گسسته پشت

لغت نامه دهخدا

گسسته پشت. [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ پ ُ ] ( ص مرکب ) بی مدد. بی پشت و پناه :
همی شدند به بیچارگی هزیمتیان
گسسته پشت و گرفته گریغ را هنجار.
عنصری.

فرهنگ فارسی

بی پناه بی یار بی مدد : همی شدند به بیچارگی هزیمتیان گسسته پشت و گرفته گریغ را هنجار . ( عنصری )

فرهنگ عمید

۱. شکسته پشت.
۲. [مجاز] بی پشت و پناه.

پیشنهاد کاربران

بپرس