لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت و اسم ) ۱ - پاسبان شب نگهبان شب عسس گزمه . ۲ - دسته ای از نگهبانان که باید محوط. معینی را مراقبت و نگهبانی نمایند و پیوسته در آن محوطه حرکت کنند .
فرهنگ عمید
مترادف ها
گشت، گشتی، پاسداری
پلیس گشتی، گشتی
گردنده، ولگرد، دونده، گشتی، ریشه هوایی، افسر پلیس، اداره کننده شغلی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
گشتی: [اصطلاح نظامی]گروه مسلحی است از یک یگان که برای انجام ماموریتهای شناسایی، رزمی یا هردو برگزیده و اعزام میشوند.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )
کسی که گشت می زند و از کسی، چیزی یا جایی نگهبانی می کند