خدمت جناب O عرض شود که بن کنونی ( بن مضارع ) گسستن گسل است و با ان مصدر قیاسی گسلیدن ساخته می شود که مسبب ان گسلانیدن است. جهت اطلاع شما، بن کنونی خفتن خواب نیست، بلکه خسپ یا خسب است که مصدر قیاسی خسپیدن
... [مشاهده متن کامل] یا خسبیدن دارد. در زبان پارسی میانه ( پهلوی ) نیز چنین بوده است. فعل خوابیدن فعلی جداگانه است، اگرچه هم معنی.
جدا کردن
سوا کردن
گسستن
می گُسَسَم می گسسیم
می گسسی می گسسید
می گسسد می گسسند
گسساندن
می گُسَسانم می گسسانید
می گسسانی می گسسانیم
می گسساند می گسسانند
این رفتارها رابطه مان را از هم می گسساند.
همانطور که دوستان گفتند گسستن از ویسیستن آمده و ویسیستن همان بوسیدن است و بوسیدن همان باستیدن و باستان و . . . . می باشد که همگی به چم جدا شدن است
بوستن همچنان در زبان مازندرانی به چم پاره شدن است و کاری که در هنگام بوسیدن رخ میدهد همان جداییست و باستان به چم جدا شده ( دور افتاده ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در گستاخ و گسیختن به گس تاخ / گس ایختن می رسیم که گس به چم توزیع شده می باشد و در گیس نیز میتوان گونه دیگر از آنرا دید و واژه گسترش نیز از آن ساخته شده.
گسیختن = گس ایختن = توزیع فعل
ایختن/ایخت = فعل
انداختن=اند ( قدر و مقدار ) داختن
دوختن یا داختن یا ایختن = فعل
که دوختن بعدها برای دوزندگی و داختن برای انجام کار ( پر داخت ) و ایختن به دست فراموشی سپرده شد
آیا اکنون دریافتید چرا زبان المانی با اریایی ریشه یکسانی دارد؟
هیختن / چیختن المانی همانیست که ما از یاد بردیم اما انان بهره میبرند
ولفنشتاین ( Wolfenstein ) = اسکان گرگها که در زبان مازندرانی به گرگ فارسی ورگ میگویند به همان دلیل که واو را فارس ها به گ دگر کردند به چم اسکان گرگها می باشد و گرگ همان ورگ می باشد و اشتاین همان استان امروزی ماست = جایگاه
و هسته / هست / است / اشت گونه های دیگر انند و در استفعال ( است فعال ) است همان نهادینه شده یا استقرار یافته اریاییست که در زبان عربی بدست ایرانیان جاسازی شد
بررسیِ کارواژه هایِ " گُسَستن، ویسیستَن، ویساندن، گُساندن، گُسیختَن":
کارواژه یِ " ویسیستَن" در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "شکستن، جدا شدن" بوده است.
فروکاهشِ کارواژه یِ " ویسیستَن" به تکواژها:
1 - پیشوندِ "وی"
... [مشاهده متن کامل]
پیشوندِ " وی " بیشتر در پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " گُ " در آمده است. "وی" در اینجا عملگری برای نشان دادنِ "دوری، جدایِش" است.
پیشوندِ " وی" کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " dis" در زبانهای اروپایی دارد.
( در اینباره می توانید به پی نوشتِ اینجانب در زیر واژه یِ " وی" مراجعه کنید. )
2 - "سی /سَ":
واژه یِ " سَئیدَ یا سیدَ" در زبانِ اوستایی به چمِ " جدا کردن" بوده که گذشته/مجهولیِ آن " سیستَ" است ( PPfP در فرتورِ زیر به همین اشاره دارد ) و واژه یِ " سَئی" نیز به چمِ " یتیم، یتیم شده، رهاشده، جداشده" بوده است.
از سوی دیگر، دیسه یِ کهن ترِ کارواژه یِ "گُسستَن"، " ویسیستَن" یا " گُسیستَن" بوده و از آنجایی که " گُ/وی" پیشوند هست، " سیستَن" برجای می ماند.
این کارواژه درست بمانندِ کارواژه یِ " نِشَستَن" هست. دیسه یِ کهن ترِ واژه یِ " نِشَستَن"، " نیشیستَن" بوده که در آن " نِ یا نی" پیشوند است و آنچه می ماند، "شیستَن" است که "شی یا خشی" در زبانِ اوستایی به چمِ " جای گرفتن" بوده است. "سیستَن" بمانندِ "شیستَن" که به " شَستَن" دگرواخته شده، " سَستن" شده است ( به دلیلهای دستورزبانی ) . بُن کنونیِ "نشستَن"، "نِشین ( نِ. شین ) " و بُن کنونیِ " گُسَستَن/ویسیستَن"، "گُسین ( گُ. سین ) /ویسین ( وی. سین ) " بوده است. گذرایِ کارواژه یِ " نِشستَن"، " نِشاندَن" است؛ از همین رو به آسانی می توان دریافت که کارواژه یِ " گُساندَن/ویساندَن" به چمِ "جداکردن" در زبانِ پارسیِ میانه، گذرایِ کارواژه یِ "گُسستَن/ویسیستَن" است.
3 - نشانه یِ مصدریِ " ستَن":
نشانه یِ مصدریِ " ستَن" ناگذراساز بوده است؛ از همین رو در فرتورِ زیر روبرویِ کارواژه یِ " ویسیستَن/گُسستَن"، واژه یِ " گُسیلاندن" را که گذراست، خط زدم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته1: در فرتورِ زیر واژه یِ ( avisinishn ) دارایِ سه تکواژ است:
1 - avi ( پیشوندِ کهن ) 2 - سین ( همان بُن کنونیِ "سیستَن/سَستَن" ) 3 - ایشن ( که همان پسوندِ نامسازِ " ِش" در پارسی کنونی است ) .
نکته2:
2 - کارواژه یِ " گُسیختن" نیز از پیشوندِ گُ، سَ، نشانه مصدریِ ( - یختن برآمده از کارواژه یِ هیختَن ) ساخته شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد:
به آسانی می توان برپایه یِ ریشه یابیِ بالا از کارواژه یِ "سَستَن" و " ساندَن" به همراهِ پیشوندهایِ دیگری همچون ( پَر، فرو، . . . ) بهره برد و نوکارواژگانِ زیبایی را پدید آورد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - بخشِ 1547 از نبیگِ " فرهنگنامه ایرانیِ کهن Altiranisches Woerterbuch" نوشته یِ " Christian Bartholomae".
2 - تارنمایِ ویکی پدیا "فعل در زبان پارسی میانه"
گسل بگسل - گسل گسلان چون خور خوران -
وان دیگر گسلان انست که گویی
پیوند گسست از من و رفتش گسلان
چون اب که میرود ز سرچشمه روان
گسلم گسلی گسلد
گسلیم گسلید گسلند
گسستم گسستی گسست
گسستیم گسستید گسستند
گسستن
فعل دستوریش چی میشه؟
مثلا خفتن - بخواب
بگسر؟
بگس؟
بگسَهْ؟
برهم زدن
از لحاظ حقوقی=برهم زدن عقد
از هم در رفتن / گسستن
از هم جدا کردن
رها شدن
گسستن: در پهلوی وسستن wisistan بوده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 184 )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)