تغییرات شتابزده، و خانواده های آسیب زا
نگارنده : احمد لطفی
درگذشته کانون خانواده، پر از عواطف و اتحاد و همکاری دربین اعضای خانواده بود. هم خانواده ی سنتی، همه برای بقاء و پیشرفت خانواده بسان شعار و قانون تشکیل تعاونی ها بود، یعنی؛" یکی برای همه، همه برای یکی"
... [مشاهده متن کامل]
خانواده ها ی سنتی، وقت بیشتری در کنار هم بودن را تجربه می کردند. چنین خانواده هایی میهمان پذیر بودند.
در این نوع خانواده، مانند خانواده ی امروز ی، نیاز نبود که به صاحب خانه اطلاع دهند، و بگویند، ما فلان زمان می خواهیمِِ به دیدار شما بیائیم.
اعضای خانواده ( زن و مرد ، و. . . ) در حد توان با همان سفره ی متوسط از میهمان یا میهمانان پذیرایی می کردند. میهمان نوازی آنها پر از مهر و عاطفه و گشاده رویی بودند.
خانواده ی امروز برخی از کارکردهای خود را متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی زمان از دست داده، یا کم رنگ شده است. با این وجود هنوز تولید نسل و تربیت و جامعه پذیر کردن فرزندان از وظایف اصلی نهاد خانواده است.
قبل از آنکه به معرفی خانواده ی متعادل پرداخته شود، ضرورت دارد، خانواده های متلاشی و متزلزل را مختصر توضیح داده شود.
خانواده در این شرایط از زمان خورد و خواب و سلیقه، واهدافش تغییر پیدا کرده است. زنان و اعصای دیگر خانواده، استقلال بیشتری پیدا کرده اند. تا آنجا که رفتار خودخواهانه و گاه آسیب زا در جامعه افزایش یافته است.
با توجه به آنکه خانواده گروه کوچکی متشکل از زن و مرد و فرزند، یا فرزندان می باشد که و یژگی اساسی و اصلی آن اجتماعی کردن نسل آینده است. بنابراین خانواده ها را از حیث کیفیت روابط درونی و میزان استحکام آنها به چهار نوع خانواده ی متِلاشی، متزلزل، متعادل و متعالی تقسیم می شوند.
ا ) - خانواده متلاشی؛
گسیختگی خانوادگی همان شکستن واحد خانوادگی یا تجزیه برخی از نقش های اجتماعی به علت آنکه یک یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید بر نیامده اند. در چنین خانواده ای، گاهی پدر معتاد یا از دنیا رفته و گاهی نیزپدر یا مادر مسئولیت پذیر نیست. و برای هوای نفس خود به خانواده اهمیت نمی دهند.
به عبارتی گاهی زن و مرد از لجاجت و یا زیاده خواهی تن به مسئولیت نداده، و اهمیت به خانواده نمی دهد. در خانواده متلاشی، حُرمت در بین زن و مرد و سایر اعضای خانواده شکسته شده است. گاهی نیز طلاق واقع می شود. و غیبب
یکی از والدین ، تربیت فرزندان را با مشکل مواجه می کند.
۲ ) - خانواده متزلزل؛
این نوع خانواده ها، را خانواده نابسامان و نامتعادل نیز می گویند.
برخی از ویژگی های خانوداه متزلزل عبارت است از؛
1 - خانواده متزلزل؛از هدف اصلی زندگی بازمانده و آرمانش را از دست داده است.
2 - در خانواده متزلزل جایگاه و منزلت برخی اعضا، مشخص نبوده یا حفظ نگردیده است.
3 - در این خانواده فردای روشن و امید به زندگی وجود ندارد. مدیریت تجزیه شده و تصمیم گیری درآن به غایت دشوار است.
4 - در خانواده متزلزل، جاذبیت زندگی به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافته و انگیزه چندانی برای پایبندی اعضای آن به میثاق زندگی وجود ندارد.
5 - در این خانواده مشکلات جزئی به سادگی به بحران یا تشنج تبدیل می شود و مسئولیت پذیری از توزیع
عادلانه ای برخوردار نیست و در قبال ایفای وظایف، برخورد مشوقانه صورت نمی گیرد.
( اقتباس از ایانه، خبر گزاری مهر ، ۲۷ آبان سال ۱۳۹۲ )
۳ ) - خانواده ی متعادل؛ خانواده ای است که همه ی افراد در مقابل زندگی مشترک و تشکیلات خانواده دارای مسئولیت و نقش پذیری برای اعتلای خانواده هستند.
خانواده ی متعادل دارای ویژگی های زیر می باشد:
الف ) - - در خانواده متعادل، هر فرد در موقعیت واقعی خویش قرار گرفته و از جانب دیگران نیز مورد حمایت و تایید واقع می گردد.
ب ) - در خانواده متعادل، عواطف، مسئولیت ها و امتیازات به طور عادلانه میان افراد توزیع می شود و امنیت و جذابیت مکفی برای افراد وجود داشته و چیزی بر دلبستگی به خانواده ترجیح داده نمی شود.
ج ) - در این خانواده مشورت و هماهنگی با افراد اعمال می شود و رویکرد مثبت به انسان، زندگی، نقش ها و آینده وجود دارد. مشکلات از افراد تفکیک شده به جای حمله به فرد تلاش برای بازشناسی مساله و حل آن انجام می گیرد.
د ) - در خانواده متعادل؛تبادل عاطفی به شیوه های قلبی، کلامی و عملی انجام می گیرد.
۴ ) - خانواده متعالی:
این تیپ به عنوان متکامل، بالنده و خود شکوفا نیز شناخته می شود این الگو عالی ترین الگو زندگی در میان سایر الگوها به شمار می رود.
ویژگی خانواده متعالی
۱ - در خانوداه متعالی نه تنها مشکلات مورد بررسی قرار می گیرد و تلاش برای حل آنها می شود بلکه ظرفیت های افراد تا مرز خود شکوفایی مورد استفاده قرار می گیرد.
۲ - افراد از هویتی پر معنا، روشن و منسجم بر خوردار هستند. تعقیب هدف هیچگاه پایان نمی پذیرد اگر هدفی را باید کنار گذاشت باید بی درنگ انگیزه نوینی آفرید.
۳ - در خانواده متعالی، تفسیر و تعبیر وقایع و رویدادهای زندگی خوش بینانه است هر شکست، یک تجربه و فرصتی برای ارزیابی موقعیت در نیل به پیروزی تلقی می شود. ( همان ماّخذ قبلی )
آسیب هایی در گذر زمان
نگارنده : احمد لطفی
بشر موجودی است که زندگیش در نوسانی پر از تغییر و تحول است. دورانی پر جاذبه با سکونی معنا دار، تغییراتی بطیء و گاه دگرگونی هایی طوفانی است. بیشتر معضلات اجتماعی ناشی از تغییرات پر شتاب، و هیجانات کنترل نشده، و بی قاعده است.
... [مشاهده متن کامل]
در بین آسیب های عدیده ای
که محیط زیست بشر را دچار نوسان، و با چالش های بزرگی مواجه می کنند، یکی آسیب رسانی به نظام خانواده، و دیگری تخریب محیط زیست می باشند.
کتاب "تغییر من تغییر جهان است"
نویسنده اش، خانم ویکتوآر تسمان بوده، که خانم مهرناز طلایی آنرا ترجمه کرده است.
ویکتوآر تسمان یک نویسنده، بازیگر و کارگردان بلژیکی است که اکنون روانکاو و روان درمانگر است. وی به مدت 20 سال بازیگر بود و در سال 1996 به منظور بازآموزی در رشته روان درمانی ادامه تحصیل داد.
کتاب ایشان �تغییر من تغییر جهان است� را برای بهبود انسان ها نوشته ، که بهبود جهان را نیز به دنبال دارد.
این کتاب به ما یادآور می شود که هر عمل به ظاهر کوچک و بی اهمیت ما می تواند نتایج مهم و تأسف باری را برای محیط اطرافمان در پی داشته باشد. در واقع نویسنده ی این کتاب، نکاتی را به خواننده اش متذکر می شود که با استفاده از آن می توان جهان بهتری را برای زندگی ساخت. این کتاب را می توان دنیای کوچکی درنظر گرفت که دنیای بزرگ ما و آیندگان را می سازد.
نویسنده ی این کتاب، موضوع پر اهمیتی مثل حفاظت از کره ی زمین را مطرح می کند و دستورالعمل ها و راهکارهایی را در این زمینه ارائه می دهد. پس از خواندن این کتاب، متوجه می شویم که تمام اعمال و رفتار های خودخواهانه ی ما می تواند اثرات منفی و مخربی را از خود به جای بگذارد که در ادامه می تواند نسل های پس از ما را به ورطه ی نابودی بکشاند. بنابراین باید دست از خودخواهی برداریم چرا که نسل های بعدی نیز حق زندگی دارند و محیط زیست فقط برای ما نیست. این دارایی با ارزش از گذشتگان به ما ارث رسیده و باید در حفظ آن کوشا باشیم. این کتاب به ما آموزش می دهد که ابتدا باید از خودمان شروع کنیم. ( اقتباس از رایانه )
گذشته از حفظ کره ی زمین و محیط زیست، ما با کانون متزلزلبرخی از خانواده ها مواجه هستیم. که قادر به تداوم نسل، و انجام وظایف خویش نیستند.
یکی از معضلات برخی از زوجین جوان، و میانسال، بی اعتمادی، باج گیری، نامتعادلی در چنین نهادی است.
نهاد خانواده، همان نهادی است که جهان را می سازد، با تلاش آنها تمدن و فرهنگ را در سطح جهان بالنده کرده است. تغییرات مثبت خانواده تغییرات سازنده ای در جهان ایجاد می کند، و تغییرات منفی در نهاد خانواده، نابودی و نا امنی جهان را رقم می زند.
به جای ناسازگاری در کانون خانواده، اتحاد، انسجام ، محبت، و احترام متقابل با کمی گذشت، زندگی با همه ی سختی هایش آسان و پر جاذبه می گردد.
یکی از بحران ها در نظام خانواده، طلاق عاطفی، و طلاق و جدایی کامل زوجین از همدیگر است. در حال حاضر طلاق رو به رشد و ازدواج روبه کاهش می باشد. یکی از عوامل طلاق سوگ استفاده از اخلاق و اعتماد همدیگر است. بطور مثال زنی برای همسرش ماشین می خرد، و حتا آنرا به نام همسرش می کند، اما مرد خانواده بدون هماهنگی با زنش مبادرت به فروش ماشین می کند، و پولها را به حساب خودش می ریزد. چنین حرکات نابخردانه ای کانون خانواده را متزلزل می نماید.
دکتر حمید رزاقی در مقاله ی "تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی"
در باره ی طلاق چنین آورده است؛
[یکی از] مخاطر ه های اجتماعی، مسئلۀ طلاق است. داده های مرکز آمار ایران نشان می دهد که در کشور به ازای ۳ ازدواج یک ازدواج به طلاق منجر می شود و میزان طلاق از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ حدود ۲۸ درصد افزایش یافته است. امروز در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ نرخ طلاق با شتاب بیشتری رو به افزایش گذارده و به نهاد ازدواج و خانواده آسیب وارد کرده است. طلاق برای والدین افسردگی و بحران های روحی و رفتارهای پرخطر را به دنبال می آورد. مشکلات مالی را تشدید می کند. اضطراب ها و خشونت های بین فردی و اجتماعی را گسترش می دهد. فرزندان حاصل از طلاق را با مشکلات روحی و روانی و اقتصادی روبرو می کند و آنان را در معرض انواع دیگر آسیب های اجتماعی مانند ترک تحصیل، رشد اعتیاد و بزهکاری فزاینده قرار می دهد. افرادی هم که مجرد باقی می مانند و دیگر ازدواج نمی کنند با خطرات و آسیب هایی مانند تنهایی، احساس بی معنایی و معضلات اجتماعی مواجه می شوند. در واقع مخاطرۀ طلاق و گسترش آن تبعات و آسیب های چند سویه و چند وجهی را برای فرد، خانواده و جامعه به دنبال دارد که به شکل چرخۀ مخاطره و آسیب متوالی نمایان می گردد. ( اقتباس از کانال درس گفتارهای جامعه شناسی )
نگارنده : احمد لطفی
بشر موجودی است که زندگیش در نوسانی پر از تغییر و تحول است. دورانی پر جاذبه با سکونی معنا دار، تغییراتی بطیء و گاه دگرگونی هایی طوفانی است. بیشتر معضلات اجتماعی ناشی از تغییرات پر شتاب، و هیجانات کنترل نشده، و بی قاعده است.
... [مشاهده متن کامل]
در بین آسیب های عدیده ای
که محیط زیست بشر را دچار نوسان، و با چالش های بزرگی مواجه می کنند، یکی آسیب رسانی به نظام خانواده، و دیگری تخریب محیط زیست می باشند.
کتاب "تغییر من تغییر جهان است"
نویسنده اش، خانم ویکتوآر تسمان بوده، که خانم مهرناز طلایی آنرا ترجمه کرده است.
ویکتوآر تسمان یک نویسنده، بازیگر و کارگردان بلژیکی است که اکنون روانکاو و روان درمانگر است. وی به مدت 20 سال بازیگر بود و در سال 1996 به منظور بازآموزی در رشته روان درمانی ادامه تحصیل داد.
کتاب ایشان �تغییر من تغییر جهان است� را برای بهبود انسان ها نوشته ، که بهبود جهان را نیز به دنبال دارد.
این کتاب به ما یادآور می شود که هر عمل به ظاهر کوچک و بی اهمیت ما می تواند نتایج مهم و تأسف باری را برای محیط اطرافمان در پی داشته باشد. در واقع نویسنده ی این کتاب، نکاتی را به خواننده اش متذکر می شود که با استفاده از آن می توان جهان بهتری را برای زندگی ساخت. این کتاب را می توان دنیای کوچکی درنظر گرفت که دنیای بزرگ ما و آیندگان را می سازد.
نویسنده ی این کتاب، موضوع پر اهمیتی مثل حفاظت از کره ی زمین را مطرح می کند و دستورالعمل ها و راهکارهایی را در این زمینه ارائه می دهد. پس از خواندن این کتاب، متوجه می شویم که تمام اعمال و رفتار های خودخواهانه ی ما می تواند اثرات منفی و مخربی را از خود به جای بگذارد که در ادامه می تواند نسل های پس از ما را به ورطه ی نابودی بکشاند. بنابراین باید دست از خودخواهی برداریم چرا که نسل های بعدی نیز حق زندگی دارند و محیط زیست فقط برای ما نیست. این دارایی با ارزش از گذشتگان به ما ارث رسیده و باید در حفظ آن کوشا باشیم. این کتاب به ما آموزش می دهد که ابتدا باید از خودمان شروع کنیم. ( اقتباس از رایانه )
گذشته از حفظ کره ی زمین و محیط زیست، ما با کانون متزلزلبرخی از خانواده ها مواجه هستیم. که قادر به تداوم نسل، و انجام وظایف خویش نیستند.
یکی از معضلات برخی از زوجین جوان، و میانسال، بی اعتمادی، باج گیری، نامتعادلی در چنین نهادی است.
نهاد خانواده، همان نهادی است که جهان را می سازد، با تلاش آنها تمدن و فرهنگ را در سطح جهان بالنده کرده است. تغییرات مثبت خانواده تغییرات سازنده ای در جهان ایجاد می کند، و تغییرات منفی در نهاد خانواده، نابودی و نا امنی جهان را رقم می زند.
به جای ناسازگاری در کانون خانواده، اتحاد، انسجام ، محبت، و احترام متقابل با کمی گذشت، زندگی با همه ی سختی هایش آسان و پر جاذبه می گردد.
یکی از بحران ها در نظام خانواده، طلاق عاطفی، و طلاق و جدایی کامل زوجین از همدیگر است. در حال حاضر طلاق رو به رشد و ازدواج روبه کاهش می باشد. یکی از عوامل طلاق سوگ استفاده از اخلاق و اعتماد همدیگر است. بطور مثال زنی برای همسرش ماشین می خرد، و حتا آنرا به نام همسرش می کند، اما مرد خانواده بدون هماهنگی با زنش مبادرت به فروش ماشین می کند، و پولها را به حساب خودش می ریزد. چنین حرکات نابخردانه ای کانون خانواده را متزلزل می نماید.
دکتر حمید رزاقی در مقاله ی "تأملی بر تأخر ادراکی و کنشی مخاطرات اجتماعی و محیطی"
در باره ی طلاق چنین آورده است؛
[یکی از] مخاطر ه های اجتماعی، مسئلۀ طلاق است. داده های مرکز آمار ایران نشان می دهد که در کشور به ازای ۳ ازدواج یک ازدواج به طلاق منجر می شود و میزان طلاق از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ حدود ۲۸ درصد افزایش یافته است. امروز در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ نرخ طلاق با شتاب بیشتری رو به افزایش گذارده و به نهاد ازدواج و خانواده آسیب وارد کرده است. طلاق برای والدین افسردگی و بحران های روحی و رفتارهای پرخطر را به دنبال می آورد. مشکلات مالی را تشدید می کند. اضطراب ها و خشونت های بین فردی و اجتماعی را گسترش می دهد. فرزندان حاصل از طلاق را با مشکلات روحی و روانی و اقتصادی روبرو می کند و آنان را در معرض انواع دیگر آسیب های اجتماعی مانند ترک تحصیل، رشد اعتیاد و بزهکاری فزاینده قرار می دهد. افرادی هم که مجرد باقی می مانند و دیگر ازدواج نمی کنند با خطرات و آسیب هایی مانند تنهایی، احساس بی معنایی و معضلات اجتماعی مواجه می شوند. در واقع مخاطرۀ طلاق و گسترش آن تبعات و آسیب های چند سویه و چند وجهی را برای فرد، خانواده و جامعه به دنبال دارد که به شکل چرخۀ مخاطره و آسیب متوالی نمایان می گردد. ( اقتباس از کانال درس گفتارهای جامعه شناسی )
نسل حاضر را دریابید
نگارنده : احمد لطفی
عمده ترین وظیفه ی نهادهای خانواده، آموزش و پرورش و حکومت، جامعه پذیر کردن و تربیت نسل حاضر برای برعهده گرفتن مسئولیت های آینده ی کشور است. نسل حاضر شهروندان آینده ی کشورند. هرچه د ر تغذیه ، تفکر، ، تربیت، تعلیم، بهداشت، و پر کردن اوقات فراغت آنها کوشش شود، شاهد نسلی پویا، بالنده، و باهویت و اصالت هستیم.
... [مشاهده متن کامل]
مشاهدات عینی بیانگر آن است، که بخش عمده ای از دانش آموزان در اثر فقر مالی و علمی خانواده، ها و گاه بی توجهی و غفلت والدین آنها در اقشار مختلف، موجب ضعف علمی، تربیتی، و اخلاقی دانش آموزان شده، و نمود چنین وضعیتی در برخی از آموزشگاه ها و دبیرستانها قاّبل ملاحظه است.
شوربختانه دانش آموزان بعد از آمدن از مدرسه به حال خویش رها هستند. آنها با کمترین توجه به درس و مشق با دوستان و همکلاسان و هم سن و سالهایشان، در محله ی خویش پرسه می زنند. گاه با تلفن همراه سرگرم می شوند. گاه به آزار حیوانات ماننددسگها و گربه ها می پردازند. گاه ساعتها با بیهوده گویی، و نشستن و کارهایی از این قبیل عمر مفید خود را تلف می کنند. آنها امکانات مالی و یا جایگاهی برای ورزش کردن و یا شرکت کردن در کلاسهای تقویتی رادارند.
آنها در کلاس درس و مدرسه هم دارای. افت تحصیلی، و گاها" رفتار هنجار شکن هستند.
واقعیت آن است، که والدین به دنبال کار برای در آوردن لقمه نانی بخور و نمیر برای فرزندانشان هستند، گاه به همین دلیل یا مشکلات دیگری که دارند، برای ایفای نقش سازنده برای فرزندانشان غایبند، آنها که فقط به معیشت خانواده فکر می کنند، از خستگی های ناشی از کار، آنها نای رسیدگی به درس و مشق و تربیتِ بچه هایشان را ندارند.
آنها تفریح، و رفتن به مدرسه برای مشارکت در تعلیم و تربیت فرزندانشان را نیز ندارند. آنقدر کوتاهی از طرف همه اشخاص در گیر با تعلیم و تربیت پیش می آید که نمرات فرزندان ضعیف و قبولی ها با معدل کم می باشد. این چرخه موجب ترک تحصیل و یا راهیابی دانش آموزان با دانایی کمتر، و سابقه ی تحصیلی غیر کار آمد وارد دانشگاه می شوند. و بار علمی تعلیم و تربیت و تخصص گرفتن در رشته های پیش رویشان ناقص و نا مطمئن است.
در هرصورت نظارت بیشتر حکومت و شهروندان به تعلیم و تربیت فرزندانِ در حال رشد جامعه یاری، برنامه ریزی، و توجه ویژه را طلب می نماید. گاه فقر خانواده و نداشتن امکانات برای تداوم زندگی، از دل این وضعیت موجود، فرزندان کار ، کودکان بزهکار، و عقده ای و . . . بوجود می آید. امید است توجه لازم از طرف والدین، و دولتمردان و مسئولان آموزش و پرورش به عمل آید.
نگارنده : احمد لطفی
عمده ترین وظیفه ی نهادهای خانواده، آموزش و پرورش و حکومت، جامعه پذیر کردن و تربیت نسل حاضر برای برعهده گرفتن مسئولیت های آینده ی کشور است. نسل حاضر شهروندان آینده ی کشورند. هرچه د ر تغذیه ، تفکر، ، تربیت، تعلیم، بهداشت، و پر کردن اوقات فراغت آنها کوشش شود، شاهد نسلی پویا، بالنده، و باهویت و اصالت هستیم.
... [مشاهده متن کامل]
مشاهدات عینی بیانگر آن است، که بخش عمده ای از دانش آموزان در اثر فقر مالی و علمی خانواده، ها و گاه بی توجهی و غفلت والدین آنها در اقشار مختلف، موجب ضعف علمی، تربیتی، و اخلاقی دانش آموزان شده، و نمود چنین وضعیتی در برخی از آموزشگاه ها و دبیرستانها قاّبل ملاحظه است.
شوربختانه دانش آموزان بعد از آمدن از مدرسه به حال خویش رها هستند. آنها با کمترین توجه به درس و مشق با دوستان و همکلاسان و هم سن و سالهایشان، در محله ی خویش پرسه می زنند. گاه با تلفن همراه سرگرم می شوند. گاه به آزار حیوانات ماننددسگها و گربه ها می پردازند. گاه ساعتها با بیهوده گویی، و نشستن و کارهایی از این قبیل عمر مفید خود را تلف می کنند. آنها امکانات مالی و یا جایگاهی برای ورزش کردن و یا شرکت کردن در کلاسهای تقویتی رادارند.
آنها در کلاس درس و مدرسه هم دارای. افت تحصیلی، و گاها" رفتار هنجار شکن هستند.
واقعیت آن است، که والدین به دنبال کار برای در آوردن لقمه نانی بخور و نمیر برای فرزندانشان هستند، گاه به همین دلیل یا مشکلات دیگری که دارند، برای ایفای نقش سازنده برای فرزندانشان غایبند، آنها که فقط به معیشت خانواده فکر می کنند، از خستگی های ناشی از کار، آنها نای رسیدگی به درس و مشق و تربیتِ بچه هایشان را ندارند.
آنها تفریح، و رفتن به مدرسه برای مشارکت در تعلیم و تربیت فرزندانشان را نیز ندارند. آنقدر کوتاهی از طرف همه اشخاص در گیر با تعلیم و تربیت پیش می آید که نمرات فرزندان ضعیف و قبولی ها با معدل کم می باشد. این چرخه موجب ترک تحصیل و یا راهیابی دانش آموزان با دانایی کمتر، و سابقه ی تحصیلی غیر کار آمد وارد دانشگاه می شوند. و بار علمی تعلیم و تربیت و تخصص گرفتن در رشته های پیش رویشان ناقص و نا مطمئن است.
در هرصورت نظارت بیشتر حکومت و شهروندان به تعلیم و تربیت فرزندانِ در حال رشد جامعه یاری، برنامه ریزی، و توجه ویژه را طلب می نماید. گاه فقر خانواده و نداشتن امکانات برای تداوم زندگی، از دل این وضعیت موجود، فرزندان کار ، کودکان بزهکار، و عقده ای و . . . بوجود می آید. امید است توجه لازم از طرف والدین، و دولتمردان و مسئولان آموزش و پرورش به عمل آید.
بیکاری، سر درگمی، افسردگی
نگارنده : احمد لطفی
انسانها� در هر مکانی که زندگی می کنند، با فرهنگ، نحوه ی معیشت محیطی که در آن زندگی می کنند، برای احراز داشتن شغلی به مقدماتی و یادگیری خاصی نیازمند است.
... [مشاهده متن کامل]
حال اگر فردی برای داشتن شغلی تلاش های� لازم را کرده باشد، اما بعد از فارغ التحصیلی و یا اخذ تخصص، شرایط برای جدب کار نباشد. بسیار افسرده، مغبون، شکست خورده، و ناراحت می شود.
دلائل بیکاری و سردرگمی جوان ها را در شیوه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه جستجو کرد. سیاستگزاران اگر کار برای برخی رشته ها ندارند، چرا تبلیغ برای جذب جوان ها به چنان� رشته� ها و حرفه هایی را به عمل می آورند؟
شوربختانه افراد بعد از عمری تلاش، یک دفعه خود را بدون حامی می بینند، و احساس می کنند سرشان کلاه رفته است. چنین افرادی نا امید، بدبین، پرخاشگر و گاه ممکن است در سطح جامعه حرکات وندالیستی و آشوبگری را از خود نشان دهد.
گاه نیز در اثر سرزنش های اجتماعی ، و طعنه ی خانواده، مردم شهر و محله شان به تحقیر افراد بیکار ، مبادرت می ورزند. چنان رفتاری فرد بیکار را دچار سرخوردگی اجتماعی نا امیدی و افسردگی مُفرط می شود ، و فرد بیکار دست به خود کشی می زند. اگر تحصیلات در رشته ای کار برایش نیست به نظر می آید از همان اول باید نیروی کمتری را جذب کرد، تا فرد از اول بداند به دنبال چه تخصصی برود. افرادی هستند با سواد متوسط و کم ، به کمک والدین و یا گرفتن وامهای کم بهره دست به فعالیتهای خدماتی مانند میوه فروشی، رانندگی، و مغازه داری و. . . می پردازند. و حداقل سرگرم کاری بوده، و در جامعه احساس بودن و مفیدی می نمایند.
گاه با تعدیل نیرو در کارخانه ها، موسسات، کارگاه ها و. . . . اشخاصی بیکار می شوند. از طرفی قادر به تداوم شغل قبلی شان نیستند، از همه جا رانده و مانده ، افسرده و مأیوس� می شوند، و در بدترین� حالت دست به خودکشی می زنند. و گاه شیرازه ی کانون خانواده شان از هم گسیخته می گردد.
دلایل بیکاری و بیکار شدن افراد از دیدگاه" سیرایت میلز" چنین آمده است؛
۱ - بحران اقتصادی یا رکود در کشور موجب کاهش فرصت های شغلی افراد می شود، یعنی اقتصاد کلان آن جامعه با مشکلات عدیده سر و کار دارد. و همین شده باشد. این موضوع بحران بر میلیونها� نفر تأثیر می گذارد.
۲ - ساختارهای اجتماعی: ممکن است برخی گروه ها یا اقشار اجتماعی بیشتر از دیگران تحت تأثیر بیکاری قرار گیرند. مثلاً، جوانان یا افرادی با تحصیلات پایین تر ممکن است بیشتر با مشکل بیکاری مواجه شوند. [ البته� به نظر نگارنده، این مطلب� درکشورهای پیشرفته بیشتر مصداق دارد. ]
۳ - سیاست های دولتی: سیاست های اقتصادی دولت، مانند مالیات ها، حمایت از صنایع خاص، یا برنامه های اشتغال زایی می تواند تأثیر زیادی بر نرخ بیکاری داشته باشد.
۴ - � فرهنگ و هنجارها: در برخی جوامع، ممکن است stigmatization ( ننگ اجتماعی ) برای افراد بیکار وجود داشته باشد که این امر می تواند بر روحیه و اعتماد به نفس افراد� تأثیر منفی بگذارد.
( اقتباس از درس گفتارهای جامعه شناسی )
در واقع ساختار اجتماعی و اقتصادی ضعیف در هر کشوری مردم جویای کار� را دچار بیکاری و فقر، و. . . می نماید.
پیامدها منفی بیکاری� نیز ده ها آسیب اجتماعی و اقتصادی را به همراه دارند.
نگارنده : احمد لطفی
انسانها� در هر مکانی که زندگی می کنند، با فرهنگ، نحوه ی معیشت محیطی که در آن زندگی می کنند، برای احراز داشتن شغلی به مقدماتی و یادگیری خاصی نیازمند است.
... [مشاهده متن کامل]
حال اگر فردی برای داشتن شغلی تلاش های� لازم را کرده باشد، اما بعد از فارغ التحصیلی و یا اخذ تخصص، شرایط برای جدب کار نباشد. بسیار افسرده، مغبون، شکست خورده، و ناراحت می شود.
دلائل بیکاری و سردرگمی جوان ها را در شیوه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه جستجو کرد. سیاستگزاران اگر کار برای برخی رشته ها ندارند، چرا تبلیغ برای جذب جوان ها به چنان� رشته� ها و حرفه هایی را به عمل می آورند؟
شوربختانه افراد بعد از عمری تلاش، یک دفعه خود را بدون حامی می بینند، و احساس می کنند سرشان کلاه رفته است. چنین افرادی نا امید، بدبین، پرخاشگر و گاه ممکن است در سطح جامعه حرکات وندالیستی و آشوبگری را از خود نشان دهد.
گاه نیز در اثر سرزنش های اجتماعی ، و طعنه ی خانواده، مردم شهر و محله شان به تحقیر افراد بیکار ، مبادرت می ورزند. چنان رفتاری فرد بیکار را دچار سرخوردگی اجتماعی نا امیدی و افسردگی مُفرط می شود ، و فرد بیکار دست به خود کشی می زند. اگر تحصیلات در رشته ای کار برایش نیست به نظر می آید از همان اول باید نیروی کمتری را جذب کرد، تا فرد از اول بداند به دنبال چه تخصصی برود. افرادی هستند با سواد متوسط و کم ، به کمک والدین و یا گرفتن وامهای کم بهره دست به فعالیتهای خدماتی مانند میوه فروشی، رانندگی، و مغازه داری و. . . می پردازند. و حداقل سرگرم کاری بوده، و در جامعه احساس بودن و مفیدی می نمایند.
گاه با تعدیل نیرو در کارخانه ها، موسسات، کارگاه ها و. . . . اشخاصی بیکار می شوند. از طرفی قادر به تداوم شغل قبلی شان نیستند، از همه جا رانده و مانده ، افسرده و مأیوس� می شوند، و در بدترین� حالت دست به خودکشی می زنند. و گاه شیرازه ی کانون خانواده شان از هم گسیخته می گردد.
دلایل بیکاری و بیکار شدن افراد از دیدگاه" سیرایت میلز" چنین آمده است؛
۱ - بحران اقتصادی یا رکود در کشور موجب کاهش فرصت های شغلی افراد می شود، یعنی اقتصاد کلان آن جامعه با مشکلات عدیده سر و کار دارد. و همین شده باشد. این موضوع بحران بر میلیونها� نفر تأثیر می گذارد.
۲ - ساختارهای اجتماعی: ممکن است برخی گروه ها یا اقشار اجتماعی بیشتر از دیگران تحت تأثیر بیکاری قرار گیرند. مثلاً، جوانان یا افرادی با تحصیلات پایین تر ممکن است بیشتر با مشکل بیکاری مواجه شوند. [ البته� به نظر نگارنده، این مطلب� درکشورهای پیشرفته بیشتر مصداق دارد. ]
۳ - سیاست های دولتی: سیاست های اقتصادی دولت، مانند مالیات ها، حمایت از صنایع خاص، یا برنامه های اشتغال زایی می تواند تأثیر زیادی بر نرخ بیکاری داشته باشد.
۴ - � فرهنگ و هنجارها: در برخی جوامع، ممکن است stigmatization ( ننگ اجتماعی ) برای افراد بیکار وجود داشته باشد که این امر می تواند بر روحیه و اعتماد به نفس افراد� تأثیر منفی بگذارد.
( اقتباس از درس گفتارهای جامعه شناسی )
در واقع ساختار اجتماعی و اقتصادی ضعیف در هر کشوری مردم جویای کار� را دچار بیکاری و فقر، و. . . می نماید.
پیامدها منفی بیکاری� نیز ده ها آسیب اجتماعی و اقتصادی را به همراه دارند.
تحولات و تحرکات جمعیتی
نگارنده : احمد لطفی
با وجود آنکه خلقت بشر سیر تکاملی خاصی داشته، تا بتواند به صورت مدنی زندگی کند، اما دستجات و گروه های خانوادگی، در ابتدا ی حیات اجتماعی، بسیار ساده و ابتدایی بودند.
... [مشاهده متن کامل]
بشریت طی قرون متمادی کم کم در حال ترکیب نژادی و فرهنگی است. تنوع طلبی، و ضرورت های تاریخی، و اجبار های سیاسی و اقتصادی، جمعیت های پراکنده ی انسانی را به همدیگر نزدیک کرده، و با مرور زمان در هم آمیخته شده اند. آنها درفرهنگ غالب هضم گشته اند. و برآیند این تراکم جمعیتی تشکیل قبایل و تأسیس کشورها گردید.
درطی قرون گذشته بر اثر مهاجرتها، جابجایی ها، تبعیدها، و همراهی با کشور گشایان چنین وضعیتی در سطح زمین مسکونی شدت بیشتری پیدا کرد، و تحولاتی بزرگ اتفاق افتاد.
در گذشته های دور، ، انسانها تحمل دیدن غیر خودی ها را نداشتند، به همین خاطر با دیدن یکدیگر ، درگیری و خشونت و بدبینی ایجاد می شد. خصوصا" زمانی که آنها از دو هویت متفاو ت برخور دار بودند.
جغرافیای انسانی و زیستن انسانها در مناطق مختلف، شرایطی را برای تطبیق آنها با محیط زندگیشان بوجود آورد، که تنوع فرهنگی، و رفتاری و زبانی در بین آنها بوجود آمد.
مهاجرت های انسانی باعث شد که تبادل فرهنگی اتفاق بیفتد، و بعد از مدتی تحول و ترقی در جامعه شکل بگیرد.
این دورهم جمع شدنها در شکل گیری جوامعِ، قوانین و سننی را بوجود آوردند، ، تا با اتحاد و همبستگی اجتماعی، در جنبه های مختلف اقتصادی، عرهنگی، و. . . تحول پیدا نمایند.
در کنار خشونت ها و آسیب های گوناگونی که در برخی جوامع شکل گرفت بشریت به جامعه ی جهانی هم ورود پیدا کرد، ولی بشریت رنگ صلح واقعی را به خود ندید. الان با هوش مصنوعی برای آرزوهای تحقق نیافته بشر گامهای بلندی برداشته خواهد شد و شاید هم کُراتی برای زندگی پیدا شود و تحولی شگفت و شگرفی در تمام زمینه ها بوجود آید. و جمعیت بشر فراتر از اکنون با عقلانیت و آرامش بیشتری به زندگی ادامه دهند.
نگارنده : احمد لطفی
با وجود آنکه خلقت بشر سیر تکاملی خاصی داشته، تا بتواند به صورت مدنی زندگی کند، اما دستجات و گروه های خانوادگی، در ابتدا ی حیات اجتماعی، بسیار ساده و ابتدایی بودند.
... [مشاهده متن کامل]
بشریت طی قرون متمادی کم کم در حال ترکیب نژادی و فرهنگی است. تنوع طلبی، و ضرورت های تاریخی، و اجبار های سیاسی و اقتصادی، جمعیت های پراکنده ی انسانی را به همدیگر نزدیک کرده، و با مرور زمان در هم آمیخته شده اند. آنها درفرهنگ غالب هضم گشته اند. و برآیند این تراکم جمعیتی تشکیل قبایل و تأسیس کشورها گردید.
درطی قرون گذشته بر اثر مهاجرتها، جابجایی ها، تبعیدها، و همراهی با کشور گشایان چنین وضعیتی در سطح زمین مسکونی شدت بیشتری پیدا کرد، و تحولاتی بزرگ اتفاق افتاد.
در گذشته های دور، ، انسانها تحمل دیدن غیر خودی ها را نداشتند، به همین خاطر با دیدن یکدیگر ، درگیری و خشونت و بدبینی ایجاد می شد. خصوصا" زمانی که آنها از دو هویت متفاو ت برخور دار بودند.
جغرافیای انسانی و زیستن انسانها در مناطق مختلف، شرایطی را برای تطبیق آنها با محیط زندگیشان بوجود آورد، که تنوع فرهنگی، و رفتاری و زبانی در بین آنها بوجود آمد.
مهاجرت های انسانی باعث شد که تبادل فرهنگی اتفاق بیفتد، و بعد از مدتی تحول و ترقی در جامعه شکل بگیرد.
این دورهم جمع شدنها در شکل گیری جوامعِ، قوانین و سننی را بوجود آوردند، ، تا با اتحاد و همبستگی اجتماعی، در جنبه های مختلف اقتصادی، عرهنگی، و. . . تحول پیدا نمایند.
در کنار خشونت ها و آسیب های گوناگونی که در برخی جوامع شکل گرفت بشریت به جامعه ی جهانی هم ورود پیدا کرد، ولی بشریت رنگ صلح واقعی را به خود ندید. الان با هوش مصنوعی برای آرزوهای تحقق نیافته بشر گامهای بلندی برداشته خواهد شد و شاید هم کُراتی برای زندگی پیدا شود و تحولی شگفت و شگرفی در تمام زمینه ها بوجود آید. و جمعیت بشر فراتر از اکنون با عقلانیت و آرامش بیشتری به زندگی ادامه دهند.
من ایرانم، بشناسید مرا
نگارنده : احمد لطفی
واژه ی "من ایرانم، بشناسید مرا"، شاید در وهله ی اول وطن پرستی افراطی، و برتر دانستن کشور ایران نسبت به سایر ملل را به اذهان متبادر نماید. اما وقتی به تاریخ و سخنان و رفتار بزرگان جهان نسبت به ایران و مردمانش واژه ی نجابت و خردمندی و شعر و ادب و حکمت ، و گرامیداشت نور را از آریائیها ملاحظه می کنیم، به خود جرأت می دهیم چنین موضوعی را مطرح کنیم. ( الله نور السموات و الارض )
... [مشاهده متن کامل]
وقتی پیامبر آخرالزمان
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله می فرماید:
لو کانَ العِلمُ بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . [ کنز العمّال : 34131. ]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر دانش در ثریّا باشد، بیگمان مردانى از ایران به آن دست یابند.
وقتی ایرانیان مبتکر فلسفه ی نور بوده، و آن را درجهان مطرح کردند. و در بحث نور و ظلمت چند کتاب در این باره نوشته شد. همه بر دانش و تفکر ایرانیان اشاره دارد.
وقتی که در این فلات پادشاهان عادلی چون کوروش کبیر و انوشیروان عادل با سخنان حکیمانه ای که از آنها برجای مانده است، همه عظمت ایران را به ما تفهیم می کنند.
تاریخ به یاد دارد چه سلسله ها. و مهاجمان وحشی به کشور ایران و سرزمین اهورائی و خداپرستش یورش بردند، و ایرانی ها آنها را جامعه پذیر و متمدن کردند. تا به حکومت بپردازند.
وقتی که دانشمندان می گویند اگر ایران از جهان محو شود، تمدن می میرد.
همه ی این سخنان مجد و بزرگی چنان کشوری را به انسانیت آموزش می دهند.
در سکانسی از فیلم سلیمان عثمانی، وی به فرزندش می گوید؛ زبان فارسی بیاموز که ایران سرزمین متمدنی است.
ایران کشوری است، که علامه ی شهید مرتضی مطهری، در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام، چنین فرموده است؛
در آن زمانی که بسیاری از مردم جهان بت پرست و خدایان زمینی می پرستیدند، و سر در زمین داشتند، ایرانیان، خدا پرست بودند و سر در آسمان داشتند. ( نقل به مضمون )
شاعران بزرگ، فلاسفه ی عظیم ، ریاضیدانهای ایران و سایر دانشمندان که مبتکر بسیاری از علوم بودند، تاریخ به یاد دارد، هرچند اروپائیان و دیگران نام آنها را در نوشته هایشان سانسور می کنند.
برخی در این فکرند که باید ایران را از هستی و عظمت ساقط نمود، غافل از آن هستند، که ما ایرانیان خداپرست و مدام در ارتباط با خدائیم، و جلوه های حق را ما پاسبان بوده ، و هستیم. و این کشور ناراستی را بر نمی تابد.
به قول مولانا جلال الدین بلخی؛
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
و یا حافظ شیرازی فرموده است؛
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد
ایرانیان ذاتا" دل در گرو معنویت داشته، ودارند. با وجود آنکه تبلیعات منفی و عملکرد بد برخی، برآن هستند که شیر بیشه ی معرفت را نا زیبا معرفی کنند. اما ایران چشم بینا و خرد و وجدان بیدار جهان هستی می باشد.
اگر از عظمت ایران بگوئیم مثنوی هزاران من کاغذ می شود، به همین بسنده می کنیم. امید است ایران همواره سر بلند و راست قامت باشد.
نگارنده : احمد لطفی
واژه ی "من ایرانم، بشناسید مرا"، شاید در وهله ی اول وطن پرستی افراطی، و برتر دانستن کشور ایران نسبت به سایر ملل را به اذهان متبادر نماید. اما وقتی به تاریخ و سخنان و رفتار بزرگان جهان نسبت به ایران و مردمانش واژه ی نجابت و خردمندی و شعر و ادب و حکمت ، و گرامیداشت نور را از آریائیها ملاحظه می کنیم، به خود جرأت می دهیم چنین موضوعی را مطرح کنیم. ( الله نور السموات و الارض )
... [مشاهده متن کامل]
وقتی پیامبر آخرالزمان
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله می فرماید:
لو کانَ العِلمُ بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . [ کنز العمّال : 34131. ]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر دانش در ثریّا باشد، بیگمان مردانى از ایران به آن دست یابند.
وقتی ایرانیان مبتکر فلسفه ی نور بوده، و آن را درجهان مطرح کردند. و در بحث نور و ظلمت چند کتاب در این باره نوشته شد. همه بر دانش و تفکر ایرانیان اشاره دارد.
وقتی که در این فلات پادشاهان عادلی چون کوروش کبیر و انوشیروان عادل با سخنان حکیمانه ای که از آنها برجای مانده است، همه عظمت ایران را به ما تفهیم می کنند.
تاریخ به یاد دارد چه سلسله ها. و مهاجمان وحشی به کشور ایران و سرزمین اهورائی و خداپرستش یورش بردند، و ایرانی ها آنها را جامعه پذیر و متمدن کردند. تا به حکومت بپردازند.
وقتی که دانشمندان می گویند اگر ایران از جهان محو شود، تمدن می میرد.
همه ی این سخنان مجد و بزرگی چنان کشوری را به انسانیت آموزش می دهند.
در سکانسی از فیلم سلیمان عثمانی، وی به فرزندش می گوید؛ زبان فارسی بیاموز که ایران سرزمین متمدنی است.
ایران کشوری است، که علامه ی شهید مرتضی مطهری، در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام، چنین فرموده است؛
در آن زمانی که بسیاری از مردم جهان بت پرست و خدایان زمینی می پرستیدند، و سر در زمین داشتند، ایرانیان، خدا پرست بودند و سر در آسمان داشتند. ( نقل به مضمون )
شاعران بزرگ، فلاسفه ی عظیم ، ریاضیدانهای ایران و سایر دانشمندان که مبتکر بسیاری از علوم بودند، تاریخ به یاد دارد، هرچند اروپائیان و دیگران نام آنها را در نوشته هایشان سانسور می کنند.
برخی در این فکرند که باید ایران را از هستی و عظمت ساقط نمود، غافل از آن هستند، که ما ایرانیان خداپرست و مدام در ارتباط با خدائیم، و جلوه های حق را ما پاسبان بوده ، و هستیم. و این کشور ناراستی را بر نمی تابد.
به قول مولانا جلال الدین بلخی؛
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
و یا حافظ شیرازی فرموده است؛
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد
ایرانیان ذاتا" دل در گرو معنویت داشته، ودارند. با وجود آنکه تبلیعات منفی و عملکرد بد برخی، برآن هستند که شیر بیشه ی معرفت را نا زیبا معرفی کنند. اما ایران چشم بینا و خرد و وجدان بیدار جهان هستی می باشد.
اگر از عظمت ایران بگوئیم مثنوی هزاران من کاغذ می شود، به همین بسنده می کنیم. امید است ایران همواره سر بلند و راست قامت باشد.
همدردی با مصیبت دیدگانِ غم بردل
نگارنده : احمد لطفی
هر انسانی بطور طبیعی از غم، و مصیبت دیگران ناراحت و غمناک می گردد. انسانها ذاتاََ با شادی مردم شاد و با غمگینی، و ناشادی آنها غمگین و احساس همدردی می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسانیت حکم می کند، که ما با مصیبت دیدگانِ بی خانمان ابراز همدردی کنیم. چون که ماهمه از یک گوهر و حقیقت واحد سرشته شده ایم. اگر کشورهایی بدست کشورهای دیگر به خاک و خون کشیده می شود. شادی کردن بر مصیبت دیده خطاست. قبلا" افکار عمومی جهان ستمگری هر کشور یا کشورهایی را به کشور یا کشورها ی دیگر را محکوم می کنند.
قبلاََ در خاورمیانه، آفریقا، و حتا مردم سرخ پوست، اگر مصیبتی و اجحافی می شد آزادگان جهان نسبت به این جفاکاریها و حوادث ناگوار واکنش نشان می دهند. الان چند روزاست که در لس آنجلس آمریکا آتش سوزی موجب آوارگی و مرگ شهروندان شده است. هر انسان شریفی با چنین مردم بی خانمان و مصیبت دیده ای ابراز همدردی می کنند. در متون دینی و اشعار شاعران ما نیز همدردی با مصیبت دیدگان را سفارش کرده اند.
به قول شاعر:
این پنج روزه مهلت ایام، آدمی
بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟
ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو همین ماجرا رود
نگارنده : احمد لطفی
هر انسانی بطور طبیعی از غم، و مصیبت دیگران ناراحت و غمناک می گردد. انسانها ذاتاََ با شادی مردم شاد و با غمگینی، و ناشادی آنها غمگین و احساس همدردی می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسانیت حکم می کند، که ما با مصیبت دیدگانِ بی خانمان ابراز همدردی کنیم. چون که ماهمه از یک گوهر و حقیقت واحد سرشته شده ایم. اگر کشورهایی بدست کشورهای دیگر به خاک و خون کشیده می شود. شادی کردن بر مصیبت دیده خطاست. قبلا" افکار عمومی جهان ستمگری هر کشور یا کشورهایی را به کشور یا کشورها ی دیگر را محکوم می کنند.
قبلاََ در خاورمیانه، آفریقا، و حتا مردم سرخ پوست، اگر مصیبتی و اجحافی می شد آزادگان جهان نسبت به این جفاکاریها و حوادث ناگوار واکنش نشان می دهند. الان چند روزاست که در لس آنجلس آمریکا آتش سوزی موجب آوارگی و مرگ شهروندان شده است. هر انسان شریفی با چنین مردم بی خانمان و مصیبت دیده ای ابراز همدردی می کنند. در متون دینی و اشعار شاعران ما نیز همدردی با مصیبت دیدگان را سفارش کرده اند.
به قول شاعر:
این پنج روزه مهلت ایام، آدمی
بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟
ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو همین ماجرا رود
به دنبال دمی آرامش و آسودن
نگارنده : احمد لطفی
آسودن در لغت به معنی سکون یافتن، آرام گرفتن. خوابیدن، خفتن. توقف کردن، درنگ کردن. و راحت استراحت کردن می باشد. و در اصطلاح و واقعیت، آسودن و آرامش ، به عواملی چند بستگی دارد، که رعایت آنها انسان را به آرامش نسبی می رساند.
... [مشاهده متن کامل]
در حقیقت رسیدن به آرامش، بسان بدست آوردن ماهی های لغزنده، کار بسیار دشواری می باشد. در واقع بدست آوردن آسایش و آرامش در دنیا برای انسان ها بطور طبیعی ممکن نیست، چون خواسته های مادی و معنوی نیاز به به تلاش و مبارزه با موانع مختلف دارد، تا بسان آب ِجاری ره خود را از موانع ِسر راه عبور دهد.
آرامش ( Calmness ) ، حالت روانی است که ذهن از آشفتگی، هیجان یا مزاحمت دور باشد. همچنین به قرار گرفتن در حالت آرامش، آرامش درونی یا صلح درونی گفته می شود . آرامش می تواند برای یک فرد معمولی در حالت آسایش و سکون رخ دهد، اما می تواند در حالت های بسیار هوشیارتر و آگاه تر نیز دیده شود. ( اقتباس از رایانه )
آرامش به معنای طمأنینه و راحتی فکر در زندگی، حقیقت مطلوبی است که اسلام آن را ستوده است و راه هایی برای رسیدن به آن تعیین کرده است. برخی از عوامل رسیدن به آرامش در متون اسلام عبارت اند از:
۱ - یاد خدا ( الا بدتر الله تطمئن القلوب )
۲ - حسن ظن
۳ - اعتماد به نفس
۴ - دوری از آرزوهای دور و دراز ۵ - ازدواج کردن
۶ - نظم در زندگی و کارها
۷ - استفاده از شب برای استراحت
۸ - استفاده از غذاهای سالم و طبیعی
۹ - نظافت کردن
۱۰ - توبه کردن
۱۱ - عبادت کردن
۱۲ - تقوا و پرهیزگاری
و. . .
در مقابل عوامل متعددی وجود دارد که مانع تحقق آرامش اند؛ مانند؛
الف ) - رغبت و علاقه به دنیا ب ) - حسادت
ج ) - شک و دو دلی
د ) - حرص ، و طمع
ه ) - تکبر، و. . .
باتوجه به متون دینی، و بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند .
در واقع بشر می تواند، با به کار بستن دستورات دینی به آرامش نسبی برسد، هر چند رسیدن به آسایش مطلق در دنیا محال است.
با توجه به متون و قرائن دینی، و تجارب زیسته، آدمی باید مشکلات و ناملایمات زندگی را یک سنت الهی به شمار آورد و با آن کنار بیاید.
همه به دنبال آسایش در دنیا می گردند، و حال آنکه بطن دنیا آرامش مطلق ندارد. آدمی اگر به همه ی وسایل آرامش بخش هم برسد، ولی عمرش محدود، و مرگ بین انسان و آن وسایل آرامش بخش فاصله می اندازد بنابراین طبق متون دینی آسایش واقعی در بهشت برین است. و دنیا ظرفیت و بخشیدن آسایش و آرامش مطلق را به انسان ها ندارد.
ریاست دنیا و دلخوشی به قدرت، کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد
همچنین در دنیا گل بی خار کجاست؟
قرآن در دنیا الا بذکر الله و تطمئن القلوب را مطرح کرده، فقط ذکر خدا و باور به عظمت خالق حکیم آرامش آفرین است.
نگارنده : احمد لطفی
آسودن در لغت به معنی سکون یافتن، آرام گرفتن. خوابیدن، خفتن. توقف کردن، درنگ کردن. و راحت استراحت کردن می باشد. و در اصطلاح و واقعیت، آسودن و آرامش ، به عواملی چند بستگی دارد، که رعایت آنها انسان را به آرامش نسبی می رساند.
... [مشاهده متن کامل]
در حقیقت رسیدن به آرامش، بسان بدست آوردن ماهی های لغزنده، کار بسیار دشواری می باشد. در واقع بدست آوردن آسایش و آرامش در دنیا برای انسان ها بطور طبیعی ممکن نیست، چون خواسته های مادی و معنوی نیاز به به تلاش و مبارزه با موانع مختلف دارد، تا بسان آب ِجاری ره خود را از موانع ِسر راه عبور دهد.
آرامش ( Calmness ) ، حالت روانی است که ذهن از آشفتگی، هیجان یا مزاحمت دور باشد. همچنین به قرار گرفتن در حالت آرامش، آرامش درونی یا صلح درونی گفته می شود . آرامش می تواند برای یک فرد معمولی در حالت آسایش و سکون رخ دهد، اما می تواند در حالت های بسیار هوشیارتر و آگاه تر نیز دیده شود. ( اقتباس از رایانه )
آرامش به معنای طمأنینه و راحتی فکر در زندگی، حقیقت مطلوبی است که اسلام آن را ستوده است و راه هایی برای رسیدن به آن تعیین کرده است. برخی از عوامل رسیدن به آرامش در متون اسلام عبارت اند از:
۱ - یاد خدا ( الا بدتر الله تطمئن القلوب )
۲ - حسن ظن
۳ - اعتماد به نفس
۴ - دوری از آرزوهای دور و دراز ۵ - ازدواج کردن
۶ - نظم در زندگی و کارها
۷ - استفاده از شب برای استراحت
۸ - استفاده از غذاهای سالم و طبیعی
۹ - نظافت کردن
۱۰ - توبه کردن
۱۱ - عبادت کردن
۱۲ - تقوا و پرهیزگاری
و. . .
در مقابل عوامل متعددی وجود دارد که مانع تحقق آرامش اند؛ مانند؛
الف ) - رغبت و علاقه به دنیا ب ) - حسادت
ج ) - شک و دو دلی
د ) - حرص ، و طمع
ه ) - تکبر، و. . .
باتوجه به متون دینی، و بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند .
در واقع بشر می تواند، با به کار بستن دستورات دینی به آرامش نسبی برسد، هر چند رسیدن به آسایش مطلق در دنیا محال است.
با توجه به متون و قرائن دینی، و تجارب زیسته، آدمی باید مشکلات و ناملایمات زندگی را یک سنت الهی به شمار آورد و با آن کنار بیاید.
همه به دنبال آسایش در دنیا می گردند، و حال آنکه بطن دنیا آرامش مطلق ندارد. آدمی اگر به همه ی وسایل آرامش بخش هم برسد، ولی عمرش محدود، و مرگ بین انسان و آن وسایل آرامش بخش فاصله می اندازد بنابراین طبق متون دینی آسایش واقعی در بهشت برین است. و دنیا ظرفیت و بخشیدن آسایش و آرامش مطلق را به انسان ها ندارد.
ریاست دنیا و دلخوشی به قدرت، کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد
همچنین در دنیا گل بی خار کجاست؟
قرآن در دنیا الا بذکر الله و تطمئن القلوب را مطرح کرده، فقط ذکر خدا و باور به عظمت خالق حکیم آرامش آفرین است.
از هر دری سخنی
نگارنده : احمد لطفی
در این دنیای پیچیده و متنوع هر شخص و گروهی، بدنبال راه و روش و سلیقه و هدفی است.
در اطراف عراق و ترکیه و سوریه جنگ برپاست، "دونالد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا دم از دوستی "رجب طیب اردوغان" رئیس جمهور ترکیه می زند. اسرائیل هم قسمتی از خاک سوریه را تصرف کرده، مردم یمن هم تحرکاتی علیه منافع اسرائیل، و کشورهای هوادار اسرائیل انجام می دهند. نبض ناآرام خاورمیانه، جنگ و خونریزی و تجاوز در آن نهادینه شده، از این آشفته بازار پر از استرس و آشوب، عده ای هم پول به جیب می زنند. و معامله گر و دلال و غارتگر کشورهای بخت برگشته ی خاور میانه هستند، که در میدان نبرد نابرابر دژخیمانی جنگ طلب، و حامی اسرائیل بقای خود را در نا آرامی خاور میانه طلب می کنند.
... [مشاهده متن کامل]
شور بختانه دولتمردان این کشورها نیز در اسارت فکری سیاستمدارانی کار کشته بوده، و همین کشورها تعیین گر خطوط راهبردی و بازیگر قدرتمند منطقه هستند، تا هیچ صلحی در منطقه شکل نگیرد.
برخی از انسان های امروز، بسیار خونریز، بی عاطفه ، و از اصول اولیه ی زندگی مسالمت آمیز با دیگران، و همنوعان غافل شده اند.
چرا که کشتن، تجاوز، درگیری، خشونت، زور گویی، غارت، وبرای نابود کردن همنوعانشان، هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی شناسند.
در واقع این آشفتگی های فکری، و عقیدتی، وناتوانی در شناخت قوانین بازی های سیاسی، و اجتماعی، موجب شده، که چنین مردمی را خطرناک ، ره گم کرده، و مغبون روزگار جلوه کنند. آنها در خون خود شناور، و گیج و منگ ، و ناتوان در شناخت ره درست از نادرست هستند.
حاصل این بی تدبیری ها رواج فقر، مریضی، بی بند و باری ، گرانی، تورم، رذالت، و بیهودگی و عقب ماندگی شده است.
آنچه مسلم است، این کشورها نیاز مُبرم به تغییر رویه برای نجات خویش دارند، تا در آتش فتنه، و منجلاب جنگ و ستیزه قرار نگیرند.
مردم خاور میانه هرچه زودتر به توافقی اصولی، و صلحی پایدار برسند، قطعا" دست اجانب کوتاه و پای حضور ابرقدرتها را از منطقه قطع خواهند کرد. هرچند ابرقدرتها بطور عملی چنین صلحی را که مخالف منافع آنهاست، به هیچ وجه نمی پذیرند.
نگارنده : احمد لطفی
در این دنیای پیچیده و متنوع هر شخص و گروهی، بدنبال راه و روش و سلیقه و هدفی است.
در اطراف عراق و ترکیه و سوریه جنگ برپاست، "دونالد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا دم از دوستی "رجب طیب اردوغان" رئیس جمهور ترکیه می زند. اسرائیل هم قسمتی از خاک سوریه را تصرف کرده، مردم یمن هم تحرکاتی علیه منافع اسرائیل، و کشورهای هوادار اسرائیل انجام می دهند. نبض ناآرام خاورمیانه، جنگ و خونریزی و تجاوز در آن نهادینه شده، از این آشفته بازار پر از استرس و آشوب، عده ای هم پول به جیب می زنند. و معامله گر و دلال و غارتگر کشورهای بخت برگشته ی خاور میانه هستند، که در میدان نبرد نابرابر دژخیمانی جنگ طلب، و حامی اسرائیل بقای خود را در نا آرامی خاور میانه طلب می کنند.
... [مشاهده متن کامل]
شور بختانه دولتمردان این کشورها نیز در اسارت فکری سیاستمدارانی کار کشته بوده، و همین کشورها تعیین گر خطوط راهبردی و بازیگر قدرتمند منطقه هستند، تا هیچ صلحی در منطقه شکل نگیرد.
برخی از انسان های امروز، بسیار خونریز، بی عاطفه ، و از اصول اولیه ی زندگی مسالمت آمیز با دیگران، و همنوعان غافل شده اند.
چرا که کشتن، تجاوز، درگیری، خشونت، زور گویی، غارت، وبرای نابود کردن همنوعانشان، هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی شناسند.
در واقع این آشفتگی های فکری، و عقیدتی، وناتوانی در شناخت قوانین بازی های سیاسی، و اجتماعی، موجب شده، که چنین مردمی را خطرناک ، ره گم کرده، و مغبون روزگار جلوه کنند. آنها در خون خود شناور، و گیج و منگ ، و ناتوان در شناخت ره درست از نادرست هستند.
حاصل این بی تدبیری ها رواج فقر، مریضی، بی بند و باری ، گرانی، تورم، رذالت، و بیهودگی و عقب ماندگی شده است.
آنچه مسلم است، این کشورها نیاز مُبرم به تغییر رویه برای نجات خویش دارند، تا در آتش فتنه، و منجلاب جنگ و ستیزه قرار نگیرند.
مردم خاور میانه هرچه زودتر به توافقی اصولی، و صلحی پایدار برسند، قطعا" دست اجانب کوتاه و پای حضور ابرقدرتها را از منطقه قطع خواهند کرد. هرچند ابرقدرتها بطور عملی چنین صلحی را که مخالف منافع آنهاست، به هیچ وجه نمی پذیرند.
ایل کولیوند، هنوزحکمت آفرین است
نگارنده : احمد لطفی
سالها پیش در اواخر دهه ی هفتاد قرن چهاردهم خورشیدی وقتی که نگارنده با بضاعت کم تاریخی، و فرهنگیش مقاله ی "قیام چنگیزخان کولیوند و پیامدهای آن برای طایفه کولیوند" را نوشته، و هفته نامه ی افق ایلام آن را در یک صفحه و نصف نشریه اش به زیور چاپ آراسته بود.
... [مشاهده متن کامل]
فراموش نمی شود، زمانی که از پس از تدریس در دانشگاه برای استراحت به منزل با جناقم، کربلایی قدرت سلیمانی رفته بودم. اوایل شب برادر ش مهندس رضا سلیمانی از تشمالهای سلیمانخانی که در اداره کل جهاد سازندگی ( جهاد کشاورزی ) مشغول خدمت بود، تشریف آوردند، و هفته نامه را نشانم داد، و اعلام کرد امروز در اداره کل جهاد سازندگی، بچه های دره شهر از جمله مهندس ابراهیمی از کولیوندهای قلعه تسمه، با دیدن مقاله ات بسیار خوشحال شدند، و مقاله را با افتخار در تابلو اعلانات، در ویترین قرار داده، و به همکاران می گفت؛ طایفه کولیوند و مدافع سواد فرهنگی استان لرستان را ببینید. در آن روز، گویا لکها و خصوصا" کولیوندها خیلی خوشحال شده بودند.
مهندس رضا سلیمانی بی ربط نمی گفت، زیرا ما در آن مقاله، نوشته بودیم، اگر ملاها و خوانین کولیوند نبودند، ادبیات لرستان حرفی برای گفتن نداشتند.
گرچه از آن نوشته سالهامی گذرد، ولی با نگاهی محققانه کانال ایل کولیوند را که بررسی کردم، در این گروه یا کانال، لک زبانها خصوصا" اهل قلمِ سلسله و دلفان، بسیار نکات و اشعار آموزنده ارائه می دهند. که هرکدام در جای خود قابل تحسین هستند. امیدوارم خوانین و متمولین و سرمایه دارهای این ایل تاریخی - فرهنگی، با کمک همدیگر نوشته ها، اشعار و سخنان حکمت آمیز و تاریخ اجتماعی و فرهنگی خود را باغنای بیشتری منتشر نمایند. همچنین امید است، دکتر امیر شاکرمی، کتاب از الوند تا کبیرکوه را که زنده یاد استاد عبدالحسین شاکرمی و نگارنده در مورد ایل کولیوند الفبایی گرد آورده بودیم، به زیور چاپ آراسته گرداند. همچنین خوانین شیرین بیان و زرین قلم کولیوند و اساتید حال حاضر لک زبا ن و کولیوند که قلم های توانایی دارند، از طرف جمع ثروتمند، و همت دوستان تقویت شوند تا این نوشته ها با تصاویر بزرگان و کدخداها و نویسندگان و شاعران و خیّران کولیوند چاپ و منتشر شوند. در واقع اهل قلم این گروه مطالب و اشعار زیبائی درکانال نوشته و می خوانند، و ارائه می نمایند، کار شایسته ای می باشد. خلاصه اگر میراث فرهنگی حفظ شوند، آیندگان برای تداوم کار، راحت تر مطلب خواهند نوشت و تحقیقات آنها دارای ادبیات و پیشینه ی تاریخی خواهد بود.
نگارنده : احمد لطفی
سالها پیش در اواخر دهه ی هفتاد قرن چهاردهم خورشیدی وقتی که نگارنده با بضاعت کم تاریخی، و فرهنگیش مقاله ی "قیام چنگیزخان کولیوند و پیامدهای آن برای طایفه کولیوند" را نوشته، و هفته نامه ی افق ایلام آن را در یک صفحه و نصف نشریه اش به زیور چاپ آراسته بود.
... [مشاهده متن کامل]
فراموش نمی شود، زمانی که از پس از تدریس در دانشگاه برای استراحت به منزل با جناقم، کربلایی قدرت سلیمانی رفته بودم. اوایل شب برادر ش مهندس رضا سلیمانی از تشمالهای سلیمانخانی که در اداره کل جهاد سازندگی ( جهاد کشاورزی ) مشغول خدمت بود، تشریف آوردند، و هفته نامه را نشانم داد، و اعلام کرد امروز در اداره کل جهاد سازندگی، بچه های دره شهر از جمله مهندس ابراهیمی از کولیوندهای قلعه تسمه، با دیدن مقاله ات بسیار خوشحال شدند، و مقاله را با افتخار در تابلو اعلانات، در ویترین قرار داده، و به همکاران می گفت؛ طایفه کولیوند و مدافع سواد فرهنگی استان لرستان را ببینید. در آن روز، گویا لکها و خصوصا" کولیوندها خیلی خوشحال شده بودند.
مهندس رضا سلیمانی بی ربط نمی گفت، زیرا ما در آن مقاله، نوشته بودیم، اگر ملاها و خوانین کولیوند نبودند، ادبیات لرستان حرفی برای گفتن نداشتند.
گرچه از آن نوشته سالهامی گذرد، ولی با نگاهی محققانه کانال ایل کولیوند را که بررسی کردم، در این گروه یا کانال، لک زبانها خصوصا" اهل قلمِ سلسله و دلفان، بسیار نکات و اشعار آموزنده ارائه می دهند. که هرکدام در جای خود قابل تحسین هستند. امیدوارم خوانین و متمولین و سرمایه دارهای این ایل تاریخی - فرهنگی، با کمک همدیگر نوشته ها، اشعار و سخنان حکمت آمیز و تاریخ اجتماعی و فرهنگی خود را باغنای بیشتری منتشر نمایند. همچنین امید است، دکتر امیر شاکرمی، کتاب از الوند تا کبیرکوه را که زنده یاد استاد عبدالحسین شاکرمی و نگارنده در مورد ایل کولیوند الفبایی گرد آورده بودیم، به زیور چاپ آراسته گرداند. همچنین خوانین شیرین بیان و زرین قلم کولیوند و اساتید حال حاضر لک زبا ن و کولیوند که قلم های توانایی دارند، از طرف جمع ثروتمند، و همت دوستان تقویت شوند تا این نوشته ها با تصاویر بزرگان و کدخداها و نویسندگان و شاعران و خیّران کولیوند چاپ و منتشر شوند. در واقع اهل قلم این گروه مطالب و اشعار زیبائی درکانال نوشته و می خوانند، و ارائه می نمایند، کار شایسته ای می باشد. خلاصه اگر میراث فرهنگی حفظ شوند، آیندگان برای تداوم کار، راحت تر مطلب خواهند نوشت و تحقیقات آنها دارای ادبیات و پیشینه ی تاریخی خواهد بود.
علی ابن یقطین های دوران
نگارنده : احمد لطفی
در هر دورانی نخبگانی درد شناس و مشکل گشا برای مستضعفان و دردمندان روزگار در بدنه ی هر حکومتی وجود دارند، که از مواهب خالق حکیم هستند، تا در اجرای عدالت و رفع تبعیض و کمک به بی زبانان و بی قدرتان روزگار مددکار و حلّال مشکلات آنها باشند.
... [مشاهده متن کامل]
علی بن یقطین بن موسی در سال ۷۴۲ میلادی و ۱۴۲ قمری در کوفه دیده به جهان گشود، و ی معاصر با امام ششم و هفتم شیعیان، یعنی حضرت امام جعفر صادق ( ع ) و حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) بودند. علی بن یقطین بعد از عمری تلاش علمی، و داشتن مسئولیت در دربار عباسیان، در سال۷۹۸ میلادی و سال ۱۸۲ قمری در بغداد چهره در نقاب خاک کشید.
حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) خطاب به علی بن یقطین فرمودند؛
خداوند سبحان دوستانی دارد، که همراه دوستان ستمگران هستند، تا از دوستان خود، خطرها را دفع کنند، و شما از آنان هستی.
در واقع منظور امام هفتم، کمک به دوستانی است که حق و حقوق آنها پایمال شده، و زبان و قدرت دفاع از حق خود را ندارند. به عبارتی دیگر کسی به درخواست آنها توجه ندارد.
چنین نخبگانی در هر دورانی مشکل گشای درد و رنج مردم هستند.
مسئولان و نمایندگان هر منطقه در بدنه ی حکومتها علی بن یقطین هایی هستند، که زبان گویای مردم منطقه و حتا کشور خویش هستند، تا حق را به حق دار برسانند. آنها عدالتخواهی و عدالت گستری را سرلوحه ی مسئولیت خویش قرار می دهند.
وقتی زندگی علی ابن یقطین را مطالعه می کنیم با تلاش علمی و درایتِ تمام، چنان فقیه و دانشمند صاحب کمال و کتاب هایی می شود ، که به دربار حکومت عباسیان و وزارت هارون الرشید خلیفه عباسی می رسد.
رجال سیاسی استان ها، در سطح ملی و منطقه ای در زمانی که عدالت خدشه دار شود ، آنها می توانند از این الگو ( علی بن یقطین ) به یاری مردم جامعه ی خویش مبادرت ورزند.
برترین افراد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، و فرهنگی، کسانی هستند، که مشکلات مردم را رفع و رجوع می نمایند. امید است، علی بن یقطین های تاریخ همواره به مردم خدمتگزار باشند.
نگارنده : احمد لطفی
در هر دورانی نخبگانی درد شناس و مشکل گشا برای مستضعفان و دردمندان روزگار در بدنه ی هر حکومتی وجود دارند، که از مواهب خالق حکیم هستند، تا در اجرای عدالت و رفع تبعیض و کمک به بی زبانان و بی قدرتان روزگار مددکار و حلّال مشکلات آنها باشند.
... [مشاهده متن کامل]
علی بن یقطین بن موسی در سال ۷۴۲ میلادی و ۱۴۲ قمری در کوفه دیده به جهان گشود، و ی معاصر با امام ششم و هفتم شیعیان، یعنی حضرت امام جعفر صادق ( ع ) و حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) بودند. علی بن یقطین بعد از عمری تلاش علمی، و داشتن مسئولیت در دربار عباسیان، در سال۷۹۸ میلادی و سال ۱۸۲ قمری در بغداد چهره در نقاب خاک کشید.
حضرت امام موسی الکاظم ( ع ) خطاب به علی بن یقطین فرمودند؛
خداوند سبحان دوستانی دارد، که همراه دوستان ستمگران هستند، تا از دوستان خود، خطرها را دفع کنند، و شما از آنان هستی.
در واقع منظور امام هفتم، کمک به دوستانی است که حق و حقوق آنها پایمال شده، و زبان و قدرت دفاع از حق خود را ندارند. به عبارتی دیگر کسی به درخواست آنها توجه ندارد.
چنین نخبگانی در هر دورانی مشکل گشای درد و رنج مردم هستند.
مسئولان و نمایندگان هر منطقه در بدنه ی حکومتها علی بن یقطین هایی هستند، که زبان گویای مردم منطقه و حتا کشور خویش هستند، تا حق را به حق دار برسانند. آنها عدالتخواهی و عدالت گستری را سرلوحه ی مسئولیت خویش قرار می دهند.
وقتی زندگی علی ابن یقطین را مطالعه می کنیم با تلاش علمی و درایتِ تمام، چنان فقیه و دانشمند صاحب کمال و کتاب هایی می شود ، که به دربار حکومت عباسیان و وزارت هارون الرشید خلیفه عباسی می رسد.
رجال سیاسی استان ها، در سطح ملی و منطقه ای در زمانی که عدالت خدشه دار شود ، آنها می توانند از این الگو ( علی بن یقطین ) به یاری مردم جامعه ی خویش مبادرت ورزند.
برترین افراد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، و فرهنگی، کسانی هستند، که مشکلات مردم را رفع و رجوع می نمایند. امید است، علی بن یقطین های تاریخ همواره به مردم خدمتگزار باشند.
دنیا و ما
نگارنده : احمد لطفی
ایران کشوری چهار فصل است، و آنها که آمریکا و ایران را دیده، و مورد مطالعه قرار داده اند، معتقدند؛
دربسیاری از امور، خصوصا" در بُعد جغرافیا و آب و هوا این دو کشور شبیه همدیگر هستند. هردو کشور ادعای مذهبی دارند، ولی در نیم قرن اخیر کشور ما اشتباه فرانسه را تکرار کرد. و به قول دکتر سارا شریعتی به اعتبار تحلیل توکویل، دین در ایران تغییر جایگاه داده است. توکویل در مقایسه ی دین فرانسه و آمریکا چنین آورده است؛
... [مشاهده متن کامل]
دین در فرانسه اقتدار سیاسی را انتخاب کرد، و در این راستا قدرت و اقتدار پیدا کرد، ولی به علت تغییر هیچ قدرتی پایدار نمی ماند، و الان فرانسه گرایشات ضد دینی دارد، و آثار دینداری در آن بسیار ضعیف شده است. ولی آمریکا به قول توکویل دین پایداری را انتخاب کرد، و خانواده را انتخاب کرد، و خانواده پایدارترین نهاد اجتماعی است. درواقع آمریکا هنوز یکی از کشورهای دیندار به حساب می آید. ( اقتباس از سخنرانی دکتر سارا شریعتی )
کشوربزرگ ایران و فلات پهناورش، یکی ازمتمدن ترین کشورهای عالم هستی بود، ولی در اثر رواج خرافات و ویرایش ناپخته برخی از مسائل دینی، و اجتماعی و سیاسی به عنوان شیوه ی زندگی و گاهی با خاموش کردن نور معرفت و عقلانیت، همه ی دانایان نسبت به افراط گری هادر جامعه انتقاد دارند. شعری از فروغ فرخزاد خطاب به پدرش به دینداری سطحی پدرش اعتراضی موءدبانه ای دارد، و راه حلهای ارزشمندی را هم از متون دینی ارائه می نماید. که پدر جان دین یک قسمتش نماز است، به یاد همسایه و فقیران و مزاحمت نداشتن برای دیگران نیز آمده است. حضرت علی ( ع ) مخفیانه به مستمندان کمک می کرد. و نکات آموزنده ای که در آن شعر وجود دارد. گوشه ای از باورهای سنتی را به چالش می کشد.
در غفلتهای تاریخی مردم کشور بزرگ ایران، دنیا در بسیاری از امور به توسعه و پیشرفت همه جانبه رسید. آنها زیر ساخت های کشورشان را تقویت کردند، و هم اکنون نیز نخبگان جهان را جذب می کنند، شوربختانه در کشور ما افراد گرسنه، سر آدم بُر، و گاه خطرناک و غیر مدنی به راحتی به کشور ما می آیند، و برعکس نیروهای نخبه هم جامعه ی ما را ترک می کنند.
تکلیف ما در این شرایط از زمان مبهم، است. دنیای استکبار و سیاستمداران موذی مانند روسیه، چین، و نوچه های آمریکا و اروپا از ضعف و رنج ما گستاخ شده اند . و باز طمع در نقشه ی شیر شکل کشور ما داشته و دارند، که چند کشور را قبلا" از بدنه ی فلات ایران جدا کرده اند و الان به نقشه ی جغرافیای گربه شکل ما نیز چشم طمع دارند. جغرافیای فلات ایران شکل شیر داشته است. برخی کشور هاهنوز بر ایرانی بودن خویش اسرار دارند، لک و کرد و لرهای ترکیه، ایرانی های گرجستان، هند، وقسمتی از ازبکستان، و اروپا. . . . خود را از ایران جدا نمی دانند.
همه جهان باید اقتدار فلات ایران را به رسمیت بشناسد. و کمتر به مرگ تمدن دنیا، که مرکز آن فلات ایران بوده است، جسارت و مزاحمت ایجاد نمایند. ردپای ایرانیان و آثار تمدنشان در ترکیه، عراق، اروپا، سوریه، و یمن، آسیای مرکزی، و چین و روسیه، بر اهل خرد آشکار است.
بزرگان ما زندگی، ورفتار مسالمت آمیز را برای همه، با هر عقیده ای یاد آوری کرده اند ره رشد و بلاغت، و نور و ظلمت مشخص است. سخن در مبحث ما و دنیا بسیار است، به همین مقدمه اکتفا گردید.
نگارنده : احمد لطفی
ایران کشوری چهار فصل است، و آنها که آمریکا و ایران را دیده، و مورد مطالعه قرار داده اند، معتقدند؛
دربسیاری از امور، خصوصا" در بُعد جغرافیا و آب و هوا این دو کشور شبیه همدیگر هستند. هردو کشور ادعای مذهبی دارند، ولی در نیم قرن اخیر کشور ما اشتباه فرانسه را تکرار کرد. و به قول دکتر سارا شریعتی به اعتبار تحلیل توکویل، دین در ایران تغییر جایگاه داده است. توکویل در مقایسه ی دین فرانسه و آمریکا چنین آورده است؛
... [مشاهده متن کامل]
دین در فرانسه اقتدار سیاسی را انتخاب کرد، و در این راستا قدرت و اقتدار پیدا کرد، ولی به علت تغییر هیچ قدرتی پایدار نمی ماند، و الان فرانسه گرایشات ضد دینی دارد، و آثار دینداری در آن بسیار ضعیف شده است. ولی آمریکا به قول توکویل دین پایداری را انتخاب کرد، و خانواده را انتخاب کرد، و خانواده پایدارترین نهاد اجتماعی است. درواقع آمریکا هنوز یکی از کشورهای دیندار به حساب می آید. ( اقتباس از سخنرانی دکتر سارا شریعتی )
کشوربزرگ ایران و فلات پهناورش، یکی ازمتمدن ترین کشورهای عالم هستی بود، ولی در اثر رواج خرافات و ویرایش ناپخته برخی از مسائل دینی، و اجتماعی و سیاسی به عنوان شیوه ی زندگی و گاهی با خاموش کردن نور معرفت و عقلانیت، همه ی دانایان نسبت به افراط گری هادر جامعه انتقاد دارند. شعری از فروغ فرخزاد خطاب به پدرش به دینداری سطحی پدرش اعتراضی موءدبانه ای دارد، و راه حلهای ارزشمندی را هم از متون دینی ارائه می نماید. که پدر جان دین یک قسمتش نماز است، به یاد همسایه و فقیران و مزاحمت نداشتن برای دیگران نیز آمده است. حضرت علی ( ع ) مخفیانه به مستمندان کمک می کرد. و نکات آموزنده ای که در آن شعر وجود دارد. گوشه ای از باورهای سنتی را به چالش می کشد.
در غفلتهای تاریخی مردم کشور بزرگ ایران، دنیا در بسیاری از امور به توسعه و پیشرفت همه جانبه رسید. آنها زیر ساخت های کشورشان را تقویت کردند، و هم اکنون نیز نخبگان جهان را جذب می کنند، شوربختانه در کشور ما افراد گرسنه، سر آدم بُر، و گاه خطرناک و غیر مدنی به راحتی به کشور ما می آیند، و برعکس نیروهای نخبه هم جامعه ی ما را ترک می کنند.
تکلیف ما در این شرایط از زمان مبهم، است. دنیای استکبار و سیاستمداران موذی مانند روسیه، چین، و نوچه های آمریکا و اروپا از ضعف و رنج ما گستاخ شده اند . و باز طمع در نقشه ی شیر شکل کشور ما داشته و دارند، که چند کشور را قبلا" از بدنه ی فلات ایران جدا کرده اند و الان به نقشه ی جغرافیای گربه شکل ما نیز چشم طمع دارند. جغرافیای فلات ایران شکل شیر داشته است. برخی کشور هاهنوز بر ایرانی بودن خویش اسرار دارند، لک و کرد و لرهای ترکیه، ایرانی های گرجستان، هند، وقسمتی از ازبکستان، و اروپا. . . . خود را از ایران جدا نمی دانند.
همه جهان باید اقتدار فلات ایران را به رسمیت بشناسد. و کمتر به مرگ تمدن دنیا، که مرکز آن فلات ایران بوده است، جسارت و مزاحمت ایجاد نمایند. ردپای ایرانیان و آثار تمدنشان در ترکیه، عراق، اروپا، سوریه، و یمن، آسیای مرکزی، و چین و روسیه، بر اهل خرد آشکار است.
بزرگان ما زندگی، ورفتار مسالمت آمیز را برای همه، با هر عقیده ای یاد آوری کرده اند ره رشد و بلاغت، و نور و ظلمت مشخص است. سخن در مبحث ما و دنیا بسیار است، به همین مقدمه اکتفا گردید.
یادی از میَفر رنجبر شیخمکانی
نگارنده : احمد لطفی
هر شهر و منطقه ای مردمانی دارای فضل و هنر و شعر و دانایی و. . . دارد، که در زمان خود بسیار ارجمند و با اهمیت بوده اند. یکی از شاعران بداهه گو، هجو سرا، و سنجیده سخن شادروان محمدفر" یا میَّفر رنجبریان است. وی از تیره کارونی، طایفه قیاسوند های سیمره بود، و در تنگه ی شیخ مکان در قرن چهاردهم خورشیدی زندگی می کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
نگارنده، آوازه ی شعر و بداهه پردازی وی را شنیده است، اما از تحقیق در این باره کوتاهی نموده است.
از عزیزانی که در باره ی این شاعر روستایی سرا و بزرگوار اطلاعاتی دارند، بیان اوضاع زمانه ی وی، و تولد و مرگ و نحوه ی زندگی و خاطراتی که از وی شنیده، و یا اشعاری که در دست دارند، و یا شنیده اند، با نوشتن آثارش دیگران را نیز مطلع نمایند. فراموش نکردن نام و نشان صاحب هنران، بر غنای فرهنگی جامعه افزوده می شود. انسانهای هنرمند و ادیب، در هر روستا ، سرمایه های فرهنگی روستایی و ایلیاتی هر منطقه هستند.
شادروان "میفر رنجبر" شاعری خوش قریحه بوده، در باره ی حوادثی که در محیط زندگی وی و معاصرانش واقع می شده، با طبع روان و شیوه ی سهل ممتنع اشعاری را می سروده، و با آن نظم کلامی دل هم ولایتی های خود را شاد می کرده است. در زمان وی و قبل از آن اگر بین شاعران اشعاری ولو در هجو همدیگر می سرودند، هیچکدام ناراحت نمی شدند. و شعر شاعران محلی سینه به سینه پخش می شد، و جنبه ی هنری و زیبایی کلام و تشبیهات آن اشعار مردم را به وجد می آورد، و نوعی شادی و سرگرمی و گاها" نصایحی را برای جامعه به ارمغان می آورد.
از شاعران زمان زندگی " میفر رنجبر" و مدتی بعد از مرگش، می توان به محمد نوری، عجم میر، جهانشاه بابائیان، علی آقا محمدیان، و . . . اشاره نمود.
دو بیت از اشعاری که وی سروده است؛
روزی بانویی که گوساله اش مُرده بود، و به شدت گریه می کرد، شاعر بداهه سرا تا اورا می بیند، می گوید؛
گریه نکن، توالان باید بگویی؛
مِ شیر کُره کَم گاو گلاره مه
گُور نمه مری وی کنارَمه
با شنیدن این بیت و ابیات دیگری که از شاعر می شنود، گریه اش به خنده تبدیل می شود.
وی گویا قطعه شعری در مورد چای چُدَنی دارد، که یک بیت آن چنین بوده است؛
مال مونه ناردُنگ، آو مونه کَینی
هم باریم ای سر چای چُدَنی
یعنی منزلمان در کوه ناردنگ و آبمان از چشمه
الان بیائیم، وصف کنیم چای چُدنی
نگارنده : احمد لطفی
هر شهر و منطقه ای مردمانی دارای فضل و هنر و شعر و دانایی و. . . دارد، که در زمان خود بسیار ارجمند و با اهمیت بوده اند. یکی از شاعران بداهه گو، هجو سرا، و سنجیده سخن شادروان محمدفر" یا میَّفر رنجبریان است. وی از تیره کارونی، طایفه قیاسوند های سیمره بود، و در تنگه ی شیخ مکان در قرن چهاردهم خورشیدی زندگی می کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
نگارنده، آوازه ی شعر و بداهه پردازی وی را شنیده است، اما از تحقیق در این باره کوتاهی نموده است.
از عزیزانی که در باره ی این شاعر روستایی سرا و بزرگوار اطلاعاتی دارند، بیان اوضاع زمانه ی وی، و تولد و مرگ و نحوه ی زندگی و خاطراتی که از وی شنیده، و یا اشعاری که در دست دارند، و یا شنیده اند، با نوشتن آثارش دیگران را نیز مطلع نمایند. فراموش نکردن نام و نشان صاحب هنران، بر غنای فرهنگی جامعه افزوده می شود. انسانهای هنرمند و ادیب، در هر روستا ، سرمایه های فرهنگی روستایی و ایلیاتی هر منطقه هستند.
شادروان "میفر رنجبر" شاعری خوش قریحه بوده، در باره ی حوادثی که در محیط زندگی وی و معاصرانش واقع می شده، با طبع روان و شیوه ی سهل ممتنع اشعاری را می سروده، و با آن نظم کلامی دل هم ولایتی های خود را شاد می کرده است. در زمان وی و قبل از آن اگر بین شاعران اشعاری ولو در هجو همدیگر می سرودند، هیچکدام ناراحت نمی شدند. و شعر شاعران محلی سینه به سینه پخش می شد، و جنبه ی هنری و زیبایی کلام و تشبیهات آن اشعار مردم را به وجد می آورد، و نوعی شادی و سرگرمی و گاها" نصایحی را برای جامعه به ارمغان می آورد.
از شاعران زمان زندگی " میفر رنجبر" و مدتی بعد از مرگش، می توان به محمد نوری، عجم میر، جهانشاه بابائیان، علی آقا محمدیان، و . . . اشاره نمود.
دو بیت از اشعاری که وی سروده است؛
روزی بانویی که گوساله اش مُرده بود، و به شدت گریه می کرد، شاعر بداهه سرا تا اورا می بیند، می گوید؛
گریه نکن، توالان باید بگویی؛
مِ شیر کُره کَم گاو گلاره مه
گُور نمه مری وی کنارَمه
با شنیدن این بیت و ابیات دیگری که از شاعر می شنود، گریه اش به خنده تبدیل می شود.
وی گویا قطعه شعری در مورد چای چُدَنی دارد، که یک بیت آن چنین بوده است؛
مال مونه ناردُنگ، آو مونه کَینی
هم باریم ای سر چای چُدَنی
یعنی منزلمان در کوه ناردنگ و آبمان از چشمه
الان بیائیم، وصف کنیم چای چُدنی
بنابراین گاه فردی بلاتشبیه، و در مقیاس کوچکتر شبیه و در مسیر نوح نبی الله است ، ولی فرزند یا برخی از فرزندانش گمراه و کم تشخیص و منحرف می شوند.
انسانها محصول جامعه و اراده و اختیار خود هستند. امیداست مقایسه ها در مقیاس مثبت، و الگو پذیری باشند و حد اقل به غبطه خوردن ختم شود. زیرا مقایسه ی منفی روح و روان انسان را خدشه پذیر و جلوی حرکات سازنده را سد می نماید
... [مشاهده متن کامل]
انسانها محصول جامعه و اراده و اختیار خود هستند. امیداست مقایسه ها در مقیاس مثبت، و الگو پذیری باشند و حد اقل به غبطه خوردن ختم شود. زیرا مقایسه ی منفی روح و روان انسان را خدشه پذیر و جلوی حرکات سازنده را سد می نماید
... [مشاهده متن کامل]
هزینه برای آزادی و تغییرات فرهنگی
نگارنده : احمد لطفی
گرچه موتور تغییرات و خواسته های منطقی و جدید، خود انسان و اراده ی اوست. خداوند انسان را مختار آفریده است، که راه درست و راه خطا را به هر انگیزه ای خودش انتخاب می کند. و سرانجام آنچه خود انتخاب کرده است، هم به حساب وی نوشته می شود، و پاداش یا عِقاب اعمال هم برطبق همان انتخاب رقم می خورد.
... [مشاهده متن کامل]
علامه ی طباطبایی معتقد است، انسان ها در زندگی هر شخصی سعادت را بر طبق آنچه که از معنای دستورات و متون دینی تشخیص می دهد، انجام می دهد. بنابراین هر انسانی در زندگی هدفی دارد و برای رسیدن به هدف نیازمند برنامه می باشد. و در نهایت برای اجرای برنامه، و رسیدن به هدف، تلاش و کوشش مستمر ضرورت دارد. ( نقل به مضمون ) [۱]
انسان برای رسیدن به آزادی، رشد عقلی، و پویایی در زندگی، باید هزینه ی صرف زمان، و گاه شجاعت داشتن، خود سازی و مبارزه ی قلمی، سخنی، و. . . همه به نوعی لازمه ی چنین کار و اهدافی هستند.
برای خواسته های ضروری باید تصمیم درست اتخاذ کرد.
آلبرکامو در این باره می گوید؛
" اگر کفشهایت، پایت را می زد، و از ترس مردم پا برهنه نشدی، و درد را به پایت تحمیل کردی، دیگر در مورد آزادی شعار نده!"
دگرگونی فرهنگی:
هرچند جوامع انسانی نسبت به رها کردن سنتها ، ارزش ها و آداب و رسوم خود و قبول عناصر فرهنگی جدید انعطاف ناپذیر و سخت گیر هستند اما کمتر جامعه ایی را میتوان یافت در طول تاریخ که دچار تغییرات و دگرگونی های فرهنگی نشده باشد.
بدیهی است روش ها و میزان این دگرگونی ها متفاوت است. هرجا که عناصر جدید و مجموعه هایی نو در فرهنگ ظاهر شود و بدین سان ، محتوا و ساخت فرهنگ راتغییر دهد ، دگرگونی فرهنگی رخ می دهد.
مقاومت در برابر دگرگونی هنگامی بیشتر میشود که این دگرگونی ها با انحراف شدید از ارزشهای سنتی و رسوم همراه باشد.
( مبانی جامعه شناسی / بروس کوئن )
نیچه نیز، معتقد است؛
"هر کس که دو سوم از اوقات شبانه روز به خودش تعلق نداشته باشد، برده است. تفاوتی نمیکند که دولتمرد
بازرگان، یا دانشمند باشد. "
ساموئل بکت نیز می گوید؛
"فریادهای زده نشده، یواش یواش چین و چروک های روی صورت می شوند. "[۲]
ختم کلام آن است که انسان برای رسیدن به هدف تلاش و از خود گذشتگی و هزینه باید بنماید.
پاورقی:
[۱] - قرآن در اسلام، سید محمد حسین طباطبایی، نشر دفتر اسلامی، سال ۱۳۶۱، صفحه ۱۳
[۲] - اقتباس از کانال شبکه جامعه شناسی
نگارنده : احمد لطفی
گرچه موتور تغییرات و خواسته های منطقی و جدید، خود انسان و اراده ی اوست. خداوند انسان را مختار آفریده است، که راه درست و راه خطا را به هر انگیزه ای خودش انتخاب می کند. و سرانجام آنچه خود انتخاب کرده است، هم به حساب وی نوشته می شود، و پاداش یا عِقاب اعمال هم برطبق همان انتخاب رقم می خورد.
... [مشاهده متن کامل]
علامه ی طباطبایی معتقد است، انسان ها در زندگی هر شخصی سعادت را بر طبق آنچه که از معنای دستورات و متون دینی تشخیص می دهد، انجام می دهد. بنابراین هر انسانی در زندگی هدفی دارد و برای رسیدن به هدف نیازمند برنامه می باشد. و در نهایت برای اجرای برنامه، و رسیدن به هدف، تلاش و کوشش مستمر ضرورت دارد. ( نقل به مضمون ) [۱]
انسان برای رسیدن به آزادی، رشد عقلی، و پویایی در زندگی، باید هزینه ی صرف زمان، و گاه شجاعت داشتن، خود سازی و مبارزه ی قلمی، سخنی، و. . . همه به نوعی لازمه ی چنین کار و اهدافی هستند.
برای خواسته های ضروری باید تصمیم درست اتخاذ کرد.
آلبرکامو در این باره می گوید؛
" اگر کفشهایت، پایت را می زد، و از ترس مردم پا برهنه نشدی، و درد را به پایت تحمیل کردی، دیگر در مورد آزادی شعار نده!"
دگرگونی فرهنگی:
هرچند جوامع انسانی نسبت به رها کردن سنتها ، ارزش ها و آداب و رسوم خود و قبول عناصر فرهنگی جدید انعطاف ناپذیر و سخت گیر هستند اما کمتر جامعه ایی را میتوان یافت در طول تاریخ که دچار تغییرات و دگرگونی های فرهنگی نشده باشد.
بدیهی است روش ها و میزان این دگرگونی ها متفاوت است. هرجا که عناصر جدید و مجموعه هایی نو در فرهنگ ظاهر شود و بدین سان ، محتوا و ساخت فرهنگ راتغییر دهد ، دگرگونی فرهنگی رخ می دهد.
مقاومت در برابر دگرگونی هنگامی بیشتر میشود که این دگرگونی ها با انحراف شدید از ارزشهای سنتی و رسوم همراه باشد.
( مبانی جامعه شناسی / بروس کوئن )
نیچه نیز، معتقد است؛
"هر کس که دو سوم از اوقات شبانه روز به خودش تعلق نداشته باشد، برده است. تفاوتی نمیکند که دولتمرد
بازرگان، یا دانشمند باشد. "
ساموئل بکت نیز می گوید؛
"فریادهای زده نشده، یواش یواش چین و چروک های روی صورت می شوند. "[۲]
ختم کلام آن است که انسان برای رسیدن به هدف تلاش و از خود گذشتگی و هزینه باید بنماید.
پاورقی:
[۱] - قرآن در اسلام، سید محمد حسین طباطبایی، نشر دفتر اسلامی، سال ۱۳۶۱، صفحه ۱۳
[۲] - اقتباس از کانال شبکه جامعه شناسی
همدردی با پا برهنگان
نگارنده : احمدلطفی
پا برهنه ها یا زحمتکشانِ کم در آمد، و گاه اقشار بسیار کم برخوردار از امکانات مادی را پابرهنگان و یا اقشار در ضعف و فقر نگاه داشته شده هم نامیده می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
قشر کارگران غیر متخصص، ومردم فقیری که از جامعه پذیری ناقصی برخوردار بوده، و هر سخنی و رفتاری که دیگران از گفتن آن احتیاط می ورزند ، و از انجام چنین رفتاری پرهیز می نمایند، این قشر از نظر اشراف، وقدرتمندان، به راحتی بر زبان جاری می کنند. و باکی از عواقب سخن خویش ندارند. آنها از آداب کلیشه ای و سخن گفتن با لفظ قلم، و ظاهری اتو کرده برخوردار نیستند. آنها در برخورد با صاحبان قدرت و مقام، خیلی آداب دانی و نزاکت را رعایت نمی کنند.
اقشار با ژنِ برتر، و یاسرمایه داران و صاحبان قدرت و ثروت و احترام، به چنین مردمی افراد پاپتی، و فقیر و پا برهنه ، و عقب مانده، اتلاق می کنند. در حالی که این قشر فقط قربانی دست زیاده خواهان، بوده، و اگر دست پر مهر عدالت اجتماعی بر سر آنها کشیده شود، و از تغذیه و امکانات آموزشی و رفع نیازهای اولیه برخوردار شوند، قطعا" این تعاریف تفاوت گذار بی معنا خواهند بود، و همه در زیر چتر انسانیت از بُعد انسانی مشترک خواهند بود.
هیچ چیزی واقعا" از بین نمی رود، ، و انسان هر چیزی که بکارد، ثمر و حاصل آن را خواهد دید. مردمدارانی که با فقرا و پابرهنگان حشر و نشر داشته باشند، از وجاهت آنها کم نمی شود. زیرا ما از یک جوهره ی حقیقی بوده، و این شرایط زندگی، و تعلیم و تربیتها هستند، که ما را متفاوت و گاه از هم جدا می کنند.
برنامه ریزان و مردم دانا بر آن هستند، که همه انسانها را به حد صاحب کمالی برسانند. تا همه مردم صاحب هنر و کمالات انسانی باشند.
به چنان مردم فرهیخته و ارجمندی مردم شاهوار و نجیب گویند و رهبر آنها را شاه شاهان گویند، چون همه افراد بسان پادشاهِ مصطلح، صاحب کمال و دارای آداب عالی هستند.
در واقع آدمی حاصل تعلیم و تربیت جامعه ی خویش می باشد. هرچه آموزش و پرورش جامعه را تقویت کنیم، شایستگی های مردم را آشکارتر می کنیم و اگر دانایان و معلمان را گل بدانیم، حاصل کار آنها ایجاد گلستان خواهد بود. آن وقت ما شاهد گلستان معرفت خواهیم بود . بنابراین سرزمین گلها بسیار پر نشاط و فرحبخش خواهد بود.
نگارنده : احمدلطفی
پا برهنه ها یا زحمتکشانِ کم در آمد، و گاه اقشار بسیار کم برخوردار از امکانات مادی را پابرهنگان و یا اقشار در ضعف و فقر نگاه داشته شده هم نامیده می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
قشر کارگران غیر متخصص، ومردم فقیری که از جامعه پذیری ناقصی برخوردار بوده، و هر سخنی و رفتاری که دیگران از گفتن آن احتیاط می ورزند ، و از انجام چنین رفتاری پرهیز می نمایند، این قشر از نظر اشراف، وقدرتمندان، به راحتی بر زبان جاری می کنند. و باکی از عواقب سخن خویش ندارند. آنها از آداب کلیشه ای و سخن گفتن با لفظ قلم، و ظاهری اتو کرده برخوردار نیستند. آنها در برخورد با صاحبان قدرت و مقام، خیلی آداب دانی و نزاکت را رعایت نمی کنند.
اقشار با ژنِ برتر، و یاسرمایه داران و صاحبان قدرت و ثروت و احترام، به چنین مردمی افراد پاپتی، و فقیر و پا برهنه ، و عقب مانده، اتلاق می کنند. در حالی که این قشر فقط قربانی دست زیاده خواهان، بوده، و اگر دست پر مهر عدالت اجتماعی بر سر آنها کشیده شود، و از تغذیه و امکانات آموزشی و رفع نیازهای اولیه برخوردار شوند، قطعا" این تعاریف تفاوت گذار بی معنا خواهند بود، و همه در زیر چتر انسانیت از بُعد انسانی مشترک خواهند بود.
هیچ چیزی واقعا" از بین نمی رود، ، و انسان هر چیزی که بکارد، ثمر و حاصل آن را خواهد دید. مردمدارانی که با فقرا و پابرهنگان حشر و نشر داشته باشند، از وجاهت آنها کم نمی شود. زیرا ما از یک جوهره ی حقیقی بوده، و این شرایط زندگی، و تعلیم و تربیتها هستند، که ما را متفاوت و گاه از هم جدا می کنند.
برنامه ریزان و مردم دانا بر آن هستند، که همه انسانها را به حد صاحب کمالی برسانند. تا همه مردم صاحب هنر و کمالات انسانی باشند.
به چنان مردم فرهیخته و ارجمندی مردم شاهوار و نجیب گویند و رهبر آنها را شاه شاهان گویند، چون همه افراد بسان پادشاهِ مصطلح، صاحب کمال و دارای آداب عالی هستند.
در واقع آدمی حاصل تعلیم و تربیت جامعه ی خویش می باشد. هرچه آموزش و پرورش جامعه را تقویت کنیم، شایستگی های مردم را آشکارتر می کنیم و اگر دانایان و معلمان را گل بدانیم، حاصل کار آنها ایجاد گلستان خواهد بود. آن وقت ما شاهد گلستان معرفت خواهیم بود . بنابراین سرزمین گلها بسیار پر نشاط و فرحبخش خواهد بود.
سرگشتگی سیاسی درد بزرگی است
نگارنده : احمد لطفی
درهر موضوع، و رشته ای تخصص و توانمندی حرف اول را می زند.
برای رسیدن به جامعه ی قبیله ای و یا حتا برای تشکل حکومت ، نیازمند به مقدمات و پیش نیازهایی ساختاری هستند.
... [مشاهده متن کامل]
بطور مثال تا چند طایفه که راه و رسم و حد و حدود خود رانشناسند، و در بین خودشان احساس همدلی، احساس و منافع مشترک نداشته باشند هیچگاه ایل بوجود نمی آید. و اگر هم به ظاهر آن را تبلیغ کنند. باید شرایط و زمینه ی لازم برای تشکیل قبیله را داشته باشند. شناخت علمی و عملی در ارکان یک سازمان و یا قبیله و حکومت، اهمیت بسیار دارد، و هر طایفه موقعیت خود را باید بطور شفاف بداند، و اتحادش با سایر طوایف را برای تامین هدف یا اهدافی که به دنبال آن هستند، را مورد ارزیابی قرار دهند.
کشورهایی که دستخوش بی ثباتی شدید هستند، از زمان تشکیل آنها عمر زیادی نمی گذرد. به همین خاطر آسیب پذیر هستند. آنها تا حدودی نیازمند قَیِّم هستند. دارای مشاورانی مجرب خارجی و داخلی هستند. کشور باید ریشه دار باشد. اگر سالها تحت اشغال و ستم مهاجمان هم واقع شوند. باز فرهنگ و تمدن آنها مهاجمان را تسلیم فرهنگ و ادب خویش می نمایند. بطور مثال گورکانیان وقتی پراکنده شدند، آنها در هند زبان دیوانی و فرهنگ و ادبشان فارسی بود.
در کشور سوریه مردمش وفاق ملی، و انسجام قابل قبولی ندارند. به همین خاطر، امثال چنین کشورهایی از یکپارچگی و استقلال کاملی برخوردار نیستند.
رژیم اسرائیل هم با تقویت بنیان گذاران و هم پیمانانش وشاید هم بتوان گفت ؛ بوسیله ی قیّمهایش سالهاست، سرپا می باشد.
و به کمک همین نیروهای پشتیبانی، بالنده و شکست ناپذیر جلوه می نماید.
به نظر می آید حامیانش همواره او را بر بیشتر کشورهای خاورمیانه قدرتمند تر نگه می دارند.
درواقع کشورهای تازه تاءسیس، و کشورهایی که با مدنیت فاصله دارند، بسیاری از آنها دچار سرگشتگی سیاسی هستند، یعنی تکلیفشان باخودشان نیز مشخص نیست.
چنین کشورهایی شرایط بازی در نظام بین المللی را نمی دانند.
آنها آینده نگری در روابط دیپلماسی را دقیق نمی دانند. به جای استفاده از تجارب موفق دیگران، و استفاده از تمام پتانسیل های داخلی ، به حاشیه گرایی، روی آورده اند.
هر کشوری باید برنامه های عقلانی، و مراوده با سیستم های اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ جهانی داشته باشد.
سرگشتگی سیاسی ، و ندانستن کشور داری، موجب نفوذ اجانب، و نارضایتی ملت، و بحران آفرینی در سطح داخلی و خارجی می شود. درد امروز برخی از جوامع نادانی در اداره ی امور آنهاست، وگر نه خردمندی در اداره ی کشورها موجب پویایی و توسعه ی آن کشورها خواهد شد.
نگارنده : احمد لطفی
درهر موضوع، و رشته ای تخصص و توانمندی حرف اول را می زند.
برای رسیدن به جامعه ی قبیله ای و یا حتا برای تشکل حکومت ، نیازمند به مقدمات و پیش نیازهایی ساختاری هستند.
... [مشاهده متن کامل]
بطور مثال تا چند طایفه که راه و رسم و حد و حدود خود رانشناسند، و در بین خودشان احساس همدلی، احساس و منافع مشترک نداشته باشند هیچگاه ایل بوجود نمی آید. و اگر هم به ظاهر آن را تبلیغ کنند. باید شرایط و زمینه ی لازم برای تشکیل قبیله را داشته باشند. شناخت علمی و عملی در ارکان یک سازمان و یا قبیله و حکومت، اهمیت بسیار دارد، و هر طایفه موقعیت خود را باید بطور شفاف بداند، و اتحادش با سایر طوایف را برای تامین هدف یا اهدافی که به دنبال آن هستند، را مورد ارزیابی قرار دهند.
کشورهایی که دستخوش بی ثباتی شدید هستند، از زمان تشکیل آنها عمر زیادی نمی گذرد. به همین خاطر آسیب پذیر هستند. آنها تا حدودی نیازمند قَیِّم هستند. دارای مشاورانی مجرب خارجی و داخلی هستند. کشور باید ریشه دار باشد. اگر سالها تحت اشغال و ستم مهاجمان هم واقع شوند. باز فرهنگ و تمدن آنها مهاجمان را تسلیم فرهنگ و ادب خویش می نمایند. بطور مثال گورکانیان وقتی پراکنده شدند، آنها در هند زبان دیوانی و فرهنگ و ادبشان فارسی بود.
در کشور سوریه مردمش وفاق ملی، و انسجام قابل قبولی ندارند. به همین خاطر، امثال چنین کشورهایی از یکپارچگی و استقلال کاملی برخوردار نیستند.
رژیم اسرائیل هم با تقویت بنیان گذاران و هم پیمانانش وشاید هم بتوان گفت ؛ بوسیله ی قیّمهایش سالهاست، سرپا می باشد.
و به کمک همین نیروهای پشتیبانی، بالنده و شکست ناپذیر جلوه می نماید.
به نظر می آید حامیانش همواره او را بر بیشتر کشورهای خاورمیانه قدرتمند تر نگه می دارند.
درواقع کشورهای تازه تاءسیس، و کشورهایی که با مدنیت فاصله دارند، بسیاری از آنها دچار سرگشتگی سیاسی هستند، یعنی تکلیفشان باخودشان نیز مشخص نیست.
چنین کشورهایی شرایط بازی در نظام بین المللی را نمی دانند.
آنها آینده نگری در روابط دیپلماسی را دقیق نمی دانند. به جای استفاده از تجارب موفق دیگران، و استفاده از تمام پتانسیل های داخلی ، به حاشیه گرایی، روی آورده اند.
هر کشوری باید برنامه های عقلانی، و مراوده با سیستم های اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ جهانی داشته باشد.
سرگشتگی سیاسی ، و ندانستن کشور داری، موجب نفوذ اجانب، و نارضایتی ملت، و بحران آفرینی در سطح داخلی و خارجی می شود. درد امروز برخی از جوامع نادانی در اداره ی امور آنهاست، وگر نه خردمندی در اداره ی کشورها موجب پویایی و توسعه ی آن کشورها خواهد شد.
ایرانیان سرکرده ی سرزمین های مختلف
نگارنده : احمد لطفی
ساکنان پیش از تاریخ و بعد از تاریخ در فلات ایران، مردمی سازنده و متمدن، بوده اند. اگر حمل برملی گرایی وتفکر ناسیونالیستی و خودستایی نباشد نیاکان این سرزمین با تکثیر نسل و کثرت جمعیت یکسری از سرزمین ها را نیز فتح کرده اند و ادامه ی نسل آنها بر اثر نخبگی و یامدنیتی که داشته اند حاکمان یکسری از کشورها شده اند. ایرها، یا آریایی ها و سایر اقوام شناخته شده ی ایرانی الاصل تا ایرلند، روم و اروپا، یونان، کرواسی، آلبانی، و کشورهای آسیای میانه قسمتی از چین و هندوستان و افغانستان و پاکستان وجنوب روسیه و قسمت بزرگی از ترکیه و . . . .
... [مشاهده متن کامل]
اصالت و رد پای ایران در اکثرنقاط جهان آشکار است.
در یک زمانی سکاها، اعقاب سلم و تور و برخی ایلات دیگر ،
برخی مناطق را تصرف
کرده اند. و رهبر حکومت های. تازه تاسیس بنابر اقوال شفاهی و تاریخهایی که مورخان بی طرف نوشته اند. ردپای ایرانیان را در آسیای شرقی و عربی و مرکزی، و اروپا و اقیانوسیه و حتا قاره ی آمریکا کاملا" آشکار است. البته اثبات این چند جمله که نگارنده نوشته است، کاری بسیار دشوار است. بنابراین تیمی مجهز از باستان شناسان و مورخان و مردم شناسان و جغرافیدانان بزرگ را طلب می نماید. تا به صحت و سقم این حرفها پی برد. بطور مثال در کلیپهایی که پخش می شود، بسیاری از لغات مردم آلبانی شبیه فارسی است، یابرانکو سر مربی اسبق تیم ملی وپرسپولیس در یکی از شبکه های تلویزین در مصاحبه اش گفت کرواسی یا کرواتی اصالتا" ایرانی هستند. الان در ترکیه گذشته از کردها و کرمانج ها، یک میلیون لک دارد که به اعتراف خودشان، می گفتند ، مناصب مهمی در ترکیه دارند. برخی اسکندر مقدونی را فرزند دارا می دانند. امید است نیروهای متخصص و علاقه مند به تاریخ نسبت به این موضوع و طرح مساله تفحص لازم را به عمل آورند.
نگارنده : احمد لطفی
ساکنان پیش از تاریخ و بعد از تاریخ در فلات ایران، مردمی سازنده و متمدن، بوده اند. اگر حمل برملی گرایی وتفکر ناسیونالیستی و خودستایی نباشد نیاکان این سرزمین با تکثیر نسل و کثرت جمعیت یکسری از سرزمین ها را نیز فتح کرده اند و ادامه ی نسل آنها بر اثر نخبگی و یامدنیتی که داشته اند حاکمان یکسری از کشورها شده اند. ایرها، یا آریایی ها و سایر اقوام شناخته شده ی ایرانی الاصل تا ایرلند، روم و اروپا، یونان، کرواسی، آلبانی، و کشورهای آسیای میانه قسمتی از چین و هندوستان و افغانستان و پاکستان وجنوب روسیه و قسمت بزرگی از ترکیه و . . . .
... [مشاهده متن کامل]
اصالت و رد پای ایران در اکثرنقاط جهان آشکار است.
در یک زمانی سکاها، اعقاب سلم و تور و برخی ایلات دیگر ،
برخی مناطق را تصرف
کرده اند. و رهبر حکومت های. تازه تاسیس بنابر اقوال شفاهی و تاریخهایی که مورخان بی طرف نوشته اند. ردپای ایرانیان را در آسیای شرقی و عربی و مرکزی، و اروپا و اقیانوسیه و حتا قاره ی آمریکا کاملا" آشکار است. البته اثبات این چند جمله که نگارنده نوشته است، کاری بسیار دشوار است. بنابراین تیمی مجهز از باستان شناسان و مورخان و مردم شناسان و جغرافیدانان بزرگ را طلب می نماید. تا به صحت و سقم این حرفها پی برد. بطور مثال در کلیپهایی که پخش می شود، بسیاری از لغات مردم آلبانی شبیه فارسی است، یابرانکو سر مربی اسبق تیم ملی وپرسپولیس در یکی از شبکه های تلویزین در مصاحبه اش گفت کرواسی یا کرواتی اصالتا" ایرانی هستند. الان در ترکیه گذشته از کردها و کرمانج ها، یک میلیون لک دارد که به اعتراف خودشان، می گفتند ، مناصب مهمی در ترکیه دارند. برخی اسکندر مقدونی را فرزند دارا می دانند. امید است نیروهای متخصص و علاقه مند به تاریخ نسبت به این موضوع و طرح مساله تفحص لازم را به عمل آورند.
اتلاف فرصت ها، و اندوه بیشمار
نگارنده : احمد لطفی
برخی احادیث، در بطن خود مطالبی اجتماعی، روان شناسی، و تاریخی دارند، که دقت نظر به همین عبارتهای کوتآه موجب دریافت رهنمودهایی آموزنده، و بینشهای عقلانی، و هشداری ارشادی می شوند، که به انسان ها درس بیدار باش، و پرهیز از مسیر های غلط و غفلت ها و بی راهه ها را به جوامعی شبیه ما تفهیم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
در کشوری مانند ایران، با توجه به ظرفیت های بالقوه ای که دارد، همه از دولت و ملتش انتظار رشد و تعالی و پیشرفت و استفاده ی بهینه از فرصت ها را دارند. ولی آنچه در عمل مشاهده می شود فرصت سوزی و پردازشهای از متن به حاشیه را در تجربه ی تاریخی خویش ذخیره می نمایند. چنین تجاربی ضایع کردن فرصت ها به نفع کسانی است، که عقب ماندگی ما را می خواهند. به عبارتی دیگر، ما به فروعات مشغول و مایل شده ایم، تا آنجا که فقر، گرانی، عقب، ماندگی از ، سایر کشورها، کاهش سرانه
مطالعه، ناتوانی در ارتباط با مجامع بین المللی، ضعف در مدیریت بحران، کاهش وجهه در سطح جهان، بی اعتبار و بی رونق شدن پول ملی، عدم نشاط و اقتدار در دیپلماسی، دخالت بیگانگان در مقدرات کشور، وجود باندهای مافیا در اقتصاد کشور، وگاها" احتکار و اختلاس ، ضعف عملکرد متولیان امر در پیشبرد زیر ساخت های جاده ای تامین برق، و گاز، و. . . همه ی وقتها و فرصتها را نابود کردیم، تا کشور به رونق و توسعه ی همه جانبه دست پیدا نکند.
برخی آمارها حکایت از سیر قهقرایی کشور را در ابعاد توسعه ی همه جانبه دارد.
به طور مثال؛ جایگاه ایران برای چهارمین دوره متوالی در شاخص توسعه دولت الکترونیکی افت کرد. ایران اکنون جایگاه ۱۰۱ را در میان ۱۹۳ کشور دارد، این در حالی است که در سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۰ جایگاه ایران ۹۱ و ۸۹ بود.
به گزارش پیوست، داده های دوسالنامه امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد در زمینه شاخص توسعه دولت الکترونیکی ( EGDI ) نشان می دهد امتیاز ایران با اندکی افت به ۰. ۶۵۶۴ رسیده است و با ۱۰ پله سقوط در جایگاه ۱۰۱ رده بندی جهانی قرار دارد. علت افت ایران نسبت به سال های قبل به دلیل کاهش امتیاز در دو شاخص خدمات آنلاین و سرمایه های انسانی است. ( اقتباس از رایانه )
شوربختانه براساس گزارش شاخص جهانی نو آوری در سال ۲۰۲۲ میلادی ایران در جایگاه ۵۳ جهان از بین ۱۳۲ کشور قرار داشته است .
در بُعد شاخص نو آوری رتبه ششم منطقه بعد از رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی، ترکیه، عربستان سعودی و قطر می باشد.
باتوجه به چنین نمونه هایی و اوضاع فقیرانه ی کشور، و سوء مدیریت در برخی از بخش های حاکمیت، حکایت از آن دارد، که ما بسیار فرصت سوزی کرده ایم. نتیجه ی چنین عملکرد غلطی، الان آه و اندوه و افسوس و نگرانی و انتقاد بسیاری را به وجود آورده است. اینجاست که حدیث شریف به بشریت هشدار می دهد، اضاعه الفُرصه غُصه
یعنی ضایع کردن وقتها، غصه و اندوه و غصه را به وجود می آورد.
تا به سقوط کشیده نشده ایم. باید از رفتارهای باقیمانده، استفاده ی لازم را ببریم و در مدیریت ها. تجدید نظر کنیم.
نگارنده : احمد لطفی
برخی احادیث، در بطن خود مطالبی اجتماعی، روان شناسی، و تاریخی دارند، که دقت نظر به همین عبارتهای کوتآه موجب دریافت رهنمودهایی آموزنده، و بینشهای عقلانی، و هشداری ارشادی می شوند، که به انسان ها درس بیدار باش، و پرهیز از مسیر های غلط و غفلت ها و بی راهه ها را به جوامعی شبیه ما تفهیم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
در کشوری مانند ایران، با توجه به ظرفیت های بالقوه ای که دارد، همه از دولت و ملتش انتظار رشد و تعالی و پیشرفت و استفاده ی بهینه از فرصت ها را دارند. ولی آنچه در عمل مشاهده می شود فرصت سوزی و پردازشهای از متن به حاشیه را در تجربه ی تاریخی خویش ذخیره می نمایند. چنین تجاربی ضایع کردن فرصت ها به نفع کسانی است، که عقب ماندگی ما را می خواهند. به عبارتی دیگر، ما به فروعات مشغول و مایل شده ایم، تا آنجا که فقر، گرانی، عقب، ماندگی از ، سایر کشورها، کاهش سرانه
مطالعه، ناتوانی در ارتباط با مجامع بین المللی، ضعف در مدیریت بحران، کاهش وجهه در سطح جهان، بی اعتبار و بی رونق شدن پول ملی، عدم نشاط و اقتدار در دیپلماسی، دخالت بیگانگان در مقدرات کشور، وجود باندهای مافیا در اقتصاد کشور، وگاها" احتکار و اختلاس ، ضعف عملکرد متولیان امر در پیشبرد زیر ساخت های جاده ای تامین برق، و گاز، و. . . همه ی وقتها و فرصتها را نابود کردیم، تا کشور به رونق و توسعه ی همه جانبه دست پیدا نکند.
برخی آمارها حکایت از سیر قهقرایی کشور را در ابعاد توسعه ی همه جانبه دارد.
به طور مثال؛ جایگاه ایران برای چهارمین دوره متوالی در شاخص توسعه دولت الکترونیکی افت کرد. ایران اکنون جایگاه ۱۰۱ را در میان ۱۹۳ کشور دارد، این در حالی است که در سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۰ جایگاه ایران ۹۱ و ۸۹ بود.
به گزارش پیوست، داده های دوسالنامه امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد در زمینه شاخص توسعه دولت الکترونیکی ( EGDI ) نشان می دهد امتیاز ایران با اندکی افت به ۰. ۶۵۶۴ رسیده است و با ۱۰ پله سقوط در جایگاه ۱۰۱ رده بندی جهانی قرار دارد. علت افت ایران نسبت به سال های قبل به دلیل کاهش امتیاز در دو شاخص خدمات آنلاین و سرمایه های انسانی است. ( اقتباس از رایانه )
شوربختانه براساس گزارش شاخص جهانی نو آوری در سال ۲۰۲۲ میلادی ایران در جایگاه ۵۳ جهان از بین ۱۳۲ کشور قرار داشته است .
در بُعد شاخص نو آوری رتبه ششم منطقه بعد از رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی، ترکیه، عربستان سعودی و قطر می باشد.
باتوجه به چنین نمونه هایی و اوضاع فقیرانه ی کشور، و سوء مدیریت در برخی از بخش های حاکمیت، حکایت از آن دارد، که ما بسیار فرصت سوزی کرده ایم. نتیجه ی چنین عملکرد غلطی، الان آه و اندوه و افسوس و نگرانی و انتقاد بسیاری را به وجود آورده است. اینجاست که حدیث شریف به بشریت هشدار می دهد، اضاعه الفُرصه غُصه
یعنی ضایع کردن وقتها، غصه و اندوه و غصه را به وجود می آورد.
تا به سقوط کشیده نشده ایم. باید از رفتارهای باقیمانده، استفاده ی لازم را ببریم و در مدیریت ها. تجدید نظر کنیم.
یادمان یکمین سالگرد شادروان مهندس حسین مهرابی لاغری دلفان
نگارنده: احمد لطفی
از قدیم گفته اند اقوام و خویشاوندان خوب و ارزشمند بسان قلعه و "دژ "می باشند. آنها زمانی که از دنیا می روند، گذشته از اقوام، بسیاری از مردم جامعه غمگین و ناراحت می شوند. به عبارتی دیگر، افراد بزرگ و خدمتگزار جامعه ، منشاء خدمت گستری آنها طیف بزرگی از افراد جامعه را شامل می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
شادروان مهندس حسین مهرابی، در اداره ی کشاورزی کرج و خرمشهر سالها خالصانه خدمت کرده بودند. پدر ایشان وابسته به خوانین جهانگیری و مادرش جزو احمدی های میربگ بودند. البته چهار طایفه ی میربگ، از خوانین تاوابستگانشان همگی میربگ از ایل مومه وند یا ممیوند از اعقاب سرهنگ عباسقلی خان سوره میری هستند.
شادروان مهندس حسین مهرابی لاغری، فرزندزنده یاد عزیزبیگ مهرابی لاغری، همشیره ی شادروان حشمت الله خان جهانگیری، و برادرانش، که از شخصیت های تاریخی نور آباد دلفان می باشند. و مرحوم دکتر الهیار ملکشاهی نیز داماد خاندان جهانگیری بودند.
طبق کتاب ایل و بزرگان میر بگ، بسیاری از اقوام شادروان عزیز بیگ مهرابی، از طایفه جهانگیری های میربگ، می توان به خاندان حیدری و شیوخ برجسته ی میربگ اشاره نمود.
عزیزبیگ دارای هفت برادر و دو خواهر بودند، که هفت برادرش در اثر نبودن دوا و دکتر در منطقه ی محروم دلفان آن زمان، در همان دوران طفولیت از دنیا می روند، شادروان عزیز بیگ طبق رسوم روزگار که جوانان برای تجربه ی زندگی بهتر، به شهرهای آباد و بندری می رفتند. ایشان بعد از ازدواج با جان پرور احمدی ، از منطقه ی دلفان به سمت خوزستان مهاجرت می کند. ایشان در گمرک خرمشهر استخدام می شود. حاصل این ازدواج یک پسر و ۵ دختر می شود.
پسرش مهندس حسین مهرابی گذشته از داشتن تحصیلاتت عالی، و استخدام در وزارت کشاورزی ، نقاش و خطاطی چیره دست نیز بودند.
وی حدود هشتاد سال با عزت زندگی کرد، تا بلاخره در هفتم دی ماه سال ۱۴۰۲ خورشیدی، روحش به ملکوت اعلی پیوست.
یکمین سالگرد به حق پیوستن این انسان خوش اخلاق، مردمدار، نجیب و آراسته را به بازماندگان، اقوام و ایل بزرگ میربگ صمیمانه تسلیت عرض می نمایم.
روحش شاد و یادش گرامی باد
نگارنده: احمد لطفی
از قدیم گفته اند اقوام و خویشاوندان خوب و ارزشمند بسان قلعه و "دژ "می باشند. آنها زمانی که از دنیا می روند، گذشته از اقوام، بسیاری از مردم جامعه غمگین و ناراحت می شوند. به عبارتی دیگر، افراد بزرگ و خدمتگزار جامعه ، منشاء خدمت گستری آنها طیف بزرگی از افراد جامعه را شامل می شوند.
... [مشاهده متن کامل]
شادروان مهندس حسین مهرابی، در اداره ی کشاورزی کرج و خرمشهر سالها خالصانه خدمت کرده بودند. پدر ایشان وابسته به خوانین جهانگیری و مادرش جزو احمدی های میربگ بودند. البته چهار طایفه ی میربگ، از خوانین تاوابستگانشان همگی میربگ از ایل مومه وند یا ممیوند از اعقاب سرهنگ عباسقلی خان سوره میری هستند.
شادروان مهندس حسین مهرابی لاغری، فرزندزنده یاد عزیزبیگ مهرابی لاغری، همشیره ی شادروان حشمت الله خان جهانگیری، و برادرانش، که از شخصیت های تاریخی نور آباد دلفان می باشند. و مرحوم دکتر الهیار ملکشاهی نیز داماد خاندان جهانگیری بودند.
طبق کتاب ایل و بزرگان میر بگ، بسیاری از اقوام شادروان عزیز بیگ مهرابی، از طایفه جهانگیری های میربگ، می توان به خاندان حیدری و شیوخ برجسته ی میربگ اشاره نمود.
عزیزبیگ دارای هفت برادر و دو خواهر بودند، که هفت برادرش در اثر نبودن دوا و دکتر در منطقه ی محروم دلفان آن زمان، در همان دوران طفولیت از دنیا می روند، شادروان عزیز بیگ طبق رسوم روزگار که جوانان برای تجربه ی زندگی بهتر، به شهرهای آباد و بندری می رفتند. ایشان بعد از ازدواج با جان پرور احمدی ، از منطقه ی دلفان به سمت خوزستان مهاجرت می کند. ایشان در گمرک خرمشهر استخدام می شود. حاصل این ازدواج یک پسر و ۵ دختر می شود.
پسرش مهندس حسین مهرابی گذشته از داشتن تحصیلاتت عالی، و استخدام در وزارت کشاورزی ، نقاش و خطاطی چیره دست نیز بودند.
وی حدود هشتاد سال با عزت زندگی کرد، تا بلاخره در هفتم دی ماه سال ۱۴۰۲ خورشیدی، روحش به ملکوت اعلی پیوست.
یکمین سالگرد به حق پیوستن این انسان خوش اخلاق، مردمدار، نجیب و آراسته را به بازماندگان، اقوام و ایل بزرگ میربگ صمیمانه تسلیت عرض می نمایم.
روحش شاد و یادش گرامی باد
معرفی مختصر برخی از اندیشه های آنتونیو گرامشی ( ۱۸۹۱ - ۱۹۳۷ )
نگارنده: احمد لطفی
آنتونیو گرامشی در سال ۱۸۹۱ میلادی در کشور ایتالیا به دنیا آمد. . ایشان در زمانی زندگی می کرد ، که افکار کمو نیستی و سوسیالیستی در جامعه ظهور یافته بود. وی ( گرامشی ) از نابرابری های اجتماعی و مشکلات جامعه ی کارگری اطلاع داشت. حکومت موسو لینی از فعالیت ها و افکار کمونیستی گرامشی اطلاع داشتند، وچنین افکاری برای حکومت وی زیانهایی را به دنبال داشت.
... [مشاهده متن کامل]
"گرامشی در سال ۱۹۱۶ فعالیتش را به عنوان روزنامه نگار در مجله حزب سوسیالیست آغاز کرد و سال بعد عضو کمیته موقت حزب شد. در ژانویه سال ۱۹۲۲ که حزب کمونیست ایتالیا پایه گذاری شد، آنتونیو گرامشی هم عضو کمیته مرکزی آن بود. از ماه مه ۱۹۲۲ گرامشی به عنوان عضو حزب کمونیست ایتالیا به مسکو رفت و بیش از یک سال را ( تا نوامبر ۱۹۲۳ ) در کشور شوروی گذراند. در همین دوران بود که در یکی از درمانگاه های محلی برای نخستین بار با گیلیا شاکت دیدار کرد _ که در آینده همسرش شد _ و پس از آن به عنوان رهبر حزب کمونیست به کشورش بازگشت. "
( اقتباس از رایانه/ هژمونی در نظریات آنتونیو گرامشی، اندیشکده خرد )
گرامشی هژمونی را برتری ایدئولوژی ، و حفظ سلطه فرهنگی و اجتماعی گروه حاکم بر گروه غیرحاکم، به عبارتی دیگر تسلط فرهنگی و اجتماعی
یک گروه بر دیگر گروه ها می باشد.
درواقع گرامشی معتقد بود، برای حفظ قدرتِ یک طبقه گذشته از اعمال زور، از طریق توافقات اجتماعی وفرهنگی هم تسلط خویش را مقرر می نماید.
نوشته های گرامشی و تبحر وی در نوشتن مقالات انتقادی، نسبت به صاحبان قدرت، مسئولان ایتالیا از این بابت دل خوشی از افکار او نداشتند.
گرامشی"در سی و پنج سالگی ( یعنی ماه نوامبر ۱۹۲۶ ) به جرم مخالفت با موسولینی بازداشت و روانه اردوگاه زندانیان سیاسی شد. در خلال محاکمه اش، موسولینی درباره او گفت: �نباید بگذاریم این مغز دیگر فکر کند. � در سال ۱۹۲۷ گرامشی به زندانی در میلان فرستاده شد و از آنجا به رم منتقل گردید. او به بیست سال حبس محکوم شده بود. در نامه ای که در همین دوران به خانواده اش نوشته گفته است که به سرانجام رساندن ایده هایی که تا همیشه پایدار باشند ذهنش را به ستوه آورده و برای پایان دادن به این ذهن مشغولی در حال سامان دادن به یک طرح نظام مند مطالعاتی است. " ( اقتباس از رایانه )
گرامشی در زندان زجر فراوان دید، ولی دست از مرام خویش بر نداشت. در زندان نوشته هایش از طریق خواهر زنش به خارج زندان ، و سپس به مسکو. فرستاده شدند. اگر چنین اتفاقی رخ نمی داد. مردم دوستدار دانش از افکار ایشان اطلاع پیدا نمی کردند. این دانشمند کمونیستی مرام، در سن ۴۶ سالگی در زندان از دنیا رفت.
نگارنده: احمد لطفی
آنتونیو گرامشی در سال ۱۸۹۱ میلادی در کشور ایتالیا به دنیا آمد. . ایشان در زمانی زندگی می کرد ، که افکار کمو نیستی و سوسیالیستی در جامعه ظهور یافته بود. وی ( گرامشی ) از نابرابری های اجتماعی و مشکلات جامعه ی کارگری اطلاع داشت. حکومت موسو لینی از فعالیت ها و افکار کمونیستی گرامشی اطلاع داشتند، وچنین افکاری برای حکومت وی زیانهایی را به دنبال داشت.
... [مشاهده متن کامل]
"گرامشی در سال ۱۹۱۶ فعالیتش را به عنوان روزنامه نگار در مجله حزب سوسیالیست آغاز کرد و سال بعد عضو کمیته موقت حزب شد. در ژانویه سال ۱۹۲۲ که حزب کمونیست ایتالیا پایه گذاری شد، آنتونیو گرامشی هم عضو کمیته مرکزی آن بود. از ماه مه ۱۹۲۲ گرامشی به عنوان عضو حزب کمونیست ایتالیا به مسکو رفت و بیش از یک سال را ( تا نوامبر ۱۹۲۳ ) در کشور شوروی گذراند. در همین دوران بود که در یکی از درمانگاه های محلی برای نخستین بار با گیلیا شاکت دیدار کرد _ که در آینده همسرش شد _ و پس از آن به عنوان رهبر حزب کمونیست به کشورش بازگشت. "
( اقتباس از رایانه/ هژمونی در نظریات آنتونیو گرامشی، اندیشکده خرد )
گرامشی هژمونی را برتری ایدئولوژی ، و حفظ سلطه فرهنگی و اجتماعی گروه حاکم بر گروه غیرحاکم، به عبارتی دیگر تسلط فرهنگی و اجتماعی
یک گروه بر دیگر گروه ها می باشد.
درواقع گرامشی معتقد بود، برای حفظ قدرتِ یک طبقه گذشته از اعمال زور، از طریق توافقات اجتماعی وفرهنگی هم تسلط خویش را مقرر می نماید.
نوشته های گرامشی و تبحر وی در نوشتن مقالات انتقادی، نسبت به صاحبان قدرت، مسئولان ایتالیا از این بابت دل خوشی از افکار او نداشتند.
گرامشی"در سی و پنج سالگی ( یعنی ماه نوامبر ۱۹۲۶ ) به جرم مخالفت با موسولینی بازداشت و روانه اردوگاه زندانیان سیاسی شد. در خلال محاکمه اش، موسولینی درباره او گفت: �نباید بگذاریم این مغز دیگر فکر کند. � در سال ۱۹۲۷ گرامشی به زندانی در میلان فرستاده شد و از آنجا به رم منتقل گردید. او به بیست سال حبس محکوم شده بود. در نامه ای که در همین دوران به خانواده اش نوشته گفته است که به سرانجام رساندن ایده هایی که تا همیشه پایدار باشند ذهنش را به ستوه آورده و برای پایان دادن به این ذهن مشغولی در حال سامان دادن به یک طرح نظام مند مطالعاتی است. " ( اقتباس از رایانه )
گرامشی در زندان زجر فراوان دید، ولی دست از مرام خویش بر نداشت. در زندان نوشته هایش از طریق خواهر زنش به خارج زندان ، و سپس به مسکو. فرستاده شدند. اگر چنین اتفاقی رخ نمی داد. مردم دوستدار دانش از افکار ایشان اطلاع پیدا نمی کردند. این دانشمند کمونیستی مرام، در سن ۴۶ سالگی در زندان از دنیا رفت.
روز دوشنبه روز واویلای پیشکوه و پشتکوه
نگارنده : احمد لطفی
روز دوشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۲۶ خورشیدی، روز واویلای پیشکوه و پشتکوه بود.
در شهرستان دره شهر تشییع جنازه ی پهلوان ایوب حسنوند جوان ارزنده بود، که جمعیت مردم بسان برپایی روز قیامت بود، خاندان و اقوامش گِل بر سر و دوش گذاشته بودند. مردم همه با دل حزین در آن مراسم شرکت داشتند.
... [مشاهده متن کامل]
بعد از ابراز همدردی با بازماندگان پهلوان ایوب حسنوند، نگارنده و مهندس کامران شعبانی و همسرم راهی دیار آبدانان شدیم. آنجا که گویا عزای بانو نسرین زینی وند، در هفت چشمه به اتمام رسیده بود، و قیامت صغرا را در گلزار امامزاده سید صلاح الدین رابا چشم خود دیدم. خیابان ها همه ماشین پارک شده بود، و ترافیک و در حوالی حرم سید صلاح الدین محمد ( ع ) خبر از حادثه مراسم خاکسپاری جوان رعنا مهندس مسعود دانیالی ، و بانویی از تشمالهای سلیمانخانی، که با هم مصادف شده بود، در جریان بود.
برای اجرای آن دو مراسم، بیشتر محله های شهر آبدانان گویی شهر ارواح شده بود. و تمام جمعیتش در امامزاده سید صلاح الدین جمع بودند. مهندس مسعود دانیالی جوان رشید ، و همه چیز تمام، اشک همه را در آورده بود اشخاصی از زرین آباد، دهلران ، موسیان، مور موری، دره شهر، بدره ، و ایلام، به گلزار دفن اموات آبدانان آمده ّ بودند.
گریه و آه و ناله مردم در سخنرانی استاد عیسی باقری در هم تنیده می شد. حضور گسترده ی مردم، و اظهار همدردی نسبت به بازماندگان، با آه و افسوس , و اشک ادامه یافت، و نهایتا" این مراسم بزرگ به پایان رسید. روح آن سفر کردگان به دیار ابدیت شاد و یادشان تا قیامت گرامی باد.
نگارنده : احمد لطفی
روز دوشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۲۶ خورشیدی، روز واویلای پیشکوه و پشتکوه بود.
در شهرستان دره شهر تشییع جنازه ی پهلوان ایوب حسنوند جوان ارزنده بود، که جمعیت مردم بسان برپایی روز قیامت بود، خاندان و اقوامش گِل بر سر و دوش گذاشته بودند. مردم همه با دل حزین در آن مراسم شرکت داشتند.
... [مشاهده متن کامل]
بعد از ابراز همدردی با بازماندگان پهلوان ایوب حسنوند، نگارنده و مهندس کامران شعبانی و همسرم راهی دیار آبدانان شدیم. آنجا که گویا عزای بانو نسرین زینی وند، در هفت چشمه به اتمام رسیده بود، و قیامت صغرا را در گلزار امامزاده سید صلاح الدین رابا چشم خود دیدم. خیابان ها همه ماشین پارک شده بود، و ترافیک و در حوالی حرم سید صلاح الدین محمد ( ع ) خبر از حادثه مراسم خاکسپاری جوان رعنا مهندس مسعود دانیالی ، و بانویی از تشمالهای سلیمانخانی، که با هم مصادف شده بود، در جریان بود.
برای اجرای آن دو مراسم، بیشتر محله های شهر آبدانان گویی شهر ارواح شده بود. و تمام جمعیتش در امامزاده سید صلاح الدین جمع بودند. مهندس مسعود دانیالی جوان رشید ، و همه چیز تمام، اشک همه را در آورده بود اشخاصی از زرین آباد، دهلران ، موسیان، مور موری، دره شهر، بدره ، و ایلام، به گلزار دفن اموات آبدانان آمده ّ بودند.
گریه و آه و ناله مردم در سخنرانی استاد عیسی باقری در هم تنیده می شد. حضور گسترده ی مردم، و اظهار همدردی نسبت به بازماندگان، با آه و افسوس , و اشک ادامه یافت، و نهایتا" این مراسم بزرگ به پایان رسید. روح آن سفر کردگان به دیار ابدیت شاد و یادشان تا قیامت گرامی باد.
آیا جامعه ی ما در حال تغییر است؟!
نگارنده : احمد لطفی
باتوجه به تعریف تغییر ( change ) معمولا" در ظرف مدت کوتاهی قابل مشاهده و ملموس می باشد.
تغییر در مقابل تحول است، و تحول تغییرات بنیادی در بازه ی زمانی طولانی تری بوجود می آید، و قابل مشاهده، و بررسی است. بطور مثال در پوشش و پیرایش افراد جامعه در یک بازه ی زمانی محدود کاملا" قابل ملاحظه و روءیت است. اما تحول در زمان طولانی و از ژرفایی و گستردگی بیشتری برخوردار است.
... [مشاهده متن کامل]
تغییرات رخدادهایی هستند، که در کوتاه مدت به چشم می آیند، ولی تحول روندی زمان بر بوده، که طی آن تحولات بعد از مدتی تغییرات ژرف و عمیقی بوجود آمده است.
در کشور ما بر اثر رشد فکری و کسب اطلاعات از فضای مجازی، و افزایش سطح توقع برای رسیدن به حقوق انسانی، اجتماعی ، اقتصادی، و سیاسی، زنان و مردان نسبت به گذشته متحول شده اند. از طرفی دیگرمردم هر رفتار و برخورد غیر انسانی و زور گویانه را تحمل نمی کنند.
زنان و مردان حق راءی و حق انتخاب، در امور سیاسی، خانوادگی، آموزشی وداشتن شعل و آزادی ، و. . . . را جزو مطالبات خویش می دانند.
مردم خواستار آزادی های مدنی، و اعتراض به نابرابری ها، نا عدالتی ها و همچنین پاسخگو دانستن مسئولین جامعه هستند.
در قدیم ترهاکدخدا شناسنامه ها در خانه کدخدا جمع می شد، و یکی به جای همه به کاندید دلخواه راءی می دادند. ولی الان چنین شیوه ای تغییر یافته، و گاها" زن و شوهر ممکن است به دو شخص و کاندیدای متفاوت راءی بدهند.
جوان ها و حتا بزرگترها، تغییراتی دراستعمال مواد مخدر ، شیوه ی سرگرمی ها، استقبال از مدهای جدید، و موسیقی و صد ها رفتار در سبک زندگی شکل گرفته است، که با گذشته فرق دارد.
در واقع کشور ایران، ضمن باز سازی، خویش در تمام زمینه ها ، شایسته است ، که به این واقعیت توجه داشته باشیم. که مردم ایران زمین دچار تغییرات شده است. به جای سرکوب و نفی چنین رفتاری، به نظر می آید با فرهنگ سازی، و کمک همگانی و نه حذف کسانی که مثل ما نمی اندیشند، جامعه را چند قطبی کنیم، و انرژی و ظرفیت ها به خنثی سازی یکدیگر مبادرت ورزیده شود.
این تغییرات راباید مدیریت نمود. و" نباید تغییرات موجود را فقط با آسیب های مختلف توجیه نمود. " ( اقتباس از سخنرانی آزاد ارمکی ) در حالیکه زمان به عقب بر نمی گردد. و این رفتارها، سبک ها و تغییرات احتمالا" خواست اکثریت جامعه بوده است.
نگارنده : احمد لطفی
باتوجه به تعریف تغییر ( change ) معمولا" در ظرف مدت کوتاهی قابل مشاهده و ملموس می باشد.
تغییر در مقابل تحول است، و تحول تغییرات بنیادی در بازه ی زمانی طولانی تری بوجود می آید، و قابل مشاهده، و بررسی است. بطور مثال در پوشش و پیرایش افراد جامعه در یک بازه ی زمانی محدود کاملا" قابل ملاحظه و روءیت است. اما تحول در زمان طولانی و از ژرفایی و گستردگی بیشتری برخوردار است.
... [مشاهده متن کامل]
تغییرات رخدادهایی هستند، که در کوتاه مدت به چشم می آیند، ولی تحول روندی زمان بر بوده، که طی آن تحولات بعد از مدتی تغییرات ژرف و عمیقی بوجود آمده است.
در کشور ما بر اثر رشد فکری و کسب اطلاعات از فضای مجازی، و افزایش سطح توقع برای رسیدن به حقوق انسانی، اجتماعی ، اقتصادی، و سیاسی، زنان و مردان نسبت به گذشته متحول شده اند. از طرفی دیگرمردم هر رفتار و برخورد غیر انسانی و زور گویانه را تحمل نمی کنند.
زنان و مردان حق راءی و حق انتخاب، در امور سیاسی، خانوادگی، آموزشی وداشتن شعل و آزادی ، و. . . . را جزو مطالبات خویش می دانند.
مردم خواستار آزادی های مدنی، و اعتراض به نابرابری ها، نا عدالتی ها و همچنین پاسخگو دانستن مسئولین جامعه هستند.
در قدیم ترهاکدخدا شناسنامه ها در خانه کدخدا جمع می شد، و یکی به جای همه به کاندید دلخواه راءی می دادند. ولی الان چنین شیوه ای تغییر یافته، و گاها" زن و شوهر ممکن است به دو شخص و کاندیدای متفاوت راءی بدهند.
جوان ها و حتا بزرگترها، تغییراتی دراستعمال مواد مخدر ، شیوه ی سرگرمی ها، استقبال از مدهای جدید، و موسیقی و صد ها رفتار در سبک زندگی شکل گرفته است، که با گذشته فرق دارد.
در واقع کشور ایران، ضمن باز سازی، خویش در تمام زمینه ها ، شایسته است ، که به این واقعیت توجه داشته باشیم. که مردم ایران زمین دچار تغییرات شده است. به جای سرکوب و نفی چنین رفتاری، به نظر می آید با فرهنگ سازی، و کمک همگانی و نه حذف کسانی که مثل ما نمی اندیشند، جامعه را چند قطبی کنیم، و انرژی و ظرفیت ها به خنثی سازی یکدیگر مبادرت ورزیده شود.
این تغییرات راباید مدیریت نمود. و" نباید تغییرات موجود را فقط با آسیب های مختلف توجیه نمود. " ( اقتباس از سخنرانی آزاد ارمکی ) در حالیکه زمان به عقب بر نمی گردد. و این رفتارها، سبک ها و تغییرات احتمالا" خواست اکثریت جامعه بوده است.
دل زخمی و رنجور محرو مان
نگارنده : احمد لطفی
دل یا قلب صنوبری شکل، عضو مهمی از اعضای بدن انسان می باشد، که در بطن چپ انسان قرار گرفته، و بطور طبیعی کارش پمپاژ خون به سایر جوارح انسان است.
در بین حکماء و علماء ربانی قلب سلیم ، و رحیم را جایگاه عرش الرحمان می دانند. و قلب ناسالم، و آلوده را جایگاه شیطان می دانند.
... [مشاهده متن کامل]
فلاسفه قلب سلیم را ستوده اند.
برخی قلب را حرم خداوند دانسته اند. گرچه حرم امن الهی را مکه و مدینه دانسته اند. حرم باطنی هما قلب سلیم است، اگر انسان با قلب سلیم و قلبی که نور حق در آن تابیده است، به زیارت و طواف کعبه برود، طواف و زیارت و حتا نماز با یادقلبی ِ خداوند، تاثیرش بیشتر است. و هرشخصی که حرم دلش مالامال از حضور و یاد خداوند باشد، و با چنین آمادگی به حج برود، حاجی و موءمن واقعی خواهد بود. .
مولانا جلال الدین بلخی و پروین اعتصامی بر اهمیت حضور قلبی و حرم باطنی ( دل ) مطالبی ارزنده سروده اند.
در بُعد اجتماعی، خشنود ی دل نیز برابر با حج اکبر قلمداد شده است. زدودنَ غم از دل شکَسته ، بدهی بدهکاری را پرداختن، دل یتیمی را شاد کردن، به شخصی سواد آموختن، از فاجعه ی طلاق دو جوان جلو گیری کردن، و . . . . همه از کارکردها و مصداق های اجتماعی - اقتصادی تیمار دلهای زخمی و رنجور محرومان است.
نگارنده : احمد لطفی
دل یا قلب صنوبری شکل، عضو مهمی از اعضای بدن انسان می باشد، که در بطن چپ انسان قرار گرفته، و بطور طبیعی کارش پمپاژ خون به سایر جوارح انسان است.
در بین حکماء و علماء ربانی قلب سلیم ، و رحیم را جایگاه عرش الرحمان می دانند. و قلب ناسالم، و آلوده را جایگاه شیطان می دانند.
... [مشاهده متن کامل]
فلاسفه قلب سلیم را ستوده اند.
برخی قلب را حرم خداوند دانسته اند. گرچه حرم امن الهی را مکه و مدینه دانسته اند. حرم باطنی هما قلب سلیم است، اگر انسان با قلب سلیم و قلبی که نور حق در آن تابیده است، به زیارت و طواف کعبه برود، طواف و زیارت و حتا نماز با یادقلبی ِ خداوند، تاثیرش بیشتر است. و هرشخصی که حرم دلش مالامال از حضور و یاد خداوند باشد، و با چنین آمادگی به حج برود، حاجی و موءمن واقعی خواهد بود. .
مولانا جلال الدین بلخی و پروین اعتصامی بر اهمیت حضور قلبی و حرم باطنی ( دل ) مطالبی ارزنده سروده اند.
در بُعد اجتماعی، خشنود ی دل نیز برابر با حج اکبر قلمداد شده است. زدودنَ غم از دل شکَسته ، بدهی بدهکاری را پرداختن، دل یتیمی را شاد کردن، به شخصی سواد آموختن، از فاجعه ی طلاق دو جوان جلو گیری کردن، و . . . . همه از کارکردها و مصداق های اجتماعی - اقتصادی تیمار دلهای زخمی و رنجور محرومان است.
رابطه انسان امروز با گذشته، حال، و آینده
نگارنده: احمد لطفی
انسان امروز بر مبنای برخی دید گاه ها و نظریه ها خود را از گذشته و آینده، منفک کرده است. چنین انسانی که تعلق خود را از گذشته بریده، و به آینده هم فکر نمی کند، گویی به قول گئورک زیمل زندگی رابسان ماجرایی می بیند، که از گذشته فاصله گرفته و همه ی پل های پشت سر خود را خراب کرده، و فقط در حال و لحظه گویی قدم گذاشتن در مه، یا راه رفتن در دل سیاهی و مقصد ی ناپیدا گام برمی دارد. نهایت چنین ماجرایی رسیدن به پوچی و نیهیلیسم است.
... [مشاهده متن کامل]
انسانهای امروز در اندیشه ی خویش، بیشتر به انکار گذشته، و نامعلومی و نا پیدایی آینده می اندیشد.
به نظر می آید، گرچه دم غنیمت است و بیشتر به آن توجه نمود. اما بشر بطور طبیعی گذشته رانیز چراغ ره آینده باید دانست. همانطور که تاریخ، معلم انسانهاست. پس درک گذشته عامل عبرت و مستحکم گام بر داشتن در حال برای مقصدی در آینده است. البته شاید نگارنده سنتی فکر می کند، و حق با " زیمل" ، "کافکا" است که زندگی پایانش بسان ماجرایی است که خالقش ما هستیم. ، و به قول زیمل؛ " ماجرا" ناحیه ای اشغالی، در کشور زندگی است.
" ماجرا" به معنای دقیق تر کلمه، در بیرون از سیر معمول زندگی رخ می دهد.
[ اقتباس از رایانه و مقاله ماجراجو]
گرچه برخی جهان را بسان طنابی بر روی چاه زندگی می دانند، که اول و آخر آن از نظر فردی که از چاه به آن می نگرد، حقیقتش نا مشخص است. اما می دانند، که زندگی آغاز و انجامی بر آن مترتب است.
در هر حال برخی از افراد ونسل جوان به هر دلیلی نسبت به گذشته، بی رغبت و از آینده تصویر درست و روشنی ندارند. اگر آداب و سنن شکنی، پرخاشگری، پائین بودن آستانه ی صبر را نیز بر رفتارها و افکار آنها اضافه کنیم. خطر ابتلا به پوچ گرایی، افسردگی و خودکشی را افزایش می دهد. حال ریشه ی این همه فاصله از بی توجهی به گذشته و آینده ی مبهم، قطعا" اشاره به نوعی اعتراض از وضع موجود را به اذهان مترتب می نماید. و تداوم زندگی بسیار سخت می باشد.
بطور مثال، جوانی دهلرانی برای خریدن وانتی کوچک برای امرار معاش قسم می خورد، که خانواده اش چهار وام گرفته اند تا پول این وانت - پراید جور شود.
جوانانی که از لحاظ شغل، مسکن، ازدواج، و. . . در تنگنا و فشار اقتصادی، اجتماعی و روانی هستند. قطعا" عقیده ی مذهبی، رعایت حقوق والدین، و بزرگترها، دانستن تاریخ ، و شوق و ذوق در زندگی حال و امید به آینده در آنها چنان کاهش می یابد، که به کلی از گذشته و آینده متنفر شده اند. بنابراین تمام تلاش خود برای زندگی روزمره به کار می گیرند. و اگر انسداد اجتماعی، و اقتصادی مانع شکوفایی و رسیدن آنها به اهدافشان باشد، نسل حاضر به ده ها آسیب اجتماعی دچار می شوند. امید است دولتمردان توجه ویژه ای برای رفع مشکلات جامعه مبذول نمایند.
نگارنده: احمد لطفی
انسان امروز بر مبنای برخی دید گاه ها و نظریه ها خود را از گذشته و آینده، منفک کرده است. چنین انسانی که تعلق خود را از گذشته بریده، و به آینده هم فکر نمی کند، گویی به قول گئورک زیمل زندگی رابسان ماجرایی می بیند، که از گذشته فاصله گرفته و همه ی پل های پشت سر خود را خراب کرده، و فقط در حال و لحظه گویی قدم گذاشتن در مه، یا راه رفتن در دل سیاهی و مقصد ی ناپیدا گام برمی دارد. نهایت چنین ماجرایی رسیدن به پوچی و نیهیلیسم است.
... [مشاهده متن کامل]
انسانهای امروز در اندیشه ی خویش، بیشتر به انکار گذشته، و نامعلومی و نا پیدایی آینده می اندیشد.
به نظر می آید، گرچه دم غنیمت است و بیشتر به آن توجه نمود. اما بشر بطور طبیعی گذشته رانیز چراغ ره آینده باید دانست. همانطور که تاریخ، معلم انسانهاست. پس درک گذشته عامل عبرت و مستحکم گام بر داشتن در حال برای مقصدی در آینده است. البته شاید نگارنده سنتی فکر می کند، و حق با " زیمل" ، "کافکا" است که زندگی پایانش بسان ماجرایی است که خالقش ما هستیم. ، و به قول زیمل؛ " ماجرا" ناحیه ای اشغالی، در کشور زندگی است.
" ماجرا" به معنای دقیق تر کلمه، در بیرون از سیر معمول زندگی رخ می دهد.
[ اقتباس از رایانه و مقاله ماجراجو]
گرچه برخی جهان را بسان طنابی بر روی چاه زندگی می دانند، که اول و آخر آن از نظر فردی که از چاه به آن می نگرد، حقیقتش نا مشخص است. اما می دانند، که زندگی آغاز و انجامی بر آن مترتب است.
در هر حال برخی از افراد ونسل جوان به هر دلیلی نسبت به گذشته، بی رغبت و از آینده تصویر درست و روشنی ندارند. اگر آداب و سنن شکنی، پرخاشگری، پائین بودن آستانه ی صبر را نیز بر رفتارها و افکار آنها اضافه کنیم. خطر ابتلا به پوچ گرایی، افسردگی و خودکشی را افزایش می دهد. حال ریشه ی این همه فاصله از بی توجهی به گذشته و آینده ی مبهم، قطعا" اشاره به نوعی اعتراض از وضع موجود را به اذهان مترتب می نماید. و تداوم زندگی بسیار سخت می باشد.
بطور مثال، جوانی دهلرانی برای خریدن وانتی کوچک برای امرار معاش قسم می خورد، که خانواده اش چهار وام گرفته اند تا پول این وانت - پراید جور شود.
جوانانی که از لحاظ شغل، مسکن، ازدواج، و. . . در تنگنا و فشار اقتصادی، اجتماعی و روانی هستند. قطعا" عقیده ی مذهبی، رعایت حقوق والدین، و بزرگترها، دانستن تاریخ ، و شوق و ذوق در زندگی حال و امید به آینده در آنها چنان کاهش می یابد، که به کلی از گذشته و آینده متنفر شده اند. بنابراین تمام تلاش خود برای زندگی روزمره به کار می گیرند. و اگر انسداد اجتماعی، و اقتصادی مانع شکوفایی و رسیدن آنها به اهدافشان باشد، نسل حاضر به ده ها آسیب اجتماعی دچار می شوند. امید است دولتمردان توجه ویژه ای برای رفع مشکلات جامعه مبذول نمایند.
آفت های فضای مجازی
نویسنده : احمد لطفی
خوب فکرش را که می کنم، گوشی های همراه گرچه در بطن خود، نکته ها، مباحث علمی، هنری، فیلم، سخنرانی و نوشته هایی در رشته های مختلف، و. . . . را به شهروندان ارائه می نماید، اما مضراتی هم دارد، که برخی از ما از جمله نگارنده، به این نتیجه رسیده است. که نگارش و تایپ و فقط گوش دادن، و از عضو زبان کار نکشیدن ، متاسفانه از ما افرادی منفعل، درون گرا، منزوی، تنها و بی برنامه و ضعیف و محافظه کار بار می آورد. ما چون فرصت گفتمان زبانی با افراد را نداریم بدترین آسیبش سخن گفتن را فراموش و یا کم حوصله از ارتباط کلامی با دیگران می شویم. در واقع ما بسان میرزا بنویسهایی هستیم که سخنانی را نوشته ، ولی قادر به توضیح دادن گفتاری آن سخنان برای دیگران نیستیم.
... [مشاهده متن کامل]
سخنانی که نمی توانیم به شکل کلامی با دیگران در میان بگذاریم، و انعکاس شنونده و خواننده رابطور عاطفی متوجه نمی شویم، بالندگی قلم ماهم کاهش یافته و گویی ما فقط برای خود مطلب می نویسیم. شور بختانه پژواک اعضای گروه ها و کانالهای فضای مجازی، هم فقط باعلامتی هر چند کلیشه ای مواجه می شویم. این شیوه که نقش گفتار در بیان مکنونات درونی و تعامل با دیگران را از ما گرفته، همه حکایت از یک آسیب خطرناک دارد، که کشور و شهروندانش را به سنگواره ای، انجماد فکری، و ساختار مجازی و سخن نگفتن گرفتار می نماید. این زندگی مجازی به قدری ما را تنبل، بی تحرک و افسرده و کند ذهن کرده، که زنگ خطرش به صدا در آمده است.
از طرفی دیگر چنین شیوه ای موجب شده، عضو گویایی ما ضعیف شود، تا آنجا که اگر ما نوبت حرف زدن هم پیدا کنیم، ریتم سخنانمان ناموزون، وقدرت تفهیم کردن معلومات مان به دیگران، بسیار ضعیف و نا کارآمد خواهد بود.
کارشناسان معتقدند؛
خطر فضای مجازی و ناتوانی در انسجام جامعه کاملا" مشهود بوده، همین عدم و کاهش گفتمان در بین افراد جامعه، سطح کار آیی زبان را به منصه ی ظهور آشکار می نماید. امید است کلاسها یی برای گفتگو ایجاد شود. تا قلم بدستان در دنیای واقعی هم سخن بگویند و تعامل بین گوینده، و شنونده را برای پیشبرد و سازندگی کشور فراهم نمایند.
نویسنده : احمد لطفی
خوب فکرش را که می کنم، گوشی های همراه گرچه در بطن خود، نکته ها، مباحث علمی، هنری، فیلم، سخنرانی و نوشته هایی در رشته های مختلف، و. . . . را به شهروندان ارائه می نماید، اما مضراتی هم دارد، که برخی از ما از جمله نگارنده، به این نتیجه رسیده است. که نگارش و تایپ و فقط گوش دادن، و از عضو زبان کار نکشیدن ، متاسفانه از ما افرادی منفعل، درون گرا، منزوی، تنها و بی برنامه و ضعیف و محافظه کار بار می آورد. ما چون فرصت گفتمان زبانی با افراد را نداریم بدترین آسیبش سخن گفتن را فراموش و یا کم حوصله از ارتباط کلامی با دیگران می شویم. در واقع ما بسان میرزا بنویسهایی هستیم که سخنانی را نوشته ، ولی قادر به توضیح دادن گفتاری آن سخنان برای دیگران نیستیم.
... [مشاهده متن کامل]
سخنانی که نمی توانیم به شکل کلامی با دیگران در میان بگذاریم، و انعکاس شنونده و خواننده رابطور عاطفی متوجه نمی شویم، بالندگی قلم ماهم کاهش یافته و گویی ما فقط برای خود مطلب می نویسیم. شور بختانه پژواک اعضای گروه ها و کانالهای فضای مجازی، هم فقط باعلامتی هر چند کلیشه ای مواجه می شویم. این شیوه که نقش گفتار در بیان مکنونات درونی و تعامل با دیگران را از ما گرفته، همه حکایت از یک آسیب خطرناک دارد، که کشور و شهروندانش را به سنگواره ای، انجماد فکری، و ساختار مجازی و سخن نگفتن گرفتار می نماید. این زندگی مجازی به قدری ما را تنبل، بی تحرک و افسرده و کند ذهن کرده، که زنگ خطرش به صدا در آمده است.
از طرفی دیگر چنین شیوه ای موجب شده، عضو گویایی ما ضعیف شود، تا آنجا که اگر ما نوبت حرف زدن هم پیدا کنیم، ریتم سخنانمان ناموزون، وقدرت تفهیم کردن معلومات مان به دیگران، بسیار ضعیف و نا کارآمد خواهد بود.
کارشناسان معتقدند؛
خطر فضای مجازی و ناتوانی در انسجام جامعه کاملا" مشهود بوده، همین عدم و کاهش گفتمان در بین افراد جامعه، سطح کار آیی زبان را به منصه ی ظهور آشکار می نماید. امید است کلاسها یی برای گفتگو ایجاد شود. تا قلم بدستان در دنیای واقعی هم سخن بگویند و تعامل بین گوینده، و شنونده را برای پیشبرد و سازندگی کشور فراهم نمایند.
جهان پر غوغای سیاست
نگارنده : احمد لطفی
برخی از صاحبنظران معتقدند؛ سیاستمداران و رهبران سیاسی جوامع، برای بهبود روابط دیپلماسی در بین کشورها، نحوه ی درست گفتمان وتبیین قدرت اقناع برای پیشبرد اهداف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و منافع حیاتی و ملی را برای اداره ی هر کشوری ضروری دانسته، و تاکید دارند.
... [مشاهده متن کامل]
برای موفقیت در رسیدن به اهدافِ توسعه، عقلانیت و تکنیک گفتمان درست و منطقی با طرف مقابل ، از ضروریات دیپلماسی می باشد.
جنگ و خونریزی و ترویج خشونت، نمی تواند صلح و پیشرفت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی را تقویت نماید.
در دنیای امروز، کشورهای خاورمیانه به عنوان سرزمینی ثروتمند، با مدعیانی برای زیاده خواهی، و پر از تنش، که در آن جنگهای عقیدتی، مذهبی، و عدم توازن در قدرت، در آن وجود دارد. در این جبهه بندی نابرآبر، یک کشور مانند اسرائیل با داشتن حامیانی قدر قدرت، و متجاوز و سیّاس، معادله ی حل نشده ای را ایجاد کرده اند، که این منطقه ی پر تنش را به مکانی برای فروش تسلیحات نظامی، بهداشتی و. . . تبدیل کرده اند.
در واقع کشورهای خاور میانه مُدام در بینشان، جنگ و خونریزی و تنش برپا می باشد، و همین جنگ و نا امنی، چنین منطقه ای را از رسیدن به توسعه و آرامش باز می دارد.
در سرزمین خاور میانه جنگهای فرسایشی، و نبردهایی که پیروزی و به خاک و خون کشیدن مردم، در برخی کشورهای آن مانند اسرائیل چنان نهادینه شده است، که در منطقه نفس کش نداشته ، و برای بقایش، در هر فرصتی قسمتی از خاک کشورهای همسایه اش را متصرف می شود و نام آنرا حاشیه امن می گذارد.
ریشه ی تمام این عقب ماندگی ها ، بی اعتمادی ها، جنگها و تحریم ها، ناتوانی در گفتمان منطقی، ، و متقاعدنکردن طرف مقابل برای پیشبرد اهدافشان می باشد.
نگارنده : احمد لطفی
برخی از صاحبنظران معتقدند؛ سیاستمداران و رهبران سیاسی جوامع، برای بهبود روابط دیپلماسی در بین کشورها، نحوه ی درست گفتمان وتبیین قدرت اقناع برای پیشبرد اهداف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و منافع حیاتی و ملی را برای اداره ی هر کشوری ضروری دانسته، و تاکید دارند.
... [مشاهده متن کامل]
برای موفقیت در رسیدن به اهدافِ توسعه، عقلانیت و تکنیک گفتمان درست و منطقی با طرف مقابل ، از ضروریات دیپلماسی می باشد.
جنگ و خونریزی و ترویج خشونت، نمی تواند صلح و پیشرفت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی را تقویت نماید.
در دنیای امروز، کشورهای خاورمیانه به عنوان سرزمینی ثروتمند، با مدعیانی برای زیاده خواهی، و پر از تنش، که در آن جنگهای عقیدتی، مذهبی، و عدم توازن در قدرت، در آن وجود دارد. در این جبهه بندی نابرآبر، یک کشور مانند اسرائیل با داشتن حامیانی قدر قدرت، و متجاوز و سیّاس، معادله ی حل نشده ای را ایجاد کرده اند، که این منطقه ی پر تنش را به مکانی برای فروش تسلیحات نظامی، بهداشتی و. . . تبدیل کرده اند.
در واقع کشورهای خاور میانه مُدام در بینشان، جنگ و خونریزی و تنش برپا می باشد، و همین جنگ و نا امنی، چنین منطقه ای را از رسیدن به توسعه و آرامش باز می دارد.
در سرزمین خاور میانه جنگهای فرسایشی، و نبردهایی که پیروزی و به خاک و خون کشیدن مردم، در برخی کشورهای آن مانند اسرائیل چنان نهادینه شده است، که در منطقه نفس کش نداشته ، و برای بقایش، در هر فرصتی قسمتی از خاک کشورهای همسایه اش را متصرف می شود و نام آنرا حاشیه امن می گذارد.
ریشه ی تمام این عقب ماندگی ها ، بی اعتمادی ها، جنگها و تحریم ها، ناتوانی در گفتمان منطقی، ، و متقاعدنکردن طرف مقابل برای پیشبرد اهدافشان می باشد.
انسان خردمند، قدرتمند ترین، و خونریز ترین موجود هستی
نگارنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ، باستانشناسی، و افسانه ها، و مَتَلها برمی آید. ، در ابتدای خلقت موجودات قدرتمندی از پرندگان، تا پستانداران، و خزندگان، و. . . مانند دایناسورها، نئاندرتالها، کوتوله ها، شیرها، اژدها ها، خرس ها، پرندگان غول پیکر، و صدها گونه از حیوانات قدیمی و بزرگ در این جهانِ زمخت، و وحشتناک زندگی می کردند. وگاه متلها، با کشفیات بشر امروز هماهنگ هستند، و آثار برخی از موجودات منقرض شده، برای محققان دیرینه شناس آشکار می گردد. در واقع این گونه های جانوری، در اثر ناتوانی با تطبیق، و وفق دادن خویش با شرایط و تغییرات پیش آمده، و تغییرات جوّی و یا براثر مبارزه انسان با چنان حیوانات و هیولاهایی آنها قادر به تداوم زندگی نبوده اند. چون انسان خردمند با داشتن قدرت خِرَد، و و همکاری باهمدیگر، خود را از غارنشینی، به آپارتمان نشینی ارتقاء بخشیده است.
... [مشاهده متن کامل]
در هر صورت در درون آن جهان شلوغ، و حیوانات با فعالیتهای غریزی، و بدون تغییر، گونه ای از انسان به عنوان موجود خردمند و دانا ، راست قامت، و ابزار ساز ، و ناخن پهن به جمع موجودات عالم پیوست. خرد و عقل و تفکر او باعث شد که بر موجودات و طبیعت خشن اندک اندک مسلط شود.
"انسان خردمند، انسان هوشمند یا انسان نوین ( نام علمی: Homo sapiens ) ، نام یک گونه از سردهٔ انسان است. بر اساس نظریهٔ فرگشت، انسان خردمند، نمونه ای فرگشته از انسان راست قامت است. از دیدگاه دیرین مردم شناختی، دو دیدگاه رایج در مورد خاستگاه انسان هوشمند موجود است. نخستین دیدگاه آن است که انسان های خردمند، از نیای مشترکی که از انسان راست قامت در آفریقا تمایزیافته، تکثیر گردیده است. فرض دیگر بر آن است که انسان خردمند مسیر فرگشتی خود را از انسان راست قامت نه تنها در آفریقا که در دیگر قلمروها سپری کرده است. از سال ۲۰۱۰ میلادی مطالعات ژنتیکی، دیدگاهی میانه را ثابت کرده اند؛ به طوری که خزانهٔ ژنی انسان خردمند عمدتاً از نیای آفریقایی است، اگرچه اختلاط در طول فرگشت نشان می دهد که در دیگر نقاط کرهٔ زمین نیز فرگشت رخ داده است. "
( اقتباس از رایانه )
این موجود به ظاهر ضعیف، با کشف آتش و آزمایش سنگ چخماق ، تغییر مثبتی در زندگیش اتفاق افتاد.
آنها با کشف آتش از خام خوری نجات پیدا کردند، از همه مهمتر، با کمک عقل و خردش، آتش را حفظ کرده، و به کمک آتش شبها و برخی اوقات حیوانات درنده را از خود دور می کردند، با کمک عقل. اتحاد و همیاری و انسجام را در موقع بدست آوردن غذا و کشتن حیوانات، و ساختن ابزار سنگی و بعد فلزی، سایر موجودات مثل نئاندرتالها که اتحاد و همکاری را نمی دانستند، و ضعف عقلی آنها و تنبلی و ناتوانی برخی دایناسورها در عصر یخبندان ها، و همچنین بسیاری از موجودات قادر نبودند، خود را با طبیعت خشن، و تغییرات پیشِ روی، وفق دهند. شور بختانه اکثر حیوانات غول پیکر را در شرایط تغییرات آب و هوایی توسط طبیعت و انسان خردمند، منقرض کردند.
طبق روایات و متون دینی و بررسی های زنتیکی برخی از انسانهای ساپینس و خردمند با نئاندرتالها ازدواج کرده اند. و هنوز برخی از صفات آنها در برخی از ابناء بشر وجود دارد. همین موجود ساپینس، و انسان به ظاهر ضعیف در طول قرن ها بر همه ی دشمنانشان غالب شدند. انسان با داشتن ابزار کشنده ی مدرن بسیاری از گونه ها را منقرض کردند. و هنوز در نابودی طبیعت و حتا با همنوعان خویش نیز به نسل کشی ادامه می دهند. برخی هم وجدانشان بیدار شده و در حفظ و نگهداری حیات وحش سازمان هایی را تشکیل داده اند تا از انقراض موجودات باقیمانده، جلو گیری نمایند. انسان خونریزی و بی رحمی زیادی دارد، . به همین دلیل است، که پیامبران و دانشمندان و عاقلانِ قوم آمده اند ، تا رفتار انسان را به قاعده و اصول انسانی و اخلاقی در بیاورند. امید است بشر، و انسان خردمند، جهان هستی و کره ی زمین را بیشتر از این نا امن و ویران، و ترسناک نکنند.
نگارنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ، باستانشناسی، و افسانه ها، و مَتَلها برمی آید. ، در ابتدای خلقت موجودات قدرتمندی از پرندگان، تا پستانداران، و خزندگان، و. . . مانند دایناسورها، نئاندرتالها، کوتوله ها، شیرها، اژدها ها، خرس ها، پرندگان غول پیکر، و صدها گونه از حیوانات قدیمی و بزرگ در این جهانِ زمخت، و وحشتناک زندگی می کردند. وگاه متلها، با کشفیات بشر امروز هماهنگ هستند، و آثار برخی از موجودات منقرض شده، برای محققان دیرینه شناس آشکار می گردد. در واقع این گونه های جانوری، در اثر ناتوانی با تطبیق، و وفق دادن خویش با شرایط و تغییرات پیش آمده، و تغییرات جوّی و یا براثر مبارزه انسان با چنان حیوانات و هیولاهایی آنها قادر به تداوم زندگی نبوده اند. چون انسان خردمند با داشتن قدرت خِرَد، و و همکاری باهمدیگر، خود را از غارنشینی، به آپارتمان نشینی ارتقاء بخشیده است.
... [مشاهده متن کامل]
در هر صورت در درون آن جهان شلوغ، و حیوانات با فعالیتهای غریزی، و بدون تغییر، گونه ای از انسان به عنوان موجود خردمند و دانا ، راست قامت، و ابزار ساز ، و ناخن پهن به جمع موجودات عالم پیوست. خرد و عقل و تفکر او باعث شد که بر موجودات و طبیعت خشن اندک اندک مسلط شود.
"انسان خردمند، انسان هوشمند یا انسان نوین ( نام علمی: Homo sapiens ) ، نام یک گونه از سردهٔ انسان است. بر اساس نظریهٔ فرگشت، انسان خردمند، نمونه ای فرگشته از انسان راست قامت است. از دیدگاه دیرین مردم شناختی، دو دیدگاه رایج در مورد خاستگاه انسان هوشمند موجود است. نخستین دیدگاه آن است که انسان های خردمند، از نیای مشترکی که از انسان راست قامت در آفریقا تمایزیافته، تکثیر گردیده است. فرض دیگر بر آن است که انسان خردمند مسیر فرگشتی خود را از انسان راست قامت نه تنها در آفریقا که در دیگر قلمروها سپری کرده است. از سال ۲۰۱۰ میلادی مطالعات ژنتیکی، دیدگاهی میانه را ثابت کرده اند؛ به طوری که خزانهٔ ژنی انسان خردمند عمدتاً از نیای آفریقایی است، اگرچه اختلاط در طول فرگشت نشان می دهد که در دیگر نقاط کرهٔ زمین نیز فرگشت رخ داده است. "
( اقتباس از رایانه )
این موجود به ظاهر ضعیف، با کشف آتش و آزمایش سنگ چخماق ، تغییر مثبتی در زندگیش اتفاق افتاد.
آنها با کشف آتش از خام خوری نجات پیدا کردند، از همه مهمتر، با کمک عقل و خردش، آتش را حفظ کرده، و به کمک آتش شبها و برخی اوقات حیوانات درنده را از خود دور می کردند، با کمک عقل. اتحاد و همیاری و انسجام را در موقع بدست آوردن غذا و کشتن حیوانات، و ساختن ابزار سنگی و بعد فلزی، سایر موجودات مثل نئاندرتالها که اتحاد و همکاری را نمی دانستند، و ضعف عقلی آنها و تنبلی و ناتوانی برخی دایناسورها در عصر یخبندان ها، و همچنین بسیاری از موجودات قادر نبودند، خود را با طبیعت خشن، و تغییرات پیشِ روی، وفق دهند. شور بختانه اکثر حیوانات غول پیکر را در شرایط تغییرات آب و هوایی توسط طبیعت و انسان خردمند، منقرض کردند.
طبق روایات و متون دینی و بررسی های زنتیکی برخی از انسانهای ساپینس و خردمند با نئاندرتالها ازدواج کرده اند. و هنوز برخی از صفات آنها در برخی از ابناء بشر وجود دارد. همین موجود ساپینس، و انسان به ظاهر ضعیف در طول قرن ها بر همه ی دشمنانشان غالب شدند. انسان با داشتن ابزار کشنده ی مدرن بسیاری از گونه ها را منقرض کردند. و هنوز در نابودی طبیعت و حتا با همنوعان خویش نیز به نسل کشی ادامه می دهند. برخی هم وجدانشان بیدار شده و در حفظ و نگهداری حیات وحش سازمان هایی را تشکیل داده اند تا از انقراض موجودات باقیمانده، جلو گیری نمایند. انسان خونریزی و بی رحمی زیادی دارد، . به همین دلیل است، که پیامبران و دانشمندان و عاقلانِ قوم آمده اند ، تا رفتار انسان را به قاعده و اصول انسانی و اخلاقی در بیاورند. امید است بشر، و انسان خردمند، جهان هستی و کره ی زمین را بیشتر از این نا امن و ویران، و ترسناک نکنند.
تاریخچه ی داد وستد در شهرهای کوچک غرب کشور
نگارنده : احمد لطفی
بشریت برای رفع نیازهای مادیش معمولا" به شکل های مختلفی از ابتدایی ترین و ساده ترین سطح به سمت پیچیده ترین روابط اقتصادی، دارای تغییرات مشخصی شده است. و این تغییرات داد و ستد در مناطق عشایری و روستایی و شهرهای کوچک ایران به تبع از سطح کلان کشور یک شیوه ی تجربی در زیسته ی مردم قابل مشاهده و بررسی است.
... [مشاهده متن کامل]
بسیاری از رفتارهای ما ریشه در ویژگی های باستانی و حتا عصر حجر دارد.
بطور مثال برخی ذائقه ها، روءیاها ، متل ها، داستانها، و حتا برخی داستان ها در کتب آسمانی هم حکایت از واقعیات و تخیلات گذشته، را به ما تفهیم می کنند.
علوم مختلف ریشه در جادوگری، باورها، و تجارب ناقص و آزمایش های خردمندان ابتدایی دارند.
لکها برای ریشه ی معامله گری یک داستان نقل می کنند، که در حد خود قابل تاءمل است.
آنها در افسانه های شفاهی شان می گویند؛
در قدیمها که زندگی در فصل سرما بسیار سخت بود. آنها پذیرفته بودند ، هرکه ذخیره ی مواد غذائی اش تمام شود، به دیگران خبر دهند تا باچوب یا سنگ ، دور آلونک، یامسکن آنها را حصار، و آنها را حبس و به نوعی زنده به گور نمایند، تا از گرسنگی بمیرند و نجات پیدا نکنند.
در آن زمان دو دختر به نامهای دای ( داد ) و ستی ( ستد ) باهم دوست بودند. خانواده "دای" چون دو روز دیگر باید دور خانه شان مسدود شود، در آخرین روز "داد" ماجرا را برای "ستد" تعریف کرد ، که من فقط امروز زنده ام فردا من و خانواده هم همه باید بمیریم. چون امشب آذوقه مان تمام می شود، ستد، به فکرش رسید ، که در منزل آنها آذوقه زیاد است، قسمتی از آن آذوقه ها را به "داد" برساند، غروب به شکلی آذوقه رسانید، ، که بعد از پایان فصل سرما همان اندازه را به او بر گرداند.
فردا که طایفه یا قبیله رفتند، درب خانه را پلمپ کنند، خانواده " داد" فریاد زد ما هنوز آذوقه داریم. وقتی ماجرا را فهمیدند، که چگونه غذا بدست آورده اند، آن قانون ظالمانه ی قبلی لغو شد، و بزرگان گفتند ما باید از "داد" و "ستد" درس بیاموزیم که داراها به فقیرها قرض بدهند. تا افراد از گرسنگی نمیرند.
بنابراین ابتدایی ترین قانون اقتصادی شکل گرفت.
در گذشته های بسیار دور برخی تمدن ها مانند سومر با برندهای خاصی کالا های خود را به سایر نقاط اطرافشان صادر می کردند. حالا در قیمت گذاری شیوه ی کالا به کالا و یا با یک سری رسوم و سنتی که داشته اند ، کالاهایشان را به فروش می رسانده اند.
در منطقه سیمره و تمدن دره ی مهرگان کده، تعدادی پیله ور و چرچی، یا معامله گران دوره گرد آلات، ابزار، و سایر مایحتاج مورد نیاز جامعه ی عشایری و روستایی را تهیه می کردند و در عوض کالاهایشان فرآورده های کشاورزی و دامی را در یافت می کردند. به عبارتی دیگر معاملات پایا پای شکل گرفت. نگارنده در گذشته با چشم خود می دید، که فردی خربزه می فروخت. و می گفت؛ خربزه سر به سر به گندم. یعنی با دو کیلو گندم، دوکیلو خربزه را می فروختند.
عشایر و روستائیان لباس، چای و . . . از چرچی ها و معامله گران می خریدند، و در عوض آن کالاها کشک و روغن و پشم، و . . . به چرچی ها و پیله ورها پرداخت می کردند.
در زمانی که پول در دست مردم افتاد، و دولتها پول چرخ و اسکناس چاپ کردند. معاملات با پول رایج کشورها شکل پیدا کرد. و امروزه معاملات پیچیده و نظام پولی و بانکی پیشرفته، در سطح ملی و بین المللی رایج می باشد. بازارها و معاملات محلی به دوشیوه ی عرفی - اجتماعی و اقتصادی، در قالب جامعه شناسی و اقتصادی قابل بررسی و طبقه بندی هستند. این مقدمه می تواند منجر به تحقیقی علمی در حوزه ی جامعه شناسی اقتصادی با موضوعیت شهرهای کوچک غرب کشور منجر شود.
نگارنده : احمد لطفی
بشریت برای رفع نیازهای مادیش معمولا" به شکل های مختلفی از ابتدایی ترین و ساده ترین سطح به سمت پیچیده ترین روابط اقتصادی، دارای تغییرات مشخصی شده است. و این تغییرات داد و ستد در مناطق عشایری و روستایی و شهرهای کوچک ایران به تبع از سطح کلان کشور یک شیوه ی تجربی در زیسته ی مردم قابل مشاهده و بررسی است.
... [مشاهده متن کامل]
بسیاری از رفتارهای ما ریشه در ویژگی های باستانی و حتا عصر حجر دارد.
بطور مثال برخی ذائقه ها، روءیاها ، متل ها، داستانها، و حتا برخی داستان ها در کتب آسمانی هم حکایت از واقعیات و تخیلات گذشته، را به ما تفهیم می کنند.
علوم مختلف ریشه در جادوگری، باورها، و تجارب ناقص و آزمایش های خردمندان ابتدایی دارند.
لکها برای ریشه ی معامله گری یک داستان نقل می کنند، که در حد خود قابل تاءمل است.
آنها در افسانه های شفاهی شان می گویند؛
در قدیمها که زندگی در فصل سرما بسیار سخت بود. آنها پذیرفته بودند ، هرکه ذخیره ی مواد غذائی اش تمام شود، به دیگران خبر دهند تا باچوب یا سنگ ، دور آلونک، یامسکن آنها را حصار، و آنها را حبس و به نوعی زنده به گور نمایند، تا از گرسنگی بمیرند و نجات پیدا نکنند.
در آن زمان دو دختر به نامهای دای ( داد ) و ستی ( ستد ) باهم دوست بودند. خانواده "دای" چون دو روز دیگر باید دور خانه شان مسدود شود، در آخرین روز "داد" ماجرا را برای "ستد" تعریف کرد ، که من فقط امروز زنده ام فردا من و خانواده هم همه باید بمیریم. چون امشب آذوقه مان تمام می شود، ستد، به فکرش رسید ، که در منزل آنها آذوقه زیاد است، قسمتی از آن آذوقه ها را به "داد" برساند، غروب به شکلی آذوقه رسانید، ، که بعد از پایان فصل سرما همان اندازه را به او بر گرداند.
فردا که طایفه یا قبیله رفتند، درب خانه را پلمپ کنند، خانواده " داد" فریاد زد ما هنوز آذوقه داریم. وقتی ماجرا را فهمیدند، که چگونه غذا بدست آورده اند، آن قانون ظالمانه ی قبلی لغو شد، و بزرگان گفتند ما باید از "داد" و "ستد" درس بیاموزیم که داراها به فقیرها قرض بدهند. تا افراد از گرسنگی نمیرند.
بنابراین ابتدایی ترین قانون اقتصادی شکل گرفت.
در گذشته های بسیار دور برخی تمدن ها مانند سومر با برندهای خاصی کالا های خود را به سایر نقاط اطرافشان صادر می کردند. حالا در قیمت گذاری شیوه ی کالا به کالا و یا با یک سری رسوم و سنتی که داشته اند ، کالاهایشان را به فروش می رسانده اند.
در منطقه سیمره و تمدن دره ی مهرگان کده، تعدادی پیله ور و چرچی، یا معامله گران دوره گرد آلات، ابزار، و سایر مایحتاج مورد نیاز جامعه ی عشایری و روستایی را تهیه می کردند و در عوض کالاهایشان فرآورده های کشاورزی و دامی را در یافت می کردند. به عبارتی دیگر معاملات پایا پای شکل گرفت. نگارنده در گذشته با چشم خود می دید، که فردی خربزه می فروخت. و می گفت؛ خربزه سر به سر به گندم. یعنی با دو کیلو گندم، دوکیلو خربزه را می فروختند.
عشایر و روستائیان لباس، چای و . . . از چرچی ها و معامله گران می خریدند، و در عوض آن کالاها کشک و روغن و پشم، و . . . به چرچی ها و پیله ورها پرداخت می کردند.
در زمانی که پول در دست مردم افتاد، و دولتها پول چرخ و اسکناس چاپ کردند. معاملات با پول رایج کشورها شکل پیدا کرد. و امروزه معاملات پیچیده و نظام پولی و بانکی پیشرفته، در سطح ملی و بین المللی رایج می باشد. بازارها و معاملات محلی به دوشیوه ی عرفی - اجتماعی و اقتصادی، در قالب جامعه شناسی و اقتصادی قابل بررسی و طبقه بندی هستند. این مقدمه می تواند منجر به تحقیقی علمی در حوزه ی جامعه شناسی اقتصادی با موضوعیت شهرهای کوچک غرب کشور منجر شود.
طرح مسائلی خُرد در جامعه
نگارنده: احمد لطفی
دیدگاه دانشمندان جامعه
و علوم اجتماعی در سطح خرد و کلان مسائلی را مطرح کرده اند. آنها بر سبک و سیاق خویش نظریه ها ، رهنمودها و دیدگاه های خویش را به شیوه ی علمی در بعد کمی و کیفی تبیین کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
در جامعه ی شهری - روستایی شهرهای کوچکِ غرب کشور، از جمله شهرستان دره شهر مسائلی چند در نحوه ی مدیریت اجتماعی وجود دارد، که پرداختن به برخی از آنها ضروری است.
۱ - جاده های استاندارد، در سطح شهر و روستا بدون دست انداز، کمترمواج، و چاله چوله یک حق مسلم برای شهروندان است.
اما مشاهدات عینی حکایت از جاده های زخمی، و پر از چاله و دست انداز، ، و سرعت گیرهای بزرگ و بدون علامت ، و خیابان های خط کشی نشده، و. . . جلو بندی ماشین ها را خراب کرده است، و چهره ی نا زیبایی به ریخت شناسی شهر داده است.
البته گاها" برخی رانندگان، در هنگام رانندگی، قوانین راهنمایی و رانندگی را به چالش می کشانند.
آنها رعایت سرعت ایمنی، را نمی کنند، و هر از گاهی شاهد تصادفات در سطح شهر و جاده های اطراف شهرستان می باشیم.
۲ - استفاده ی بی رویه از منابع خدادادی، مانند سنگها، چرا گاه ها، قطع درختان، و بردن هیزم تر از آن درختان را می توان نام برد.
۳ - آلوده کردن آبها و شکستن شا لوله های آب شرب. که مسئولیت حامیان طبیعت و حافظان محیط زیست را افزایش می دهد.
۴ - کشیدن جاده و ساخت آن از جنوب پلیس راه دره شهر تا تونل آبدانان به پلدختر،
۵ - کاهش هزینه های تبلیغاتی و دادن قسمتی از بودجه ی آن به خوراک و پوشاک ، و خریدن کتب کمک آموزشی برای دانش آموزان کم بضاعت.
۶ - همیاری در تسهیل ازدواج جوانان، و رفع نیازهای اولیه ی زوجین جوان.
۷ - گرفتن بودجه ای ویژه برای محرومیت زدایی شهرستان دره شهر
۸ - کمک کردن برای تعمیر و گسترش لوله کشی قطره ای برای باغات زیتون و. . .
۹ - رفع مشکل بیمه های تکمیلی برای بازنشستگان
۱۰ - ایجاد رضایت خاطر شهروندان در امور زیستی، و شغلی آنها و فرزندان بیکارشان بطور عملی.
نگارنده: احمد لطفی
دیدگاه دانشمندان جامعه
و علوم اجتماعی در سطح خرد و کلان مسائلی را مطرح کرده اند. آنها بر سبک و سیاق خویش نظریه ها ، رهنمودها و دیدگاه های خویش را به شیوه ی علمی در بعد کمی و کیفی تبیین کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
در جامعه ی شهری - روستایی شهرهای کوچکِ غرب کشور، از جمله شهرستان دره شهر مسائلی چند در نحوه ی مدیریت اجتماعی وجود دارد، که پرداختن به برخی از آنها ضروری است.
۱ - جاده های استاندارد، در سطح شهر و روستا بدون دست انداز، کمترمواج، و چاله چوله یک حق مسلم برای شهروندان است.
اما مشاهدات عینی حکایت از جاده های زخمی، و پر از چاله و دست انداز، ، و سرعت گیرهای بزرگ و بدون علامت ، و خیابان های خط کشی نشده، و. . . جلو بندی ماشین ها را خراب کرده است، و چهره ی نا زیبایی به ریخت شناسی شهر داده است.
البته گاها" برخی رانندگان، در هنگام رانندگی، قوانین راهنمایی و رانندگی را به چالش می کشانند.
آنها رعایت سرعت ایمنی، را نمی کنند، و هر از گاهی شاهد تصادفات در سطح شهر و جاده های اطراف شهرستان می باشیم.
۲ - استفاده ی بی رویه از منابع خدادادی، مانند سنگها، چرا گاه ها، قطع درختان، و بردن هیزم تر از آن درختان را می توان نام برد.
۳ - آلوده کردن آبها و شکستن شا لوله های آب شرب. که مسئولیت حامیان طبیعت و حافظان محیط زیست را افزایش می دهد.
۴ - کشیدن جاده و ساخت آن از جنوب پلیس راه دره شهر تا تونل آبدانان به پلدختر،
۵ - کاهش هزینه های تبلیغاتی و دادن قسمتی از بودجه ی آن به خوراک و پوشاک ، و خریدن کتب کمک آموزشی برای دانش آموزان کم بضاعت.
۶ - همیاری در تسهیل ازدواج جوانان، و رفع نیازهای اولیه ی زوجین جوان.
۷ - گرفتن بودجه ای ویژه برای محرومیت زدایی شهرستان دره شهر
۸ - کمک کردن برای تعمیر و گسترش لوله کشی قطره ای برای باغات زیتون و. . .
۹ - رفع مشکل بیمه های تکمیلی برای بازنشستگان
۱۰ - ایجاد رضایت خاطر شهروندان در امور زیستی، و شغلی آنها و فرزندان بیکارشان بطور عملی.
غم غارت کبیر کوه
نگارنده : احمد لطفی
امروز شنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۱۰ با شخصی حافظ طبیعت و محیط زیست برخورد کردم، که غم غارت کبیر کوه را در سینه داشت، و دردِ دل خویش بر زبان آورد، که چرا برخی از پشتکوه با وجود این تونل ره غارت کبیر کوه برایشان آسان شده است. و البته در پیشکوه هم برخی با موتور سیکلت هم شده به کبیر کوه مادرِ کوه های غرب کشور، آسیب فراوان می زنند.
... [مشاهده متن کامل]
شوربختانه برخی رفتار نادرست حکایت از آن دارد؛
چو دزدی با چراغ آید
گزیده تر بِرَد کالا
به آن دلسوز طبیعت عرض کردم، این شیوه ی افسار گسیخته از غارت و استفاده ی غیر بهینه از امکانات کبیر کوه، تجاوزی آشکار به حق آیندگان است. از طرفی دیگر شیوه ای غیر انسانی و غیر مدنی می باشد.
در واقع د این مورد، برخی گفته اند، برخی هم در حال و آینده نیز خواهند گفت، امّا؛ "دوصد گفته چون نیم کردار نیست"
در اینجا شایسته است، متولیان امر، ابتدا با فرهنگ سازی ، و برخورد فرهنگی، و آموزشی با آحاد مردم را در صدر کارشان قرار دهند، تا این افراد نا آشنا با حقوق شهروندی، و بیت المال و انفال بتوانند، رفتار خود را اصلاح کنند. هرچند در این شرائط از زمان بسیاری از مردم از نصیحت بیزارند.
درثانی، آن عزیزان توجه داشته باشند، رعایت حال کبیر کوه، سود مُدام برای همه ی مردم دارد. ما باید حامی کبیر کوه باشیم. دشمنانِ فرهنگ گریز، آتش به جان کبیر کوه می اندازند، و غارت بی رویه ی کبیر کوه، آتشی دیگر بر خرمن این ثروت خدا دادی است.
ای دشمنان کبیرکوه !
آتش نباشید در کار خود
ترسم زنید بر جان خود
نگارنده : احمد لطفی
امروز شنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۱۰ با شخصی حافظ طبیعت و محیط زیست برخورد کردم، که غم غارت کبیر کوه را در سینه داشت، و دردِ دل خویش بر زبان آورد، که چرا برخی از پشتکوه با وجود این تونل ره غارت کبیر کوه برایشان آسان شده است. و البته در پیشکوه هم برخی با موتور سیکلت هم شده به کبیر کوه مادرِ کوه های غرب کشور، آسیب فراوان می زنند.
... [مشاهده متن کامل]
شوربختانه برخی رفتار نادرست حکایت از آن دارد؛
چو دزدی با چراغ آید
گزیده تر بِرَد کالا
به آن دلسوز طبیعت عرض کردم، این شیوه ی افسار گسیخته از غارت و استفاده ی غیر بهینه از امکانات کبیر کوه، تجاوزی آشکار به حق آیندگان است. از طرفی دیگر شیوه ای غیر انسانی و غیر مدنی می باشد.
در واقع د این مورد، برخی گفته اند، برخی هم در حال و آینده نیز خواهند گفت، امّا؛ "دوصد گفته چون نیم کردار نیست"
در اینجا شایسته است، متولیان امر، ابتدا با فرهنگ سازی ، و برخورد فرهنگی، و آموزشی با آحاد مردم را در صدر کارشان قرار دهند، تا این افراد نا آشنا با حقوق شهروندی، و بیت المال و انفال بتوانند، رفتار خود را اصلاح کنند. هرچند در این شرائط از زمان بسیاری از مردم از نصیحت بیزارند.
درثانی، آن عزیزان توجه داشته باشند، رعایت حال کبیر کوه، سود مُدام برای همه ی مردم دارد. ما باید حامی کبیر کوه باشیم. دشمنانِ فرهنگ گریز، آتش به جان کبیر کوه می اندازند، و غارت بی رویه ی کبیر کوه، آتشی دیگر بر خرمن این ثروت خدا دادی است.
ای دشمنان کبیرکوه !
آتش نباشید در کار خود
ترسم زنید بر جان خود
آیا ما به توسعه ی همه جانبه می رسیم؟
نگارنده و گرد آورنده : احمدلطفی
در کشور ما نیروهای گوناگونی دارای قدرت و نفوذ هستند، که برخی از آن ها منافع شخصی را بر مصالح عمومی ترجیح می دهند. برآیند این روش مدیریتی، موجب شکاف بین حاکمیت و ملت شده است، برخی از روشنفکران و اساتید نیز گرچه دم از تولید فکر و عقلانیت می زنند و گاه سخنان زیبا هم می گویند. گویی با این سخنان کشور در مسیر توسعه گام بر می دارند. ، غافل از آنکه طرحی نو را مردمانی نوگرا لازم الاجرا می نمایند. به عبارتی دیگر، فکرها به عمل نمی پیوندند و نتیجه ی بحثهای عقلانی در جامعه نمود عملی پیدا نمی کنند. مگر عزم ملی، و گسترش عقلانیت در بیشترمردم شکل گرفته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
صاحبان قدرت و ثروت گاه دانشمندان را به استخدام در می آورند، تا آنها حرف و طرح و برنامه های آنها را بگویند ، و مدون نمایند. ، که عملکرد بعضا" غلط ثروتمندان و قدرتمندان را برای جامعه توجیه نمایند. در واقع شجاعتِ نقد و پیگیری مفاد مطروحه در نشست ها و سمینارها ، گامی برای رشد و توسعه ی هر جامعه به حساب می آیند.
در واقع سی رایت میلز نیز دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی و . . . را در خدمت حاکمان را عملی نادرست معرفی کرده، و همین دانشمندان خود فروخته، را سد و مانع پیشرفت جامعه می دانند.
کارل پوپر هم در کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با نقد کردن افکار دانشمندان و فیلسوفان کهنه گرا، که همان تفکرات کهنه را با زبان زمانه، رنگ و لعاب جدیدی داده اند. به چالش کشانده است.
این فیلسوف انگلیسی اتریشی تبار، که در سال ۱۹۴۵ میلادی کتاب جامعه باز و دشمنان آن را منتشر کرده، افلاطون و هگل و کارل مارکس را دشمنان جامعه باز دانسته، و افکار آنها آن ها را به نقد می کشد.
پوپر متفکران مختلف را در طول تاریخ بررسی می کند و کار خود را از فیلسوفان یونانی آغاز می کند. وی مفصلاً توضیح می دهد که مقابله ای میان عقلانیت و احساسات در بشر وجود دارد. طرفداران عقلانیت نهایتاً به حمایت از جامعه بازمی رسند و پوپر کسانی مانند سقراط و کانت را در این جبهه قرار می دهد. در سمت دیگر کسانی هستند که هستهٔ نهایی اندیشه هایشان احساسات آنها دربارهٔ امور است که به زعم پوپر به طرفداری آنها از جامعه بسته، قبیله پرستی قدیم و ملی گرایی معاصر می انجامد. پوپر افلاطون و هگل را متعلق به این جبهه می داند. پوپر، افلاطون را یک اندیشمند خودکامه گرا می پنداشت که حامی جزم گرایی بوده و جامعه بسته را ترویج می نمود. پوپر همچنین هگل را مورد حمله قرار داد چرا که وی را یک مغلطه گر خطرساز می دانست که اندیشه های طرفداران جامعه بسته را به زبان دوران معاصر باز تولید کرد. البته در این کتاب، کارل مارکس نیز مورد انتقاد پوپر قرار گرفته ولی به عقیده پوپر نیات مارکس خیر بودند اما او در دام اندیشه های هگلی افتاد.
پوپر در فصل ۲۴ کتاب مذکور، به مسئله نژادپرستی نیز می پردازد و ریشهٔ آن را تا هگل و افلاطون وا می کاود.
وی معتقد است میل بازگشت به گذشته و پرستش تاریخ قدیم ناشی از نومیدی ما از اصلاح دنیا و کنار گذاشتن باور به توان عقل در بهبود زندگی بشر آینده است.
( تلخیص فرازهایی از کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با استفاده از رایانهِ )
با توجه به اندیشه ی کارل پوپر، جامعه ی سنتی، و متعصب ما که در حال گذار بوده، و برای پیشرفت همه جانبه، موانع بسیار دارد. تکیه بر نیروهای غیر متخصص ، و باندهای غیر همراه، با پیشرفت کشور، ، نجات بخش کشور از این عقب افتادگی ها نیستند.
نگارنده و گرد آورنده : احمدلطفی
در کشور ما نیروهای گوناگونی دارای قدرت و نفوذ هستند، که برخی از آن ها منافع شخصی را بر مصالح عمومی ترجیح می دهند. برآیند این روش مدیریتی، موجب شکاف بین حاکمیت و ملت شده است، برخی از روشنفکران و اساتید نیز گرچه دم از تولید فکر و عقلانیت می زنند و گاه سخنان زیبا هم می گویند. گویی با این سخنان کشور در مسیر توسعه گام بر می دارند. ، غافل از آنکه طرحی نو را مردمانی نوگرا لازم الاجرا می نمایند. به عبارتی دیگر، فکرها به عمل نمی پیوندند و نتیجه ی بحثهای عقلانی در جامعه نمود عملی پیدا نمی کنند. مگر عزم ملی، و گسترش عقلانیت در بیشترمردم شکل گرفته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
صاحبان قدرت و ثروت گاه دانشمندان را به استخدام در می آورند، تا آنها حرف و طرح و برنامه های آنها را بگویند ، و مدون نمایند. ، که عملکرد بعضا" غلط ثروتمندان و قدرتمندان را برای جامعه توجیه نمایند. در واقع شجاعتِ نقد و پیگیری مفاد مطروحه در نشست ها و سمینارها ، گامی برای رشد و توسعه ی هر جامعه به حساب می آیند.
در واقع سی رایت میلز نیز دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی و . . . را در خدمت حاکمان را عملی نادرست معرفی کرده، و همین دانشمندان خود فروخته، را سد و مانع پیشرفت جامعه می دانند.
کارل پوپر هم در کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با نقد کردن افکار دانشمندان و فیلسوفان کهنه گرا، که همان تفکرات کهنه را با زبان زمانه، رنگ و لعاب جدیدی داده اند. به چالش کشانده است.
این فیلسوف انگلیسی اتریشی تبار، که در سال ۱۹۴۵ میلادی کتاب جامعه باز و دشمنان آن را منتشر کرده، افلاطون و هگل و کارل مارکس را دشمنان جامعه باز دانسته، و افکار آنها آن ها را به نقد می کشد.
پوپر متفکران مختلف را در طول تاریخ بررسی می کند و کار خود را از فیلسوفان یونانی آغاز می کند. وی مفصلاً توضیح می دهد که مقابله ای میان عقلانیت و احساسات در بشر وجود دارد. طرفداران عقلانیت نهایتاً به حمایت از جامعه بازمی رسند و پوپر کسانی مانند سقراط و کانت را در این جبهه قرار می دهد. در سمت دیگر کسانی هستند که هستهٔ نهایی اندیشه هایشان احساسات آنها دربارهٔ امور است که به زعم پوپر به طرفداری آنها از جامعه بسته، قبیله پرستی قدیم و ملی گرایی معاصر می انجامد. پوپر افلاطون و هگل را متعلق به این جبهه می داند. پوپر، افلاطون را یک اندیشمند خودکامه گرا می پنداشت که حامی جزم گرایی بوده و جامعه بسته را ترویج می نمود. پوپر همچنین هگل را مورد حمله قرار داد چرا که وی را یک مغلطه گر خطرساز می دانست که اندیشه های طرفداران جامعه بسته را به زبان دوران معاصر باز تولید کرد. البته در این کتاب، کارل مارکس نیز مورد انتقاد پوپر قرار گرفته ولی به عقیده پوپر نیات مارکس خیر بودند اما او در دام اندیشه های هگلی افتاد.
پوپر در فصل ۲۴ کتاب مذکور، به مسئله نژادپرستی نیز می پردازد و ریشهٔ آن را تا هگل و افلاطون وا می کاود.
وی معتقد است میل بازگشت به گذشته و پرستش تاریخ قدیم ناشی از نومیدی ما از اصلاح دنیا و کنار گذاشتن باور به توان عقل در بهبود زندگی بشر آینده است.
( تلخیص فرازهایی از کتاب جامعه باز و دشمنان آن، با استفاده از رایانهِ )
با توجه به اندیشه ی کارل پوپر، جامعه ی سنتی، و متعصب ما که در حال گذار بوده، و برای پیشرفت همه جانبه، موانع بسیار دارد. تکیه بر نیروهای غیر متخصص ، و باندهای غیر همراه، با پیشرفت کشور، ، نجات بخش کشور از این عقب افتادگی ها نیستند.
روستای انجیره آبدانان و ساکنان تاریخیش
نگارنده: احمد لطفی
روستای انجیره در ۲۷ کیلومتری غرب شهرستان آبدانان واقع شده است، این روستا جزو دهستان ماسبی ( ماسپی ) و بخش مرکزی� شهرستان آبدانان می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
نام طایفه� آنها ماسپی ( ماسبی ) است، که نشاءت گرفته از ماسپتان یا ماسپذان باستانی است. در ملاقاتی که امروز یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۴� با عین اله اکبری داشتم وی اصالت خود را سوره مهری ( سرخاب مهری ) اعلام کرد. ترکیب روستا از دو� طایفه ماسبی و باپیروند می باشد.
وی� اصالت آنهارا مشترک دانست.
منطقه ماسپتان احتمالا" از دوران ایلامیها، مادها و هخامنشی ها، و. . . دارای سکنه و در تاریخ جایگاهی داشته است. بعد از جمله ی اعراب به امپراتوری ساسانی، چون اعراب لغت "پ" نداشته اند ، مورخان و جغرافی دانان وابسته به آنها� پشت کوه� کبیر کوه ( ماسپتان ) را ماسبذان نوشته اند. �
باتوجه به اصالت آنها شاید ریشه در تمدن سومر هم بتوان بر چنین مردمی که الان اسامی جدید پیدا کرده اند، اطلاق نمود. ( الله اعلم بالصواب )
در اصالت نژادی� این روستا پراکندگی مشهود است. آنها مفاخری در سطح کشورهای ایران، عراق و ترکیه و منطقه میان رودان� داشته و دارند. جناب شادروان حاج رستم خان رفعتی نماینده ی سابق استان ایلام از� تیره سهرابوند ماسبی ها بوده است.
جناب آقای عین اله اکبری، پراکندگی ماسبی های انجیره در حال حاضر� در شهرستانهای آبدانان، اندیمشک، ایلام، اهواز، دهلران، و� دره شهر قابل ذکر است.
نام خانوادگی� برخی از ماسبی های� استان ایلام عبارتند از؛
رفعتی، اکبری، مردانی، غلامی، عسگری، چشفر، ایمانی و یادگاری . . .
ماسبی ها و بسیاری از طوایف آبدانان و دهلران خود را جزو ایل کرد می دانند، اگر منظور کرد فیلی و کُردعلی باشد قابل قبول است. هرچند نام ایل و یا فرا ایل برخی از طوایف منطقه پشتکوه و ماسپذان ریشه در نژاد سوره میری� دارند.
ملا رستم صفر لکی شوهان� سوره میری� در اقبال پراکنده ی سوره میری چنین سروده است؛
اگر از سوره میری نمانده نژاد
که دنیا بُوَد آفتِ خانه زاد
نگارنده: احمد لطفی
روستای انجیره در ۲۷ کیلومتری غرب شهرستان آبدانان واقع شده است، این روستا جزو دهستان ماسبی ( ماسپی ) و بخش مرکزی� شهرستان آبدانان می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
نام طایفه� آنها ماسپی ( ماسبی ) است، که نشاءت گرفته از ماسپتان یا ماسپذان باستانی است. در ملاقاتی که امروز یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۴� با عین اله اکبری داشتم وی اصالت خود را سوره مهری ( سرخاب مهری ) اعلام کرد. ترکیب روستا از دو� طایفه ماسبی و باپیروند می باشد.
وی� اصالت آنهارا مشترک دانست.
منطقه ماسپتان احتمالا" از دوران ایلامیها، مادها و هخامنشی ها، و. . . دارای سکنه و در تاریخ جایگاهی داشته است. بعد از جمله ی اعراب به امپراتوری ساسانی، چون اعراب لغت "پ" نداشته اند ، مورخان و جغرافی دانان وابسته به آنها� پشت کوه� کبیر کوه ( ماسپتان ) را ماسبذان نوشته اند. �
باتوجه به اصالت آنها شاید ریشه در تمدن سومر هم بتوان بر چنین مردمی که الان اسامی جدید پیدا کرده اند، اطلاق نمود. ( الله اعلم بالصواب )
در اصالت نژادی� این روستا پراکندگی مشهود است. آنها مفاخری در سطح کشورهای ایران، عراق و ترکیه و منطقه میان رودان� داشته و دارند. جناب شادروان حاج رستم خان رفعتی نماینده ی سابق استان ایلام از� تیره سهرابوند ماسبی ها بوده است.
جناب آقای عین اله اکبری، پراکندگی ماسبی های انجیره در حال حاضر� در شهرستانهای آبدانان، اندیمشک، ایلام، اهواز، دهلران، و� دره شهر قابل ذکر است.
نام خانوادگی� برخی از ماسبی های� استان ایلام عبارتند از؛
رفعتی، اکبری، مردانی، غلامی، عسگری، چشفر، ایمانی و یادگاری . . .
ماسبی ها و بسیاری از طوایف آبدانان و دهلران خود را جزو ایل کرد می دانند، اگر منظور کرد فیلی و کُردعلی باشد قابل قبول است. هرچند نام ایل و یا فرا ایل برخی از طوایف منطقه پشتکوه و ماسپذان ریشه در نژاد سوره میری� دارند.
ملا رستم صفر لکی شوهان� سوره میری� در اقبال پراکنده ی سوره میری چنین سروده است؛
اگر از سوره میری نمانده نژاد
که دنیا بُوَد آفتِ خانه زاد
جوامع کنشگر تاریخ خویشند
نگارنده : احمد لطفی
چوامع بشری حافظ دست آوردهای فرهنگی و تاریخی و تمدنی خویش هستند. البته هر رفتار و کنشی که مردم از حافظه ی تاریخی خویش به منصه ی ظهور می گذارند، برای سایر ملل تعریف می کنند، قطعا" به شرایط زمانی و مکانی حوادث گذشته توجه دارند. چرا که دیدگاه های تاریخی معمولا" مبتنی بر شرایط فرهنگی، اجتماعی، و روند فرهنگی زندگی های گذشتگان مورد بررسی قرار می گیرند.
... [مشاهده متن کامل]
طبق کتاب شاهنامه فردوسی، رسم ها، بزمها، سورها و سوگها، محاورات بین پهلوانان با پادشاهان، و حتا مردم عادی همه برمشترکات و باورهای تاریخی جامعه شان در تکاپو و گفتگو هستند.
مردم هر جامعه ای به مفاخر خویش عشق می ورزند.
و برای بقا و مجد و وفاق و همبستگی جامعه شان یاد مفاخرشان را در نوشتن کتاب هایی که رنگ وبوی تاریخی دارند، و اهل تفکر به جامعه القاء می کنند.
در زمانی که با مویه ها جنگ رزمنده ها و قهرمان ها را به نیکی و صد آه و افسوس و با سوز و گداز می خوانند، و جامعه رامتاءثر نموده، تا در مقابل مهاجمان جدید به کشورهایشان با نگاه تار یخی تکلیف خود را مشخص می نمایند.
بطور مثال در اوقات ضعف و پراکندگی اگر زنان و مردانی که ساکن در ًمرزها هستند، و با دشمنان قداره بند بر خورد کنند. فوری از تاریخ و قهرمانان گذشته و حال سخن به میان می آورند. اگر سرباز و دلاوری در نبرد کشته می شوند، در مویه ها می سرایند؛ " جنگی توکردی، مر رستم زال"
ودر ضعفها و بی قدرتی ها در برابر دشمنان می گویند؛
" چه خیال کردی مر مِ بیکسم
مِ اولاد شیر ءشمشیر و دسم" یعنی؛
چه خیال باطلی کردی که فکر می کنی، من بی کس و کار هستم، بلکه من فرزند شیر شمشیر بدست و یا فرزند رستم دستانم، دلاوری در رگ و پی و خون ما جاری و ساری است.
در قدیم هر جامعه و خرده فرهنگی رسم و شیوه ی خاصی برای معرفی و گاه جنگیدن داشت، بطور مثال در شاهنامه عده ای پرچم سبز یا یکرنگ نماد یزدان پرستان برخی دیگر نماد توتمهایشان را در جنگها به نمایش می گذاردند، جمعی گرز گراز سر، یا گرز گاوسر، و یا عَلَم کاوه، و . . .
در ادبیات لکی هم داریم:
مَی وَ ویرت بو جنگ هفت لشگر
شراق و شروق گرز وراز سر
یعنی :
"شما به یاد بیاورید جنگ هفت لشگر
صدای به هم خوردن ، وشراق و شروق گرزهای گراز سر تبار ما"
گاهی رجز خوانی و مویه و لالایی ها بر مبنای مفاخر فرهنگی و دینی است.
مثل عظمت فرهنگی منشور کورش کبیر، برندهای تجاری قوم ایرانی سومر، و امثال اینها مطرح می شوند.
باورهای برمبنای نور و کلام پیامبران.
لکها در لالایی ها می گویند:
لاوه لاوه کم، کُر و رای علی
یعنی:
لالایی لالایی، چقدر خوب است پسر در راه علی باشد
برابراکم کُر کولیونی
کلاوی کویرکَ، شالی گلونی
در مجموع در حماسه سازی های معاصر هم رنگ و بوی تاریخ، و فرهنگ و تمدن و داشته های ملی و مذهبی هرجامعه ای کاملا" آشکار است.
نگارنده : احمد لطفی
چوامع بشری حافظ دست آوردهای فرهنگی و تاریخی و تمدنی خویش هستند. البته هر رفتار و کنشی که مردم از حافظه ی تاریخی خویش به منصه ی ظهور می گذارند، برای سایر ملل تعریف می کنند، قطعا" به شرایط زمانی و مکانی حوادث گذشته توجه دارند. چرا که دیدگاه های تاریخی معمولا" مبتنی بر شرایط فرهنگی، اجتماعی، و روند فرهنگی زندگی های گذشتگان مورد بررسی قرار می گیرند.
... [مشاهده متن کامل]
طبق کتاب شاهنامه فردوسی، رسم ها، بزمها، سورها و سوگها، محاورات بین پهلوانان با پادشاهان، و حتا مردم عادی همه برمشترکات و باورهای تاریخی جامعه شان در تکاپو و گفتگو هستند.
مردم هر جامعه ای به مفاخر خویش عشق می ورزند.
و برای بقا و مجد و وفاق و همبستگی جامعه شان یاد مفاخرشان را در نوشتن کتاب هایی که رنگ وبوی تاریخی دارند، و اهل تفکر به جامعه القاء می کنند.
در زمانی که با مویه ها جنگ رزمنده ها و قهرمان ها را به نیکی و صد آه و افسوس و با سوز و گداز می خوانند، و جامعه رامتاءثر نموده، تا در مقابل مهاجمان جدید به کشورهایشان با نگاه تار یخی تکلیف خود را مشخص می نمایند.
بطور مثال در اوقات ضعف و پراکندگی اگر زنان و مردانی که ساکن در ًمرزها هستند، و با دشمنان قداره بند بر خورد کنند. فوری از تاریخ و قهرمانان گذشته و حال سخن به میان می آورند. اگر سرباز و دلاوری در نبرد کشته می شوند، در مویه ها می سرایند؛ " جنگی توکردی، مر رستم زال"
ودر ضعفها و بی قدرتی ها در برابر دشمنان می گویند؛
" چه خیال کردی مر مِ بیکسم
مِ اولاد شیر ءشمشیر و دسم" یعنی؛
چه خیال باطلی کردی که فکر می کنی، من بی کس و کار هستم، بلکه من فرزند شیر شمشیر بدست و یا فرزند رستم دستانم، دلاوری در رگ و پی و خون ما جاری و ساری است.
در قدیم هر جامعه و خرده فرهنگی رسم و شیوه ی خاصی برای معرفی و گاه جنگیدن داشت، بطور مثال در شاهنامه عده ای پرچم سبز یا یکرنگ نماد یزدان پرستان برخی دیگر نماد توتمهایشان را در جنگها به نمایش می گذاردند، جمعی گرز گراز سر، یا گرز گاوسر، و یا عَلَم کاوه، و . . .
در ادبیات لکی هم داریم:
مَی وَ ویرت بو جنگ هفت لشگر
شراق و شروق گرز وراز سر
یعنی :
"شما به یاد بیاورید جنگ هفت لشگر
صدای به هم خوردن ، وشراق و شروق گرزهای گراز سر تبار ما"
گاهی رجز خوانی و مویه و لالایی ها بر مبنای مفاخر فرهنگی و دینی است.
مثل عظمت فرهنگی منشور کورش کبیر، برندهای تجاری قوم ایرانی سومر، و امثال اینها مطرح می شوند.
باورهای برمبنای نور و کلام پیامبران.
لکها در لالایی ها می گویند:
لاوه لاوه کم، کُر و رای علی
یعنی:
لالایی لالایی، چقدر خوب است پسر در راه علی باشد
برابراکم کُر کولیونی
کلاوی کویرکَ، شالی گلونی
در مجموع در حماسه سازی های معاصر هم رنگ و بوی تاریخ، و فرهنگ و تمدن و داشته های ملی و مذهبی هرجامعه ای کاملا" آشکار است.
روزگار، معلم سنگدل و موفق
نگارنده : احمد لطفی
دنیاجایگاهی برای آموزش است، و شاگردی به مقصد نهایی می رسد، که در آن با دقت و برنامه ریزی دقیق قدم بر دارد. ، همچنین همه ی هوش و حواسش جمع باشد، و گرنه در کمینگاهش راهزنان وقت، و جادوگران تباهی کار دستش می دهند، و غفلت جای هوشیاری انسان راتصاحب می کنند. به عبارتی دیگر، دانش آموخته ی موفق کسی است که برتوسن عقلانیت سوار شود. ، و گرنه سوار شدن بر توسن هوی، شخص سواره را در پرتگاه خطرناکی پرتاب می کند، و سقوطش، مساوی با مرگ انسانیتش خواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
تجربه زیسته ی انسانهای موفق، دقیقا" هوش و خاطر مجموع و شوق و پشتکار در رشته ی دلخواه خویش را در ظرف زمان بسیار زودتر از رفقا و رقبای گرفتار خاطر پراکنده به مقصد و موفقیت می رسند
روزگار معلم قاطع و سنگدلی است که اول امتحان می گیرد ، بدون آنکه موضوع درس و مواد مطرح شده ی آنرا قبلا" تدریس کرده باشد. وی امتحان می گیرد و سپس درس می دهد. سنگدلی آن از نوع جور معلم بهتر از مهر پدر است. هرکجا که ما درخشش نداشتیم، قطعا" از امتحان روز گار ده ها بار مردود شدیم، و بعد از آن درس را آموختیم. و آن آموزش بهای سختی مانند قیمت گذر زمان و عمر می باشد، که ما آنرا هزینه درستها و امتحانات روزگار کرده ایم.
مردم فقیر و جهان سومی که افکار پریشان و دغدغه های معیشت دارند. کمتر می توانند، در یک هدف مقدس و یک رشته ی منطقی تبحر بدست آورند. لذا پراکندگی افکارشان آنها را بازنده ی امتحانات روزگار کرده است. به عبارتی دیگر، آنها ( پریشان خاطران ) دست قلم و بازوی روزگار را بیشتر برعلیه خویش احساس کرده اند. شاید ره نجات برای قیمتی شدن انسان در روزگار آن باشد، که از مسیر درست فاصله نگیرم، و عقلانیت سخت و شکننده را بر احساسات به ظاهر لطیف و غفلت آفرین ترجیح دهیم.
نگارنده : احمد لطفی
دنیاجایگاهی برای آموزش است، و شاگردی به مقصد نهایی می رسد، که در آن با دقت و برنامه ریزی دقیق قدم بر دارد. ، همچنین همه ی هوش و حواسش جمع باشد، و گرنه در کمینگاهش راهزنان وقت، و جادوگران تباهی کار دستش می دهند، و غفلت جای هوشیاری انسان راتصاحب می کنند. به عبارتی دیگر، دانش آموخته ی موفق کسی است که برتوسن عقلانیت سوار شود. ، و گرنه سوار شدن بر توسن هوی، شخص سواره را در پرتگاه خطرناکی پرتاب می کند، و سقوطش، مساوی با مرگ انسانیتش خواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
تجربه زیسته ی انسانهای موفق، دقیقا" هوش و خاطر مجموع و شوق و پشتکار در رشته ی دلخواه خویش را در ظرف زمان بسیار زودتر از رفقا و رقبای گرفتار خاطر پراکنده به مقصد و موفقیت می رسند
روزگار معلم قاطع و سنگدلی است که اول امتحان می گیرد ، بدون آنکه موضوع درس و مواد مطرح شده ی آنرا قبلا" تدریس کرده باشد. وی امتحان می گیرد و سپس درس می دهد. سنگدلی آن از نوع جور معلم بهتر از مهر پدر است. هرکجا که ما درخشش نداشتیم، قطعا" از امتحان روز گار ده ها بار مردود شدیم، و بعد از آن درس را آموختیم. و آن آموزش بهای سختی مانند قیمت گذر زمان و عمر می باشد، که ما آنرا هزینه درستها و امتحانات روزگار کرده ایم.
مردم فقیر و جهان سومی که افکار پریشان و دغدغه های معیشت دارند. کمتر می توانند، در یک هدف مقدس و یک رشته ی منطقی تبحر بدست آورند. لذا پراکندگی افکارشان آنها را بازنده ی امتحانات روزگار کرده است. به عبارتی دیگر، آنها ( پریشان خاطران ) دست قلم و بازوی روزگار را بیشتر برعلیه خویش احساس کرده اند. شاید ره نجات برای قیمتی شدن انسان در روزگار آن باشد، که از مسیر درست فاصله نگیرم، و عقلانیت سخت و شکننده را بر احساسات به ظاهر لطیف و غفلت آفرین ترجیح دهیم.
"تسلیتی برای بازماندگان منطقه سیمره"
در این یکسال اخیر، بسان سالهای گذشته مردم دیار سیمره، عزیزانی را از دست داده، و بر دلهایشان غبار و ابر غم نشسته است.
با توجه به آنکه مردم منطقه همه دارای خویشاوندی سببی و نسبی هستند. مردم به نوعی از این همه مصیبت ناراحت و غمگین هستند.
... [مشاهده متن کامل]
تنها قدرتی که خداوند، در این راستا به بشریت عنایت کرده است، قوه ی فراموشی نسبی در نهاد بشر است. به عبارتی دیگر، ما مرگِ خود و عزیزانمان را به عنوان قانونی در قاموس هستی پذیرفته ایم. اما مویه زنان برای مردگان این دیار دل سنگ را آب می کنند. آنها بسان هنرمندانی ماهر یاد اموات را با مویه ها و اشعار حزن انگیزشان غم فقدان عزیزانِ به ابدیت پیوسته را برای دیگران یاد آوری می نمایند.
لازم به ذکر است، بر اثر ازدیاد جمعیت، از بس مرگ و میر فراوان شده است، که مردم از این همه مرگ و مصیبت، در تحیر و افسردگی ممتد، وجودشان هنگ کرده است. دربین جمعند، اما متحیر از این همه اتفاق غم انگیز ، که خیمه ی ماموران مرگ، جمع دوستان و آشنایان را پراکنده ساخته، که انسان به جز آه و افسوس و دریغ حرف کمتری برای گفتن دارد. به نوبه ی خودم تمام مردمی که پنجشنبه ها بر سر مزار عزیزانشان می روند، و مراسم رسمی و غیر رسمی دارند، مراتب همدردی و تسلیت خود را به همه ی آنها اعلام می کنم. روح اموات شاد، ویادشان گرامی باد.
۱۴۰۳/۹/۱
با سپاس و احترام: احمد لطفی
در این یکسال اخیر، بسان سالهای گذشته مردم دیار سیمره، عزیزانی را از دست داده، و بر دلهایشان غبار و ابر غم نشسته است.
با توجه به آنکه مردم منطقه همه دارای خویشاوندی سببی و نسبی هستند. مردم به نوعی از این همه مصیبت ناراحت و غمگین هستند.
... [مشاهده متن کامل]
تنها قدرتی که خداوند، در این راستا به بشریت عنایت کرده است، قوه ی فراموشی نسبی در نهاد بشر است. به عبارتی دیگر، ما مرگِ خود و عزیزانمان را به عنوان قانونی در قاموس هستی پذیرفته ایم. اما مویه زنان برای مردگان این دیار دل سنگ را آب می کنند. آنها بسان هنرمندانی ماهر یاد اموات را با مویه ها و اشعار حزن انگیزشان غم فقدان عزیزانِ به ابدیت پیوسته را برای دیگران یاد آوری می نمایند.
لازم به ذکر است، بر اثر ازدیاد جمعیت، از بس مرگ و میر فراوان شده است، که مردم از این همه مرگ و مصیبت، در تحیر و افسردگی ممتد، وجودشان هنگ کرده است. دربین جمعند، اما متحیر از این همه اتفاق غم انگیز ، که خیمه ی ماموران مرگ، جمع دوستان و آشنایان را پراکنده ساخته، که انسان به جز آه و افسوس و دریغ حرف کمتری برای گفتن دارد. به نوبه ی خودم تمام مردمی که پنجشنبه ها بر سر مزار عزیزانشان می روند، و مراسم رسمی و غیر رسمی دارند، مراتب همدردی و تسلیت خود را به همه ی آنها اعلام می کنم. روح اموات شاد، ویادشان گرامی باد.
۱۴۰۳/۹/۱
با سپاس و احترام: احمد لطفی
تبیین مواردی از مشکلات جامعه
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجودی است، که همزاد حوادث، موانع و مشکلات مختلف می باشد. واقعیت انکار ناپذیر زندگی کردن در جهان هستی است.
با وجود آنکه زندگی موهبتی الهی است، اما در مواجه با آن، مشکلات خاص خود را نیز دارد، و همین مشکلات انسانها را ناچار به چاره جویی کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
در دوران یخبندان برخی رودخانه ها و سرابشان گِل آلود شد، انسانها که قبلا" با دست ماهی می گرفتند، اما بر اثر دیده نشدن ماهی ها پیامبر و رهبر انسانهای نوسنگی و سایرین همه به فکر فرو رفته بودند ، که حالا چگونه شکم خود و فرزندانشان را سیر کنند در ساحل روخانه پیامبر یا رئیس قبیله همینطور که فکر می کرد و ساقه های درخت مو را پیچ می داد، بعد از چند دقیقه ملاحظه کرد که چند ماهی در آن گرفتار شدند. در اثر این نیاز و فکر و اندیشه اولین تور چوبی یا سبد چوبی کشف شد و اگر قبیله قبلا" با زحمت و وقت بیشتری ماهی صید می کردند. الان تور چوبی با زحمت و وقت کمتر، و میزان بهره وری بیشتر ماهی صید می کردند.
در واقع نیازها و مسائل مختلف، افراد را به تفکر و خلاقیت و نو آوری وا می دارند.
در زمانی که ما زندگی می کنیم، مشکلات عمده ای فکر و روح ما را آزرده می کنند. که برخی از آن ها عبارتند از؛
۱ - فقرِغیر قابل تحمل برای برخی از شهروندان جوامع، که فقر هم ناشی از بیکاری، عدم منابع و امکانات در برخی سرزمین ها شبیه آفریقا قابل بررسی است.
۲ - خودکشی ؛ و دیگر کُشی، در قالب رنجها، عصبانیتها، افسردگی ها، ناکامیها، اختلافات خانوادگی، عدم صبوری، کاهش آستانه ی صبربرخی ازشهروندان، و. . .
۳ - سالخورده شدن سن ازدواج، و تجرد قطعی بسیاری از دختران و پسران جامعه. آمار نسبتا" دقیقی در مرکز آمار و وزارت کشور و استانداری ها موجود است.
برخی از جوانان و مردم اهداف و آرزوهای خود را دست نایافتنی میبینند، بنابراین آنها زندگی می کنند، فقط برای گذران زندگی، و روز مره شدن حیات اجتماعی شان تا پایان عمر، البته اگر نا امید نشوند و مرگ خود خواسته را انتخاب نکنند.
۵ - تخریب محیط زیست؛
بشر با آتش سوزی، ساختمان سازی، قطع درختان چند صد ساله، زباله های معمولی و صنعتی، گازها ی گلخانه ای، چرای بی رویه ی دام ها، و. . . . .
۶ - تضعیف بنیان خانواده، افزایش طلاق، و همسر کشی، وناتوانی درارتباط کلامی - عاطفی بین اعضاء خانواده، سرگرمی و استفاده ی افراطی از فضای مجازی، طلا ق عاطفی زوجین، شکاف نسلی، عدم مفاهمه ی رفتاری بین والدین و فرزندان. از مسائل بنیانی جامعه می باشند.
۷ - جنگ، نا امنی و تنش بین دولتها، که به تخریب زیر ساختها، افزایش استرس و نابودی منابع، و آوارگی و کشتار و بی خانمان شدن مردم بی گناه مخصوصا" آسیب پذیری زنان و کودکان در اثر جنگ کشورها و دولتها اتفاق تلخ زندگی بشر امروز است.
۸ - گسترش بیماری های میکرو بیولوژی، که هر از گاهی، از جانب برخی دولتها، و عوامل آنها جهان را به ویروس و میکروبی مبتلا می کنند، و از این طریق جان بسیاری را می گیرند. شور بختانه چنین اعمالی ، روند سلامتی را باخطر مواجه می سازند.
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجودی است، که همزاد حوادث، موانع و مشکلات مختلف می باشد. واقعیت انکار ناپذیر زندگی کردن در جهان هستی است.
با وجود آنکه زندگی موهبتی الهی است، اما در مواجه با آن، مشکلات خاص خود را نیز دارد، و همین مشکلات انسانها را ناچار به چاره جویی کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
در دوران یخبندان برخی رودخانه ها و سرابشان گِل آلود شد، انسانها که قبلا" با دست ماهی می گرفتند، اما بر اثر دیده نشدن ماهی ها پیامبر و رهبر انسانهای نوسنگی و سایرین همه به فکر فرو رفته بودند ، که حالا چگونه شکم خود و فرزندانشان را سیر کنند در ساحل روخانه پیامبر یا رئیس قبیله همینطور که فکر می کرد و ساقه های درخت مو را پیچ می داد، بعد از چند دقیقه ملاحظه کرد که چند ماهی در آن گرفتار شدند. در اثر این نیاز و فکر و اندیشه اولین تور چوبی یا سبد چوبی کشف شد و اگر قبیله قبلا" با زحمت و وقت بیشتری ماهی صید می کردند. الان تور چوبی با زحمت و وقت کمتر، و میزان بهره وری بیشتر ماهی صید می کردند.
در واقع نیازها و مسائل مختلف، افراد را به تفکر و خلاقیت و نو آوری وا می دارند.
در زمانی که ما زندگی می کنیم، مشکلات عمده ای فکر و روح ما را آزرده می کنند. که برخی از آن ها عبارتند از؛
۱ - فقرِغیر قابل تحمل برای برخی از شهروندان جوامع، که فقر هم ناشی از بیکاری، عدم منابع و امکانات در برخی سرزمین ها شبیه آفریقا قابل بررسی است.
۲ - خودکشی ؛ و دیگر کُشی، در قالب رنجها، عصبانیتها، افسردگی ها، ناکامیها، اختلافات خانوادگی، عدم صبوری، کاهش آستانه ی صبربرخی ازشهروندان، و. . .
۳ - سالخورده شدن سن ازدواج، و تجرد قطعی بسیاری از دختران و پسران جامعه. آمار نسبتا" دقیقی در مرکز آمار و وزارت کشور و استانداری ها موجود است.
برخی از جوانان و مردم اهداف و آرزوهای خود را دست نایافتنی میبینند، بنابراین آنها زندگی می کنند، فقط برای گذران زندگی، و روز مره شدن حیات اجتماعی شان تا پایان عمر، البته اگر نا امید نشوند و مرگ خود خواسته را انتخاب نکنند.
۵ - تخریب محیط زیست؛
بشر با آتش سوزی، ساختمان سازی، قطع درختان چند صد ساله، زباله های معمولی و صنعتی، گازها ی گلخانه ای، چرای بی رویه ی دام ها، و. . . . .
۶ - تضعیف بنیان خانواده، افزایش طلاق، و همسر کشی، وناتوانی درارتباط کلامی - عاطفی بین اعضاء خانواده، سرگرمی و استفاده ی افراطی از فضای مجازی، طلا ق عاطفی زوجین، شکاف نسلی، عدم مفاهمه ی رفتاری بین والدین و فرزندان. از مسائل بنیانی جامعه می باشند.
۷ - جنگ، نا امنی و تنش بین دولتها، که به تخریب زیر ساختها، افزایش استرس و نابودی منابع، و آوارگی و کشتار و بی خانمان شدن مردم بی گناه مخصوصا" آسیب پذیری زنان و کودکان در اثر جنگ کشورها و دولتها اتفاق تلخ زندگی بشر امروز است.
۸ - گسترش بیماری های میکرو بیولوژی، که هر از گاهی، از جانب برخی دولتها، و عوامل آنها جهان را به ویروس و میکروبی مبتلا می کنند، و از این طریق جان بسیاری را می گیرند. شور بختانه چنین اعمالی ، روند سلامتی را باخطر مواجه می سازند.
دردهای گران زندگی
نگارنده : احمد لطفی
انسان در هنگام تولد زندگی دنیا را با گریه آغاز می کند. درد و رنج جزو سرنوشت فرزندان آدم در دنیا است. همانطور که جدشان حضرت آدم از بهشت به زمین تبعید شد. اعقابش نیز تاوان خطا و تمرد وی از دستور حق را می پردازند. البته شکر نعمت آنجاست که حضرت آدم و حواء از کرده ی بدشان زود پشیمان شدند، و توبه نمودند. خداوند هم در کره ی زمین تنهایشان نگداشت، با دادن عقل ( پیامبر باطنی ) ، و نعمت راهنمایان در قالب پیامبران، گرایش به ره سعادت، و پرهیز از ره شقاوت ، و ضلالت را به انسان ها آموزش دادند. تا هرفردی با اختیار خویش به سنجش و انتخاب مسیر برای زندگیش مبادرت ورزد.
... [مشاهده متن کامل]
ثروتِ دانش و فقرِ جهل در متون دینی نیز مطرح شده است. شور بختانه برخی از ما انسانها جهل و ظلمت را بر علم و نورانیت ترجیح می دهیم.
زیاده خواهی، حرص، حسد و تکبر دردهای گرانی را بر بشریت تحمیل کرده اند. و دایره ی ستم به علت خواسته ها و بر تری طلبی برخی از ابناء بشر ، کره ی زمین را به جهنمی برای زیستن درد آلود تبدیل کرده است.
جنگهای بزرگ و جهانی بشریت را به زحمت و گرفتاری دچار ساخت.
در طول تاریخ، میل به برتری و سلطه یابی بر سایرین، از این فجایع و ستمگری ها به بار آورد.
در دوران ما بسیاری از مردم جهان گرفتار جنگ و خونریزی هستند کشتار در خاورمیانه، اکراین، روسیه، وبرخی کشورها در قاره های مختلف ، در جریان است. درد گران زندگی جاهلیت، مدرن، جنگ، و قدرت افسار گسیخته در دست عوامل غیر متعهدی است، که کنترل بر رفتار احساسی خویش را ندارند و ادب و صلح و عقلانیت را به مسلخگاه هوسها و جهلها و شرارت ها می برند.
دنیای امروز پر از تنش و پرخاشگری است. آثار همین تنش ها فقر و بیکاری و گرانی و جهل و ضعف اخلاقی خطرناکی است، که بشریت با انها دست و پنجه نرم می کند.
به راستی، مهاجرتها، آوارگی ها، فرار مغزها، تن فروشیها، قتلها، و بلاهایی که بر سر دختران و پسران جویای کار و رفتن به غربت می آید، چه کسی جوابگوست؟
تبعیض ، نابرابری، فساد، و ده ها آسیب اجتماعی در جهان و کشورهای در حال توسعه که جوانانشان به دنبال کار آواره ی شهرها و بیابان ها و کشورهای ثروتمند می شوند، به راستی چه کسی جوابگوی این مهاجرت های بی رویه و پیامدهای خانمانسوز ناشی از آنهاست؟!
درد گران زمانه، انسداد اجتماعی، استبداد، استعمار گری نوین، عدم برخورداری از داشتن زندگی طبیعی، همسر گزینی، داشتن مسکن، و ارتباطات سالم، و در یک کلام تداوم نکبتی برای بردگی مدرن قابل مشاهده، و دقت نظر می باشد.
وقت آن است رهبران جوامع، با عزمی راسخ و اخلاصی در نیت و عمل، برای کاهش دردهای بشریت اقداماتی عملی انجام دهند.
نگارنده : احمد لطفی
انسان در هنگام تولد زندگی دنیا را با گریه آغاز می کند. درد و رنج جزو سرنوشت فرزندان آدم در دنیا است. همانطور که جدشان حضرت آدم از بهشت به زمین تبعید شد. اعقابش نیز تاوان خطا و تمرد وی از دستور حق را می پردازند. البته شکر نعمت آنجاست که حضرت آدم و حواء از کرده ی بدشان زود پشیمان شدند، و توبه نمودند. خداوند هم در کره ی زمین تنهایشان نگداشت، با دادن عقل ( پیامبر باطنی ) ، و نعمت راهنمایان در قالب پیامبران، گرایش به ره سعادت، و پرهیز از ره شقاوت ، و ضلالت را به انسان ها آموزش دادند. تا هرفردی با اختیار خویش به سنجش و انتخاب مسیر برای زندگیش مبادرت ورزد.
... [مشاهده متن کامل]
ثروتِ دانش و فقرِ جهل در متون دینی نیز مطرح شده است. شور بختانه برخی از ما انسانها جهل و ظلمت را بر علم و نورانیت ترجیح می دهیم.
زیاده خواهی، حرص، حسد و تکبر دردهای گرانی را بر بشریت تحمیل کرده اند. و دایره ی ستم به علت خواسته ها و بر تری طلبی برخی از ابناء بشر ، کره ی زمین را به جهنمی برای زیستن درد آلود تبدیل کرده است.
جنگهای بزرگ و جهانی بشریت را به زحمت و گرفتاری دچار ساخت.
در طول تاریخ، میل به برتری و سلطه یابی بر سایرین، از این فجایع و ستمگری ها به بار آورد.
در دوران ما بسیاری از مردم جهان گرفتار جنگ و خونریزی هستند کشتار در خاورمیانه، اکراین، روسیه، وبرخی کشورها در قاره های مختلف ، در جریان است. درد گران زندگی جاهلیت، مدرن، جنگ، و قدرت افسار گسیخته در دست عوامل غیر متعهدی است، که کنترل بر رفتار احساسی خویش را ندارند و ادب و صلح و عقلانیت را به مسلخگاه هوسها و جهلها و شرارت ها می برند.
دنیای امروز پر از تنش و پرخاشگری است. آثار همین تنش ها فقر و بیکاری و گرانی و جهل و ضعف اخلاقی خطرناکی است، که بشریت با انها دست و پنجه نرم می کند.
به راستی، مهاجرتها، آوارگی ها، فرار مغزها، تن فروشیها، قتلها، و بلاهایی که بر سر دختران و پسران جویای کار و رفتن به غربت می آید، چه کسی جوابگوست؟
تبعیض ، نابرابری، فساد، و ده ها آسیب اجتماعی در جهان و کشورهای در حال توسعه که جوانانشان به دنبال کار آواره ی شهرها و بیابان ها و کشورهای ثروتمند می شوند، به راستی چه کسی جوابگوی این مهاجرت های بی رویه و پیامدهای خانمانسوز ناشی از آنهاست؟!
درد گران زمانه، انسداد اجتماعی، استبداد، استعمار گری نوین، عدم برخورداری از داشتن زندگی طبیعی، همسر گزینی، داشتن مسکن، و ارتباطات سالم، و در یک کلام تداوم نکبتی برای بردگی مدرن قابل مشاهده، و دقت نظر می باشد.
وقت آن است رهبران جوامع، با عزمی راسخ و اخلاصی در نیت و عمل، برای کاهش دردهای بشریت اقداماتی عملی انجام دهند.
مراسم شادی و شیون بهانه ای برای همبستگی اجتماعی
نگارنده : احمد لطفی
انسانها از بدو تولد، رابطه ای با معیارها وشیوه های همدلی و همنوایی در طبیعت پیدا می کنند، که برای بقا و تداوم زندگی و یافتن معنایی برای باهم بودن، همدردی و هم شادی با همنوعان و مردمانی که در قالب یک مکان جغرافیایی، و مشترکات رفتاری، همیاری و همکاری و تشریک مساعی در روند پدیده ها و رخداداد های مهم زندگی با قبول و پذیرش و شناخت منافع، و ابراز همدلی، موجبات همبستگی اجتماعی را فراهم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
دو رسم مهم در زندگی بشر که موجب تجمع و گردهم آمدن افراد یک جامعه برای اجرای آن رسوم، می شوند، همانا :
۱ - مراسم شادی برای جشن های عروسی، بارندگی ها، زایش طبیعت، اعیاد و آئین های مختلف، و . . . .
۲ - مراسم شیون، و غمگسار ی برای مرگ اقوام و آشنایان، و لحظات و موقعیت های تلخ و ناکامی همنوعان انسانها را دور هم گرد می آورد، تا با بذل محبت، و بیان تسلیت، همدردی خود را در غم دیگران ابراز نمایند، از طرفی دیگر، گفتن غم مباد، و بیان این جمله ی عاطفی که ما را در غم خویش شریک بدانید. آلام و اندوه خانواده مصیبت دیده را کاهش می دهد.
البته حضور در مراسم شادی و شیون هزینه هایی در ابعاد مختلف دارد.
هزینه ی وقت و زمان مهمترین قسمت برای حضور در چنین مراسمی است. در واقع گاهی ضیق وقت و دوری مسافت و جفت و جور نشدن حضور هم قابل بررسی است. امروزه فضای مجازی و وسایل ارتباطات جمعی، راههایی برای رساندن پیام تبریک و تسلیت به صاحبان عزا هستند.
طبق توصیه، و قدرتِ تاثیر چشمگیر عرف ، و دین، حضور جمعیتی از اقوام و آشنایان و مردمانی که می توانند در مراسم شادی و شیون شرکت کنند، را ضروری می دانند.
در روز پنجشنبه مورخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۴۰۳ کدبانویی از تیره ی هابیل، طایفه فرخشه، و ایل کولیوند در دیار الشتر، بخش فیروز آباد ، مراسم تدفین وی اجرا می شود. ما و جمعی از اقوام سیمره ای، در روز جمعه مورخ ۲۵ آبان ماه باحضور در مراسم ترحیم شرکت کردیم. در بین مسیر چند نفر از اقوام کولیوند مارا تا درب منزل خانواده مُعزا همراهی کردند. آن اقوام همه از این دیدار، و عرض تسلیت دیگران و ما گویی غم فقدان آن بانویِ به حق پیوسته شان کاهش یافت، و می گفتند، راضی به زحمت این مسافت طولانی نبوده اند. اما راستش را بخواهید، اگر همت و وقت باشد. دیدار با صاحبان عزا بدون شک غم مصیبتشان کاهش می پذیرد. البته خطرهای راه را هم باید به جان خرید، و توکل به خدا باید کرد.
به نظر نگارنده ، بهانه زندگی همین تلاش برای زندگی، و در صورت معذور نبودن، شرکت در مراسم شادی و شیون مردم و آشنایان و اقوام، بسیار در وفاق و همبستگی اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود.
نگارنده : احمد لطفی
انسانها از بدو تولد، رابطه ای با معیارها وشیوه های همدلی و همنوایی در طبیعت پیدا می کنند، که برای بقا و تداوم زندگی و یافتن معنایی برای باهم بودن، همدردی و هم شادی با همنوعان و مردمانی که در قالب یک مکان جغرافیایی، و مشترکات رفتاری، همیاری و همکاری و تشریک مساعی در روند پدیده ها و رخداداد های مهم زندگی با قبول و پذیرش و شناخت منافع، و ابراز همدلی، موجبات همبستگی اجتماعی را فراهم می نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
دو رسم مهم در زندگی بشر که موجب تجمع و گردهم آمدن افراد یک جامعه برای اجرای آن رسوم، می شوند، همانا :
۱ - مراسم شادی برای جشن های عروسی، بارندگی ها، زایش طبیعت، اعیاد و آئین های مختلف، و . . . .
۲ - مراسم شیون، و غمگسار ی برای مرگ اقوام و آشنایان، و لحظات و موقعیت های تلخ و ناکامی همنوعان انسانها را دور هم گرد می آورد، تا با بذل محبت، و بیان تسلیت، همدردی خود را در غم دیگران ابراز نمایند، از طرفی دیگر، گفتن غم مباد، و بیان این جمله ی عاطفی که ما را در غم خویش شریک بدانید. آلام و اندوه خانواده مصیبت دیده را کاهش می دهد.
البته حضور در مراسم شادی و شیون هزینه هایی در ابعاد مختلف دارد.
هزینه ی وقت و زمان مهمترین قسمت برای حضور در چنین مراسمی است. در واقع گاهی ضیق وقت و دوری مسافت و جفت و جور نشدن حضور هم قابل بررسی است. امروزه فضای مجازی و وسایل ارتباطات جمعی، راههایی برای رساندن پیام تبریک و تسلیت به صاحبان عزا هستند.
طبق توصیه، و قدرتِ تاثیر چشمگیر عرف ، و دین، حضور جمعیتی از اقوام و آشنایان و مردمانی که می توانند در مراسم شادی و شیون شرکت کنند، را ضروری می دانند.
در روز پنجشنبه مورخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۴۰۳ کدبانویی از تیره ی هابیل، طایفه فرخشه، و ایل کولیوند در دیار الشتر، بخش فیروز آباد ، مراسم تدفین وی اجرا می شود. ما و جمعی از اقوام سیمره ای، در روز جمعه مورخ ۲۵ آبان ماه باحضور در مراسم ترحیم شرکت کردیم. در بین مسیر چند نفر از اقوام کولیوند مارا تا درب منزل خانواده مُعزا همراهی کردند. آن اقوام همه از این دیدار، و عرض تسلیت دیگران و ما گویی غم فقدان آن بانویِ به حق پیوسته شان کاهش یافت، و می گفتند، راضی به زحمت این مسافت طولانی نبوده اند. اما راستش را بخواهید، اگر همت و وقت باشد. دیدار با صاحبان عزا بدون شک غم مصیبتشان کاهش می پذیرد. البته خطرهای راه را هم باید به جان خرید، و توکل به خدا باید کرد.
به نظر نگارنده ، بهانه زندگی همین تلاش برای زندگی، و در صورت معذور نبودن، شرکت در مراسم شادی و شیون مردم و آشنایان و اقوام، بسیار در وفاق و همبستگی اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود.
نقش تبلیغات دروغ در واژگونی حقیقت
نگارنده : احمد لطفی
افکار عمومی رارسانه ها شکل می دهند، و حال اگر رسانه ها به ویژه خبرنگاران و قلم به دستان در خدمت صاحبان قدرت و ثروت باشند، گاها" که با تبلیغات و نشر اکاذیب، جامعه را برای پذیرش افکار و باورهای غلط آماده می نمایند. در واقع مطالبی را می نویسند ، که با منویات استعماری و غیر واقعی آنها هماهنگ باشد. بی ربط نیست که یزیدیان امام حسین ( ع ) را می کشند، و بعد برایش عزاداری می کنند. یا دستگاه بنی امیه آنقدر برعلیه حضرت علی ( ع ) سخنرانی و تبلیغات می کردند، وقتی آن حضرت در محراب عبادت به شهادت رسید، مردم شام می گفتند، مگر علی نماز می خواند؟!
... [مشاهده متن کامل]
تبلیغات رسانه ای وقتی در دست دشمنان هر فرد یا جامعه توانشان را بکار گیرند، از کاه کوه می سازند، و برعکس.
طبق یک مقاله تحلیلی در مورد اجلاس کاپ، کشورهای صاحب نفت به انحاء مختلف چنان هواداران محیط زیست را با تبلیغات و رسانه هایشان فریب می دهند، که انسان فکر می کند آنهادیگر از سوخت های فسیلی و استخراج و فروش نفت تمهیدات محیط زیستی را کاملا"رعایت می کنند.
"در واقع رئیس یک شرکت نفتی مهمترین اجلاس جهانی برای نجات کره زمین را رهبری کرد و در این اجلاس از کاهش تولید سوخت های فسیلی سخن گفت در حالی که خود شرکت میلیاردها دلار برای توسعه همین سوخت سرمایه گذاری می کند!
امارات متحده عربی برنامه هایی برای استخراج 38 میلیارد بشکه نفت و گاز تا سال 2085 در دستور کار دارد. این کشور به عنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای نفتی جهان، با سرانه تولید ناخالص داخلی 44هزار دلار شناخته می شود که بند �مسئولیت مشترک اما متمایز� توافقنامه 2015 پاریس حکم می کند که هر چه زودتر باید به تولید نفت و گاز پایان دهد. با این حال مشخص است امارات قرار نیست به این زودی دست از طلای سیاه بردارد.
( اقتباس از مقاله ی گروگان گیری اجلاس های اقلیمی توسط" شرکتهای نفتی و رژیم های دیکتاتور به قلم فاطمه لطفی )
چنین اجلاسایی فقط برای فریفتن افکار عمومی تشکیل می شوند، تا منتقدان و حامیان محیط زیست را مجاب نمایند.
در زمان فراعنه داستان سینوهه و برده ی ستمدیده را شنیده، و یا خوانده اید، که مطالب تبلیعاتی و سرتا پا دروغ نوشته شده بر مزار آن برده دار ستمگر، برده ی ستمدیده و بیچاره شده بدست آن ارباب، به گریه می افتد و سینوهه طبیب فرعون این حُمق تاریخی را اسف بار می داند. بخشی از این محاوره و گفتگو را در این وجیزه می آوریم که نقش جاعلان حقیقت از زبان هر کسی گفته شود ، تبلیغاتی استعماری برای انحراف و واژگون کردن حقیقت است.
مخصوصا" اگر این دروغ نویسی از جانب دانشمندان، خبر نگاران و به قول آن برده که بر دروغهای نبشته شده بر قبر آن برده دار، گریه کرد، و گفت گریه می کنم، چون خدایان چنین نوشته، و گفته اند.
"سینوهه با برده به شهر مردگان ( قبرستان ) می رود و قبرنوشته ی آن مرد را اینگونه می خواند:
( او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی اش به مستمندان کمک می کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمین های خود را به فقرا می بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می نمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می کرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر ( آمون ) است و به سعادت ابدی رسیده است… )
در این هنگام , برده شروع به گریه می کند و می گوید ( آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی دانستم؟ درود خدایان بر او باد …. ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش… )
سینوهه با تعجب از برده می پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر می کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
و برده این جمله ی تاریخی را می گوید که: وقتی خدایان، همه بر قبر او اینگونه نوشته اند , من حقیر چگونه می توانم خلاف این را بگویم؟
و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتی به این داستان اشاره می کند، می نویسد :
( آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد! ) "
نگارنده : احمد لطفی
افکار عمومی رارسانه ها شکل می دهند، و حال اگر رسانه ها به ویژه خبرنگاران و قلم به دستان در خدمت صاحبان قدرت و ثروت باشند، گاها" که با تبلیغات و نشر اکاذیب، جامعه را برای پذیرش افکار و باورهای غلط آماده می نمایند. در واقع مطالبی را می نویسند ، که با منویات استعماری و غیر واقعی آنها هماهنگ باشد. بی ربط نیست که یزیدیان امام حسین ( ع ) را می کشند، و بعد برایش عزاداری می کنند. یا دستگاه بنی امیه آنقدر برعلیه حضرت علی ( ع ) سخنرانی و تبلیغات می کردند، وقتی آن حضرت در محراب عبادت به شهادت رسید، مردم شام می گفتند، مگر علی نماز می خواند؟!
... [مشاهده متن کامل]
تبلیغات رسانه ای وقتی در دست دشمنان هر فرد یا جامعه توانشان را بکار گیرند، از کاه کوه می سازند، و برعکس.
طبق یک مقاله تحلیلی در مورد اجلاس کاپ، کشورهای صاحب نفت به انحاء مختلف چنان هواداران محیط زیست را با تبلیغات و رسانه هایشان فریب می دهند، که انسان فکر می کند آنهادیگر از سوخت های فسیلی و استخراج و فروش نفت تمهیدات محیط زیستی را کاملا"رعایت می کنند.
"در واقع رئیس یک شرکت نفتی مهمترین اجلاس جهانی برای نجات کره زمین را رهبری کرد و در این اجلاس از کاهش تولید سوخت های فسیلی سخن گفت در حالی که خود شرکت میلیاردها دلار برای توسعه همین سوخت سرمایه گذاری می کند!
امارات متحده عربی برنامه هایی برای استخراج 38 میلیارد بشکه نفت و گاز تا سال 2085 در دستور کار دارد. این کشور به عنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای نفتی جهان، با سرانه تولید ناخالص داخلی 44هزار دلار شناخته می شود که بند �مسئولیت مشترک اما متمایز� توافقنامه 2015 پاریس حکم می کند که هر چه زودتر باید به تولید نفت و گاز پایان دهد. با این حال مشخص است امارات قرار نیست به این زودی دست از طلای سیاه بردارد.
( اقتباس از مقاله ی گروگان گیری اجلاس های اقلیمی توسط" شرکتهای نفتی و رژیم های دیکتاتور به قلم فاطمه لطفی )
چنین اجلاسایی فقط برای فریفتن افکار عمومی تشکیل می شوند، تا منتقدان و حامیان محیط زیست را مجاب نمایند.
در زمان فراعنه داستان سینوهه و برده ی ستمدیده را شنیده، و یا خوانده اید، که مطالب تبلیعاتی و سرتا پا دروغ نوشته شده بر مزار آن برده دار ستمگر، برده ی ستمدیده و بیچاره شده بدست آن ارباب، به گریه می افتد و سینوهه طبیب فرعون این حُمق تاریخی را اسف بار می داند. بخشی از این محاوره و گفتگو را در این وجیزه می آوریم که نقش جاعلان حقیقت از زبان هر کسی گفته شود ، تبلیغاتی استعماری برای انحراف و واژگون کردن حقیقت است.
مخصوصا" اگر این دروغ نویسی از جانب دانشمندان، خبر نگاران و به قول آن برده که بر دروغهای نبشته شده بر قبر آن برده دار، گریه کرد، و گفت گریه می کنم، چون خدایان چنین نوشته، و گفته اند.
"سینوهه با برده به شهر مردگان ( قبرستان ) می رود و قبرنوشته ی آن مرد را اینگونه می خواند:
( او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی اش به مستمندان کمک می کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمین های خود را به فقرا می بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می نمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می کرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر ( آمون ) است و به سعادت ابدی رسیده است… )
در این هنگام , برده شروع به گریه می کند و می گوید ( آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی دانستم؟ درود خدایان بر او باد …. ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش… )
سینوهه با تعجب از برده می پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر می کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
و برده این جمله ی تاریخی را می گوید که: وقتی خدایان، همه بر قبر او اینگونه نوشته اند , من حقیر چگونه می توانم خلاف این را بگویم؟
و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتی به این داستان اشاره می کند، می نویسد :
( آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد! ) "
انواع شیوه های سنتی در مدیریت جامعه
نگارنده: احمد لطفی
گرچه فرق است بین جامعه و اجتماع، ولی در گذشته روستاها، و دهکده هاهم به علت، همکاری و روابط متقابل، و پیوستگی عاطفی و عقیدتی آنها باهمدیگر، و تا حدودی داشتن خودکفایی در آنها، شکلی از جامعه را می توان بر آنها اطلاق کرد.
... [مشاهده متن کامل]
این نوشته مدیریت سنتی در کشور ها و دهکده ها را بطور مختصر بیان می کند.
هر کدخدا و رهبر ایل یا طایفه و حتا پادشاه و امپراتور یک کشور، در اداره ی ده یا کشورش از یک قاعده و چارچوبی متناسب با افکار عمومی جامعه شان رفتار می کردند.
دیدگاه و تصور اعضای هر جامعه نسبت به بزرگترشان هم متناسب با زمان و کردارشان ارزیابی می شد. بطور مثال کدخدای یک ده بزرگ، که معروف به نیکنامی و اداره ی بهینه ی روستا یش بود، روزی به یکی از اقوامش که چند سالی بود در روستا ی کدخدا ساکن شده بود، در خواست می کند، فلانی تشریف بیاور، موی سرم را کوتاه کن. مردکشاورز و دامدار وقتی موی سر کدخدا را کوتاه می کند، به کدخدا می گوید؛ آنطور که مردم آبادی از توسخن می گویند، شما آنطور هم کدخدای مهمی نیستی، کدخدا می گوید چطور دانستی که من کدخدای مهمی نیستم؟
مرد دلاک، گفت؛
" سرت جای شکستگی گرز و یا شمشیر ندارد، گویا سابقه ی جنگجویی نداری؟ هرچند تیر انداز ماهری هستی"
کدخدا می گوید؛
من در کدخداییم آرامش و تدبیر و مهربانی با افراد روستایم را بر خشونت و در گیری ترجیح داده ام. .
با توجه به تجربه ی زیسته، رهبران محلی معمولا" به چند شیوه عمل کرده اند؛
۱ - کدخداها بر اثر تعصب شدید نسبت به آبادیشان ، برخی از آنها بیشتر در سرکوب دشمنان ده شان دست به زد و خورد، و در گیری می زدند، و در این راستا کوچ اجباری، خشونت، کینه و انتقام در بین آنها و دشمنانشان رخ می داد، گاه با کشتار و مردم صلح و خون بس، پایان می گرفت.
در سطح کشوری ، نادرشاه افشار در مبارزه با دشمنان شخصا" رهبری را در دست داشت، و بسان یک سرباز فداکار در میدان معرکه می جنگید، و گاه در میدان جنگ زخمی می شد. چنین شیوه ی دفاع در آن شرایط تا حدودی موجه بود.
۲ - برخی از رهبران سیاست و کیاست را در مدیریت اعمال می کردند. نمونه اش کدخدایانی که به اعضای ده که اکثرا" خویشاوند نسبی و سببی کدخدا هستند، در واقع کدخدا به همه ی انها احترام می گذاشت، و در کارها با آنها مشورت می نمود. آنها همه برای آوازه ی نام کدخدا تلاش و همکاری می کردند. آنها دارای اتحادی ناگسستنی بودند. اگر اختلافی پیش می آمد در جشن ها و ایام عید سال نو، کدورت ها به دور ریخته می شد.
۳ - گروهی دیگر از کدخداهای دهکده ها، با صاحبان قدرت دست به یکی می کردند ، وبرای بقاء خویش با آنها همدست می شدند.
شور بختانه آنها برای خود شیرینی و پاچه خواری، نسبت به صاحبان قدرت، به ثروتمندان روستا ی خویش صدمه وارد می کردند. و آنها را از لحاظ مالی تضعیف می نمودند. آنها ( کدخدایان ) از فقیران روستا نیز بیگاری می کشیدند.
در چنان حالتی، مردم دهکده ها از دست چنان کدخدایانی ناراحت و بیزار بودند. و مدام آنها را در خفا نفرین می کردند.
باتوجه به سه شیوه ی سنتی، روش اعمال سیاست و کیاست و انسجام از همه مناسب تر است.
نگارنده: احمد لطفی
گرچه فرق است بین جامعه و اجتماع، ولی در گذشته روستاها، و دهکده هاهم به علت، همکاری و روابط متقابل، و پیوستگی عاطفی و عقیدتی آنها باهمدیگر، و تا حدودی داشتن خودکفایی در آنها، شکلی از جامعه را می توان بر آنها اطلاق کرد.
... [مشاهده متن کامل]
این نوشته مدیریت سنتی در کشور ها و دهکده ها را بطور مختصر بیان می کند.
هر کدخدا و رهبر ایل یا طایفه و حتا پادشاه و امپراتور یک کشور، در اداره ی ده یا کشورش از یک قاعده و چارچوبی متناسب با افکار عمومی جامعه شان رفتار می کردند.
دیدگاه و تصور اعضای هر جامعه نسبت به بزرگترشان هم متناسب با زمان و کردارشان ارزیابی می شد. بطور مثال کدخدای یک ده بزرگ، که معروف به نیکنامی و اداره ی بهینه ی روستا یش بود، روزی به یکی از اقوامش که چند سالی بود در روستا ی کدخدا ساکن شده بود، در خواست می کند، فلانی تشریف بیاور، موی سرم را کوتاه کن. مردکشاورز و دامدار وقتی موی سر کدخدا را کوتاه می کند، به کدخدا می گوید؛ آنطور که مردم آبادی از توسخن می گویند، شما آنطور هم کدخدای مهمی نیستی، کدخدا می گوید چطور دانستی که من کدخدای مهمی نیستم؟
مرد دلاک، گفت؛
" سرت جای شکستگی گرز و یا شمشیر ندارد، گویا سابقه ی جنگجویی نداری؟ هرچند تیر انداز ماهری هستی"
کدخدا می گوید؛
من در کدخداییم آرامش و تدبیر و مهربانی با افراد روستایم را بر خشونت و در گیری ترجیح داده ام. .
با توجه به تجربه ی زیسته، رهبران محلی معمولا" به چند شیوه عمل کرده اند؛
۱ - کدخداها بر اثر تعصب شدید نسبت به آبادیشان ، برخی از آنها بیشتر در سرکوب دشمنان ده شان دست به زد و خورد، و در گیری می زدند، و در این راستا کوچ اجباری، خشونت، کینه و انتقام در بین آنها و دشمنانشان رخ می داد، گاه با کشتار و مردم صلح و خون بس، پایان می گرفت.
در سطح کشوری ، نادرشاه افشار در مبارزه با دشمنان شخصا" رهبری را در دست داشت، و بسان یک سرباز فداکار در میدان معرکه می جنگید، و گاه در میدان جنگ زخمی می شد. چنین شیوه ی دفاع در آن شرایط تا حدودی موجه بود.
۲ - برخی از رهبران سیاست و کیاست را در مدیریت اعمال می کردند. نمونه اش کدخدایانی که به اعضای ده که اکثرا" خویشاوند نسبی و سببی کدخدا هستند، در واقع کدخدا به همه ی انها احترام می گذاشت، و در کارها با آنها مشورت می نمود. آنها همه برای آوازه ی نام کدخدا تلاش و همکاری می کردند. آنها دارای اتحادی ناگسستنی بودند. اگر اختلافی پیش می آمد در جشن ها و ایام عید سال نو، کدورت ها به دور ریخته می شد.
۳ - گروهی دیگر از کدخداهای دهکده ها، با صاحبان قدرت دست به یکی می کردند ، وبرای بقاء خویش با آنها همدست می شدند.
شور بختانه آنها برای خود شیرینی و پاچه خواری، نسبت به صاحبان قدرت، به ثروتمندان روستا ی خویش صدمه وارد می کردند. و آنها را از لحاظ مالی تضعیف می نمودند. آنها ( کدخدایان ) از فقیران روستا نیز بیگاری می کشیدند.
در چنان حالتی، مردم دهکده ها از دست چنان کدخدایانی ناراحت و بیزار بودند. و مدام آنها را در خفا نفرین می کردند.
باتوجه به سه شیوه ی سنتی، روش اعمال سیاست و کیاست و انسجام از همه مناسب تر است.
اضداد، دو روی سکه ی زندگی
نگارنده : احمد لطفی
انسان از زمانی که پا به عرصه ی وجود می گذارد، و قدرت درک و تشخیص روند زندگی را کسب می کند. دنیا را پر از رفتار هماهنگ و نا هماهنگ می بیند. زندگی پر از اعمال و افکار مثبت و منفی است بنابرای ضمن پذیرفتن چنین واقعیتی تلاشش در زندگی برکاهش منفی ها استوار نماید. به عبارتی نا کامی های زندگی را انگیزه ای برای تلاش رسیدن به موفقیت می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسان به امید زندگی می کند، ولی نا امیدی هم گاه در زندگی بشر بوجود می آید. جوری و ناجوری زندگی، عقل و جهل، شادی و غم، دوستی و دشمنی، فقیری و ثروتمندی، و. . . . همه کیقیاتی از زندگی بشر هستند، که طُرفه معجونی از زندگی ما در قالب احساس امیدواری و نا امیدی ما را نشان می دهند. انسان عاقل براین باور است که غمها و شادیها، رنجها و آسایشها همه واقعیات زندگی ما را تشکیل می دهند. تا آنجا که برخورد یک سویه با تضادهای زندگی افسردگی، یا لودگی را در زندگی افراد به وجود می آورد. اگر در زمان دکارت، دوگانه گرایی حاکم بود، وافراد به انتخاب مسیر، نا امیدی و یا امیدواری را اتخاذ می کردند، و دو سرنوشت جدا از همدیگر را تعیین می کردند، یعنی یا این یا آن را انتخاب می کردند. اما در دوران فرا مدرن براین باورند ، انتخاب نظریه و روش و نوع داده و غیره مبتنی بر یا این یا آن نبود، بلکه برپایه انتخاب هم این و هم آن استوار شد. اگر در گذشته محققی صحبت از وفاق اجتماعی می کرد، در دسته ای دیگر جای می گرفت. ( ریتزر ، ۱۹۷۵ ) در حالیکه امروز وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی، نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی، فرد و جامعه، ساخت و کنش، و. . . همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند، و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. ( اقتباس از رایانه )
گاهی شاعران از سختی زندگی خشم و غم خویش و جامعه شان را فریاد می زنند، مثل شاعر لک ؛ " چرا هیچ روژا نماو" یعنی چرا این شب تاریک ستم، به روز روشن عدالت تبدیل نمی شود؟ "
ویا حافظ در یک غزل ازجامعه ی بدون تغییر و نا امید و افسرده می سراید؛
یاری اندر کس نمی بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست دار ان را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد، خضر فَرُّخ پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار ان را چه شد؟
کس نمی گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
ما در طول زندگی احساسات مثبت و منفی زیادی تجربه می کنیم. ناامیدی یکی از این احساسات منفی است که معمولا فرد با عدم قدرت و عدم توانایی در دستیابی به اهداف و آرزوهای خود آن را حس می کند. این افراد احساس می کنند موفقیت هایی که در زندگی خود می خواستند به دست نیامده و آینده آن ها مبهم خواهد بود.
اگر ناامیدی ادامه داشته باشد و به موقع اقدامات درمانی صورت نگیرد به دلیل کاهش انگیزه و انرژی می تواند با افکار خودکشی همراه گردد.
اما تجربه ی زیسته به ما آموخته، همه چیز در حال گذر است، عمرِ غم و شادی، همه محدود است. پس صبوری، مبارزه و پشتکار قادراست با واقعیات زندگی برخورد، و توجهی عقلانی نماید. هرسختی روزی پایان می پذیرد.
شاعر گوید؛
درنا امیدی بسی امید است
پایان شب سیاه، روز سپید است
به همین بسنده می کنم ، امید است ما انسانها بتوانیم زندگی پر از رنج را به زندگیِ قابل قبول تغییر دهیم.
نگارنده : احمد لطفی
انسان از زمانی که پا به عرصه ی وجود می گذارد، و قدرت درک و تشخیص روند زندگی را کسب می کند. دنیا را پر از رفتار هماهنگ و نا هماهنگ می بیند. زندگی پر از اعمال و افکار مثبت و منفی است بنابرای ضمن پذیرفتن چنین واقعیتی تلاشش در زندگی برکاهش منفی ها استوار نماید. به عبارتی نا کامی های زندگی را انگیزه ای برای تلاش رسیدن به موفقیت می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
انسان به امید زندگی می کند، ولی نا امیدی هم گاه در زندگی بشر بوجود می آید. جوری و ناجوری زندگی، عقل و جهل، شادی و غم، دوستی و دشمنی، فقیری و ثروتمندی، و. . . . همه کیقیاتی از زندگی بشر هستند، که طُرفه معجونی از زندگی ما در قالب احساس امیدواری و نا امیدی ما را نشان می دهند. انسان عاقل براین باور است که غمها و شادیها، رنجها و آسایشها همه واقعیات زندگی ما را تشکیل می دهند. تا آنجا که برخورد یک سویه با تضادهای زندگی افسردگی، یا لودگی را در زندگی افراد به وجود می آورد. اگر در زمان دکارت، دوگانه گرایی حاکم بود، وافراد به انتخاب مسیر، نا امیدی و یا امیدواری را اتخاذ می کردند، و دو سرنوشت جدا از همدیگر را تعیین می کردند، یعنی یا این یا آن را انتخاب می کردند. اما در دوران فرا مدرن براین باورند ، انتخاب نظریه و روش و نوع داده و غیره مبتنی بر یا این یا آن نبود، بلکه برپایه انتخاب هم این و هم آن استوار شد. اگر در گذشته محققی صحبت از وفاق اجتماعی می کرد، در دسته ای دیگر جای می گرفت. ( ریتزر ، ۱۹۷۵ ) در حالیکه امروز وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی، نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی، فرد و جامعه، ساخت و کنش، و. . . همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند، و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. ( اقتباس از رایانه )
گاهی شاعران از سختی زندگی خشم و غم خویش و جامعه شان را فریاد می زنند، مثل شاعر لک ؛ " چرا هیچ روژا نماو" یعنی چرا این شب تاریک ستم، به روز روشن عدالت تبدیل نمی شود؟ "
ویا حافظ در یک غزل ازجامعه ی بدون تغییر و نا امید و افسرده می سراید؛
یاری اندر کس نمی بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست دار ان را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد، خضر فَرُّخ پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار ان را چه شد؟
کس نمی گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
ما در طول زندگی احساسات مثبت و منفی زیادی تجربه می کنیم. ناامیدی یکی از این احساسات منفی است که معمولا فرد با عدم قدرت و عدم توانایی در دستیابی به اهداف و آرزوهای خود آن را حس می کند. این افراد احساس می کنند موفقیت هایی که در زندگی خود می خواستند به دست نیامده و آینده آن ها مبهم خواهد بود.
اگر ناامیدی ادامه داشته باشد و به موقع اقدامات درمانی صورت نگیرد به دلیل کاهش انگیزه و انرژی می تواند با افکار خودکشی همراه گردد.
اما تجربه ی زیسته به ما آموخته، همه چیز در حال گذر است، عمرِ غم و شادی، همه محدود است. پس صبوری، مبارزه و پشتکار قادراست با واقعیات زندگی برخورد، و توجهی عقلانی نماید. هرسختی روزی پایان می پذیرد.
شاعر گوید؛
درنا امیدی بسی امید است
پایان شب سیاه، روز سپید است
به همین بسنده می کنم ، امید است ما انسانها بتوانیم زندگی پر از رنج را به زندگیِ قابل قبول تغییر دهیم.
نوجوانان خیلی حساسند
نگارنده : احمد لطفی
زمانه عوض شده است، طرز برخورد با نوجوانان روش خاص خود را می خواهد. نوجوانان کشور ما بسیار حساس، زود رنج و کم حوصله شده اند، از طرفی دیگر تجدد خواه و آزادمنش و مطالبه گر، بوده، و بسان نوجوانان و دانش آموزان گذشته مطیع و فرمانبردار محض نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
در خبرها آمده بود که؛
" آیناز کریمی دختر ۱۶ ساله کازرونی در اثر برخورد بد و فحاشی مدیر مدرسه روستای دریس، وقتی به منزلشان در روستای طالقانی می رود، از خشم و غصه و عصبانیت، در انباری خانه شان با شال خود را اعدام می کند. به عبارتی دیگر با خودکشی به زندگی خویش پایان می دهد. "
در گذشته، مرسوم بود عوامل تعلیم و تربیت هر طور برخورد می کردند، دانش آموزان آنرا نوعی دلسوزی و نصیحت برای پیشرفت خودشان تلقی می کردند. و خشم معلم را از مِهر پدر و مادر شان بهتر می دانستند. اما امروز دانش آموزان در سن نوجوانی، قدرت درک و استقلال خواهی آنها بالا رفته است. برخورد منفی و سرزنش بیشتر از خطایشان را نمی پذیرند. حال اگر آن برخورد از دایره ی ادب و فرهنگ و اخلاق خارج باشد، قابل قبول نمی باشد. در برخی شهرهای کوچک هنوز از این شیوه های قدیمی برای تنبیه و سرزنش دانش آموزان استفاد می شود، که دانش آموز امروز اهانت به خود و خانواده شان را نمی پذیرند. امید است متولیان تعلیم و تربیت ، شیوه های جدید و درست برخورد با دانش آموزان را اعمال نمایند. در واقع هر انسانی محصول فرهنگی - اجتماعیِ جامعه ی خویش می باشد.
نگارنده : احمد لطفی
زمانه عوض شده است، طرز برخورد با نوجوانان روش خاص خود را می خواهد. نوجوانان کشور ما بسیار حساس، زود رنج و کم حوصله شده اند، از طرفی دیگر تجدد خواه و آزادمنش و مطالبه گر، بوده، و بسان نوجوانان و دانش آموزان گذشته مطیع و فرمانبردار محض نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
در خبرها آمده بود که؛
" آیناز کریمی دختر ۱۶ ساله کازرونی در اثر برخورد بد و فحاشی مدیر مدرسه روستای دریس، وقتی به منزلشان در روستای طالقانی می رود، از خشم و غصه و عصبانیت، در انباری خانه شان با شال خود را اعدام می کند. به عبارتی دیگر با خودکشی به زندگی خویش پایان می دهد. "
در گذشته، مرسوم بود عوامل تعلیم و تربیت هر طور برخورد می کردند، دانش آموزان آنرا نوعی دلسوزی و نصیحت برای پیشرفت خودشان تلقی می کردند. و خشم معلم را از مِهر پدر و مادر شان بهتر می دانستند. اما امروز دانش آموزان در سن نوجوانی، قدرت درک و استقلال خواهی آنها بالا رفته است. برخورد منفی و سرزنش بیشتر از خطایشان را نمی پذیرند. حال اگر آن برخورد از دایره ی ادب و فرهنگ و اخلاق خارج باشد، قابل قبول نمی باشد. در برخی شهرهای کوچک هنوز از این شیوه های قدیمی برای تنبیه و سرزنش دانش آموزان استفاد می شود، که دانش آموز امروز اهانت به خود و خانواده شان را نمی پذیرند. امید است متولیان تعلیم و تربیت ، شیوه های جدید و درست برخورد با دانش آموزان را اعمال نمایند. در واقع هر انسانی محصول فرهنگی - اجتماعیِ جامعه ی خویش می باشد.
ترفندهای توسعه به چه قیمتی؟!
نگارنده : احمد لطفی
توسعه فرآینی چند بعدی برای حرکت از جایگاه و وضعیتی پائین تر، به وضعیت و جایگاهی بالاتر است. تا ارمغان آن نبض کار و تلاش و رفاه، و پیشرفت در تمام زمینه ها را به عینه ملاحظه نمود. چنین توسعه ی متوازنی تک محصولی نیست. از تمام ظرفیتها برای رشد و ترقی و توسعه به شکل بهینه استفاده می شود. توسعه در جهان سوم، کشورها قصد و خیز اقتصادیشان آن است، که از کشورهای پیرامونی به مرحله ای نزدیکتر به کشورهای پیشرفته و مرکزی دست پیدا نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
برخی بر آین باورند ، که توسعه نباید، نتیجه اش به نابودی اقشار ضعیف و به هم ریختن نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه صدمه بزند، و پیشرفت نامتوازن آنها به شکل شکننده و آسیب زایی پایان پذیرد.
برنامه ای که رفاه مردم، و نظم اجتماعی، و شیرازه ی امور جامعه را مختل و به چالش بکشاند، برنامه توسعه آفرینی نیست، به عبارتی دیگر، توسعه ی کار آمد، و نجات بخش مورد نظر آن برنامه و طراحانش، شوربختانه به فقر، سالخورده شدن سن ازدواج، نا امنی، رقابت ناسالم اقتصادی، شکاف طبقاتی و نسلی، افزایش جرم و جنایت، قتل و غارت و خودکشی، و دزدی، ناتوانی در ارتباط باهمنوعان، بیکاری، و عدم تعاون و همیاری، و تقاضا برای مسکن، بی خانمانی، مهاجرت، گور خوابی و کولبری، و صدها مشکل دیگر را بدنبال دارد. . . . در دنیای پر از تغییر و شتاب آثارش بر کشورهای فقیر آن است، که انسان تنها و بدون حامی را با ده ها آسیب اجتماعی، اقتصادی، وبهداشتی، و سیاسی، نظامی تنها می گذارد. برعکس برای باندهای مافیای خویش رونق اقتصادی و زندگی لاکچری خاصی را مهیا می کنند. چنین روند که قاطبه ی مردم در رنج و سختی باشند، از نظر عقل سلیم و رشّاد مردود است.
ارنست اف شوماخر در کتاب "کوچک زیباست"، چنین نوشته است؛
"ره آورد گفتمان غالب سرمایه داری در تئوری های توسعه چیزی نیست جز نگاه مکانیکی به انسان و اجتماع، تلاش برای رشد صرف اقتصادی به هر قیمتی، توسعه لجام گسیخته صنعتی با تبعات تلخ زیست محیطی، ترافیکی، افزایش شدید شکاف طبقاتی و … اما در این میان هستند متفکران و متخصصانی که در حوزه اقتصاد جنبه های انسانی حیات بشر را نیز مدنظر قرار می دهند و نگاه متفاوت تری به مسائل توسعه داشته و آن را امری اجتماعی - اقتصادی می بینند.
کتاب �کوچک زیباست� نوشته شوماخر از نخستین کتاب هایی بود که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیر سوال برد و با انتشار دیدگاه های خود انقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است. " ( اقتباس از فضای مجازی )
در واقع شوماخر ( متولد۱۹۱۱ - متوفی۱۹۷۷ ) اقتصاد افسار گسیخته مصرف گرایی را به چالش می کشد، و به اقتصاد با ابعاد انسانی توجه کرده است. و اهمیت مردم و جامعه را یاد آوری می کند ، و به ما بینش می دهد، تا اقتصاد را از چنین زاویه ای ببینیم.
متاسفانه انسان امروز تنهاست. خودش نقش طایفه و قبیله را دارد، در این تنهایی، کمتر کسی انسانهای تنها را درک می کند، و در گفتمان ها جنبه ی مفاهمه، و درک متقابلی بین اشخاص کمتر ، ملاحظه می شود. انسانهای تنها گرچه در بین جمع هستند، اما احساس تنهایی می کنند. فرد گرایی و بدست آوردن امکانات، و زیاده خواهی به قیمت نابودی دیگران، امان خیلی ها را بریده است.
شتاب تغییرات در اکثر زمینه های اجتماعی و اقتصادی، سستی بنیان خانواده، بزهکاری و اعتیاد جوانان، شکست عشقی، بی وفایی، ضعف بنیه ی علمی در سطح آموزشگاه ها و دانشگاه ها، آوارگی، مهاجرت، افسردگی، پوچگرایی، و هزاران آسیب مختلف در اقتصاد ، و توسعه به قیمت شکسته شدن استخوان مردم فقیر ، و گرفتارشدن اقشار گوناگون در رنج و محنت، برای پیشرفت اقتصادی صرف و توسعه ی افسار گسیخته و مافیای اختلاسگر را می توان اشاره نمود. در واقع حکایت این پیشرفت اقتصادی بسان تداوم جنگی است، که پایانش نابودی مردم و زیر ساخت های آنهاست
نگارنده : احمد لطفی
توسعه فرآینی چند بعدی برای حرکت از جایگاه و وضعیتی پائین تر، به وضعیت و جایگاهی بالاتر است. تا ارمغان آن نبض کار و تلاش و رفاه، و پیشرفت در تمام زمینه ها را به عینه ملاحظه نمود. چنین توسعه ی متوازنی تک محصولی نیست. از تمام ظرفیتها برای رشد و ترقی و توسعه به شکل بهینه استفاده می شود. توسعه در جهان سوم، کشورها قصد و خیز اقتصادیشان آن است، که از کشورهای پیرامونی به مرحله ای نزدیکتر به کشورهای پیشرفته و مرکزی دست پیدا نمایند.
... [مشاهده متن کامل]
برخی بر آین باورند ، که توسعه نباید، نتیجه اش به نابودی اقشار ضعیف و به هم ریختن نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه صدمه بزند، و پیشرفت نامتوازن آنها به شکل شکننده و آسیب زایی پایان پذیرد.
برنامه ای که رفاه مردم، و نظم اجتماعی، و شیرازه ی امور جامعه را مختل و به چالش بکشاند، برنامه توسعه آفرینی نیست، به عبارتی دیگر، توسعه ی کار آمد، و نجات بخش مورد نظر آن برنامه و طراحانش، شوربختانه به فقر، سالخورده شدن سن ازدواج، نا امنی، رقابت ناسالم اقتصادی، شکاف طبقاتی و نسلی، افزایش جرم و جنایت، قتل و غارت و خودکشی، و دزدی، ناتوانی در ارتباط باهمنوعان، بیکاری، و عدم تعاون و همیاری، و تقاضا برای مسکن، بی خانمانی، مهاجرت، گور خوابی و کولبری، و صدها مشکل دیگر را بدنبال دارد. . . . در دنیای پر از تغییر و شتاب آثارش بر کشورهای فقیر آن است، که انسان تنها و بدون حامی را با ده ها آسیب اجتماعی، اقتصادی، وبهداشتی، و سیاسی، نظامی تنها می گذارد. برعکس برای باندهای مافیای خویش رونق اقتصادی و زندگی لاکچری خاصی را مهیا می کنند. چنین روند که قاطبه ی مردم در رنج و سختی باشند، از نظر عقل سلیم و رشّاد مردود است.
ارنست اف شوماخر در کتاب "کوچک زیباست"، چنین نوشته است؛
"ره آورد گفتمان غالب سرمایه داری در تئوری های توسعه چیزی نیست جز نگاه مکانیکی به انسان و اجتماع، تلاش برای رشد صرف اقتصادی به هر قیمتی، توسعه لجام گسیخته صنعتی با تبعات تلخ زیست محیطی، ترافیکی، افزایش شدید شکاف طبقاتی و … اما در این میان هستند متفکران و متخصصانی که در حوزه اقتصاد جنبه های انسانی حیات بشر را نیز مدنظر قرار می دهند و نگاه متفاوت تری به مسائل توسعه داشته و آن را امری اجتماعی - اقتصادی می بینند.
کتاب �کوچک زیباست� نوشته شوماخر از نخستین کتاب هایی بود که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیر سوال برد و با انتشار دیدگاه های خود انقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است. " ( اقتباس از فضای مجازی )
در واقع شوماخر ( متولد۱۹۱۱ - متوفی۱۹۷۷ ) اقتصاد افسار گسیخته مصرف گرایی را به چالش می کشد، و به اقتصاد با ابعاد انسانی توجه کرده است. و اهمیت مردم و جامعه را یاد آوری می کند ، و به ما بینش می دهد، تا اقتصاد را از چنین زاویه ای ببینیم.
متاسفانه انسان امروز تنهاست. خودش نقش طایفه و قبیله را دارد، در این تنهایی، کمتر کسی انسانهای تنها را درک می کند، و در گفتمان ها جنبه ی مفاهمه، و درک متقابلی بین اشخاص کمتر ، ملاحظه می شود. انسانهای تنها گرچه در بین جمع هستند، اما احساس تنهایی می کنند. فرد گرایی و بدست آوردن امکانات، و زیاده خواهی به قیمت نابودی دیگران، امان خیلی ها را بریده است.
شتاب تغییرات در اکثر زمینه های اجتماعی و اقتصادی، سستی بنیان خانواده، بزهکاری و اعتیاد جوانان، شکست عشقی، بی وفایی، ضعف بنیه ی علمی در سطح آموزشگاه ها و دانشگاه ها، آوارگی، مهاجرت، افسردگی، پوچگرایی، و هزاران آسیب مختلف در اقتصاد ، و توسعه به قیمت شکسته شدن استخوان مردم فقیر ، و گرفتارشدن اقشار گوناگون در رنج و محنت، برای پیشرفت اقتصادی صرف و توسعه ی افسار گسیخته و مافیای اختلاسگر را می توان اشاره نمود. در واقع حکایت این پیشرفت اقتصادی بسان تداوم جنگی است، که پایانش نابودی مردم و زیر ساخت های آنهاست
وفاق اجتماعی اصلاحگر ویژگی های نا مناسب جامعه
نگارنده: احمد لطفی
وفاق در لغت به معنای همدلی و سازگاری است. در هر جامعه اگر افراد به ضرورت باهم بودن و همکاری داشتن، و دلسوز ی و همکاری، و نوعی از دوستی را در باور خود به وجود نیاورند ، آن جامعه شکل انسانی و مدنی خود را نداشته، و وفاق و همبستگی اجتماعی در آن به صورت شایسته شکل نمی گیرد.
... [مشاهده متن کامل]
انسانها در هنگام خرید خانه و یا ساختن مسکن، به همسایه ها و افرادی که در یک مجتمع زندگی می کنند، معمولا" ارزیابی نسبی به عمل می آورند. در تعیین همسفر نیز چنین خواهد کرد.
