دیکشنری
مترجم
بپرس
گسترده کردن
معنی انگلیسی
:
broaden
,
enlarge
,
extend
,
open
,
outreach
,
outstretch
,
widen
دنبال کنید
مترادف ها
explode
(فعل)
مشتعل شدن، ترکیدن، منفجر شدن، محترق شدن، گسترده کردن، مشتعل کردن
فارسی به عربی
انفجر
پیشنهاد کاربران
باز کردن
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها