گسلش

/gosaleS/

لغت نامه دهخدا

گسلش. [گ ُ س ِ / س َ ل ِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از گسیختن. ( از سه یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به گسیختن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) عمل گسلیدن و گسیختن .
اسم مصدر گسیختن

فرهنگستان زبان و ادب

{faulting} [زمین شناسی، ژئوفیزیک] فرایندهای شکستگی یا جابه جایی به وجودآورندۀ گسل

پیشنهاد کاربران

ساختار آن بدین شیوه است:
"گسل" ( بن کنونی گسیختن ) و "ِش" ( در آفرینش، سازش، پایش. . . . میبینیم )
واژه هایی که بدین شیوه ساخته می شوند برابر خود بن واژه ( =مصدر ) ِشان هستند.
برای نمونه:
آفرینش=آفریدن
...
[مشاهده متن کامل]

سازش=ساختن
پایش=پاییدن
پس "گسلش" هم برابر "گسیختن" است که خود برابر "جدا شدن، از هم جدا شدن، گسستن، پاره پاره شدن" است.
بدرود!

عمل گسیختن
Fussion

بپرس