انسان در تشکیل جامعه ویا سکونت در یک محله، و. . . سازگاری و عُلقه و حداقل مهربانی و وفاق اجتماعی را خواستار است، و اگر افراد ساکن در یک محله به قواعد رفتاری مناسب، و تعیین کننده ، و تایید وفاق اجتماعی در بین آنها متداول نباشد، اعضای آن محله از آسایش و آرامش و تناسب نسبی برخوردار نیستند، چون حسادت، ودشمنی و خود برتر بینی ، و رقابتهای منفی و عدم خیرخواهی نسبت به همدیگر در بین آنها ریشه دوانده و شکل گرفته است.
از برآیند لغت نامه ها ی معتبر، وفاق به معنی هماهنگی، سازگاری، همراهی، یک دلی و یک جهتی است و نقطه مقابل نفاق و ناسازگاری و ناهماهنگی است.
مفهوم وفاق اجتماعی با همبستگی، انسجام و نظم اجتماعی نزدیک است و معمولاً در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر بکار می روند.
( اقتباس از رایانه )
در واقع، وفاق اجتماعی، شکلی از ارتباط است که د ر آن گروهی از مرد م ( د رون مرزهای جغرافیایی، مثلاً د اخل مرزهای یک کشور ) ، توانایی و مهارت برای تشریک مساعی را نشان می د هند و این خود فضا را برای بروز تغییر خوب ( توسعه به تعبیر چمبرز ) به وجود می آورد . وفاق اجتماعی د ر زمانهای مختلف، شرایط بحران یا د وران شکوفایی و رشد ، قابلیت تعاون، همکاری و نظم شهروند ان را افزایش می د هد و از این طریق د ر شکل بخشید ن به عملکرد های مثبت ایفای نقش می کند .
[قجری حسینعلی، بابایی امید. تبیین جامعه شناختی وفاق اجتماعی در شهرکرد رفاه اجتماعی ۱۳۹۹; ۲۰ ( ۷۸ ) :۱۳۶ - ۱۰۹]
[در حال حاضر یا امروزه ]وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی‘ نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی ‘ فرد و جامعه‘ ساخت و کنش و غیره همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. اگر یکی از آنها صرفاً مورد توجه قرار گیرد بیشتر به لحاظ تحلیلی است و نه به سبب چشم پوشی و یا احیاناً جهل
( اقتباس از مقاله وفاق اجتماعی، مسعود چلبی )
دین را می توان یکی از عوامل همبستگی و وفاق اجتماعی جوامع دانست. زیرا دینداران واقعی همزیستی مسالمت آمیز باسایر مردم با هر دین و مذهبی دارند. همانطور که بیشتر ایرانیان اصیل و دین باور با مردمی که عقاید متفاوتی با آنها دارند، دارای همگرایی و انسجام اجتماعی قابل قبولی هستند.
پیامبر آخرالزمان ( ص ) در نهج الفصاحه می فرماید؛
" مرض های امتهای قبل ( مانندحسد، کبر، حرص، و دشمنی ) در شما نفوذ کرده است، حسد و دشمنی که تراشنده ی دین است.
به خدایی که جان محمد به کف اوست، به بهشت نمی روید، تا موءمن شوید، و موءمن نشوید تاهمدیگر را دوست دارید. ( نقل به مضمون ) در اینجا همدلی و وفاق اجتماعی و دوست داشتن یکدیگر و بذل عواطف را شرط موءمن بودن و به نوعی شهروند خیرخواه معرفی می کند.
امیداست وفاق اجتماعی جوامع موجب رشد و توسعه ی همه جانبه ی کشورها رافراهم نماید.
نگارنده: احمد لطفی
وفاق در لغت به معنای همدلی و سازگاری است. در هر جامعه اگر افراد به ضرورت باهم بودن و همکاری داشتن، و دلسوز ی و همکاری، و نوعی از دوستی را در باور خود به وجود نیاورند ، آن جامعه شکل انسانی و مدنی خود را نداشته، و وفاق و همبستگی اجتماعی در آن به صورت شایسته شکل نمی گیرد.
... [مشاهده متن کامل]
انسانها در هنگام خرید خانه و یا ساختن مسکن، به همسایه ها و افرادی که در یک مجتمع زندگی می کنند، معمولا" ارزیابی نسبی به عمل می آورند. در تعیین همسفر نیز چنین خواهد کرد.
انسان در تشکیل جامعه ویا سکونت در یک محله، و. . . سازگاری و عُلقه و حداقل مهربانی و وفاق اجتماعی را خواستار است، و اگر افراد ساکن در یک محله به قواعد رفتاری مناسب، و تعیین کننده ، و تایید وفاق اجتماعی در بین آنها متداول نباشد، اعضای آن محله از آسایش و آرامش و تناسب نسبی برخوردار نیستند، چون حسادت، ودشمنی و خود برتر بینی ، و رقابتهای منفی و عدم خیرخواهی نسبت به همدیگر در بین آنها ریشه دوانده و شکل گرفته است.
از برآیند لغت نامه ها ی معتبر، وفاق به معنی هماهنگی، سازگاری، همراهی، یک دلی و یک جهتی است و نقطه مقابل نفاق و ناسازگاری و ناهماهنگی است.
مفهوم وفاق اجتماعی با همبستگی، انسجام و نظم اجتماعی نزدیک است و معمولاً در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر بکار می روند.
( اقتباس از رایانه )
در واقع، وفاق اجتماعی، شکلی از ارتباط است که د ر آن گروهی از مرد م ( د رون مرزهای جغرافیایی، مثلاً د اخل مرزهای یک کشور ) ، توانایی و مهارت برای تشریک مساعی را نشان می د هند و این خود فضا را برای بروز تغییر خوب ( توسعه به تعبیر چمبرز ) به وجود می آورد . وفاق اجتماعی د ر زمانهای مختلف، شرایط بحران یا د وران شکوفایی و رشد ، قابلیت تعاون، همکاری و نظم شهروند ان را افزایش می د هد و از این طریق د ر شکل بخشید ن به عملکرد های مثبت ایفای نقش می کند .
[قجری حسینعلی، بابایی امید. تبیین جامعه شناختی وفاق اجتماعی در شهرکرد رفاه اجتماعی ۱۳۹۹; ۲۰ ( ۷۸ ) :۱۳۶ - ۱۰۹]
[در حال حاضر یا امروزه ]وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی‘ نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی ‘ فرد و جامعه‘ ساخت و کنش و غیره همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. اگر یکی از آنها صرفاً مورد توجه قرار گیرد بیشتر به لحاظ تحلیلی است و نه به سبب چشم پوشی و یا احیاناً جهل
( اقتباس از مقاله وفاق اجتماعی، مسعود چلبی )
دین را می توان یکی از عوامل همبستگی و وفاق اجتماعی جوامع دانست. زیرا دینداران واقعی همزیستی مسالمت آمیز باسایر مردم با هر دین و مذهبی دارند. همانطور که بیشتر ایرانیان اصیل و دین باور با مردمی که عقاید متفاوتی با آنها دارند، دارای همگرایی و انسجام اجتماعی قابل قبولی هستند.
پیامبر آخرالزمان ( ص ) در نهج الفصاحه می فرماید؛
" مرض های امتهای قبل ( مانندحسد، کبر، حرص، و دشمنی ) در شما نفوذ کرده است، حسد و دشمنی که تراشنده ی دین است.
به خدایی که جان محمد به کف اوست، به بهشت نمی روید، تا موءمن شوید، و موءمن نشوید تاهمدیگر را دوست دارید. ( نقل به مضمون ) در اینجا همدلی و وفاق اجتماعی و دوست داشتن یکدیگر و بذل عواطف را شرط موءمن بودن و به نوعی شهروند خیرخواه معرفی می کند.
امیداست وفاق اجتماعی جوامع موجب رشد و توسعه ی همه جانبه ی کشورها رافراهم نماید.
ایران سرزمین تمدن و فرهنگ
نگارنده : احمد لطفی
گرچه عنوان این یادداشت، و موضوعش، مفهومی بسیار گسترده و وسیع و پیچیده است، ولی الفبایی اشاره وار هم در این باره خالی از لطف نیست، و به قول شاعر؛
... [مشاهده متن کامل]
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
به جرئت می توان گفت؛ مردم خلّاق ، مبتکر، و پایبند به علم و ادب و اخلاقِ فلات ایران، را باید گهواره ی تمدن جهان دانست. زیرا از زمان کشف آتش، و بعد آهن، روند یکجانشینی، و وضع قوانین، خلق شاهکارهای معماری، هنرهای نقش برجسته، مجسمه سازی، نوشته های گِلی و ساختن ابزارها، و ظروف مختلف، و قدرت پیش بینی های کاهنان و منجمان و دانایان آنها، همه و همه در پذیرش نکات آموزنده، و تسهیل در ارتباطات، و اهمیت دادن به خون و نژاد، و سالم سازی نسل، و توان همزیستی با دیگران، و همچنین آزادی در انتخاب زبان و باورها و اظهار عقاید و مذاهب و آیین و سنن هر جامعه و احترام به زنان و خرده فرهنگها و عدم بی حرمتی به باورهای دینی ملل گوناگون، ، همه در روش و منش این مردم طبق متون و روایات و فرهنگ و تمدن و آثار برجا مانده از این نجیب زادگان ، می توان به عظمتِ فرهنگ و تمدن آنها پی بُرد.
"جامعه شناسان فرهنگ هر جامعه را اساس تمدن آن جامعه می دانند اما از آنجا که تمدن موروثی نیست بلکه آموختنی است، این فرهنگ است که نقش انتقال تمدن را به عهده دارد.
فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانش ها؛ باورها؛ هنرها؛ قوانین؛ اخلاقیات؛ عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از آن فرامی گیرد تعریف می کنند. این مفهوم، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان را بیان می کند. بنابر تعریف یونسکو، فرهنگ عبارت است از خصوصیات معنوی مادی و فکری و عاطفی که به یک جامعه هویت می بخشد. فرهنگ میراث ملی و بستر رفتارهای اجتماعی است.
درواقع فرهنگ، یک مجموعۀ نظری است که در جنبه های عملی و اجرایی به تمدن تبدیل می شود؛ لذا تمدن با فرهنگ همراه است و هر دو بر هم تاثیرات مثبت و منفی می گذارند.
تمدن در واقع گونه پیشرفته ای از جوامع انسانی است. کلمه تمدن از واژه لاتین civis به معنی شهروند گرفته شده است لذا هر جامعه پیچیده ای که دارای ساختار یکجانشینی باشد، طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته باشند و توسط یک سیستم مدیریتی سازمان دهی شود یک تمدن را شکل می دهد.
شاید بارزترین نشانه یک جامعه متمدن این باشد که اعضای آن همه وقتشان را برای رفع نیازهایشان صرف نمی کنند بلکه کارها میان اعضای آن جامعه تقسیم شده است و هر عضو به یک کار تخصصی مبادرت می ورزد. " ( تلخیص مقاله ی واکاوی تفاوت فرهنگ و تمدن، حمید نخّعی - سال ۱۴۰۲ - اقتباس از رایانه )
برخی معتقدند تمدنهایی مانند سومراز ساکنان همین فلات بوده اند. تمدن عیلام، پیشدادیان، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و هر حکومت کوچک و بزرگی از خاندانهای ایرانی ، که بپا خاسته اند، و بر اریکه ی قدرت نشسته اند، بیشتر تلاششان بر راستی و درستی ونیک گفتاری و خرم دینی تداوم مجد و هیمنه ی امپراتورها، و شاهنشاهان بزرگ بوده است. آنها در تشخیص دین آخر الزمان به خوبانی گرایش داشتند که مولود طبیعی خوب دینان را در کلام و عمل خویش به اثبات رسانده بودند.
فرهنگ و تمدن ایران به شکلی در خشش داشته و دارد، که اقوام و طوایف غیر متمدن به فلاتش را با علم و فرهنگشان، مدنی می کردند. این بحث بسیار طولانی است. نگارنده به همین بسنده می کند. امید است همه در شکوفایی فرهنگ و تمدن این سرزمین باستانی کوشش کنیم. انشاء الله
نگارنده : احمد لطفی
گرچه عنوان این یادداشت، و موضوعش، مفهومی بسیار گسترده و وسیع و پیچیده است، ولی الفبایی اشاره وار هم در این باره خالی از لطف نیست، و به قول شاعر؛
... [مشاهده متن کامل]
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
به جرئت می توان گفت؛ مردم خلّاق ، مبتکر، و پایبند به علم و ادب و اخلاقِ فلات ایران، را باید گهواره ی تمدن جهان دانست. زیرا از زمان کشف آتش، و بعد آهن، روند یکجانشینی، و وضع قوانین، خلق شاهکارهای معماری، هنرهای نقش برجسته، مجسمه سازی، نوشته های گِلی و ساختن ابزارها، و ظروف مختلف، و قدرت پیش بینی های کاهنان و منجمان و دانایان آنها، همه و همه در پذیرش نکات آموزنده، و تسهیل در ارتباطات، و اهمیت دادن به خون و نژاد، و سالم سازی نسل، و توان همزیستی با دیگران، و همچنین آزادی در انتخاب زبان و باورها و اظهار عقاید و مذاهب و آیین و سنن هر جامعه و احترام به زنان و خرده فرهنگها و عدم بی حرمتی به باورهای دینی ملل گوناگون، ، همه در روش و منش این مردم طبق متون و روایات و فرهنگ و تمدن و آثار برجا مانده از این نجیب زادگان ، می توان به عظمتِ فرهنگ و تمدن آنها پی بُرد.
"جامعه شناسان فرهنگ هر جامعه را اساس تمدن آن جامعه می دانند اما از آنجا که تمدن موروثی نیست بلکه آموختنی است، این فرهنگ است که نقش انتقال تمدن را به عهده دارد.
فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانش ها؛ باورها؛ هنرها؛ قوانین؛ اخلاقیات؛ عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از آن فرامی گیرد تعریف می کنند. این مفهوم، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان را بیان می کند. بنابر تعریف یونسکو، فرهنگ عبارت است از خصوصیات معنوی مادی و فکری و عاطفی که به یک جامعه هویت می بخشد. فرهنگ میراث ملی و بستر رفتارهای اجتماعی است.
درواقع فرهنگ، یک مجموعۀ نظری است که در جنبه های عملی و اجرایی به تمدن تبدیل می شود؛ لذا تمدن با فرهنگ همراه است و هر دو بر هم تاثیرات مثبت و منفی می گذارند.
تمدن در واقع گونه پیشرفته ای از جوامع انسانی است. کلمه تمدن از واژه لاتین civis به معنی شهروند گرفته شده است لذا هر جامعه پیچیده ای که دارای ساختار یکجانشینی باشد، طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته باشند و توسط یک سیستم مدیریتی سازمان دهی شود یک تمدن را شکل می دهد.
شاید بارزترین نشانه یک جامعه متمدن این باشد که اعضای آن همه وقتشان را برای رفع نیازهایشان صرف نمی کنند بلکه کارها میان اعضای آن جامعه تقسیم شده است و هر عضو به یک کار تخصصی مبادرت می ورزد. " ( تلخیص مقاله ی واکاوی تفاوت فرهنگ و تمدن، حمید نخّعی - سال ۱۴۰۲ - اقتباس از رایانه )
برخی معتقدند تمدنهایی مانند سومراز ساکنان همین فلات بوده اند. تمدن عیلام، پیشدادیان، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و هر حکومت کوچک و بزرگی از خاندانهای ایرانی ، که بپا خاسته اند، و بر اریکه ی قدرت نشسته اند، بیشتر تلاششان بر راستی و درستی ونیک گفتاری و خرم دینی تداوم مجد و هیمنه ی امپراتورها، و شاهنشاهان بزرگ بوده است. آنها در تشخیص دین آخر الزمان به خوبانی گرایش داشتند که مولود طبیعی خوب دینان را در کلام و عمل خویش به اثبات رسانده بودند.
فرهنگ و تمدن ایران به شکلی در خشش داشته و دارد، که اقوام و طوایف غیر متمدن به فلاتش را با علم و فرهنگشان، مدنی می کردند. این بحث بسیار طولانی است. نگارنده به همین بسنده می کند. امید است همه در شکوفایی فرهنگ و تمدن این سرزمین باستانی کوشش کنیم. انشاء الله
کنشگران علمی، و دینی را دریابید
نگارنده : احمد لطفی
دنیای مدرن از تمام ظرفیت ها و پتانسیل های علمی در ابعاد مختلف انسانی، تجربی و ریاضی، و هنری، و. . . . و دین شناسان و دین باوران عملی به عنوان سرمایه های فرهنگی و علمی جامعه استفاده کرد. تاهمگی در صحنه زندگی و نقش آفرینی به حساب آیند.
... [مشاهده متن کامل]
بدترین شکل برخورد با راه های پیشگیری آسیبها، و بررسی نیازها و تشکیل کارگاه ها و کارگروه ها و تریبونهای ترویجی و مساله شناسی در ابعاد مختلف را افراد غیر متخصص و نا آگاه کالبد شکافی و راهکار ارائه نمایند.
جای گفتمان صاحبنطران، و دعوت رسمی از آنها توسط ادارات و نهادها خالی است.
در دنیای جدید شایسته است به شکل میزگرد، و تبیین و موشکافی و ارائه راه حل بر مبنای علمی و انسانی و تخصصی، مسائل "مبتلابه"مورد بررسی قرار گیرد.
درجامعه های در حال توسعه، ، از جمله کشور خودمان، مشکلات و مسائل و آسیب های گوناگونی وجود دارند. اما روش پیشگیری از آسیب ها. روش فکر کردن، و بررسی آنها را هنوز بطور علمی و عملی آموزش های لازم را به افراد ارائه نشده اند. با سخنان کلیشه ای و غیر علمی، نباید بودجه ها را هدر داد. در هر کاری باید از متخصصان آن کار کمک گرفت، تا کارها در مسیر واقعی خویش قرار گیرند.
به عبارتی دیگر، نباید افراد غیر متخصص و همه چیز خواه و در هر موردی اظهار نظرهای غیر کارشناسی نمایند. دنیای سیستمی امروز نیازمند آن است، که هرچیزی را درقد و اندازه ی خویش بررسی کرد. در واقع بین اجزاءِ خرده نظام ها هماهنگی ایجاد کرد. تا یک سیستم عملکرد بهینه داشته باشد.
نگارنده : احمد لطفی
دنیای مدرن از تمام ظرفیت ها و پتانسیل های علمی در ابعاد مختلف انسانی، تجربی و ریاضی، و هنری، و. . . . و دین شناسان و دین باوران عملی به عنوان سرمایه های فرهنگی و علمی جامعه استفاده کرد. تاهمگی در صحنه زندگی و نقش آفرینی به حساب آیند.
... [مشاهده متن کامل]
بدترین شکل برخورد با راه های پیشگیری آسیبها، و بررسی نیازها و تشکیل کارگاه ها و کارگروه ها و تریبونهای ترویجی و مساله شناسی در ابعاد مختلف را افراد غیر متخصص و نا آگاه کالبد شکافی و راهکار ارائه نمایند.
جای گفتمان صاحبنطران، و دعوت رسمی از آنها توسط ادارات و نهادها خالی است.
در دنیای جدید شایسته است به شکل میزگرد، و تبیین و موشکافی و ارائه راه حل بر مبنای علمی و انسانی و تخصصی، مسائل "مبتلابه"مورد بررسی قرار گیرد.
درجامعه های در حال توسعه، ، از جمله کشور خودمان، مشکلات و مسائل و آسیب های گوناگونی وجود دارند. اما روش پیشگیری از آسیب ها. روش فکر کردن، و بررسی آنها را هنوز بطور علمی و عملی آموزش های لازم را به افراد ارائه نشده اند. با سخنان کلیشه ای و غیر علمی، نباید بودجه ها را هدر داد. در هر کاری باید از متخصصان آن کار کمک گرفت، تا کارها در مسیر واقعی خویش قرار گیرند.
به عبارتی دیگر، نباید افراد غیر متخصص و همه چیز خواه و در هر موردی اظهار نظرهای غیر کارشناسی نمایند. دنیای سیستمی امروز نیازمند آن است، که هرچیزی را درقد و اندازه ی خویش بررسی کرد. در واقع بین اجزاءِ خرده نظام ها هماهنگی ایجاد کرد. تا یک سیستم عملکرد بهینه داشته باشد.
ما بازنده ی جامعه پذیری ناقصیم
نگارنده : احمد لطفی
زندگی معیار خود را دارد، همانطور که عدد "پی" ( ۳/۱۴ ) تمام عالم و اهرام بر مبنای این عدد عجیب، طراحی شده است. زندگی ما و عقب ماندگی و پیشرفت هایمان نیز از قواعدی تبعیت می کنند. به نظر می آید انسانها در سایه ی جامعه پذیری و تعلیم و تربیت عقلانی و عاطفی، و کِشش و کوشش شاگردان و نو آوری معلمان و مربیان، شکل درست خود را پیدا می کند.
... [مشاهده متن کامل]
آدمهای بی برنامه، و با تعلیم و تربیت غیر پیشرفته، و جامعه پذیری ناقص، به ندرت موفق به پیشرفت علمی و اجتماعی و زندگی متعادل در ابعاد گوناگون از جمله ، بهداشتی، فرهنگی، و خانوادگیو. . . . می شوند.
انسانی که نمی داند، دنبال چیست ، بسان روحی سر گردان می باشد، که به دور خویش و سر در گم می لولد، و ره به جایی نمی برد.
بیشتر آنها که به انتهای خط و کوچه ی بن بست زندگی می رسند، در اثر افکار پریشان و اطلاعات طبقه بندی نشده، گرفتار شده، و ناتوانی در درخشش و ره پویی درست، شوربختانه آنها را به یاءس و نا امیدی کشانده است.
در واقع نهایت، و آخرش به شکست، و سرنوشت بدی برایشان رقم می خورد.
تربیت نسل حاضر بیشتر مجازی و نقش گفتمان و بذل عواطف به شکل سنتی در جامعه رخت بر بسته است. اعمال غیر عقلانی و انسانی در برخی از رفتارهای بشر شیوع پیدا کرده است. برخی معتقدند یکسری از رفتارهای ما که عقل و شرع آنرا نمی پسندد. و تداوم آنها به زیان بشریت است، را در قالب دانایی ها ی شیطانی، و شدت فعالیت عوامل ضد انسانیت قابل طبقه بندی است.
انسانهایی که در زندگی هدف سازنده و پویا ندارند، و باری به هر جهتی، و گُتره ای زندگی می کنند، قادر به خدمت و انجام درست هیچ کاری را ندارند. استعداد یابی و تعیین رشته های تحصیلی شایسته است، که به وسیله ی مربیان و معلمان کار آمد و دانا منجر به تخصص واقعی در امری علمی، و یا کار و حرفه ای عملی دست می یابند.
خیلی از ما دچار پراکندگی فکری و علمی و حرفه ای می شویم. و همین بزرگترین مانع در اثر گذاری مثبت و مفید ما در جامعه خواهد شد. شاید بی ربط نباشد که صمد بهرنگی در نوشته ای از حال و روز مردم امثال خودش را چنین بیان می کند؛ "ما کج و معوج روئیدیم و بزرگ شدیم"
منظور آن است که تعلیم و تربیت ما باتوجه به قدرت عرف و سنتها، واستفاده نکردن از تعلیم و تربیت مدرن برای پرورش دانش آموزان در خانه و مدرسه و جامعه ، حال روز برخی کشورهای جهان سوم می باشد.
صمد بهرنگی دربارهٔ خودش گفته است:�قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نَمی بود، به خود کشیدم؛ کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم می گوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید، از همین بیشتر نصیب تو نمی شود. �
( �یادی از صمد بهرنگی در سالگرد تولدش�. خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا ) . ۳ تیر ۱۳۹۱. دریافت شده در ۷ تیر ۱۳۹۳. ) و ویکیپدیا
در هرصورت ما در شرایط بد فرهنگی هستیم. معلمان درمانده و بی پناه ما که تمام دغدغه، و همّ و غمشان بر آوردن معیشت خود و خانواده شان می باشد، چنین "شب زدگانی"، قادر به خلق نور علم و معرفت، و انتشار آن به جامعه نخواهند بود. عملکرد ضعیف معلم، و مهم نپنداشتن آن بطور ذهنی و عینی و عملی، از جانب متولیان و مقامات ذیربط حاصلش آن است که برخی دانش آموزان بی رغبت به علم آموزی، پرخاشگر، و بی توجه به درس و مشق شده، و گاه آداب و هنجارهای آموزشی و پرورشی را براحتی و با گستاخی تمام زیر پا می گذارند. مشاهدات عینی حکایت از دانش آموز سالگی افراطی دارد.
امید است متولیان امر تحولی اساسی و مثبت و سازنده در آموزش و پرورش و خانواده بوجود آورند. انشاء الله
نگارنده : احمد لطفی
زندگی معیار خود را دارد، همانطور که عدد "پی" ( ۳/۱۴ ) تمام عالم و اهرام بر مبنای این عدد عجیب، طراحی شده است. زندگی ما و عقب ماندگی و پیشرفت هایمان نیز از قواعدی تبعیت می کنند. به نظر می آید انسانها در سایه ی جامعه پذیری و تعلیم و تربیت عقلانی و عاطفی، و کِشش و کوشش شاگردان و نو آوری معلمان و مربیان، شکل درست خود را پیدا می کند.
... [مشاهده متن کامل]
آدمهای بی برنامه، و با تعلیم و تربیت غیر پیشرفته، و جامعه پذیری ناقص، به ندرت موفق به پیشرفت علمی و اجتماعی و زندگی متعادل در ابعاد گوناگون از جمله ، بهداشتی، فرهنگی، و خانوادگیو. . . . می شوند.
انسانی که نمی داند، دنبال چیست ، بسان روحی سر گردان می باشد، که به دور خویش و سر در گم می لولد، و ره به جایی نمی برد.
بیشتر آنها که به انتهای خط و کوچه ی بن بست زندگی می رسند، در اثر افکار پریشان و اطلاعات طبقه بندی نشده، گرفتار شده، و ناتوانی در درخشش و ره پویی درست، شوربختانه آنها را به یاءس و نا امیدی کشانده است.
در واقع نهایت، و آخرش به شکست، و سرنوشت بدی برایشان رقم می خورد.
تربیت نسل حاضر بیشتر مجازی و نقش گفتمان و بذل عواطف به شکل سنتی در جامعه رخت بر بسته است. اعمال غیر عقلانی و انسانی در برخی از رفتارهای بشر شیوع پیدا کرده است. برخی معتقدند یکسری از رفتارهای ما که عقل و شرع آنرا نمی پسندد. و تداوم آنها به زیان بشریت است، را در قالب دانایی ها ی شیطانی، و شدت فعالیت عوامل ضد انسانیت قابل طبقه بندی است.
انسانهایی که در زندگی هدف سازنده و پویا ندارند، و باری به هر جهتی، و گُتره ای زندگی می کنند، قادر به خدمت و انجام درست هیچ کاری را ندارند. استعداد یابی و تعیین رشته های تحصیلی شایسته است، که به وسیله ی مربیان و معلمان کار آمد و دانا منجر به تخصص واقعی در امری علمی، و یا کار و حرفه ای عملی دست می یابند.
خیلی از ما دچار پراکندگی فکری و علمی و حرفه ای می شویم. و همین بزرگترین مانع در اثر گذاری مثبت و مفید ما در جامعه خواهد شد. شاید بی ربط نباشد که صمد بهرنگی در نوشته ای از حال و روز مردم امثال خودش را چنین بیان می کند؛ "ما کج و معوج روئیدیم و بزرگ شدیم"
منظور آن است که تعلیم و تربیت ما باتوجه به قدرت عرف و سنتها، واستفاده نکردن از تعلیم و تربیت مدرن برای پرورش دانش آموزان در خانه و مدرسه و جامعه ، حال روز برخی کشورهای جهان سوم می باشد.
صمد بهرنگی دربارهٔ خودش گفته است:�قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نَمی بود، به خود کشیدم؛ کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم می گوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید، از همین بیشتر نصیب تو نمی شود. �
( �یادی از صمد بهرنگی در سالگرد تولدش�. خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا ) . ۳ تیر ۱۳۹۱. دریافت شده در ۷ تیر ۱۳۹۳. ) و ویکیپدیا
در هرصورت ما در شرایط بد فرهنگی هستیم. معلمان درمانده و بی پناه ما که تمام دغدغه، و همّ و غمشان بر آوردن معیشت خود و خانواده شان می باشد، چنین "شب زدگانی"، قادر به خلق نور علم و معرفت، و انتشار آن به جامعه نخواهند بود. عملکرد ضعیف معلم، و مهم نپنداشتن آن بطور ذهنی و عینی و عملی، از جانب متولیان و مقامات ذیربط حاصلش آن است که برخی دانش آموزان بی رغبت به علم آموزی، پرخاشگر، و بی توجه به درس و مشق شده، و گاه آداب و هنجارهای آموزشی و پرورشی را براحتی و با گستاخی تمام زیر پا می گذارند. مشاهدات عینی حکایت از دانش آموز سالگی افراطی دارد.
امید است متولیان امر تحولی اساسی و مثبت و سازنده در آموزش و پرورش و خانواده بوجود آورند. انشاء الله
انار سیآو دسترنج مردم سخت کوش
نگارنده : احمد لطفی
انارستانهای سیآو و برخی از روستاهای کوهنانی، گنجی با رنج فراوان برای صاحبان آنها می باشد، در روز پنجشنبه، مورخ دهم آبان ماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی به همراه خانواده سفری کوتاه به منطقه کوهنانی و انارستانهای سیآو داشتم، از مسیر دوراهی جاده ی اصلی رومشکان به طرف کوهنانی و انارستانهای سیآو، اولین چیزی که توجه ما را جلب کرد، جاده ی باریک و بدون شانه ی منطقه کوهنانی بود، که به جای لذت بردن از مناظر اطراف جاده، ترس و دلهره بر انسان مسلط می شد، که حادثه ی بدی اتفاق نیفتد، و آیا ما و دیگران با توجه به چنین جاده ی نامناسبی، سالم به مقصد می رسیم یانه؟
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به آنکه یکی از شاخص های پیشرفت و توسعه ی اقتصادی، در هر منطقه، برخورداری از جاده ی مناسب و استاندارد می باشد، اما منطقه ی اقتصادی انارستانهای سیآو از چنین نقیصه ی بزرگی رنج می کشند. و طبق مشاهدات عینی و سوال ازبرخی صاحبان باغات انار در سیآو به دلیل جاده ی خطر آفرین ، و اعصاب پریشان فعالان در این حرفه، گویا مشتری ها کم شده بودند. این تلاشگران فصلی که بی وقفه کار می کردند. طرز برخوردشان نامتعارف و رگه ای از خشونت با ارباب رجوع و مشتریان را به اذهان متبادر می کرد. کار بسیار زیاد باغداران و عوامل آنها و محصول مرغوب و درآمد ی که با تلاشهایشان هم نوا نبود، چنین مشکلی را قابل مشاهده کرده بود. زنان و مردان فعال در این عرصه اقتصادی از شرایط مطلوبی برای کار و بازار یابی اصولی، و فروش منطقی محصولشان واقعا" در رنج بودند. به عنوان یک شهروند که مشکلات اظهار شده را از نزدیک ملاحظه کرده است. از متولیان شهرستان و استان تقاضا دارد، نسبت به جاده ی مواصلاتی کوهنانی و دوبانده کردن آن تمهیدی عملی عنایت کنند. جاده های بین مزارع و جای استراحت برای مشتریان را در دستور کار داشته باشند. ازچند نرخی جلوگیری شود. از طرفی دیگر نیز مسائل ترویجی کشاورزی و مددکاری اجتماعی را در نحوه ی ساعات کار، برخورد بامردم، و نرخ گذاری بهینه که نه سیخ بسوزد ، و نه کباب را اعمال نمایند. و بین فروشنده و خریدار در این صنف، تعادلی منطقی را برقرار نمایند. انسان از رنج بسیار باغداران و شاید درآمد نا کافی از این محصول برای یکسال آنها ناراحت می شود. به امید دیدن جاده ای مناسب و استاندارد، در شاءن مردم و مسافران .
نگارنده : احمد لطفی
انارستانهای سیآو و برخی از روستاهای کوهنانی، گنجی با رنج فراوان برای صاحبان آنها می باشد، در روز پنجشنبه، مورخ دهم آبان ماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی به همراه خانواده سفری کوتاه به منطقه کوهنانی و انارستانهای سیآو داشتم، از مسیر دوراهی جاده ی اصلی رومشکان به طرف کوهنانی و انارستانهای سیآو، اولین چیزی که توجه ما را جلب کرد، جاده ی باریک و بدون شانه ی منطقه کوهنانی بود، که به جای لذت بردن از مناظر اطراف جاده، ترس و دلهره بر انسان مسلط می شد، که حادثه ی بدی اتفاق نیفتد، و آیا ما و دیگران با توجه به چنین جاده ی نامناسبی، سالم به مقصد می رسیم یانه؟
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به آنکه یکی از شاخص های پیشرفت و توسعه ی اقتصادی، در هر منطقه، برخورداری از جاده ی مناسب و استاندارد می باشد، اما منطقه ی اقتصادی انارستانهای سیآو از چنین نقیصه ی بزرگی رنج می کشند. و طبق مشاهدات عینی و سوال ازبرخی صاحبان باغات انار در سیآو به دلیل جاده ی خطر آفرین ، و اعصاب پریشان فعالان در این حرفه، گویا مشتری ها کم شده بودند. این تلاشگران فصلی که بی وقفه کار می کردند. طرز برخوردشان نامتعارف و رگه ای از خشونت با ارباب رجوع و مشتریان را به اذهان متبادر می کرد. کار بسیار زیاد باغداران و عوامل آنها و محصول مرغوب و درآمد ی که با تلاشهایشان هم نوا نبود، چنین مشکلی را قابل مشاهده کرده بود. زنان و مردان فعال در این عرصه اقتصادی از شرایط مطلوبی برای کار و بازار یابی اصولی، و فروش منطقی محصولشان واقعا" در رنج بودند. به عنوان یک شهروند که مشکلات اظهار شده را از نزدیک ملاحظه کرده است. از متولیان شهرستان و استان تقاضا دارد، نسبت به جاده ی مواصلاتی کوهنانی و دوبانده کردن آن تمهیدی عملی عنایت کنند. جاده های بین مزارع و جای استراحت برای مشتریان را در دستور کار داشته باشند. ازچند نرخی جلوگیری شود. از طرفی دیگر نیز مسائل ترویجی کشاورزی و مددکاری اجتماعی را در نحوه ی ساعات کار، برخورد بامردم، و نرخ گذاری بهینه که نه سیخ بسوزد ، و نه کباب را اعمال نمایند. و بین فروشنده و خریدار در این صنف، تعادلی منطقی را برقرار نمایند. انسان از رنج بسیار باغداران و شاید درآمد نا کافی از این محصول برای یکسال آنها ناراحت می شود. به امید دیدن جاده ای مناسب و استاندارد، در شاءن مردم و مسافران .
رابطه زندگی کردن با معیارها
نگارنده : احمد لطفی
معیار در لغت به معنای سنجش چیزی به وسیله ی چیز دیگر می باشد.
و در اصطلاح برای زندگی کردن چه معیارها و شاخص هایی را باید در نظر داشت، تا زندگی معنای بهتری داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
زندگی موهبت، لطف و رحمتی الهی است که خالق حکیم طبق سلسله علل و عواملی آنرا به انسان و سایر موجودات بخشیده است، تا انسان با فرصت و عمری که دارد، چگونه عمل می کند؟
مولوی این موهبت الهی به موجودات، به ویژه انسان راچنین آورده است؛
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ی ما می شنود
ویا:
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
انسان محصول خانواده و محیط اجتماعی خویش است. ابتدا یکسری معلومات را می آموزد، سپس افراد و نهادهایی در جامعه پذیری فرد موءثرند. نهایت آنکه انسان به وسیله ی عقل و اراده اهداف و معیارهایی را برای تداوم زندگی بر می گزیند.
انسانها در جریان زندگی، حوادث و آموزشهای خوب و بدی را تجربه می کنند، عقلانیت رفتاری حکم می کند، انسان باید زندگی کردن را برخودکشی نمودن ترجیح دهد. انسان قطعا" بعد از عمری زندگی، طعم مرگ را خواهد چشید. پس حالا که مرگ در کمین است، زندگی باید کرد، تا به معیارهای دلخواه خویش جامه ی عمل بپوشد.
معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی:
۱ - درک و پذیرش اشتباهات
۲ - تلاش برای افزودن آگاهی و رشد شخصیت
۳ - همدلی و ارتباطات سازنده
۴ - خود دوستی از مهم ترین معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی
۵ - توجه به خواسته ها و نیازها
۶ - ارزش قائل شدن به خود
۷ - عدم وابستگی و آماده تغییر
( استفاده از رایانه )
سبک زندگی افراد برمبنای خانواده و دوستان، و محیط اجتماعی متفاوت است
برخی از مردم به دلایل مختلف تصمیم می گیرند که خودکشی کنند. بر اساس گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا ( CDC ) ، خودکشی سومین علت مرگ و میر در سنین ۱۵ تا ۲۴ سالگی است. علاوه بر این گفته می شود که هر فرد در این سن و سال قبل از اینکه خودکشی موفقیت آمیزی داشته باشد، حداقل ۲۵ بار اقدام به خودکشی می کند. زمانی که این جوانان و نوجوانان در خانه به سلاح گرم[وابزار و داروهای قتاله] دسترسی داشته باشند، خطر خودکشی به طرز چشمگیری افزایش پیدا می کند. ( اقتباس از رایانه )
این آمار بسیار قابل تامل است. چه عواملی می تواند باعث شود که یک جوان ترجیح دهد به زندگی اش پایان دهد؟ دلایل زیادی وجود دارد که احساس کنیم زندگی معنا و ارزشی ندارد؛
مثلا: شکست های پشت سر هم، معلق بودن، احساس زیادی بودن، بی برنامه و بی هدف بودن، توانایی نداشتن در ثابت کردن خود، برآورده نکردن انتظارات شخصی، برآورده نکردن انتظارات والدین و …. . و عواملی از این قبیل ممکن است فرد را از زندگی مستاصل و نا امید کند، و دست به انتحار بزند.
ضمنا" باید اذعان نمود، فقط نوجوانان و جوانان ۲۰ و چند ساله نیستند که تصمیم می گیرند خودکشی کنند، بلکه بسیاری از بزرگسال ها هم احساس پوچی و ناامیدی مفرط می کنند و به جای ادامه ی زندگی تصمیم به تمام کردن آن می گیرند. گاهی اوقات، افسردگی و ناامیدی به انسان ها اجازه نمی دهد تا زیبایی زندگی را ببینند.
در واقع زندگی ما را به یادگیری دعوت می کند. ما می توانیم از هر لحظه ی آن چیزی یاد بگیریم.
انسان موجودی اجتماعی است، همین باعث شده که زندگی ما فقط متعلق به خودمان نباشد. زندگی ما متعلق به کسانی هم هست که دور و اطراف مان هستند. ما باید مراقب خودمان باشیم به خاطر اینکه، لااقل برای عده ای از همنوعان و خویشان مهم هستیم. شاید گاهی اوقات این موضوع را فراموش کنیم، ولی به خاطر انسان های عزیز زندگی مان هم که شده باید از خودمان مواظبت کنیم.
زندگی در جریان است، و با مرگ ماهم زندگی در دنیا برای بنی نوع آدم و سایرموجودات ادامه دارد. بنابراین قدر زندگی و فرصتی که کائنات در اختیار ما گذاشته است، را بدانیم. بزرگترین معیار در حیات اجتماعی رعایت اخلاص و ادب می باشد.
نگارنده : احمد لطفی
معیار در لغت به معنای سنجش چیزی به وسیله ی چیز دیگر می باشد.
و در اصطلاح برای زندگی کردن چه معیارها و شاخص هایی را باید در نظر داشت، تا زندگی معنای بهتری داشته باشد.
... [مشاهده متن کامل]
زندگی موهبت، لطف و رحمتی الهی است که خالق حکیم طبق سلسله علل و عواملی آنرا به انسان و سایر موجودات بخشیده است، تا انسان با فرصت و عمری که دارد، چگونه عمل می کند؟
مولوی این موهبت الهی به موجودات، به ویژه انسان راچنین آورده است؛
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ی ما می شنود
ویا:
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
انسان محصول خانواده و محیط اجتماعی خویش است. ابتدا یکسری معلومات را می آموزد، سپس افراد و نهادهایی در جامعه پذیری فرد موءثرند. نهایت آنکه انسان به وسیله ی عقل و اراده اهداف و معیارهایی را برای تداوم زندگی بر می گزیند.
انسانها در جریان زندگی، حوادث و آموزشهای خوب و بدی را تجربه می کنند، عقلانیت رفتاری حکم می کند، انسان باید زندگی کردن را برخودکشی نمودن ترجیح دهد. انسان قطعا" بعد از عمری زندگی، طعم مرگ را خواهد چشید. پس حالا که مرگ در کمین است، زندگی باید کرد، تا به معیارهای دلخواه خویش جامه ی عمل بپوشد.
معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی:
۱ - درک و پذیرش اشتباهات
۲ - تلاش برای افزودن آگاهی و رشد شخصیت
۳ - همدلی و ارتباطات سازنده
۴ - خود دوستی از مهم ترین معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی
۵ - توجه به خواسته ها و نیازها
۶ - ارزش قائل شدن به خود
۷ - عدم وابستگی و آماده تغییر
( استفاده از رایانه )
سبک زندگی افراد برمبنای خانواده و دوستان، و محیط اجتماعی متفاوت است
برخی از مردم به دلایل مختلف تصمیم می گیرند که خودکشی کنند. بر اساس گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا ( CDC ) ، خودکشی سومین علت مرگ و میر در سنین ۱۵ تا ۲۴ سالگی است. علاوه بر این گفته می شود که هر فرد در این سن و سال قبل از اینکه خودکشی موفقیت آمیزی داشته باشد، حداقل ۲۵ بار اقدام به خودکشی می کند. زمانی که این جوانان و نوجوانان در خانه به سلاح گرم[وابزار و داروهای قتاله] دسترسی داشته باشند، خطر خودکشی به طرز چشمگیری افزایش پیدا می کند. ( اقتباس از رایانه )
این آمار بسیار قابل تامل است. چه عواملی می تواند باعث شود که یک جوان ترجیح دهد به زندگی اش پایان دهد؟ دلایل زیادی وجود دارد که احساس کنیم زندگی معنا و ارزشی ندارد؛
مثلا: شکست های پشت سر هم، معلق بودن، احساس زیادی بودن، بی برنامه و بی هدف بودن، توانایی نداشتن در ثابت کردن خود، برآورده نکردن انتظارات شخصی، برآورده نکردن انتظارات والدین و …. . و عواملی از این قبیل ممکن است فرد را از زندگی مستاصل و نا امید کند، و دست به انتحار بزند.
ضمنا" باید اذعان نمود، فقط نوجوانان و جوانان ۲۰ و چند ساله نیستند که تصمیم می گیرند خودکشی کنند، بلکه بسیاری از بزرگسال ها هم احساس پوچی و ناامیدی مفرط می کنند و به جای ادامه ی زندگی تصمیم به تمام کردن آن می گیرند. گاهی اوقات، افسردگی و ناامیدی به انسان ها اجازه نمی دهد تا زیبایی زندگی را ببینند.
در واقع زندگی ما را به یادگیری دعوت می کند. ما می توانیم از هر لحظه ی آن چیزی یاد بگیریم.
انسان موجودی اجتماعی است، همین باعث شده که زندگی ما فقط متعلق به خودمان نباشد. زندگی ما متعلق به کسانی هم هست که دور و اطراف مان هستند. ما باید مراقب خودمان باشیم به خاطر اینکه، لااقل برای عده ای از همنوعان و خویشان مهم هستیم. شاید گاهی اوقات این موضوع را فراموش کنیم، ولی به خاطر انسان های عزیز زندگی مان هم که شده باید از خودمان مواظبت کنیم.
زندگی در جریان است، و با مرگ ماهم زندگی در دنیا برای بنی نوع آدم و سایرموجودات ادامه دارد. بنابراین قدر زندگی و فرصتی که کائنات در اختیار ما گذاشته است، را بدانیم. بزرگترین معیار در حیات اجتماعی رعایت اخلاص و ادب می باشد.
درسهایی از کوروش کبیر
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ بر می آید تولدش بین سال های ۵۸۸ تا ۶۰۰ پیش از میلاد بوده، وی در میانه سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد در نقاط وسیعی از آسیا حکومت می کرد . برخی کل عمر ایشان را بین ۶۰ تا ۷۰ سال دانسته اند در هر صورت ایشان سی سال حکومت عادلانه داشته است. در زمانی که بشریت در توحش و خشونت کنترل نشده بود، وی دارای منشور و سخنان آموزنده بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
کوروش کبیر بنیانگذار حکومت هخامنشی است. وی از مادر به آخرین پادشاه ماد بر می گردد، و از پدر به خاندان و قبیله پارس می رسد.
در سال ۵۵۹ قبل از میلاد به پادشاهی رسیده، و در سال ۵۲۹ پیش از میلاد چهره در نقاب خاک کشیده است.
چند سخن آموزنده، از کوروش کبیر پادشاه عادل هخامنشی:
۱ - "ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد. "
انسان عمرش محدود بوده، و تنها نیکو کاری از وی به یادگار می ماند. شواهد تاریخی گواهی می دهد، هر شخص یا گروهی که برمبنای هماهنگی با کائنات خداوند بوده است. آنها به حقیقتی غیرقابل انکار دست یافته اند، که وجدان جمعی، عظمت و نیکو کاری آنها را می ستاید. چنین افرادی بر دلها حکومت می کنند. مخالفت با مشروعیت و عظمت چنان افرادی مانند حضرت علی، پیامبران و پادشاهان عادل و با درایت، یک تلاش بیهوده است.
۲ - "من کورش هخامنشی فرمان دارم که بر مردمان ملال نرود که ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هر کس به ایین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید. فرودستان را در یابیدو هر کس به تکلم قبیله خویش سخن گوید. گسستن زنجیرها آرزوی من است. ما شب و شقاوت را خواهیم زدود و زندگی را ستایش خواهیم کرد. تا هست سرزمین من اسمانی باد. "
زدودن ملال و غبار غم، از چهره ی مردم یکی از پایه های خدمت به مردم است.
سعدی شیرازی هم چنین آورده است، که خدمت و عملِ بدون سخن و تبلیغات را مهم می داند.
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بسته دار
ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بی قدم
به عبارت دیگر، کوروش هخامنشی، برای ملتش، شادمانی، زدودن غم، آزادی در انتخاب دین و آیین، احترام به حقوق زنان و گرامیداشت مقام زن، از جانب حاکمان و مردم.
در سخنان کوروش، رسیدگی جدی به فرو دستان ، آزادی در زبانها و آئینها، گسستن زنجیرها، مبارزه با ظلم و شقاوت، و ستایش زندگی و داشتن رفاه جامعه، جزو وظائف حکومت دانسته است. در همین چند جمله نقش کوروش کبیر و فهم بلند و اصلاحی وی را در بیش از دوهزار و پانصد سال پیش به بشریت قابل تاءمل و بررسی است.
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ بر می آید تولدش بین سال های ۵۸۸ تا ۶۰۰ پیش از میلاد بوده، وی در میانه سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد در نقاط وسیعی از آسیا حکومت می کرد . برخی کل عمر ایشان را بین ۶۰ تا ۷۰ سال دانسته اند در هر صورت ایشان سی سال حکومت عادلانه داشته است. در زمانی که بشریت در توحش و خشونت کنترل نشده بود، وی دارای منشور و سخنان آموزنده بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
کوروش کبیر بنیانگذار حکومت هخامنشی است. وی از مادر به آخرین پادشاه ماد بر می گردد، و از پدر به خاندان و قبیله پارس می رسد.
در سال ۵۵۹ قبل از میلاد به پادشاهی رسیده، و در سال ۵۲۹ پیش از میلاد چهره در نقاب خاک کشیده است.
چند سخن آموزنده، از کوروش کبیر پادشاه عادل هخامنشی:
۱ - "ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد. "
انسان عمرش محدود بوده، و تنها نیکو کاری از وی به یادگار می ماند. شواهد تاریخی گواهی می دهد، هر شخص یا گروهی که برمبنای هماهنگی با کائنات خداوند بوده است. آنها به حقیقتی غیرقابل انکار دست یافته اند، که وجدان جمعی، عظمت و نیکو کاری آنها را می ستاید. چنین افرادی بر دلها حکومت می کنند. مخالفت با مشروعیت و عظمت چنان افرادی مانند حضرت علی، پیامبران و پادشاهان عادل و با درایت، یک تلاش بیهوده است.
۲ - "من کورش هخامنشی فرمان دارم که بر مردمان ملال نرود که ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هر کس به ایین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید. فرودستان را در یابیدو هر کس به تکلم قبیله خویش سخن گوید. گسستن زنجیرها آرزوی من است. ما شب و شقاوت را خواهیم زدود و زندگی را ستایش خواهیم کرد. تا هست سرزمین من اسمانی باد. "
زدودن ملال و غبار غم، از چهره ی مردم یکی از پایه های خدمت به مردم است.
سعدی شیرازی هم چنین آورده است، که خدمت و عملِ بدون سخن و تبلیغات را مهم می داند.
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بسته دار
ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بی قدم
به عبارت دیگر، کوروش هخامنشی، برای ملتش، شادمانی، زدودن غم، آزادی در انتخاب دین و آیین، احترام به حقوق زنان و گرامیداشت مقام زن، از جانب حاکمان و مردم.
در سخنان کوروش، رسیدگی جدی به فرو دستان ، آزادی در زبانها و آئینها، گسستن زنجیرها، مبارزه با ظلم و شقاوت، و ستایش زندگی و داشتن رفاه جامعه، جزو وظائف حکومت دانسته است. در همین چند جمله نقش کوروش کبیر و فهم بلند و اصلاحی وی را در بیش از دوهزار و پانصد سال پیش به بشریت قابل تاءمل و بررسی است.
برخورد بد برخی مردم با دانشوران
نگارنده : احمد لطفی
دانشور شخصی است که فعالیت های تحصیلی و اندیشمندانه را دنبال می کند؛ به ویژه آن هایی که در یک زمینه مطالعاتی تخصص پیدا می کنند. یک دانشور ممکن است همچنین فردی فرهنگستانی باشد که استاد یا محقق در دانشگاه یا دیگر مؤسسه های آموزش عالی است. به عبارت دیگرمحققان و نویسندگان بسان سخنرانانی در بین مردم کر و لال هستند. و به قول بزرگان، اگر جامعه قدردان فرهیختگان نباشند، آن دانشوران آینه داران در محله ی کوران می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
دانش پژوهان و دانش دوستان معمولا" غریبان زمانشان هستند. زیرا در طول تاریخ کم و بیش افرادِ تراز اول علمی، و ادبی، و. . . از جور مردم حق ناشناس، و قدر نشناس، و نا آگاه و. . . مورد بی توجهی واقع شده اند، یکی از این بزرگان که مظلوم زمانه اش بود، حکیم ابوالقاسم فردوسی بود، که انسان وقتی سرگذشتش را می خواند سیل اشک در چشمها جاری می شود.
هر شاعر، نویسنده، پزوهشگر، مورخ، دانشمند، فیلسوف، مخترع و دانشوری، و . . . . از سطح پائین تا سطح بالا معمولا" جفاهای کوچک و بزرگی را تحمل کرده اند.
در زمان قدیم دانشور و نویسنده ای کتابی می نویسد. ولی مردم زمانش در باغ کتابخوانی و قدر دانی نیستند.
وی می گوید؛
کتابی نوشتم به صد گاز و واز
ترسم کتابم بفروشند به نرخ پیاز
حافظ شیرازی هم چنین سروده است؛
فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
هوایِ مسکن مألوف و عهدِ یارِ قدیم
ز رهروانِ سفرکرده، عذرخواهت بس
به مِنَّتِ دگران خو مَکُن که در دو جهان
رضایِ ایزد و اِنعامِ پادشاهت بس
به هیچ وِردِ دگر نیست حاجت ای حافظ
دعایِ نیمْ شب و درسِ صبحگاهت بس
کلیم کاشانی نیز چنین سروده است؛
مکتوب را زدرد دل از بس گران کنم
گر سیل نامه بر شود آن را نمی برد
قانون گردباد بود روزگار را
جز خار و خس زمانه به بالا نمی برد
صامت بروجردی، اشعار زیبایی در این راستا دارد، که بالا نشینان نا لایق و ناشایسته سالاران را به خوبی تشریح می کند، که جامعه قدر لایقان و شایسته سالاران را بدانند، و آنها را بهتر بشناسند.
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
مایه ی اصلِ نسب در گردشِ دوران زر است
متّصل خون می خورد تیغی که صاحب جوهر است
آهـن و فـولاد از یک کوره می آید بـرون
این یـکـی شمشـیـر گـردد، آن یکی نعـل خـر است!
کـرّه ی اسـب از نـجـابـت در تـعـاقـب مـی رود
کـرّه ی خــر از خـریـّت پـیـش پیشِ مــادر اسـت
شـاه اگـر مفلس شود قربی نـدارد در جهـان
داخـل نـادان شـمـارنـدش اگــر اسـکـنـدر اسـت
کـاکـل از بـالانـشـیـنـی رتـبـه ای پـیـدا نـکـرد
زلف از افـتـادگـی هـمـسـان مشک و عنبر است
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریـا خـس نـشـیـنـد ، قعـرِ دریا گوهـر است
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
جـای چشـم ابـرو نـگـیـرد گر چه او بـالاتـر است
سـبـزه پـامـال اسـت در زیـرِ درخـتِ مـیـوه دار
گرچه این سبز است و زیبا لیک آن شیرین تر است
شصت و شاهد هر دو دعویِ بزرگی می کنند
پـس چـرا انـگـشـتِ کوچـک لایـق انگشتر است؟
گــر تـنـور زنـدگـی شـد سـرد نـبـود چـاره ای
خـدمـت آتـش بـبـایــد کـرد تــا هیـزم تــر اسـت
�صـامـتـا� عیب خودت را گـو نه عیبِ دیـگـران
هـر کـه عـیـبِ خـود بـگـویـد از هـمـه بالاتر است.
( دیوان صامت بروجردی )
در ابیات آخر این قطعه شعر صامت بروجردی، خود شکستن را مطرح می کند، و انسان خوب و معلم شایسته معمولا" به دنبال شناخت عیوب خویش و اصلاح خودشان از آن عیوب هستند. در واقع این یک اصل است، که انسان باید ارّه باشد، نه تیشه،
یعنی بسان ارّه اگر عیبی از دیگران می گوید و جایی را می بُرد، یک عیب ها از خودش را اعلام کند. انسان نباید مثل تیشه باشد، که فقط به نفع خودرفتار کند و اثر گذار باشد و به عبارتی یکطرفه و تنها به قاضی برود.
نگارنده : احمد لطفی
دانشور شخصی است که فعالیت های تحصیلی و اندیشمندانه را دنبال می کند؛ به ویژه آن هایی که در یک زمینه مطالعاتی تخصص پیدا می کنند. یک دانشور ممکن است همچنین فردی فرهنگستانی باشد که استاد یا محقق در دانشگاه یا دیگر مؤسسه های آموزش عالی است. به عبارت دیگرمحققان و نویسندگان بسان سخنرانانی در بین مردم کر و لال هستند. و به قول بزرگان، اگر جامعه قدردان فرهیختگان نباشند، آن دانشوران آینه داران در محله ی کوران می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
دانش پژوهان و دانش دوستان معمولا" غریبان زمانشان هستند. زیرا در طول تاریخ کم و بیش افرادِ تراز اول علمی، و ادبی، و. . . از جور مردم حق ناشناس، و قدر نشناس، و نا آگاه و. . . مورد بی توجهی واقع شده اند، یکی از این بزرگان که مظلوم زمانه اش بود، حکیم ابوالقاسم فردوسی بود، که انسان وقتی سرگذشتش را می خواند سیل اشک در چشمها جاری می شود.
هر شاعر، نویسنده، پزوهشگر، مورخ، دانشمند، فیلسوف، مخترع و دانشوری، و . . . . از سطح پائین تا سطح بالا معمولا" جفاهای کوچک و بزرگی را تحمل کرده اند.
در زمان قدیم دانشور و نویسنده ای کتابی می نویسد. ولی مردم زمانش در باغ کتابخوانی و قدر دانی نیستند.
وی می گوید؛
کتابی نوشتم به صد گاز و واز
ترسم کتابم بفروشند به نرخ پیاز
حافظ شیرازی هم چنین سروده است؛
فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
هوایِ مسکن مألوف و عهدِ یارِ قدیم
ز رهروانِ سفرکرده، عذرخواهت بس
به مِنَّتِ دگران خو مَکُن که در دو جهان
رضایِ ایزد و اِنعامِ پادشاهت بس
به هیچ وِردِ دگر نیست حاجت ای حافظ
دعایِ نیمْ شب و درسِ صبحگاهت بس
کلیم کاشانی نیز چنین سروده است؛
مکتوب را زدرد دل از بس گران کنم
گر سیل نامه بر شود آن را نمی برد
قانون گردباد بود روزگار را
جز خار و خس زمانه به بالا نمی برد
صامت بروجردی، اشعار زیبایی در این راستا دارد، که بالا نشینان نا لایق و ناشایسته سالاران را به خوبی تشریح می کند، که جامعه قدر لایقان و شایسته سالاران را بدانند، و آنها را بهتر بشناسند.
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
مایه ی اصلِ نسب در گردشِ دوران زر است
متّصل خون می خورد تیغی که صاحب جوهر است
آهـن و فـولاد از یک کوره می آید بـرون
این یـکـی شمشـیـر گـردد، آن یکی نعـل خـر است!
کـرّه ی اسـب از نـجـابـت در تـعـاقـب مـی رود
کـرّه ی خــر از خـریـّت پـیـش پیشِ مــادر اسـت
شـاه اگـر مفلس شود قربی نـدارد در جهـان
داخـل نـادان شـمـارنـدش اگــر اسـکـنـدر اسـت
کـاکـل از بـالانـشـیـنـی رتـبـه ای پـیـدا نـکـرد
زلف از افـتـادگـی هـمـسـان مشک و عنبر است
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریـا خـس نـشـیـنـد ، قعـرِ دریا گوهـر است
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
جـای چشـم ابـرو نـگـیـرد گر چه او بـالاتـر است
سـبـزه پـامـال اسـت در زیـرِ درخـتِ مـیـوه دار
گرچه این سبز است و زیبا لیک آن شیرین تر است
شصت و شاهد هر دو دعویِ بزرگی می کنند
پـس چـرا انـگـشـتِ کوچـک لایـق انگشتر است؟
گــر تـنـور زنـدگـی شـد سـرد نـبـود چـاره ای
خـدمـت آتـش بـبـایــد کـرد تــا هیـزم تــر اسـت
�صـامـتـا� عیب خودت را گـو نه عیبِ دیـگـران
هـر کـه عـیـبِ خـود بـگـویـد از هـمـه بالاتر است.
( دیوان صامت بروجردی )
در ابیات آخر این قطعه شعر صامت بروجردی، خود شکستن را مطرح می کند، و انسان خوب و معلم شایسته معمولا" به دنبال شناخت عیوب خویش و اصلاح خودشان از آن عیوب هستند. در واقع این یک اصل است، که انسان باید ارّه باشد، نه تیشه،
یعنی بسان ارّه اگر عیبی از دیگران می گوید و جایی را می بُرد، یک عیب ها از خودش را اعلام کند. انسان نباید مثل تیشه باشد، که فقط به نفع خودرفتار کند و اثر گذار باشد و به عبارتی یکطرفه و تنها به قاضی برود.
ماهمه اندیشه ایم
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجود متفکری است. اما باید اعتراف نمود، اکثر بنی نوع آدم، از فکر کردن، عاجز هستند. فکر کردن در امور مختلف زندگی، سختی خاص خود را دارد، تلاش و ممارست و ورزیدگی ذهنی و عقلی در این کار ، به انسان کمک می کند، تا بر مشکلات زندگی فردی و اجتماعی غلبه پیدا کند، راه حل و تجربه های زیستهِ مفید را در این باره پیشنهاد نماید. اساس زندگی بشر براندیشه استوار است.
... [مشاهده متن کامل]
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه گلخنی
( مولوی )
اندیشیدن و اتصال آن به عمل، ره گشای پیشرفت و توسعه می باشد. فردی کشاورز می گفت؛ زندگی کردن و تلاش و فعالیت تا مُردن، اساس زندگی انسان است.
عقل در برابر جهل می باشد. اما اکثریت مردم خرافه پرستی، داستان سرایی، ناتوانی در اندیشیدن، را بر تفکر و تدبر و اندیشیدن و تجزیه و تحلیل مسائل و امور شخصی، محلی، ملی، و بین المللی. . . . ترجیح می دهند.
البته گذشته از کوتاهی ها ی فردی در این مورد، دستهای پیدا و پنهانی هم به این اندیشه نکردن و بی فکری های ما در باره ی امور گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و. . . دخالت دارند.
فردوسی عدم اندیشه ورزی در کار برخی از ایرانیان چنین شرح می دهد؛
گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان
هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک
هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک
پــــدر در پـــــدر آریــایـــــی نــــــــــژاد
ز پشـــــت فریــــدون نیکـــــو نهــــاد
گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود
که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما
کــــز آن سوخت جان و دل دوستان
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان
خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟
کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما
همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود
کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت
گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت
که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت
از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد
که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد
چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند
کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجود متفکری است. اما باید اعتراف نمود، اکثر بنی نوع آدم، از فکر کردن، عاجز هستند. فکر کردن در امور مختلف زندگی، سختی خاص خود را دارد، تلاش و ممارست و ورزیدگی ذهنی و عقلی در این کار ، به انسان کمک می کند، تا بر مشکلات زندگی فردی و اجتماعی غلبه پیدا کند، راه حل و تجربه های زیستهِ مفید را در این باره پیشنهاد نماید. اساس زندگی بشر براندیشه استوار است.
... [مشاهده متن کامل]
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه گلخنی
( مولوی )
اندیشیدن و اتصال آن به عمل، ره گشای پیشرفت و توسعه می باشد. فردی کشاورز می گفت؛ زندگی کردن و تلاش و فعالیت تا مُردن، اساس زندگی انسان است.
عقل در برابر جهل می باشد. اما اکثریت مردم خرافه پرستی، داستان سرایی، ناتوانی در اندیشیدن، را بر تفکر و تدبر و اندیشیدن و تجزیه و تحلیل مسائل و امور شخصی، محلی، ملی، و بین المللی. . . . ترجیح می دهند.
البته گذشته از کوتاهی ها ی فردی در این مورد، دستهای پیدا و پنهانی هم به این اندیشه نکردن و بی فکری های ما در باره ی امور گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و. . . دخالت دارند.
فردوسی عدم اندیشه ورزی در کار برخی از ایرانیان چنین شرح می دهد؛
گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان
هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک
هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک
پــــدر در پـــــدر آریــایـــــی نــــــــــژاد
ز پشـــــت فریــــدون نیکـــــو نهــــاد
گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود
که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما
کــــز آن سوخت جان و دل دوستان
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان
خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟
کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما
همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود
کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت
گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت
که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت
از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد
که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد
چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند
کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم
دل نوشته ای برای جوان ناکام مهندس احد یزدانی
نگارنده : احمد لطفی
مهندس احد نازنین!
وقتی کارنامه و گذر عمرت را ورق می زنم، که مادر پدرت بانو مِلکی خواهرزاده ی بانو نورمحل پناهی مادر حاج پنجشنبه میرزایی، و نورمحل نوه ی پیرعالی فرزند حاج مقصودعلی سوره میری بود، و اسدالله یزدانی با اخلاص و اخلاق و تلاشش، چه فرزند با استعدادی را تحویل جامعه داد، که شما احد یزدانی، چگونه از خانواده ای زحمتکش قد کشیدی و با درس خواندن و تلاش و درایتت، جزو کارمندان نیکو منش و خوش رفتار شهرستان دره شهر گردیدی، و در کسوت معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر، خدمتگزار جامعه بودی، و هیچ شخصی نا راضی از دفتر کارت بیرون نمی آمد. و آنطور که مردم گواهی می دهند با روی گشاده از آنها استقبال می کردی، و مشکل آنها را رفع و رجوع می نمودی.
... [مشاهده متن کامل]
مرحبا ای مهندس تلاشگر و مُدبر، و دوست داشتنی، و ارجمند ، که با عملکرد نیکویت طایفه کولیوند و سرخه مهری و آدینه وند و مردم وزیر آباد و در یک کلام تمام مردم شهرستان دره شهر به شما افتخار می کنند. و الحق و الانصاف که موجبات سربلندی خاندان و خویشان و ایل و تبارت را فراهم کردی.
احد نازنین!
موجب افتخار تمام اقوامی، که با تمام وجود و اخلاص به مردم این دیار باستانی خدمت کردی. هزاران افسوس که در عنفوان جوانی، و نشاط خدمت رسانی ات، ، در اثر یک عارضه مغزی، به آسمان پرکشیدی، و ما و همکاران و مردم دیارت را تنها گذاشتی.
نگارنده و اقوام سرخه میری و کولیوند و مردم شریف شهرستان دره شهر و حومه، با قلبی حزین و غمی سترگ، در فراق تو مغموم و عزاداریم.
اما مهندس برجسته و خدمت گستر!
عملکرد نیکوی شما و مهرورزی و قدر دانی مردم به ما روحیه و قوت قلب می دهند، وما با دلی آکنده از غم باخود زمزمه می کنیم؛
از خاطر دلها نرود یاد توهرگز
ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی
احد نازنین، و رعناجوان رشید!
با آنکه از فراقت قلب مادر زحمتکش، و اقوامت همه شکسته شد، که تو ناکام از دنیا رفتنی، اما برای ما همین بس که در تمام عمرت، اخلاق مدار، و بی تکبر و بی ادعا به سرزمینت خدمت کردی، و رسم مردمداری و ادب و اخلاق و مهرورزی را به همگان آموختی. روحت تا ابدیت تاریخ شاد و خرم باد.
نگارنده : احمد لطفی
مهندس احد نازنین!
وقتی کارنامه و گذر عمرت را ورق می زنم، که مادر پدرت بانو مِلکی خواهرزاده ی بانو نورمحل پناهی مادر حاج پنجشنبه میرزایی، و نورمحل نوه ی پیرعالی فرزند حاج مقصودعلی سوره میری بود، و اسدالله یزدانی با اخلاص و اخلاق و تلاشش، چه فرزند با استعدادی را تحویل جامعه داد، که شما احد یزدانی، چگونه از خانواده ای زحمتکش قد کشیدی و با درس خواندن و تلاش و درایتت، جزو کارمندان نیکو منش و خوش رفتار شهرستان دره شهر گردیدی، و در کسوت معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر، خدمتگزار جامعه بودی، و هیچ شخصی نا راضی از دفتر کارت بیرون نمی آمد. و آنطور که مردم گواهی می دهند با روی گشاده از آنها استقبال می کردی، و مشکل آنها را رفع و رجوع می نمودی.
... [مشاهده متن کامل]
مرحبا ای مهندس تلاشگر و مُدبر، و دوست داشتنی، و ارجمند ، که با عملکرد نیکویت طایفه کولیوند و سرخه مهری و آدینه وند و مردم وزیر آباد و در یک کلام تمام مردم شهرستان دره شهر به شما افتخار می کنند. و الحق و الانصاف که موجبات سربلندی خاندان و خویشان و ایل و تبارت را فراهم کردی.
احد نازنین!
موجب افتخار تمام اقوامی، که با تمام وجود و اخلاص به مردم این دیار باستانی خدمت کردی. هزاران افسوس که در عنفوان جوانی، و نشاط خدمت رسانی ات، ، در اثر یک عارضه مغزی، به آسمان پرکشیدی، و ما و همکاران و مردم دیارت را تنها گذاشتی.
نگارنده و اقوام سرخه میری و کولیوند و مردم شریف شهرستان دره شهر و حومه، با قلبی حزین و غمی سترگ، در فراق تو مغموم و عزاداریم.
اما مهندس برجسته و خدمت گستر!
عملکرد نیکوی شما و مهرورزی و قدر دانی مردم به ما روحیه و قوت قلب می دهند، وما با دلی آکنده از غم باخود زمزمه می کنیم؛
از خاطر دلها نرود یاد توهرگز
ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی
احد نازنین، و رعناجوان رشید!
با آنکه از فراقت قلب مادر زحمتکش، و اقوامت همه شکسته شد، که تو ناکام از دنیا رفتنی، اما برای ما همین بس که در تمام عمرت، اخلاق مدار، و بی تکبر و بی ادعا به سرزمینت خدمت کردی، و رسم مردمداری و ادب و اخلاق و مهرورزی را به همگان آموختی. روحت تا ابدیت تاریخ شاد و خرم باد.
به یاد مهندس احد یزدانی معاون فرمانداری شهرستان دره شهر
نگارنده : احمد لطفی
شادروان مهندس احد یزدانی معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر بعد از یکسال نقاهت و بیماری مغزی، بلاخره در ۲۸ مهرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم نمود. از خوبیهای وی و رفتار مبتنی بر اخلاقش را فرهیختگان جامعه در پیام های تسلیتشان نوشتند، و در گروه ها و کانالهای مختلف در فضای مجازی منتشر کردند.
... [مشاهده متن کامل]
سخنرانان نیز در مراسم فاتحه خانی، وخاکسپاری ایشان مطالبی از فضائل وی ارائه کردند.
مادر شادروان احد یزدانی از طایفه آدینه وند، و پدرش از طایفه کولیوند بودند.
نگارنده برای شادی روحش مطالبی دینی را می نویسد، امید است، برای خوانندگان مفید فایده واقع گردد.
مرگ و دنیای پس از مرگ در ادیان ابتدایی، و در نحله های فکری و فلسفی بر مبنای عقاید و باورهای زمانشان توضیح و تشریح شده است. بطور مثال در دوران باستان سکه و غذا و آذوقه ، و اموری از این قبیل در قبرهای مُردگان قرار می دادند.
برخی از مردم قدیم مُرده ها را با مایملکشان دفن می کردند، عده ای نیز مُرده ها را در گودال می بستند، تا به روح های سر گردان تبدیل نشوند.
در واقع مرگ حقیقتی اسرار آمیز و مرموز بوده، که برای بازماندگان بسیار سخت و شکننده است. به عبارتی دیگر، مرگ واقعیتی است که گریزی ( فراری ) ، و گُزیری ( چاره ای ) ، در آن نیست.
مرگ از دیر باز مساله ای بوده، که پیامبران، و خردمندان، و فلاسفه، و . . . . در باره ی حقیقت آن و وضعیت پس از مرگ اندیشه کرده اند، و به دنبال راهی منطقی برای ارائه به جامعه بوده، و هستند.
مرگ بشر در زمین، آغاز زندگی دیگری است، که از ویژگی های معنوی برخوردار هستند.
بنی آدم از جانب حق گرامی داشته شده است. ( لقد کرمنا بنی آدم - سوره اسراء. آیه ۷۰ )
انسان ( زن و مرد ) از آنچه که اکتساب کنند، بهره مند شوند. ( سوره نساء آیه ۳۲ )
قرآن در سوره حجرات آیه ۳۲ نیز فرموده است؛ " همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکاران ( پرهیزکارترین ) شماست. "
روح خوبان به ویژه روح شادروان احد یزدانی را با اولیاء الله محشور باد
نگارنده : احمد لطفی
شادروان مهندس احد یزدانی معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر بعد از یکسال نقاهت و بیماری مغزی، بلاخره در ۲۸ مهرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم نمود. از خوبیهای وی و رفتار مبتنی بر اخلاقش را فرهیختگان جامعه در پیام های تسلیتشان نوشتند، و در گروه ها و کانالهای مختلف در فضای مجازی منتشر کردند.
... [مشاهده متن کامل]
سخنرانان نیز در مراسم فاتحه خانی، وخاکسپاری ایشان مطالبی از فضائل وی ارائه کردند.
مادر شادروان احد یزدانی از طایفه آدینه وند، و پدرش از طایفه کولیوند بودند.
نگارنده برای شادی روحش مطالبی دینی را می نویسد، امید است، برای خوانندگان مفید فایده واقع گردد.
مرگ و دنیای پس از مرگ در ادیان ابتدایی، و در نحله های فکری و فلسفی بر مبنای عقاید و باورهای زمانشان توضیح و تشریح شده است. بطور مثال در دوران باستان سکه و غذا و آذوقه ، و اموری از این قبیل در قبرهای مُردگان قرار می دادند.
برخی از مردم قدیم مُرده ها را با مایملکشان دفن می کردند، عده ای نیز مُرده ها را در گودال می بستند، تا به روح های سر گردان تبدیل نشوند.
در واقع مرگ حقیقتی اسرار آمیز و مرموز بوده، که برای بازماندگان بسیار سخت و شکننده است. به عبارتی دیگر، مرگ واقعیتی است که گریزی ( فراری ) ، و گُزیری ( چاره ای ) ، در آن نیست.
مرگ از دیر باز مساله ای بوده، که پیامبران، و خردمندان، و فلاسفه، و . . . . در باره ی حقیقت آن و وضعیت پس از مرگ اندیشه کرده اند، و به دنبال راهی منطقی برای ارائه به جامعه بوده، و هستند.
مرگ بشر در زمین، آغاز زندگی دیگری است، که از ویژگی های معنوی برخوردار هستند.
بنی آدم از جانب حق گرامی داشته شده است. ( لقد کرمنا بنی آدم - سوره اسراء. آیه ۷۰ )
انسان ( زن و مرد ) از آنچه که اکتساب کنند، بهره مند شوند. ( سوره نساء آیه ۳۲ )
قرآن در سوره حجرات آیه ۳۲ نیز فرموده است؛ " همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکاران ( پرهیزکارترین ) شماست. "
روح خوبان به ویژه روح شادروان احد یزدانی را با اولیاء الله محشور باد
مصائب مردم امروز
نگارنده : احمد لطفی
مردم دنیا مانند لایحه ها و رگه های زمین متفاوت هستند. آنها دارای قشرها و ویژگی های فرهنگی، سلائق گوناگون هستند. گاهی افراد بشر نسبت به همدیگر خصومت دارند. آنهاگاهی دست به کشتار همدیگر می زنند. نقش ثروت، قدرت، خودخواهی ، حسادت، و رقابت منفی باید جستجو کرد
... [مشاهده متن کامل]
مردمانی که در زمین زندگی می کنند، گاهی با کینه ورزی و خشونت ، جمعها را پریشان و فاصله ها را بین مردم بیشتر می کنند.
قواعد زندگی امروز مبتنی بر گسست اجتماعی و دوری همنوعان از یکدیگرند جدا ساخته است.
شوربختانه، صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز بشر چنان دست نیافتنی شده اند، که الان به آرزو تبدیل سُده اند.
متاءسفانه فقر، و جهل و نفاق ، خشونت، و عدم همبستگی با جهان مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع شده است.
نگارنده : احمد لطفی
مردم دنیا مانند لایحه ها و رگه های زمین متفاوت هستند. آنها دارای قشرها و ویژگی های فرهنگی، سلائق گوناگون هستند. گاهی افراد بشر نسبت به همدیگر خصومت دارند. آنهاگاهی دست به کشتار همدیگر می زنند. نقش ثروت، قدرت، خودخواهی ، حسادت، و رقابت منفی باید جستجو کرد
... [مشاهده متن کامل]
مردمانی که در زمین زندگی می کنند، گاهی با کینه ورزی و خشونت ، جمعها را پریشان و فاصله ها را بین مردم بیشتر می کنند.
قواعد زندگی امروز مبتنی بر گسست اجتماعی و دوری همنوعان از یکدیگرند جدا ساخته است.
شوربختانه، صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز بشر چنان دست نیافتنی شده اند، که الان به آرزو تبدیل سُده اند.
متاءسفانه فقر، و جهل و نفاق ، خشونت، و عدم همبستگی با جهان مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع شده است.
دنیای آشفته ، و رندان حیله بازش
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
دنیا خلق شد، آدمی گوهر انسانی خود را آشکار کند ، استعدادهای خویش را نیز شکوفا نماید، به قدر علائقش ارزش و قیمت پیدا کند. اما بسیاری از ابناء بشر پیمانشان را باخالق هستی بخش، و پایبندی به صفات انسانی را فراموش کردند، و هوای نفسانی را برعقلانیت ترجیح دادند. توسن نفس آنها را به پرتگاه سقوط کشانید. و در این دنیای آشفته بازار، همراز، و همفکر رند حیله باز دنیای دنی شدند.
... [مشاهده متن کامل]
این انتخاب وحشتناک آنها را جور دیگربار آورد. ره تاریک گنه ، و ظلم و تجاوز و غارتگری و کشتار را برگزیدند. و در سیه چاله ی نفس و جنون خشونت علیه همنوعانشان را رقم زدند.
دنیا و دستهای پیدا و پنهان برخی از آدمهایی که در زمین ظلم می کنند، عملکردشان چه جمعهایی را پریشان و پراکنده ساخته اند؟ چه فاصله ها و چه نا امنی هایی را که ایجاد کرده اند؟ چه انسانهایی که به حقوق همنوعانشان تجاوز کرده اند؟ چه ستمها که به همنوعانشان روا داشته اند؟ جنگ و دشمنی و تنفر و ناهمگرایی و خشونت چه بر سر بشریت آورده است؟
ای روزگار تو شاهدی، که قواعد درست زندگی پایمال گردید، و زمانه برادر را ازبرادر، و همنوعان را از یکدیگرند جدا ساخته است.
دربرخی موارد صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز، در جهان ما به آرزو تبدیل سُده اند. آه از فقر، و جهل و نفاق و تعصبات کور، و خشونت، که مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع می باشند.
امید است بشریت قادر به گفتمان و تحمل همدیگر و صلح و دوستی، و اصالت انسانی و قواعد شناخته شده ی خویش در قالب هنجارها و ارزش های شناخته شده ی بین المللی باشند.
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
دنیا خلق شد، آدمی گوهر انسانی خود را آشکار کند ، استعدادهای خویش را نیز شکوفا نماید، به قدر علائقش ارزش و قیمت پیدا کند. اما بسیاری از ابناء بشر پیمانشان را باخالق هستی بخش، و پایبندی به صفات انسانی را فراموش کردند، و هوای نفسانی را برعقلانیت ترجیح دادند. توسن نفس آنها را به پرتگاه سقوط کشانید. و در این دنیای آشفته بازار، همراز، و همفکر رند حیله باز دنیای دنی شدند.
... [مشاهده متن کامل]
این انتخاب وحشتناک آنها را جور دیگربار آورد. ره تاریک گنه ، و ظلم و تجاوز و غارتگری و کشتار را برگزیدند. و در سیه چاله ی نفس و جنون خشونت علیه همنوعانشان را رقم زدند.
دنیا و دستهای پیدا و پنهان برخی از آدمهایی که در زمین ظلم می کنند، عملکردشان چه جمعهایی را پریشان و پراکنده ساخته اند؟ چه فاصله ها و چه نا امنی هایی را که ایجاد کرده اند؟ چه انسانهایی که به حقوق همنوعانشان تجاوز کرده اند؟ چه ستمها که به همنوعانشان روا داشته اند؟ جنگ و دشمنی و تنفر و ناهمگرایی و خشونت چه بر سر بشریت آورده است؟
ای روزگار تو شاهدی، که قواعد درست زندگی پایمال گردید، و زمانه برادر را ازبرادر، و همنوعان را از یکدیگرند جدا ساخته است.
دربرخی موارد صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز، در جهان ما به آرزو تبدیل سُده اند. آه از فقر، و جهل و نفاق و تعصبات کور، و خشونت، که مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع می باشند.
امید است بشریت قادر به گفتمان و تحمل همدیگر و صلح و دوستی، و اصالت انسانی و قواعد شناخته شده ی خویش در قالب هنجارها و ارزش های شناخته شده ی بین المللی باشند.
در این وازه مطالب جامعه شناسی، مردم شناسی و کلا" مطالبی در راستای علوم اجتماعی منتشر خواهد شد.
خاور میانه در تلاطم جنگ و کشتار
گرد آورنده : دکتراحمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
خاورمیانه به دلیل داشتن ذخائر نفتی و گازی، و به دلیل هولوکاست که در جنگ جهانی دوم برای یهودیها پیش آمد. روشنفکران آنها با ایجاد نحله ی فکری صهیونیستی، استعمار پیر انگلستان و برخی کشورهای غربی باقیمانده ی قوم یهود را در اثر یک غفلت تاریخی ساکنان مردم فلسطین در قرن بیستم، مردمی صهیونیست مسلک را در کنار فلسطینی ها قرار دادند. آنها با سیاستی خزنده به قدرت رسیدند. برخی معتقدند در آوارگی فلسطینی ها امکانات منقول و غیر منقولی، که از ساکنان اصلی فلسطین برای اسرائیلی ها باقی ماند، ثروت فراوانی را تصاحب شدند. و این اموال از زمین و گاو و گوسفند گرفته تا آذوقه و مسکن و مواد غذایی، و. . . برای تازه واردان غنیمتی بزرگ بود. و این موضوع درقالب کتابی با سند و مدرک نوشته شده است. ( ۱ ) این تازه واردان به سرزمین فلسطین، که با پشتیبانی دول غربی حمایت همه جانبه می شدند.
... [مشاهده متن کامل]
دراین بین کشورهای غربی باحمایت از اسرائیل، جنگی نا برابر را در خاورمیانه برپا کردند و اسرائیل به نیابت از آنها با ساکنان اصلی منطقه می جنگیدند ومعترضآن با شدت تمام سرکوب می کردند. آنها نیز بافروختن تسلیحات ضعیفتر از تسلیحات اسرائیل ، و قدرت نظامی ساکنان اصلی منطقه در موازنه ی قدرت همواره از اسرائیل پائین تر بوده، و هست. عوامل ابرقدرتها با ایجاد تنش، و بر افروختن آتش جنگ، آنها ( ابر قدرتها ) ثروت خاور میانه را به قیمت ارزان بدست می آوردند. و شاید نفت این سامان نفرین شده است، و با جنگ و خونریزی، ونفرت ، سرنوشت ظاهرا" محتومی را برای ساکنان گرفتار آن رقم زده است.
البته هرقومی سرنوشتش راخودش و یا شرایط زیسته، و یا دیگران برایش رقم خواهند زد.
اقوام و تمدن ها بسان انسانها دارای تولد، جوانی و میانسالی و پیری و مرگ هستند. که همه ی این سیر حرکتی از تولد تا مرگ قدرتِ اقوام و تمدن ها بستگی به عملکرد درست و نادرست خودِ مردم آن اقوام و جوامع دارد.
به عبارت دیگر دنیای امروز واقعا" پیروزی تا شکستش را رفتار علمی و معماران نظریه پرداز و سردمداران متفکرشان رقم می زنند.
قرآن در سوره رعد آیه ۱۱ چنین فرموده است؛
"لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ "
ترجمه برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
( ترجمه: انصاریان )
بنابراین تغییر سرنوشت را انسان با اراده ی خود باید بدست آورد. در واقع خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خودشان با اراده خویش آنرا تغییر دهند.
کلیاتی درمورد خاورمیانه:
خاورمیانه ( به انگلیسی: Middle East ) منطقه ای استراتژیک از نظر جغرافیایی و انرژی است، به طوری که ۵۶٫۶ درصد از نفت کره زمین در این منطقه وجود دارد. این ناحیه گروه های فرهنگی و نژادی گوناگونی مانند ایرانیان، آشوری ها، آذربایجانی ها، ترک های آناتولی، کردها، اسرائیلی ها، عرب ها و بربر ها را در خود جای داده است.
منطقه خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان است که در این منطقه از جهان گروه های فرهنگی و زبانی فراوانی مثل فارس ها، عرب ها، آذری ها، ترک های آناتولی، یهودیان و. . . زندگی می کنند.
در خاورمیانه ادیانی، چون اسلام، مسیحیت، یهودی، زرتشتی و. . . رواج دارد و مسلمانان این منطقه نیز به مذهب هایی، چون تشیع و تسنن دارند.
در این منطقه از جهان که ایران نیز در آن قرار دارد، شهروندان به زبان هایی، چون فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، لکی، بلوچی، آشوری، ترکی استانبولی، عربی و عبری سخن می گویند.
به لحاظ جغرافیایی خاورمیانه بخشی از شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا را شامل می شود و در این منطقه به غیر از ایران، کشورهایی، چون عراق، سوریه، لبنان، فلسطین اشغالی، اردن، کویت، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، یمن، بحرین از جنوب غرب آسیا و کشورهایی، چون مصر، لیبی و تونس از شمال آفریقا حضور قرار دارند؛ کشور هایی که برخی متخصصان افغانستان را در این چارچوب تعریف می کنند.
خاورمیانه که در دل خود خلیج بزرگ فارس، دریا های بزرگی، چون عمان، مدیترانه، سرخ و تنگه هایی، چون هرمز، باب المندب، جبل الطارق و. . جای داده است، در دهه های گذشته درگیر تنش های سیاسی و جنگ های فراوانی بوده است که میلیون ها انسان را در این منطقه آواره کرده و یا به کام مرگ کشانده است؛ جنگ هایی مثل جنگ ایران و عراق، خلیج فارس، یمن، لبنان ، اسرائیل، فلسطین، و. . که برخی از آن ها مثل جنگ یمن و غزه، و جنوب لبنان، سوریه، و. . . . همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت، یک منبع انرژی برای جهان به شمار می رود. عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی از کشور هایی هستند که دارای بزرگترین منابع نفت در جهان هستند. این منطقه ژئوپلیتیکی همچنین دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است و ایران و قطر به ترتیب اولین و دومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را دارند. اقتصاد کشور های نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولی و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتی این کشور ها استفاده می شود.
شوربختانه وجود جنگ و نا امنی کمتر کشورهای از مواهب سالم زندگی برخوردارند. کشتار وحشتناک جنگهای قومیتی، و گاه مذهبی، آسایش و آرامش را از مردم گرفته است. نگارنده بارها از سخن فردوسی نوشته است؛
ستیزه رساند به جایی که بر باد دهد دودمان کهن .
ویا:
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
جنگ غزه و اسرائیل و همچنین جنگ اسرائیل با لبنان ، بر اثر پشتیبانی نظامی و غذایی و داروئی قدرت های بزرگ از اسراییل، کشتار بی رحمانه و خشونتی که بر منطقه سایه انداخته است، دل هر انسان آزاده و هر وجدان بیداری را به درد می آورد. گویی این سر زمین نفرین شده و خونریزی جزو سرشت آن است. الان عدالت حکم می کند، که به زنان و کودکان و مردم غیر نظامی، باید چنان رسیدگی کرد، که آنها کمتر آسیب ببینند.
خاور میانه در تلاطم جنگ و کشتار
گرد آورنده : دکتراحمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
خاورمیانه به دلیل داشتن ذخائر نفتی و گازی، و به دلیل هولوکاست که در جنگ جهانی دوم برای یهودیها پیش آمد. روشنفکران آنها با ایجاد نحله ی فکری صهیونیستی، استعمار پیر انگلستان و برخی کشورهای غربی باقیمانده ی قوم یهود را در اثر یک غفلت تاریخی ساکنان مردم فلسطین در قرن بیستم، مردمی صهیونیست مسلک را در کنار فلسطینی ها قرار دادند. آنها با سیاستی خزنده به قدرت رسیدند. برخی معتقدند در آوارگی فلسطینی ها امکانات منقول و غیر منقولی، که از ساکنان اصلی فلسطین برای اسرائیلی ها باقی ماند، ثروت فراوانی را تصاحب شدند. و این اموال از زمین و گاو و گوسفند گرفته تا آذوقه و مسکن و مواد غذایی، و. . . برای تازه واردان غنیمتی بزرگ بود. و این موضوع درقالب کتابی با سند و مدرک نوشته شده است. ( ۱ ) این تازه واردان به سرزمین فلسطین، که با پشتیبانی دول غربی حمایت همه جانبه می شدند.
... [مشاهده متن کامل]
دراین بین کشورهای غربی باحمایت از اسرائیل، جنگی نا برابر را در خاورمیانه برپا کردند و اسرائیل به نیابت از آنها با ساکنان اصلی منطقه می جنگیدند ومعترضآن با شدت تمام سرکوب می کردند. آنها نیز بافروختن تسلیحات ضعیفتر از تسلیحات اسرائیل ، و قدرت نظامی ساکنان اصلی منطقه در موازنه ی قدرت همواره از اسرائیل پائین تر بوده، و هست. عوامل ابرقدرتها با ایجاد تنش، و بر افروختن آتش جنگ، آنها ( ابر قدرتها ) ثروت خاور میانه را به قیمت ارزان بدست می آوردند. و شاید نفت این سامان نفرین شده است، و با جنگ و خونریزی، ونفرت ، سرنوشت ظاهرا" محتومی را برای ساکنان گرفتار آن رقم زده است.
البته هرقومی سرنوشتش راخودش و یا شرایط زیسته، و یا دیگران برایش رقم خواهند زد.
اقوام و تمدن ها بسان انسانها دارای تولد، جوانی و میانسالی و پیری و مرگ هستند. که همه ی این سیر حرکتی از تولد تا مرگ قدرتِ اقوام و تمدن ها بستگی به عملکرد درست و نادرست خودِ مردم آن اقوام و جوامع دارد.
به عبارت دیگر دنیای امروز واقعا" پیروزی تا شکستش را رفتار علمی و معماران نظریه پرداز و سردمداران متفکرشان رقم می زنند.
قرآن در سوره رعد آیه ۱۱ چنین فرموده است؛
"لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ "
ترجمه برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
( ترجمه: انصاریان )
بنابراین تغییر سرنوشت را انسان با اراده ی خود باید بدست آورد. در واقع خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خودشان با اراده خویش آنرا تغییر دهند.
کلیاتی درمورد خاورمیانه:
خاورمیانه ( به انگلیسی: Middle East ) منطقه ای استراتژیک از نظر جغرافیایی و انرژی است، به طوری که ۵۶٫۶ درصد از نفت کره زمین در این منطقه وجود دارد. این ناحیه گروه های فرهنگی و نژادی گوناگونی مانند ایرانیان، آشوری ها، آذربایجانی ها، ترک های آناتولی، کردها، اسرائیلی ها، عرب ها و بربر ها را در خود جای داده است.
منطقه خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان است که در این منطقه از جهان گروه های فرهنگی و زبانی فراوانی مثل فارس ها، عرب ها، آذری ها، ترک های آناتولی، یهودیان و. . . زندگی می کنند.
در خاورمیانه ادیانی، چون اسلام، مسیحیت، یهودی، زرتشتی و. . . رواج دارد و مسلمانان این منطقه نیز به مذهب هایی، چون تشیع و تسنن دارند.
در این منطقه از جهان که ایران نیز در آن قرار دارد، شهروندان به زبان هایی، چون فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، لکی، بلوچی، آشوری، ترکی استانبولی، عربی و عبری سخن می گویند.
به لحاظ جغرافیایی خاورمیانه بخشی از شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا را شامل می شود و در این منطقه به غیر از ایران، کشورهایی، چون عراق، سوریه، لبنان، فلسطین اشغالی، اردن، کویت، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، یمن، بحرین از جنوب غرب آسیا و کشورهایی، چون مصر، لیبی و تونس از شمال آفریقا حضور قرار دارند؛ کشور هایی که برخی متخصصان افغانستان را در این چارچوب تعریف می کنند.
خاورمیانه که در دل خود خلیج بزرگ فارس، دریا های بزرگی، چون عمان، مدیترانه، سرخ و تنگه هایی، چون هرمز، باب المندب، جبل الطارق و. . جای داده است، در دهه های گذشته درگیر تنش های سیاسی و جنگ های فراوانی بوده است که میلیون ها انسان را در این منطقه آواره کرده و یا به کام مرگ کشانده است؛ جنگ هایی مثل جنگ ایران و عراق، خلیج فارس، یمن، لبنان ، اسرائیل، فلسطین، و. . که برخی از آن ها مثل جنگ یمن و غزه، و جنوب لبنان، سوریه، و. . . . همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت، یک منبع انرژی برای جهان به شمار می رود. عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی از کشور هایی هستند که دارای بزرگترین منابع نفت در جهان هستند. این منطقه ژئوپلیتیکی همچنین دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است و ایران و قطر به ترتیب اولین و دومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را دارند. اقتصاد کشور های نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولی و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتی این کشور ها استفاده می شود.
شوربختانه وجود جنگ و نا امنی کمتر کشورهای از مواهب سالم زندگی برخوردارند. کشتار وحشتناک جنگهای قومیتی، و گاه مذهبی، آسایش و آرامش را از مردم گرفته است. نگارنده بارها از سخن فردوسی نوشته است؛
ستیزه رساند به جایی که بر باد دهد دودمان کهن .
ویا:
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
جنگ غزه و اسرائیل و همچنین جنگ اسرائیل با لبنان ، بر اثر پشتیبانی نظامی و غذایی و داروئی قدرت های بزرگ از اسراییل، کشتار بی رحمانه و خشونتی که بر منطقه سایه انداخته است، دل هر انسان آزاده و هر وجدان بیداری را به درد می آورد. گویی این سر زمین نفرین شده و خونریزی جزو سرشت آن است. الان عدالت حکم می کند، که به زنان و کودکان و مردم غیر نظامی، باید چنان رسیدگی کرد، که آنها کمتر آسیب ببینند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٨)