گستراندن


معنی انگلیسی:
develop, promote

لغت نامه دهخدا

گستراندن. [ گ ُ ت َ دَ ] ( مص ) پهن کردن :
کجا برفشانند مشک و عبیر
همان گسترانند خز و حریر.
فردوسی.
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پهن کردن منبسط ساختن . ۲ - فرش کردن : فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند. ۳ - منتشر کردن .

فرهنگ معین

(گُ تَ دَ ) (مص م . ) ۱ - پهن کردن . ۲ - فرش کردن . ۳ - منتشر کردن . ۴ - پخش کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس