دیکشنری
مترجم
بپرس
گسنگی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
گسنگی. [ گ ُ ن َ / ن ِ ] ( حامص ) گشنگی. مخفف گرسنگی. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به گشنگی شود.
فرهنگ فارسی
گرسنه بودن احتیاج بخوردن داشتن جوع مقابل سیری : تن به بیچارگی و گرسنگی بنه و دست پیش سفله مدار .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها