گستر

/gostar/

لغت نامه دهخدا

گستر. [ گ ُ ت َ ] ( نف ) پهن کننده. افرازنده. ( برهان ). و بصورت ترکیب با کلمات دیگر چون ایمان ، کین ، سایه ، جفا، ثنا، لذت و جز اینها به کار رود :
رستم سزا بودی چو او بر پیل جستی چاکرش
ننوشت کفر و شرک را جز تیغ ایمان گسترش.
ناصرخسرو ( دیوان چ دوم تهران ص 220 ).
ز جور فلک دادخواه آمدم
در این سایه گستر پناه آمدم.
سعدی ( بوستان ).
حکایت کنند از جفا گستری.
سعدی.
کسانی که با ما به خلوت درند
مرا عیب پوش و ثناگسترند.
سعدی.
مغز خود از مرتبه خوش برتر است
برتر است از خوش که لذت گستر است.
مولوی.
ترکیب ها:
- آشوب گستر. آفاق گستر. آفرین گستر.جگرگستر. جودگستر. دادگستر. دین گستر. راه گستر. سحرگستر. سخاگستر. سخن گستر. ستم گستر. سناگستر. شاخ گستر. شادی گستر. ضیاگستر. عدالت گستر. عدل گستر. فرخ گستر. فیض گستر. کرم گستر. مدح گستر. مسلسل گستر. نام گستر. نظم گستر. نعمت گستر. نواگستر. نورگستر. هنگامه گستر. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.
|| ( اِ ) خار سیاه. ( برهان ). خاری است که بسوزانند. ( آنندراج ). || خار سفید. ( برهان ).

گستر. [ گ ُ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان واقع در 18000گزی شمال باختری قصبه رزن و 2000گزی سلطان آباد. هوای آن سردسیر و دارای 219 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، مختصر انگور و صیفی و شغل اهالی زراعت وگله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل از آن میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

۱ - (اسم ) در ترکیب بمعنی گسترنده آید : آفرین گستر ثنا گستر جفا گستر داد گستر سخن گستر شادی گستر کرم گستر هنگامه گستر . ۲ - ( اسم ) خاری است که آنرا بسوزانند .
دهی در شهرستان همدان

فرهنگ عمید

۱. = گستردن
۲. گسترنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دادگستر، سایه گستر.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گسترگسترگستر
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
تمام کلمات گستر
گستردن ، گستره ، گسترانیدن ، گسترش، گسترده
بستر اخذ شده از گسترمک تورکی
از لغت گوزگر تورکی باستان در ریشه گورمک
Eski T�rk�e k�zger - “g�stermek, g�rmeye neden olmak” fiilinden evrilmiştir. Bu fiil Eski T�rk�e k�r - “g�rmek” fiilinden Eski T�rk�e ( g ) Ar - ekiyle t�retilmiştir.
...
[مشاهده متن کامل]

بستر
همریشه گستر. �اسفا 1:2 ص 171�
آنچه گسترانند برای خوابیدن و به عربی فراش گویند. ( سروری )

بین این همه کلمه مخالف و معنی و متزاد پیدا میشه آخه لاقل همه چیزو جداگانه بذارید ما بفحمیم
Gostər در ترکی به معنی نشان بده ، نمایان کن
گُستِر ( goster ) ، گاو ماده تا دو سالگی
گویش فارسی جیرفت
توان گستر