که پیروز رفتی و بازآمدی
گشاده دل و بی نیاز آمدی.
فردوسی.
|| خوشحال و بافرح. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) : سپه یکسره پیش سام آمدند
گشاده دل و شادکام آمدند.
فردوسی.
پذیره شدش رستم زال سام سپاهی گشاده دل و شادکام.
فردوسی.
بفرمود تا پیش او آورندگشاده دل و تازه رو آورند.
فردوسی.
به آئین همه پیش باز آمدندگشاده دل و بی نیاز آمدند.
فردوسی.
|| جوانمرد. دارای بخشش. ( از ناظم الاطباء ). کریم. بخشنده. || دارای سعه صدر : بزرگان ایران گشاده دلند
تو گویی که آهن همی بگسلند.
فردوسی.