ایا ضمیر تو شادی گشای انده بند
ایا قبول تو نعمت فزای و شادی کاه.
امیرمعزی.
سوم فیلسوفی نهانی گشای که باشد به راز فلک رهنمای.
نظامی.
که ملک جهان را ز فرهنگ و رای شد از قاف تا قاف کشورگشای.
نظامی.
خلف دیده سلغر ملک دولت و دین فلک آیت رحمت ملک ملک گشای.
سعدی ( طیبات ).
امیر عدوبند مشکل گشای جوابش بگفت از سر علم و رای.
سعدی ( بوستان ).
|| ( اِمص ) گشودن. مقابل بند و بستن : چون شاعر و دبیر سخن گویند اندر او اضداد گرد آید، همچون شب و روز و گشای و بند مانند این عمل را متضاد خوانند. ( ترجمان البلاغه رادویانی ).