حزین در آن مراسم شرکت داشتند.
... [مشاهده متن کامل]
بعد از ابراز همدردی با بازماندگان پهلوان ایوب حسنوند، نگارنده و مهندس کامران شعبانی و همسرم راهی دیار آبدانان شدیم. آنجا که گویا عزای بانو نسرین زینی وند، در هفت چشمه به اتمام رسیده بود، و قیامت صغرا را در گلزار امامزاده سید صلاح الدین رابا چشم خود دیدم. خیابان ها همه ماشین پارک شده بود، و ترافیک و در حوالی حرم سید صلاح الدین محمد ( ع ) خبر از حادثه مراسم خاکسپاری جوان رعنا مهندس مسعود دانیالی ، و بانویی از تشمالهای سلیمانخانی، که با هم مصادف شده بود، در جریان بود.
برای اجرای آن دو مراسم، بیشتر محله های شهر آبدانان گویی شهر ارواح شده بود. و تمام جمعیتش در امامزاده سید صلاح الدین جمع بودند. مهندس مسعود دانیالی جوان رشید ، و همه چیز تمام، اشک همه را در آورده بود اشخاصی از زرین آباد، دهلران ، موسیان، مور موری، دره شهر، بدره ، و ایلام، به گلزار دفن اموات آبدانان آمده ّ بودند.
گریه و آه و ناله مردم در سخنرانی استاد عیسی باقری در هم تنیده می شد. حضور گسترده ی مردم، و اظهار همدردی نسبت به بازماندگان، با آه و افسوس , و اشک ادامه یافت، و نهایتا" این مراسم بزرگ به پایان رسید. روح آن سفر کردگان به دیار ابدیت شاد و یادشان تا قیامت گرامی باد.
آیا جامعه ی ما در حال تغییر است؟!
نگارنده : احمد لطفی
باتوجه به تعریف تغییر ( change ) معمولا" در ظرف مدت کوتاهی قابل مشاهده و ملموس می باشد.
تغییر در مقابل تحول است، و تحول تغییرات بنیادی در بازه ی زمانی طولانی تری بوجود می آید، و قابل مشاهده، و بررسی است. بطور مثال در پوشش و پیرایش افراد جامعه در یک بازه ی زمانی محدود کاملا" قابل ملاحظه و روءیت است. اما تحول در زمان طولانی و از ژرفایی و گستردگی بیشتری برخوردار است.
... [مشاهده متن کامل]
تغییرات رخدادهایی هستند، که در کوتاه مدت به چشم می آیند، ولی تحول روندی زمان بر بوده، که طی آن تحولات بعد از مدتی تغییرات ژرف و عمیقی بوجود آمده است.
در کشور ما بر اثر رشد فکری و کسب اطلاعات از فضای مجازی، و افزایش سطح توقع برای رسیدن به حقوق انسانی، اجتماعی ، اقتصادی، و سیاسی، زنان و مردان نسبت به گذشته متحول شده اند. از طرفی دیگرمردم هر رفتار و برخورد غیر انسانی و زور گویانه را تحمل نمی کنند.
زنان و مردان حق راءی و حق انتخاب، در امور سیاسی، خانوادگی، آموزشی وداشتن شعل و آزادی ، و. . . . را جزو مطالبات خویش می دانند.
مردم خواستار آزادی های مدنی، و اعتراض به نابرابری ها، نا عدالتی ها و همچنین پاسخگو دانستن مسئولین جامعه هستند.
در قدیم ترهاکدخدا شناسنامه ها در خانه کدخدا جمع می شد، و یکی به جای همه به کاندید دلخواه راءی می دادند. ولی الان چنین شیوه ای تغییر یافته، و گاها" زن و شوهر ممکن است به دو شخص و کاندیدای متفاوت راءی بدهند.
جوان ها و حتا بزرگترها، تغییراتی دراستعمال مواد مخدر ، شیوه ی سرگرمی ها، استقبال از مدهای جدید، و موسیقی و صد ها رفتار در سبک زندگی شکل گرفته است، که با گذشته فرق دارد.
در واقع کشور ایران، ضمن باز سازی، خویش در تمام زمینه ها ، شایسته است ، که به این واقعیت توجه داشته باشیم. که مردم ایران زمین دچار تغییرات شده است. به جای سرکوب و نفی چنین رفتاری، به نظر می آید با فرهنگ سازی، و کمک همگانی و نه حذف کسانی که مثل ما نمی اندیشند، جامعه را چند قطبی کنیم، و انرژی و ظرفیت ها به خنثی سازی یکدیگر مبادرت ورزیده شود.
این تغییرات راباید مدیریت نمود. و" نباید تغییرات موجود را فقط با آسیب های مختلف توجیه نمود. " ( اقتباس از سخنرانی آزاد ارمکی ) در حالیکه زمان به عقب بر نمی گردد. و این رفتارها، سبک ها و تغییرات احتمالا" خواست اکثریت جامعه بوده است.
نگارنده : احمد لطفی
باتوجه به تعریف تغییر ( change ) معمولا" در ظرف مدت کوتاهی قابل مشاهده و ملموس می باشد.
تغییر در مقابل تحول است، و تحول تغییرات بنیادی در بازه ی زمانی طولانی تری بوجود می آید، و قابل مشاهده، و بررسی است. بطور مثال در پوشش و پیرایش افراد جامعه در یک بازه ی زمانی محدود کاملا" قابل ملاحظه و روءیت است. اما تحول در زمان طولانی و از ژرفایی و گستردگی بیشتری برخوردار است.
... [مشاهده متن کامل]
تغییرات رخدادهایی هستند، که در کوتاه مدت به چشم می آیند، ولی تحول روندی زمان بر بوده، که طی آن تحولات بعد از مدتی تغییرات ژرف و عمیقی بوجود آمده است.
در کشور ما بر اثر رشد فکری و کسب اطلاعات از فضای مجازی، و افزایش سطح توقع برای رسیدن به حقوق انسانی، اجتماعی ، اقتصادی، و سیاسی، زنان و مردان نسبت به گذشته متحول شده اند. از طرفی دیگرمردم هر رفتار و برخورد غیر انسانی و زور گویانه را تحمل نمی کنند.
زنان و مردان حق راءی و حق انتخاب، در امور سیاسی، خانوادگی، آموزشی وداشتن شعل و آزادی ، و. . . . را جزو مطالبات خویش می دانند.
مردم خواستار آزادی های مدنی، و اعتراض به نابرابری ها، نا عدالتی ها و همچنین پاسخگو دانستن مسئولین جامعه هستند.
در قدیم ترهاکدخدا شناسنامه ها در خانه کدخدا جمع می شد، و یکی به جای همه به کاندید دلخواه راءی می دادند. ولی الان چنین شیوه ای تغییر یافته، و گاها" زن و شوهر ممکن است به دو شخص و کاندیدای متفاوت راءی بدهند.
جوان ها و حتا بزرگترها، تغییراتی دراستعمال مواد مخدر ، شیوه ی سرگرمی ها، استقبال از مدهای جدید، و موسیقی و صد ها رفتار در سبک زندگی شکل گرفته است، که با گذشته فرق دارد.
در واقع کشور ایران، ضمن باز سازی، خویش در تمام زمینه ها ، شایسته است ، که به این واقعیت توجه داشته باشیم. که مردم ایران زمین دچار تغییرات شده است. به جای سرکوب و نفی چنین رفتاری، به نظر می آید با فرهنگ سازی، و کمک همگانی و نه حذف کسانی که مثل ما نمی اندیشند، جامعه را چند قطبی کنیم، و انرژی و ظرفیت ها به خنثی سازی یکدیگر مبادرت ورزیده شود.
این تغییرات راباید مدیریت نمود. و" نباید تغییرات موجود را فقط با آسیب های مختلف توجیه نمود. " ( اقتباس از سخنرانی آزاد ارمکی ) در حالیکه زمان به عقب بر نمی گردد. و این رفتارها، سبک ها و تغییرات احتمالا" خواست اکثریت جامعه بوده است.
دل زخمی و رنجور محرو مان
نگارنده : احمد لطفی
دل یا قلب صنوبری شکل، عضو مهمی از اعضای بدن انسان می باشد، که در بطن چپ انسان قرار گرفته، و بطور طبیعی کارش پمپاژ خون به سایر جوارح انسان است.
در بین حکماء و علماء ربانی قلب سلیم ، و رحیم را جایگاه عرش الرحمان می دانند. و قلب ناسالم، و آلوده را جایگاه شیطان می دانند.
... [مشاهده متن کامل]
فلاسفه قلب سلیم را ستوده اند.
برخی قلب را حرم خداوند دانسته اند. گرچه حرم امن الهی را مکه و مدینه دانسته اند. حرم باطنی هما قلب سلیم است، اگر انسان با قلب سلیم و قلبی که نور حق در آن تابیده است، به زیارت و طواف کعبه برود، طواف و زیارت و حتا نماز با یادقلبی ِ خداوند، تاثیرش بیشتر است. و هرشخصی که حرم دلش مالامال از حضور و یاد خداوند باشد، و با چنین آمادگی به حج برود، حاجی و موءمن واقعی خواهد بود. .
مولانا جلال الدین بلخی و پروین اعتصامی بر اهمیت حضور قلبی و حرم باطنی ( دل ) مطالبی ارزنده سروده اند.
در بُعد اجتماعی، خشنود ی دل نیز برابر با حج اکبر قلمداد شده است. زدودنَ غم از دل شکَسته ، بدهی بدهکاری را پرداختن، دل یتیمی را شاد کردن، به شخصی سواد آموختن، از فاجعه ی طلاق دو جوان جلو گیری کردن، و . . . . همه از کارکردها و مصداق های اجتماعی - اقتصادی تیمار دلهای زخمی و رنجور محرومان است.
نگارنده : احمد لطفی
دل یا قلب صنوبری شکل، عضو مهمی از اعضای بدن انسان می باشد، که در بطن چپ انسان قرار گرفته، و بطور طبیعی کارش پمپاژ خون به سایر جوارح انسان است.
در بین حکماء و علماء ربانی قلب سلیم ، و رحیم را جایگاه عرش الرحمان می دانند. و قلب ناسالم، و آلوده را جایگاه شیطان می دانند.
... [مشاهده متن کامل]
فلاسفه قلب سلیم را ستوده اند.
برخی قلب را حرم خداوند دانسته اند. گرچه حرم امن الهی را مکه و مدینه دانسته اند. حرم باطنی هما قلب سلیم است، اگر انسان با قلب سلیم و قلبی که نور حق در آن تابیده است، به زیارت و طواف کعبه برود، طواف و زیارت و حتا نماز با یادقلبی ِ خداوند، تاثیرش بیشتر است. و هرشخصی که حرم دلش مالامال از حضور و یاد خداوند باشد، و با چنین آمادگی به حج برود، حاجی و موءمن واقعی خواهد بود. .
مولانا جلال الدین بلخی و پروین اعتصامی بر اهمیت حضور قلبی و حرم باطنی ( دل ) مطالبی ارزنده سروده اند.
در بُعد اجتماعی، خشنود ی دل نیز برابر با حج اکبر قلمداد شده است. زدودنَ غم از دل شکَسته ، بدهی بدهکاری را پرداختن، دل یتیمی را شاد کردن، به شخصی سواد آموختن، از فاجعه ی طلاق دو جوان جلو گیری کردن، و . . . . همه از کارکردها و مصداق های اجتماعی - اقتصادی تیمار دلهای زخمی و رنجور محرومان است.
رابطه انسان امروز با گذشته، حال، و آینده
نگارنده: احمد لطفی
انسان امروز بر مبنای برخی دید گاه ها و نظریه ها خود را از گذشته و آینده، منفک کرده است. چنین انسانی که تعلق خود را از گذشته بریده، و به آینده هم فکر نمی کند، گویی به قول گئورک زیمل زندگی رابسان ماجرایی می بیند، که از گذشته فاصله گرفته و همه ی پل های پشت سر خود را خراب کرده، و فقط در حال و لحظه گویی قدم گذاشتن در مه، یا راه رفتن در دل سیاهی و مقصد ی ناپیدا گام برمی دارد. نهایت چنین ماجرایی رسیدن به پوچی و نیهیلیسم است.
... [مشاهده متن کامل]
انسانهای امروز در اندیشه ی خویش، بیشتر به انکار گذشته، و نامعلومی و نا پیدایی آینده می اندیشد.
به نظر می آید، گرچه دم غنیمت است و بیشتر به آن توجه نمود. اما بشر بطور طبیعی گذشته رانیز چراغ ره آینده باید دانست. همانطور که تاریخ، معلم انسانهاست. پس درک گذشته عامل عبرت و مستحکم گام بر داشتن در حال برای مقصدی در آینده است. البته شاید نگارنده سنتی فکر می کند، و حق با " زیمل" ، "کافکا" است که زندگی پایانش بسان ماجرایی است که خالقش ما هستیم. ، و به قول زیمل؛ " ماجرا" ناحیه ای اشغالی، در کشور زندگی است.
" ماجرا" به معنای دقیق تر کلمه، در بیرون از سیر معمول زندگی رخ می دهد.
[ اقتباس از رایانه و مقاله ماجراجو]
گرچه برخی جهان را بسان طنابی بر روی چاه زندگی می دانند، که اول و آخر آن از نظر فردی که از چاه به آن می نگرد، حقیقتش نا مشخص است. اما می دانند، که زندگی آغاز و انجامی بر آن مترتب است.
در هر حال برخی از افراد ونسل جوان به هر دلیلی نسبت به گذشته، بی رغبت و از آینده تصویر درست و روشنی ندارند. اگر آداب و سنن شکنی، پرخاشگری، پائین بودن آستانه ی صبر را نیز بر رفتارها و افکار آنها اضافه کنیم. خطر ابتلا به پوچ گرایی، افسردگی و خودکشی را افزایش می دهد. حال ریشه ی این همه فاصله از بی توجهی به گذشته و آینده ی مبهم، قطعا" اشاره به نوعی اعتراض از وضع موجود را به اذهان مترتب می نماید. و تداوم زندگی بسیار سخت می باشد.
بطور مثال، جوانی دهلرانی برای خریدن وانتی کوچک برای امرار معاش قسم می خورد، که خانواده اش چهار وام گرفته اند تا پول این وانت - پراید جور شود.
جوانانی که از لحاظ شغل، مسکن، ازدواج، و. . . در تنگنا و فشار اقتصادی، اجتماعی و روانی هستند. قطعا" عقیده ی مذهبی، رعایت حقوق والدین، و بزرگترها، دانستن تاریخ ، و شوق و ذوق در زندگی حال و امید به آینده در آنها چنان کاهش می یابد، که به کلی از گذشته و آینده متنفر شده اند. بنابراین تمام تلاش خود برای زندگی روزمره به کار می گیرند. و اگر انسداد اجتماعی، و اقتصادی مانع شکوفایی و رسیدن آنها به اهدافشان باشد، نسل حاضر به ده ها آسیب اجتماعی دچار می شوند. امید است دولتمردان توجه ویژه ای برای رفع مشکلات جامعه مبذول نمایند.
نگارنده: احمد لطفی
انسان امروز بر مبنای برخی دید گاه ها و نظریه ها خود را از گذشته و آینده، منفک کرده است. چنین انسانی که تعلق خود را از گذشته بریده، و به آینده هم فکر نمی کند، گویی به قول گئورک زیمل زندگی رابسان ماجرایی می بیند، که از گذشته فاصله گرفته و همه ی پل های پشت سر خود را خراب کرده، و فقط در حال و لحظه گویی قدم گذاشتن در مه، یا راه رفتن در دل سیاهی و مقصد ی ناپیدا گام برمی دارد. نهایت چنین ماجرایی رسیدن به پوچی و نیهیلیسم است.
... [مشاهده متن کامل]
انسانهای امروز در اندیشه ی خویش، بیشتر به انکار گذشته، و نامعلومی و نا پیدایی آینده می اندیشد.
به نظر می آید، گرچه دم غنیمت است و بیشتر به آن توجه نمود. اما بشر بطور طبیعی گذشته رانیز چراغ ره آینده باید دانست. همانطور که تاریخ، معلم انسانهاست. پس درک گذشته عامل عبرت و مستحکم گام بر داشتن در حال برای مقصدی در آینده است. البته شاید نگارنده سنتی فکر می کند، و حق با " زیمل" ، "کافکا" است که زندگی پایانش بسان ماجرایی است که خالقش ما هستیم. ، و به قول زیمل؛ " ماجرا" ناحیه ای اشغالی، در کشور زندگی است.
" ماجرا" به معنای دقیق تر کلمه، در بیرون از سیر معمول زندگی رخ می دهد.
[ اقتباس از رایانه و مقاله ماجراجو]
گرچه برخی جهان را بسان طنابی بر روی چاه زندگی می دانند، که اول و آخر آن از نظر فردی که از چاه به آن می نگرد، حقیقتش نا مشخص است. اما می دانند، که زندگی آغاز و انجامی بر آن مترتب است.
در هر حال برخی از افراد ونسل جوان به هر دلیلی نسبت به گذشته، بی رغبت و از آینده تصویر درست و روشنی ندارند. اگر آداب و سنن شکنی، پرخاشگری، پائین بودن آستانه ی صبر را نیز بر رفتارها و افکار آنها اضافه کنیم. خطر ابتلا به پوچ گرایی، افسردگی و خودکشی را افزایش می دهد. حال ریشه ی این همه فاصله از بی توجهی به گذشته و آینده ی مبهم، قطعا" اشاره به نوعی اعتراض از وضع موجود را به اذهان مترتب می نماید. و تداوم زندگی بسیار سخت می باشد.
بطور مثال، جوانی دهلرانی برای خریدن وانتی کوچک برای امرار معاش قسم می خورد، که خانواده اش چهار وام گرفته اند تا پول این وانت - پراید جور شود.
جوانانی که از لحاظ شغل، مسکن، ازدواج، و. . . در تنگنا و فشار اقتصادی، اجتماعی و روانی هستند. قطعا" عقیده ی مذهبی، رعایت حقوق والدین، و بزرگترها، دانستن تاریخ ، و شوق و ذوق در زندگی حال و امید به آینده در آنها چنان کاهش می یابد، که به کلی از گذشته و آینده متنفر شده اند. بنابراین تمام تلاش خود برای زندگی روزمره به کار می گیرند. و اگر انسداد اجتماعی، و اقتصادی مانع شکوفایی و رسیدن آنها به اهدافشان باشد، نسل حاضر به ده ها آسیب اجتماعی دچار می شوند. امید است دولتمردان توجه ویژه ای برای رفع مشکلات جامعه مبذول نمایند.
آفت های فضای مجازی
نویسنده : احمد لطفی
خوب فکرش را که می کنم، گوشی های همراه گرچه در بطن خود، نکته ها، مباحث علمی، هنری، فیلم، سخنرانی و نوشته هایی در رشته های مختلف، و. . . . را به شهروندان ارائه می نماید، اما مضراتی هم دارد، که برخی از ما از جمله نگارنده، به این نتیجه رسیده است. که نگارش و تایپ و فقط گوش دادن، و از عضو زبان کار نکشیدن ، متاسفانه از ما افرادی منفعل، درون گرا، منزوی، تنها و بی برنامه و ضعیف و محافظه کار بار می آورد. ما چون فرصت گفتمان زبانی با افراد را نداریم بدترین آسیبش سخن گفتن را فراموش و یا کم حوصله از ارتباط کلامی با دیگران می شویم. در واقع ما بسان میرزا بنویسهایی هستیم که سخنانی را نوشته ، ولی قادر به توضیح دادن گفتاری آن سخنان برای دیگران نیستیم.
... [مشاهده متن کامل]
سخنانی که نمی توانیم به شکل کلامی با دیگران در میان بگذاریم، و انعکاس شنونده و خواننده رابطور عاطفی متوجه نمی شویم، بالندگی قلم ماهم کاهش یافته و گویی ما فقط برای خود مطلب می نویسیم. شور بختانه پژواک اعضای گروه ها و کانالهای فضای مجازی، هم فقط باعلامتی هر چند کلیشه ای مواجه می شویم. این شیوه که نقش گفتار در بیان مکنونات درونی و تعامل با دیگران را از ما گرفته، همه حکایت از یک آسیب خطرناک دارد، که کشور و شهروندانش را به سنگواره ای، انجماد فکری، و ساختار مجازی و سخن نگفتن گرفتار می نماید. این زندگی مجازی به قدری ما را تنبل، بی تحرک و افسرده و کند ذهن کرده، که زنگ خطرش به صدا در آمده است.
از طرفی دیگر چنین شیوه ای موجب شده، عضو گویایی ما ضعیف شود، تا آنجا که اگر ما نوبت حرف زدن هم پیدا کنیم، ریتم سخنانمان ناموزون، وقدرت تفهیم کردن معلومات مان به دیگران، بسیار ضعیف و نا کارآمد خواهد بود.
کارشناسان معتقدند؛
خطر فضای مجازی و ناتوانی در انسجام جامعه کاملا" مشهود بوده، همین عدم و کاهش گفتمان در بین افراد جامعه، سطح کار آیی زبان را به منصه ی ظهور آشکار می نماید. امید است کلاسها یی برای گفتگو ایجاد شود. تا قلم بدستان در دنیای واقعی هم سخن بگویند و تعامل بین گوینده، و شنونده را برای پیشبرد و سازندگی کشور فراهم نمایند.
نویسنده : احمد لطفی
خوب فکرش را که می کنم، گوشی های همراه گرچه در بطن خود، نکته ها، مباحث علمی، هنری، فیلم، سخنرانی و نوشته هایی در رشته های مختلف، و. . . . را به شهروندان ارائه می نماید، اما مضراتی هم دارد، که برخی از ما از جمله نگارنده، به این نتیجه رسیده است. که نگارش و تایپ و فقط گوش دادن، و از عضو زبان کار نکشیدن ، متاسفانه از ما افرادی منفعل، درون گرا، منزوی، تنها و بی برنامه و ضعیف و محافظه کار بار می آورد. ما چون فرصت گفتمان زبانی با افراد را نداریم بدترین آسیبش سخن گفتن را فراموش و یا کم حوصله از ارتباط کلامی با دیگران می شویم. در واقع ما بسان میرزا بنویسهایی هستیم که سخنانی را نوشته ، ولی قادر به توضیح دادن گفتاری آن سخنان برای دیگران نیستیم.
... [مشاهده متن کامل]
سخنانی که نمی توانیم به شکل کلامی با دیگران در میان بگذاریم، و انعکاس شنونده و خواننده رابطور عاطفی متوجه نمی شویم، بالندگی قلم ماهم کاهش یافته و گویی ما فقط برای خود مطلب می نویسیم. شور بختانه پژواک اعضای گروه ها و کانالهای فضای مجازی، هم فقط باعلامتی هر چند کلیشه ای مواجه می شویم. این شیوه که نقش گفتار در بیان مکنونات درونی و تعامل با دیگران را از ما گرفته، همه حکایت از یک آسیب خطرناک دارد، که کشور و شهروندانش را به سنگواره ای، انجماد فکری، و ساختار مجازی و سخن نگفتن گرفتار می نماید. این زندگی مجازی به قدری ما را تنبل، بی تحرک و افسرده و کند ذهن کرده، که زنگ خطرش به صدا در آمده است.
از طرفی دیگر چنین شیوه ای موجب شده، عضو گویایی ما ضعیف شود، تا آنجا که اگر ما نوبت حرف زدن هم پیدا کنیم، ریتم سخنانمان ناموزون، وقدرت تفهیم کردن معلومات مان به دیگران، بسیار ضعیف و نا کارآمد خواهد بود.
کارشناسان معتقدند؛
خطر فضای مجازی و ناتوانی در انسجام جامعه کاملا" مشهود بوده، همین عدم و کاهش گفتمان در بین افراد جامعه، سطح کار آیی زبان را به منصه ی ظهور آشکار می نماید. امید است کلاسها یی برای گفتگو ایجاد شود. تا قلم بدستان در دنیای واقعی هم سخن بگویند و تعامل بین گوینده، و شنونده را برای پیشبرد و سازندگی کشور فراهم نمایند.
جهان پر غوغای سیاست
نگارنده : احمد لطفی
برخی از صاحبنظران معتقدند؛ سیاستمداران و رهبران سیاسی جوامع، برای بهبود روابط دیپلماسی در بین کشورها، نحوه ی درست گفتمان وتبیین قدرت اقناع برای پیشبرد اهداف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و منافع حیاتی و ملی را برای اداره ی هر کشوری ضروری دانسته، و تاکید دارند.
... [مشاهده متن کامل]
برای موفقیت در رسیدن به اهدافِ توسعه، عقلانیت و تکنیک گفتمان درست و منطقی با طرف مقابل ، از ضروریات دیپلماسی می باشد.
جنگ و خونریزی و ترویج خشونت، نمی تواند صلح و پیشرفت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی را تقویت نماید.
در دنیای امروز، کشورهای خاورمیانه به عنوان سرزمینی ثروتمند، با مدعیانی برای زیاده خواهی، و پر از تنش، که در آن جنگهای عقیدتی، مذهبی، و عدم توازن در قدرت، در آن وجود دارد. در این جبهه بندی نابرآبر، یک کشور مانند اسرائیل با داشتن حامیانی قدر قدرت، و متجاوز و سیّاس، معادله ی حل نشده ای را ایجاد کرده اند، که این منطقه ی پر تنش را به مکانی برای فروش تسلیحات نظامی، بهداشتی و. . . تبدیل کرده اند.
در واقع کشورهای خاور میانه مُدام در بینشان، جنگ و خونریزی و تنش برپا می باشد، و همین جنگ و نا امنی، چنین منطقه ای را از رسیدن به توسعه و آرامش باز می دارد.
در سرزمین خاور میانه جنگهای فرسایشی، و نبردهایی که پیروزی و به خاک و خون کشیدن مردم، در برخی کشورهای آن مانند اسرائیل چنان نهادینه شده است، که در منطقه نفس کش نداشته ، و برای بقایش، در هر فرصتی قسمتی از خاک کشورهای همسایه اش را متصرف می شود و نام آنرا حاشیه امن می گذارد.
ریشه ی تمام این عقب ماندگی ها ، بی اعتمادی ها، جنگها و تحریم ها، ناتوانی در گفتمان منطقی، ، و متقاعدنکردن طرف مقابل برای پیشبرد اهدافشان می باشد.
نگارنده : احمد لطفی
برخی از صاحبنظران معتقدند؛ سیاستمداران و رهبران سیاسی جوامع، برای بهبود روابط دیپلماسی در بین کشورها، نحوه ی درست گفتمان وتبیین قدرت اقناع برای پیشبرد اهداف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و منافع حیاتی و ملی را برای اداره ی هر کشوری ضروری دانسته، و تاکید دارند.
... [مشاهده متن کامل]
برای موفقیت در رسیدن به اهدافِ توسعه، عقلانیت و تکنیک گفتمان درست و منطقی با طرف مقابل ، از ضروریات دیپلماسی می باشد.
جنگ و خونریزی و ترویج خشونت، نمی تواند صلح و پیشرفت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی را تقویت نماید.
در دنیای امروز، کشورهای خاورمیانه به عنوان سرزمینی ثروتمند، با مدعیانی برای زیاده خواهی، و پر از تنش، که در آن جنگهای عقیدتی، مذهبی، و عدم توازن در قدرت، در آن وجود دارد. در این جبهه بندی نابرآبر، یک کشور مانند اسرائیل با داشتن حامیانی قدر قدرت، و متجاوز و سیّاس، معادله ی حل نشده ای را ایجاد کرده اند، که این منطقه ی پر تنش را به مکانی برای فروش تسلیحات نظامی، بهداشتی و. . . تبدیل کرده اند.
در واقع کشورهای خاور میانه مُدام در بینشان، جنگ و خونریزی و تنش برپا می باشد، و همین جنگ و نا امنی، چنین منطقه ای را از رسیدن به توسعه و آرامش باز می دارد.
در سرزمین خاور میانه جنگهای فرسایشی، و نبردهایی که پیروزی و به خاک و خون کشیدن مردم، در برخی کشورهای آن مانند اسرائیل چنان نهادینه شده است، که در منطقه نفس کش نداشته ، و برای بقایش، در هر فرصتی قسمتی از خاک کشورهای همسایه اش را متصرف می شود و نام آنرا حاشیه امن می گذارد.
ریشه ی تمام این عقب ماندگی ها ، بی اعتمادی ها، جنگها و تحریم ها، ناتوانی در گفتمان منطقی، ، و متقاعدنکردن طرف مقابل برای پیشبرد اهدافشان می باشد.
انسان خردمند، قدرتمند ترین، و خونریز ترین موجود هستی
نگارنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ، باستانشناسی، و افسانه ها، و مَتَلها برمی آید. ، در ابتدای خلقت موجودات قدرتمندی از پرندگان، تا پستانداران، و خزندگان، و. . . مانند دایناسورها، نئاندرتالها، کوتوله ها، شیرها، اژدها ها، خرس ها، پرندگان غول پیکر، و صدها گونه از حیوانات قدیمی و بزرگ در این جهانِ زمخت، و وحشتناک زندگی می کردند. وگاه متلها، با کشفیات بشر امروز هماهنگ هستند، و آثار برخی از موجودات منقرض شده، برای محققان دیرینه شناس آشکار می گردد. در واقع این گونه های جانوری، در اثر ناتوانی با تطبیق، و وفق دادن خویش با شرایط و تغییرات پیش آمده، و تغییرات جوّی و یا براثر مبارزه انسان با چنان حیوانات و هیولاهایی آنها قادر به تداوم زندگی نبوده اند. چون انسان خردمند با داشتن قدرت خِرَد، و و همکاری باهمدیگر، خود را از غارنشینی، به آپارتمان نشینی ارتقاء بخشیده است.
... [مشاهده متن کامل]
در هر صورت در درون آن جهان شلوغ، و حیوانات با فعالیتهای غریزی، و بدون تغییر، گونه ای از انسان به عنوان موجود خردمند و دانا ، راست قامت، و ابزار ساز ، و ناخن پهن به جمع موجودات عالم پیوست. خرد و عقل و تفکر او باعث شد که بر موجودات و طبیعت خشن اندک اندک مسلط شود.
"انسان خردمند، انسان هوشمند یا انسان نوین ( نام علمی: Homo sapiens ) ، نام یک گونه از سردهٔ انسان است. بر اساس نظریهٔ فرگشت، انسان خردمند، نمونه ای فرگشته از انسان راست قامت است. از دیدگاه دیرین مردم شناختی، دو دیدگاه رایج در مورد خاستگاه انسان هوشمند موجود است. نخستین دیدگاه آن است که انسان های خردمند، از نیای مشترکی که از انسان راست قامت در آفریقا تمایزیافته، تکثیر گردیده است. فرض دیگر بر آن است که انسان خردمند مسیر فرگشتی خود را از انسان راست قامت نه تنها در آفریقا که در دیگر قلمروها سپری کرده است. از سال ۲۰۱۰ میلادی مطالعات ژنتیکی، دیدگاهی میانه را ثابت کرده اند؛ به طوری که خزانهٔ ژنی انسان خردمند عمدتاً از نیای آفریقایی است، اگرچه اختلاط در طول فرگشت نشان می دهد که در دیگر نقاط کرهٔ زمین نیز فرگشت رخ داده است. "
( اقتباس از رایانه )
این موجود به ظاهر ضعیف، با کشف آتش و آزمایش سنگ چخماق ، تغییر مثبتی در زندگیش اتفاق افتاد.
آنها با کشف آتش از خام خوری نجات پیدا کردند، از همه مهمتر، با کمک عقل و خردش، آتش را حفظ کرده، و به کمک آتش شبها و برخی اوقات حیوانات درنده را از خود دور می کردند، با کمک عقل. اتحاد و همیاری و انسجام را در موقع بدست آوردن غذا و کشتن حیوانات، و ساختن ابزار سنگی و بعد فلزی، سایر موجودات مثل نئاندرتالها که اتحاد و همکاری را نمی دانستند، و ضعف عقلی آنها و تنبلی و ناتوانی برخی دایناسورها در عصر یخبندان ها، و همچنین بسیاری از موجودات قادر نبودند، خود را با طبیعت خشن، و تغییرات پیشِ روی، وفق دهند. شور بختانه اکثر حیوانات غول پیکر را در شرایط تغییرات آب و هوایی توسط طبیعت و انسان خردمند، منقرض کردند.
طبق روایات و متون دینی و بررسی های زنتیکی برخی از انسانهای ساپینس و خردمند با نئاندرتالها ازدواج کرده اند. و هنوز برخی از صفات آنها در برخی از ابناء بشر وجود دارد. همین موجود ساپینس، و انسان به ظاهر ضعیف در طول قرن ها بر همه ی دشمنانشان غالب شدند. انسان با داشتن ابزار کشنده ی مدرن بسیاری از گونه ها را منقرض کردند. و هنوز در نابودی طبیعت و حتا با همنوعان خویش نیز به نسل کشی ادامه می دهند. برخی هم وجدانشان بیدار شده و در حفظ و نگهداری حیات وحش سازمان هایی را تشکیل داده اند تا از انقراض موجودات باقیمانده، جلو گیری نمایند. انسان خونریزی و بی رحمی زیادی دارد، . به همین دلیل است، که پیامبران و دانشمندان و عاقلانِ قوم آمده اند ، تا رفتار انسان را به قاعده و اصول انسانی و اخلاقی در بیاورند. امید است بشر، و انسان خردمند، جهان هستی و کره ی زمین را بیشتر از این نا امن و ویران، و ترسناک نکنند.
نگارنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ، باستانشناسی، و افسانه ها، و مَتَلها برمی آید. ، در ابتدای خلقت موجودات قدرتمندی از پرندگان، تا پستانداران، و خزندگان، و. . . مانند دایناسورها، نئاندرتالها، کوتوله ها، شیرها، اژدها ها، خرس ها، پرندگان غول پیکر، و صدها گونه از حیوانات قدیمی و بزرگ در این جهانِ زمخت، و وحشتناک زندگی می کردند. وگاه متلها، با کشفیات بشر امروز هماهنگ هستند، و آثار برخی از موجودات منقرض شده، برای محققان دیرینه شناس آشکار می گردد. در واقع این گونه های جانوری، در اثر ناتوانی با تطبیق، و وفق دادن خویش با شرایط و تغییرات پیش آمده، و تغییرات جوّی و یا براثر مبارزه انسان با چنان حیوانات و هیولاهایی آنها قادر به تداوم زندگی نبوده اند. چون انسان خردمند با داشتن قدرت خِرَد، و و همکاری باهمدیگر، خود را از غارنشینی، به آپارتمان نشینی ارتقاء بخشیده است.
... [مشاهده متن کامل]
در هر صورت در درون آن جهان شلوغ، و حیوانات با فعالیتهای غریزی، و بدون تغییر، گونه ای از انسان به عنوان موجود خردمند و دانا ، راست قامت، و ابزار ساز ، و ناخن پهن به جمع موجودات عالم پیوست. خرد و عقل و تفکر او باعث شد که بر موجودات و طبیعت خشن اندک اندک مسلط شود.
"انسان خردمند، انسان هوشمند یا انسان نوین ( نام علمی: Homo sapiens ) ، نام یک گونه از سردهٔ انسان است. بر اساس نظریهٔ فرگشت، انسان خردمند، نمونه ای فرگشته از انسان راست قامت است. از دیدگاه دیرین مردم شناختی، دو دیدگاه رایج در مورد خاستگاه انسان هوشمند موجود است. نخستین دیدگاه آن است که انسان های خردمند، از نیای مشترکی که از انسان راست قامت در آفریقا تمایزیافته، تکثیر گردیده است. فرض دیگر بر آن است که انسان خردمند مسیر فرگشتی خود را از انسان راست قامت نه تنها در آفریقا که در دیگر قلمروها سپری کرده است. از سال ۲۰۱۰ میلادی مطالعات ژنتیکی، دیدگاهی میانه را ثابت کرده اند؛ به طوری که خزانهٔ ژنی انسان خردمند عمدتاً از نیای آفریقایی است، اگرچه اختلاط در طول فرگشت نشان می دهد که در دیگر نقاط کرهٔ زمین نیز فرگشت رخ داده است. "
( اقتباس از رایانه )
این موجود به ظاهر ضعیف، با کشف آتش و آزمایش سنگ چخماق ، تغییر مثبتی در زندگیش اتفاق افتاد.
آنها با کشف آتش از خام خوری نجات پیدا کردند، از همه مهمتر، با کمک عقل و خردش، آتش را حفظ کرده، و به کمک آتش شبها و برخی اوقات حیوانات درنده را از خود دور می کردند، با کمک عقل. اتحاد و همیاری و انسجام را در موقع بدست آوردن غذا و کشتن حیوانات، و ساختن ابزار سنگی و بعد فلزی، سایر موجودات مثل نئاندرتالها که اتحاد و همکاری را نمی دانستند، و ضعف عقلی آنها و تنبلی و ناتوانی برخی دایناسورها در عصر یخبندان ها، و همچنین بسیاری از موجودات قادر نبودند، خود را با طبیعت خشن، و تغییرات پیشِ روی، وفق دهند. شور بختانه اکثر حیوانات غول پیکر را در شرایط تغییرات آب و هوایی توسط طبیعت و انسان خردمند، منقرض کردند.
طبق روایات و متون دینی و بررسی های زنتیکی برخی از انسانهای ساپینس و خردمند با نئاندرتالها ازدواج کرده اند. و هنوز برخی از صفات آنها در برخی از ابناء بشر وجود دارد. همین موجود ساپینس، و انسان به ظاهر ضعیف در طول قرن ها بر همه ی دشمنانشان غالب شدند. انسان با داشتن ابزار کشنده ی مدرن بسیاری از گونه ها را منقرض کردند. و هنوز در نابودی طبیعت و حتا با همنوعان خویش نیز به نسل کشی ادامه می دهند. برخی هم وجدانشان بیدار شده و در حفظ و نگهداری حیات وحش سازمان هایی را تشکیل داده اند تا از انقراض موجودات باقیمانده، جلو گیری نمایند. انسان خونریزی و بی رحمی زیادی دارد، . به همین دلیل است، که پیامبران و دانشمندان و عاقلانِ قوم آمده اند ، تا رفتار انسان را به قاعده و اصول انسانی و اخلاقی در بیاورند. امید است بشر، و انسان خردمند، جهان هستی و کره ی زمین را بیشتر از این نا امن و ویران، و ترسناک نکنند.
تاریخچه ی داد وستد در شهرهای کوچک غرب کشور
نگارنده : احمد لطفی
بشریت برای رفع نیازهای مادیش معمولا" به شکل های مختلفی از ابتدایی ترین و ساده ترین سطح به سمت پیچیده ترین روابط اقتصادی، دارای تغییرات مشخصی شده است. و این تغییرات داد و ستد در مناطق عشایری و روستایی و شهرهای کوچک ایران به تبع از سطح کلان کشور یک شیوه ی تجربی در زیسته ی مردم قابل مشاهده و بررسی است.
... [مشاهده متن کامل]
بسیاری از رفتارهای ما ریشه در ویژگی های باستانی و حتا عصر حجر دارد.
بطور مثال برخی ذائقه ها، روءیاها ، متل ها، داستانها، و حتا برخی داستان ها در کتب آسمانی هم حکایت از واقعیات و تخیلات گذشته، را به ما تفهیم می کنند.
علوم مختلف ریشه در جادوگری، باورها، و تجارب ناقص و آزمایش های خردمندان ابتدایی دارند.
لکها برای ریشه ی معامله گری یک داستان نقل می کنند، که در حد خود قابل تاءمل است.
آنها در افسانه های شفاهی شان می گویند؛
در قدیمها که زندگی در فصل سرما بسیار سخت بود. آنها پذیرفته بودند ، هرکه ذخیره ی مواد غذائی اش تمام شود، به دیگران خبر دهند تا باچوب یا سنگ ، دور آلونک، یامسکن آنها را حصار، و آنها را حبس و به نوعی زنده به گور نمایند، تا از گرسنگی بمیرند و نجات پیدا نکنند.
در آن زمان دو دختر به نامهای دای ( داد ) و ستی ( ستد ) باهم دوست بودند. خانواده "دای" چون دو روز دیگر باید دور خانه شان مسدود شود، در آخرین روز "داد" ماجرا را برای "ستد" تعریف کرد ، که من فقط امروز زنده ام فردا من و خانواده هم همه باید بمیریم. چون امشب آذوقه مان تمام می شود، ستد، به فکرش رسید ، که در منزل آنها آذوقه زیاد است، قسمتی از آن آذوقه ها را به "داد" برساند، غروب به شکلی آذوقه رسانید، ، که بعد از پایان فصل سرما همان اندازه را به او بر گرداند.
فردا که طایفه یا قبیله رفتند، درب خانه را پلمپ کنند، خانواده " داد" فریاد زد ما هنوز آذوقه داریم. وقتی ماجرا را فهمیدند، که چگونه غذا بدست آورده اند، آن قانون ظالمانه ی قبلی لغو شد، و بزرگان گفتند ما باید از "داد" و "ستد" درس بیاموزیم که داراها به فقیرها قرض بدهند. تا افراد از گرسنگی نمیرند.
بنابراین ابتدایی ترین قانون اقتصادی شکل گرفت.
در گذشته های بسیار دور برخی تمدن ها مانند سومر با برندهای خاصی کالا های خود را به سایر نقاط اطرافشان صادر می کردند. حالا در قیمت گذاری شیوه ی کالا به کالا و یا با یک سری رسوم و سنتی که داشته اند ، کالاهایشان را به فروش می رسانده اند.
در منطقه سیمره و تمدن دره ی مهرگان کده، تعدادی پیله ور و چرچی، یا معامله گران دوره گرد آلات، ابزار، و سایر مایحتاج مورد نیاز جامعه ی عشایری و روستایی را تهیه می کردند و در عوض کالاهایشان فرآورده های کشاورزی و دامی را در یافت می کردند. به عبارتی دیگر معاملات پایا پای شکل گرفت. نگارنده در گذشته با چشم خود می دید، که فردی خربزه می فروخت. و می گفت؛ خربزه سر به سر به گندم. یعنی با دو کیلو گندم، دوکیلو خربزه را می فروختند.
عشایر و روستائیان لباس، چای و . . . از چرچی ها و معامله گران می خریدند، و در عوض آن کالاها کشک و روغن و پشم، و . . . به چرچی ها و پیله ورها پرداخت می کردند.
در زمانی که پول در دست مردم افتاد، و دولتها پول چرخ و اسکناس چاپ کردند. معاملات با پول رایج کشورها شکل پیدا کرد. و امروزه معاملات پیچیده و نظام پولی و بانکی پیشرفته، در سطح ملی و بین المللی رایج می باشد. بازارها و معاملات محلی به دوشیوه ی عرفی - اجتماعی و اقتصادی، در قالب جامعه شناسی و اقتصادی قابل بررسی و طبقه بندی هستند. این مقدمه می تواند منجر به تحقیقی علمی در حوزه ی جامعه شناسی اقتصادی با موضوعیت شهرهای کوچک غرب کشور منجر شود.
نگارنده : احمد لطفی
بشریت برای رفع نیازهای مادیش معمولا" به شکل های مختلفی از ابتدایی ترین و ساده ترین سطح به سمت پیچیده ترین روابط اقتصادی، دارای تغییرات مشخصی شده است. و این تغییرات داد و ستد در مناطق عشایری و روستایی و شهرهای کوچک ایران به تبع از سطح کلان کشور یک شیوه ی تجربی در زیسته ی مردم قابل مشاهده و بررسی است.
... [مشاهده متن کامل]
بسیاری از رفتارهای ما ریشه در ویژگی های باستانی و حتا عصر حجر دارد.
بطور مثال برخی ذائقه ها، روءیاها ، متل ها، داستانها، و حتا برخی داستان ها در کتب آسمانی هم حکایت از واقعیات و تخیلات گذشته، را به ما تفهیم می کنند.
علوم مختلف ریشه در جادوگری، باورها، و تجارب ناقص و آزمایش های خردمندان ابتدایی دارند.
لکها برای ریشه ی معامله گری یک داستان نقل می کنند، که در حد خود قابل تاءمل است.
آنها در افسانه های شفاهی شان می گویند؛
در قدیمها که زندگی در فصل سرما بسیار سخت بود. آنها پذیرفته بودند ، هرکه ذخیره ی مواد غذائی اش تمام شود، به دیگران خبر دهند تا باچوب یا سنگ ، دور آلونک، یامسکن آنها را حصار، و آنها را حبس و به نوعی زنده به گور نمایند، تا از گرسنگی بمیرند و نجات پیدا نکنند.
در آن زمان دو دختر به نامهای دای ( داد ) و ستی ( ستد ) باهم دوست بودند. خانواده "دای" چون دو روز دیگر باید دور خانه شان مسدود شود، در آخرین روز "داد" ماجرا را برای "ستد" تعریف کرد ، که من فقط امروز زنده ام فردا من و خانواده هم همه باید بمیریم. چون امشب آذوقه مان تمام می شود، ستد، به فکرش رسید ، که در منزل آنها آذوقه زیاد است، قسمتی از آن آذوقه ها را به "داد" برساند، غروب به شکلی آذوقه رسانید، ، که بعد از پایان فصل سرما همان اندازه را به او بر گرداند.
فردا که طایفه یا قبیله رفتند، درب خانه را پلمپ کنند، خانواده " داد" فریاد زد ما هنوز آذوقه داریم. وقتی ماجرا را فهمیدند، که چگونه غذا بدست آورده اند، آن قانون ظالمانه ی قبلی لغو شد، و بزرگان گفتند ما باید از "داد" و "ستد" درس بیاموزیم که داراها به فقیرها قرض بدهند. تا افراد از گرسنگی نمیرند.
بنابراین ابتدایی ترین قانون اقتصادی شکل گرفت.
در گذشته های بسیار دور برخی تمدن ها مانند سومر با برندهای خاصی کالا های خود را به سایر نقاط اطرافشان صادر می کردند. حالا در قیمت گذاری شیوه ی کالا به کالا و یا با یک سری رسوم و سنتی که داشته اند ، کالاهایشان را به فروش می رسانده اند.
در منطقه سیمره و تمدن دره ی مهرگان کده، تعدادی پیله ور و چرچی، یا معامله گران دوره گرد آلات، ابزار، و سایر مایحتاج مورد نیاز جامعه ی عشایری و روستایی را تهیه می کردند و در عوض کالاهایشان فرآورده های کشاورزی و دامی را در یافت می کردند. به عبارتی دیگر معاملات پایا پای شکل گرفت. نگارنده در گذشته با چشم خود می دید، که فردی خربزه می فروخت. و می گفت؛ خربزه سر به سر به گندم. یعنی با دو کیلو گندم، دوکیلو خربزه را می فروختند.
عشایر و روستائیان لباس، چای و . . . از چرچی ها و معامله گران می خریدند، و در عوض آن کالاها کشک و روغن و پشم، و . . . به چرچی ها و پیله ورها پرداخت می کردند.
در زمانی که پول در دست مردم افتاد، و دولتها پول چرخ و اسکناس چاپ کردند. معاملات با پول رایج کشورها شکل پیدا کرد. و امروزه معاملات پیچیده و نظام پولی و بانکی پیشرفته، در سطح ملی و بین المللی رایج می باشد. بازارها و معاملات محلی به دوشیوه ی عرفی - اجتماعی و اقتصادی، در قالب جامعه شناسی و اقتصادی قابل بررسی و طبقه بندی هستند. این مقدمه می تواند منجر به تحقیقی علمی در حوزه ی جامعه شناسی اقتصادی با موضوعیت شهرهای کوچک غرب کشور منجر شود.
طرح مسائلی خُرد در جامعه
نگارنده: احمد لطفی
دیدگاه دانشمندان جامعه
و علوم اجتماعی در سطح خرد و کلان مسائلی را مطرح کرده اند. آنها بر سبک و سیاق خویش نظریه ها ، رهنمودها و دیدگاه های خویش را به شیوه ی علمی در بعد کمی و کیفی تبیین کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
در جامعه ی شهری - روستایی شهرهای کوچکِ غرب کشور، از جمله شهرستان دره شهر مسائلی چند در نحوه ی مدیریت اجتماعی وجود دارد، که پرداختن به برخی از آنها ضروری است.
۱ - جاده های استاندارد، در سطح شهر و روستا بدون دست انداز، کمترمواج، و چاله چوله یک حق مسلم برای شهروندان است.
اما مشاهدات عینی حکایت از جاده های زخمی، و پر از چاله و دست انداز، ، و سرعت گیرهای بزرگ و بدون علامت ، و خیابان های خط کشی نشده، و. . . جلو بندی ماشین ها را خراب کرده است، و چهره ی نا زیبایی به ریخت شناسی شهر داده است.
البته گاها" برخی رانندگان، در هنگام رانندگی، قوانین راهنمایی و رانندگی را به چالش می کشانند.
آنها رعایت سرعت ایمنی، را نمی کنند، و هر از گاهی شاهد تصادفات در سطح شهر و جاده های اطراف شهرستان می باشیم.
۲ - استفاده ی بی رویه از منابع خدادادی، مانند سنگها، چرا گاه ها، قطع درختان، و بردن هیزم تر از آن درختان را می توان نام برد.
۳ - آلوده کردن آبها و شکستن شا لوله های آب شرب. که مسئولیت حامیان طبیعت و حافظان محیط زیست را افزایش می دهد.
۴ - کشیدن جاده و ساخت آن از جنوب پلیس راه دره شهر تا تونل آبدانان به پلدختر،
۵ - کاهش هزینه های تبلیغاتی و دادن قسمتی از بودجه ی آن به خوراک و پوشاک ، و خریدن کتب کمک آموزشی برای دانش آموزان کم بضاعت.
۶ - همیاری در تسهیل ازدواج جوانان، و رفع نیازهای اولیه ی زوجین جوان.
۷ - گرفتن بودجه ای ویژه برای محرومیت زدایی شهرستان دره شهر
۸ - کمک کردن برای تعمیر و گسترش لوله کشی قطره ای برای باغات زیتون و. . .
۹ - رفع مشکل بیمه های تکمیلی برای بازنشستگان
۱۰ - ایجاد رضایت خاطر شهروندان در امور زیستی، و شغلی آنها و فرزندان بیکارشان بطور عملی.
نگارنده: احمد لطفی
دیدگاه دانشمندان جامعه
و علوم اجتماعی در سطح خرد و کلان مسائلی را مطرح کرده اند. آنها بر سبک و سیاق خویش نظریه ها ، رهنمودها و دیدگاه های خویش را به شیوه ی علمی در بعد کمی و کیفی تبیین کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
در جامعه ی شهری - روستایی شهرهای کوچکِ غرب کشور، از جمله شهرستان دره شهر مسائلی چند در نحوه ی مدیریت اجتماعی وجود دارد، که پرداختن به برخی از آنها ضروری است.
۱ - جاده های استاندارد، در سطح شهر و روستا بدون دست انداز، کمترمواج، و چاله چوله یک حق مسلم برای شهروندان است.
اما مشاهدات عینی حکایت از جاده های زخمی، و پر از چاله و دست انداز، ، و سرعت گیرهای بزرگ و بدون علامت ، و خیابان های خط کشی نشده، و. . . جلو بندی ماشین ها را خراب کرده است، و چهره ی نا زیبایی به ریخت شناسی شهر داده است.
البته گاها" برخی رانندگان، در هنگام رانندگی، قوانین راهنمایی و رانندگی را به چالش می کشانند.
آنها رعایت سرعت ایمنی، را نمی کنند، و هر از گاهی شاهد تصادفات در سطح شهر و جاده های اطراف شهرستان می باشیم.
۲ - استفاده ی بی رویه از منابع خدادادی، مانند سنگها، چرا گاه ها، قطع درختان، و بردن هیزم تر از آن درختان را می توان نام برد.
۳ - آلوده کردن آبها و شکستن شا لوله های آب شرب. که مسئولیت حامیان طبیعت و حافظان محیط زیست را افزایش می دهد.
۴ - کشیدن جاده و ساخت آن از جنوب پلیس راه دره شهر تا تونل آبدانان به پلدختر،
۵ - کاهش هزینه های تبلیغاتی و دادن قسمتی از بودجه ی آن به خوراک و پوشاک ، و خریدن کتب کمک آموزشی برای دانش آموزان کم بضاعت.
۶ - همیاری در تسهیل ازدواج جوانان، و رفع نیازهای اولیه ی زوجین جوان.
۷ - گرفتن بودجه ای ویژه برای محرومیت زدایی شهرستان دره شهر
۸ - کمک کردن برای تعمیر و گسترش لوله کشی قطره ای برای باغات زیتون و. . .
۹ - رفع مشکل بیمه های تکمیلی برای بازنشستگان
۱۰ - ایجاد رضایت خاطر شهروندان در امور زیستی، و شغلی آنها و فرزندان بیکارشان بطور عملی.
غم غارت کبیر کوه
نگارنده : احمد لطفی
امروز شنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۱۰ با شخصی حافظ طبیعت و محیط زیست برخورد کردم، که غم غارت کبیر کوه را در سینه داشت، و دردِ دل خویش بر زبان آورد، که چرا برخی از پشتکوه با وجود این تونل ره غارت کبیر کوه برایشان آسان شده است. و البته در پیشکوه هم برخی با موتور سیکلت هم شده به کبیر کوه مادرِ کوه های غرب کشور، آسیب فراوان می زنند.
... [مشاهده متن کامل]
شوربختانه برخی رفتار نادرست حکایت از آن دارد؛
چو دزدی با چراغ آید
گزیده تر بِرَد کالا
به آن دلسوز طبیعت عرض کردم، این شیوه ی افسار گسیخته از غارت و استفاده ی غیر بهینه از امکانات کبیر کوه، تجاوزی آشکار به حق آیندگان است. از طرفی دیگر شیوه ای غیر انسانی و غیر مدنی می باشد.
در واقع د این مورد، برخی گفته اند، برخی هم در حال و آینده نیز خواهند گفت، امّا؛ "دوصد گفته چون نیم کردار نیست"
در اینجا شایسته است، متولیان امر، ابتدا با فرهنگ سازی ، و برخورد فرهنگی، و آموزشی با آحاد مردم را در صدر کارشان قرار دهند، تا این افراد نا آشنا با حقوق شهروندی، و بیت المال و انفال بتوانند، رفتار خود را اصلاح کنند. هرچند در این شرائط از زمان بسیاری از مردم از نصیحت بیزارند.
درثانی، آن عزیزان توجه داشته باشند، رعایت حال کبیر کوه، سود مُدام برای همه ی مردم دارد. ما باید حامی کبیر کوه باشیم. دشمنانِ فرهنگ گریز، آتش به جان کبیر کوه می اندازند، و غارت بی رویه ی کبیر کوه، آتشی دیگر بر خرمن این ثروت خدا دادی است.
ای دشمنان کبیرکوه !
آتش نباشید در کار خود
ترسم زنید بر جان خود
نگارنده : احمد لطفی
امروز شنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۱۰ با شخصی حافظ طبیعت و محیط زیست برخورد کردم، که غم غارت کبیر کوه را در سینه داشت، و دردِ دل خویش بر زبان آورد، که چرا برخی از پشتکوه با وجود این تونل ره غارت کبیر کوه برایشان آسان شده است. و البته در پیشکوه هم برخی با موتور سیکلت هم شده به کبیر کوه مادرِ کوه های غرب کشور، آسیب فراوان می زنند.
... [مشاهده متن کامل]
شوربختانه برخی رفتار نادرست حکایت از آن دارد؛
چو دزدی با چراغ آید
گزیده تر بِرَد کالا
به آن دلسوز طبیعت عرض کردم، این شیوه ی افسار گسیخته از غارت و استفاده ی غیر بهینه از امکانات کبیر کوه، تجاوزی آشکار به حق آیندگان است. از طرفی دیگر شیوه ای غیر انسانی و غیر مدنی می باشد.
در واقع د این مورد، برخی گفته اند، برخی هم در حال و آینده نیز خواهند گفت، امّا؛ "دوصد گفته چون نیم کردار نیست"
در اینجا شایسته است، متولیان امر، ابتدا با فرهنگ سازی ، و برخورد فرهنگی، و آموزشی با آحاد مردم را در صدر کارشان قرار دهند، تا این افراد نا آشنا با حقوق شهروندی، و بیت المال و انفال بتوانند، رفتار خود را اصلاح کنند. هرچند در این شرائط از زمان بسیاری از مردم از نصیحت بیزارند.
درثانی، آن عزیزان توجه داشته باشند، رعایت حال کبیر کوه، سود مُدام برای همه ی مردم دارد. ما باید حامی کبیر کوه باشیم. دشمنانِ فرهنگ گریز، آتش به جان کبیر کوه می اندازند، و غارت بی رویه ی کبیر کوه، آتشی دیگر بر خرمن این ثروت خدا دادی است.
ای دشمنان کبیرکوه !
آتش نباشید در کار خود
ترسم زنید بر جان خود
آیا ما به توسعه ی همه جانبه می رسیم؟
نگارنده و گرد آورنده : احمدلطفی
در کشور ما نیروهای گوناگونی دارای قدرت و نفوذ هستند، که برخی از آن ها منافع شخصی را بر مصالح عمومی ترجیح می دهند. برآیند این روش مدیریتی، موجب شکاف بین حاکمیت و ملت شده است، برخی از روشنفکران و اساتید نیز گرچه دم از تولید فکر و عقلانیت می زنند و گاه سخنان زیبا هم می گویند. گویی با این سخنان کشور در مسیر توسعه گام بر می دارند. ، غافل از آنکه طرحی نو را مردمانی نوگرا لازم الاجرا می نمایند. به عبارتی دیگر، فکرها به عمل نمی پیوندند و نتیجه ی بحثهای عقلانی در جامعه نمود عملی پیدا نمی کنند. مگر عزم ملی، و گسترش عقلانیت در بیشترمردم شکل گرفته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
صاحبان قدرت و ثروت گاه دانشمندان را به استخدام در می آورند، تا آنها حرف و طرح و برنامه های آنها را بگویند ، و مدون نمایند. ، که عملکرد بعضا" غلط ثروتمندان و قدرتمندان را برای جامعه توجیه نمایند. در واقع شجاعتِ نقد و پیگیری مفاد مطروحه در نشست ها و سمینارها ، گامی برای رشد و توسعه ی هر جامعه به حساب می آیند.
در واقع سی رایت میلز نیز دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی و . . . را در خدمت حاکمان را عملی نادرست معرفی کرده، و همین دانشمندان خود فروخته، را سد و مانع پیشرفت جامعه می دانند.
کارل پوپر هم در کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با نقد کردن افکار دانشمندان و فیلسوفان کهنه گرا، که همان تفکرات کهنه را با زبان زمانه، رنگ و لعاب جدیدی داده اند. به چالش کشانده است.
این فیلسوف انگلیسی اتریشی تبار، که در سال ۱۹۴۵ میلادی کتاب جامعه باز و دشمنان آن را منتشر کرده، افلاطون و هگل و کارل مارکس را دشمنان جامعه باز دانسته، و افکار آنها آن ها را به نقد می کشد.
پوپر متفکران مختلف را در طول تاریخ بررسی می کند و کار خود را از فیلسوفان یونانی آغاز می کند. وی مفصلاً توضیح می دهد که مقابله ای میان عقلانیت و احساسات در بشر وجود دارد. طرفداران عقلانیت نهایتاً به حمایت از جامعه بازمی رسند و پوپر کسانی مانند سقراط و کانت را در این جبهه قرار می دهد. در سمت دیگر کسانی هستند که هستهٔ نهایی اندیشه هایشان احساسات آنها دربارهٔ امور است که به زعم پوپر به طرفداری آنها از جامعه بسته، قبیله پرستی قدیم و ملی گرایی معاصر می انجامد. پوپر افلاطون و هگل را متعلق به این جبهه می داند. پوپر، افلاطون را یک اندیشمند خودکامه گرا می پنداشت که حامی جزم گرایی بوده و جامعه بسته را ترویج می نمود. پوپر همچنین هگل را مورد حمله قرار داد چرا که وی را یک مغلطه گر خطرساز می دانست که اندیشه های طرفداران جامعه بسته را به زبان دوران معاصر باز تولید کرد. البته در این کتاب، کارل مارکس نیز مورد انتقاد پوپر قرار گرفته ولی به عقیده پوپر نیات مارکس خیر بودند اما او در دام اندیشه های هگلی افتاد.
