گفتارهایی در باره ی علوم اجتماعی

پیشنهاد کاربران

روستای انجیره آبدانان و ساکنان تاریخیش
نگارنده: احمد لطفی
روستای انجیره در ۲۷ کیلومتری غرب شهرستان آبدانان واقع شده است، این روستا جزو دهستان ماسبی ( ماسپی ) و بخش مرکزی� شهرستان آبدانان می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نام طایفه� آنها ماسپی ( ماسبی ) است، که نشاءت گرفته از ماسپتان یا ماسپذان باستانی است. در ملاقاتی که امروز یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۴� با عین اله اکبری داشتم وی اصالت خود را سوره مهری ( سرخاب مهری ) اعلام کرد. ترکیب روستا از دو� طایفه ماسبی و باپیروند می باشد.
وی� اصالت آنهارا مشترک دانست.
منطقه ماسپتان احتمالا" از دوران ایلامیها، مادها و هخامنشی ها، و. . . دارای سکنه و در تاریخ جایگاهی داشته است. بعد از جمله ی اعراب به امپراتوری ساسانی، چون اعراب لغت "پ" نداشته اند ، مورخان و جغرافی دانان وابسته به آنها� پشت کوه� کبیر کوه ( ماسپتان ) را ماسبذان نوشته اند. �
باتوجه به اصالت آنها شاید ریشه در تمدن سومر هم بتوان بر چنین مردمی که الان اسامی جدید پیدا کرده اند، اطلاق نمود. ( الله اعلم بالصواب )
در اصالت نژادی� این روستا پراکندگی مشهود است. آنها مفاخری در سطح کشورهای ایران، عراق و ترکیه و منطقه میان رودان� داشته و دارند. جناب شادروان حاج رستم خان رفعتی نماینده ی سابق استان ایلام از� تیره سهرابوند ماسبی ها بوده است.
جناب آقای عین اله اکبری، پراکندگی ماسبی های انجیره در حال حاضر� در شهرستانهای آبدانان، اندیمشک، ایلام، اهواز، دهلران، و� دره شهر قابل ذکر است.
نام خانوادگی� برخی از ماسبی های� استان ایلام عبارتند از؛
رفعتی، اکبری، مردانی، غلامی، عسگری، چشفر، ایمانی و یادگاری . . .
ماسبی ها و بسیاری از طوایف آبدانان و دهلران خود را جزو ایل کرد می دانند، اگر منظور کرد فیلی و کُردعلی باشد قابل قبول است. هرچند نام ایل و یا فرا ایل برخی از طوایف منطقه پشتکوه و ماسپذان ریشه در نژاد سوره میری� دارند.
ملا رستم صفر لکی شوهان� سوره میری� در اقبال پراکنده ی سوره میری چنین سروده است؛
اگر از سوره میری نمانده نژاد
که دنیا بُوَد آفتِ خانه زاد

جوامع کنشگر تاریخ خویشند
نگارنده : احمد لطفی
چوامع بشری حافظ دست آوردهای فرهنگی و تاریخی و تمدنی خویش هستند. البته هر رفتار و کنشی که مردم از حافظه ی تاریخی خویش به منصه ی ظهور می گذارند، برای سایر ملل تعریف می کنند، قطعا" به شرایط زمانی و مکانی حوادث گذشته توجه دارند. چرا که دیدگاه های تاریخی معمولا" مبتنی بر شرایط فرهنگی، اجتماعی، و روند فرهنگی زندگی های گذشتگان مورد بررسی قرار می گیرند.
...
[مشاهده متن کامل]

طبق کتاب شاهنامه فردوسی، رسم ها، بزمها، سورها و سوگها، محاورات بین پهلوانان با پادشاهان، و حتا مردم عادی همه برمشترکات و باورهای تاریخی جامعه شان در تکاپو و گفتگو هستند.
مردم هر جامعه ای به مفاخر خویش عشق می ورزند.
و برای بقا و مجد و وفاق و همبستگی جامعه شان یاد مفاخرشان را در نوشتن کتاب هایی که رنگ وبوی تاریخی دارند، و اهل تفکر به جامعه القاء می کنند.
در زمانی که با مویه ها جنگ رزمنده ها و قهرمان ها را به نیکی و صد آه و افسوس و با سوز و گداز می خوانند، و جامعه رامتاءثر نموده، تا در مقابل مهاجمان جدید به کشورهایشان با نگاه تار یخی تکلیف خود را مشخص می نمایند.
بطور مثال در اوقات ضعف و پراکندگی اگر زنان و مردانی که ساکن در ًمرزها هستند، و با دشمنان قداره بند بر خورد کنند. فوری از تاریخ و قهرمانان گذشته و حال سخن به میان می آورند. اگر سرباز و دلاوری در نبرد کشته می شوند، در مویه ها می سرایند؛ " جنگی توکردی، مر رستم زال"
ودر ضعفها و بی قدرتی ها در برابر دشمنان می گویند؛
" چه خیال کردی مر مِ بیکسم
مِ اولاد شیر ءشمشیر و دسم" یعنی؛
چه خیال باطلی کردی که فکر می کنی، من بی کس و کار هستم، بلکه من فرزند شیر شمشیر بدست و یا فرزند رستم دستانم، دلاوری در رگ و پی و خون ما جاری و ساری است.
در قدیم هر جامعه و خرده فرهنگی رسم و شیوه ی خاصی برای معرفی و گاه جنگیدن داشت، بطور مثال در شاهنامه عده ای پرچم سبز یا یکرنگ نماد یزدان پرستان برخی دیگر نماد توتمهایشان را در جنگها به نمایش می گذاردند، جمعی گرز گراز سر، یا گرز گاوسر، و یا عَلَم کاوه، و . . .
در ادبیات لکی هم داریم:
مَی وَ ویرت بو جنگ هفت لشگر
شراق و شروق گرز وراز سر
یعنی :
"شما به یاد بیاورید جنگ هفت لشگر
صدای به هم خوردن ، وشراق و شروق گرزهای گراز سر تبار ما"
گاهی رجز خوانی و مویه و لالایی ها بر مبنای مفاخر فرهنگی و دینی است.
مثل عظمت فرهنگی منشور کورش کبیر، برندهای تجاری قوم ایرانی سومر، و امثال اینها مطرح می شوند.
باورهای برمبنای نور و کلام پیامبران.
لکها در لالایی ها می گویند:
لاوه لاوه کم، کُر و رای علی
یعنی:
لالایی لالایی، چقدر خوب است پسر در راه علی باشد
برابراکم کُر کولیونی
کلاوی کویرکَ، شالی گلونی
در مجموع در حماسه سازی های معاصر هم رنگ و بوی تاریخ، و فرهنگ و تمدن و داشته های ملی و مذهبی هرجامعه ای کاملا" آشکار است.

روزگار، معلم سنگدل و موفق
نگارنده : احمد لطفی
دنیاجایگاهی برای آموزش است، و شاگردی به مقصد نهایی می رسد، که در آن با دقت و برنامه ریزی دقیق قدم بر دارد. ، همچنین همه ی هوش و حواسش جمع باشد، و گرنه در کمینگاهش راهزنان وقت، و جادوگران تباهی کار دستش می دهند، و غفلت جای هوشیاری انسان راتصاحب می کنند. به عبارتی دیگر، دانش آموخته ی موفق کسی است که برتوسن عقلانیت سوار شود. ، و گرنه سوار شدن بر توسن هوی، شخص سواره را در پرتگاه خطرناکی پرتاب می کند، و سقوطش، مساوی با مرگ انسانیتش خواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

تجربه زیسته ی انسانهای موفق، دقیقا" هوش و خاطر مجموع و شوق و پشتکار در رشته ی دلخواه خویش را در ظرف زمان بسیار زودتر از رفقا و رقبای گرفتار خاطر پراکنده به مقصد و موفقیت می رسند
روزگار معلم قاطع و سنگدلی است که اول امتحان می گیرد ، بدون آنکه موضوع درس و مواد مطرح شده ی آنرا قبلا" تدریس کرده باشد. وی امتحان می گیرد و سپس درس می دهد. سنگدلی آن از نوع جور معلم بهتر از مهر پدر است. هرکجا که ما درخشش نداشتیم، قطعا" از امتحان روز گار ده ها بار مردود شدیم، و بعد از آن درس را آموختیم. و آن آموزش بهای سختی مانند قیمت گذر زمان و عمر می باشد، که ما آنرا هزینه درستها و امتحانات روزگار کرده ایم.
مردم فقیر و جهان سومی که افکار پریشان و دغدغه های معیشت دارند. کمتر می توانند، در یک هدف مقدس و یک رشته ی منطقی تبحر بدست آورند. لذا پراکندگی افکارشان آنها را بازنده ی امتحانات روزگار کرده است. به عبارتی دیگر، آنها ( پریشان خاطران ) دست قلم و بازوی روزگار را بیشتر برعلیه خویش احساس کرده اند. شاید ره نجات برای قیمتی شدن انسان در روزگار آن باشد، که از مسیر درست فاصله نگیرم، و عقلانیت سخت و شکننده را بر احساسات به ظاهر لطیف و غفلت آفرین ترجیح دهیم.

"تسلیتی برای بازماندگان منطقه سیمره"
در این یکسال اخیر، بسان سالهای گذشته مردم دیار سیمره، عزیزانی را از دست داده، و بر دلهایشان غبار و ابر غم نشسته است.
با توجه به آنکه مردم منطقه همه دارای خویشاوندی سببی و نسبی هستند. مردم به نوعی از این همه مصیبت ناراحت و غمگین هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

تنها قدرتی که خداوند، در این راستا به بشریت عنایت کرده است، قوه ی فراموشی نسبی در نهاد بشر است. به عبارتی دیگر، ما مرگِ خود و عزیزانمان را به عنوان قانونی در قاموس هستی پذیرفته ایم. اما مویه زنان برای مردگان این دیار دل سنگ را آب می کنند. آنها بسان هنرمندانی ماهر یاد اموات را با مویه ها و اشعار حزن انگیزشان غم فقدان عزیزانِ به ابدیت پیوسته را برای دیگران یاد آوری می نمایند.
لازم به ذکر است، بر اثر ازدیاد جمعیت، از بس مرگ و میر فراوان شده است، که مردم از این همه مرگ و مصیبت، در تحیر و افسردگی ممتد، وجودشان هنگ کرده است. دربین جمعند، اما متحیر از این همه اتفاق غم انگیز ، که خیمه ی ماموران مرگ، جمع دوستان و آشنایان را پراکنده ساخته، که انسان به جز آه و افسوس و دریغ حرف کمتری برای گفتن دارد. به نوبه ی خودم تمام مردمی که پنجشنبه ها بر سر مزار عزیزانشان می روند، و مراسم رسمی و غیر رسمی دارند، مراتب همدردی و تسلیت خود را به همه ی آنها اعلام می کنم. روح اموات شاد، ویادشان گرامی باد.
۱۴۰۳/۹/۱
با سپاس و احترام: احمد لطفی

تبیین مواردی از مشکلات جامعه
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجودی است، که همزاد حوادث، موانع و مشکلات مختلف می باشد. واقعیت انکار ناپذیر زندگی کردن در جهان هستی است.
با وجود آنکه زندگی موهبتی الهی است، اما در مواجه با آن، مشکلات خاص خود را نیز دارد، و همین مشکلات انسانها را ناچار به چاره جویی کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در دوران یخبندان برخی رودخانه ها و سرابشان گِل آلود شد، انسانها که قبلا" با دست ماهی می گرفتند، اما بر اثر دیده نشدن ماهی ها پیامبر و رهبر انسانهای نوسنگی و سایرین همه به فکر فرو رفته بودند ، که حالا چگونه شکم خود و فرزندانشان را سیر کنند در ساحل روخانه پیامبر یا رئیس قبیله همینطور که فکر می کرد و ساقه های درخت مو را پیچ می داد، بعد از چند دقیقه ملاحظه کرد که چند ماهی در آن گرفتار شدند. در اثر این نیاز و فکر و اندیشه اولین تور چوبی یا سبد چوبی کشف شد و اگر قبیله قبلا" با زحمت و وقت بیشتری ماهی صید می کردند. الان تور چوبی با زحمت و وقت کمتر، و میزان بهره وری بیشتر ماهی صید می کردند.
در واقع نیازها و مسائل مختلف، افراد را به تفکر و خلاقیت و نو آوری وا می دارند.
در زمانی که ما زندگی می کنیم، مشکلات عمده ای فکر و روح ما را آزرده می کنند. که برخی از آن ها عبارتند از؛
۱ - فقرِغیر قابل تحمل برای برخی از شهروندان جوامع، که فقر هم ناشی از بیکاری، عدم منابع و امکانات در برخی سرزمین ها شبیه آفریقا قابل بررسی است.
۲ - خودکشی ؛ و دیگر کُشی، در قالب رنجها، عصبانیتها، افسردگی ها، ناکامیها، اختلافات خانوادگی، عدم صبوری، کاهش آستانه ی صبربرخی ازشهروندان، و. . .
۳ - سالخورده شدن سن ازدواج، و تجرد قطعی بسیاری از دختران و پسران جامعه. آمار نسبتا" دقیقی در مرکز آمار و وزارت کشور و استانداری ها موجود است.
برخی از جوانان و مردم اهداف و آرزوهای خود را دست نایافتنی میبینند، بنابراین آنها زندگی می کنند، فقط برای گذران زندگی، و روز مره شدن حیات اجتماعی شان تا پایان عمر، البته اگر نا امید نشوند و مرگ خود خواسته را انتخاب نکنند.
۵ - تخریب محیط زیست؛
بشر با آتش سوزی، ساختمان سازی، قطع درختان چند صد ساله، زباله های معمولی و صنعتی، گازها ی گلخانه ای، چرای بی رویه ی دام ها، و. . . . .
۶ - تضعیف بنیان خانواده، افزایش طلاق، و همسر کشی، وناتوانی درارتباط کلامی - عاطفی بین اعضاء خانواده، سرگرمی و استفاده ی افراطی از فضای مجازی، طلا ق عاطفی زوجین، شکاف نسلی، عدم مفاهمه ی رفتاری بین والدین و فرزندان. از مسائل بنیانی جامعه می باشند.
۷ - جنگ، نا امنی و تنش بین دولتها، که به تخریب زیر ساختها، افزایش استرس و نابودی منابع، و آوارگی و کشتار و بی خانمان شدن مردم بی گناه مخصوصا" آسیب پذیری زنان و کودکان در اثر جنگ کشورها و دولتها اتفاق تلخ زندگی بشر امروز است.
۸ - گسترش بیماری های میکرو بیولوژی، که هر از گاهی، از جانب برخی دولتها، و عوامل آنها جهان را به ویروس و میکروبی مبتلا می کنند، و از این طریق جان بسیاری را می گیرند. شور بختانه چنین اعمالی ، روند سلامتی را باخطر مواجه می سازند.

دردهای گران زندگی
نگارنده : احمد لطفی
انسان در هنگام تولد زندگی دنیا را با گریه آغاز می کند. درد و رنج جزو سرنوشت فرزندان آدم در دنیا است. همانطور که جدشان حضرت آدم از بهشت به زمین تبعید شد. اعقابش نیز تاوان خطا و تمرد وی از دستور حق را می پردازند. البته شکر نعمت آنجاست که حضرت آدم و حواء از کرده ی بدشان زود پشیمان شدند، و توبه نمودند. خداوند هم در کره ی زمین تنهایشان نگداشت، با دادن عقل ( پیامبر باطنی ) ، و نعمت راهنمایان در قالب پیامبران، گرایش به ره سعادت، و پرهیز از ره شقاوت ، و ضلالت را به انسان ها آموزش دادند. تا هرفردی با اختیار خویش به سنجش و انتخاب مسیر برای زندگیش مبادرت ورزد.
...
[مشاهده متن کامل]

ثروتِ دانش و فقرِ جهل در متون دینی نیز مطرح شده است. شور بختانه برخی از ما انسانها جهل و ظلمت را بر علم و نورانیت ترجیح می دهیم.
زیاده خواهی، حرص، حسد و تکبر دردهای گرانی را بر بشریت تحمیل کرده اند. و دایره ی ستم به علت خواسته ها و بر تری طلبی برخی از ابناء بشر ، کره ی زمین را به جهنمی برای زیستن درد آلود تبدیل کرده است.
جنگهای بزرگ و جهانی بشریت را به زحمت و گرفتاری دچار ساخت.
در طول تاریخ، میل به برتری و سلطه یابی بر سایرین، از این فجایع و ستمگری ها به بار آورد.
در دوران ما بسیاری از مردم جهان گرفتار جنگ و خونریزی هستند کشتار در خاورمیانه، اکراین، روسیه، وبرخی کشورها در قاره های مختلف ، در جریان است. درد گران زندگی جاهلیت، مدرن، جنگ، و قدرت افسار گسیخته در دست عوامل غیر متعهدی است، که کنترل بر رفتار احساسی خویش را ندارند و ادب و صلح و عقلانیت را به مسلخگاه هوسها و جهلها و شرارت ها می برند.
دنیای امروز پر از تنش و پرخاشگری است. آثار همین تنش ها فقر و بیکاری و گرانی و جهل و ضعف اخلاقی خطرناکی است، که بشریت با انها دست و پنجه نرم می کند.
به راستی، مهاجرتها، آوارگی ها، فرار مغزها، تن فروشیها، قتلها، و بلاهایی که بر سر دختران و پسران جویای کار و رفتن به غربت می آید، چه کسی جوابگوست؟
تبعیض ، نابرابری، فساد، و ده ها آسیب اجتماعی در جهان و کشورهای در حال توسعه که جوانانشان به دنبال کار آواره ی شهرها و بیابان ها و کشورهای ثروتمند می شوند، به راستی چه کسی جوابگوی این مهاجرت های بی رویه و پیامدهای خانمانسوز ناشی از آنهاست؟!
درد گران زمانه، انسداد اجتماعی، استبداد، استعمار گری نوین، عدم برخورداری از داشتن زندگی طبیعی، همسر گزینی، داشتن مسکن، و ارتباطات سالم، و در یک کلام تداوم نکبتی برای بردگی مدرن قابل مشاهده، و دقت نظر می باشد.
وقت آن است رهبران جوامع، با عزمی راسخ و اخلاصی در نیت و عمل، برای کاهش دردهای بشریت اقداماتی عملی انجام دهند.

مراسم شادی و شیون بهانه ای برای همبستگی اجتماعی
نگارنده : احمد لطفی
انسانها از بدو تولد، رابطه ای با معیارها وشیوه های همدلی و همنوایی در طبیعت پیدا می کنند، که برای بقا و تداوم زندگی و یافتن معنایی برای باهم بودن، همدردی و هم شادی با همنوعان و مردمانی که در قالب یک مکان جغرافیایی، و مشترکات رفتاری، همیاری و همکاری و تشریک مساعی در روند پدیده ها و رخداداد های مهم زندگی با قبول و پذیرش و شناخت منافع، و ابراز همدلی، موجبات همبستگی اجتماعی را فراهم می نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

دو رسم مهم در زندگی بشر که موجب تجمع و گردهم آمدن افراد یک جامعه برای اجرای آن رسوم، می شوند، همانا :
۱ - مراسم شادی برای جشن های عروسی، بارندگی ها، زایش طبیعت، اعیاد و آئین های مختلف، و . . . .
۲ - مراسم شیون، و غمگسار ی برای مرگ اقوام و آشنایان، و لحظات و موقعیت های تلخ و ناکامی همنوعان انسانها را دور هم گرد می آورد، تا با بذل محبت، و بیان تسلیت، همدردی خود را در غم دیگران ابراز نمایند، از طرفی دیگر، گفتن غم مباد، و بیان این جمله ی عاطفی که ما را در غم خویش شریک بدانید. آلام و اندوه خانواده مصیبت دیده را کاهش می دهد.
البته حضور در مراسم شادی و شیون هزینه هایی در ابعاد مختلف دارد.
هزینه ی وقت و زمان مهمترین قسمت برای حضور در چنین مراسمی است. در واقع گاهی ضیق وقت و دوری مسافت و جفت و جور نشدن حضور هم قابل بررسی است. امروزه فضای مجازی و وسایل ارتباطات جمعی، راههایی برای رساندن پیام تبریک و تسلیت به صاحبان عزا هستند.
طبق توصیه، و قدرتِ تاثیر چشمگیر عرف ، و دین، حضور جمعیتی از اقوام و آشنایان و مردمانی که می توانند در مراسم شادی و شیون شرکت کنند، را ضروری می دانند.
در روز پنجشنبه مورخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۴۰۳ کدبانویی از تیره ی هابیل، طایفه فرخشه، و ایل کولیوند در دیار الشتر، بخش فیروز آباد ، مراسم تدفین وی اجرا می شود. ما و جمعی از اقوام سیمره ای، در روز جمعه مورخ ۲۵ آبان ماه باحضور در مراسم ترحیم شرکت کردیم. در بین مسیر چند نفر از اقوام کولیوند مارا تا درب منزل خانواده مُعزا همراهی کردند. آن اقوام همه از این دیدار، و عرض تسلیت دیگران و ما گویی غم فقدان آن بانویِ به حق پیوسته شان کاهش یافت، و می گفتند، راضی به زحمت این مسافت طولانی نبوده اند. اما راستش را بخواهید، اگر همت و وقت باشد. دیدار با صاحبان عزا بدون شک غم مصیبتشان کاهش می پذیرد. البته خطرهای راه را هم باید به جان خرید، و توکل به خدا باید کرد.
به نظر نگارنده ، بهانه زندگی همین تلاش برای زندگی، و در صورت معذور نبودن، شرکت در مراسم شادی و شیون مردم و آشنایان و اقوام، بسیار در وفاق و همبستگی اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود.

نقش تبلیغات دروغ در واژگونی حقیقت
نگارنده : احمد لطفی
افکار عمومی رارسانه ها شکل می دهند، و حال اگر رسانه ها به ویژه خبرنگاران و قلم به دستان در خدمت صاحبان قدرت و ثروت باشند، گاها" که با تبلیغات و نشر اکاذیب، جامعه را برای پذیرش افکار و باورهای غلط آماده می نمایند. در واقع مطالبی را می نویسند ، که با منویات استعماری و غیر واقعی آنها هماهنگ باشد. بی ربط نیست که یزیدیان امام حسین ( ع ) را می کشند، و بعد برایش عزاداری می کنند. یا دستگاه بنی امیه آنقدر برعلیه حضرت علی ( ع ) سخنرانی و تبلیغات می کردند، وقتی آن حضرت در محراب عبادت به شهادت رسید، مردم شام می گفتند، مگر علی نماز می خواند؟!
...
[مشاهده متن کامل]

تبلیغات رسانه ای وقتی در دست دشمنان هر فرد یا جامعه توانشان را بکار گیرند، از کاه کوه می سازند، و برعکس.
طبق یک مقاله تحلیلی در مورد اجلاس کاپ، کشورهای صاحب نفت به انحاء مختلف چنان هواداران محیط زیست را با تبلیغات و رسانه هایشان فریب می دهند، که انسان فکر می کند آنهادیگر از سوخت های فسیلی و استخراج و فروش نفت تمهیدات محیط زیستی را کاملا"رعایت می کنند.
"در واقع رئیس یک شرکت نفتی مهمترین اجلاس جهانی برای نجات کره زمین را رهبری کرد و در این اجلاس از کاهش تولید سوخت های فسیلی سخن گفت در حالی که خود شرکت میلیاردها دلار برای توسعه همین سوخت سرمایه گذاری می کند!
امارات متحده عربی برنامه هایی برای استخراج 38 میلیارد بشکه نفت و گاز تا سال 2085 در دستور کار دارد. این کشور به عنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای نفتی جهان، با سرانه تولید ناخالص داخلی 44هزار دلار شناخته می شود که بند �مسئولیت مشترک اما متمایز� توافقنامه 2015 پاریس حکم می کند که هر چه زودتر باید به تولید نفت و گاز پایان دهد. با این حال مشخص است امارات قرار نیست به این زودی دست از طلای سیاه بردارد.
( اقتباس از مقاله ی گروگان گیری اجلاس های اقلیمی توسط" شرکتهای نفتی و رژیم های دیکتاتور به قلم فاطمه لطفی )
چنین اجلاسایی فقط برای فریفتن افکار عمومی تشکیل می شوند، تا منتقدان و حامیان محیط زیست را مجاب نمایند.
در زمان فراعنه داستان سینوهه و برده ی ستمدیده را شنیده، و یا خوانده اید، که مطالب تبلیعاتی و سرتا پا دروغ نوشته شده بر مزار آن برده دار ستمگر، برده ی ستمدیده و بیچاره شده بدست آن ارباب، به گریه می افتد و سینوهه طبیب فرعون این حُمق تاریخی را اسف بار می داند. بخشی از این محاوره و گفتگو را در این وجیزه می آوریم که نقش جاعلان حقیقت از زبان هر کسی گفته شود ، تبلیغاتی استعماری برای انحراف و واژگون کردن حقیقت است.
مخصوصا" اگر این دروغ نویسی از جانب دانشمندان، خبر نگاران و به قول آن برده که بر دروغهای نبشته شده بر قبر آن برده دار، گریه کرد، و گفت گریه می کنم، چون خدایان چنین نوشته، و گفته اند.
"سینوهه با برده به شهر مردگان ( قبرستان ) می رود و قبرنوشته ی آن مرد را اینگونه می خواند:
( او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی اش به مستمندان کمک می کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمین های خود را به فقرا می بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می نمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می کرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر ( آمون ) است و به سعادت ابدی رسیده است… )
در این هنگام , برده شروع به گریه می کند و می گوید ( آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی دانستم؟ درود خدایان بر او باد …. ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش… )
سینوهه با تعجب از برده می پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر می کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
و برده این جمله ی تاریخی را می گوید که: وقتی خدایان، همه بر قبر او اینگونه نوشته اند , من حقیر چگونه می توانم خلاف این را بگویم؟
و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتی به این داستان اشاره می کند، می نویسد :
( آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد! ) "

انواع شیوه های سنتی در مدیریت جامعه
نگارنده: احمد لطفی
گرچه فرق است بین جامعه و اجتماع، ولی در گذشته روستاها، و دهکده هاهم به علت، همکاری و روابط متقابل، و پیوستگی عاطفی و عقیدتی آنها باهمدیگر، و تا حدودی داشتن خودکفایی در آنها، شکلی از جامعه را می توان بر آنها اطلاق کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

این نوشته مدیریت سنتی در کشور ها و دهکده ها را بطور مختصر بیان می کند.
هر کدخدا و رهبر ایل یا طایفه و حتا پادشاه و امپراتور یک کشور، در اداره ی ده یا کشورش از یک قاعده و چارچوبی متناسب با افکار عمومی جامعه شان رفتار می کردند.
دیدگاه و تصور اعضای هر جامعه نسبت به بزرگترشان هم متناسب با زمان و کردارشان ارزیابی می شد. بطور مثال کدخدای یک ده بزرگ، که معروف به نیکنامی و اداره ی بهینه ی روستا یش بود، روزی به یکی از اقوامش که چند سالی بود در روستا ی کدخدا ساکن شده بود، در خواست می کند، فلانی تشریف بیاور، موی سرم را کوتاه کن. مردکشاورز و دامدار وقتی موی سر کدخدا را کوتاه می کند، به کدخدا می گوید؛ آنطور که مردم آبادی از توسخن می گویند، شما آنطور هم کدخدای مهمی نیستی، کدخدا می گوید چطور دانستی که من کدخدای مهمی نیستم؟
مرد دلاک، گفت؛
" سرت جای شکستگی گرز و یا شمشیر ندارد، گویا سابقه ی جنگجویی نداری؟ هرچند تیر انداز ماهری هستی"
کدخدا می گوید؛
من در کدخداییم آرامش و تدبیر و مهربانی با افراد روستایم را بر خشونت و در گیری ترجیح داده ام. .
با توجه به تجربه ی زیسته، رهبران محلی معمولا" به چند شیوه عمل کرده اند؛
۱ - کدخداها بر اثر تعصب شدید نسبت به آبادیشان ، برخی از آنها بیشتر در سرکوب دشمنان ده شان دست به زد و خورد، و در گیری می زدند، و در این راستا کوچ اجباری، خشونت، کینه و انتقام در بین آنها و دشمنانشان رخ می داد، گاه با کشتار و مردم صلح و خون بس، پایان می گرفت.
در سطح کشوری ، نادرشاه افشار در مبارزه با دشمنان شخصا" رهبری را در دست داشت، و بسان یک سرباز فداکار در میدان معرکه می جنگید، و گاه در میدان جنگ زخمی می شد. چنین شیوه ی دفاع در آن شرایط تا حدودی موجه بود.
۲ - برخی از رهبران سیاست و کیاست را در مدیریت اعمال می کردند. نمونه اش کدخدایانی که به اعضای ده که اکثرا" خویشاوند نسبی و سببی کدخدا هستند، در واقع کدخدا به همه ی انها احترام می گذاشت، و در کارها با آنها مشورت می نمود. آنها همه برای آوازه ی نام کدخدا تلاش و همکاری می کردند. آنها دارای اتحادی ناگسستنی بودند. اگر اختلافی پیش می آمد در جشن ها و ایام عید سال نو، کدورت ها به دور ریخته می شد.
۳ - گروهی دیگر از کدخداهای دهکده ها، با صاحبان قدرت دست به یکی می کردند ، وبرای بقاء خویش با آنها همدست می شدند.
شور بختانه آنها برای خود شیرینی و پاچه خواری، نسبت به صاحبان قدرت، به ثروتمندان روستا ی خویش صدمه وارد می کردند. و آنها را از لحاظ مالی تضعیف می نمودند. آنها ( کدخدایان ) از فقیران روستا نیز بیگاری می کشیدند.
در چنان حالتی، مردم دهکده ها از دست چنان کدخدایانی ناراحت و بیزار بودند. و مدام آنها را در خفا نفرین می کردند.
باتوجه به سه شیوه ی سنتی، روش اعمال سیاست و کیاست و انسجام از همه مناسب تر است.

اضداد، دو روی سکه ی زندگی
نگارنده : احمد لطفی
انسان از زمانی که پا به عرصه ی وجود می گذارد، و قدرت درک و تشخیص روند زندگی را کسب می کند. دنیا را پر از رفتار هماهنگ و نا هماهنگ می بیند. زندگی پر از اعمال و افکار مثبت و منفی است بنابرای ضمن پذیرفتن چنین واقعیتی تلاشش در زندگی برکاهش منفی ها استوار نماید. به عبارتی نا کامی های زندگی را انگیزه ای برای تلاش رسیدن به موفقیت می نماید.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان به امید زندگی می کند، ولی نا امیدی هم گاه در زندگی بشر بوجود می آید. جوری و ناجوری زندگی، عقل و جهل، شادی و غم، دوستی و دشمنی، فقیری و ثروتمندی، و. . . . همه کیقیاتی از زندگی بشر هستند، که طُرفه معجونی از زندگی ما در قالب احساس امیدواری و نا امیدی ما را نشان می دهند. انسان عاقل براین باور است که غمها و شادیها، رنجها و آسایشها همه واقعیات زندگی ما را تشکیل می دهند. تا آنجا که برخورد یک سویه با تضادهای زندگی افسردگی، یا لودگی را در زندگی افراد به وجود می آورد. اگر در زمان دکارت، دوگانه گرایی حاکم بود، وافراد به انتخاب مسیر، نا امیدی و یا امیدواری را اتخاذ می کردند، و دو سرنوشت جدا از همدیگر را تعیین می کردند، یعنی یا این یا آن را انتخاب می کردند. اما در دوران فرا مدرن براین باورند ، انتخاب نظریه و روش و نوع داده و غیره مبتنی بر یا این یا آن نبود، بلکه برپایه انتخاب هم این و هم آن استوار شد. اگر در گذشته محققی صحبت از وفاق اجتماعی می کرد، در دسته ای دیگر جای می گرفت. ( ریتزر ، ۱۹۷۵ ) در حالیکه امروز وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی، نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی، فرد و جامعه، ساخت و کنش، و. . . همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند، و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. ( اقتباس از رایانه )
گاهی شاعران از سختی زندگی خشم و غم خویش و جامعه شان را فریاد می زنند، مثل شاعر لک ؛ " چرا هیچ روژا نماو" یعنی چرا این شب تاریک ستم، به روز روشن عدالت تبدیل نمی شود؟ "
ویا حافظ در یک غزل ازجامعه ی بدون تغییر و نا امید و افسرده می سراید؛
یاری اندر کس نمی بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست دار ان را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد، خضر فَرُّخ پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار ان را چه شد؟
کس نمی گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
ما در طول زندگی احساسات مثبت و منفی زیادی تجربه می کنیم. ناامیدی یکی از این احساسات منفی است که معمولا فرد با عدم قدرت و عدم توانایی در دستیابی به اهداف و آرزوهای خود آن را حس می کند. این افراد احساس می کنند موفقیت هایی که در زندگی خود می خواستند به دست نیامده و آینده آن ها مبهم خواهد بود.
اگر ناامیدی ادامه داشته باشد و به موقع اقدامات درمانی صورت نگیرد به دلیل کاهش انگیزه و انرژی می تواند با افکار خودکشی همراه گردد.
اما تجربه ی زیسته به ما آموخته، همه چیز در حال گذر است، عمرِ غم و شادی، همه محدود است. پس صبوری، مبارزه و پشتکار قادراست با واقعیات زندگی برخورد، و توجهی عقلانی نماید. هرسختی روزی پایان می پذیرد.
شاعر گوید؛
درنا امیدی بسی امید است
پایان شب سیاه، روز سپید است
به همین بسنده می کنم ، امید است ما انسانها بتوانیم زندگی پر از رنج را به زندگیِ قابل قبول تغییر دهیم.

نوجوانان خیلی حساسند
نگارنده : احمد لطفی
زمانه عوض شده است، طرز برخورد با نوجوانان روش خاص خود را می خواهد. نوجوانان کشور ما بسیار حساس، زود رنج و کم حوصله شده اند، از طرفی دیگر تجدد خواه و آزادمنش و مطالبه گر، بوده، و بسان نوجوانان و دانش آموزان گذشته مطیع و فرمانبردار محض نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

در خبرها آمده بود که؛
" آیناز کریمی دختر ۱۶ ساله کازرونی در اثر برخورد بد و فحاشی مدیر مدرسه روستای دریس، وقتی به منزلشان در روستای طالقانی می رود، از خشم و غصه و عصبانیت، در انباری خانه شان با شال خود را اعدام می کند. به عبارتی دیگر با خودکشی به زندگی خویش پایان می دهد. "
در گذشته، مرسوم بود عوامل تعلیم و تربیت هر طور برخورد می کردند، دانش آموزان آنرا نوعی دلسوزی و نصیحت برای پیشرفت خودشان تلقی می کردند. و خشم معلم را از مِهر پدر و مادر شان بهتر می دانستند. اما امروز دانش آموزان در سن نوجوانی، قدرت درک و استقلال خواهی آنها بالا رفته است. برخورد منفی و سرزنش بیشتر از خطایشان را نمی پذیرند. حال اگر آن برخورد از دایره ی ادب و فرهنگ و اخلاق خارج باشد، قابل قبول نمی باشد. در برخی شهرهای کوچک هنوز از این شیوه های قدیمی برای تنبیه و سرزنش دانش آموزان استفاد می شود، که دانش آموز امروز اهانت به خود و خانواده شان را نمی پذیرند. امید است متولیان تعلیم و تربیت ، شیوه های جدید و درست برخورد با دانش آموزان را اعمال نمایند. در واقع هر انسانی محصول فرهنگی - اجتماعیِ جامعه ی خویش می باشد.

ترفندهای توسعه به چه قیمتی؟!
نگارنده : احمد لطفی
توسعه فرآینی چند بعدی برای حرکت از جایگاه و وضعیتی پائین تر، به وضعیت و جایگاهی بالاتر است. تا ارمغان آن نبض کار و تلاش و رفاه، و پیشرفت در تمام زمینه ها را به عینه ملاحظه نمود. چنین توسعه ی متوازنی تک محصولی نیست. از تمام ظرفیتها برای رشد و ترقی و توسعه به شکل بهینه استفاده می شود. توسعه در جهان سوم، کشورها قصد و خیز اقتصادیشان آن است، که از کشورهای پیرامونی به مرحله ای نزدیکتر به کشورهای پیشرفته و مرکزی دست پیدا نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

برخی بر آین باورند ، که توسعه نباید، نتیجه اش به نابودی اقشار ضعیف و به هم ریختن نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه صدمه بزند، و پیشرفت نامتوازن آنها به شکل شکننده و آسیب زایی پایان پذیرد.
برنامه ای که رفاه مردم، و نظم اجتماعی، و شیرازه ی امور جامعه را مختل و به چالش بکشاند، برنامه توسعه آفرینی نیست، به عبارتی دیگر، توسعه ی کار آمد، و نجات بخش مورد نظر آن برنامه و طراحانش، شوربختانه به فقر، سالخورده شدن سن ازدواج، نا امنی، رقابت ناسالم اقتصادی، شکاف طبقاتی و نسلی، افزایش جرم و جنایت، قتل و غارت و خودکشی، و دزدی، ناتوانی در ارتباط باهمنوعان، بیکاری، و عدم تعاون و همیاری، و تقاضا برای مسکن، بی خانمانی، مهاجرت، گور خوابی و کولبری، و صدها مشکل دیگر را بدنبال دارد. . . . در دنیای پر از تغییر و شتاب آثارش بر کشورهای فقیر آن است، که انسان تنها و بدون حامی را با ده ها آسیب اجتماعی، اقتصادی، وبهداشتی، و سیاسی، نظامی تنها می گذارد. برعکس برای باندهای مافیای خویش رونق اقتصادی و زندگی لاکچری خاصی را مهیا می کنند. چنین روند که قاطبه ی مردم در رنج و سختی باشند، از نظر عقل سلیم و رشّاد مردود است.
ارنست اف شوماخر در کتاب "کوچک زیباست"، چنین نوشته است؛
"ره آورد گفتمان غالب سرمایه داری در تئوری های توسعه چیزی نیست جز نگاه مکانیکی به انسان و اجتماع، تلاش برای رشد صرف اقتصادی به هر قیمتی، توسعه لجام گسیخته صنعتی با تبعات تلخ زیست محیطی، ترافیکی، افزایش شدید شکاف طبقاتی و … اما در این میان هستند متفکران و متخصصانی که در حوزه اقتصاد جنبه های انسانی حیات بشر را نیز مدنظر قرار می دهند و نگاه متفاوت تری به مسائل توسعه داشته و آن را امری اجتماعی - اقتصادی می بینند.
کتاب �کوچک زیباست� نوشته شوماخر از نخستین کتاب هایی بود که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیر سوال برد و با انتشار دیدگاه های خود انقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است. " ( اقتباس از فضای مجازی )
در واقع شوماخر ( متولد۱۹۱۱ - متوفی۱۹۷۷ ) اقتصاد افسار گسیخته مصرف گرایی را به چالش می کشد، و به اقتصاد با ابعاد انسانی توجه کرده است. و اهمیت مردم و جامعه را یاد آوری می کند ، و به ما بینش می دهد، تا اقتصاد را از چنین زاویه ای ببینیم.
متاسفانه انسان امروز تنهاست. خودش نقش طایفه و قبیله را دارد، در این تنهایی، کمتر کسی انسانهای تنها را درک می کند، و در گفتمان ها جنبه ی مفاهمه، و درک متقابلی بین اشخاص کمتر ، ملاحظه می شود. انسانهای تنها گرچه در بین جمع هستند، اما احساس تنهایی می کنند. فرد گرایی و بدست آوردن امکانات، و زیاده خواهی به قیمت نابودی دیگران، امان خیلی ها را بریده است.
شتاب تغییرات در اکثر زمینه های اجتماعی و اقتصادی، سستی بنیان خانواده، بزهکاری و اعتیاد جوانان، شکست عشقی، بی وفایی، ضعف بنیه ی علمی در سطح آموزشگاه ها و دانشگاه ها، آوارگی، مهاجرت، افسردگی، پوچگرایی، و هزاران آسیب مختلف در اقتصاد ، و توسعه به قیمت شکسته شدن استخوان مردم فقیر ، و گرفتارشدن اقشار گوناگون در رنج و محنت، برای پیشرفت اقتصادی صرف و توسعه ی افسار گسیخته و مافیای اختلاسگر را می توان اشاره نمود. در واقع حکایت این پیشرفت اقتصادی بسان تداوم جنگی است، که پایانش نابودی مردم و زیر ساخت های آنهاست

وفاق اجتماعی اصلاحگر ویژگی های نا مناسب جامعه
نگارنده: احمد لطفی
وفاق در لغت به معنای همدلی و سازگاری است. در هر جامعه اگر افراد به ضرورت باهم بودن و همکاری داشتن، و دلسوز ی و همکاری، و نوعی از دوستی را در باور خود به وجود نیاورند ، آن جامعه شکل انسانی و مدنی خود را نداشته، و وفاق و همبستگی اجتماعی در آن به صورت شایسته شکل نمی گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسانها در هنگام خرید خانه و یا ساختن مسکن، به همسایه ها و افرادی که در یک مجتمع زندگی می کنند، معمولا" ارزیابی نسبی به عمل می آورند. در تعیین همسفر نیز چنین خواهد کرد.
انسان در تشکیل جامعه ویا سکونت در یک محله، و. . . سازگاری و عُلقه و حداقل مهربانی و وفاق اجتماعی را خواستار است، و اگر افراد ساکن در یک محله به قواعد رفتاری مناسب، و تعیین کننده ، و تایید وفاق اجتماعی در بین آنها متداول نباشد، اعضای آن محله از آسایش و آرامش و تناسب نسبی برخوردار نیستند، چون حسادت، ودشمنی و خود برتر بینی ، و رقابتهای منفی و عدم خیرخواهی نسبت به همدیگر در بین آنها ریشه دوانده و شکل گرفته است.
از برآیند لغت نامه ها ی معتبر، وفاق به معنی هماهنگی، سازگاری، همراهی، یک دلی و یک جهتی است و نقطه مقابل نفاق و ناسازگاری و ناهماهنگی است.
مفهوم وفاق اجتماعی با همبستگی، انسجام و نظم اجتماعی نزدیک است و معمولاً در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر بکار می روند.
( اقتباس از رایانه )
در واقع، وفاق اجتماعی، شکلی از ارتباط است که د ر آن گروهی از مرد م ( د رون مرزهای جغرافیایی، مثلاً د اخل مرزهای یک کشور ) ، توانایی و مهارت برای تشریک مساعی را نشان می د هند و این خود فضا را برای بروز تغییر خوب ( توسعه به تعبیر چمبرز ) به وجود می آورد . وفاق اجتماعی د ر زمانهای مختلف، شرایط بحران یا د وران شکوفایی و رشد ، قابلیت تعاون، همکاری و نظم شهروند ان را افزایش می د هد و از این طریق د ر شکل بخشید ن به عملکرد های مثبت ایفای نقش می کند .
[قجری حسینعلی، بابایی امید. تبیین جامعه شناختی وفاق اجتماعی در شهرکرد رفاه اجتماعی ۱۳۹۹; ۲۰ ( ۷۸ ) :۱۳۶ - ۱۰۹]
[در حال حاضر یا امروزه ]وفاق اجتماعی و تضاد اجتماعی‘ نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی ‘ فرد و جامعه‘ ساخت و کنش و غیره همگی دو وجه یک سکه قلمداد می شوند و همزمان مطمح نظر قرار می گیرند. اگر یکی از آنها صرفاً مورد توجه قرار گیرد بیشتر به لحاظ تحلیلی است و نه به سبب چشم پوشی و یا احیاناً جهل
( اقتباس از مقاله وفاق اجتماعی، مسعود چلبی )
دین را می توان یکی از عوامل همبستگی و وفاق اجتماعی جوامع دانست. زیرا دینداران واقعی همزیستی مسالمت آمیز باسایر مردم با هر دین و مذهبی دارند. همانطور که بیشتر ایرانیان اصیل و دین باور با مردمی که عقاید متفاوتی با آنها دارند، دارای همگرایی و انسجام اجتماعی قابل قبولی هستند.
پیامبر آخرالزمان ( ص ) در نهج الفصاحه می فرماید؛
" مرض های امتهای قبل ( مانندحسد، کبر، حرص، و دشمنی ) در شما نفوذ کرده است، حسد و دشمنی که تراشنده ی دین است.
به خدایی که جان محمد به کف اوست، به بهشت نمی روید، تا موءمن شوید، و موءمن نشوید تاهمدیگر را دوست دارید. ( نقل به مضمون ) در اینجا همدلی و وفاق اجتماعی و دوست داشتن یکدیگر و بذل عواطف را شرط موءمن بودن و به نوعی شهروند خیرخواه معرفی می کند.
امیداست وفاق اجتماعی جوامع موجب رشد و توسعه ی همه جانبه ی کشورها رافراهم نماید.

ایران سرزمین تمدن و فرهنگ
نگارنده : احمد لطفی
گرچه عنوان این یادداشت، و موضوعش، مفهومی بسیار گسترده و وسیع و پیچیده است، ولی الفبایی اشاره وار هم در این باره خالی از لطف نیست، و به قول شاعر؛
...
[مشاهده متن کامل]

آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
به جرئت می توان گفت؛ مردم خلّاق ، مبتکر، و پایبند به علم و ادب و اخلاقِ فلات ایران، را باید گهواره ی تمدن جهان دانست. زیرا از زمان کشف آتش، و بعد آهن، روند یکجانشینی، و وضع قوانین، خلق شاهکارهای معماری، هنرهای نقش برجسته، مجسمه سازی، نوشته های گِلی و ساختن ابزارها، و ظروف مختلف، و قدرت پیش بینی های کاهنان و منجمان و دانایان آنها، همه و همه در پذیرش نکات آموزنده، و تسهیل در ارتباطات، و اهمیت دادن به خون و نژاد، و سالم سازی نسل، و توان همزیستی با دیگران، و همچنین آزادی در انتخاب زبان و باورها و اظهار عقاید و مذاهب و آیین و سنن هر جامعه و احترام به زنان و خرده فرهنگها و عدم بی حرمتی به باورهای دینی ملل گوناگون، ، همه در روش و منش این مردم طبق متون و روایات و فرهنگ و تمدن و آثار برجا مانده از این نجیب زادگان ، می توان به عظمتِ فرهنگ و تمدن آنها پی بُرد.
"جامعه شناسان فرهنگ هر جامعه را اساس تمدن آن جامعه می دانند اما از آنجا که تمدن موروثی نیست بلکه آموختنی است، این فرهنگ است که نقش انتقال تمدن را به عهده دارد.
فرهنگ را مجموعه پیچیده ای از دانش ها؛ باورها؛ هنرها؛ قوانین؛ اخلاقیات؛ عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از آن فرامی گیرد تعریف می کنند. این مفهوم، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان را بیان می کند. بنابر تعریف یونسکو، فرهنگ عبارت است از خصوصیات معنوی مادی و فکری و عاطفی که به یک جامعه هویت می بخشد. فرهنگ میراث ملی و بستر رفتارهای اجتماعی است.
درواقع فرهنگ، یک مجموعۀ نظری است که در جنبه های عملی و اجرایی به تمدن تبدیل می شود؛ لذا تمدن با فرهنگ همراه است و هر دو بر هم تاثیرات مثبت و منفی می گذارند.
تمدن در واقع گونه پیشرفته ای از جوامع انسانی است. کلمه تمدن از واژه لاتین civis به معنی شهروند گرفته شده است لذا هر جامعه پیچیده ای که دارای ساختار یکجانشینی باشد، طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته باشند و توسط یک سیستم مدیریتی سازمان دهی شود یک تمدن را شکل می دهد.
شاید بارزترین نشانه یک جامعه متمدن این باشد که اعضای آن همه وقتشان را برای رفع نیازهایشان صرف نمی کنند بلکه کارها میان اعضای آن جامعه تقسیم شده است و هر عضو به یک کار تخصصی مبادرت می ورزد. " ( تلخیص مقاله ی واکاوی تفاوت فرهنگ و تمدن، حمید نخّعی - سال ۱۴۰۲ - اقتباس از رایانه )
برخی معتقدند تمدنهایی مانند سومراز ساکنان همین فلات بوده اند. تمدن عیلام، پیشدادیان، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و هر حکومت کوچک و بزرگی از خاندانهای ایرانی ، که بپا خاسته اند، و بر اریکه ی قدرت نشسته اند، بیشتر تلاششان بر راستی و درستی ونیک گفتاری و خرم دینی تداوم مجد و هیمنه ی امپراتورها، و شاهنشاهان بزرگ بوده است. آنها در تشخیص دین آخر الزمان به خوبانی گرایش داشتند که مولود طبیعی خوب دینان را در کلام و عمل خویش به اثبات رسانده بودند.
فرهنگ و تمدن ایران به شکلی در خشش داشته و دارد، که اقوام و طوایف غیر متمدن به فلاتش را با علم و فرهنگشان، مدنی می کردند. این بحث بسیار طولانی است. نگارنده به همین بسنده می کند. امید است همه در شکوفایی فرهنگ و تمدن این سرزمین باستانی کوشش کنیم. انشاء الله

کنشگران علمی، و دینی را دریابید
نگارنده : احمد لطفی
دنیای مدرن از تمام ظرفیت ها و پتانسیل های علمی در ابعاد مختلف انسانی، تجربی و ریاضی، و هنری، و. . . . و دین شناسان و دین باوران عملی به عنوان سرمایه های فرهنگی و علمی جامعه استفاده کرد. تاهمگی در صحنه زندگی و نقش آفرینی به حساب آیند.
...
[مشاهده متن کامل]

بدترین شکل برخورد با راه های پیشگیری آسیبها، و بررسی نیازها و تشکیل کارگاه ها و کارگروه ها و تریبونهای ترویجی و مساله شناسی در ابعاد مختلف را افراد غیر متخصص و نا آگاه کالبد شکافی و راهکار ارائه نمایند.
جای گفتمان صاحبنطران، و دعوت رسمی از آنها توسط ادارات و نهادها خالی است.
در دنیای جدید شایسته است به شکل میزگرد، و تبیین و موشکافی و ارائه راه حل بر مبنای علمی و انسانی و تخصصی، مسائل "مبتلابه"مورد بررسی قرار گیرد.
درجامعه های در حال توسعه، ، از جمله کشور خودمان، مشکلات و مسائل و آسیب های گوناگونی وجود دارند. اما روش پیشگیری از آسیب ها. روش فکر کردن، و بررسی آنها را هنوز بطور علمی و عملی آموزش های لازم را به افراد ارائه نشده اند. با سخنان کلیشه ای و غیر علمی، نباید بودجه ها را هدر داد. در هر کاری باید از متخصصان آن کار کمک گرفت، تا کارها در مسیر واقعی خویش قرار گیرند.
به عبارتی دیگر، نباید افراد غیر متخصص و همه چیز خواه و در هر موردی اظهار نظرهای غیر کارشناسی نمایند. دنیای سیستمی امروز نیازمند آن است، که هرچیزی را درقد و اندازه ی خویش بررسی کرد. در واقع بین اجزاءِ خرده نظام ها هماهنگی ایجاد کرد. تا یک سیستم عملکرد بهینه داشته باشد.

ما بازنده ی جامعه پذیری ناقصیم
نگارنده : احمد لطفی
زندگی معیار خود را دارد، همانطور که عدد "پی" ( ۳/۱۴ ) تمام عالم و اهرام بر مبنای این عدد عجیب، طراحی شده است. زندگی ما و عقب ماندگی و پیشرفت هایمان نیز از قواعدی تبعیت می کنند. به نظر می آید انسانها در سایه ی جامعه پذیری و تعلیم و تربیت عقلانی و عاطفی، و کِشش و کوشش شاگردان و نو آوری معلمان و مربیان، شکل درست خود را پیدا می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

آدمهای بی برنامه، و با تعلیم و تربیت غیر پیشرفته، و جامعه پذیری ناقص، به ندرت موفق به پیشرفت علمی و اجتماعی و زندگی متعادل در ابعاد گوناگون از جمله ، بهداشتی، فرهنگی، و خانوادگیو. . . . می شوند.
انسانی که نمی داند، دنبال چیست ، بسان روحی سر گردان می باشد، که به دور خویش و سر در گم می لولد، و ره به جایی نمی برد.
بیشتر آنها که به انتهای خط و کوچه ی بن بست زندگی می رسند، در اثر افکار پریشان و اطلاعات طبقه بندی نشده، گرفتار شده، و ناتوانی در درخشش و ره پویی درست، شوربختانه آنها را به یاءس و نا امیدی کشانده است.
در واقع نهایت، و آخرش به شکست، و سرنوشت بدی برایشان رقم می خورد.
تربیت نسل حاضر بیشتر مجازی و نقش گفتمان و بذل عواطف به شکل سنتی در جامعه رخت بر بسته است. اعمال غیر عقلانی و انسانی در برخی از رفتارهای بشر شیوع پیدا کرده است. برخی معتقدند یکسری از رفتارهای ما که عقل و شرع آنرا نمی پسندد. و تداوم آنها به زیان بشریت است، را در قالب دانایی ها ی شیطانی، و شدت فعالیت عوامل ضد انسانیت قابل طبقه بندی است.
انسانهایی که در زندگی هدف سازنده و پویا ندارند، و باری به هر جهتی، و گُتره ای زندگی می کنند، قادر به خدمت و انجام درست هیچ کاری را ندارند. استعداد یابی و تعیین رشته های تحصیلی شایسته است، که به وسیله ی مربیان و معلمان کار آمد و دانا منجر به تخصص واقعی در امری علمی، و یا کار و حرفه ای عملی دست می یابند.
خیلی از ما دچار پراکندگی فکری و علمی و حرفه ای می شویم. و همین بزرگترین مانع در اثر گذاری مثبت و مفید ما در جامعه خواهد شد. شاید بی ربط نباشد که صمد بهرنگی در نوشته ای از حال و روز مردم امثال خودش را چنین بیان می کند؛ "ما کج و معوج روئیدیم و بزرگ شدیم"
منظور آن است که تعلیم و تربیت ما باتوجه به قدرت عرف و سنتها، واستفاده نکردن از تعلیم و تربیت مدرن برای پرورش دانش آموزان در خانه و مدرسه و جامعه ، حال روز برخی کشورهای جهان سوم می باشد.
صمد بهرنگی دربارهٔ خودش گفته است:�قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نَمی بود، به خود کشیدم؛ کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم می گوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید، از همین بیشتر نصیب تو نمی شود. �
( �یادی از صمد بهرنگی در سالگرد تولدش�. خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا ) . ۳ تیر ۱۳۹۱. دریافت شده در ۷ تیر ۱۳۹۳. ) و ویکیپدیا
در هرصورت ما در شرایط بد فرهنگی هستیم. معلمان درمانده و بی پناه ما که تمام دغدغه، و همّ و غمشان بر آوردن معیشت خود و خانواده شان می باشد، چنین "شب زدگانی"، قادر به خلق نور علم و معرفت، و انتشار آن به جامعه نخواهند بود. عملکرد ضعیف معلم، و مهم نپنداشتن آن بطور ذهنی و عینی و عملی، از جانب متولیان و مقامات ذیربط حاصلش آن است که برخی دانش آموزان بی رغبت به علم آموزی، پرخاشگر، و بی توجه به درس و مشق شده، و گاه آداب و هنجارهای آموزشی و پرورشی را براحتی و با گستاخی تمام زیر پا می گذارند. مشاهدات عینی حکایت از دانش آموز سالگی افراطی دارد.
امید است متولیان امر تحولی اساسی و مثبت و سازنده در آموزش و پرورش و خانواده بوجود آورند. انشاء الله

انار سیآو دسترنج مردم سخت کوش
نگارنده : احمد لطفی
انارستانهای سیآو و برخی از روستاهای کوهنانی، گنجی با رنج فراوان برای صاحبان آنها می باشد، در روز پنجشنبه، مورخ دهم آبان ماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی به همراه خانواده سفری کوتاه به منطقه کوهنانی و انارستانهای سیآو داشتم، از مسیر دوراهی جاده ی اصلی رومشکان به طرف کوهنانی و انارستانهای سیآو، اولین چیزی که توجه ما را جلب کرد، جاده ی باریک و بدون شانه ی منطقه کوهنانی بود، که به جای لذت بردن از مناظر اطراف جاده، ترس و دلهره بر انسان مسلط می شد، که حادثه ی بدی اتفاق نیفتد، و آیا ما و دیگران با توجه به چنین جاده ی نامناسبی، سالم به مقصد می رسیم یانه؟
...
[مشاهده متن کامل]

با توجه به آنکه یکی از شاخص های پیشرفت و توسعه ی اقتصادی، در هر منطقه، برخورداری از جاده ی مناسب و استاندارد می باشد، اما منطقه ی اقتصادی انارستانهای سیآو از چنین نقیصه ی بزرگی رنج می کشند. و طبق مشاهدات عینی و سوال ازبرخی صاحبان باغات انار در سیآو به دلیل جاده ی خطر آفرین ، و اعصاب پریشان فعالان در این حرفه، گویا مشتری ها کم شده بودند. این تلاشگران فصلی که بی وقفه کار می کردند. طرز برخوردشان نامتعارف و رگه ای از خشونت با ارباب رجوع و مشتریان را به اذهان متبادر می کرد. کار بسیار زیاد باغداران و عوامل آنها و محصول مرغوب و درآمد ی که با تلاشهایشان هم نوا نبود، چنین مشکلی را قابل مشاهده کرده بود. زنان و مردان فعال در این عرصه اقتصادی از شرایط مطلوبی برای کار و بازار یابی اصولی، و فروش منطقی محصولشان واقعا" در رنج بودند. به عنوان یک شهروند که مشکلات اظهار شده را از نزدیک ملاحظه کرده است. از متولیان شهرستان و استان تقاضا دارد، نسبت به جاده ی مواصلاتی کوهنانی و دوبانده کردن آن تمهیدی عملی عنایت کنند. جاده های بین مزارع و جای استراحت برای مشتریان را در دستور کار داشته باشند. ازچند نرخی جلوگیری شود. از طرفی دیگر نیز مسائل ترویجی کشاورزی و مددکاری اجتماعی را در نحوه ی ساعات کار، برخورد بامردم، و نرخ گذاری بهینه که نه سیخ بسوزد ، و نه کباب را اعمال نمایند. و بین فروشنده و خریدار در این صنف، تعادلی منطقی را برقرار نمایند. انسان از رنج بسیار باغداران و شاید درآمد نا کافی از این محصول برای یکسال آنها ناراحت می شود. به امید دیدن جاده ای مناسب و استاندارد، در شاءن مردم و مسافران .

رابطه زندگی کردن با معیارها
نگارنده : احمد لطفی
معیار در لغت به معنای سنجش چیزی به وسیله ی چیز دیگر می باشد.
و در اصطلاح برای زندگی کردن چه معیارها و شاخص هایی را باید در نظر داشت، تا زندگی معنای بهتری داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

زندگی موهبت، لطف و رحمتی الهی است که خالق حکیم طبق سلسله علل و عواملی آنرا به انسان و سایر موجودات بخشیده است، تا انسان با فرصت و عمری که دارد، چگونه عمل می کند؟
مولوی این موهبت الهی به موجودات، به ویژه انسان راچنین آورده است؛
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ی ما می شنود
ویا:
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
انسان محصول خانواده و محیط اجتماعی خویش است. ابتدا یکسری معلومات را می آموزد، سپس افراد و نهادهایی در جامعه پذیری فرد موءثرند. نهایت آنکه انسان به وسیله ی عقل و اراده اهداف و معیارهایی را برای تداوم زندگی بر می گزیند.
انسانها در جریان زندگی، حوادث و آموزشهای خوب و بدی را تجربه می کنند، عقلانیت رفتاری حکم می کند، انسان باید زندگی کردن را برخودکشی نمودن ترجیح دهد. انسان قطعا" بعد از عمری زندگی، طعم مرگ را خواهد چشید. پس حالا که مرگ در کمین است، زندگی باید کرد، تا به معیارهای دلخواه خویش جامه ی عمل بپوشد.
معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی:
۱ - درک و پذیرش اشتباهات
۲ - تلاش برای افزودن آگاهی و رشد شخصیت
۳ - همدلی و ارتباطات سازنده
۴ - خود دوستی از مهم ترین معیارهای زندگی خوب از نظر روانشناسی
۵ - توجه به خواسته ها و نیازها
۶ - ارزش قائل شدن به خود
۷ - عدم وابستگی و آماده تغییر
( استفاده از رایانه )
سبک زندگی افراد برمبنای خانواده و دوستان، و محیط اجتماعی متفاوت است
برخی از مردم به دلایل مختلف تصمیم می گیرند که خودکشی کنند. بر اساس گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا ( CDC ) ، خودکشی سومین علت مرگ و میر در سنین ۱۵ تا ۲۴ سالگی است. علاوه بر این گفته می شود که هر فرد در این سن و سال قبل از اینکه خودکشی موفقیت آمیزی داشته باشد، حداقل ۲۵ بار اقدام به خودکشی می کند. زمانی که این جوانان و نوجوانان در خانه به سلاح گرم[وابزار و داروهای قتاله] دسترسی داشته باشند، خطر خودکشی به طرز چشمگیری افزایش پیدا می کند. ( اقتباس از رایانه )
این آمار بسیار قابل تامل است. چه عواملی می تواند باعث شود که یک جوان ترجیح دهد به زندگی اش پایان دهد؟ دلایل زیادی وجود دارد که احساس کنیم زندگی معنا و ارزشی ندارد؛
مثلا: شکست های پشت سر هم، معلق بودن، احساس زیادی بودن، بی برنامه و بی هدف بودن، توانایی نداشتن در ثابت کردن خود، برآورده نکردن انتظارات شخصی، برآورده نکردن انتظارات والدین و …. . و عواملی از این قبیل ممکن است فرد را از زندگی مستاصل و نا امید کند، و دست به انتحار بزند.
ضمنا" باید اذعان نمود، فقط نوجوانان و جوانان ۲۰ و چند ساله نیستند که تصمیم می گیرند خودکشی کنند، بلکه بسیاری از بزرگسال ها هم احساس پوچی و ناامیدی مفرط می کنند و به جای ادامه ی زندگی تصمیم به تمام کردن آن می گیرند. گاهی اوقات، افسردگی و ناامیدی به انسان ها اجازه نمی دهد تا زیبایی زندگی را ببینند.
در واقع زندگی ما را به یادگیری دعوت می کند. ما می توانیم از هر لحظه ی آن چیزی یاد بگیریم.
انسان موجودی اجتماعی است، همین باعث شده که زندگی ما فقط متعلق به خودمان نباشد. زندگی ما متعلق به کسانی هم هست که دور و اطراف مان هستند. ما باید مراقب خودمان باشیم به خاطر اینکه، لااقل برای عده ای از همنوعان و خویشان مهم هستیم. شاید گاهی اوقات این موضوع را فراموش کنیم، ولی به خاطر انسان های عزیز زندگی مان هم که شده باید از خودمان مواظبت کنیم.
زندگی در جریان است، و با مرگ ماهم زندگی در دنیا برای بنی نوع آدم و سایرموجودات ادامه دارد. بنابراین قدر زندگی و فرصتی که کائنات در اختیار ما گذاشته است، را بدانیم. بزرگترین معیار در حیات اجتماعی رعایت اخلاص و ادب می باشد.

درسهایی از کوروش کبیر
گرد آورنده : احمد لطفی
آنچه از تاریخ بر می آید تولدش بین سال های ۵۸۸ تا ۶۰۰ پیش از میلاد بوده، وی در میانه سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد در نقاط وسیعی از آسیا حکومت می کرد . برخی کل عمر ایشان را بین ۶۰ تا ۷۰ سال دانسته اند در هر صورت ایشان سی سال حکومت عادلانه داشته است. در زمانی که بشریت در توحش و خشونت کنترل نشده بود، وی دارای منشور و سخنان آموزنده بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کوروش کبیر بنیانگذار حکومت هخامنشی است. وی از مادر به آخرین پادشاه ماد بر می گردد، و از پدر به خاندان و قبیله پارس می رسد.
در سال ۵۵۹ قبل از میلاد به پادشاهی رسیده، و در سال ۵۲۹ پیش از میلاد چهره در نقاب خاک کشیده است.
چند سخن آموزنده، از کوروش کبیر پادشاه عادل هخامنشی:
۱ - "ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد. "
انسان عمرش محدود بوده، و تنها نیکو کاری از وی به یادگار می ماند. شواهد تاریخی گواهی می دهد، هر شخص یا گروهی که برمبنای هماهنگی با کائنات خداوند بوده است. آنها به حقیقتی غیرقابل انکار دست یافته اند، که وجدان جمعی، عظمت و نیکو کاری آنها را می ستاید. چنین افرادی بر دلها حکومت می کنند. مخالفت با مشروعیت و عظمت چنان افرادی مانند حضرت علی، پیامبران و پادشاهان عادل و با درایت، یک تلاش بیهوده است.
۲ - "من کورش هخامنشی فرمان دارم که بر مردمان ملال نرود که ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من. بگذارید هر کس به ایین خویش باشد. زنان را گرامی بدارید. فرودستان را در یابیدو هر کس به تکلم قبیله خویش سخن گوید. گسستن زنجیرها آرزوی من است. ما شب و شقاوت را خواهیم زدود و زندگی را ستایش خواهیم کرد. تا هست سرزمین من اسمانی باد. "
زدودن ملال و غبار غم، از چهره ی مردم یکی از پایه های خدمت به مردم است.
سعدی شیرازی هم چنین آورده است، که خدمت و عملِ بدون سخن و تبلیغات را مهم می داند.
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بسته دار
ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت نه دم
که اصلی ندارد دم بی قدم
به عبارت دیگر، کوروش هخامنشی، برای ملتش، شادمانی، زدودن غم، آزادی در انتخاب دین و آیین، احترام به حقوق زنان و گرامیداشت مقام زن، از جانب حاکمان و مردم.
در سخنان کوروش، رسیدگی جدی به فرو دستان ، آزادی در زبانها و آئینها، گسستن زنجیرها، مبارزه با ظلم و شقاوت، و ستایش زندگی و داشتن رفاه جامعه، جزو وظائف حکومت دانسته است. در همین چند جمله نقش کوروش کبیر و فهم بلند و اصلاحی وی را در بیش از دوهزار و پانصد سال پیش به بشریت قابل تاءمل و بررسی است.

برخورد بد برخی مردم با دانشوران
نگارنده : احمد لطفی
دانشور شخصی است که فعالیت های تحصیلی و اندیشمندانه را دنبال می کند؛ به ویژه آن هایی که در یک زمینه مطالعاتی تخصص پیدا می کنند. یک دانشور ممکن است همچنین فردی فرهنگستانی باشد که استاد یا محقق در دانشگاه یا دیگر مؤسسه های آموزش عالی است. به عبارت دیگرمحققان و نویسندگان بسان سخنرانانی در بین مردم کر و لال هستند. و به قول بزرگان، اگر جامعه قدردان فرهیختگان نباشند، آن دانشوران آینه داران در محله ی کوران می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

دانش پژوهان و دانش دوستان معمولا" غریبان زمانشان هستند. زیرا در طول تاریخ کم و بیش افرادِ تراز اول علمی، و ادبی، و. . . از جور مردم حق ناشناس، و قدر نشناس، و نا آگاه و. . . مورد بی توجهی واقع شده اند، یکی از این بزرگان که مظلوم زمانه اش بود، حکیم ابوالقاسم فردوسی بود، که انسان وقتی سرگذشتش را می خواند سیل اشک در چشمها جاری می شود.
هر شاعر، نویسنده، پزوهشگر، مورخ، دانشمند، فیلسوف، مخترع و دانشوری، و . . . . از سطح پائین تا سطح بالا معمولا" جفاهای کوچک و بزرگی را تحمل کرده اند.
در زمان قدیم دانشور و نویسنده ای کتابی می نویسد. ولی مردم زمانش در باغ کتابخوانی و قدر دانی نیستند.
وی می گوید؛
کتابی نوشتم به صد گاز و واز
ترسم کتابم بفروشند به نرخ پیاز
حافظ شیرازی هم چنین سروده است؛
فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
هوایِ مسکن مألوف و عهدِ یارِ قدیم
ز رهروانِ سفرکرده، عذرخواهت بس
به مِنَّتِ دگران خو مَکُن که در دو جهان
رضایِ ایزد و اِنعامِ پادشاهت بس
به هیچ وِردِ دگر نیست حاجت ای حافظ
دعایِ نیمْ شب و درسِ صبحگاهت بس
کلیم کاشانی نیز چنین سروده است؛
مکتوب را زدرد دل از بس گران کنم
گر سیل نامه بر شود آن را نمی برد
قانون گردباد بود روزگار را
جز خار و خس زمانه به بالا نمی برد
صامت بروجردی، اشعار زیبایی در این راستا دارد، که بالا نشینان نا لایق و ناشایسته سالاران را به خوبی تشریح می کند، که جامعه قدر لایقان و شایسته سالاران را بدانند، و آنها را بهتر بشناسند.
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
مایه ی اصلِ نسب در گردشِ دوران زر است
متّصل خون می خورد تیغی که صاحب جوهر است
آهـن و فـولاد از یک کوره می آید بـرون
این یـکـی شمشـیـر گـردد، آن یکی نعـل خـر است!
کـرّه ی اسـب از نـجـابـت در تـعـاقـب مـی رود
کـرّه ی خــر از خـریـّت پـیـش پیشِ مــادر اسـت
شـاه اگـر مفلس شود قربی نـدارد در جهـان
داخـل نـادان شـمـارنـدش اگــر اسـکـنـدر اسـت
کـاکـل از بـالانـشـیـنـی رتـبـه ای پـیـدا نـکـرد
زلف از افـتـادگـی هـمـسـان مشک و عنبر است
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریـا خـس نـشـیـنـد ، قعـرِ دریا گوهـر است
دود اگـر بـالا نشیند کـسـر شـأنِ شـعـله نیست
جـای چشـم ابـرو نـگـیـرد گر چه او بـالاتـر است
سـبـزه پـامـال اسـت در زیـرِ درخـتِ مـیـوه دار
گرچه این سبز است و زیبا لیک آن شیرین تر است
شصت و شاهد هر دو دعویِ بزرگی می کنند
پـس چـرا انـگـشـتِ کوچـک لایـق انگشتر است؟
گــر تـنـور زنـدگـی شـد سـرد نـبـود چـاره ای
خـدمـت آتـش بـبـایــد کـرد تــا هیـزم تــر اسـت
�صـامـتـا� عیب خودت را گـو نه عیبِ دیـگـران
هـر کـه عـیـبِ خـود بـگـویـد از هـمـه بالاتر است.
( دیوان صامت بروجردی )
در ابیات آخر این قطعه شعر صامت بروجردی، خود شکستن را مطرح می کند، و انسان خوب و معلم شایسته معمولا" به دنبال شناخت عیوب خویش و اصلاح خودشان از آن عیوب هستند. در واقع این یک اصل است، که انسان باید ارّه باشد، نه تیشه،
یعنی بسان ارّه اگر عیبی از دیگران می گوید و جایی را می بُرد، یک عیب ها از خودش را اعلام کند. انسان نباید مثل تیشه باشد، که فقط به نفع خودرفتار کند و اثر گذار باشد و به عبارتی یکطرفه و تنها به قاضی برود.

ماهمه اندیشه ایم
نگارنده : احمد لطفی
انسان موجود متفکری است. اما باید اعتراف نمود، اکثر بنی نوع آدم، از فکر کردن، عاجز هستند. فکر کردن در امور مختلف زندگی، سختی خاص خود را دارد، تلاش و ممارست و ورزیدگی ذهنی و عقلی در این کار ، به انسان کمک می کند، تا بر مشکلات زندگی فردی و اجتماعی غلبه پیدا کند، راه حل و تجربه های زیستهِ مفید را در این باره پیشنهاد نماید. اساس زندگی بشر براندیشه استوار است.
...
[مشاهده متن کامل]

ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه گلخنی
( مولوی )
اندیشیدن و اتصال آن به عمل، ره گشای پیشرفت و توسعه می باشد. فردی کشاورز می گفت؛ زندگی کردن و تلاش و فعالیت تا مُردن، اساس زندگی انسان است.
عقل در برابر جهل می باشد. اما اکثریت مردم خرافه پرستی، داستان سرایی، ناتوانی در اندیشیدن، را بر تفکر و تدبر و اندیشیدن و تجزیه و تحلیل مسائل و امور شخصی، محلی، ملی، و بین المللی. . . . ترجیح می دهند.
البته گذشته از کوتاهی ها ی فردی در این مورد، دستهای پیدا و پنهانی هم به این اندیشه نکردن و بی فکری های ما در باره ی امور گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و. . . دخالت دارند.
فردوسی عدم اندیشه ورزی در کار برخی از ایرانیان چنین شرح می دهد؛
گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان
هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک
هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک
پــــدر در پـــــدر آریــایـــــی نــــــــــژاد
ز پشـــــت فریــــدون نیکـــــو نهــــاد
گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود
که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما
کــــز آن سوخت جان و دل دوستان
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان
خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟
کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما
همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود
کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت
گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت
که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت
از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد
که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد
چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند
کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم

دل نوشته ای برای جوان ناکام مهندس احد یزدانی
نگارنده : احمد لطفی
مهندس احد نازنین!
وقتی کارنامه و گذر عمرت را ورق می زنم، که مادر پدرت بانو مِلکی خواهرزاده ی بانو نورمحل پناهی مادر حاج پنجشنبه میرزایی، و نورمحل نوه ی پیرعالی فرزند حاج مقصودعلی سوره میری بود، و اسدالله یزدانی با اخلاص و اخلاق و تلاشش، چه فرزند با استعدادی را تحویل جامعه داد، که شما احد یزدانی، چگونه از خانواده ای زحمتکش قد کشیدی و با درس خواندن و تلاش و درایتت، جزو کارمندان نیکو منش و خوش رفتار شهرستان دره شهر گردیدی، و در کسوت معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر، خدمتگزار جامعه بودی، و هیچ شخصی نا راضی از دفتر کارت بیرون نمی آمد. و آنطور که مردم گواهی می دهند با روی گشاده از آنها استقبال می کردی، و مشکل آنها را رفع و رجوع می نمودی.
...
[مشاهده متن کامل]

مرحبا ای مهندس تلاشگر و مُدبر، و دوست داشتنی، و ارجمند ، که با عملکرد نیکویت طایفه کولیوند و سرخه مهری و آدینه وند و مردم وزیر آباد و در یک کلام تمام مردم شهرستان دره شهر به شما افتخار می کنند. و الحق و الانصاف که موجبات سربلندی خاندان و خویشان و ایل و تبارت را فراهم کردی.
احد نازنین!
موجب افتخار تمام اقوامی، که با تمام وجود و اخلاص به مردم این دیار باستانی خدمت کردی. هزاران افسوس که در عنفوان جوانی، و نشاط خدمت رسانی ات، ، در اثر یک عارضه مغزی، به آسمان پرکشیدی، و ما و همکاران و مردم دیارت را تنها گذاشتی.
نگارنده و اقوام سرخه میری و کولیوند و مردم شریف شهرستان دره شهر و حومه، با قلبی حزین و غمی سترگ، در فراق تو مغموم و عزاداریم.
اما مهندس برجسته و خدمت گستر!
عملکرد نیکوی شما و مهرورزی و قدر دانی مردم به ما روحیه و قوت قلب می دهند، وما با دلی آکنده از غم باخود زمزمه می کنیم؛
از خاطر دلها نرود یاد توهرگز
ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی
احد نازنین، و رعناجوان رشید!
با آنکه از فراقت قلب مادر زحمتکش، و اقوامت همه شکسته شد، که تو ناکام از دنیا رفتنی، اما برای ما همین بس که در تمام عمرت، اخلاق مدار، و بی تکبر و بی ادعا به سرزمینت خدمت کردی، و رسم مردمداری و ادب و اخلاق و مهرورزی را به همگان آموختی. روحت تا ابدیت تاریخ شاد و خرم باد.

به یاد مهندس احد یزدانی معاون فرمانداری شهرستان دره شهر
نگارنده : احمد لطفی
شادروان مهندس احد یزدانی معاون عمرانی فرمانداری شهرستان دره شهر بعد از یکسال نقاهت و بیماری مغزی، بلاخره در ۲۸ مهرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم نمود. از خوبیهای وی و رفتار مبتنی بر اخلاقش را فرهیختگان جامعه در پیام های تسلیتشان نوشتند، و در گروه ها و کانالهای مختلف در فضای مجازی منتشر کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

سخنرانان نیز در مراسم فاتحه خانی، وخاکسپاری ایشان مطالبی از فضائل وی ارائه کردند.
مادر شادروان احد یزدانی از طایفه آدینه وند، و پدرش از طایفه کولیوند بودند.
نگارنده برای شادی روحش مطالبی دینی را می نویسد، امید است، برای خوانندگان مفید فایده واقع گردد.
مرگ و دنیای پس از مرگ در ادیان ابتدایی، و در نحله های فکری و فلسفی بر مبنای عقاید و باورهای زمانشان توضیح و تشریح شده است. بطور مثال در دوران باستان سکه و غذا و آذوقه ، و اموری از این قبیل در قبرهای مُردگان قرار می دادند.
برخی از مردم قدیم مُرده ها را با مایملکشان دفن می کردند، عده ای نیز مُرده ها را در گودال می بستند، تا به روح های سر گردان تبدیل نشوند.
در واقع مرگ حقیقتی اسرار آمیز و مرموز بوده، که برای بازماندگان بسیار سخت و شکننده است. به عبارتی دیگر، مرگ واقعیتی است که گریزی ( فراری ) ، و گُزیری ( چاره ای ) ، در آن نیست.
مرگ از دیر باز مساله ای بوده، که پیامبران، و خردمندان، و فلاسفه، و . . . . در باره ی حقیقت آن و وضعیت پس از مرگ اندیشه کرده اند، و به دنبال راهی منطقی برای ارائه به جامعه بوده، و هستند.
مرگ بشر در زمین، آغاز زندگی دیگری است، که از ویژگی های معنوی برخوردار هستند.
بنی آدم از جانب حق گرامی داشته شده است. ( لقد کرمنا بنی آدم - سوره اسراء. آیه ۷۰ )
انسان ( زن و مرد ) از آنچه که اکتساب کنند، بهره مند شوند. ( سوره نساء آیه ۳۲ )
قرآن در سوره حجرات آیه ۳۲ نیز فرموده است؛ " همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکاران ( پرهیزکارترین ) شماست. "
روح خوبان به ویژه روح شادروان احد یزدانی را با اولیاء الله محشور باد

مصائب مردم امروز
نگارنده : احمد لطفی
مردم دنیا مانند لایحه ها و رگه های زمین متفاوت هستند. آنها دارای قشرها و ویژگی های فرهنگی، سلائق گوناگون هستند. گاهی افراد بشر نسبت به همدیگر خصومت دارند. آنهاگاهی دست به کشتار همدیگر می زنند. نقش ثروت، قدرت، خودخواهی ، حسادت، و رقابت منفی باید جستجو کرد
...
[مشاهده متن کامل]

مردمانی که در زمین زندگی می کنند، گاهی با کینه ورزی و خشونت ، جمعها را پریشان و فاصله ها را بین مردم بیشتر می کنند.
قواعد زندگی امروز مبتنی بر گسست اجتماعی و دوری همنوعان از یکدیگرند جدا ساخته است.
شوربختانه، صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز بشر چنان دست نیافتنی شده اند، که الان به آرزو تبدیل سُده اند.
متاءسفانه فقر، و جهل و نفاق ، خشونت، و عدم همبستگی با جهان مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع شده است.

دنیای آشفته ، و رندان حیله بازش
نگارنده : دکتر احمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
دنیا خلق شد، آدمی گوهر انسانی خود را آشکار کند ، استعدادهای خویش را نیز شکوفا نماید، به قدر علائقش ارزش و قیمت پیدا کند. اما بسیاری از ابناء بشر پیمانشان را باخالق هستی بخش، و پایبندی به صفات انسانی را فراموش کردند، و هوای نفسانی را برعقلانیت ترجیح دادند. توسن نفس آنها را به پرتگاه سقوط کشانید. و در این دنیای آشفته بازار، همراز، و همفکر رند حیله باز دنیای دنی شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

این انتخاب وحشتناک آنها را جور دیگربار آورد. ره تاریک گنه ، و ظلم و تجاوز و غارتگری و کشتار را برگزیدند. و در سیه چاله ی نفس و جنون خشونت علیه همنوعانشان را رقم زدند.
دنیا و دستهای پیدا و پنهان برخی از آدمهایی که در زمین ظلم می کنند، عملکردشان چه جمعهایی را پریشان و پراکنده ساخته اند؟ چه فاصله ها و چه نا امنی هایی را که ایجاد کرده اند؟ چه انسانهایی که به حقوق همنوعانشان تجاوز کرده اند؟ چه ستمها که به همنوعانشان روا داشته اند؟ جنگ و دشمنی و تنفر و ناهمگرایی و خشونت چه بر سر بشریت آورده است؟
ای روزگار تو شاهدی، که قواعد درست زندگی پایمال گردید، و زمانه برادر را ازبرادر، و همنوعان را از یکدیگرند جدا ساخته است.
دربرخی موارد صلح و سعادت و همگرایی و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز، در جهان ما به آرزو تبدیل سُده اند. آه از فقر، و جهل و نفاق و تعصبات کور، و خشونت، که مانع توسعه وصلح و برادری در جوامع می باشند.
امید است بشریت قادر به گفتمان و تحمل همدیگر و صلح و دوستی، و اصالت انسانی و قواعد شناخته شده ی خویش در قالب هنجارها و ارزش های شناخته شده ی بین المللی باشند.

در این وازه مطالب جامعه شناسی، مردم شناسی و کلا" مطالبی در راستای علوم اجتماعی منتشر خواهد شد.
خاور میانه در تلاطم جنگ و کشتار
گرد آورنده : دکتراحمد لطفی دانش آموخته ی جامعه شناسی
خاورمیانه به دلیل داشتن ذخائر نفتی و گازی، و به دلیل هولوکاست که در جنگ جهانی دوم برای یهودیها پیش آمد. روشنفکران آنها با ایجاد نحله ی فکری صهیونیستی، استعمار پیر انگلستان و برخی کشورهای غربی باقیمانده ی قوم یهود را در اثر یک غفلت تاریخی ساکنان مردم فلسطین در قرن بیستم، مردمی صهیونیست مسلک را در کنار فلسطینی ها قرار دادند. آنها با سیاستی خزنده به قدرت رسیدند. برخی معتقدند در آوارگی فلسطینی ها امکانات منقول و غیر منقولی، که از ساکنان اصلی فلسطین برای اسرائیلی ها باقی ماند، ثروت فراوانی را تصاحب شدند. و این اموال از زمین و گاو و گوسفند گرفته تا آذوقه و مسکن و مواد غذایی، و. . . برای تازه واردان غنیمتی بزرگ بود. و این موضوع درقالب کتابی با سند و مدرک نوشته شده است. ( ۱ ) این تازه واردان به سرزمین فلسطین، که با پشتیبانی دول غربی حمایت همه جانبه می شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

دراین بین کشورهای غربی باحمایت از اسرائیل، جنگی نا برابر را در خاورمیانه برپا کردند و اسرائیل به نیابت از آنها با ساکنان اصلی منطقه می جنگیدند ومعترضآن با شدت تمام سرکوب می کردند. آنها نیز بافروختن تسلیحات ضعیفتر از تسلیحات اسرائیل ، و قدرت نظامی ساکنان اصلی منطقه در موازنه ی قدرت همواره از اسرائیل پائین تر بوده، و هست. عوامل ابرقدرتها با ایجاد تنش، و بر افروختن آتش جنگ، آنها ( ابر قدرتها ) ثروت خاور میانه را به قیمت ارزان بدست می آوردند. و شاید نفت این سامان نفرین شده است، و با جنگ و خونریزی، ونفرت ، سرنوشت ظاهرا" محتومی را برای ساکنان گرفتار آن رقم زده است.
البته هرقومی سرنوشتش راخودش و یا شرایط زیسته، و یا دیگران برایش رقم خواهند زد.
اقوام و تمدن ها بسان انسانها دارای تولد، جوانی و میانسالی و پیری و مرگ هستند. که همه ی این سیر حرکتی از تولد تا مرگ قدرتِ اقوام و تمدن ها بستگی به عملکرد درست و نادرست خودِ مردم آن اقوام و جوامع دارد.
به عبارت دیگر دنیای امروز واقعا" پیروزی تا شکستش را رفتار علمی و معماران نظریه پرداز و سردمداران متفکرشان رقم می زنند.
قرآن در سوره رعد آیه ۱۱ چنین فرموده است؛
"لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ "
ترجمه برای انسان از پیش رو و پشت سر، مأمورانی است که همواره او را به فرمان خدا [از آسیب ها و گزندها] حفظ می کنند. یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی دهد تا آنکه آنان آنچه را [از صفات خوب و رفتارشایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد به زشتی ها و گناه تغییر دهند. و هنگامی که خدا نسبت به ملتی آسیب و گزند بخواهد [برای آن آسیب و گزند] هیچ راه بازگشتی نیست؛ زیرا برای آنان جز خدا هیچ یاوری نخواهد بود.
( ترجمه: انصاریان )
بنابراین تغییر سرنوشت را انسان با اراده ی خود باید بدست آورد. در واقع خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر خودشان با اراده خویش آنرا تغییر دهند.
کلیاتی درمورد خاورمیانه:
خاورمیانه ( به انگلیسی: Middle East ) منطقه ای استراتژیک از نظر جغرافیایی و انرژی است، به طوری که ۵۶٫۶ درصد از نفت کره زمین در این منطقه وجود دارد. این ناحیه گروه های فرهنگی و نژادی گوناگونی مانند ایرانیان، آشوری ها، آذربایجانی ها، ترک های آناتولی، کردها، اسرائیلی ها، عرب ها و بربر ها را در خود جای داده است.
منطقه خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان است که در این منطقه از جهان گروه های فرهنگی و زبانی فراوانی مثل فارس ها، عرب ها، آذری ها، ترک های آناتولی، یهودیان و. . . زندگی می کنند.
در خاورمیانه ادیانی، چون اسلام، مسیحیت، یهودی، زرتشتی و. . . رواج دارد و مسلمانان این منطقه نیز به مذهب هایی، چون تشیع و تسنن دارند.
در این منطقه از جهان که ایران نیز در آن قرار دارد، شهروندان به زبان هایی، چون فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، لری، لکی، بلوچی، آشوری، ترکی استانبولی، عربی و عبری سخن می گویند.
به لحاظ جغرافیایی خاورمیانه بخشی از شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا را شامل می شود و در این منطقه به غیر از ایران، کشورهایی، چون عراق، سوریه، لبنان، فلسطین اشغالی، اردن، کویت، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، یمن، بحرین از جنوب غرب آسیا و کشورهایی، چون مصر، لیبی و تونس از شمال آفریقا حضور قرار دارند؛ کشور هایی که برخی متخصصان افغانستان را در این چارچوب تعریف می کنند.
خاورمیانه که در دل خود خلیج بزرگ فارس، دریا های بزرگی، چون عمان، مدیترانه، سرخ و تنگه هایی، چون هرمز، باب المندب، جبل الطارق و. . جای داده است، در دهه های گذشته درگیر تنش های سیاسی و جنگ های فراوانی بوده است که میلیون ها انسان را در این منطقه آواره کرده و یا به کام مرگ کشانده است؛ جنگ هایی مثل جنگ ایران و عراق، خلیج فارس، یمن، لبنان ، اسرائیل، فلسطین، و. . که برخی از آن ها مثل جنگ یمن و غزه، و جنوب لبنان، سوریه، و. . . . همچنان ادامه دارد.
خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت، یک منبع انرژی برای جهان به شمار می رود. عربستان، ایران، عراق، کویت، امارات متحده عربی از کشور هایی هستند که دارای بزرگترین منابع نفت در جهان هستند. این منطقه ژئوپلیتیکی همچنین دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است و ایران و قطر به ترتیب اولین و دومین ذخایر گاز طبیعی در جهان را دارند. اقتصاد کشور های نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولی و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتی این کشور ها استفاده می شود.
شوربختانه وجود جنگ و نا امنی کمتر کشورهای از مواهب سالم زندگی برخوردارند. کشتار وحشتناک جنگهای قومیتی، و گاه مذهبی، آسایش و آرامش را از مردم گرفته است. نگارنده بارها از سخن فردوسی نوشته است؛
ستیزه رساند به جایی که بر باد دهد دودمان کهن .
ویا:
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
جنگ غزه و اسرائیل و همچنین جنگ اسرائیل با لبنان ، بر اثر پشتیبانی نظامی و غذایی و داروئی قدرت های بزرگ از اسراییل، کشتار بی رحمانه و خشونتی که بر منطقه سایه انداخته است، دل هر انسان آزاده و هر وجدان بیداری را به درد می آورد. گویی این سر زمین نفرین شده و خونریزی جزو سرشت آن است. الان عدالت حکم می کند، که به زنان و کودکان و مردم غیر نظامی، باید چنان رسیدگی کرد، که آنها کمتر آسیب ببینند.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس