گشاد نشستن

مترادف ها

straddle (فعل)
سوار شدن، گشاد نشستن، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد ایستادن، میان دو پا قرار دادن

sprawl (فعل)
پهن نشستن، گشاد نشستن، هرزه روییدن، بی پروا دراز کشیدن یا نشستن، بطور غیر منظم پخش شدن

scrawl (فعل)
خط خطی کردن، خرچنگ قورباغهای نوشتن، بد نوشتن، با شتاب نوشتن، نامرتب و غیر استادانه نقاشی کردن، گشاد نشستن

پیشنهاد کاربران

بپرس