پوپر در فصل ۲۴ کتاب مذکور، به مسئله نژادپرستی نیز می پردازد و ریشهٔ آن را تا هگل و افلاطون وا می کاود.
وی معتقد است میل بازگشت به گذشته و پرستش تاریخ قدیم ناشی از نومیدی ما از اصلاح دنیا و کنار گذاشتن باور به توان عقل در بهبود زندگی بشر آینده است.
( تلخیص فرازهایی از کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با استفاده از رایانهِ )
با توجه به اندیشه ی کارل پوپر، جامعه ی سنتی، و متعصب ما که در حال گذار بوده، و برای پیشرفت همه جانبه، موانع بسیار دارد. تکیه بر نیروهای غیر متخصص ، و باندهای غیر همراه، با پیشرفت کشور، ، نجات بخش کشور از این عقب افتادگی ها نیستند.
نگارنده و گرد آورنده : احمدلطفی
در کشور ما نیروهای گوناگونی دارای قدرت و نفوذ هستند، که برخی از آن ها منافع شخصی را بر مصالح عمومی ترجیح می دهند. برآیند این روش مدیریتی، موجب شکاف بین حاکمیت و ملت شده است، برخی از روشنفکران و اساتید نیز گرچه دم از تولید فکر و عقلانیت می زنند و گاه سخنان زیبا هم می گویند. گویی با این سخنان کشور در مسیر توسعه گام بر می دارند. ، غافل از آنکه طرحی نو را مردمانی نوگرا لازم الاجرا می نمایند. به عبارتی دیگر، فکرها به عمل نمی پیوندند و نتیجه ی بحثهای عقلانی در جامعه نمود عملی پیدا نمی کنند. مگر عزم ملی، و گسترش عقلانیت در بیشترمردم شکل گرفته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
صاحبان قدرت و ثروت گاه دانشمندان را به استخدام در می آورند، تا آنها حرف و طرح و برنامه های آنها را بگویند ، و مدون نمایند. ، که عملکرد بعضا" غلط ثروتمندان و قدرتمندان را برای جامعه توجیه نمایند. در واقع شجاعتِ نقد و پیگیری مفاد مطروحه در نشست ها و سمینارها ، گامی برای رشد و توسعه ی هر جامعه به حساب می آیند.
در واقع سی رایت میلز نیز دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی و . . . را در خدمت حاکمان را عملی نادرست معرفی کرده، و همین دانشمندان خود فروخته، را سد و مانع پیشرفت جامعه می دانند.
کارل پوپر هم در کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با نقد کردن افکار دانشمندان و فیلسوفان کهنه گرا، که همان تفکرات کهنه را با زبان زمانه، رنگ و لعاب جدیدی داده اند. به چالش کشانده است.
این فیلسوف انگلیسی اتریشی تبار، که در سال ۱۹۴۵ میلادی کتاب جامعه باز و دشمنان آن را منتشر کرده، افلاطون و هگل و کارل مارکس را دشمنان جامعه باز دانسته، و افکار آنها آن ها را به نقد می کشد.
پوپر متفکران مختلف را در طول تاریخ بررسی می کند و کار خود را از فیلسوفان یونانی آغاز می کند. وی مفصلاً توضیح می دهد که مقابله ای میان عقلانیت و احساسات در بشر وجود دارد. طرفداران عقلانیت نهایتاً به حمایت از جامعه بازمی رسند و پوپر کسانی مانند سقراط و کانت را در این جبهه قرار می دهد. در سمت دیگر کسانی هستند که هستهٔ نهایی اندیشه هایشان احساسات آنها دربارهٔ امور است که به زعم پوپر به طرفداری آنها از جامعه بسته، قبیله پرستی قدیم و ملی گرایی معاصر می انجامد. پوپر افلاطون و هگل را متعلق به این جبهه می داند. پوپر، افلاطون را یک اندیشمند خودکامه گرا می پنداشت که حامی جزم گرایی بوده و جامعه بسته را ترویج می نمود. پوپر همچنین هگل را مورد حمله قرار داد چرا که وی را یک مغلطه گر خطرساز می دانست که اندیشه های طرفداران جامعه بسته را به زبان دوران معاصر باز تولید کرد. البته در این کتاب، کارل مارکس نیز مورد انتقاد پوپر قرار گرفته ولی به عقیده پوپر نیات مارکس خیر بودند اما او در دام اندیشه های هگلی افتاد.
پوپر در فصل ۲۴ کتاب مذکور، به مسئله نژادپرستی نیز می پردازد و ریشهٔ آن را تا هگل و افلاطون وا می کاود.
وی معتقد است میل بازگشت به گذشته و پرستش تاریخ قدیم ناشی از نومیدی ما از اصلاح دنیا و کنار گذاشتن باور به توان عقل در بهبود زندگی بشر آینده است.
( تلخیص فرازهایی از کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با استفاده از رایانهِ )
با توجه به اندیشه ی کارل پوپر، جامعه ی سنتی، و متعصب ما که در حال گذار بوده، و برای پیشرفت همه جانبه، موانع بسیار دارد. تکیه بر نیروهای غیر متخصص ، و باندهای غیر همراه، با پیشرفت کشور، ، نجات بخش کشور از این عقب افتادگی ها نیستند.
روستای انجیره آبدانان و ساکنان تاریخیش
نگارنده: احمد لطفی
روستای انجیره در ۲۷ کیلومتری غرب شهرستان آبدانان واقع شده است، این روستا جزو دهستان ماسبی ( ماسپی ) و بخش مرکزی� شهرستان آبدانان می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
نام طایفه� آنها ماسپی ( ماسبی ) است، که نشاءت گرفته از ماسپتان یا ماسپذان باستانی است. در ملاقاتی که امروز یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۴� با عین اله اکبری داشتم وی اصالت خود را سوره مهری ( سرخاب مهری ) اعلام کرد. ترکیب روستا از دو� طایفه ماسبی و باپیروند می باشد.
وی� اصالت آنهارا مشترک دانست.
منطقه ماسپتان احتمالا" از دوران ایلامیها، مادها و هخامنشی ها، و. . . دارای سکنه و در تاریخ جایگاهی داشته است. بعد از جمله ی اعراب به امپراتوری ساسانی، چون اعراب لغت "پ" نداشته اند ، مورخان و جغرافی دانان وابسته به آنها� پشت کوه� کبیر کوه ( ماسپتان ) را ماسبذان نوشته اند. �
باتوجه به اصالت آنها شاید ریشه در تمدن سومر هم بتوان بر چنین مردمی که الان اسامی جدید پیدا کرده اند، اطلاق نمود. ( الله اعلم بالصواب )
در اصالت نژادی� این روستا پراکندگی مشهود است. آنها مفاخری در سطح کشورهای ایران، عراق و ترکیه و منطقه میان رودان� داشته و دارند. جناب شادروان حاج رستم خان رفعتی نماینده ی سابق استان ایلام از� تیره سهرابوند ماسبی ها بوده است.
جناب آقای عین اله اکبری، پراکندگی ماسبی های انجیره در حال حاضر� در شهرستانهای آبدانان، اندیمشک، ایلام، اهواز، دهلران، و� دره شهر قابل ذکر است.
نام خانوادگی� برخی از ماسبی های� استان ایلام عبارتند از؛
رفعتی، اکبری، مردانی، غلامی، عسگری، چشفر، ایمانی و یادگاری . . .
ماسبی ها و بسیاری از طوایف آبدانان و دهلران خود را جزو ایل کرد می دانند، اگر منظور کرد فیلی و کُردعلی باشد قابل قبول است. هرچند نام ایل و یا فرا ایل برخی از طوایف منطقه پشتکوه و ماسپذان ریشه در نژاد سوره میری� دارند.
ملا رستم صفر لکی شوهان� سوره میری� در اقبال پراکنده ی سوره میری چنین سروده است؛
اگر از سوره میری نمانده نژاد
که دنیا بُوَد آفتِ خانه زاد
نگارنده: احمد لطفی
روستای انجیره در ۲۷ کیلومتری غرب شهرستان آبدانان واقع شده است، این روستا جزو دهستان ماسبی ( ماسپی ) و بخش مرکزی� شهرستان آبدانان می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
نام طایفه� آنها ماسپی ( ماسبی ) است، که نشاءت گرفته از ماسپتان یا ماسپذان باستانی است. در ملاقاتی که امروز یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۴� با عین اله اکبری داشتم وی اصالت خود را سوره مهری ( سرخاب مهری ) اعلام کرد. ترکیب روستا از دو� طایفه ماسبی و باپیروند می باشد.
وی� اصالت آنهارا مشترک دانست.
منطقه ماسپتان احتمالا" از دوران ایلامیها، مادها و هخامنشی ها، و. . . دارای سکنه و در تاریخ جایگاهی داشته است. بعد از جمله ی اعراب به امپراتوری ساسانی، چون اعراب لغت "پ" نداشته اند ، مورخان و جغرافی دانان وابسته به آنها� پشت کوه� کبیر کوه ( ماسپتان ) را ماسبذان نوشته اند. �
باتوجه به اصالت آنها شاید ریشه در تمدن سومر هم بتوان بر چنین مردمی که الان اسامی جدید پیدا کرده اند، اطلاق نمود. ( الله اعلم بالصواب )
در اصالت نژادی� این روستا پراکندگی مشهود است. آنها مفاخری در سطح کشورهای ایران، عراق و ترکیه و منطقه میان رودان� داشته و دارند. جناب شادروان حاج رستم خان رفعتی نماینده ی سابق استان ایلام از� تیره سهرابوند ماسبی ها بوده است.
جناب آقای عین اله اکبری، پراکندگی ماسبی های انجیره در حال حاضر� در شهرستانهای آبدانان، اندیمشک، ایلام، اهواز، دهلران، و� دره شهر قابل ذکر است.
نام خانوادگی� برخی از ماسبی های� استان ایلام عبارتند از؛
رفعتی، اکبری، مردانی، غلامی، عسگری، چشفر، ایمانی و یادگاری . . .
ماسبی ها و بسیاری از طوایف آبدانان و دهلران خود را جزو ایل کرد می دانند، اگر منظور کرد فیلی و کُردعلی باشد قابل قبول است. هرچند نام ایل و یا فرا ایل برخی از طوایف منطقه پشتکوه و ماسپذان ریشه در نژاد سوره میری� دارند.
ملا رستم صفر لکی شوهان� سوره میری� در اقبال پراکنده ی سوره میری چنین سروده است؛
اگر از سوره میری نمانده نژاد
که دنیا بُوَد آفتِ خانه زاد
جوامع کنشگر تاریخ خویشند
نگارنده : احمد لطفی
چوامع بشری حافظ دست آوردهای فرهنگی و تاریخی و تمدنی خویش هستند. البته هر رفتار و کنشی که مردم از حافظه ی تاریخی خویش به منصه ی ظهور می گذارند، برای سایر ملل تعریف می کنند، قطعا" به شرایط زمانی و مکانی حوادث گذشته توجه دارند. چرا که دیدگاه های تاریخی معمولا" مبتنی بر شرایط فرهنگی، اجتماعی، و روند فرهنگی زندگی های گذشتگان مورد بررسی قرار می گیرند.
... [مشاهده متن کامل]
طبق کتاب شاهنامه فردوسی، رسم ها، بزمها، سورها و سوگها، محاورات بین پهلوانان با پادشاهان، و حتا مردم عادی همه برمشترکات و باورهای تاریخی جامعه شان در تکاپو و گفتگو هستند.
مردم هر جامعه ای به مفاخر خویش عشق می ورزند.
و برای بقا و مجد و وفاق و همبستگی جامعه شان یاد مفاخرشان را در نوشتن کتاب هایی که رنگ وبوی تاریخی دارند، و اهل تفکر به جامعه القاء می کنند.
در زمانی که با مویه ها جنگ رزمنده ها و قهرمان ها را به نیکی و صد آه و افسوس و با سوز و گداز می خوانند، و جامعه رامتاءثر نموده، تا در مقابل مهاجمان جدید به کشورهایشان با نگاه تار یخی تکلیف خود را مشخص می نمایند.
بطور مثال در اوقات ضعف و پراکندگی اگر زنان و مردانی که ساکن در ًمرزها هستند، و با دشمنان قداره بند بر خورد کنند. فوری از تاریخ و قهرمانان گذشته و حال سخن به میان می آورند. اگر سرباز و دلاوری در نبرد کشته می شوند، در مویه ها می سرایند؛ " جنگی توکردی، مر رستم زال"
ودر ضعفها و بی قدرتی ها در برابر دشمنان می گویند؛
" چه خیال کردی مر مِ بیکسم
مِ اولاد شیر ءشمشیر و دسم" یعنی؛
چه خیال باطلی کردی که فکر می کنی، من بی کس و کار هستم، بلکه من فرزند شیر شمشیر بدست و یا فرزند رستم دستانم، دلاوری در رگ و پی و خون ما جاری و ساری است.
در قدیم هر جامعه و خرده فرهنگی رسم و شیوه ی خاصی برای معرفی و گاه جنگیدن داشت، بطور مثال در شاهنامه عده ای پرچم سبز یا یکرنگ نماد یزدان پرستان برخی دیگر نماد توتمهایشان را در جنگها به نمایش می گذاردند، جمعی گرز گراز سر، یا گرز گاوسر، و یا عَلَم کاوه، و . . .
در ادبیات لکی هم داریم:
مَی وَ ویرت بو جنگ هفت لشگر
شراق و شروق گرز وراز سر
یعنی :
"شما به یاد بیاورید جنگ هفت لشگر
صدای به هم خوردن ، وشراق و شروق گرزهای گراز سر تبار ما"
گاهی رجز خوانی و مویه و لالایی ها بر مبنای مفاخر فرهنگی و دینی است.
مثل عظمت فرهنگی منشور کورش کبیر، برندهای تجاری قوم ایرانی سومر، و امثال اینها مطرح می شوند.
باورهای برمبنای نور و کلام پیامبران.
لکها در لالایی ها می گویند:
لاوه لاوه کم، کُر و رای علی
یعنی:
لالایی لالایی، چقدر خوب است پسر در راه علی باشد
برابراکم کُر کولیونی
کلاوی کویرکَ، شالی گلونی
در مجموع در حماسه سازی های معاصر هم رنگ و بوی تاریخ، و فرهنگ و تمدن و داشته های ملی و مذهبی هرجامعه ای کاملا" آشکار است.
نگارنده : احمد لطفی
چوامع بشری حافظ دست آوردهای فرهنگی و تاریخی و تمدنی خویش هستند. البته هر رفتار و کنشی که مردم از حافظه ی تاریخی خویش به منصه ی ظهور می گذارند، برای سایر ملل تعریف می کنند، قطعا" به شرایط زمانی و مکانی حوادث گذشته توجه دارند. چرا که دیدگاه های تاریخی معمولا" مبتنی بر شرایط فرهنگی، اجتماعی، و روند فرهنگی زندگی های گذشتگان مورد بررسی قرار می گیرند.
... [مشاهده متن کامل]
طبق کتاب شاهنامه فردوسی، رسم ها، بزمها، سورها و سوگها، محاورات بین پهلوانان با پادشاهان، و حتا مردم عادی همه برمشترکات و باورهای تاریخی جامعه شان در تکاپو و گفتگو هستند.
مردم هر جامعه ای به مفاخر خویش عشق می ورزند.
و برای بقا و مجد و وفاق و همبستگی جامعه شان یاد مفاخرشان را در نوشتن کتاب هایی که رنگ وبوی تاریخی دارند، و اهل تفکر به جامعه القاء می کنند.
در زمانی که با مویه ها جنگ رزمنده ها و قهرمان ها را به نیکی و صد آه و افسوس و با سوز و گداز می خوانند، و جامعه رامتاءثر نموده، تا در مقابل مهاجمان جدید به کشورهایشان با نگاه تار یخی تکلیف خود را مشخص می نمایند.
بطور مثال در اوقات ضعف و پراکندگی اگر زنان و مردانی که ساکن در ًمرزها هستند، و با دشمنان قداره بند بر خورد کنند. فوری از تاریخ و قهرمانان گذشته و حال سخن به میان می آورند. اگر سرباز و دلاوری در نبرد کشته می شوند، در مویه ها می سرایند؛ " جنگی توکردی، مر رستم زال"
ودر ضعفها و بی قدرتی ها در برابر دشمنان می گویند؛
" چه خیال کردی مر مِ بیکسم
مِ اولاد شیر ءشمشیر و دسم" یعنی؛
چه خیال باطلی کردی که فکر می کنی، من بی کس و کار هستم، بلکه من فرزند شیر شمشیر بدست و یا فرزند رستم دستانم، دلاوری در رگ و پی و خون ما جاری و ساری است.
در قدیم هر جامعه و خرده فرهنگی رسم و شیوه ی خاصی برای معرفی و گاه جنگیدن داشت، بطور مثال در شاهنامه عده ای پرچم سبز یا یکرنگ نماد یزدان پرستان برخی دیگر نماد توتمهایشان را در جنگها به نمایش می گذاردند، جمعی گرز گراز سر، یا گرز گاوسر، و یا عَلَم کاوه، و . . .
در ادبیات لکی هم داریم:
مَی وَ ویرت بو جنگ هفت لشگر
شراق و شروق گرز وراز سر
یعنی :
"شما به یاد بیاورید جنگ هفت لشگر
صدای به هم خوردن ، وشراق و شروق گرزهای گراز سر تبار ما"
گاهی رجز خوانی و مویه و لالایی ها بر مبنای مفاخر فرهنگی و دینی است.
مثل عظمت فرهنگی منشور کورش کبیر، برندهای تجاری قوم ایرانی سومر، و امثال اینها مطرح می شوند.
باورهای برمبنای نور و کلام پیامبران.
لکها در لالایی ها می گویند:
لاوه لاوه کم، کُر و رای علی
یعنی:
لالایی لالایی، چقدر خوب است پسر در راه علی باشد
برابراکم کُر کولیونی
کلاوی کویرکَ، شالی گلونی
در مجموع در حماسه سازی های معاصر هم رنگ و بوی تاریخ، و فرهنگ و تمدن و داشته های ملی و مذهبی هرجامعه ای کاملا" آشکار است.
روزگار، معلم سنگدل و موفق
نگارنده : احمد لطفی
دنیاجایگاهی برای آموزش است، و شاگردی به مقصد نهایی می رسد، که در آن با دقت و برنامه ریزی دقیق قدم بر دارد. ، همچنین همه ی هوش و حواسش جمع باشد، و گرنه در کمینگاهش راهزنان وقت، و جادوگران تباهی کار دستش می دهند، و غفلت جای هوشیاری انسان راتصاحب می کنند. به عبارتی دیگر، دانش آموخته ی موفق کسی است که برتوسن عقلانیت سوار شود. ، و گرنه سوار شدن بر توسن هوی، شخص سواره را در پرتگاه خطرناکی پرتاب می کند، و سقوطش، مساوی با مرگ انسانیتش خواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
تجربه زیسته ی انسانهای موفق، دقیقا" هوش و خاطر مجموع و شوق و پشتکار در رشته ی دلخواه خویش را در ظرف زمان بسیار زودتر از رفقا و رقبای گرفتار خاطر پراکنده به مقصد و موفقیت می رسند
روزگار معلم قاطع و سنگدلی است که اول امتحان می گیرد ، بدون آنکه موضوع درس و مواد مطرح شده ی آنرا قبلا" تدریس کرده باشد. وی امتحان می گیرد و سپس درس می دهد. سنگدلی آن از نوع جور معلم بهتر از مهر پدر است. هرکجا که ما درخشش نداشتیم، قطعا" از امتحان روز گار ده ها بار مردود شدیم، و بعد از آن درس را آموختیم. و آن آموزش بهای سختی مانند قیمت گذر زمان و عمر می باشد، که ما آنرا هزینه درستها و امتحانات روزگار کرده ایم.
مردم فقیر و جهان سومی که افکار پریشان و دغدغه های معیشت دارند. کمتر می توانند، در یک هدف مقدس و یک رشته ی منطقی تبحر بدست آورند. لذا پراکندگی افکارشان آنها را بازنده ی امتحانات روزگار کرده است. به عبارتی دیگر، آنها ( پریشان خاطران ) دست قلم و بازوی روزگار را بیشتر برعلیه خویش احساس کرده اند. شاید ره نجات برای قیمتی شدن انسان در روزگار آن باشد، که از مسیر درست فاصله نگیرم، و عقلانیت سخت و شکننده را بر احساسات به ظاهر لطیف و غفلت آفرین ترجیح دهیم.
نگارنده : احمد لطفی
دنیاجایگاهی برای آموزش است، و شاگردی به مقصد نهایی می رسد، که در آن با دقت و برنامه ریزی دقیق قدم بر دارد. ، همچنین همه ی هوش و حواسش جمع باشد، و گرنه در کمینگاهش راهزنان وقت، و جادوگران تباهی کار دستش می دهند، و غفلت جای هوشیاری انسان راتصاحب می کنند. به عبارتی دیگر، دانش آموخته ی موفق کسی است که برتوسن عقلانیت سوار شود. ، و گرنه سوار شدن بر توسن هوی، شخص سواره را در پرتگاه خطرناکی پرتاب می کند، و سقوطش، مساوی با مرگ انسانیتش خواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
تجربه زیسته ی انسانهای موفق، دقیقا" هوش و خاطر مجموع و شوق و پشتکار در رشته ی دلخواه خویش را در ظرف زمان بسیار زودتر از رفقا و رقبای گرفتار خاطر پراکنده به مقصد و موفقیت می رسند
روزگار معلم قاطع و سنگدلی است که اول امتحان می گیرد ، بدون آنکه موضوع درس و مواد مطرح شده ی آنرا قبلا" تدریس کرده باشد. وی امتحان می گیرد و سپس درس می دهد. سنگدلی آن از نوع جور معلم بهتر از مهر پدر است. هرکجا که ما درخشش نداشتیم، قطعا" از امتحان روز گار ده ها بار مردود شدیم، و بعد از آن درس را آموختیم. و آن آموزش بهای سختی مانند قیمت گذر زمان و عمر می باشد، که ما آنرا هزینه درستها و امتحانات روزگار کرده ایم.
مردم فقیر و جهان سومی که افکار پریشان و دغدغه های معیشت دارند. کمتر می توانند، در یک هدف مقدس و یک رشته ی منطقی تبحر بدست آورند. لذا پراکندگی افکارشان آنها را بازنده ی امتحانات روزگار کرده است. به عبارتی دیگر، آنها ( پریشان خاطران ) دست قلم و بازوی روزگار را بیشتر برعلیه خویش احساس کرده اند. شاید ره نجات برای قیمتی شدن انسان در روزگار آن باشد، که از مسیر درست فاصله نگیرم، و عقلانیت سخت و شکننده را بر احساسات به ظاهر لطیف و غفلت آفرین ترجیح دهیم.
"تسلیتی برای بازماندگان منطقه سیمره"
در این یکسال اخیر، بسان سالهای گذشته مردم دیار سیمره، عزیزانی را از دست داده، و بر دلهایشان غبار و ابر غم نشسته است.
با توجه به آنکه مردم منطقه همه دارای خویشاوندی سببی و نسبی هستند. مردم به نوعی از این همه مصیبت ناراحت و غمگین هستند.
... [مشاهده متن کامل]
تنها قدرتی که خداوند، در این راستا به بشریت عنایت کرده است، قوه ی فراموشی نسبی در نهاد بشر است. به عبارتی دیگر، ما مرگِ خود و عزیزانمان را به عنوان قانونی در قاموس هستی پذیرفته ایم. اما مویه زنان برای مردگان این دیار دل سنگ را آب می کنند. آنها بسان هنرمندانی ماهر یاد اموات را با مویه ها و اشعار حزن انگیزشان غم فقدان عزیزانِ به ابدیت پیوسته را برای دیگران یاد آوری می نمایند.
لازم به ذکر است، بر اثر ازدیاد جمعیت، از بس مرگ و میر فراوان شده است، که مردم از این همه مرگ و مصیبت، در تحیر و افسردگی ممتد، وجودشان هنگ کرده است. دربین جمعند، اما متحیر از این همه اتفاق غم انگیز ، که خیمه ی ماموران مرگ، جمع دوستان و آشنایان را پراکنده ساخته، که انسان به جز آه و افسوس و دریغ حرف کمتری برای گفتن دارد. به نوبه ی خودم تمام مردمی که پنجشنبه ها بر سر مزار عزیزانشان می روند، و مراسم رسمی و غیر رسمی دارند، مراتب همدردی و تسلیت خود را به همه ی آنها اعلام می کنم. روح اموات شاد، ویادشان گرامی باد.
۱۴۰۳/۹/۱
با سپاس و احترام: احمد لطفی
در این یکسال اخیر، بسان سالهای گذشته مردم دیار سیمره، عزیزانی را از دست داده، و بر دلهایشان غبار و ابر غم نشسته است.
با توجه به آنکه مردم منطقه همه دارای خویشاوندی سببی و نسبی هستند. مردم به نوعی از این همه مصیبت ناراحت و غمگین هستند.
... [مشاهده متن کامل]
تنها قدرتی که خداوند، در این راستا به بشریت عنایت کرده است، قوه ی فراموشی نسبی در نهاد بشر است. به عبارتی دیگر، ما مرگِ خود و عزیزانمان را به عنوان قانونی در قاموس هستی پذیرفته ایم. اما مویه زنان برای مردگان این دیار دل سنگ را آب می کنند. آنها بسان هنرمندانی ماهر یاد اموات را با مویه ها و اشعار حزن انگیزشان غم فقدان عزیزانِ به ابدیت پیوسته را برای دیگران یاد آوری می نمایند.
لازم به ذکر است، بر اثر ازدیاد جمعیت، از بس مرگ و میر فراوان شده است، که مردم از این همه مرگ و مصیبت، در تحیر و افسردگی ممتد، وجودشان هنگ کرده است. دربین جمعند، اما متحیر از این همه اتفاق غم انگیز ، که خیمه ی ماموران مرگ، جمع دوستان و آشنایان را پراکنده ساخته، که انسان به جز آه و افسوس و دریغ حرف کمتری برای گفتن دارد. به نوبه ی خودم تمام مردمی که پنجشنبه ها بر سر مزار عزیزانشان می روند، و مراسم رسمی و غیر رسمی دارند، مراتب همدردی و تسلیت خود را به همه ی آنها اعلام می کنم. روح اموات شاد، ویادشان گرامی باد.
۱۴۰۳/۹/۱
با سپاس و احترام: احمد لطفی
تبیین مواردی از مشکلات جامعه
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجودی است، که همزاد حوادث، موانع و مشکلات مختلف می باشد. واقعیت انکار ناپذیر زندگی کردن در جهان هستی است.
با وجود آنکه زندگی موهبتی الهی است، اما در مواجه با آن، مشکلات خاص خود را نیز دارد، و همین مشکلات انسانها را ناچار به چاره جویی کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
در دوران یخبندان برخی رودخانه ها و سرابشان گِل آلود شد، انسانها که قبلا" با دست ماهی می گرفتند، اما بر اثر دیده نشدن ماهی ها پیامبر و رهبر انسانهای نوسنگی و سایرین همه به فکر فرو رفته بودند ، که حالا چگونه شکم خود و فرزندانشان را سیر کنند در ساحل روخانه پیامبر یا رئیس قبیله همینطور که فکر می کرد و ساقه های درخت مو را پیچ می داد، بعد از چند دقیقه ملاحظه کرد که چند ماهی در آن گرفتار شدند. در اثر این نیاز و فکر و اندیشه اولین تور چوبی یا سبد چوبی کشف شد و اگر قبیله قبلا" با زحمت و وقت بیشتری ماهی صید می کردند. الان تور چوبی با زحمت و وقت کمتر، و میزان بهره وری بیشتر ماهی صید می کردند.
در واقع نیازها و مسائل مختلف، افراد را به تفکر و خلاقیت و نو آوری وا می دارند.
در زمانی که ما زندگی می کنیم، مشکلات عمده ای فکر و روح ما را آزرده می کنند. که برخی از آن ها عبارتند از؛
۱ - فقرِغیر قابل تحمل برای برخی از شهروندان جوامع، که فقر هم ناشی از بیکاری، عدم منابع و امکانات در برخی سرزمین ها شبیه آفریقا قابل بررسی است.
۲ - خودکشی ؛ و دیگر کُشی، در قالب رنجها، عصبانیتها، افسردگی ها، ناکامیها، اختلافات خانوادگی، عدم صبوری، کاهش آستانه ی صبربرخی ازشهروندان، و. . .
۳ - سالخورده شدن سن ازدواج، و تجرد قطعی بسیاری از دختران و پسران جامعه. آمار نسبتا" دقیقی در مرکز آمار و وزارت کشور و استانداری ها موجود است.
برخی از جوانان و مردم اهداف و آرزوهای خود را دست نایافتنی میبینند، بنابراین آنها زندگی می کنند، فقط برای گذران زندگی، و روز مره شدن حیات اجتماعی شان تا پایان عمر، البته اگر نا امید نشوند و مرگ خود خواسته را انتخاب نکنند.
۵ - تخریب محیط زیست؛
بشر با آتش سوزی، ساختمان سازی، قطع درختان چند صد ساله، زباله های معمولی و صنعتی، گازها ی گلخانه ای، چرای بی رویه ی دام ها، و. . . . .
۶ - تضعیف بنیان خانواده، افزایش طلاق، و همسر کشی، وناتوانی درارتباط کلامی - عاطفی بین اعضاء خانواده، سرگرمی و استفاده ی افراطی از فضای مجازی، طلا ق عاطفی زوجین، شکاف نسلی، عدم مفاهمه ی رفتاری بین والدین و فرزندان. از مسائل بنیانی جامعه می باشند.
۷ - جنگ، نا امنی و تنش بین دولتها، که به تخریب زیر ساختها، افزایش استرس و نابودی منابع، و آوارگی و کشتار و بی خانمان شدن مردم بی گناه مخصوصا" آسیب پذیری زنان و کودکان در اثر جنگ کشورها و دولتها اتفاق تلخ زندگی بشر امروز است.
۸ - گسترش بیماری های میکرو بیولوژی، که هر از گاهی، از جانب برخی دولتها، و عوامل آنها جهان را به ویروس و میکروبی مبتلا می کنند، و از این طریق جان بسیاری را می گیرند. شور بختانه چنین اعمالی ، روند سلامتی را باخطر مواجه می سازند.
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجودی است، که همزاد حوادث، موانع و مشکلات مختلف می باشد. واقعیت انکار ناپذیر زندگی کردن در جهان هستی است.
با وجود آنکه زندگی موهبتی الهی است، اما در مواجه با آن، مشکلات خاص خود را نیز دارد، و همین مشکلات انسانها را ناچار به چاره جویی کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
در دوران یخبندان برخی رودخانه ها و سرابشان گِل آلود شد، انسانها که قبلا" با دست ماهی می گرفتند، اما بر اثر دیده نشدن ماهی ها پیامبر و رهبر انسانهای نوسنگی و سایرین همه به فکر فرو رفته بودند ، که حالا چگونه شکم خود و فرزندانشان را سیر کنند در ساحل روخانه پیامبر یا رئیس قبیله همینطور که فکر می کرد و ساقه های درخت مو را پیچ می داد، بعد از چند دقیقه ملاحظه کرد که چند ماهی در آن گرفتار شدند. در اثر این نیاز و فکر و اندیشه اولین تور چوبی یا سبد چوبی کشف شد و اگر قبیله قبلا" با زحمت و وقت بیشتری ماهی صید می کردند. الان تور چوبی با زحمت و وقت کمتر، و میزان بهره وری بیشتر ماهی صید می کردند.
در واقع نیازها و مسائل مختلف، افراد را به تفکر و خلاقیت و نو آوری وا می دارند.
در زمانی که ما زندگی می کنیم، مشکلات عمده ای فکر و روح ما را آزرده می کنند. که برخی از آن ها عبارتند از؛
۱ - فقرِغیر قابل تحمل برای برخی از شهروندان جوامع، که فقر هم ناشی از بیکاری، عدم منابع و امکانات در برخی سرزمین ها شبیه آفریقا قابل بررسی است.
۲ - خودکشی ؛ و دیگر کُشی، در قالب رنجها، عصبانیتها، افسردگی ها، ناکامیها، اختلافات خانوادگی، عدم صبوری، کاهش آستانه ی صبربرخی ازشهروندان، و. . .
۳ - سالخورده شدن سن ازدواج، و تجرد قطعی بسیاری از دختران و پسران جامعه. آمار نسبتا" دقیقی در مرکز آمار و وزارت کشور و استانداری ها موجود است.
برخی از جوانان و مردم اهداف و آرزوهای خود را دست نایافتنی میبینند، بنابراین آنها زندگی می کنند، فقط برای گذران زندگی، و روز مره شدن حیات اجتماعی شان تا پایان عمر، البته اگر نا امید نشوند و مرگ خود خواسته را انتخاب نکنند.
۵ - تخریب محیط زیست؛
بشر با آتش سوزی، ساختمان سازی، قطع درختان چند صد ساله، زباله های معمولی و صنعتی، گازها ی گلخانه ای، چرای بی رویه ی دام ها، و. . . . .
۶ - تضعیف بنیان خانواده، افزایش طلاق، و همسر کشی، وناتوانی درارتباط کلامی - عاطفی بین اعضاء خانواده، سرگرمی و استفاده ی افراطی از فضای مجازی، طلا ق عاطفی زوجین، شکاف نسلی، عدم مفاهمه ی رفتاری بین والدین و فرزندان. از مسائل بنیانی جامعه می باشند.
۷ - جنگ، نا امنی و تنش بین دولتها، که به تخریب زیر ساختها، افزایش استرس و نابودی منابع، و آوارگی و کشتار و بی خانمان شدن مردم بی گناه مخصوصا" آسیب پذیری زنان و کودکان در اثر جنگ کشورها و دولتها اتفاق تلخ زندگی بشر امروز است.
۸ - گسترش بیماری های میکرو بیولوژی، که هر از گاهی، از جانب برخی دولتها، و عوامل آنها جهان را به ویروس و میکروبی مبتلا می کنند، و از این طریق جان بسیاری را می گیرند. شور بختانه چنین اعمالی ، روند سلامتی را باخطر مواجه می سازند.
دردهای گران زندگی
نگارنده : احمد لطفی
انسان در هنگام تولد زندگی دنیا را با گریه آغاز می کند. درد و رنج جزو سرنوشت فرزندان آدم در دنیا است. همانطور که جدشان حضرت آدم از بهشت به زمین تبعید شد. اعقابش نیز تاوان خطا و تمرد وی از دستور حق را می پردازند. البته شکر نعمت آنجاست که حضرت آدم و حواء از کرده ی بدشان زود پشیمان شدند، و توبه نمودند. خداوند هم در کره ی زمین تنهایشان نگداشت، با دادن عقل ( پیامبر باطنی ) ، و نعمت راهنمایان در قالب پیامبران، گرایش به ره سعادت، و پرهیز از ره شقاوت ، و ضلالت را به انسان ها آموزش دادند. تا هرفردی با اختیار خویش به سنجش و انتخاب مسیر برای زندگیش مبادرت ورزد.
... [مشاهده متن کامل]
ثروتِ دانش و فقرِ جهل در متون دینی نیز مطرح شده است. شور بختانه برخی از ما انسانها جهل و ظلمت را بر علم و نورانیت ترجیح می دهیم.
زیاده خواهی، حرص، حسد و تکبر دردهای گرانی را بر بشریت تحمیل کرده اند. و دایره ی ستم به علت خواسته ها و بر تری طلبی برخی از ابناء بشر ، کره ی زمین را به جهنمی برای زیستن درد آلود تبدیل کرده است.
جنگهای بزرگ و جهانی بشریت را به زحمت و گرفتاری دچار ساخت.
در طول تاریخ، میل به برتری و سلطه یابی بر سایرین، از این فجایع و ستمگری ها به بار آورد.
در دوران ما بسیاری از مردم جهان گرفتار جنگ و خونریزی هستند کشتار در خاورمیانه، اکراین، روسیه، وبرخی کشورها در قاره های مختلف ، در جریان است. درد گران زندگی جاهلیت، مدرن، جنگ، و قدرت افسار گسیخته در دست عوامل غیر متعهدی است، که کنترل بر رفتار احساسی خویش را ندارند و ادب و صلح و عقلانیت را به مسلخگاه هوسها و جهلها و شرارت ها می برند.
دنیای امروز پر از تنش و پرخاشگری است. آثار همین تنش ها فقر و بیکاری و گرانی و جهل و ضعف اخلاقی خطرناکی است، که بشریت با انها دست و پنجه نرم می کند.
به راستی، مهاجرتها، آوارگی ها، فرار مغزها، تن فروشیها، قتلها، و بلاهایی که بر سر دختران و پسران جویای کار و رفتن به غربت می آید، چه کسی جوابگوست؟
تبعیض ، نابرابری، فساد، و ده ها آسیب اجتماعی در جهان و کشورهای در حال توسعه که جوانانشان به دنبال کار آواره ی شهرها و بیابان ها و کشورهای ثروتمند می شوند، به راستی چه کسی جوابگوی این مهاجرت های بی رویه و پیامدهای خانمانسوز ناشی از آنهاست؟!
درد گران زمانه، انسداد اجتماعی، استبداد، استعمار گری نوین، عدم برخورداری از داشتن زندگی طبیعی، همسر گزینی، داشتن مسکن، و ارتباطات سالم، و در یک کلام تداوم نکبتی برای بردگی مدرن قابل مشاهده، و دقت نظر می باشد.
وقت آن است رهبران جوامع، با عزمی راسخ و اخلاصی در نیت و عمل، برای کاهش دردهای بشریت اقداماتی عملی انجام دهند.
نگارنده : احمد لطفی
انسان در هنگام تولد زندگی دنیا را با گریه آغاز می کند. درد و رنج جزو سرنوشت فرزندان آدم در دنیا است. همانطور که جدشان حضرت آدم از بهشت به زمین تبعید شد. اعقابش نیز تاوان خطا و تمرد وی از دستور حق را می پردازند. البته شکر نعمت آنجاست که حضرت آدم و حواء از کرده ی بدشان زود پشیمان شدند، و توبه نمودند. خداوند هم در کره ی زمین تنهایشان نگداشت، با دادن عقل ( پیامبر باطنی ) ، و نعمت راهنمایان در قالب پیامبران، گرایش به ره سعادت، و پرهیز از ره شقاوت ، و ضلالت را به انسان ها آموزش دادند. تا هرفردی با اختیار خویش به سنجش و انتخاب مسیر برای زندگیش مبادرت ورزد.
... [مشاهده متن کامل]
ثروتِ دانش و فقرِ جهل در متون دینی نیز مطرح شده است. شور بختانه برخی از ما انسانها جهل و ظلمت را بر علم و نورانیت ترجیح می دهیم.
زیاده خواهی، حرص، حسد و تکبر دردهای گرانی را بر بشریت تحمیل کرده اند. و دایره ی ستم به علت خواسته ها و بر تری طلبی برخی از ابناء بشر ، کره ی زمین را به جهنمی برای زیستن درد آلود تبدیل کرده است.
جنگهای بزرگ و جهانی بشریت را به زحمت و گرفتاری دچار ساخت.
در طول تاریخ، میل به برتری و سلطه یابی بر سایرین، از این فجایع و ستمگری ها به بار آورد.
در دوران ما بسیاری از مردم جهان گرفتار جنگ و خونریزی هستند کشتار در خاورمیانه، اکراین، روسیه، وبرخی کشورها در قاره های مختلف ، در جریان است. درد گران زندگی جاهلیت، مدرن، جنگ، و قدرت افسار گسیخته در دست عوامل غیر متعهدی است، که کنترل بر رفتار احساسی خویش را ندارند و ادب و صلح و عقلانیت را به مسلخگاه هوسها و جهلها و شرارت ها می برند.
دنیای امروز پر از تنش و پرخاشگری است. آثار همین تنش ها فقر و بیکاری و گرانی و جهل و ضعف اخلاقی خطرناکی است، که بشریت با انها دست و پنجه نرم می کند.
به راستی، مهاجرتها، آوارگی ها، فرار مغزها، تن فروشیها، قتلها، و بلاهایی که بر سر دختران و پسران جویای کار و رفتن به غربت می آید، چه کسی جوابگوست؟
تبعیض ، نابرابری، فساد، و ده ها آسیب اجتماعی در جهان و کشورهای در حال توسعه که جوانانشان به دنبال کار آواره ی شهرها و بیابان ها و کشورهای ثروتمند می شوند، به راستی چه کسی جوابگوی این مهاجرت های بی رویه و پیامدهای خانمانسوز ناشی از آنهاست؟!
درد گران زمانه، انسداد اجتماعی، استبداد، استعمار گری نوین، عدم برخورداری از داشتن زندگی طبیعی، همسر گزینی، داشتن مسکن، و ارتباطات سالم، و در یک کلام تداوم نکبتی برای بردگی مدرن قابل مشاهده، و دقت نظر می باشد.
وقت آن است رهبران جوامع، با عزمی راسخ و اخلاصی در نیت و عمل، برای کاهش دردهای بشریت اقداماتی عملی انجام دهند.
مراسم شادی و شیون بهانه ای برای همبستگی اجتماعی
نگارنده : احمد لطفی
انسانها از بدو تولد، رابطه ای با معیارها وشیوه های همدلی و همنوایی در طبیعت پیدا می کنند، که برای بقا و تداوم زندگی و یافتن معنایی برای باهم بودن، همدردی و هم شادی با همنوعان و مردمانی که در قالب یک مکان جغرافیایی، و مشترکات رفتاری، همیاری و همکاری و تشریک مساعی در روند پدیده ها و رخداداد های مهم زندگی با قبول و پذیرش و شناخت منافع، و ابراز همدلی، موجبات همبستگی اجتماعی را فراهم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
دو رسم مهم در زندگی بشر که موجب تجمع و گردهم آمدن افراد یک جامعه برای اجرای آن رسوم، می شوند، همانا :
۱ - مراسم شادی برای جشن های عروسی، بارندگی ها، زایش طبیعت، اعیاد و آئین های مختلف، و . . . .
۲ - مراسم شیون، و غمگسار ی برای مرگ اقوام و آشنایان، و لحظات و موقعیت های تلخ و ناکامی همنوعان انسانها را دور هم گرد می آورد، تا با بذل محبت، و بیان تسلیت، همدردی خود را در غم دیگران ابراز نمایند، از طرفی دیگر، گفتن غم مباد، و بیان این جمله ی عاطفی که ما را در غم خویش شریک بدانید. آلام و اندوه خانواده مصیبت دیده را کاهش می دهد.
البته حضور در مراسم شادی و شیون هزینه هایی در ابعاد مختلف دارد.
هزینه ی وقت و زمان مهمترین قسمت برای حضور در چنین مراسمی است. در واقع گاهی ضیق وقت و دوری مسافت و جفت و جور نشدن حضور هم قابل بررسی است. امروزه فضای مجازی و وسایل ارتباطات جمعی، راههایی برای رساندن پیام تبریک و تسلیت به صاحبان عزا هستند.
طبق توصیه، و قدرتِ تاثیر چشمگیر عرف ، و دین، حضور جمعیتی از اقوام و آشنایان و مردمانی که می توانند در مراسم شادی و شیون شرکت کنند، را ضروری می دانند.
در روز پنجشنبه مورخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۴۰۳ کدبانویی از تیره ی هابیل، طایفه فرخشه، و ایل کولیوند در دیار الشتر، بخش فیروز آباد ، مراسم تدفین وی اجرا می شود. ما و جمعی از اقوام سیمره ای، در روز جمعه مورخ ۲۵ آبان ماه باحضور در مراسم ترحیم شرکت کردیم. در بین مسیر چند نفر از اقوام کولیوند مارا تا درب منزل خانواده مُعزا همراهی کردند. آن اقوام همه از این دیدار، و عرض تسلیت دیگران و ما گویی غم فقدان آن بانویِ به حق پیوسته شان کاهش یافت، و می گفتند، راضی به زحمت این مسافت طولانی نبوده اند. اما راستش را بخواهید، اگر همت و وقت باشد. دیدار با صاحبان عزا بدون شک غم مصیبتشان کاهش می پذیرد. البته خطرهای راه را هم باید به جان خرید، و توکل به خدا باید کرد.
به نظر نگارنده ، بهانه زندگی همین تلاش برای زندگی، و در صورت معذور نبودن، شرکت در مراسم شادی و شیون مردم و آشنایان و اقوام، بسیار در وفاق و همبستگی اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود.
نگارنده : احمد لطفی
انسانها از بدو تولد، رابطه ای با معیارها وشیوه های همدلی و همنوایی در طبیعت پیدا می کنند، که برای بقا و تداوم زندگی و یافتن معنایی برای باهم بودن، همدردی و هم شادی با همنوعان و مردمانی که در قالب یک مکان جغرافیایی، و مشترکات رفتاری، همیاری و همکاری و تشریک مساعی در روند پدیده ها و رخداداد های مهم زندگی با قبول و پذیرش و شناخت منافع، و ابراز همدلی، موجبات همبستگی اجتماعی را فراهم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
دو رسم مهم در زندگی بشر که موجب تجمع و گردهم آمدن افراد یک جامعه برای اجرای آن رسوم، می شوند، همانا :
۱ - مراسم شادی برای جشن های عروسی، بارندگی ها، زایش طبیعت، اعیاد و آئین های مختلف، و . . . .
۲ - مراسم شیون، و غمگسار ی برای مرگ اقوام و آشنایان، و لحظات و موقعیت های تلخ و ناکامی همنوعان انسانها را دور هم گرد می آورد، تا با بذل محبت، و بیان تسلیت، همدردی خود را در غم دیگران ابراز نمایند، از طرفی دیگر، گفتن غم مباد، و بیان این جمله ی عاطفی که ما را در غم خویش شریک بدانید. آلام و اندوه خانواده مصیبت دیده را کاهش می دهد.
البته حضور در مراسم شادی و شیون هزینه هایی در ابعاد مختلف دارد.
هزینه ی وقت و زمان مهمترین قسمت برای حضور در چنین مراسمی است. در واقع گاهی ضیق وقت و دوری مسافت و جفت و جور نشدن حضور هم قابل بررسی است. امروزه فضای مجازی و وسایل ارتباطات جمعی، راههایی برای رساندن پیام تبریک و تسلیت به صاحبان عزا هستند.
طبق توصیه، و قدرتِ تاثیر چشمگیر عرف ، و دین، حضور جمعیتی از اقوام و آشنایان و مردمانی که می توانند در مراسم شادی و شیون شرکت کنند، را ضروری می دانند.
در روز پنجشنبه مورخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۴۰۳ کدبانویی از تیره ی هابیل، طایفه فرخشه، و ایل کولیوند در دیار الشتر، بخش فیروز آباد ، مراسم تدفین وی اجرا می شود. ما و جمعی از اقوام سیمره ای، در روز جمعه مورخ ۲۵ آبان ماه باحضور در مراسم ترحیم شرکت کردیم. در بین مسیر چند نفر از اقوام کولیوند مارا تا درب منزل خانواده مُعزا همراهی کردند. آن اقوام همه از این دیدار، و عرض تسلیت دیگران و ما گویی غم فقدان آن بانویِ به حق پیوسته شان کاهش یافت، و می گفتند، راضی به زحمت این مسافت طولانی نبوده اند. اما راستش را بخواهید، اگر همت و وقت باشد. دیدار با صاحبان عزا بدون شک غم مصیبتشان کاهش می پذیرد. البته خطرهای راه را هم باید به جان خرید، و توکل به خدا باید کرد.
به نظر نگارنده ، بهانه زندگی همین تلاش برای زندگی، و در صورت معذور نبودن، شرکت در مراسم شادی و شیون مردم و آشنایان و اقوام، بسیار در وفاق و همبستگی اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود.
نقش تبلیغات دروغ در واژگونی حقیقت
نگارنده : احمد لطفی
افکار عمومی رارسانه ها شکل می دهند، و حال اگر رسانه ها به ویژه خبرنگاران و قلم به دستان در خدمت صاحبان قدرت و ثروت باشند، گاها" که با تبلیغات و نشر اکاذیب، جامعه را برای پذیرش افکار و باورهای غلط آماده می نمایند. در واقع مطالبی را می نویسند ، که با منویات استعماری و غیر واقعی آنها هماهنگ باشد. بی ربط نیست که یزیدیان امام حسین ( ع ) را می کشند، و بعد برایش عزاداری می کنند. یا دستگاه بنی امیه آنقدر برعلیه حضرت علی ( ع ) سخنرانی و تبلیغات می کردند، وقتی آن حضرت در محراب عبادت به شهادت رسید، مردم شام می گفتند، مگر علی نماز می خواند؟!
... [مشاهده متن کامل]
تبلیغات رسانه ای وقتی در دست دشمنان هر فرد یا جامعه توانشان را بکار گیرند، از کاه کوه می سازند، و برعکس.
طبق یک مقاله تحلیلی در مورد اجلاس کاپ، کشورهای صاحب نفت به انحاء مختلف چنان هواداران محیط زیست را با تبلیغات و رسانه هایشان فریب می دهند، که انسان فکر می کند آنهادیگر از سوخت های فسیلی و استخراج و فروش نفت تمهیدات محیط زیستی را کاملا"رعایت می کنند.
"در واقع رئیس یک شرکت نفتی مهمترین اجلاس جهانی برای نجات کره زمین را رهبری کرد و در این اجلاس از کاهش تولید سوخت های فسیلی سخن گفت در حالی که خود شرکت میلیاردها دلار برای توسعه همین سوخت سرمایه گذاری می کند!
امارات متحده عربی برنامه هایی برای استخراج 38 میلیارد بشکه نفت و گاز تا سال 2085 در دستور کار دارد. این کشور به عنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای نفتی جهان، با سرانه تولید ناخالص داخلی 44هزار دلار شناخته می شود که بند �مسئولیت مشترک اما متمایز� توافقنامه 2015 پاریس حکم می کند که هر چه زودتر باید به تولید نفت و گاز پایان دهد. با این حال مشخص است امارات قرار نیست به این زودی دست از طلای سیاه بردارد.
( اقتباس از مقاله ی گروگان گیری اجلاس های اقلیمی توسط" شرکتهای نفتی و رژیم های دیکتاتور به قلم فاطمه لطفی )
چنین اجلاسایی فقط برای فریفتن افکار عمومی تشکیل می شوند، تا منتقدان و حامیان محیط زیست را مجاب نمایند.
در زمان فراعنه داستان سینوهه و برده ی ستمدیده را شنیده، و یا خوانده اید، که مطالب تبلیعاتی و سرتا پا دروغ نوشته شده بر مزار آن برده دار ستمگر، برده ی ستمدیده و بیچاره شده بدست آن ارباب، به گریه می افتد و سینوهه طبیب فرعون این حُمق تاریخی را اسف بار می داند. بخشی از این محاوره و گفتگو را در این وجیزه می آوریم که نقش جاعلان حقیقت از زبان هر کسی گفته شود ، تبلیغاتی استعماری برای انحراف و واژگون کردن حقیقت است.
مخصوصا" اگر این دروغ نویسی از جانب دانشمندان، خبر نگاران و به قول آن برده که بر دروغهای نبشته شده بر قبر آن برده دار، گریه کرد، و گفت گریه می کنم، چون خدایان چنین نوشته، و گفته اند.
"سینوهه با برده به شهر مردگان ( قبرستان ) می رود و قبرنوشته ی آن مرد را اینگونه می خواند:
( او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی اش به مستمندان کمک می کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمین های خود را به فقرا می بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می نمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می کرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر ( آمون ) است و به سعادت ابدی رسیده است… )
در این هنگام , برده شروع به گریه می کند و می گوید ( آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی دانستم؟ درود خدایان بر او باد …. ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش… )
سینوهه با تعجب از برده می پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر می کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
و برده این جمله ی تاریخی را می گوید که: وقتی خدایان، همه بر قبر او اینگونه نوشته اند , من حقیر چگونه می توانم خلاف این را بگویم؟
و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتی به این داستان اشاره می کند، می نویسد :
( آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد! ) "
نگارنده : احمد لطفی
افکار عمومی رارسانه ها شکل می دهند، و حال اگر رسانه ها به ویژه خبرنگاران و قلم به دستان در خدمت صاحبان قدرت و ثروت باشند، گاها" که با تبلیغات و نشر اکاذیب، جامعه را برای پذیرش افکار و باورهای غلط آماده می نمایند. در واقع مطالبی را می نویسند ، که با منویات استعماری و غیر واقعی آنها هماهنگ باشد. بی ربط نیست که یزیدیان امام حسین ( ع ) را می کشند، و بعد برایش عزاداری می کنند. یا دستگاه بنی امیه آنقدر برعلیه حضرت علی ( ع ) سخنرانی و تبلیغات می کردند، وقتی آن حضرت در محراب عبادت به شهادت رسید، مردم شام می گفتند، مگر علی نماز می خواند؟!
... [مشاهده متن کامل]
تبلیغات رسانه ای وقتی در دست دشمنان هر فرد یا جامعه توانشان را بکار گیرند، از کاه کوه می سازند، و برعکس.
طبق یک مقاله تحلیلی در مورد اجلاس کاپ، کشورهای صاحب نفت به انحاء مختلف چنان هواداران محیط زیست را با تبلیغات و رسانه هایشان فریب می دهند، که انسان فکر می کند آنهادیگر از سوخت های فسیلی و استخراج و فروش نفت تمهیدات محیط زیستی را کاملا"رعایت می کنند.
"در واقع رئیس یک شرکت نفتی مهمترین اجلاس جهانی برای نجات کره زمین را رهبری کرد و در این اجلاس از کاهش تولید سوخت های فسیلی سخن گفت در حالی که خود شرکت میلیاردها دلار برای توسعه همین سوخت سرمایه گذاری می کند!
امارات متحده عربی برنامه هایی برای استخراج 38 میلیارد بشکه نفت و گاز تا سال 2085 در دستور کار دارد. این کشور به عنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای نفتی جهان، با سرانه تولید ناخالص داخلی 44هزار دلار شناخته می شود که بند �مسئولیت مشترک اما متمایز� توافقنامه 2015 پاریس حکم می کند که هر چه زودتر باید به تولید نفت و گاز پایان دهد. با این حال مشخص است امارات قرار نیست به این زودی دست از طلای سیاه بردارد.
( اقتباس از مقاله ی گروگان گیری اجلاس های اقلیمی توسط" شرکتهای نفتی و رژیم های دیکتاتور به قلم فاطمه لطفی )
چنین اجلاسایی فقط برای فریفتن افکار عمومی تشکیل می شوند، تا منتقدان و حامیان محیط زیست را مجاب نمایند.
در زمان فراعنه داستان سینوهه و برده ی ستمدیده را شنیده، و یا خوانده اید، که مطالب تبلیعاتی و سرتا پا دروغ نوشته شده بر مزار آن برده دار ستمگر، برده ی ستمدیده و بیچاره شده بدست آن ارباب، به گریه می افتد و سینوهه طبیب فرعون این حُمق تاریخی را اسف بار می داند. بخشی از این محاوره و گفتگو را در این وجیزه می آوریم که نقش جاعلان حقیقت از زبان هر کسی گفته شود ، تبلیغاتی استعماری برای انحراف و واژگون کردن حقیقت است.
مخصوصا" اگر این دروغ نویسی از جانب دانشمندان، خبر نگاران و به قول آن برده که بر دروغهای نبشته شده بر قبر آن برده دار، گریه کرد، و گفت گریه می کنم، چون خدایان چنین نوشته، و گفته اند.
"سینوهه با برده به شهر مردگان ( قبرستان ) می رود و قبرنوشته ی آن مرد را اینگونه می خواند:
( او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی اش به مستمندان کمک می کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمین های خود را به فقرا می بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می نمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می کرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر ( آمون ) است و به سعادت ابدی رسیده است… )
در این هنگام , برده شروع به گریه می کند و می گوید ( آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی دانستم؟ درود خدایان بر او باد …. ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش… )
سینوهه با تعجب از برده می پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر می کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
و برده این جمله ی تاریخی را می گوید که: وقتی خدایان، همه بر قبر او اینگونه نوشته اند , من حقیر چگونه می توانم خلاف این را بگویم؟
و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتی به این داستان اشاره می کند، می نویسد :
( آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد! ) "
انواع شیوه های سنتی در مدیریت جامعه
نگارنده: احمد لطفی
گرچه فرق است بین جامعه و اجتماع، ولی در گذشته روستاها، و دهکده هاهم به علت، همکاری و روابط متقابل، و پیوستگی عاطفی و عقیدتی آنها باهمدیگر، و تا حدودی داشتن خودکفایی در آنها، شکلی از جامعه را می توان بر آنها اطلاق کرد.
... [مشاهده متن کامل]
این نوشته مدیریت سنتی در کشور ها و دهکده ها را بطور مختصر بیان می کند.
هر کدخدا و رهبر ایل یا طایفه و حتا پادشاه و امپراتور یک کشور، در اداره ی ده یا کشورش از یک قاعده و چارچوبی متناسب با افکار عمومی جامعه شان رفتار می کردند.
دیدگاه و تصور اعضای هر جامعه نسبت به بزرگترشان هم متناسب با زمان و کردارشان ارزیابی می شد. بطور مثال کدخدای یک ده بزرگ، که معروف به نیکنامی و اداره ی بهینه ی روستا یش بود، روزی به یکی از اقوامش که چند سالی بود در روستا ی کدخدا ساکن شده بود، در خواست می کند، فلانی تشریف بیاور، موی سرم را کوتاه کن. مردکشاورز و دامدار وقتی موی سر کدخدا را کوتاه می کند، به کدخدا می گوید؛ آنطور که مردم آبادی از توسخن می گویند، شما آنطور هم کدخدای مهمی نیستی، کدخدا می گوید چطور دانستی که من کدخدای مهمی نیستم؟
مرد دلاک، گفت؛
" سرت جای شکستگی گرز و یا شمشیر ندارد، گویا سابقه ی جنگجویی نداری؟ هرچند تیر انداز ماهری هستی"
کدخدا می گوید؛
من در کدخداییم آرامش و تدبیر و مهربانی با افراد روستایم را بر خشونت و در گیری ترجیح داده ام. .
با توجه به تجربه ی زیسته، رهبران محلی معمولا" به چند شیوه عمل کرده اند؛
۱ - کدخداها بر اثر تعصب شدید نسبت به آبادیشان ، برخی از آنها بیشتر در سرکوب دشمنان ده شان دست به زد و خورد، و در گیری می زدند، و در این راستا کوچ اجباری، خشونت، کینه و انتقام در بین آنها و دشمنانشان رخ می داد، گاه با کشتار و مردم صلح و خون بس، پایان می گرفت.
در سطح کشوری ، نادرشاه افشار در مبارزه با دشمنان شخصا" رهبری را در دست داشت، و بسان یک سرباز فداکار در میدان معرکه می جنگید، و گاه در میدان جنگ زخمی می شد. چنین شیوه ی دفاع در آن شرایط تا حدودی موجه بود.
۲ - برخی از رهبران سیاست و کیاست را در مدیریت اعمال می کردند. نمونه اش کدخدایانی که به اعضای ده که اکثرا" خویشاوند نسبی و سببی کدخدا هستند، در واقع کدخدا به همه ی انها احترام می گذاشت، و در کارها با آنها مشورت می نمود. آنها همه برای آوازه ی نام کدخدا تلاش و همکاری می کردند. آنها دارای اتحادی ناگسستنی بودند. اگر اختلافی پیش می آمد در جشن ها و ایام عید سال نو، کدورت ها به دور ریخته می شد.
۳ - گروهی دیگر از کدخداهای دهکده ها، با صاحبان قدرت دست به یکی می کردند ، وبرای بقاء خویش با آنها همدست می شدند.
شور بختانه آنها برای خود شیرینی و پاچه خواری، نسبت به صاحبان قدرت، به ثروتمندان روستا ی خویش صدمه وارد می کردند. و آنها را از لحاظ مالی تضعیف می نمودند. آنها ( کدخدایان ) از فقیران روستا نیز بیگاری می کشیدند.
در چنان حالتی، مردم دهکده ها از دست چنان کدخدایانی ناراحت و بیزار بودند. و مدام آنها را در خفا نفرین می کردند.
باتوجه به سه شیوه ی سنتی، روش اعمال سیاست و کیاست و انسجام از همه مناسب تر است.
نگارنده: احمد لطفی
گرچه فرق است بین جامعه و اجتماع، ولی در گذشته روستاها، و دهکده هاهم به علت، همکاری و روابط متقابل، و پیوستگی عاطفی و عقیدتی آنها باهمدیگر، و تا حدودی داشتن خودکفایی در آنها، شکلی از جامعه را می توان بر آنها اطلاق کرد.
... [مشاهده متن کامل]
این نوشته مدیریت سنتی در کشور ها و دهکده ها را بطور مختصر بیان می کند.
هر کدخدا و رهبر ایل یا طایفه و حتا پادشاه و امپراتور یک کشور، در اداره ی ده یا کشورش از یک قاعده و چارچوبی متناسب با افکار عمومی جامعه شان رفتار می کردند.
دیدگاه و تصور اعضای هر جامعه نسبت به بزرگترشان هم متناسب با زمان و کردارشان ارزیابی می شد. بطور مثال کدخدای یک ده بزرگ، که معروف به نیکنامی و اداره ی بهینه ی روستا یش بود، روزی به یکی از اقوامش که چند سالی بود در روستا ی کدخدا ساکن شده بود، در خواست می کند، فلانی تشریف بیاور، موی سرم را کوتاه کن. مردکشاورز و دامدار وقتی موی سر کدخدا را کوتاه می کند، به کدخدا می گوید؛ آنطور که مردم آبادی از توسخن می گویند، شما آنطور هم کدخدای مهمی نیستی، کدخدا می گوید چطور دانستی که من کدخدای مهمی نیستم؟
مرد دلاک، گفت؛
" سرت جای شکستگی گرز و یا شمشیر ندارد، گویا سابقه ی جنگجویی نداری؟ هرچند تیر انداز ماهری هستی"
کدخدا می گوید؛
من در کدخداییم آرامش و تدبیر و مهربانی با افراد روستایم را بر خشونت و در گیری ترجیح داده ام. .
با توجه به تجربه ی زیسته، رهبران محلی معمولا" به چند شیوه عمل کرده اند؛
۱ - کدخداها بر اثر تعصب شدید نسبت به آبادیشان ، برخی از آنها بیشتر در سرکوب دشمنان ده شان دست به زد و خورد، و در گیری می زدند، و در این راستا کوچ اجباری، خشونت، کینه و انتقام در بین آنها و دشمنانشان رخ می داد، گاه با کشتار و مردم صلح و خون بس، پایان می گرفت.
در سطح کشوری ، نادرشاه افشار در مبارزه با دشمنان شخصا" رهبری را در دست داشت، و بسان یک سرباز فداکار در میدان معرکه می جنگید، و گاه در میدان جنگ زخمی می شد. چنین شیوه ی دفاع در آن شرایط تا حدودی موجه بود.
۲ - برخی از رهبران سیاست و کیاست را در مدیریت اعمال می کردند. نمونه اش کدخدایانی که به اعضای ده که اکثرا" خویشاوند نسبی و سببی کدخدا هستند، در واقع کدخدا به همه ی انها احترام می گذاشت، و در کارها با آنها مشورت می نمود. آنها همه برای آوازه ی نام کدخدا تلاش و همکاری می کردند. آنها دارای اتحادی ناگسستنی بودند. اگر اختلافی پیش می آمد در جشن ها و ایام عید سال نو، کدورت ها به دور ریخته می شد.
۳ - گروهی دیگر از کدخداهای دهکده ها، با صاحبان قدرت دست به یکی می کردند ، وبرای بقاء خویش با آنها همدست می شدند.
شور بختانه آنها برای خود شیرینی و پاچه خواری، نسبت به صاحبان قدرت، به ثروتمندان روستا ی خویش صدمه وارد می کردند. و آنها را از لحاظ مالی تضعیف می نمودند. آنها ( کدخدایان ) از فقیران روستا نیز بیگاری می کشیدند.
در چنان حالتی، مردم دهکده ها از دست چنان کدخدایانی ناراحت و بیزار بودند. و مدام آنها را در خفا نفرین می کردند.
باتوجه به سه شیوه ی سنتی، روش اعمال سیاست و کیاست و انسجام از همه مناسب تر است.
اضداد، دو روی سکه ی زندگی
نگارنده : احمد لطفی
انسان از زمانی که پا به عرصه ی وجود می گذارد، و قدرت درک و تشخیص روند زندگی را کسب می کند. دنیا را پر از رفتار هماهنگ و نا هماهنگ می بیند. زندگی پر از اعمال و افکار مثبت و منفی است بنابرای ضمن پذیرفتن چنین واقعیتی تلاشش در زندگی برکاهش منفی ها استوار نماید. به عبارتی نا کامی های زندگی را انگیزه ای برای تلاش رسیدن به موفقیت می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسان به امید زندگی می کند، ولی نا امیدی هم گاه در زندگی بشر بوجود می آید. جوری و ناجوری زندگی، عقل و جهل، شادی و غم، دوستی و دشمنی، فقیری و ثروتمندی، و. . . . همه کیقیاتی از زندگی بشر هستند، که طُرفه معجونی از زندگی ما در قالب احساس امیدواری و نا امیدی ما را نشان می دهند. انسان عاقل براین باور است که غمها و شادیها، رنجها و آسایشها همه واقعیات زندگی ما را تشکیل می دهند. تا آنجا که برخورد یک سویه با تضادهای زندگی افسردگی، یا لودگی را در زندگی افراد به وجود می آورد. اگر در زمان دکارت، دوگانه گرایی حاکم بود، وافراد به انتخاب مسیر، نا امیدی و یا امیدواری را اتخاذ می کردند، و دو سرنوشت جدا از همدیگر را تعیین می کردند، یعنی یا این یا آن را انتخاب می کردند. اما در دوران فرا مدرن براین باورند ، انتخاب نظریه و روش و نوع داده و غیره مبتنی بر یا این یا آن نبود، بلکه برپایه انتخاب هم این و هم آن استوار شد. اگر در گذشته محققی صحبت از وفاق اجتماعی می کرد، در دسته ای دیگر جای می گرفت. ( ریتزر ، ۱۹۷۵ ) در حالیکه امروز وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی، نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی، فرد و جامعه، ساخت و کنش، و. . . همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند، و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. ( اقتباس از رایانه )
گاهی شاعران از سختی زندگی خشم و غم خویش و جامعه شان را فریاد می زنند، مثل شاعر لک ؛ " چرا هیچ روژا نماو" یعنی چرا این شب تاریک ستم، به روز روشن عدالت تبدیل نمی شود؟ "
ویا حافظ در یک غزل ازجامعه ی بدون تغییر و نا امید و افسرده می سراید؛
یاری اندر کس نمی بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست دار ان را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد، خضر فَرُّخ پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار ان را چه شد؟
کس نمی گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
ما در طول زندگی احساسات مثبت و منفی زیادی تجربه می کنیم. ناامیدی یکی از این احساسات منفی است که معمولا فرد با عدم قدرت و عدم توانایی در دستیابی به اهداف و آرزوهای خود آن را حس می کند. این افراد احساس می کنند موفقیت هایی که در زندگی خود می خواستند به دست نیامده و آینده آن ها مبهم خواهد بود.
اگر ناامیدی ادامه داشته باشد و به موقع اقدامات درمانی صورت نگیرد به دلیل کاهش انگیزه و انرژی می تواند با افکار خودکشی همراه گردد.
اما تجربه ی زیسته به ما آموخته، همه چیز در حال گذر است، عمرِ غم و شادی، همه محدود است. پس صبوری، مبارزه و پشتکار قادراست با واقعیات زندگی برخورد، و توجهی عقلانی نماید. هرسختی روزی پایان می پذیرد.
شاعر گوید؛
درنا امیدی بسی امید است
پایان شب سیاه، روز سپید است
به همین بسنده می کنم ، امید است ما انسانها بتوانیم زندگی پر از رنج را به زندگیِ قابل قبول تغییر دهیم.
نگارنده : احمد لطفی
انسان از زمانی که پا به عرصه ی وجود می گذارد، و قدرت درک و تشخیص روند زندگی را کسب می کند. دنیا را پر از رفتار هماهنگ و نا هماهنگ می بیند. زندگی پر از اعمال و افکار مثبت و منفی است بنابرای ضمن پذیرفتن چنین واقعیتی تلاشش در زندگی برکاهش منفی ها استوار نماید. به عبارتی نا کامی های زندگی را انگیزه ای برای تلاش رسیدن به موفقیت می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسان به امید زندگی می کند، ولی نا امیدی هم گاه در زندگی بشر بوجود می آید. جوری و ناجوری زندگی، عقل و جهل، شادی و غم، دوستی و دشمنی، فقیری و ثروتمندی، و. . . . همه کیقیاتی از زندگی بشر هستند، که طُرفه معجونی از زندگی ما در قالب احساس امیدواری و نا امیدی ما را نشان می دهند. انسان عاقل براین باور است که غمها و شادیها، رنجها و آسایشها همه واقعیات زندگی ما را تشکیل می دهند. تا آنجا که برخورد یک سویه با تضادهای زندگی افسردگی، یا لودگی را در زندگی افراد به وجود می آورد. اگر در زمان دکارت، دوگانه گرایی حاکم بود، وافراد به انتخاب مسیر، نا امیدی و یا امیدواری را اتخاذ می کردند، و دو سرنوشت جدا از همدیگر را تعیین می کردند، یعنی یا این یا آن را انتخاب می کردند. اما در دوران فرا مدرن براین باورند ، انتخاب نظریه و روش و نوع داده و غیره مبتنی بر یا این یا آن نبود، بلکه برپایه انتخاب هم این و هم آن استوار شد. اگر در گذشته محققی صحبت از وفاق اجتماعی می کرد، در دسته ای دیگر جای می گرفت. ( ریتزر ، ۱۹۷۵ ) در حالیکه امروز وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی، نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی، فرد و جامعه، ساخت و کنش، و. . . همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند، و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. ( اقتباس از رایانه )
گاهی شاعران از سختی زندگی خشم و غم خویش و جامعه شان را فریاد می زنند، مثل شاعر لک ؛ " چرا هیچ روژا نماو" یعنی چرا این شب تاریک ستم، به روز روشن عدالت تبدیل نمی شود؟ "
ویا حافظ در یک غزل ازجامعه ی بدون تغییر و نا امید و افسرده می سراید؛
یاری اندر کس نمی بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست دار ان را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد، خضر فَرُّخ پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار ان را چه شد؟
کس نمی گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
ما در طول زندگی احساسات مثبت و منفی زیادی تجربه می کنیم. ناامیدی یکی از این احساسات منفی است که معمولا فرد با عدم قدرت و عدم توانایی در دستیابی به اهداف و آرزوهای خود آن را حس می کند. این افراد احساس می کنند موفقیت هایی که در زندگی خود می خواستند به دست نیامده و آینده آن ها مبهم خواهد بود.
اگر ناامیدی ادامه داشته باشد و به موقع اقدامات درمانی صورت نگیرد به دلیل کاهش انگیزه و انرژی می تواند با افکار خودکشی همراه گردد.
اما تجربه ی زیسته به ما آموخته، همه چیز در حال گذر است، عمرِ غم و شادی، همه محدود است. پس صبوری، مبارزه و پشتکار قادراست با واقعیات زندگی برخورد، و توجهی عقلانی نماید. هرسختی روزی پایان می پذیرد.
شاعر گوید؛
درنا امیدی بسی امید است
پایان شب سیاه، روز سپید است
به همین بسنده می کنم ، امید است ما انسانها بتوانیم زندگی پر از رنج را به زندگیِ قابل قبول تغییر دهیم.
نوجوانان خیلی حساسند
نگارنده : احمد لطفی
زمانه عوض شده است، طرز برخورد با نوجوانان روش خاص خود را می خواهد. نوجوانان کشور ما بسیار حساس، زود رنج و کم حوصله شده اند، از طرفی دیگر تجدد خواه و آزادمنش و مطالبه گر، بوده، و بسان نوجوانان و دانش آموزان گذشته مطیع و فرمانبردار محض نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
در خبرها آمده بود که؛
" آیناز کریمی دختر ۱۶ ساله کازرونی در اثر برخورد بد و فحاشی مدیر مدرسه روستای دریس، وقتی به منزلشان در روستای طالقانی می رود، از خشم و غصه و عصبانیت، در انباری خانه شان با شال خود را اعدام می کند. به عبارتی دیگر با خودکشی به زندگی خویش پایان می دهد. "
در گذشته، مرسوم بود عوامل تعلیم و تربیت هر طور برخورد می کردند، دانش آموزان آنرا نوعی دلسوزی و نصیحت برای پیشرفت خودشان تلقی می کردند. و خشم معلم را از مِهر پدر و مادر شان بهتر می دانستند. اما امروز دانش آموزان در سن نوجوانی، قدرت درک و استقلال خواهی آنها بالا رفته است. برخورد منفی و سرزنش بیشتر از خطایشان را نمی پذیرند. حال اگر آن برخورد از دایره ی ادب و فرهنگ و اخلاق خارج باشد، قابل قبول نمی باشد. در برخی شهرهای کوچک هنوز از این شیوه های قدیمی برای تنبیه و سرزنش دانش آموزان استفاد می شود، که دانش آموز امروز اهانت به خود و خانواده شان را نمی پذیرند. امید است متولیان تعلیم و تربیت ، شیوه های جدید و درست برخورد با دانش آموزان را اعمال نمایند. در واقع هر انسانی محصول فرهنگی - اجتماعیِ جامعه ی خویش می باشد.
نگارنده : احمد لطفی
زمانه عوض شده است، طرز برخورد با نوجوانان روش خاص خود را می خواهد. نوجوانان کشور ما بسیار حساس، زود رنج و کم حوصله شده اند، از طرفی دیگر تجدد خواه و آزادمنش و مطالبه گر، بوده، و بسان نوجوانان و دانش آموزان گذشته مطیع و فرمانبردار محض نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
در خبرها آمده بود که؛
" آیناز کریمی دختر ۱۶ ساله کازرونی در اثر برخورد بد و فحاشی مدیر مدرسه روستای دریس، وقتی به منزلشان در روستای طالقانی می رود، از خشم و غصه و عصبانیت، در انباری خانه شان با شال خود را اعدام می کند. به عبارتی دیگر با خودکشی به زندگی خویش پایان می دهد. "
در گذشته، مرسوم بود عوامل تعلیم و تربیت هر طور برخورد می کردند، دانش آموزان آنرا نوعی دلسوزی و نصیحت برای پیشرفت خودشان تلقی می کردند. و خشم معلم را از مِهر پدر و مادر شان بهتر می دانستند. اما امروز دانش آموزان در سن نوجوانی، قدرت درک و استقلال خواهی آنها بالا رفته است. برخورد منفی و سرزنش بیشتر از خطایشان را نمی پذیرند. حال اگر آن برخورد از دایره ی ادب و فرهنگ و اخلاق خارج باشد، قابل قبول نمی باشد. در برخی شهرهای کوچک هنوز از این شیوه های قدیمی برای تنبیه و سرزنش دانش آموزان استفاد می شود، که دانش آموز امروز اهانت به خود و خانواده شان را نمی پذیرند. امید است متولیان تعلیم و تربیت ، شیوه های جدید و درست برخورد با دانش آموزان را اعمال نمایند. در واقع هر انسانی محصول فرهنگی - اجتماعیِ جامعه ی خویش می باشد.
ترفندهای توسعه به چه قیمتی؟!
نگارنده : احمد لطفی
توسعه فرآینی چند بعدی برای حرکت از جایگاه و وضعیتی پائین تر، به وضعیت و جایگاهی بالاتر است. تا ارمغان آن نبض کار و تلاش و رفاه، و پیشرفت در تمام زمینه ها را به عینه ملاحظه نمود. چنین توسعه ی متوازنی تک محصولی نیست. از تمام ظرفیتها برای رشد و ترقی و توسعه به شکل بهینه استفاده می شود. توسعه در جهان سوم، کشورها قصد و خیز اقتصادیشان آن است، که از کشورهای پیرامونی به مرحله ای نزدیکتر به کشورهای پیشرفته و مرکزی دست پیدا نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
برخی بر آین باورند ، که توسعه نباید، نتیجه اش به نابودی اقشار ضعیف و به هم ریختن نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه صدمه بزند، و پیشرفت نامتوازن آنها به شکل شکننده و آسیب زایی پایان پذیرد.
برنامه ای که رفاه مردم، و نظم اجتماعی، و شیرازه ی امور جامعه را مختل و به چالش بکشاند، برنامه توسعه آفرینی نیست، به عبارتی دیگر، توسعه ی کار آمد، و نجات بخش مورد نظر آن برنامه و طراحانش، شوربختانه به فقر، سالخورده شدن سن ازدواج، نا امنی، رقابت ناسالم اقتصادی، شکاف طبقاتی و نسلی، افزایش جرم و جنایت، قتل و غارت و خودکشی، و دزدی، ناتوانی در ارتباط باهمنوعان، بیکاری، و عدم تعاون و همیاری، و تقاضا برای مسکن، بی خانمانی، مهاجرت، گور خوابی و کولبری، و صدها مشکل دیگر را بدنبال دارد. . . . در دنیای پر از تغییر و شتاب آثارش بر کشورهای فقیر آن است، که انسان تنها و بدون حامی را با ده ها آسیب اجتماعی، اقتصادی، وبهداشتی، و سیاسی، نظامی تنها می گذارد. برعکس برای باندهای مافیای خویش رونق اقتصادی و زندگی لاکچری خاصی را مهیا می کنند. چنین روند که قاطبه ی مردم در رنج و سختی باشند، از نظر عقل سلیم و رشّاد مردود است.
ارنست اف شوماخر در کتاب "کوچک زیباست"، چنین نوشته است؛
"ره آورد گفتمان غالب سرمایه داری در تئوری های توسعه چیزی نیست جز نگاه مکانیکی به انسان و اجتماع، تلاش برای رشد صرف اقتصادی به هر قیمتی، توسعه لجام گسیخته صنعتی با تبعات تلخ زیست محیطی، ترافیکی، افزایش شدید شکاف طبقاتی و … اما در این میان هستند متفکران و متخصصانی که در حوزه اقتصاد جنبه های انسانی حیات بشر را نیز مدنظر قرار می دهند و نگاه متفاوت تری به مسائل توسعه داشته و آن را امری اجتماعی - اقتصادی می بینند.
کتاب �کوچک زیباست� نوشته شوماخر از نخستین کتاب هایی بود که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیر سوال برد و با انتشار دیدگاه های خود انقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است. " ( اقتباس از فضای مجازی )
در واقع شوماخر ( متولد۱۹۱۱ - متوفی۱۹۷۷ ) اقتصاد افسار گسیخته مصرف گرایی را به چالش می کشد، و به اقتصاد با ابعاد انسانی توجه کرده است. و اهمیت مردم و جامعه را یاد آوری می کند ، و به ما بینش می دهد، تا اقتصاد را از چنین زاویه ای ببینیم.
متاسفانه انسان امروز تنهاست. خودش نقش طایفه و قبیله را دارد، در این تنهایی، کمتر کسی انسانهای تنها را درک می کند، و در گفتمان ها جنبه ی مفاهمه، و درک متقابلی بین اشخاص کمتر ، ملاحظه می شود. انسانهای تنها گرچه در بین جمع هستند، اما احساس تنهایی می کنند. فرد گرایی و بدست آوردن امکانات، و زیاده خواهی به قیمت نابودی دیگران، امان خیلی ها را بریده است.
شتاب تغییرات در اکثر زمینه های اجتماعی و اقتصادی، سستی بنیان خانواده، بزهکاری و اعتیاد جوانان، شکست عشقی، بی وفایی، ضعف بنیه ی علمی در سطح آموزشگاه ها و دانشگاه ها، آوارگی، مهاجرت، افسردگی، پوچگرایی، و هزاران آسیب مختلف در اقتصاد ، و توسعه به قیمت شکسته شدن استخوان مردم فقیر ، و گرفتارشدن اقشار گوناگون در رنج و محنت، برای پیشرفت اقتصادی صرف و توسعه ی افسار گسیخته و مافیای اختلاسگر را می توان اشاره نمود. در واقع حکایت این پیشرفت اقتصادی بسان تداوم جنگی است، که پایانش نابودی مردم و زیر ساخت های آنهاست
نگارنده : احمد لطفی
توسعه فرآینی چند بعدی برای حرکت از جایگاه و وضعیتی پائین تر، به وضعیت و جایگاهی بالاتر است. تا ارمغان آن نبض کار و تلاش و رفاه، و پیشرفت در تمام زمینه ها را به عینه ملاحظه نمود. چنین توسعه ی متوازنی تک محصولی نیست. از تمام ظرفیتها برای رشد و ترقی و توسعه به شکل بهینه استفاده می شود. توسعه در جهان سوم، کشورها قصد و خیز اقتصادیشان آن است، که از کشورهای پیرامونی به مرحله ای نزدیکتر به کشورهای پیشرفته و مرکزی دست پیدا نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
برخی بر آین باورند ، که توسعه نباید، نتیجه اش به نابودی اقشار ضعیف و به هم ریختن نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه صدمه بزند، و پیشرفت نامتوازن آنها به شکل شکننده و آسیب زایی پایان پذیرد.
برنامه ای که رفاه مردم، و نظم اجتماعی، و شیرازه ی امور جامعه را مختل و به چالش بکشاند، برنامه توسعه آفرینی نیست، به عبارتی دیگر، توسعه ی کار آمد، و نجات بخش مورد نظر آن برنامه و طراحانش، شوربختانه به فقر، سالخورده شدن سن ازدواج، نا امنی، رقابت ناسالم اقتصادی، شکاف طبقاتی و نسلی، افزایش جرم و جنایت، قتل و غارت و خودکشی، و دزدی، ناتوانی در ارتباط باهمنوعان، بیکاری، و عدم تعاون و همیاری، و تقاضا برای مسکن، بی خانمانی، مهاجرت، گور خوابی و کولبری، و صدها مشکل دیگر را بدنبال دارد. . . . در دنیای پر از تغییر و شتاب آثارش بر کشورهای فقیر آن است، که انسان تنها و بدون حامی را با ده ها آسیب اجتماعی، اقتصادی، وبهداشتی، و سیاسی، نظامی تنها می گذارد. برعکس برای باندهای مافیای خویش رونق اقتصادی و زندگی لاکچری خاصی را مهیا می کنند. چنین روند که قاطبه ی مردم در رنج و سختی باشند، از نظر عقل سلیم و رشّاد مردود است.
ارنست اف شوماخر در کتاب "کوچک زیباست"، چنین نوشته است؛
"ره آورد گفتمان غالب سرمایه داری در تئوری های توسعه چیزی نیست جز نگاه مکانیکی به انسان و اجتماع، تلاش برای رشد صرف اقتصادی به هر قیمتی، توسعه لجام گسیخته صنعتی با تبعات تلخ زیست محیطی، ترافیکی، افزایش شدید شکاف طبقاتی و … اما در این میان هستند متفکران و متخصصانی که در حوزه اقتصاد جنبه های انسانی حیات بشر را نیز مدنظر قرار می دهند و نگاه متفاوت تری به مسائل توسعه داشته و آن را امری اجتماعی - اقتصادی می بینند.
کتاب �کوچک زیباست� نوشته شوماخر از نخستین کتاب هایی بود که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیر سوال برد و با انتشار دیدگاه های خود انقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است. " ( اقتباس از فضای مجازی )
در واقع شوماخر ( متولد۱۹۱۱ - متوفی۱۹۷۷ ) اقتصاد افسار گسیخته مصرف گرایی را به چالش می کشد، و به اقتصاد با ابعاد انسانی توجه کرده است. و اهمیت مردم و جامعه را یاد آوری می کند ، و به ما بینش می دهد، تا اقتصاد را از چنین زاویه ای ببینیم.
متاسفانه انسان امروز تنهاست. خودش نقش طایفه و قبیله را دارد، در این تنهایی، کمتر کسی انسانهای تنها را درک می کند، و در گفتمان ها جنبه ی مفاهمه، و درک متقابلی بین اشخاص کمتر ، ملاحظه می شود. انسانهای تنها گرچه در بین جمع هستند، اما احساس تنهایی می کنند. فرد گرایی و بدست آوردن امکانات، و زیاده خواهی به قیمت نابودی دیگران، امان خیلی ها را بریده است.
شتاب تغییرات در اکثر زمینه های اجتماعی و اقتصادی، سستی بنیان خانواده، بزهکاری و اعتیاد جوانان، شکست عشقی، بی وفایی، ضعف بنیه ی علمی در سطح آموزشگاه ها و دانشگاه ها، آوارگی، مهاجرت، افسردگی، پوچگرایی، و هزاران آسیب مختلف در اقتصاد ، و توسعه به قیمت شکسته شدن استخوان مردم فقیر ، و گرفتارشدن اقشار گوناگون در رنج و محنت، برای پیشرفت اقتصادی صرف و توسعه ی افسار گسیخته و مافیای اختلاسگر را می توان اشاره نمود. در واقع حکایت این پیشرفت اقتصادی بسان تداوم جنگی است، که پایانش نابودی مردم و زیر ساخت های آنهاست
وفاق اجتماعی اصلاحگر ویژگی های نا مناسب جامعه
نگارنده: احمد لطفی
وفاق در لغت به معنای همدلی و سازگاری است. در هر جامعه اگر افراد به ضرورت باهم بودن و همکاری داشتن، و دلسوز ی و همکاری، و نوعی از دوستی را در باور خود به وجود نیاورند ، آن جامعه شکل انسانی و مدنی خود را نداشته، و وفاق و همبستگی اجتماعی در آن به صورت شایسته شکل نمی گیرد.
... [مشاهده متن کامل]
انسانها در هنگام خرید خانه و یا ساختن مسکن، به همسایه ها و افرادی که در یک مجتمع زندگی می کنند، معمولا" ارزیابی نسبی به عمل می آورند. در تعیین همسفر نیز چنین خواهد کرد.
انسان در تشکیل جامعه ویا سکونت در یک محله، و. . . سازگاری و عُلقه و حداقل مهربانی و وفاق اجتماعی را خواستار است، و اگر افراد ساکن در یک محله به قواعد رفتاری مناسب، و تعیین کننده ، و تایید وفاق اجتماعی در بین آنها متداول نباشد، اعضای آن محله از آسایش و آرامش و تناسب نسبی برخوردار نیستند، چون حسادت، ودشمنی و خود برتر بینی ، و رقابتهای منفی و عدم خیرخواهی نسبت به همدیگر در بین آنها ریشه دوانده و شکل گرفته است.
از برآیند لغت نامه ها ی معتبر، وفاق به معنی هماهنگی، سازگاری، همراهی، یک دلی و یک جهتی است و نقطه مقابل نفاق و ناسازگاری و ناهماهنگی است.
مفهوم وفاق اجتماعی با همبستگی، انسجام و نظم اجتماعی نزدیک است و معمولاً در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر بکار می روند.
( اقتباس از رایانه )
در واقع، وفاق اجتماعی، شکلی از ارتباط است که د ر آن گروهی از مرد م ( د رون مرزهای جغرافیایی، مثلاً د اخل مرزهای یک کشور ) ، توانایی و مهارت برای تشریک مساعی را نشان می د هند و این خود فضا را برای بروز تغییر خوب ( توسعه به تعبیر چمبرز ) به وجود می آورد . وفاق اجتماعی د ر زمانهای مختلف، شرایط بحران یا د وران شکوفایی و رشد ، قابلیت تعاون، همکاری و نظم شهروند ان را افزایش می د هد و از این طریق د ر شکل بخشید ن به عملکرد های مثبت ایفای نقش می کند .
[قجری حسینعلی، بابایی امید. تبیین جامعه شناختی وفاق اجتماعی در شهرکرد رفاه اجتماعی ۱۳۹۹; ۲۰ ( ۷۸ ) :۱۳۶ - ۱۰۹]
[در حال حاضر یا امروزه ]وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی‘ نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی ‘ فرد و جامعه‘ ساخت و کنش و غیره همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. اگر یکی از آنها صرفاً مورد توجه قرار گیرد بیشتر به لحاظ تحلیلی است و نه به سبب چشم پوشی و یا احیاناً جهل
( اقتباس از مقاله وفاق اجتماعی، مسعود چلبی )
دین را می توان یکی از عوامل همبستگی و وفاق اجتماعی جوامع دانست. زیرا دینداران واقعی همزیستی مسالمت آمیز باسایر مردم با هر دین و مذهبی دارند. همانطور که بیشتر ایرانیان اصیل و دین باور با مردمی که عقاید متفاوتی با آنها دارند، دارای همگرایی و انسجام اجتماعی قابل قبولی هستند.
پیامبر آخرالزمان ( ص ) در نهج الفصاحه می فرماید؛
" مرض های امتهای قبل ( مانندحسد، کبر، حرص، و دشمنی ) در شما نفوذ کرده است، حسد و دشمنی که تراشنده ی دین است.
به خدایی که جان محمد به کف اوست، به بهشت نمی روید، تا موءمن شوید، و موءمن نشوید تاهمدیگر را دوست دارید. ( نقل به مضمون ) در اینجا همدلی و وفاق اجتماعی و دوست داشتن یکدیگر و بذل عواطف را شرط موءمن بودن و به نوعی شهروند خیرخواه معرفی می کند.
امیداست وفاق اجتماعی جوامع موجب رشد و توسعه ی همه جانبه ی کشورها رافراهم نماید.
نگارنده: احمد لطفی
وفاق در لغت به معنای همدلی و سازگاری است. در هر جامعه اگر افراد به ضرورت باهم بودن و همکاری داشتن، و دلسوز ی و همکاری، و نوعی از دوستی را در باور خود به وجود نیاورند ، آن جامعه شکل انسانی و مدنی خود را نداشته، و وفاق و همبستگی اجتماعی در آن به صورت شایسته شکل نمی گیرد.
... [مشاهده متن کامل]
انسانها در هنگام خرید خانه و یا ساختن مسکن، به همسایه ها و افرادی که در یک مجتمع زندگی می کنند، معمولا" ارزیابی نسبی به عمل می آورند. در تعیین همسفر نیز چنین خواهد کرد.
انسان در تشکیل جامعه ویا سکونت در یک محله، و. . . سازگاری و عُلقه و حداقل مهربانی و وفاق اجتماعی را خواستار است، و اگر افراد ساکن در یک محله به قواعد رفتاری مناسب، و تعیین کننده ، و تایید وفاق اجتماعی در بین آنها متداول نباشد، اعضای آن محله از آسایش و آرامش و تناسب نسبی برخوردار نیستند، چون حسادت، ودشمنی و خود برتر بینی ، و رقابتهای منفی و عدم خیرخواهی نسبت به همدیگر در بین آنها ریشه دوانده و شکل گرفته است.
از برآیند لغت نامه ها ی معتبر، وفاق به معنی هماهنگی، سازگاری، همراهی، یک دلی و یک جهتی است و نقطه مقابل نفاق و ناسازگاری و ناهماهنگی است.
مفهوم وفاق اجتماعی با همبستگی، انسجام و نظم اجتماعی نزدیک است و معمولاً در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر بکار می روند.
( اقتباس از رایانه )
در واقع، وفاق اجتماعی، شکلی از ارتباط است که د ر آن گروهی از مرد م ( د رون مرزهای جغرافیایی، مثلاً د اخل مرزهای یک کشور ) ، توانایی و مهارت برای تشریک مساعی را نشان می د هند و این خود فضا را برای بروز تغییر خوب ( توسعه به تعبیر چمبرز ) به وجود می آورد . وفاق اجتماعی د ر زمانهای مختلف، شرایط بحران یا د وران شکوفایی و رشد ، قابلیت تعاون، همکاری و نظم شهروند ان را افزایش می د هد و از این طریق د ر شکل بخشید ن به عملکرد های مثبت ایفای نقش می کند .
[قجری حسینعلی، بابایی امید. تبیین جامعه شناختی وفاق اجتماعی در شهرکرد رفاه اجتماعی ۱۳۹۹; ۲۰ ( ۷۸ ) :۱۳۶ - ۱۰۹]
[در حال حاضر یا امروزه ]وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی‘ نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی ‘ فرد و جامعه‘ ساخت و کنش و غیره همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. اگر یکی از آنها صرفاً مورد توجه قرار گیرد بیشتر به لحاظ تحلیلی است و نه به سبب چشم پوشی و یا احیاناً جهل
( اقتباس از مقاله وفاق اجتماعی، مسعود چلبی )
دین را می توان یکی از عوامل همبستگی و وفاق اجتماعی جوامع دانست. زیرا دینداران واقعی همزیستی مسالمت آمیز باسایر مردم با هر دین و مذهبی دارند. همانطور که بیشتر ایرانیان اصیل و دین باور با مردمی که عقاید متفاوتی با آنها دارند، دارای همگرایی و انسجام اجتماعی قابل قبولی هستند.
پیامبر آخرالزمان ( ص ) در نهج الفصاحه می فرماید؛
" مرض های امتهای قبل ( مانندحسد، کبر، حرص، و دشمنی ) در شما نفوذ کرده است، حسد و دشمنی که تراشنده ی دین است.
به خدایی که جان محمد به کف اوست، به بهشت نمی روید، تا موءمن شوید، و موءمن نشوید تاهمدیگر را دوست دارید. ( نقل به مضمون ) در اینجا همدلی و وفاق اجتماعی و دوست داشتن یکدیگر و بذل عواطف را شرط موءمن بودن و به نوعی شهروند خیرخواه معرفی می کند.
امیداست وفاق اجتماعی جوامع موجب رشد و توسعه ی همه جانبه ی کشورها رافراهم نماید.
ایران سرزمین تمدن و فرهنگ
نگارنده : احمد لطفی
گرچه عنوان این یادداشت، و موضوعش، مفهومی بسیار گسترده و وسیع و پیچیده است، ولی الفبایی اشاره وار هم در این باره خالی از لطف نیست، و به قول شاعر؛
... [مشاهده متن کامل]
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
به جرئت می توان گفت؛ مردم خلّاق ، مبتکر، و پایبند به علم و ادب و اخلاقِ فلات ایران، را باید گهواره ی تمدن جهان دانست. زیرا از زمان کشف آتش، و بعد آهن، روند یکجانشینی، و وضع قوانین، خلق شاهکارهای معماری، هنرهای نقش برجسته، مجسمه سازی، نوشته های گِلی و ساختن ابزارها، و ظروف مختلف، و قدرت پیش بینی های کاهنان و منجمان و دانایان آنها، همه و همه در پذیرش نکات آموزنده، و تسهیل در ارتباطات، و اهمیت دادن به خون و نژاد، و سالم سازی نسل، و توان همزیستی با دیگران، و همچنین آزادی در انتخاب زبان و باورها و اظهار عقاید و مذاهب و آیین و سنن هر جامعه و احترام به زنان و خرده فرهنگها و عدم بی حرمتی به باورهای دینی ملل گوناگون، ، همه در روش و منش این مردم طبق متون و روایات و فرهنگ و تمدن و آثار برجا مانده از این نجیب زادگان ، می توان به عظمتِ فرهنگ و تمدن آنها پی بُرد.
"جامعه شناسان فرهنگ هر جامعه را اساس تمدن آن جامعه می دانند اما از آنجا که تمدن موروثی نیست بلکه آموختنی است، این فرهنگ است که نقش انتقال تمدن را به عهده دارد.
فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانش ها؛ باورها؛ هنرها؛ قوانین؛ اخلاقیات؛ عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از آن فرامی گیرد تعریف می کنند. این مفهوم، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان را بیان می کند. بنابر تعریف یونسکو، فرهنگ عبارت است از خصوصیات معنوی مادی و فکری و عاطفی که به یک جامعه هویت می بخشد. فرهنگ میراث ملی و بستر رفتارهای اجتماعی است.
درواقع فرهنگ، یک مجموعۀ نظری است که در جنبه های عملی و اجرایی به تمدن تبدیل می شود؛ لذا تمدن با فرهنگ همراه است و هر دو بر هم تاثیرات مثبت و منفی می گذارند.
تمدن در واقع گونه پیشرفته ای از جوامع انسانی است. کلمه تمدن از واژه لاتین civis به معنی شهروند گرفته شده است لذا هر جامعه پیچیده ای که دارای ساختار یکجانشینی باشد، طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته باشند و توسط یک سیستم مدیریتی سازمان دهی شود یک تمدن را شکل می دهد.
شاید بارزترین نشانه یک جامعه متمدن این باشد که اعضای آن همه وقتشان را برای رفع نیازهایشان صرف نمی کنند بلکه کارها میان اعضای آن جامعه تقسیم شده است و هر عضو به یک کار تخصصی مبادرت می ورزد. " ( تلخیص مقاله ی واکاوی تفاوت فرهنگ و تمدن، حمید نخّعی - سال ۱۴۰۲ - اقتباس از رایانه )
برخی معتقدند تمدنهایی مانند سومراز ساکنان همین فلات بوده اند. تمدن عیلام، پیشدادیان، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و هر حکومت کوچک و بزرگی از خاندانهای ایرانی ، که بپا خاسته اند، و بر اریکه ی قدرت نشسته اند، بیشتر تلاششان بر راستی و درستی ونیک گفتاری و خرم دینی تداوم مجد و هیمنه ی امپراتورها، و شاهنشاهان بزرگ بوده است. آنها در تشخیص دین آخر الزمان به خوبانی گرایش داشتند که مولود طبیعی خوب دینان را در کلام و عمل خویش به اثبات رسانده بودند.
فرهنگ و تمدن ایران به شکلی در خشش داشته و دارد، که اقوام و طوایف غیر متمدن به فلاتش را با علم و فرهنگشان، مدنی می کردند. این بحث بسیار طولانی است. نگارنده به همین بسنده می کند. امید است همه در شکوفایی فرهنگ و تمدن این سرزمین باستانی کوشش کنیم. انشاء الله
نگارنده : احمد لطفی
گرچه عنوان این یادداشت، و موضوعش، مفهومی بسیار گسترده و وسیع و پیچیده است، ولی الفبایی اشاره وار هم در این باره خالی از لطف نیست، و به قول شاعر؛
... [مشاهده متن کامل]
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
به جرئت می توان گفت؛ مردم خلّاق ، مبتکر، و پایبند به علم و ادب و اخلاقِ فلات ایران، را باید گهواره ی تمدن جهان دانست. زیرا از زمان کشف آتش، و بعد آهن، روند یکجانشینی، و وضع قوانین، خلق شاهکارهای معماری، هنرهای نقش برجسته، مجسمه سازی، نوشته های گِلی و ساختن ابزارها، و ظروف مختلف، و قدرت پیش بینی های کاهنان و منجمان و دانایان آنها، همه و همه در پذیرش نکات آموزنده، و تسهیل در ارتباطات، و اهمیت دادن به خون و نژاد، و سالم سازی نسل، و توان همزیستی با دیگران، و همچنین آزادی در انتخاب زبان و باورها و اظهار عقاید و مذاهب و آیین و سنن هر جامعه و احترام به زنان و خرده فرهنگها و عدم بی حرمتی به باورهای دینی ملل گوناگون، ، همه در روش و منش این مردم طبق متون و روایات و فرهنگ و تمدن و آثار برجا مانده از این نجیب زادگان ، می توان به عظمتِ فرهنگ و تمدن آنها پی بُرد.
"جامعه شناسان فرهنگ هر جامعه را اساس تمدن آن جامعه می دانند اما از آنجا که تمدن موروثی نیست بلکه آموختنی است، این فرهنگ است که نقش انتقال تمدن را به عهده دارد.
فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانش ها؛ باورها؛ هنرها؛ قوانین؛ اخلاقیات؛ عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از آن فرامی گیرد تعریف می کنند. این مفهوم، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان را بیان می کند. بنابر تعریف یونسکو، فرهنگ عبارت است از خصوصیات معنوی مادی و فکری و عاطفی که به یک جامعه هویت می بخشد. فرهنگ میراث ملی و بستر رفتارهای اجتماعی است.
درواقع فرهنگ، یک مجموعۀ نظری است که در جنبه های عملی و اجرایی به تمدن تبدیل می شود؛ لذا تمدن با فرهنگ همراه است و هر دو بر هم تاثیرات مثبت و منفی می گذارند.
تمدن در واقع گونه پیشرفته ای از جوامع انسانی است. کلمه تمدن از واژه لاتین civis به معنی شهروند گرفته شده است لذا هر جامعه پیچیده ای که دارای ساختار یکجانشینی باشد، طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته باشند و توسط یک سیستم مدیریتی سازمان دهی شود یک تمدن را شکل می دهد.
شاید بارزترین نشانه یک جامعه متمدن این باشد که اعضای آن همه وقتشان را برای رفع نیازهایشان صرف نمی کنند بلکه کارها میان اعضای آن جامعه تقسیم شده است و هر عضو به یک کار تخصصی مبادرت می ورزد. " ( تلخیص مقاله ی واکاوی تفاوت فرهنگ و تمدن، حمید نخّعی - سال ۱۴۰۲ - اقتباس از رایانه )
برخی معتقدند تمدنهایی مانند سومراز ساکنان همین فلات بوده اند. تمدن عیلام، پیشدادیان، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و هر حکومت کوچک و بزرگی از خاندانهای ایرانی ، که بپا خاسته اند، و بر اریکه ی قدرت نشسته اند، بیشتر تلاششان بر راستی و درستی ونیک گفتاری و خرم دینی تداوم مجد و هیمنه ی امپراتورها، و شاهنشاهان بزرگ بوده است. آنها در تشخیص دین آخر الزمان به خوبانی گرایش داشتند که مولود طبیعی خوب دینان را در کلام و عمل خویش به اثبات رسانده بودند.
فرهنگ و تمدن ایران به شکلی در خشش داشته و دارد، که اقوام و طوایف غیر متمدن به فلاتش را با علم و فرهنگشان، مدنی می کردند. این بحث بسیار طولانی است. نگارنده به همین بسنده می کند. امید است همه در شکوفایی فرهنگ و تمدن این سرزمین باستانی کوشش کنیم. انشاء الله
کنشگران علمی، و دینی را دریابید
نگارنده : احمد لطفی
دنیای مدرن از تمام ظرفیت ها و پتانسیل های علمی در ابعاد مختلف انسانی، تجربی و ریاضی، و هنری، و. . . . و دین شناسان و دین باوران عملی به عنوان سرمایه های فرهنگی و علمی جامعه استفاده کرد. تاهمگی در صحنه زندگی و نقش آفرینی به حساب آیند.
... [مشاهده متن کامل]
بدترین شکل برخورد با راه های پیشگیری آسیبها، و بررسی نیازها و تشکیل کارگاه ها و کارگروه ها و تریبونهای ترویجی و مساله شناسی در ابعاد مختلف را افراد غیر متخصص و نا آگاه کالبد شکافی و راهکار ارائه نمایند.
جای گفتمان صاحبنطران، و دعوت رسمی از آنها توسط ادارات و نهادها خالی است.
در دنیای جدید شایسته است به شکل میزگرد، و تبیین و موشکافی و ارائه راه حل بر مبنای علمی و انسانی و تخصصی، مسائل "مبتلابه"مورد بررسی قرار گیرد.
درجامعه های در حال توسعه، ، از جمله کشور خودمان، مشکلات و مسائل و آسیب های گوناگونی وجود دارند. اما روش پیشگیری از آسیب ها. روش فکر کردن، و بررسی آنها را هنوز بطور علمی و عملی آموزش های لازم را به افراد ارائه نشده اند. با سخنان کلیشه ای و غیر علمی، نباید بودجه ها را هدر داد. در هر کاری باید از متخصصان آن کار کمک گرفت، تا کارها در مسیر واقعی خویش قرار گیرند.
به عبارتی دیگر، نباید افراد غیر متخصص و همه چیز خواه و در هر موردی اظهار نظرهای غیر کارشناسی نمایند. دنیای سیستمی امروز نیازمند آن است، که هرچیزی را درقد و اندازه ی خویش بررسی کرد. در واقع بین اجزاءِ خرده نظام ها هماهنگی ایجاد کرد. تا یک سیستم عملکرد بهینه داشته باشد.
نگارنده : احمد لطفی
دنیای مدرن از تمام ظرفیت ها و پتانسیل های علمی در ابعاد مختلف انسانی، تجربی و ریاضی، و هنری، و. . . . و دین شناسان و دین باوران عملی به عنوان سرمایه های فرهنگی و علمی جامعه استفاده کرد. تاهمگی در صحنه زندگی و نقش آفرینی به حساب آیند.
... [مشاهده متن کامل]
بدترین شکل برخورد با راه های پیشگیری آسیبها، و بررسی نیازها و تشکیل کارگاه ها و کارگروه ها و تریبونهای ترویجی و مساله شناسی در ابعاد مختلف را افراد غیر متخصص و نا آگاه کالبد شکافی و راهکار ارائه نمایند.
جای گفتمان صاحبنطران، و دعوت رسمی از آنها توسط ادارات و نهادها خالی است.
در دنیای جدید شایسته است به شکل میزگرد، و تبیین و موشکافی و ارائه راه حل بر مبنای علمی و انسانی و تخصصی، مسائل "مبتلابه"مورد بررسی قرار گیرد.
درجامعه های در حال توسعه، ، از جمله کشور خودمان، مشکلات و مسائل و آسیب های گوناگونی وجود دارند. اما روش پیشگیری از آسیب ها. روش فکر کردن، و بررسی آنها را هنوز بطور علمی و عملی آموزش های لازم را به افراد ارائه نشده اند. با سخنان کلیشه ای و غیر علمی، نباید بودجه ها را هدر داد. در هر کاری باید از متخصصان آن کار کمک گرفت، تا کارها در مسیر واقعی خویش قرار گیرند.
به عبارتی دیگر، نباید افراد غیر متخصص و همه چیز خواه و در هر موردی اظهار نظرهای غیر کارشناسی نمایند. دنیای سیستمی امروز نیازمند آن است، که هرچیزی را درقد و اندازه ی خویش بررسی کرد. در واقع بین اجزاءِ خرده نظام ها هماهنگی ایجاد کرد. تا یک سیستم عملکرد بهینه داشته باشد.
ما بازنده ی جامعه پذیری ناقصیم
نگارنده : احمد لطفی
زندگی معیار خود را دارد، همانطور که عدد "پی" ( ۳/۱۴ ) تمام عالم و اهرام بر مبنای این عدد عجیب، طراحی شده است. زندگی ما و عقب ماندگی و پیشرفت هایمان نیز از قواعدی تبعیت می کنند. به نظر می آید انسانها در سایه ی جامعه پذیری و تعلیم و تربیت عقلانی و عاطفی، و کِشش و کوشش شاگردان و نو آوری معلمان و مربیان، شکل درست خود را پیدا می کند.
... [مشاهده متن کامل]
آدمهای بی برنامه، و با تعلیم و تربیت غیر پیشرفته، و جامعه پذیری ناقص، به ندرت موفق به پیشرفت علمی و اجتماعی و زندگی متعادل در ابعاد گوناگون از جمله ، بهداشتی، فرهنگی، و خانوادگیو. . . . می شوند.
انسانی که نمی داند، دنبال چیست ، بسان روحی سر گردان می باشد، که به دور خویش و سر در گم می لولد، و ره به جایی نمی برد.
بیشتر آنها که به انتهای خط و کوچه ی بن بست زندگی می رسند، در اثر افکار پریشان و اطلاعات طبقه بندی نشده، گرفتار شده، و ناتوانی در درخشش و ره پویی درست، شوربختانه آنها را به یاءس و نا امیدی کشانده است.
در واقع نهایت، و آخرش به شکست، و سرنوشت بدی برایشان رقم می خورد.
تربیت نسل حاضر بیشتر مجازی و نقش گفتمان و بذل عواطف به شکل سنتی در جامعه رخت بر بسته است. اعمال غیر عقلانی و انسانی در برخی از رفتارهای بشر شیوع پیدا کرده است. برخی معتقدند یکسری از رفتارهای ما که عقل و شرع آنرا نمی پسندد. و تداوم آنها به زیان بشریت است، را در قالب دانایی ها ی شیطانی، و شدت فعالیت عوامل ضد انسانیت قابل طبقه بندی است.
انسانهایی که در زندگی هدف سازنده و پویا ندارند، و باری به هر جهتی، و گُتره ای زندگی می کنند، قادر به خدمت و انجام درست هیچ کاری را ندارند. استعداد یابی و تعیین رشته های تحصیلی شایسته است، که به وسیله ی مربیان و معلمان کار آمد و دانا منجر به تخصص واقعی در امری علمی، و یا کار و حرفه ای عملی دست می یابند.
خیلی از ما دچار پراکندگی فکری و علمی و حرفه ای می شویم. و همین بزرگترین مانع در اثر گذاری مثبت و مفید ما در جامعه خواهد شد. شاید بی ربط نباشد که صمد بهرنگی در نوشته ای از حال و روز مردم امثال خودش را چنین بیان می کند؛ "ما کج و معوج روئیدیم و بزرگ شدیم"
منظور آن است که تعلیم و تربیت ما باتوجه به قدرت عرف و سنتها، واستفاده نکردن از تعلیم و تربیت مدرن برای پرورش دانش آموزان در خانه و مدرسه و جامعه ، حال روز برخی کشورهای جهان سوم می باشد.
صمد بهرنگی دربارهٔ خودش گفته است:�قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نَمی بود، به خود کشیدم؛ کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم می گوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید، از همین بیشتر نصیب تو نمی شود. �
( �یادی از صمد بهرنگی در سالگرد تولدش�. خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا ) . ۳ تیر ۱۳۹۱. دریافت شده در ۷ تیر ۱۳۹۳. ) و ویکیپدیا
در هرصورت ما در شرایط بد فرهنگی هستیم. معلمان درمانده و بی پناه ما که تمام دغدغه، و همّ و غمشان بر آوردن معیشت خود و خانواده شان می باشد، چنین "شب زدگانی"، قادر به خلق نور علم و معرفت، و انتشار آن به جامعه نخواهند بود. عملکرد ضعیف معلم، و مهم نپنداشتن آن بطور ذهنی و عینی و عملی، از جانب متولیان و مقامات ذیربط حاصلش آن است که برخی دانش آموزان بی رغبت به علم آموزی، پرخاشگر، و بی توجه به درس و مشق شده، و گاه آداب و هنجارهای آموزشی و پرورشی را براحتی و با گستاخی تمام زیر پا می گذارند. مشاهدات عینی حکایت از دانش آموز سالگی افراطی دارد.
امید است متولیان امر تحولی اساسی و مثبت و سازنده در آموزش و پرورش و خانواده بوجود آورند. انشاء الله
نگارنده : احمد لطفی
زندگی معیار خود را دارد، همانطور که عدد "پی" ( ۳/۱۴ ) تمام عالم و اهرام بر مبنای این عدد عجیب، طراحی شده است. زندگی ما و عقب ماندگی و پیشرفت هایمان نیز از قواعدی تبعیت می کنند. به نظر می آید انسانها در سایه ی جامعه پذیری و تعلیم و تربیت عقلانی و عاطفی، و کِشش و کوشش شاگردان و نو آوری معلمان و مربیان، شکل درست خود را پیدا می کند.
... [مشاهده متن کامل]
آدمهای بی برنامه، و با تعلیم و تربیت غیر پیشرفته، و جامعه پذیری ناقص، به ندرت موفق به پیشرفت علمی و اجتماعی و زندگی متعادل در ابعاد گوناگون از جمله ، بهداشتی، فرهنگی، و خانوادگیو. . . . می شوند.
انسانی که نمی داند، دنبال چیست ، بسان روحی سر گردان می باشد، که به دور خویش و سر در گم می لولد، و ره به جایی نمی برد.
بیشتر آنها که به انتهای خط و کوچه ی بن بست زندگی می رسند، در اثر افکار پریشان و اطلاعات طبقه بندی نشده، گرفتار شده، و ناتوانی در درخشش و ره پویی درست، شوربختانه آنها را به یاءس و نا امیدی کشانده است.
در واقع نهایت، و آخرش به شکست، و سرنوشت بدی برایشان رقم می خورد.
تربیت نسل حاضر بیشتر مجازی و نقش گفتمان و بذل عواطف به شکل سنتی در جامعه رخت بر بسته است. اعمال غیر عقلانی و انسانی در برخی از رفتارهای بشر شیوع پیدا کرده است. برخی معتقدند یکسری از رفتارهای ما که عقل و شرع آنرا نمی پسندد. و تداوم آنها به زیان بشریت است، را در قالب دانایی ها ی شیطانی، و شدت فعالیت عوامل ضد انسانیت قابل طبقه بندی است.
انسانهایی که در زندگی هدف سازنده و پویا ندارند، و باری به هر جهتی، و گُتره ای زندگی می کنند، قادر به خدمت و انجام درست هیچ کاری را ندارند. استعداد یابی و تعیین رشته های تحصیلی شایسته است، که به وسیله ی مربیان و معلمان کار آمد و دانا منجر به تخصص واقعی در امری علمی، و یا کار و حرفه ای عملی دست می یابند.
خیلی از ما دچار پراکندگی فکری و علمی و حرفه ای می شویم. و همین بزرگترین مانع در اثر گذاری مثبت و مفید ما در جامعه خواهد شد. شاید بی ربط نباشد که صمد بهرنگی در نوشته ای از حال و روز مردم امثال خودش را چنین بیان می کند؛ "ما کج و معوج روئیدیم و بزرگ شدیم"
منظور آن است که تعلیم و تربیت ما باتوجه به قدرت عرف و سنتها، واستفاده نکردن از تعلیم و تربیت مدرن برای پرورش دانش آموزان در خانه و مدرسه و جامعه ، حال روز برخی کشورهای جهان سوم می باشد.
صمد بهرنگی دربارهٔ خودش گفته است:�قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نَمی بود، به خود کشیدم؛ کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم می گوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید، از همین بیشتر نصیب تو نمی شود. �
( �یادی از صمد بهرنگی در سالگرد تولدش�. خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا ) . ۳ تیر ۱۳۹۱. دریافت شده در ۷ تیر ۱۳۹۳. ) و ویکیپدیا
در هرصورت ما در شرایط بد فرهنگی هستیم. معلمان درمانده و بی پناه ما که تمام دغدغه، و همّ و غمشان بر آوردن معیشت خود و خانواده شان می باشد، چنین "شب زدگانی"، قادر به خلق نور علم و معرفت، و انتشار آن به جامعه نخواهند بود. عملکرد ضعیف معلم، و مهم نپنداشتن آن بطور ذهنی و عینی و عملی، از جانب متولیان و مقامات ذیربط حاصلش آن است که برخی دانش آموزان بی رغبت به علم آموزی، پرخاشگر، و بی توجه به درس و مشق شده، و گاه آداب و هنجارهای آموزشی و پرورشی را براحتی و با گستاخی تمام زیر پا می گذارند. مشاهدات عینی حکایت از دانش آموز سالگی افراطی دارد.
امید است متولیان امر تحولی اساسی و مثبت و سازنده در آموزش و پرورش و خانواده بوجود آورند. انشاء الله
انار سیآو دسترنج مردم سخت کوش
نگارنده : احمد لطفی
انارستانهای سیآو و برخی از روستاهای کوهنانی، گنجی با رنج فراوان برای صاحبان آنها می باشد، در روز پنجشنبه، مورخ دهم آبان ماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی به همراه خانواده سفری کوتاه به منطقه کوهنانی و انارستانهای سیآو داشتم، از مسیر دوراهی جاده ی اصلی رومشکان به طرف کوهنانی و انارستانهای سیآو، اولین چیزی که توجه ما را جلب کرد، جاده ی باریک و بدون شانه ی منطقه کوهنانی بود، که به جای لذت بردن از مناظر اطراف جاده، ترس و دلهره بر انسان مسلط می شد، که حادثه ی بدی اتفاق نیفتد، و آیا ما و دیگران با توجه به چنین جاده ی نامناسبی، سالم به مقصد می رسیم یانه؟
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به آنکه یکی از شاخص های پیشرفت و توسعه ی اقتصادی، در هر منطقه، برخورداری از جاده ی مناسب و استاندارد می باشد، اما منطقه ی اقتصادی انارستانهای سیآو از چنین نقیصه ی بزرگی رنج می کشند. و طبق مشاهدات عینی و سوال ازبرخی صاحبان باغات انار در سیآو به دلیل جاده ی خطر آفرین ، و اعصاب پریشان فعالان در این حرفه، گویا مشتری ها کم شده بودند. این تلاشگران فصلی که بی وقفه کار می کردند. طرز برخوردشان نامتعارف و رگه ای از خشونت با ارباب رجوع و مشتریان را به اذهان متبادر می کرد. کار بسیار زیاد باغداران و عوامل آنها و محصول مرغوب و درآمد ی که با تلاشهایشان هم نوا نبود، چنین مشکلی را قابل مشاهده کرده بود. زنان و مردان فعال در این عرصه اقتصادی از شرایط مطلوبی برای کار و بازار یابی اصولی، و فروش منطقی محصولشان واقعا" در رنج بودند. به عنوان یک شهروند که مشکلات اظهار شده را از نزدیک ملاحظه کرده است. از متولیان شهرستان و استان تقاضا دارد، نسبت به جاده ی مواصلاتی کوهنانی و دوبانده کردن آن تمهیدی عملی عنایت کنند. جاده های بین مزارع و جای استراحت برای مشتریان را در دستور کار داشته باشند. ازچند نرخی جلوگیری شود. از طرفی دیگر نیز مسائل ترویجی کشاورزی و مددکاری اجتماعی را در نحوه ی ساعات کار، برخورد بامردم، و نرخ گذاری بهینه که نه سیخ بسوزد ، و نه کباب را اعمال نمایند. و بین فروشنده و خریدار در این صنف، تعادلی منطقی را برقرار نمایند. انسان از رنج بسیار باغداران و شاید درآمد نا کافی از این محصول برای یکسال آنها ناراحت می شود. به امید دیدن جاده ای مناسب و استاندارد، در شاءن مردم و مسافران .
نگارنده : احمد لطفی
انارستانهای سیآو و برخی از روستاهای کوهنانی، گنجی با رنج فراوان برای صاحبان آنها می باشد، در روز پنجشنبه، مورخ دهم آبان ماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی به همراه خانواده سفری کوتاه به منطقه کوهنانی و انارستانهای سیآو داشتم، از مسیر دوراهی جاده ی اصلی رومشکان به طرف کوهنانی و انارستانهای سیآو، اولین چیزی که توجه ما را جلب کرد، جاده ی باریک و بدون شانه ی منطقه کوهنانی بود، که به جای لذت بردن از مناظر اطراف جاده، ترس و دلهره بر انسان مسلط می شد، که حادثه ی بدی اتفاق نیفتد، و آیا ما و دیگران با توجه به چنین جاده ی نامناسبی، سالم به مقصد می رسیم یانه؟
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به آنکه یکی از شاخص های پیشرفت و توسعه ی اقتصادی، در هر منطقه، برخورداری از جاده ی مناسب و استاندارد می باشد، اما منطقه ی اقتصادی انارستانهای سیآو از چنین نقیصه ی بزرگی رنج می کشند. و طبق مشاهدات عینی و سوال ازبرخی صاحبان باغات انار در سیآو به دلیل جاده ی خطر آفرین ، و اعصاب پریشان فعالان در این حرفه، گویا مشتری ها کم شده بودند. این تلاشگران فصلی که بی وقفه کار می کردند. طرز برخوردشان نامتعارف و رگه ای از خشونت با ارباب رجوع و مشتریان را به اذهان متبادر می کرد. کار بسیار زیاد باغداران و عوامل آنها و محصول مرغوب و درآمد ی که با تلاشهایشان هم نوا نبود، چنین مشکلی را قابل مشاهده کرده بود. زنان و مردان فعال در این عرصه اقتصادی از شرایط مطلوبی برای کار و بازار یابی اصولی، و فروش منطقی محصولشان واقعا" در رنج بودند. به عنوان یک شهروند که مشکلات اظهار شده را از نزدیک ملاحظه کرده است. از متولیان شهرستان و استان تقاضا دارد، نسبت به جاده ی مواصلاتی کوهنانی و دوبانده کردن آن تمهیدی عملی عنایت کنند. جاده های بین مزارع و جای استراحت برای مشتریان را در دستور کار داشته باشند. ازچند نرخی جلوگیری شود. از طرفی دیگر نیز مسائل ترویجی کشاورزی و مددکاری اجتماعی را در نحوه ی ساعات کار، برخورد بامردم، و نرخ گذاری بهینه که نه سیخ بسوزد ، و نه کباب را اعمال نمایند. و بین فروشنده و خریدار در این صنف، تعادلی منطقی را برقرار نمایند. انسان از رنج بسیار باغداران و شاید درآمد نا کافی از این محصول برای یکسال آنها ناراحت می شود. به امید دیدن جاده ای مناسب و استاندارد، در شاءن مردم و مسافران .
رابطه زندگی کردن با معیارها
نگارنده : احمد لطفی
معیار در لغت به معنای سنجش چیزی به وسیله ی چیز دیگر می باشد.
و در اصطلاح برای زندگی کردن چه معیارها و شاخص هایی را باید در نظر داشت، تا زندگی معنای بهتری داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
زندگی موهبت، لطف و رحمتی الهی است که خالق حکیم طبق سلسله علل و عواملی آنرا به انسان و سایر موجودات بخشیده است، تا انسان با فرصت و عمری که دارد، چگونه عمل می کند؟
مولوی این موهبت الهی به موجودات، به ویژه انسان راچنین آورده است؛
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ی ما می شنود
ویا:
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
انسان محصول خانواده و محیط اجتماعی خویش است. ابتدا یکسری معلومات را می آموزد، سپس افراد و نهادهایی در جامعه پذیری فرد موءثرند. نهایت آنکه انسان به وسیله ی عقل و اراده اهداف و معیارهایی را برای تداوم زندگی بر می گزیند.
انسانها در جریان زندگی، حوادث و آموزشهای خوب و بدی را تجربه می کنند، عقلانیت رفتاری حکم می کند، انسان باید زندگی کردن را برخودکشی نمودن ترجیح دهد. انسان قطعا" بعد از عمری زندگی، طعم مرگ را خواهد چشید. پس حالا که مرگ در کمین است، زندگی باید کرد، تا به معیارهای دلخواه خویش جامه ی عمل بپوشد.
معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی:
۱ - درک و پذیرش اشتباهات
۲ - تلاش برای افزودن آگاهی و رشد شخصیت
۳ - همدلی و ارتباطات سازنده
۴ - خود دوستی از مهم ترین معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی
۵ - توجه به خواسته ها و نیازها
۶ - ارزش قائل شدن به خود
۷ - عدم وابستگی و آماده تغییر
( استفاده از رایانه )
سبک زندگی افراد برمبنای خانواده و دوستان، و محیط اجتماعی متفاوت است
برخی از مردم به دلایل مختلف تصمیم می گیرند که خودکشی کنند. بر اساس گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا ( CDC ) ، خودکشی سومین علت مرگ و میر در سنین ۱۵ تا ۲۴ سالگی است. علاوه بر این گفته می شود که هر فرد در این سن و سال قبل از اینکه خودکشی موفقیت آمیزی داشته باشد، حداقل ۲۵ بار اقدام به خودکشی می کند. زمانی که این جوانان و نوجوانان در خانه به سلاح گرم[وابزار و داروهای قتاله] دسترسی داشته باشند، خطر خودکشی به طرز چشمگیری افزایش پیدا می کند. ( اقتباس از رایانه )
این آمار بسیار قابل تامل است. چه عواملی می تواند باعث شود که یک جوان ترجیح دهد به زندگی اش پایان دهد؟ دلایل زیادی وجود دارد که احساس کنیم زندگی معنا و ارزشی ندارد؛
مثلا: شکست های پشت سر هم، معلق بودن، احساس زیادی بودن، بی برنامه و بی هدف بودن، توانایی نداشتن در ثابت کردن خود، برآورده نکردن انتظارات شخصی، برآورده نکردن انتظارات والدین و …. . و عواملی از این قبیل ممکن است فرد را از زندگی مستاصل و نا امید کند، و دست به انتحار بزند.
ضمنا" باید اذعان نمود، فقط نوجوانان و جوانان ۲۰ و چند ساله نیستند که تصمیم می گیرند خودکشی کنند، بلکه بسیاری از بزرگسال ها هم احساس پوچی و ناامیدی مفرط می کنند و به جای ادامه ی زندگی تصمیم به تمام کردن آن می گیرند. گاهی اوقات، افسردگی و ناامیدی به انسان ها اجازه نمی دهد تا زیبایی زندگی را ببینند.
در واقع زندگی ما را به یادگیری دعوت می کند. ما می توانیم از هر لحظه ی آن چیزی یاد بگیریم.
انسان موجودی اجتماعی است، همین باعث شده که زندگی ما فقط متعلق به خودمان نباشد. زندگی ما متعلق به کسانی هم هست که دور و اطراف مان هستند. ما باید مراقب خودمان باشیم به خاطر اینکه، لااقل برای عده ای از همنوعان و خویشان مهم هستیم. شاید گاهی اوقات این موضوع را فراموش کنیم، ولی به خاطر انسان های عزیز زندگی مان هم که شده باید از خودمان مواظبت کنیم.
زندگی در جریان است، و با مرگ ماهم زندگی در دنیا برای بنی نوع آدم و سایرموجودات ادامه دارد. بنابراین قدر زندگی و فرصتی که کائنات در اختیار ما گذاشته است، را بدانیم. بزرگترین معیار در حیات اجتماعی رعایت اخلاص و ادب می باشد.
نگارنده : احمد لطفی
معیار در لغت به معنای سنجش چیزی به وسیله ی چیز دیگر می باشد.
و در اصطلاح برای زندگی کردن چه معیارها و شاخص هایی را باید در نظر داشت، تا زندگی معنای بهتری داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
زندگی موهبت، لطف و رحمتی الهی است که خالق حکیم طبق سلسله علل و عواملی آنرا به انسان و سایر موجودات بخشیده است، تا انسان با فرصت و عمری که دارد، چگونه عمل می کند؟
مولوی این موهبت الهی به موجودات، به ویژه انسان راچنین آورده است؛
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ی ما می شنود
ویا:
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
انسان محصول خانواده و محیط اجتماعی خویش است. ابتدا یکسری معلومات را می آموزد، سپس افراد و نهادهایی در جامعه پذیری فرد موءثرند. نهایت آنکه انسان به وسیله ی عقل و اراده اهداف و معیارهایی را برای تداوم زندگی بر می گزیند.
انسانها در جریان زندگی، حوادث و آموزشهای خوب و بدی را تجربه می کنند، عقلانیت رفتاری حکم می کند، انسان باید زندگی کردن را برخودکشی نمودن ترجیح دهد. انسان قطعا" بعد از عمری زندگی، طعم مرگ را خواهد چشید. پس حالا که مرگ در کمین است، زندگی باید کرد، تا به معیارهای دلخواه خویش جامه ی عمل بپوشد.
معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی:
۱ - درک و پذیرش اشتباهات
۲ - تلاش برای افزودن آگاهی و رشد شخصیت
۳ - همدلی و ارتباطات سازنده
۴ - خود دوستی از مهم ترین معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی
۵ - توجه به خواسته ها و نیازها
۶ - ارزش قائل شدن به خود
۷ - عدم وابستگی و آماده تغییر
( استفاده از رایانه )
سبک زندگی افراد برمبنای خانواده و دوستان، و محیط اجتماعی متفاوت است
برخی از مردم به دلایل مختلف تصمیم می گیرند که خودکشی کنند. بر اساس گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا ( CDC ) ، خودکشی سومین علت مرگ و میر در سنین ۱۵ تا ۲۴ سالگی است. علاوه بر این گفته می شود که هر فرد در این سن و سال قبل از اینکه خودکشی موفقیت آمیزی داشته باشد، حداقل ۲۵ بار اقدام به خودکشی می کند. زمانی که این جوانان و نوجوانان در خانه به سلاح گرم[وابزار و داروهای قتاله] دسترسی داشته باشند، خطر خودکشی به طرز چشمگیری افزایش پیدا می کند. ( اقتباس از رایانه )
این آمار بسیار قابل تامل است. چه عواملی می تواند باعث شود که یک جوان ترجیح دهد به زندگی اش پایان دهد؟ دلایل زیادی وجود دارد که احساس کنیم زندگی معنا و ارزشی ندارد؛
مثلا: شکست های پشت سر هم، معلق بودن، احساس زیادی بودن، بی برنامه و بی هدف بودن، توانایی نداشتن در ثابت کردن خود، برآورده نکردن انتظارات شخصی، برآورده نکردن انتظارات والدین و …. . و عواملی از این قبیل ممکن است فرد را از زندگی مستاصل و نا امید کند، و دست به انتحار بزند.
ضمنا" باید اذعان نمود، فقط نوجوانان و جوانان ۲۰ و چند ساله نیستند که تصمیم می گیرند خودکشی کنند، بلکه بسیاری از بزرگسال ها هم احساس پوچی و ناامیدی مفرط می کنند و به جای ادامه ی زندگی تصمیم به تمام کردن آن می گیرند. گاهی اوقات، افسردگی و ناامیدی به انسان ها اجازه نمی دهد تا زیبایی زندگی را ببینند.
در واقع زندگی ما را به یادگیری دعوت می کند. ما می توانیم از هر لحظه ی آن چیزی یاد بگیریم.
انسان موجودی اجتماعی است، همین باعث شده که زندگی ما فقط متعلق به خودمان نباشد. زندگی ما متعلق به کسانی هم هست که دور و اطراف مان هستند. ما باید مراقب خودمان باشیم به خاطر اینکه، لااقل برای عده ای از همنوعان و خویشان مهم هستیم. شاید گاهی اوقات این موضوع را فراموش کنیم، ولی به خاطر انسان های عزیز زندگی مان هم که شده باید از خودمان مواظبت کنیم.
زندگی در جریان است، و با مرگ ماهم زندگی در دنیا برای بنی نوع آدم و سایرموجودات ادامه دارد. بنابراین قدر زندگی و فرصتی که کائنات در اختیار ما گذاشته است، را بدانیم. بزرگترین معیار در حیات اجتماعی رعایت اخلاص و ادب می باشد.
درسهایی از کوروش کبیر
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ بر می آید تولدش بین سال های ۵۸۸ تا ۶۰۰ پیش از میلاد بوده، وی در میانه سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد در نقاط وسیعی از آسیا حکومت می کرد . برخی کل عمر ایشان را بین ۶۰ تا ۷۰ سال دانسته اند در هر صورت ایشان سی سال حکومت عادلانه داشته است. در زمانی که بشریت در توحش و خشونت کنترل نشده بود، وی دارای منشور و سخنان آموزنده بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
کوروش کبیر بنیانگذار حکومت هخامنشی است. وی از مادر به آخرین پادشاه ماد بر می گردد، و از پدر به خاندان و قبیله پارس می رسد.
در سال ۵۵۹ قبل از میلاد به پادشاهی رسیده، و در سال ۵۲۹ پیش از میلاد چهره در نقاب خاک کشیده است.
چند سخن آموزنده، از کوروش کبیر پادشاه عادل هخامنشی:
۱ - "ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد. "
انسان عمرش محدود بوده، و تنها نیکو کاری از وی به یادگار می ماند. شواهد تاریخی گواهی می دهد، هر شخص یا گروهی که برمبنای هماهنگی با کائنات خداوند بوده است. آنها به حقیقتی غیرقابل انکار دست یافته اند، که وجدان جمعی، عظمت و نیکو کاری آنها را می ستاید. چنین افرادی بر دلها حکومت می کنند. مخالفت با مشروعیت و عظمت چنان افرادی مانند حضرت علی، پیامبران و پادشاهان عادل و با درایت، یک تلاش بیهوده است.
۲ - "من کورش هخامنشی فرمان دارم که بر مردمان ملال نرود که ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هر کس به ایین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید. فرودستان را در یابیدو هر کس به تکلم قبیله خویش سخن گوید. گسستن زنجیرها آرزوی من است. ما شب و شقاوت را خواهیم زدود و زندگی را ستایش خواهیم کرد. تا هست سرزمین من اسمانی باد. "
زدودن ملال و غبار غم، از چهره ی مردم یکی از پایه های خدمت به مردم است.
سعدی شیرازی هم چنین آورده است، که خدمت و عملِ بدون سخن و تبلیغات را مهم می داند.
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بسته دار
ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بی قدم
به عبارت دیگر، کوروش هخامنشی، برای ملتش، شادمانی، زدودن غم، آزادی در انتخاب دین و آیین، احترام به حقوق زنان و گرامیداشت مقام زن، از جانب حاکمان و مردم.
در سخنان کوروش، رسیدگی جدی به فرو دستان ، آزادی در زبانها و آئینها، گسستن زنجیرها، مبارزه با ظلم و شقاوت، و ستایش زندگی و داشتن رفاه جامعه، جزو وظائف حکومت دانسته است. در همین چند جمله نقش کوروش کبیر و فهم بلند و اصلاحی وی را در بیش از دوهزار و پانصد سال پیش به بشریت قابل تاءمل و بررسی است.
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ بر می آید تولدش بین سال های ۵۸۸ تا ۶۰۰ پیش از میلاد بوده، وی در میانه سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد در نقاط وسیعی از آسیا حکومت می کرد . برخی کل عمر ایشان را بین ۶۰ تا ۷۰ سال دانسته اند در هر صورت ایشان سی سال حکومت عادلانه داشته است. در زمانی که بشریت در توحش و خشونت کنترل نشده بود، وی دارای منشور و سخنان آموزنده بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
کوروش کبیر بنیانگذار حکومت هخامنشی است. وی از مادر به آخرین پادشاه ماد بر می گردد، و از پدر به خاندان و قبیله پارس می رسد.
در سال ۵۵۹ قبل از میلاد به پادشاهی رسیده، و در سال ۵۲۹ پیش از میلاد چهره در نقاب خاک کشیده است.
چند سخن آموزنده، از کوروش کبیر پادشاه عادل هخامنشی:
۱ - "ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد. "
انسان عمرش محدود بوده، و تنها نیکو کاری از وی به یادگار می ماند. شواهد تاریخی گواهی می دهد، هر شخص یا گروهی که برمبنای هماهنگی با کائنات خداوند بوده است. آنها به حقیقتی غیرقابل انکار دست یافته اند، که وجدان جمعی، عظمت و نیکو کاری آنها را می ستاید. چنین افرادی بر دلها حکومت می کنند. مخالفت با مشروعیت و عظمت چنان افرادی مانند حضرت علی، پیامبران و پادشاهان عادل و با درایت، یک تلاش بیهوده است.
۲ - "من کورش هخامنشی فرمان دارم که بر مردمان ملال نرود که ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هر کس به ایین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید. فرودستان را در یابیدو هر کس به تکلم قبیله خویش سخن گوید. گسستن زنجیرها آرزوی من است. ما شب و شقاوت را خواهیم زدود و زندگی را ستایش خواهیم کرد. تا هست سرزمین من اسمانی باد. "
زدودن ملال و غبار غم، از چهره ی مردم یکی از پایه های خدمت به مردم است.
سعدی شیرازی هم چنین آورده است، که خدمت و عملِ بدون سخن و تبلیغات را مهم می داند.
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بسته دار
ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بی قدم
به عبارت دیگر، کوروش هخامنشی، برای ملتش، شادمانی، زدودن غم، آزادی در انتخاب دین و آیین، احترام به حقوق زنان و گرامیداشت مقام زن، از جانب حاکمان و مردم.
در سخنان کوروش، رسیدگی جدی به فرو دستان ، آزادی در زبانها و آئینها، گسستن زنجیرها، مبارزه با ظلم و شقاوت، و ستایش زندگی و داشتن رفاه جامعه، جزو وظائف حکومت دانسته است. در همین چند جمله نقش کوروش کبیر و فهم بلند و اصلاحی وی را در بیش از دوهزار و پانصد سال پیش به بشریت قابل تاءمل و بررسی است.
برخورد بد برخی مردم با دانشوران
نگارنده : احمد لطفی
دانشور شخصی است که فعالیت های تحصیلی و اندیشمندانه را دنبال می کند؛ به ویژه آن هایی که در یک زمینه مطالعاتی تخصص پیدا می کنند. یک دانشور ممکن است همچنین فردی فرهنگستانی باشد که استاد یا محقق در دانشگاه یا دیگر مؤسسه های آموزش عالی است. به عبارت دیگرمحققان و نویسندگان بسان سخنرانانی در بین مردم کر و لال هستند. و به قول بزرگان، اگر جامعه قدردان فرهیختگان نباشند، آن دانشوران آینه داران در محله ی کوران می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
دانش پژوهان و دانش دوستان معمولا" غریبان زمانشان هستند. زیرا در طول تاریخ کم و بیش افرادِ تراز اول علمی، و ادبی، و. . . از جور مردم حق ناشناس، و قدر نشناس، و نا آگاه و. . . مورد بی توجهی واقع شده اند، یکی از این بزرگان که مظلوم زمانه اش بود، حکیم ابوالقاسم فردوسی بود، که انسان وقتی سرگذشتش را می خواند سیل اشک در چشمها جاری می شود.
هر شاعر، نویسنده، پزوهشگر، مورخ، دانشمند، فیلسوف، مخترع و دانشوری، و . . . . از سطح پائین تا سطح بالا معمولا" جفاهای کوچک و بزرگی را تحمل کرده اند.
در زمان قدیم دانشور و نویسنده ای کتابی می نویسد. ولی مردم زمانش در باغ کتابخوانی و قدر دانی نیستند.
وی می گوید؛
کتابی نوشتم به صد گاز و واز
ترسم کتابم بفروشند به نرخ پیاز
حافظ شیرازی هم چنین سروده است؛
فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
هوایِ مسکن مألوف و عهدِ یارِ قدیم
ز رهروانِ سفرکرده، عذرخواهت بس
به مِنَّتِ دگران خو مَکُن که در دو جهان
رضایِ ایزد و اِنعامِ پادشاهت بس
به هیچ وِردِ دگر نیست حاجت ای حافظ
دعایِ نیمْ شب و درسِ صبحگاهت بس
کلیم کاشانی نیز چنین سروده است؛
مکتوب را زدرد دل از بس گران کنم
گر سیل نامه بر شود آن را نمی برد
قانون گردباد بود روزگار را
جز خار و خس زمانه به بالا نمی برد
صامت بروجردی، اشعار زیبایی در این راستا دارد، که بالا نشینان نا لایق و ناشایسته سالاران را به خوبی تشریح می کند، که جامعه قدر لایقان و شایسته سالاران را بدانند، و آنها را بهتر بشناسند.
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
مایه ی اصلِ نسب در گردشِ دوران زر است
متّصل خون می خورد تیغی که صاحب جوهر است
آهـن و فـولاد از یک کوره می آید بـرون
این یـکـی شمشـیـر گـردد، آن یکی نعـل خـر است!
کـرّه ی اسـب از نـجـابـت در تـعـاقـب مـی رود
کـرّه ی خــر از خـریـّت پـیـش پیشِ مــادر اسـت
شـاه اگـر مفلس شود قربی نـدارد در جهـان
داخـل نـادان شـمـارنـدش اگــر اسـکـنـدر اسـت
کـاکـل از بـالانـشـیـنـی رتـبـه ای پـیـدا نـکـرد
زلف از افـتـادگـی هـمـسـان مشک و عنبر است
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریـا خـس نـشـیـنـد ، قعـرِ دریا گوهـر است
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
جـای چشـم ابـرو نـگـیـرد گر چه او بـالاتـر است
سـبـزه پـامـال اسـت در زیـرِ درخـتِ مـیـوه دار
گرچه این سبز است و زیبا لیک آن شیرین تر است
شصت و شاهد هر دو دعویِ بزرگی می کنند
پـس چـرا انـگـشـتِ کوچـک لایـق انگشتر است؟
گــر تـنـور زنـدگـی شـد سـرد نـبـود چـاره ای
خـدمـت آتـش بـبـایــد کـرد تــا هیـزم تــر اسـت
�صـامـتـا� عیب خودت را گـو نه عیبِ دیـگـران
هـر کـه عـیـبِ خـود بـگـویـد از هـمـه بالاتر است.
( دیوان صامت بروجردی )
در ابیات آخر این قطعه شعر صامت بروجردی، خود شکستن را مطرح می کند، و انسان خوب و معلم شایسته معمولا" به دنبال شناخت عیوب خویش و اصلاح خودشان از آن عیوب هستند. در واقع این یک اصل است، که انسان باید ارّه باشد، نه تیشه،
یعنی بسان ارّه اگر عیبی از دیگران می گوید و جایی را می بُرد، یک عیب ها از خودش را اعلام کند. انسان نباید مثل تیشه باشد، که فقط به نفع خودرفتار کند و اثر گذار باشد و به عبارتی یکطرفه و تنها به قاضی برود.
نگارنده : احمد لطفی
دانشور شخصی است که فعالیت های تحصیلی و اندیشمندانه را دنبال می کند؛ به ویژه آن هایی که در یک زمینه مطالعاتی تخصص پیدا می کنند. یک دانشور ممکن است همچنین فردی فرهنگستانی باشد که استاد یا محقق در دانشگاه یا دیگر مؤسسه های آموزش عالی است. به عبارت دیگرمحققان و نویسندگان بسان سخنرانانی در بین مردم کر و لال هستند. و به قول بزرگان، اگر جامعه قدردان فرهیختگان نباشند، آن دانشوران آینه داران در محله ی کوران می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
دانش پژوهان و دانش دوستان معمولا" غریبان زمانشان هستند. زیرا در طول تاریخ کم و بیش افرادِ تراز اول علمی، و ادبی، و. . . از جور مردم حق ناشناس، و قدر نشناس، و نا آگاه و. . . مورد بی توجهی واقع شده اند، یکی از این بزرگان که مظلوم زمانه اش بود، حکیم ابوالقاسم فردوسی بود، که انسان وقتی سرگذشتش را می خواند سیل اشک در چشمها جاری می شود.
هر شاعر، نویسنده، پزوهشگر، مورخ، دانشمند، فیلسوف، مخترع و دانشوری، و . . . . از سطح پائین تا سطح بالا معمولا" جفاهای کوچک و بزرگی را تحمل کرده اند.
در زمان قدیم دانشور و نویسنده ای کتابی می نویسد. ولی مردم زمانش در باغ کتابخوانی و قدر دانی نیستند.
وی می گوید؛
کتابی نوشتم به صد گاز و واز
ترسم کتابم بفروشند به نرخ پیاز
حافظ شیرازی هم چنین سروده است؛
فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
هوایِ مسکن مألوف و عهدِ یارِ قدیم
ز رهروانِ سفرکرده، عذرخواهت بس
به مِنَّتِ دگران خو مَکُن که در دو جهان
رضایِ ایزد و اِنعامِ پادشاهت بس
به هیچ وِردِ دگر نیست حاجت ای حافظ
دعایِ نیمْ شب و درسِ صبحگاهت بس
کلیم کاشانی نیز چنین سروده است؛
مکتوب را زدرد دل از بس گران کنم
گر سیل نامه بر شود آن را نمی برد
قانون گردباد بود روزگار را
جز خار و خس زمانه به بالا نمی برد
صامت بروجردی، اشعار زیبایی در این راستا دارد، که بالا نشینان نا لایق و ناشایسته سالاران را به خوبی تشریح می کند، که جامعه قدر لایقان و شایسته سالاران را بدانند، و آنها را بهتر بشناسند.
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
مایه ی اصلِ نسب در گردشِ دوران زر است
متّصل خون می خورد تیغی که صاحب جوهر است
آهـن و فـولاد از یک کوره می آید بـرون
این یـکـی شمشـیـر گـردد، آن یکی نعـل خـر است!
کـرّه ی اسـب از نـجـابـت در تـعـاقـب مـی رود
کـرّه ی خــر از خـریـّت پـیـش پیشِ مــادر اسـت
شـاه اگـر مفلس شود قربی نـدارد در جهـان
داخـل نـادان شـمـارنـدش اگــر اسـکـنـدر اسـت
کـاکـل از بـالانـشـیـنـی رتـبـه ای پـیـدا نـکـرد
زلف از افـتـادگـی هـمـسـان مشک و عنبر است
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریـا خـس نـشـیـنـد ، قعـرِ دریا گوهـر است
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
جـای چشـم ابـرو نـگـیـرد گر چه او بـالاتـر است
سـبـزه پـامـال اسـت در زیـرِ درخـتِ مـیـوه دار
گرچه این سبز است و زیبا لیک آن شیرین تر است
شصت و شاهد هر دو دعویِ بزرگی می کنند
پـس چـرا انـگـشـتِ کوچـک لایـق انگشتر است؟
گــر تـنـور زنـدگـی شـد سـرد نـبـود چـاره ای
خـدمـت آتـش بـبـایــد کـرد تــا هیـزم تــر اسـت
�صـامـتـا� عیب خودت را گـو نه عیبِ دیـگـران
هـر کـه عـیـبِ خـود بـگـویـد از هـمـه بالاتر است.
( دیوان صامت بروجردی )
در ابیات آخر این قطعه شعر صامت بروجردی، خود شکستن را مطرح می کند، و انسان خوب و معلم شایسته معمولا" به دنبال شناخت عیوب خویش و اصلاح خودشان از آن عیوب هستند. در واقع این یک اصل است، که انسان باید ارّه باشد، نه تیشه،
یعنی بسان ارّه اگر عیبی از دیگران می گوید و جایی را می بُرد، یک عیب ها از خودش را اعلام کند. انسان نباید مثل تیشه باشد، که فقط به نفع خودرفتار کند و اثر گذار باشد و به عبارتی یکطرفه و تنها به قاضی برود.
ماهمه اندیشه ایم
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجود متفکری است. اما باید اعتراف نمود، اکثر بنی نوع آدم، از فکر کردن، عاجز هستند. فکر کردن در امور مختلف زندگی، سختی خاص خود را دارد، تلاش و ممارست و ورزیدگی ذهنی و عقلی در این کار ، به انسان کمک می کند، تا بر مشکلات زندگی فردی و اجتماعی غلبه پیدا کند، راه حل و تجربه های زیستهِ مفید را در این باره پیشنهاد نماید. اساس زندگی بشر براندیشه استوار است.
... [مشاهده متن کامل]
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه گلخنی
( مولوی )
اندیشیدن و اتصال آن به عمل، ره گشای پیشرفت و توسعه می باشد. فردی کشاورز می گفت؛ زندگی کردن و تلاش و فعالیت تا مُردن، اساس زندگی انسان است.
عقل در برابر جهل می باشد. اما اکثریت مردم خرافه پرستی، داستان سرایی، ناتوانی در اندیشیدن، را بر تفکر و تدبر و اندیشیدن و تجزیه و تحلیل مسائل و امور شخصی، محلی، ملی، و بین المللی. . . . ترجیح می دهند.
البته گذشته از کوتاهی ها ی فردی در این مورد، دستهای پیدا و پنهانی هم به این اندیشه نکردن و بی فکری های ما در باره ی امور گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و. . . دخالت دارند.
فردوسی عدم اندیشه ورزی در کار برخی از ایرانیان چنین شرح می دهد؛
گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان
هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک
هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک
پــــدر در پـــــدر آریــایـــــی نــــــــــژاد
ز پشـــــت فریــــدون نیکـــــو نهــــاد
گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود
که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما
کــــز آن سوخت جان و دل دوستان
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان
خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟
کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما
همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود
کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت
گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت
که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت
از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد
که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد
چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند
کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجود متفکری است. اما باید اعتراف نمود، اکثر بنی نوع آدم، از فکر کردن، عاجز هستند. فکر کردن در امور مختلف زندگی، سختی خاص خود را دارد، تلاش و ممارست و ورزیدگی ذهنی و عقلی در این کار ، به انسان کمک می کند، تا بر مشکلات زندگی فردی و اجتماعی غلبه پیدا کند، راه حل و تجربه های زیستهِ مفید را در این باره پیشنهاد نماید. اساس زندگی بشر براندیشه استوار است.
... [مشاهده متن کامل]
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه گلخنی
( مولوی )
اندیشیدن و اتصال آن به عمل، ره گشای پیشرفت و توسعه می باشد. فردی کشاورز می گفت؛ زندگی کردن و تلاش و فعالیت تا مُردن، اساس زندگی انسان است.
عقل در برابر جهل می باشد. اما اکثریت مردم خرافه پرستی، داستان سرایی، ناتوانی در اندیشیدن، را بر تفکر و تدبر و اندیشیدن و تجزیه و تحلیل مسائل و امور شخصی، محلی، ملی، و بین المللی. . . . ترجیح می دهند.
البته گذشته از کوتاهی ها ی فردی در این مورد، دستهای پیدا و پنهانی هم به این اندیشه نکردن و بی فکری های ما در باره ی امور گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و. . . دخالت دارند.
فردوسی عدم اندیشه ورزی در کار برخی از ایرانیان چنین شرح می دهد؛
گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان
هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک
هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک
پــــدر در پـــــدر آریــایـــــی نــــــــــژاد
ز پشـــــت فریــــدون نیکـــــو نهــــاد
گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود
که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما
کــــز آن سوخت جان و دل دوستان
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان
خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟
کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما
همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود
کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت
گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت
که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت
از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد
که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد
چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند
کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم
دل نوشته ای برای جوان ناکام مهندس احد یزدانی
نگارنده : احمد لطفی
مهندس احد نازنین!
وقتی کارنامه و گذر عمرت را ورق می زنم، که مادر پدرت بانو مِلکی خواهرزاده ی بانو نورمحل پناهی مادر حاج پنجشنبه میرزایی، و نورمحل نوه ی پیرعالی فرزند حاج مقصودعلی سوره میری بود، و اسدالله یزدانی با اخلاص و اخلاق و تلاشش، چه فرزند با استعدادی را تحویل جامعه داد، که شما احد یزدانی، چگونه از خانواده ای زحمتکش قد کشیدی و با درس خواندن و تلاش و درایتت، جزو کارمندان نیکو منش و خوش رفتار شهرستان دره شهر گردیدی، و در کسوت معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر، خدمتگزار جامعه بودی، و هیچ شخصی نا راضی از دفتر کارت بیرون نمی آمد. و آنطور که مردم گواهی می دهند با روی گشاده از آنها استقبال می کردی، و مشکل آنها را رفع و رجوع می نمودی.
... [مشاهده متن کامل]
مرحبا ای مهندس تلاشگر و مُدبر، و دوست داشتنی، و ارجمند ، که با عملکرد نیکویت طایفه کولیوند و سرخه مهری و آدینه وند و مردم وزیر آباد و در یک کلام تمام مردم شهرستان دره شهر به شما افتخار می کنند. و الحق و الانصاف که موجبات سربلندی خاندان و خویشان و ایل و تبارت را فراهم کردی.
احد نازنین!
موجب افتخار تمام اقوامی، که با تمام وجود و اخلاص به مردم این دیار باستانی خدمت کردی. هزاران افسوس که در عنفوان جوانی، و نشاط خدمت رسانی ات، ، در اثر یک عارضه مغزی، به آسمان پرکشیدی، و ما و همکاران و مردم دیارت را تنها گذاشتی.
نگارنده و اقوام سرخه میری و کولیوند و مردم شریف شهرستان دره شهر و حومه، با قلبی حزین و غمی سترگ، در فراق تو مغموم و عزاداریم.
اما مهندس برجسته و خدمت گستر!
عملکرد نیکوی شما و مهرورزی و قدر دانی مردم به ما روحیه و قوت قلب می دهند، وما با دلی آکنده از غم باخود زمزمه می کنیم؛
از خاطر دلها نرود یاد توهرگز
ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی
احد نازنین، و رعناجوان رشید!
با آنکه از فراقت قلب مادر زحمتکش، و اقوامت همه شکسته شد، که تو ناکام از دنیا رفتنی، اما برای ما همین بس که در تمام عمرت، اخلاق مدار، و بی تکبر و بی ادعا به سرزمینت خدمت کردی، و رسم مردمداری و ادب و اخلاق و مهرورزی را به همگان آموختی. روحت تا ابدیت تاریخ شاد و خرم باد.
نگارنده : احمد لطفی
مهندس احد نازنین!
وقتی کارنامه و گذر عمرت را ورق می زنم، که مادر پدرت بانو مِلکی خواهرزاده ی بانو نورمحل پناهی مادر حاج پنجشنبه میرزایی، و نورمحل نوه ی پیرعالی فرزند حاج مقصودعلی سوره میری بود، و اسدالله یزدانی با اخلاص و اخلاق و تلاشش، چه فرزند با استعدادی را تحویل جامعه داد، که شما احد یزدانی، چگونه از خانواده ای زحمتکش قد کشیدی و با درس خواندن و تلاش و درایتت، جزو کارمندان نیکو منش و خوش رفتار شهرستان دره شهر گردیدی، و در کسوت معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر، خدمتگزار جامعه بودی، و هیچ شخصی نا راضی از دفتر کارت بیرون نمی آمد. و آنطور که مردم گواهی می دهند با روی گشاده از آنها استقبال می کردی، و مشکل آنها را رفع و رجوع می نمودی.
... [مشاهده متن کامل]
مرحبا ای مهندس تلاشگر و مُدبر، و دوست داشتنی، و ارجمند ، که با عملکرد نیکویت طایفه کولیوند و سرخه مهری و آدینه وند و مردم وزیر آباد و در یک کلام تمام مردم شهرستان دره شهر به شما افتخار می کنند. و الحق و الانصاف که موجبات سربلندی خاندان و خویشان و ایل و تبارت را فراهم کردی.
احد نازنین!
موجب افتخار تمام اقوامی، که با تمام وجود و اخلاص به مردم این دیار باستانی خدمت کردی. هزاران افسوس که در عنفوان جوانی، و نشاط خدمت رسانی ات، ، در اثر یک عارضه مغزی، به آسمان پرکشیدی، و ما و همکاران و مردم دیارت را تنها گذاشتی.
نگارنده و اقوام سرخه میری و کولیوند و مردم شریف شهرستان دره شهر و حومه، با قلبی حزین و غمی سترگ، در فراق تو مغموم و عزاداریم.
اما مهندس برجسته و خدمت گستر!
عملکرد نیکوی شما و مهرورزی و قدر دانی مردم به ما روحیه و قوت قلب می دهند، وما با دلی آکنده از غم باخود زمزمه می کنیم؛
از خاطر دلها نرود یاد توهرگز
ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی
احد نازنین، و رعناجوان رشید!
با آنکه از فراقت قلب مادر زحمتکش، و اقوامت همه شکسته شد، که تو ناکام از دنیا رفتنی، اما برای ما همین بس که در تمام عمرت، اخلاق مدار، و بی تکبر و بی ادعا به سرزمینت خدمت کردی، و رسم مردمداری و ادب و اخلاق و مهرورزی را به همگان آموختی. روحت تا ابدیت تاریخ شاد و خرم باد.
به یاد مهندس احد یزدانی معاون فرمانداری شهرستان دره شهر
نگارنده : احمد لطفی
شادروان مهندس احد یزدانی معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر بعد از یکسال نقاهت و بیماری مغزی، بلاخره در ۲۸ مهرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم نمود. از خوبیهای وی و رفتار مبتنی بر اخلاقش را فرهیختگان جامعه در پیام های تسلیتشان نوشتند، و در گروه ها و کانالهای مختلف در فضای مجازی منتشر کردند.
... [مشاهده متن کامل]
سخنرانان نیز در مراسم فاتحه خانی، وخاکسپاری ایشان مطالبی از فضائل وی ارائه کردند.
مادر شادروان احد یزدانی از طایفه آدینه وند، و پدرش از طایفه کولیوند بودند.
نگارنده برای شادی روحش مطالبی دینی را می نویسد، امید است، برای خوانندگان مفید فایده واقع گردد.
مرگ و دنیای پس از مرگ در ادیان ابتدایی، و در نحله های فکری و فلسفی بر مبنای عقاید و باورهای زمانشان توضیح و تشریح شده است. بطور مثال در دوران باستان سکه و غذا و آذوقه ، و اموری از این قبیل در قبرهای مُردگان قرار می دادند.
برخی از مردم قدیم مُرده ها را با مایملکشان دفن می کردند، عده ای نیز مُرده ها را در گودال می بستند، تا به روح های سر گردان تبدیل نشوند.
در واقع مرگ حقیقتی اسرار آمیز و مرموز بوده، که برای بازماندگان بسیار سخت و شکننده است. به عبارتی دیگر، مرگ واقعیتی است که گریزی ( فراری ) ، و گُزیری ( چاره ای ) ، در آن نیست.
مرگ از دیر باز مساله ای بوده، که پیامبران، و خردمندان، و فلاسفه، و . . . . در باره ی حقیقت آن و وضعیت پس از مرگ اندیشه کرده اند، و به دنبال راهی منطقی برای ارائه به جامعه بوده، و هستند.
مرگ بشر در زمین، آغاز زندگی دیگری است، که از ویژگی های معنوی برخوردار هستند.
بنی آدم از جانب حق گرامی داشته شده است. ( لقد کرمنا بنی آدم - سوره اسراء. آیه ۷۰ )
انسان ( زن و مرد ) از آنچه که اکتساب کنند، بهره مند شوند. ( سوره نساء آیه ۳۲ )
قرآن در سوره حجرات آیه ۳۲ نیز فرموده است؛ " همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکاران ( پرهیزکارترین ) شماست. "
روح خوبان به ویژه روح شادروان احد یزدانی را با اولیاء الله محشور باد
نگارنده : احمد لطفی
شادروان مهندس احد یزدانی معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر بعد از یکسال نقاهت و بیماری مغزی، بلاخره در ۲۸ مهرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم نمود. از خوبیهای وی و رفتار مبتنی بر اخلاقش را فرهیختگان جامعه در پیام های تسلیتشان نوشتند، و در گروه ها و کانالهای مختلف در فضای مجازی منتشر کردند.
... [مشاهده متن کامل]
سخنرانان نیز در مراسم فاتحه خانی، وخاکسپاری ایشان مطالبی از فضائل وی ارائه کردند.
مادر شادروان احد یزدانی از طایفه آدینه وند، و پدرش از طایفه کولیوند بودند.
نگارنده برای شادی روحش مطالبی دینی را می نویسد، امید است، برای خوانندگان مفید فایده واقع گردد.
مرگ و دنیای پس از مرگ در ادیان ابتدایی، و در نحله های فکری و فلسفی بر مبنای عقاید و باورهای زمانشان توضیح و تشریح شده است. بطور مثال در دوران باستان سکه و غذا و آذوقه ، و اموری از این قبیل در قبرهای مُردگان قرار می دادند.
برخی از مردم قدیم مُرده ها را با مایملکشان دفن می کردند، عده ای نیز مُرده ها را در گودال می بستند، تا به روح های سر گردان تبدیل نشوند.
در واقع مرگ حقیقتی اسرار آمیز و مرموز بوده، که برای بازماندگان بسیار سخت و شکننده است. به عبارتی دیگر، مرگ واقعیتی است که گریزی ( فراری ) ، و گُزیری ( چاره ای ) ، در آن نیست.
مرگ از دیر باز مساله ای بوده، که پیامبران، و خردمندان، و فلاسفه، و . . . . در باره ی حقیقت آن و وضعیت پس از مرگ اندیشه کرده اند، و به دنبال راهی منطقی برای ارائه به جامعه بوده، و هستند.
مرگ بشر در زمین، آغاز زندگی دیگری است، که از ویژگی های معنوی برخوردار هستند.
بنی آدم از جانب حق گرامی داشته شده است. ( لقد کرمنا بنی آدم - سوره اسراء. آیه ۷۰ )
انسان ( زن و مرد ) از آنچه که اکتساب کنند، بهره مند شوند. ( سوره نساء آیه ۳۲ )
قرآن در سوره حجرات آیه ۳۲ نیز فرموده است؛ " همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکاران ( پرهیزکارترین ) شماست. "
روح خوبان به ویژه روح شادروان احد یزدانی را با اولیاء الله محشور باد
مصائب مردم امروز
نگارنده : احمد لطفی
مردم دنیا مانند لایحه ها و رگه های زمین متفاوت هستند. آنها دارای قشرها و ویژگی های فرهنگی، سلائق گوناگون هستند. گاهی افراد بشر نسبت به همدیگر خصومت دارند. آنهاگاهی دست به کشتار همدیگر می زنند. نقش ثروت، قدرت، خودخواهی ، حسادت، و رقابت منفی باید جستجو کرد
... [مشاهده متن کامل]
مردمانی که در زمین زندگی می کنند، گاهی با کینه ورزی و خشونت ، جمعها را پریشان و فاصله ها را بین مردم بیشتر می کنند.
قواعد زندگی امروز مبتنی بر گسست اجتماعی و دوری همنوعان از یکدیگرند جدا ساخته است.
شوربختانه، صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز بشر چنان دست نیافتنی شده اند، که الان به آرزو تبدیل سُده اند.
متاءسفانه فقر، و جهل و نفاق ، خشونت، و عدم همبستگی با جهان مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع شده است.
نگارنده : احمد لطفی
مردم دنیا مانند لایحه ها و رگه های زمین متفاوت هستند. آنها دارای قشرها و ویژگی های فرهنگی، سلائق گوناگون هستند. گاهی افراد بشر نسبت به همدیگر خصومت دارند. آنهاگاهی دست به کشتار همدیگر می زنند. نقش ثروت، قدرت، خودخواهی ، حسادت، و رقابت منفی باید جستجو کرد
... [مشاهده متن کامل]
مردمانی که در زمین زندگی می کنند، گاهی با کینه ورزی و خشونت ، جمعها را پریشان و فاصله ها را بین مردم بیشتر می کنند.
قواعد زندگی امروز مبتنی بر گسست اجتماعی و دوری همنوعان از یکدیگرند جدا ساخته است.
شوربختانه، صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز بشر چنان دست نیافتنی شده اند، که الان به آرزو تبدیل سُده اند.
متاءسفانه فقر، و جهل و نفاق ، خشونت، و عدم همبستگی با جهان مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع شده است.
دنیای آشفته ، و رندان حیله بازش
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
دنیا خلق شد، آدمی گوهر انسانی خود را آشکار کند ، استعدادهای خویش را نیز شکوفا نماید، به قدر علائقش ارزش و قیمت پیدا کند. اما بسیاری از ابناء بشر پیمانشان را باخالق هستی بخش، و پایبندی به صفات انسانی را فراموش کردند، و هوای نفسانی را برعقلانیت ترجیح دادند. توسن نفس آنها را به پرتگاه سقوط کشانید. و در این دنیای آشفته بازار، همراز، و همفکر رند حیله باز دنیای دنی شدند.
... [مشاهده متن کامل]
این انتخاب وحشتناک آنها را جور دیگربار آورد. ره تاریک گنه ، و ظلم و تجاوز و غارتگری و کشتار را برگزیدند. و در سیه چاله ی نفس و جنون خشونت علیه همنوعانشان را رقم زدند.
دنیا و دستهای پیدا و پنهان برخی از آدمهایی که در زمین ظلم می کنند، عملکردشان چه جمعهایی را پریشان و پراکنده ساخته اند؟ چه فاصله ها و چه نا امنی هایی را که ایجاد کرده اند؟ چه انسانهایی که به حقوق همنوعانشان تجاوز کرده اند؟ چه ستمها که به همنوعانشان روا داشته اند؟ جنگ و دشمنی و تنفر و ناهمگرایی و خشونت چه بر سر بشریت آورده است؟
ای روزگار تو شاهدی، که قواعد درست زندگی پایمال گردید، و زمانه برادر را ازبرادر، و همنوعان را از یکدیگرند جدا ساخته است.
دربرخی موارد صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز، در جهان ما به آرزو تبدیل سُده اند. آه از فقر، و جهل و نفاق و تعصبات کور، و خشونت، که مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع می باشند.
امید است بشریت قادر به گفتمان و تحمل همدیگر و صلح و دوستی، و اصالت انسانی و قواعد شناخته شده ی خویش در قالب هنجارها و ارزش های شناخته شده ی بین المللی باشند.
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
دنیا خلق شد، آدمی گوهر انسانی خود را آشکار کند ، استعدادهای خویش را نیز شکوفا نماید، به قدر علائقش ارزش و قیمت پیدا کند. اما بسیاری از ابناء بشر پیمانشان را باخالق هستی بخش، و پایبندی به صفات انسانی را فراموش کردند، و هوای نفسانی را برعقلانیت ترجیح دادند. توسن نفس آنها را به پرتگاه سقوط کشانید. و در این دنیای آشفته بازار، همراز، و همفکر رند حیله باز دنیای دنی شدند.
... [مشاهده متن کامل]
این انتخاب وحشتناک آنها را جور دیگربار آورد. ره تاریک گنه ، و ظلم و تجاوز و غارتگری و کشتار را برگزیدند. و در سیه چاله ی نفس و جنون خشونت علیه همنوعانشان را رقم زدند.
دنیا و دستهای پیدا و پنهان برخی از آدمهایی که در زمین ظلم می کنند، عملکردشان چه جمعهایی را پریشان و پراکنده ساخته اند؟ چه فاصله ها و چه نا امنی هایی را که ایجاد کرده اند؟ چه انسانهایی که به حقوق همنوعانشان تجاوز کرده اند؟ چه ستمها که به همنوعانشان روا داشته اند؟ جنگ و دشمنی و تنفر و ناهمگرایی و خشونت چه بر سر بشریت آورده است؟
ای روزگار تو شاهدی، که قواعد درست زندگی پایمال گردید، و زمانه برادر را ازبرادر، و همنوعان را از یکدیگرند جدا ساخته است.
دربرخی موارد صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز، در جهان ما به آرزو تبدیل سُده اند. آه از فقر، و جهل و نفاق و تعصبات کور، و خشونت، که مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع می باشند.
امید است بشریت قادر به گفتمان و تحمل همدیگر و صلح و دوستی، و اصالت انسانی و قواعد شناخته شده ی خویش در قالب هنجارها و ارزش های شناخته شده ی بین المللی باشند.
در این وازه مطالب جامعه شناسی، مردم شناسی و کلا" مطالبی در راستای علوم اجتماعی منتشر خواهد شد.
خاور میانه در تلاطم جنگ و کشتار
گرد آورنده : دکتراحمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
خاورمیانه به دلیل داشتن ذخائر نفتی و گازی، و به دلیل هولوکاست که در جنگ جهانی دوم برای یهودیها پیش آمد. روشنفکران آنها با ایجاد نحله ی فکری صهیونیستی، استعمار پیر انگلستان و برخی کشورهای غربی باقیمانده ی قوم یهود را در اثر یک غفلت تاریخی ساکنان مردم فلسطین در قرن بیستم، مردمی صهیونیست مسلک را در کنار فلسطینی ها قرار دادند. آنها با سیاستی خزنده به قدرت رسیدند. برخی معتقدند در آوارگی فلسطینی ها امکانات منقول و غیر منقولی، که از ساکنان اصلی فلسطین برای اسرائیلی ها باقی ماند، ثروت فراوانی را تصاحب شدند. و این اموال از زمین و گاو و گوسفند گرفته تا آذوقه و مسکن و مواد غذایی، و. . . برای تازه واردان غنیمتی بزرگ بود. و این موضوع درقالب کتابی با سند و مدرک نوشته شده است. ( ۱ ) این تازه واردان به سرزمین فلسطین، که با پشتیبانی دول غربی حمایت همه جانبه می شدند.
... [مشاهده متن کامل]
دراین بین کشورهای غربی باحمایت از اسرائیل، جنگی نا برابر را در خاورمیانه برپا کردند و اسرائیل به نیابت از آنها با ساکنان اصلی منطقه می جنگیدند ومعترضآن با شدت تمام سرکوب می کردند. آنها نیز بافروختن تسلیحات ضعیفتر از تسلیحات اسرائیل ، و قدرت نظامی ساکنان اصلی منطقه در موازنه ی قدرت همواره از اسرائیل پائین تر بوده، و هست. عوامل ابرقدرتها با ایجاد تنش، و بر افروختن آتش جنگ، آنها ( ابر قدرتها ) ثروت خاور میانه را به قیمت ارزان بدست می آوردند. و شاید نفت این سامان نفرین شده است، و با جنگ و خونریزی، ونفرت ، سرنوشت ظاهرا" محتومی را برای ساکنان گرفتار آن رقم زده است.
البته هرقومی سرنوشتش راخودش و یا شرایط زیسته، و یا دیگران برایش رقم خواهند زد.
اقوام و تمدن ها بسان انسانها دارای تولد، جوانی و میانسالی و پیری و مرگ هستند. که همه ی این سیر حرکتی از تولد تا مرگ قدرتِ اقوام و تمدن ها بستگی به عملکرد درست و نادرست خودِ مردم آن اقوام و جوامع دارد.
به عبارت دیگر دنیای امروز واقعا" پیروزی تا شکستش را رفتار علمی و معماران نظریه پرداز و سردمداران متفکرشان رقم می زنند.
قرآن در سوره رعد آیه ۱۱ چنین فرموده است؛
"لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ "
ترجمه برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
( ترجمه: انصاریان )
بنابراین تغییر سرنوشت را انسان با اراده ی خود باید بدست آورد. در واقع خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خودشان با اراده خویش آنرا تغییر دهند.
کلیاتی درمورد خاورمیانه:
خاورمیانه ( به انگلیسی: Middle East ) منطقه ای استراتژیک از نظر جغرافیایی و انرژی است، به طوری که ۵۶٫۶ درصد از نفت کره زمین در این منطقه وجود دارد. این ناحیه گروه های فرهنگی و نژادی گوناگونی مانند ایرانیان، آشوری ها، آذربایجانی ها، ترک های آناتولی، کردها، اسرائیلی ها، عرب ها و بربر ها را در خود جای داده است.
منطقه خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان است که در این منطقه از جهان گروه های فرهنگی و زبانی فراوانی مثل فارس ها، عرب ها، آذری ها، ترک های آناتولی، یهودیان و. . . زندگی می کنند.
در خاورمیانه ادیانی، چون اسلام، مسیحیت، یهودی، زرتشتی و. . . رواج دارد و مسلمانان این منطقه نیز به مذهب هایی، چون تشیع و تسنن دارند.
در این منطقه از جهان که ایران نیز در آن قرار دارد، شهروندان به زبان هایی، چون فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، لکی، بلوچی، آشوری، ترکی استانبولی، عربی و عبری سخن می گویند.
به لحاظ جغرافیایی خاورمیانه بخشی از شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا را شامل می شود و در این منطقه به غیر از ایران، کشورهایی، چون عراق، سوریه، لبنان، فلسطین اشغالی، اردن، کویت، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، یمن، بحرین از جنوب غرب آسیا و کشورهایی، چون مصر، لیبی و تونس از شمال آفریقا حضور قرار دارند؛ کشور هایی که برخی متخصصان افغانستان را در این چارچوب تعریف می کنند.
خاورمیانه که در دل خود خلیج بزرگ فارس، دریا های بزرگی، چون عمان، مدیترانه، سرخ و تنگه هایی، چون هرمز، باب المندب، جبل الطارق و. . جای داده است، در دهه های گذشته درگیر تنش های سیاسی و جنگ های فراوانی بوده است که میلیون ها انسان را در این منطقه آواره کرده و یا به کام مرگ کشانده است؛ جنگ هایی مثل جنگ ایران و عراق، خلیج فارس، یمن، لبنان ، اسرائیل، فلسطین، و. . که برخی از آن ها مثل جنگ یمن و غزه، و جنوب لبنان، سوریه، و. . . . همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت، یک منبع انرژی برای جهان به شمار می رود. عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی از کشور هایی هستند که دارای بزرگترین منابع نفت در جهان هستند. این منطقه ژئوپلیتیکی همچنین دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است و ایران و قطر به ترتیب اولین و دومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را دارند. اقتصاد کشور های نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولی و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتی این کشور ها استفاده می شود.
شوربختانه وجود جنگ و نا امنی کمتر کشورهای از مواهب سالم زندگی برخوردارند. کشتار وحشتناک جنگهای قومیتی، و گاه مذهبی، آسایش و آرامش را از مردم گرفته است. نگارنده بارها از سخن فردوسی نوشته است؛
ستیزه رساند به جایی که بر باد دهد دودمان کهن .
ویا:
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
جنگ غزه و اسرائیل و همچنین جنگ اسرائیل با لبنان ، بر اثر پشتیبانی نظامی و غذایی و داروئی قدرت های بزرگ از اسراییل، کشتار بی رحمانه و خشونتی که بر منطقه سایه انداخته است، دل هر انسان آزاده و هر وجدان بیداری را به درد می آورد. گویی این سر زمین نفرین شده و خونریزی جزو سرشت آن است. الان عدالت حکم می کند، که به زنان و کودکان و مردم غیر نظامی، باید چنان رسیدگی کرد، که آنها کمتر آسیب ببینند.
خاور میانه در تلاطم جنگ و کشتار
گرد آورنده : دکتراحمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
خاورمیانه به دلیل داشتن ذخائر نفتی و گازی، و به دلیل هولوکاست که در جنگ جهانی دوم برای یهودیها پیش آمد. روشنفکران آنها با ایجاد نحله ی فکری صهیونیستی، استعمار پیر انگلستان و برخی کشورهای غربی باقیمانده ی قوم یهود را در اثر یک غفلت تاریخی ساکنان مردم فلسطین در قرن بیستم، مردمی صهیونیست مسلک را در کنار فلسطینی ها قرار دادند. آنها با سیاستی خزنده به قدرت رسیدند. برخی معتقدند در آوارگی فلسطینی ها امکانات منقول و غیر منقولی، که از ساکنان اصلی فلسطین برای اسرائیلی ها باقی ماند، ثروت فراوانی را تصاحب شدند. و این اموال از زمین و گاو و گوسفند گرفته تا آذوقه و مسکن و مواد غذایی، و. . . برای تازه واردان غنیمتی بزرگ بود. و این موضوع درقالب کتابی با سند و مدرک نوشته شده است. ( ۱ ) این تازه واردان به سرزمین فلسطین، که با پشتیبانی دول غربی حمایت همه جانبه می شدند.
... [مشاهده متن کامل]
دراین بین کشورهای غربی باحمایت از اسرائیل، جنگی نا برابر را در خاورمیانه برپا کردند و اسرائیل به نیابت از آنها با ساکنان اصلی منطقه می جنگیدند ومعترضآن با شدت تمام سرکوب می کردند. آنها نیز بافروختن تسلیحات ضعیفتر از تسلیحات اسرائیل ، و قدرت نظامی ساکنان اصلی منطقه در موازنه ی قدرت همواره از اسرائیل پائین تر بوده، و هست. عوامل ابرقدرتها با ایجاد تنش، و بر افروختن آتش جنگ، آنها ( ابر قدرتها ) ثروت خاور میانه را به قیمت ارزان بدست می آوردند. و شاید نفت این سامان نفرین شده است، و با جنگ و خونریزی، ونفرت ، سرنوشت ظاهرا" محتومی را برای ساکنان گرفتار آن رقم زده است.
البته هرقومی سرنوشتش راخودش و یا شرایط زیسته، و یا دیگران برایش رقم خواهند زد.
اقوام و تمدن ها بسان انسانها دارای تولد، جوانی و میانسالی و پیری و مرگ هستند. که همه ی این سیر حرکتی از تولد تا مرگ قدرتِ اقوام و تمدن ها بستگی به عملکرد درست و نادرست خودِ مردم آن اقوام و جوامع دارد.
به عبارت دیگر دنیای امروز واقعا" پیروزی تا شکستش را رفتار علمی و معماران نظریه پرداز و سردمداران متفکرشان رقم می زنند.
قرآن در سوره رعد آیه ۱۱ چنین فرموده است؛
"لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ "
ترجمه برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
( ترجمه: انصاریان )
بنابراین تغییر سرنوشت را انسان با اراده ی خود باید بدست آورد. در واقع خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خودشان با اراده خویش آنرا تغییر دهند.
کلیاتی درمورد خاورمیانه:
خاورمیانه ( به انگلیسی: Middle East ) منطقه ای استراتژیک از نظر جغرافیایی و انرژی است، به طوری که ۵۶٫۶ درصد از نفت کره زمین در این منطقه وجود دارد. این ناحیه گروه های فرهنگی و نژادی گوناگونی مانند ایرانیان، آشوری ها، آذربایجانی ها، ترک های آناتولی، کردها، اسرائیلی ها، عرب ها و بربر ها را در خود جای داده است.
منطقه خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان است که در این منطقه از جهان گروه های فرهنگی و زبانی فراوانی مثل فارس ها، عرب ها، آذری ها، ترک های آناتولی، یهودیان و. . . زندگی می کنند.
در خاورمیانه ادیانی، چون اسلام، مسیحیت، یهودی، زرتشتی و. . . رواج دارد و مسلمانان این منطقه نیز به مذهب هایی، چون تشیع و تسنن دارند.
در این منطقه از جهان که ایران نیز در آن قرار دارد، شهروندان به زبان هایی، چون فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، لکی، بلوچی، آشوری، ترکی استانبولی، عربی و عبری سخن می گویند.
به لحاظ جغرافیایی خاورمیانه بخشی از شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا را شامل می شود و در این منطقه به غیر از ایران، کشورهایی، چون عراق، سوریه، لبنان، فلسطین اشغالی، اردن، کویت، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، یمن، بحرین از جنوب غرب آسیا و کشورهایی، چون مصر، لیبی و تونس از شمال آفریقا حضور قرار دارند؛ کشور هایی که برخی متخصصان افغانستان را در این چارچوب تعریف می کنند.
خاورمیانه که در دل خود خلیج بزرگ فارس، دریا های بزرگی، چون عمان، مدیترانه، سرخ و تنگه هایی، چون هرمز، باب المندب، جبل الطارق و. . جای داده است، در دهه های گذشته درگیر تنش های سیاسی و جنگ های فراوانی بوده است که میلیون ها انسان را در این منطقه آواره کرده و یا به کام مرگ کشانده است؛ جنگ هایی مثل جنگ ایران و عراق، خلیج فارس، یمن، لبنان ، اسرائیل، فلسطین، و. . که برخی از آن ها مثل جنگ یمن و غزه، و جنوب لبنان، سوریه، و. . . . همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت، یک منبع انرژی برای جهان به شمار می رود. عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی از کشور هایی هستند که دارای بزرگترین منابع نفت در جهان هستند. این منطقه ژئوپلیتیکی همچنین دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است و ایران و قطر به ترتیب اولین و دومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را دارند. اقتصاد کشور های نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولی و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتی این کشور ها استفاده می شود.
شوربختانه وجود جنگ و نا امنی کمتر کشورهای از مواهب سالم زندگی برخوردارند. کشتار وحشتناک جنگهای قومیتی، و گاه مذهبی، آسایش و آرامش را از مردم گرفته است. نگارنده بارها از سخن فردوسی نوشته است؛
ستیزه رساند به جایی که بر باد دهد دودمان کهن .
ویا:
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
جنگ غزه و اسرائیل و همچنین جنگ اسرائیل با لبنان ، بر اثر پشتیبانی نظامی و غذایی و داروئی قدرت های بزرگ از اسراییل، کشتار بی رحمانه و خشونتی که بر منطقه سایه انداخته است، دل هر انسان آزاده و هر وجدان بیداری را به درد می آورد. گویی این سر زمین نفرین شده و خونریزی جزو سرشت آن است. الان عدالت حکم می کند، که به زنان و کودکان و مردم غیر نظامی، باید چنان رسیدگی کرد، که آنها کمتر آسیب ببینند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٧)