گسترش یافتن


معنی انگلیسی:
develop, stalk

جدول کلمات

رواج

مترادف ها

spread (فعل)
منتشر کردن، پخش کردن، پهن کردن، گسترش یافتن، منتشر شدن، فرش کردن، گستردن، پهن شدن، بصط و توسعه یافتن

circumfuse (فعل)
به اطراف منتشر کردن، گسترش یافتن

outspread (فعل)
گسترش یافتن

deploy (فعل)
گسترش یافتن، به حالت صاف دراوردن، قرار دادن قشون

پیشنهاد کاربران

بپرس