همی بوی مشک آمد از خوردنی
همان زیر زربفت گستردنی.
فردوسی.
ز پوشیدنی هم ز افکندنی ز گستردنی هم ز آگندنی.
فردوسی.
به کمتر خورش بس کن از خوردنی مجوی ار نباشدت گستردنی.
فردوسی.
ز زر و ز سیم و زگستردنی ندیدند کس چیز جز خوردنی.
اسدی.
ز گستردنی بار سیصد هیون شراع و ستاره ده از گونه گون.
اسدی.