گسترده کردن


معنی انگلیسی:
broaden, enlarge, extend, open, outreach, outstretch, widen

مترادف ها

explode (فعل)
مشتعل شدن، ترکیدن، منفجر شدن، محترق شدن، گسترده کردن، مشتعل کردن

فارسی به عربی

انفجر

پیشنهاد کاربران

بپرس